تجارت یکی از قدیمیترین فعالیتهای اقتصادی انسان ها بوده ودردوران تمام ادیان وجود داشته است. تجارت از دیدگاه ادیان با وجود تفاوت ها در طرز دید، یکی از لازمه های حیات بشر محسوب میگردد. رهبران کلیسا با پیروی از افکار ارسطو که وظیفه ودرآمد بازرگانان را غیرطبیعی میدانست، در طول قرون وسطی، تجارت را مورد بی مهری قرار می دادند. بعد از قرن ٩میلادی به مکتبی به نام اسکولاستیک (مدرسیون) برمی خوریم. به نظر می رسد تلاش متفکران مدرسیون آن بود که پیوندی را بین آموزه های اقتصادی مسیحیت و حکمای یونان باستان برقرار کنند. نکته حائزاهمیت این است که به رغم مذموم بودن فعالیت های بازرگانی و تجارت در حوزه اندیشه ها، در عمل و به دلیل نیاز جوامع حجم مبادلات تجاری افزایش می یابد، هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ پوشش. پول هم وسیله تسهیل کننده مبادله قرار می گیرد. حرفه تجارت در این دوره نقش فعال تری می گیرد. اروپا در دوران مطرح شدن اسکولاستیک، مواجه با مازاد تجاری و گسترش مبادلات و ارزش افزوده تجاری بود. وقتی که بحث ارزش مطرح می شود بحث قیمت را همراه خویش دارد. مبانی چنین قیمت گذاری چیست؟ نوع قضاوت هایی که متفکرین ابتدایی مدرسیون در فاصله قرن های اول تا دوازدهم میلادی می کنند بسیار کلی و شبیه افلاطون است. هنوز نگاه به فعالیت های تجاری مثبت نیست و فعالیت کشاورزی مولد و مثبت تلقی می شود هنوز در حوزه قیمت گذاری بحث های عدالت در قیمت ها یا کنترول بر قیمت ها توسط دولت ها مطرح است و هم عقیده با نظر ارسطو پول عقیم است و ربا ممنوع. اما از قرن ١٣ میلادی ما شاهد یک فرآیند اصلاح طلبی دردرون مدرسیون هستیم یعنی اندیشمندانی در درون مکتب مدرسیون شروع به اظهارنظر کردند که در بعضی موارد اصلاحاتی اساسی را مطرح می کنند. از جمله توماس اکینو(١٢٢٥تا ١٢٧٤ م) و آنتونی فلورانس (١٣٨٩ تا ١٤٨٩). سن توماس آکویناس بزرگترین فیلسوف قرون وسطی وتلفیق دهنده فلسفه ارسطو با اصول مسیحیت، عقیده داشت، هرگاه سود بازرگان بیش از مخارج مصرفی او باشد، مشروع نیست واگر تحصیل سود، فقط به منظور افزایش سود باشد، رباخواری محسوب میشود. وی ثروت وتمول را تحقیر کرد. تحت تاًثیرچنین افکاری، اندیشه سنتی کلیسا “عدالت تعویضی” را این گونه تعریف میکرد که هیچ یک ازطرفین مبادله دریک داد وستد، نباید سود یا زیان ببرد، سود یک طرف، به معنای زیان طرف دیگر است. مبادله وقتی عادلانه ودرست است که ارزش مساوی برقرار باشد. توماس اکینو میگوید آنچه بازرگانان انجام می دهند کاری است که نیاز ضروری اجتماعی را برآورده می کند و بالا بردن قیمت برای فروش کالا طبیعی است زیرا خدمت ارائه شده همراه با هزینه است ولی اگر سود اضافه کسب شود که بابت آن زحمتی کشیده نشده باشد مردود است. قیمت کالا باید بر اساس نیازها، کار و هزینه تمام شده باشد، در واقع به نوعی اکینو معتقد است که طرف عرضه مهم است اما نمی گوید چگونه باید نیازهای جدید را ارزیابی کرد همانند ارسطو می گوید ربا مردود است. تا قرن ١٤ میلادی نه شرعاً و نه قانوناً ربا در اروپا ممنوع نمی شود. البته ضعیف شدن قدرت کلیساها یکی از عواملی است که موجب تغییرات اندیشه های اقتصادی متفکرین اروپایی شد. اسلام بر خلاف مسیحیت، از همان آغاز با تجارت سر آشتی داشت. حضرت محمدص، پیامبر بزرگ اسلام درمیان قوم تاجر پیشه به دنیا آمد. مکه آب وآبادانی نداشت وزندگی خویشاوندان پیامبرص بیشتر از راه تجارت می گذشت. هاشم جد بزرگ پیامبر بزرگ اسلام، به یاری برادران خود، توانسته بود معاهداتی با پادشاهان ایران، روم، حیره وحبشه ببندد که تجارقریش، آزادانه بتوانندکالاهای خودرا در سرزمین آنان به فروش رسانند.عباس عموی رسول خدا از بازرگانان بزرگ قریش بود. اسلام به عنوان آیینی کامل و جامع، برای همه جنبههای مادی و معنوی زندگی بشر از جمله اقتصاد، دستورها و آداب ویژهای دارد که بی شک، با عمل کردن به این اصول و آداب، میتوان به اقتصاد سالم اسلامی دست یافت. دین مقدس اسلام، به صورت مستقیم و غیرمستقیم بااقتصاد پیوند دارد.درپیوند مستقیم اسلام با اقتصاد، سلسله مقررات اقتصادی درباره مالکیت، تجارت و مجازاتهای مالی وجود دارد که به طور مستقیم و آشکار به موضوع پرداخته است. برای نمونه میتوان به حرام و ممنوع بودن داد و ستد ابزار لهو و لعب، آلات قمار و کتابهای گمراهکننده اشاره کرد.
