قرن بيستم و خصوصا نيمه دوم آن قرني سرشار از تحولات سريع و بي سابقه در محيط زيست جهان بود. اثرگذاري انسان بر طبيعت اطرافش به جايي رسيده كه داراي ماهيت و اهميت جهاني شده و متاسفانه اين تاثيرات از سرعت سرسام آوري نيز برخوردار گرديده است.ديگر تقريبا هيچ زيستگاه يا اكوسيستم طبيعي در سطح زمين وجود ندارد كه لااقل اندكي دستخوش تغيير نگرديده باشد.اما تحولات زيست محيطي زاييده فعاليتهاي بشري، اگرچه از دير باز آغاز گرديده است اما هيچگاه باندازه چند سال گذشته مورد توجه نبوده و قبلا به هيچ عنوان نگرانيهاي مجامع بشري در اين رابطه اين قدر با بدبيني عجين نشده بود. در هر حال امروزه اغلب مسايل و مشكلات و تنگناهاي زيست محيطي ديگر بعنوان يك موضوع محلي و يا حتي ملي بشمار نمي آيند و با توجه به وابستگي متقابل و غير قابل تفكيك محيط زيست با مباحث كلان انساني از جمله اقتصاد، فرهنگ، توسعه، سياست و بويژه نوع خاص آن يعني ژئوپلتيك (وابسته به جغرافیای سیاسی)، اخلاق، فلسفه وعرفان و بسياري ديگر از جنبه هاي مادي و معنوي حيات انسانها، در واقع هر مشكل زيست محيطي در هر اندازه و حتي محدود در داخل مرزهاي قراردادي يك كشور مشكلي براي كل جهان ونوع بشر بشمار مي آيد.
اینجا سعي میداریم تا با تأكيد بر ارتباط محيط زيست با مسايل ژئوپلتيك گوشه اي از اهميت آن را بيان بداریم.
اقتصاد محیط زیست یا اقتصاد سبز
اقتصاد محيط زيست، شاخه اي متمايز از علم اقتصاد است كه ارزش هاي مربوط به هر دو موضوع اقتصاد و محيط زيست را با هم در نظر ميگيرد و گزينه هايي جديد را بر پايه اين ارزش ها مطرح مينمايد. هدف اصلي آن ايجاد موازنه بين فعاليت هاي اقتصادي و اثرات زيست محيطي آنها با در نظر گرفتن همه هزينه فايده هاي مربوط به آنهاست. اصول نظري اقتصاد محيط زيست از اين جهت طراحي شده است كه ارزش پولي و مبادله اي و هزينه هاي آلودگي و تخريب منابع محيط زيستي را محاسبه نمايد، كاري كه مدل هاي رايج اقتصادي، از انجام آن ناتوان هستند.
اقتصاد محیط زیست به طور کلی رابطه بین آثار اقتصاد بر محیط زیست و آثار محیط زیست بر اقتصاد را بررسی میکند.
محیط زیست یک منبع کمیاب محسوب می شود. زیرا کلیه منابع در آن به صورت خالص و با کیفیت عالی یافت می شوند. عملکرد سیستم اقتصادی باعث از بین رفتن کیفیت و در نتیجه مختل شدن عملکرد طبیعی محیط زیست می شود.
اولین نقش محیط زیست این است که منابع انرژی و مواد را برای تولید کالاها و خدمات در اقتصاد به بخش تولید در سیستم اقتصادی عرضه می کند. به عبارت دیگر، بخش تولید نهاده خود را به صورت منابع انرژی پایان پذیر (انرژی و مواد) از محیط زیست می گیرد. هر قدر سهم منابع انرژی و مواد در تولید کالاها و خدمات اقتصادی بیشتر باشد نیاز به آنها به عنوان نهاده عمده و اساسی در تولید کالاها و خدمات اقتصادی اقزایش و به دنبال آن عرضه آنها گسترش خواهد یافت و تقاضا برای تهیه و آماده کردن آنها بیشتر خواهد شد. در بخش تولید به نیروی کار نیز به عنوان «نهاده» احتیاج است. منابع انرژِی و مواد بدون مشارکت نیروی کار نمی توانند در جریان تولید کالاها و خدمات در اقتصاد نقشی اساسی داشته باشد. به عبارت دیگر اقتصاد و محیط زیست، از طریق دو جریان با یکدیگر در ارتباط هستند. منابع تجدیدپذیر و پایانپذیر در حال حرکت از محیط زیست به سوی اقتصاد هستند و از سوی دیگر، اغلب پسماندهای محصولات که به وسیله فعالیتهای اقتصادی تولید میشوند، در حال حرکت از اقتصاد به محیط زیست هستند. هنگامی که جریانات مواد و ضایعات از ظرفیت و قابلیت واقعی محیط تجاوز میکند، ظرفیت منابع طبیعی و زیستمحیطی کاهش مییابد. جریان سریع منابع پایان پذیر به درون چرخه اقتصادی این خطر را به وجود میآورد که ذخیره منابع پایانپذیر ممکن است سریعتر تمام شود.
هنگامی که جریان منابع تجدیدپذیر نیز به سوی چرخه اقتصادی، از نرخ تجدید و احیا این منابع تجاوز میکند باعث کم شدن بهرهوری منابع میشود و احتمال انقراض آن افزایش مییابد. انتشار پسماندها اضافه بر ظرفیت محیط زیست، احتمال فرسایش منابع طبیعی را افزایش میدهد، کاهش و فرسایش سریع منابع پایانپذیر باعث افزایش یافتن بهرهبرداری منابع تجدیدپذیر خواهد شد و همچنین افزایش انتشار پسماندها اضافه بر ظرفیت محیط زیست، عموماً نشاندهنده این است که اقتصاد به سوی وابستگی بیشتر به سوی محیط زیست در حرکت است.
از آنجا که مقیاسهای سنتی اندازهگیری کارایی اقتصادی، تغییرات در اندازه منابع طبیعی و زیستمحیطی را مورد محاسبه قرار نمیدهند، این مقیاسها، مقیاسهای ضعیفی جهت اندازهگیری پایداری بلندمدت اقتصاد میباشند. حسابداری منابع طبیعی و محیط زیست، ناکارایی مقیاسهای سنتی در اندازهگیری کارایی اقتصاد را به وسیله محاسبه تغییرات ذخایر منابع طبیعی اصلاح میکند.
اهميت موضوع:
• اهميت مسايل و مشكلات زيست محيطي از يك سو و ضرورت پيشبرد توسعه اقتصادي از سوي ديگر ، رويكرد نويني را براي تلفيق همه جانبه توسعه اقتصادي و حفاظت محيط زيست، پيش روي محافل علمي و كارشناسي جهان قرار داده است.
• يكي از مهمترين دلايل استفاده نامعقول از منابع زيست محيطي، مد نظر قرار ندادن منطق اقتصادي در مديريت و بهره برداري از اين منابع است.
• در حال حاضر اين مسئله به عنوان يك اصل پذيرفته شده در جهان ميباشد كه منابع محيط زيستي در رديف ساير منابع كمياب قرار داشته و چون آينده توسعه اقتصادي به اين منابع وابسته است در استفاده از آنها بايد عقلانيت اقتصادي رعايت گردد.
• منطق اقتصادي حكم ميكند كه اگر از يك عامل براي توليد استفاده ميكنيم ، ميبايست سهمي را كه متناسب با ارزش توليد آن است را در نظر بگيريم.
• امروزه بهره گيري از دانش اقتصاد محيط زيست و استفاده موثر از ابزار هاي اقتصادي و ساز و كار هاي بازار و ساير محرك هاي تشويقي براي دستيابي به رشد اقتصادي پايدار ، در بسياري از كشور هاي جهان به يك مسئله اساسي تبديل شده است.
تاثیرات محیط زیست بر اقتصاد و برعکس
با توجه به اینکه محیط زیست به عنوان تأمین کنندة نهادهها و مواد خام، جذب کننده ضایعات و فراهم کننده محیط مناسب برای توسعه از ارتباط تنگاتنگی با نظام اقتصادی برخوردار است، بنابراین تخریب محیطزیست نه تنها موجب اخلال در این گونه عملکردها میشود، بلکه با به مخاطره انداختن سلامت بشری، مانعی در برابر توسعه و رشد اقتصادی خواهد بود. آنچه مسلم است در دراز مدت دستیابی به نظام اقتصادی سالم و کارآمد در گرو بهرهبرداری پایدار از اکوسیستمهای طبیعی است و علم اقتصاد، به عنوان علم تخصیص منابع کمیاب، نقش بسزایی در این امر دارد. بهرهگیری از علوم و فنون اقتصادی در سایر رشتهها به منظور بهرمندی پایدار و مطلوب از منابع طبیعی موجب ایجاد زمینههای جدیدی از دانش با ماهیت بین رشتهای شده که فعالیتهای علمی و پژوهشی گروه اقتصاد منابع و محیط زیست در قالب این رشتهها خواهد بود.
توسعه پایدار و رابطه آن با محیط زیست
انسان در جهان معاصر در لحظات بسیار حساسی از حیات خود قرار دارد. با گذشت قرنها از زندگی بشر بر روی كره زمین و ظهور و مبارزه انسانهای فرهیخته بسیاری در طول تاریخ برای برقراری مساوات، عدالت و توسعه، هنوز نابرابری در میان كشورها و در درون كشورها نه تنها از میان نرفته كه روزبه روز عمیق تر شده و می شود. فقر و گرسنگی، عدم برخورداری از آموزش و بهداشت و آزادی های مشروع در همه كشورها، در مقیاسهای متفاوت، پدیده های شناخته شده و ملموسی هستند. ازدیاد نامعقول جمعیت همراه با عوامل فوق، زیست بومهایی را كه حیات بشر بدانها وابسته است، به شدت در معرض نابودی قرار داده است.
حال برای احتراز از نابودی مطلق محیط زیست، همه انسانها- هم تصمیم گیران و هم مردم دیگر- در ابعاد جهانی یا ملی و بویژه در سطح محلی باید این واقعیت مهم را دریابند كه پیشرفت و توسعه باید روندی پایدار داشته باشد و از ثمرات آن نه تنها نسل های حاضر كه نسلهای آینده نیز بهره مند شوند. توسعه مردم معاصر نباید به قیمت نابودی و اضمحلال زندگی آیندگان كه برای دفاع از حقوق خود فعلا حضور ندارند، تمام شود. همچنین باید بیاموزیم كه توسعه حق همه مردم اعم از مرد، زن، پیر و جوان و كودك است و نه تنها همه باید از ثمرات آن بهره مند شوند كه باید در روند توسعه نیز مشاركت داشته باشند.
«كشوری كه مردمش از نظر مسائل زیست محیطی آگاه باشند بیش از دیگر كشورها از بخت توسعه برخوردار است.»
اقتصاد جهانی به گونه ای جدایی ناپذیر با محیط زیست در ارتباط است زیرا باید منابع طبیعی را استخراج، فرآوری و سپس بهره برداری كند. براساس اصل بقای ماده و انرژی تمامی آن منابع باید نهایتاً به صورت ضایعات درآیند. اما این ارتباط كمی ضریب فشار بر محیط زیست را می توان به میزان قابل ملاحظه ای كاهش داد. به همین دلیل اثرات زیست محیطی فعالیتهای اقتصادی راحتی در صورتی كه امكان رشد و توسعه آن فراهم باشد، می توان كم كرد.
رشد اقتصادي با حفظ کيفيت زيست محيطي رابطه مستقيم دارد
در دو دهه گذشته دو جريان فکري وجود داشته است که ميان رشد اقتصادي و حفظ استانداردهاي زيست محيطي، يکي را بايد انتخاب کرد.
رويکرد اول به نوعي انتخاب ميان رشد اقتصادي و حفظ استانداردهاي زيست محيطي است، بدين معني که اصولا رشد اقتصادي و در نتيجه افزايش توليد نيازمند مواد اوليه و صرف انرژي بيشتر به عنوان داده هاي توليد است که در مقابل افزايش توليد زباله را به همراه دارد، بنابراين سياستگذاري در اين رابطه بايد ميان حفظ محيط زيست و يا دستيابي به رشد اقتصادي کشور يکي را انتخاب کنند.
مسير بهبود کيفيت زيست محيطي به موازات رشد اقتصادي بوده و به منظور بهبود استانداردهاي زيست محيطي، بايد در جريان رشد اقتصادي گام برداشته شود.
به طور قطع سطح بالاتري از درآمد موجب افزايش تقاضا براي کالايي مي شود که از سطح کمتري از مواد اوليه استفاده مي کند و نيز اينکه افزايش درآمد موجب افزايش تقاضاي کيفيت مي شود و اين به معناي پذيرش معيارها و ضوابط حفاظتي زيست محيطي نيز مي شود.
ضرورت اقتصاد سبز یا اقتصاد محیط زیست
توجه به رشد روز افزون جمعيت و محدود بودن منابع طبيعي در دسترس، امروزه مسأله حفاظت از محيط زيست به عنوان يكي از مهمترين مسائل جامعه بشري مطرح شده است. دانش «اقتصاد محيطزيست» يا «حسابداري سبز» در واقع دانشي است كه به توسعه و بهرهگيري پايدار از منابع طبيعي كمك ميكند. دانش يا اقتصاد محيطزيست چگونگي اداره و توسعه منابع زيست محيطي را بررسي ميكند. اين علم ميكوشد در پيشرفت فناوري و توسعه اقتصادي – اجتماعي انسان را در رسيدن به توسعه پايدار و توجه به ملاحظات زيستمحيطي ياري كند.هدف اقتصاددانان محيطزيست اين است كه رابطه بين فعاليتهاي اقتصادي و طبيعت را بهتر بشناسند و ما را در تصميمگيري عاقلانه در خصوص محيطزيست ياري كنند. نكته اساسي دراين علم آن است كه اقتصاد و محيط زيست جداي ازيكديگر نيستند ، هيچ تصميم اقتصادي يافت نميشودكه برمحيطزيست اثرنداشته باشد و هيچ تحول زيست محيطي وجود نداردكه درآن تاثير اقتصادي ديده نشود. اقتصاد محيطزيست سعي دارد «حفظ محيطزيست» و «فعاليتهاي اقتصادي» را با هم آشتي دهد و اين كار را به كمك ابزارها و تئوريهاي اقتصادي انجام ميدهد. بنابراين مسأله حفظ محيط زيست نيازمند يك سيستم مديريت زيست محيطي است كه بصورت يكپارچه با ساير سيستم هاي مديريتي به اجرا در آيد. سيستم مديريت زيست محيطي ابزاري است كه سازمان را قادر مي سازد تا به آن سطحي ازعملكرد زيست محيطي كه خود مقرر مي دارد دست يابد وآن را بطور نظام يافته كنترل نمايد. سيستم اطلاعاتي حسابداري به عنوان جزء مهمي از سيستم اطلاعاتي مديريت مي تواند نقش بسزايي در كمك به حفاظت از محيط زيست از سوي شركتهاي توليدي آلاينده بر عهده بگيرد.باتوجه به اهداف و سطحي كه سازمان مقررمي دارد اين سيستم درحوزه حسابداري اجتماعي نقش خود را ايفا نموده به ايجاد هزينه ها و به دنبال آن كسب منافع زيست محيطي مي گردد. سيستم مورد نظر حسابداري سبز (محيط زيست) نام دارد و اطلاعاتي را فراهم مي كند كه در امر ارزيابي، عملكرد، كنترل، تصميم گيري ، گزارشگري و حفاظت از محيط زيست به مديران كمك مي كند .در ابتداي به وجود آمدن مباحث مربوط به حسابداري محيط زيست شركتها تمايلي به افشاي زيانهاي وارده به محيط زيست در صورتهاي مالي خود نداشتند اما بر اثر مرور زمان و افزايش ميزان خسارتها، شركتها ناگزير به رعايت اين مسائل شدند. شناخت هزينه هاي زيست محيطي مرتبط با توليدات يك شركت يا سازمان، براي تصميم گيري درست مديريت بسيار حائز اهميت مي باشد. استفاده از حسابداري محيط زيست در موضوعاتي مثل هزينه يابي، تحليل هاي سرمايه گذاري، تصميمات راهبردي مديريت، نمود بيشتري پيدا كرده است. امروزه بسياري از شركتها با مسائل زيست محيطي روبرو هستند و در جستجوي شيوه اي مناسب جهت گزارش و افشاي اطلاعات براي عموم مردم و استفاده از اين اطلاعات در مسير توسعه و حفاظت از محيط زيست مي باشند. در نتيجه لزوم به كارگيري حسابداري محيط زيست به عنوان تلاشي در جهت حفاظت از محيط زيست مي باشد.در مقاله حاضر با استفاده از روش توصيفي حسابداري سبز (محيط زيست) ، جايگاه آن، هزينه يابي، كاربردها و ضرورت وجود آن مورد بررسي قرار گرفته و هدف تحقيق بررسي نقش حسابداري سبز در حفاظت از محيط زيست و ارائه راهكارهايي در جهت دستيابي به اين هدف مي باشد.
یعنی نظام اقتصادی موجود توانایی بازسازی خود را بهصورت پایدار داشته باشد. این تعریف بسیار سادهای از اقتصاد سبز است، در واقع همان توسعه اقتصادی پایدار است.نظام اقتصادی موجود پایدار نیست، زیرا به ظرفیتهای قابلتحمل محیط زیست برای رشد و پیشرفت اقتصادی توجهی ندارد.نظام اقتصادی موجود ما نسبت به 50 سال پیش بیش از 6 برابر رشد كرده است، در حالی كه هیچیك از ظرفیتهایِ زمینِ میزبان این رشد، افزایش پیدا نكرده است.نظام اقتصادی موجود عمدتاً متكی بر استفاده از منابع انرژی تجدیدناپذیر است و به بازیافت و استفاده مجدد از مواد توجهی ندارد. همه اینها دلایلی برای ناپایداری اقتصادی است. اقتصاد سبز به دنبال توسعه اقتصادی پایدار است.
مالیاتهای زیستمحیطی یا مالیاتهای سبز یكی از ابزارهای اقتصادی قدیمی در حفظ محیط زیست است كه سالیان طولانی در كشورهای مختلف از آن استفاده شده است.استفاده از این ابزار در مواردی كه علم اقتصاد محیط زیست پیشنهاد میكند بسیار لازم و ضروری است و مانع انتشار آلایندههای بیش از حد بهینه اجتماعی میشود.
آلودگي محيط زيست با نفت
نفت اگرچه يك منبع بسيار با ارزش جهت توليد انرژي و بسياري از مواد شيميايي است اما بي توجهي در مراحل استخراج و انتفال آن مي تواند آلودگي هاي زيست محيطي فراواني را باعث شود كه بعضا غير قابل جبران هستند. آلوده شدن محيط زيست به مواد نفتي در بعضي موارد بصورت طبيعي حادث مي شود. در اين مورد در بعضي مناطق نفت خيز جهان بعلت نزديك بودن منابع نفتي به سطح زمين مي تواند نفت همچون چشمه اي جوشان از دل زمين خارج شود و محيط پيرامون خود را به اين ماده آلوده كند. بروز چنين مواردي بسيار نادر مي باشد و بيشترين آلودگي هاي نفتي ناشي از نفت خام يا فراورده هاي آن ناشي از فعاليتهاي انساني است. يعني متخصصين در اين امور در گرايشهاي مختلف ابتدا به شناسايي مناطق نفت خيز مي نمايند بعد تخمين ظرفيت مي شود و داستان ادامه مي يابد تا استخراج انجام شود. از آنجا كه معمولا مناطق نفت خيز اكثرا در بستر دريا ها و مناطق ساحلي قرار دارند در هنگام استخراج نشت نفت در مسيرهاي مختلف استخراجي مي تواند به آبهاي دريا و يا اقيانوس و همينطور به ساحل و زمينهاي مجاور آن راه يابد و محيط زيست را آلوده كند. مسير دوم در ايجاد آلودگي هاي نفتي در مسير انتقال اين ماده جهت تحويل به مقصدي ديگر انجام مي گيرد كه مي تواند در اثر نشت از لوله ها انتفال باشد و يا ناشي از تانكرهاي اقيانوس پيماي نفت كش اين نشت صورت گيرد. اين راه نشت نفت به محيط زيست در مسيرهاي مختلف استخراج و انتقال اگرچه اكثرا غير عمدي و يا در اثر سهل انگاري ما انسانها اتفاق مي افتد اما در بسياري از موارد هم كاملا عمدي بوده است بطور مثال حتما از رسانه هاي مختلف خبرهاي همچون مورد حمله قرار گرفتن كشتي هاي نفت كش و يا دكلهاي نفتي در درگيري ها و جنگهاي مختلف را شنيده و يا ديده باشيد بطور مثال در جنگ ايران و عراق و همينطور جنگ عراق با كويت و غيره و همينطور خرابكاري هاي كه عده اي مخالف يك حكومت بر سر لوله هاي انتقال و يا چاههاي نفتي ايجاد كرده اند و باعث آلودگي نفتي شده اند. از آنجا كه نفت از مواد شيميايي مختلفي تشكيل شده است راه يافتن آن به محيط زيست ما مي تواند بسياري از مشكلات را به بار آورد كه بسياري از اين مشكلات امروزه شناخته شده اند و شايد بسياري ديگر هم بعدها شناخته شوند. وقتي نفت خام به سطح زمين و يا آب راه پيدا مي كند قسمتهاي سبك آن كه بسيار سمي هم هستند مثل بنزن و تولوئن سريع بخار مي شوند و هواي آن منطقه را آلوده مي نمايند اما قسمتهاي سنگين تر تركيبات نفتي براي مدتهاي طولاني در محيط زيست باقي مي ماند و خاك زمين و آب درياها و اقيانوسها و همينطور سواحل آنها را آلوده مي كند. در اين ميان جانداران دريايي دچار آسيب شده و از بين مي روند. پرندگان دريايي كه در سطح آب شنا مي كنند سريعا به مواد نفتي آغشته مي شوند و پرهاي آنان بسياري از خصوصيات حياتي خود را از دست مي دهند بدين ترتيب پرنده قدرت پرواز را از دست مي دهد و نمي تواند محيطش را عوض كند و خيلي سريع توسط شكارچيانش صيد مي شود. اين پرها همچنين نمي توانند دماي بدن پرنده را حفظ كنند و با تغييرات دمايي اين موجودات سريعا تلف مي گردند. ورود تركيبات مختلف نفتي به دستگاه گوارش آنان سبب صدمات شديد و در نهايت مرگ آنها مي شود. ساير موجودات دريازي از كوچكترين آنها يعني ميكروبها تا بزرگترين آنها يعني نهنگها هم از اين آلودگي ها بر حذر نبوده و اين تركيبات سمي مي تواند آنها را نابود كند.بنابر اين اگرچه نفت و تركيبات حاصله از آن براي حيات ضروري هستند اما بي توجهي در توليد و انتقال آن و آلوده شدن محيط زيست به اين مواد مي تواند حيات را از انسانها و ساير موجودات اين كره خاكي بگيرد.
تاثیرات آلودگی محیط زیست بر جامعه و اقتصاد:
• بار آمدن امراض گوناگون چون ملاریا، تب،کولرا، اسهالات، زردی، تکالیف قلب و اعصاب و چشم
• حرارت بیش از حد یا سرمای بیش از حد
• افزایش سطح آبهای ابحار
• افزایش سیلاب ها و طوفانها
• افزایش بارانهای غیرموسمی
• تخریب زمین و جنگلات
• آلودگی هوا و محیط زیست
• افزایش هزینه ها برای تکافوی نیازمندیهای بشری
• قلت منابع مورد نیاز بشری با تخریب منابع طبیعی
• افزایش هزینه های تامین رفاه جامعه
• خطر انقراض حیوانات، حشرات، پرندگان و نباتات ناب و کمیاب
ضرورت حفاظت از محیط زیست
حفاظت محیط زیست به هرگونه عملیاتی که برای نگهداری محیط زیست یا جلوگیری از تخریب آن صورت میگیرد، گفته میشود. حفاظت از موجودات زنده، به دلایل زیر ضروریست:
• حفظ زنجیرهٔ حیات: آسیب به محیط زیست، زنجیرهٔ حیات را دچار آسیبهای جبرانناپذیری خواهد کرد.
• گنجینه درمانی: در آمازون، هند، آسیای جنوب شرقی و چین از گیاهان به منظور درمان استفاده میشود.
• انباری وسیع: طبیعت مخزن بزرگ مواد خوراکی است که هنوز چندان مورد استفاده قرار نگرفتهاست.
• معدنی برای صنعت: نشاستهها، شیره بعضی از نباتات، روغنهای گیاهی، چربیهای گیاهی یا حیوانی، مدتهاست که کاربرد صنعتی دارند.
پیشگیری و حفظ محیط زیست در جامعه جهانی
با پیدایش و گسترش مشكلات زیست محیطی، چه در كشورهای صنعتی و چه در كشورهای درحال توسعه از اوایل دهه ۱۹۶۰ سران و اندیشمندان كشورهای غربی را بر آن داشت به فكر گریز از پیامدهای ناگوار این وضع دلهره آور باشند.
هنگامی كه در سال ۱۹۸۷ گزارشی تحت عنوان «آینده مشترك ما» از جانب كمیسیون برانت لند انتشار یافت، مفهوم توسعه پایدار در بحثهای مربوط به محیط زیست در مقابل توسعه در كانون توجه واقع شد و این مفهوم در سال ۱۹۸۰ مورد پذیرش اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت قرار گرفت اما، كلا در محدوده گفت وشنود طرفداران حفاظت محیط زیست محصور ماند و بنابراین تأثیری اندك بر طرز تفكر و بینش دولتها و مؤسسات كمك رسان برجای نهاد.
مفهوم توسعه پایدار زمانی مطرح شد كه موضوعهای زیست محیطی در سرلوحه كار بحثهای سیاسی قرار گرفت و بدین ترتیب به جای اینكه، این مفهوم به عنوان فشاری بر تغییرات محیطی عمل كند، به صورت ابزاری برای حمایت از محیط زیست مطرح شد. با توجه به اینكه بهبود كیفیت محیط زیست و توسعه اقتصادی، اهدافی بالقوه سازگار، هماهنگ یا مكمل یكدیگرند، توسعه پایدار برخی تنشهای ناشی از بینش متضادی را كه در رابطه با محدودیتهای رشد در دهه ۱۹۷۰ ظهور كرد را كاهش می دهد.
از اینرو، در سال ۱۹۹۲ بزرگترین كنفرانس محیط زیست و توسعه، با عنوان «سران زمین» و با شركت هیئتهای نمایندگی ۱۸۰ كشور در ریودوژانیرو كشور برزیل تشكیل گردید.
در این اجلاس، براساس توافق سران كشورهای صنعتی و غیرصنعتی در مورد روند توسعه كشورهای عقب مانده و نیز زدودن آلاینده هایی كه حاصل كار كشورهای صنعتی است، منشوری با نام «دستور كار ۲۱» یا «منشور زمین» انتشار یافت كه گویا می بایست در راه توسعه پایدار كشورهای جهان به كار رود.
یكی از نتایج كنفرانس ریو تصویب دو معاهده مهم بین المللی به نامهای كنوانسیون تغییرات آب و هوا و كنوانسیون تنوع زیستی است كه هدف كنوانسیون اول جلوگیری از تغییرات غیرعادی اقلیم و گرم شدن فاجعه بار كره زمین و هدف كنوانسیون دوم جلوگیری از نابودی منابع طبیعی و گونه های جانوری و گیاهی روی زمین كه حیات انسان وابسته به آنهاست، می باشد. جهت تحقق اهداف پیش بینی شده برای دستور كار ۲۱ كه در واقع استراتژی های آینده بشر (درقرن ۲۱) را برای توسعه و محیط زیست تبیین كرده است، كمیسیون توسعه پایدار با حمایت سازمان ملل متحد تشكیل شده است.
یكی از دستاوردهای مهم عقلانی كردن مسائل زیست محیطی به منظور شكل دادن یك سیاست كلی، این است كه انسان بتواند با شناخت طبیعت نظام مند، كارهایی را كه در آینده پیامدهای زیانبار خواهد داشت، بشناسد. امروزه با مطرح شدن توسعه پایدار كه محور اصلی بحث های زیست محیطی است، جهانیان خواهند توانست خود را از جریانات درونی و از خودخواهی های افراطی برهانند و مسائل را با ابعاد انسانی و جهانی آنها بنگرند. اگر انسان بتواند دانش های كارساز در توسعه پایدار فراگیرد و صادقانه درصدد كاربرد آنها برآید، به نظر بسیاری از متفكران، از جمله گاوامر- میشل فوكو و سییون رالبی و غیره، بزرگترین كشف و اختراع خود را در جهان كرده است. اما ظاهراً فعالیت های كشورهای صنعتی محدود به نوشتن توافقنامه ها شده است.
بعد از امضای توافقنامه ریودوژانیرو، توافقنامه كیوتو میان كشورهای صنعتی و كشورهای در حال توسعه به امضاء رسید و براساس آن، كشورها متعهد شدند مواد سمی شان را در سالهای ۲۰۱۳-۲۰۰۰ با مقدار ۸ درصد كاهش دهند. در آن توافقنامه ها متعهد شدند كه هر سال یك میلیارد دلار به كشورهای درحال توسعه پرداخت كنند. اما ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ از پذیرش توافقنامه كیوتو امتناع كرد و نیز كشورهای اروپای شرقی آن را نپذیرفتند؛ از اینرو، كشورهای اروپای غربی متعهد شدند كه از سال ۲۰۰۵ هر سال۴۱۰ میلیون دلار از این بابت بپردازند. كانادا و ژاپن نیز خود را پایبند توافقنامه كیوتو می دانند؛ البته گویا زیربار تعهدمالی مشخص برای توسعه پایدار كشورهای درحال توسعه نمی روند. پس از آن در گردهمایی ژوهانسبورگ دگرگونی های شرایط آب و هوایی بررسی شد و دستاورد این گردهمایی نیز فقط صدور یك توافقنامه بود.
از آنجا كه بین اقتصاد و محیط زیست ارتباط تنگاتنگ برقرار است سیاستهایی كه هدف آنها نیل به یك مقصود اجتماعی یا اقتصادی است لاجرم محیط زیست را تحت تأثیر قرار می دهند، حتی اگر این امر منظر نظر سیاست گزار نباشد، اگر علل تخریب محیط زیست ریشه در كاركردهای اقتصادی داشته باشد، راه حل نیز در همان جاست.
ما بر این عقیده هستیم كه كیفیت محیط زیست در تمام كشورها از اهمیت برخوردار است، اما در كشورهای فقیر اهمیت بیشتری دارد. ما با روشن ساختن این مطلب كه تخریب محیط زیست ناشی از پایین آمدن درآمد اقتصادی، یعنی كاهش یافتن تولید ناخالص ملی است بر این امر تأكید می كنیم و معتقدیم كه حفظ كیفیت محیط زیست و ذخیره منابع طبیعی به منزله شالوده و اساس تأمین سلامت و رفاه تمامی انسانهاست. بدین ترتیب آنجا كه كیفیت آب پایین است بدون تردید به بروز بیماری خواهد انجامید.
● بنابراین می بایست به نكات زیر توجه نمود:
الف) محیط زیست برای اقتصاد و تأمین رفاه تمامی انسانها اهمیت دارد.
ب) علل تخریب محیط زیست عمدتاً در كاركردها و خصوصاً در مورد مدیریت اقتصادی ریشه دارد.
ج) حل مشكلات زیست محیطی مستلزم اصلاح بی نظمی های اقتصادی و فراهم كردن انگیزه برای حفظ و كاهش مصرف منابع خواهد بود.
محیط زیست و اقتصاد – یک نظر سنجی جهانی
بنابر بررسیهای صورت گرفته در 33 کشور جهان طی بازه زمانی 1993 تا 2010، نگرانیهای زیست محیطی به طور شگفت انگیزی در میان اولویتهای نخست مردم جهان قرار نداشته است. به گفته “تام اسمیت”، مدیر کل “برنامه پیمایش اجتماعی بین المللی” (ISSP) که مسئولیت انجام این پژوهش را بر عهده داشته، یکی از دلایلی که به جایگاه پایین تغییرات آب و هوایی در اولویتهای مردم منجر شده با این باور در ارتباط است که تغییرات آب و هوایی به طور مستقیم بر آنها تاثیرگذار نیست.
بنابر گزارش ISSP، در شرایطی که 14.6 درصد از مردم مساله محیط زیست را مهمترین موضوع برای کشور خود عنوان کردهاند، تنها 9 درصد آن را به عنوان اولویت نخست تاثیرگذار بر خود دانستهاند. بررسیهای هماهنگ شده ISSP، نخستین و تنها نمونههایی تاکنون هستند که نگرش بلند مدت به موضوعات زیست محیطی در کل و تغیییرات آب و هوایی به طور خاص را در مقیاس بین المللی مورد مطالعه قرار دادهاند.
در طی این نظرسنجیها از مردم درباره اهمیت نسبی هشت موضوع شامل مراقبتهای بهداشتی و درمانی، تحصیلات، جرم و جنایت، محیط زیست، مهاجرت، اقتصاد، تروریسم و فقر پرسش شده است. بر همین اساس، در اولویت قرار دادن نگرانیهای اقتصادی مردم نسبت به نگرانیهای زیست محیطی پنج برابر بیشتر بوده است. افزون بر این، شرکت کنندگان مساله تغییرات آب و هوایی را بیشتر یک مشکل ملی تا یک نگرانی شخصی عنوان کردهاند.
بنابر نتایج بررسیهای صورت گرفته، اقتصاد در 15 کشور جهان جایگاه نخست را به خود اختصاص داده و پس از آن، مراقبتهای بهداشتی و درمانی در هشت کشور، تحصیلات در شش کشور، فقر در دو کشور و تروریسم و جرم و جنایت هر کدام در یک کشور اولویت نخست مردم بودهاند. طی این پژوهش که 17 سال به طول انجامیده، مهاجرت و محیط زیست در هیچ کشوری اولویت نخست نبوده که نکتهای جالب توجه محسوب می شود. به عنوان مثال، در آمریکا اقتصاد اولویت نخست و محیط زیست در رتبه ششم قرار داشته است.
آسیبپذیری محیط زیست چالش اجتماعی یا مساله اقتصادی
آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که محیط زیست یک معضل و مشکل اقتصادی است یا اجتماعی؟ داشتن یک محیط زیست سالم و یا آلوده، چقدر میتواند براقتصاد ما تاثیر بگذارد؟ شاید ما همیشه فکر میکنیم که محیط زیست ربطی به اقتصاد ما ندارد، شاید به فرهنگ و یا اجتماع ما دخیل باشد و کدام رابطهای به اقتصاد ما ندارد.
خوب است که دیگر این سطحینگریها را کنار بگذاریم و کمی واقعبینانهتر و عمیق به موضوعات و مشکلات بنگریم. سعی کنیم که عمق مشکل را ببینیم تا بفهمیم ریشه مشکلات ما در کجاست؟ از ظاهر قضیه نمیشود که پی به عمق مشکل و ریشههای آن برد. شاید که ظاهر قضیه بسیار آسان و سطحی دیده شود اما در واقع ممکن است با همین ظاهر ساده، آرام آرام ضربههای جدی به زندگی ما وارد کند.
محیط زیست مسالهای است که به تمام موضوعات و مسایل روزمره زندگی ما ارتباط دارد. به امنیت، زراعت، صحت و حتا اقتصاد ما. شاید وقتی بگوییم به اقتصاد ما هم ربط دارد، زیاد جدی به نظر نرسد. اما در حقیقت تا حدود زیادی اقتصاد ما را نیز در برمیگیرد.
استاد رضا فرزام استاد دانشگاه کابل میگوید: «من فکر میکنم که محیط زیست میتواند هم یک معضل اقتصادی باشد و هم اجتماعی. از نظر اقتصادی میتوان گفت که بیشتر عوامل خرابیها و آلودگیهای محیط زیست، ریشه در فعالیتهای اقتصادی دارد. این فعالیتهای اقتصادی که باعث خرابی محیط زیست افغانستان میشود، پیامدهای اجتماعی دیگری را به بار میآورد. به طور مثال فابریکهها و شرکتهای صنعتی که در اطراف و یا شهر کابل فعالیتهای اقتصادی دارند، هیچگونه مسوولیت پذیری در برابر محیط زیستشان ندارند. و هنگامی که مسوولیتپذیری نداشته باشند، فعالیتهای اقتصادی آنان پیامدهای بدی ایجاد میکنند. شما میدانید که پیامدهای ناگوار آلودگی محیط زیست چقدر تاثیر سو بر صحت و روان شهروندان یک جامعه دارد.»
این امری واضح است که ما هر چه میکشیم از بیتوجهیهای خودمان است. شاید ما گاهی به مسایلی اهمیت بدهیم که اصلا ارزش اهمیت دادن را ندارد و در عوض به مسایلی که حایز اهمیت است و ما باید به آن توجه داشته باشیم را بیاهمیت و بیارزش تلقی کنیم. محیط زیست هم یکی از همین نمونههاست. اگر ما کمی توجه به اطراف محل زندگیمان داشته باشیم و بعضی اصول و موارد محیط زیستی را رعایت کنیم، طبیعتا از بسیاری از پیامدهای ناگوار جلوگیری خواهد شد.
فعالیتهای اقتصادی کنترول نشده که از طرف دولت نظارتی بر چگونگی کارکرد آنها وجود ندارد، برای به دستآوردن سودهای هنگفت و میلیونی خواسته یا ناخواسته محیط زیست را قربانی میکنند. این به عنوان یک نقطه ضعف در تمام دنیا مطرح است. برای اینکه ما یک محیط زیست سالم داشته باشیم، ناگزیر هستیم که دولت و نهادهای دفاع از محیط زیست، یک نظارتی را ایجاد کنند که فعالیتهای اقتصادی را به نفع محیط زیست تبدیل کنند. در رابطه با محیط زیست سالم و اقتصاد، ما باید بتوانیم بر اساس یک مکانیزم روشن و واضح، فعالیتهای اقتصادی را سالمتر و مفیدتر بسازیم تا برای داشتن یک محیط زیست سالم گام برداریم.
در کنار دولت، مردم نقش عمدهای در حفظ محیط دارند. اگر دولت نظارتی بر فعالیتهای لجامگسیخته اقتصادی در افغانستان داشته باشد، شاید بتوان گامی در راستای بهبود محیط زیست برداشت. اگر میگویم «لجامگسیخته» منظور به طور مثال همین واردات کالاهای دست دوم است. فرقی نمیکند، چه کالاهای صنعتی و یا برقی، یا اقلام دیگری مانند پوشاک. به هر حال، اگر واردات هر کدام از اینها کنترول نشود، ضربهای سخت به محیط زیست ما میزند.
بدون شک واردات کالاهای دست دوم و بیکیفیت آسیب خود را به محیط زیست میزند. به طور مثال بیشتر اجناسی که از چین و یا پاکستان وارد افغانستان میشود، بیکیفیت و نامرغوب است که قدرت تخریبی اینها در محیط زیست ما بسیار بالاست. روزانه میلیونها تن زباله در شهر کابل تولید میشود، که بیشتر این زبالهها از همین تهماندههای اجناسی است که از بیرون وارد کشور میشوند که عمدتا خاصیت پلاستیکی آنها زیاد است که بدون شک تاثیرات بدی را بالای محیط زیست میگذارد. اما این تنها عامل شده نمیتواند و ما نمیتوانیم فقط واردات کالاهای دست دوم را عامل آلودگی محیط زیست بدانیم. به نظر من در خود افغانستان نبود یک فرهنگ مسوولیتپذیری عامل اصلی آلودگیهای محیط زیست میباشد.
باز هم همان حرف همیشگی: نبود یک فرهنگ و نداشتن حس مسوولیتپذیری باعث میشود که پاکی محیط زیست ما تنزل کند. و همیشه ما را به نوعی – چه از نظر زراعت، صحت، حتا اقتصاد – آسیبپذیر کند. هر کدام از ما به نوبه خود مسوولیت و تعهدی در قبال محیط زیستمان داریم. اگر به این مسوولیتها و تعهدها پایبند باشیم، میتوانیم که تضمینی برای صحت و اقتصاد و… در آینده داشته باشیم.
استاد سیفالدین سیحون، استاد دانشکده اقتصاد در دانشگاه کابل در خصوص محیط زیست و اقتصاد چنین میگوید: «مساله محیط زیست دو موضوع است، یکی اقتصادی و دیگری اجتماعی. از نظر اقتصادی به این معناست که اگر حفظ محیط زیست مراعات نشود و یا حفظ نشود، میتواند حیات انسانی را با خطر مواجه سازد. از بین رفتن پوشش گیاهی، از بین رفتن منابع طبیعی، سرانجام بر فعالیتهای اقتصادی و بازدهی ضرر میرساند. ما در اقتصاد چیزی به نام توسعه پایدار داریم. توسعه پایدار به این معناست که مصارف و سرمایهگذاری باید توام با بازدهی باشد و بازدهی خوب زمانی به وجود میآید که رویکرد ما به سرمایهگذاری، یک رویکرد محیط زیست محور باشد. یعنی ما در هر بخشی از پلان و برنامههای اقتصادی خود باید مسایل محیط زیست را در اولویت قرار بدهیم. خوب، اگر ما مسایل محیط زیستی را در برنامههای اقتصادی در اولویت قرار ندهیم، دیگر توسعه پایدار امکان ندارد.»
اقتصاد و محیط زیست، در تمام کشورها و سیستمهای اقتصادی موفق جهان، با همدیگر میانه تنگاتنگ دارند. به این معنا، تمام کشورها برای دست یافتن به یک سیستم اجتماعی مصوون و باثبات، نیازمند هستند تا یک اقتصاد سیستماتیک و تنظیم شده داشته باشند. با توجه به این گفتههای استاد سیحون، به این نتیجه میرسیم که در هر کجایی از جهان، منابع طبیعی به عنوان یک پشتوانه جدی و اساسی برای سیستمهای اقتصادی کشورها به حساب میآید. این یعنی تا زمانی که کشورها از منابع طبیعی غنی و محکمی برخوردار نباشند، نمیتوانند از نگاه اقتصادی در وضعیت خوب و مطلوب قرار بگیرند و شهروندان آن کشورها نیز بدون شک با مسایلی چون رفاه اجتماعی و دسترسی به خدمات اجتماعی سیستماتیک، بیگانه خواهند ماند. اما مهمترین مساله این است که کشورها از منابع طبیعی خود چطور و بر اساس کدام محاسبات و ملاحظات استفاده میکنند؟ همانگونه که آقای سیحون میگوید، ما برای داشتن یک اقتصاد سیستماتیک و دسترسی به توسعه پایدار مجبور هستیم که مسایل محیط زیستی را جدی بگیریم. چون تمام منابع طبیعی ما در زمین و محیط زیستمان قرار دارد. فرق نمی کند این منابع در سطح زمین قرار داشته باشند یا ما آنرا از اعماق زمین استخراج میکنیم، مهم این است که ما مجبوریم برای دسترسی به اقتصاد سیستماتیک و توسعه پایدار در کشور خود، مسایل محیط زیستی را جدی بگیریم.
«محیط زیست هم یک مساله اقتصادی است و هم یک مساله اجتماعی. وقتی هدف ما از اقتصاد، یک سیستم پویا است که بدون شک در نتیجه توسعه پایدار ممکن است به صورت اتوماتیک مساله محیط زیست نیز مطرح است. ما نمیتوانیم به توسعه پایدار برسیم مگر این که به مسایل محیط زیستی اهمیت بدهیم. ما نمیتوانیم، به رفاه اجتماعی، صحت، تعلیم و تربیه درست دسترسی داشته باشیم، مگر این که از یک سیستم اقتصادی پویا برخوردار باشیم. همه اینها به این معناست که مساله محیط زیست هم میتواند به عنوان یک امر اجتماعی بررسی شود و همزمان یک امر جدی و تاثیرگذار در مسایل اقتصادی نیز هست.»
انسانها باید روابط خود را با طبیعت به شکل پایدار حفظ کنند، منابع حیات و منابع تداوم حیات را حفظ کنند. منابع جنگلی را که باعث سرسبزی و تامین اکسیژن مورد نیاز موجودات زنده هستند را از بین نبرند. اما از استخراج منابع طبیعی که باعث آلودگی آبها و به خطر انداختن صحت و سلامت دیگر جانداران میشود، جلوگیری کنند. به طور مثال، آلودگی آب که در خلیج مکزیک روی داد، چه ضایعهای بزرگ – هم برای موجودات زنده و هم برای اقتصاد مردم – به وجود آورد. اما تفکیک این بحث در شرایط کنونی امکان ندارد. چرا که هنوز فرهنگ حفظ محیط زیست و آگاهیهای محیطی هنوز در جامعه ما نهادینه نشده است و طبعا مردم از این مسایل آگاهی ندارند. اساسا فرهنگسازی و بالا بردن سطح آگاهی مردم میتواند که محیط زیست را باثبات نگاه دارد. البته این بستگی به کارکردهای دولت و پالیسیها و سیاستهایی دارد که در قبال مردم و محیط زیست اتخاذ میکند.
Hits: 33