پیوند غیرمستقیم اسلام با اقتصاد ازراه اخلاق است. ازپیشوایان دین، روایتهای فراوانی درباره رعایت کردن راستگویی، درستکاری و امانتداری در تجارت بیان شده است، چنانکه پیامبر اعظمصمیفرماید: «تاجر راستگو وامین با پیغمبران، صدیقین وشهدا محشور میشود.» از امام صادق نیز روایت است: «سه گروه بیحساب وارد بهشت میشوند: امام عادل، تاجر راستگو و شخصی که عمر خود را در طاعت خدا صرف کند». اهل مکه، گاه کاروان های تجاری بزرگی با هزار وپانصد شتر وبه ارزش پنجاه هزار دینار، به راه میانداختند که به حساب آن روز گار مبلغی گزاف بود، بزرگ ترین بازارهای تجاری عرب، در مکه واطراف آن برپا میشد. کاروان های بازرگانی که از مکه حرکت میکردند، وظیفه تجارت بین شرق وغرب را، درحد فاصل یمن، شام، حبشه وعرا، برعهده داشتند. اهل مکه علاوه بر کاروان های که به اطراف گسیل می داشتند، دو سفرمهم تجاری درتابستان وزمستان، به شام ویمن داشتند که در قرآن عظیم الشآن هم با تعبیر “رحلۀ الشتاء والصیف” به آن اشاره شده است. این گونه با استفاده از سودهای فراوان حاصل از تجارت شان ثروت آنان رو به فزونی گذاشت. ابوطالب که خود بسیار به سفر تجاری میرفت، برای اولین بار، محمد صرا که نه ساله بودبا خود به شام برد. خدیجه، محمد ص را از آوان طفولیت می شناخت زیرا از قوم قریش بود وسلسله نسب هر دوی شان به قصی بن كلاب می رسید. رفتاروكردارش رامیدید واخلاق عالی وشخصیت برازنده وسجایای پسندیده اش اورا به محمدصعلاقمند ساخته بود وقتیكه محمد ص بكمال جوانی وسن رشد رسید خدیجه تمایل نشان داد تا او را برای انجام امور تجارتی خود استخدام نماید. محمد ص این پیشنهاد را پذیرفت و در بازارهای مكه و در بازار های گرد ونواحی آن اموال اورا میفروخت وتجارت میكرد. درین تجارت شخصی دیگری بنام میسره نیز با وی همراه بود. خدیجه هر دو را بنظر اكرام میدید و با آنها نیكی میكرد. وهر وقت كه از تجارت باز میگشتند برای شان تحفه ها میداد و با آنها الطفات می نمود. دیری نگذشت كه خدیجه بر محمد ص اعتماد كامل پیداكردواز كارش راضی شد ودید كه محمد ص راستگو وامانت دارودارای اخلاق كریمانه است*. پیامبر بزرگ در ۲۵ سالگی، با اموالی که خدیجه در اختیار وی گذارده بود، به قصد تجارت به شام سفر کرد وچون بازگشت سودی سرشار به ارمغان آورده بود. ازآن پس، هرگاه که محتاج می شد، از تجارت روی گردان نبود. می گویند زمانی کاروانی از شام رسید ورسول خدا از آن کاروان، چیزهای خرید که باسود شان قرض خود را ادا کرده، سهمی هم به خویشاوندانش بخشید. پیامبر خدا از مسلمانان میخواستند که از شبهات بپرهیزند ودر معامله به دروغ سوگند نخورند. فروش سلاح به دشمنان دین را مساوی کفر می دانستند واز خرید و فروش چیزهای حرام ونحس نهی می فرمودند. هنگامیکه به مدینه هجرت کردند، پس از ساخت مسجد مدینه، محلی را هم برای بازار معین کردند. كار و تجارت با هم پیوند نا گسستنی دارد و منطبق بر تعالیم و قوانین اسلام میباشد “تِجارَت، بازرگانی، سوداگری، در لغت به معنی خرید و فروش به قصد سود بردن است. در قرآن کریم بارها واژهء تجارت به کار رفته وهم احکام دقیقی را پیرامون تجارت ارائه نموده است. چنانچه در آیۀ آتی در مورد تنظیم سند، براى معاملات ذكر شده است.
“یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْیَكْتُبْ بَیْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ كاتِبٌ أَنْ یَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَكْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبه وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ كانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً أَوْ لا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ یَكُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِیراً أَوْ كَبِیراً إِلى أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَۀ وَ أَدْنى أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَۀ حاضِرَۀ تُدِیرُونَها بَیْنَكُمْ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهِیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ “.
ترجمه:اى كسانى كه ایمان آوردهاید! هنگامى كه بدهى مدت دارى (به خاطر وام یا داد و ستد) به یكدیگر پیدا كنید، آن را بنویسید! و باید نویسندهاى از روى عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و كسى كه قدرت بر نویسندگى دارد، نباید از نوشتن- همان طور كه خدا به او تعلیم داده- خود دارى كند! پس باید بنویسد، و آن كس كه حق بر عهده اوست، باید املا كند، و از خدا كه پروردگار اوست به پرهیزد، و چیزى را فروگذار ننماید! و اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفیه یا (از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایى براملا كردن ندارد، باید ولى او (به جاى او،) با رعایت عدالت، املا كند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حق) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یك مرد و دو زن، از كسانى كه مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب كنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یكى انحرافى یافت، دیگرى به او یاد آورى كند و شهود نباید به هنگامى كه آنها را (براى شهادت) دعوت مىكنند، خوددارى نمایند! و از نوشتن (بدهى خود،) چه كوچك باشد یا بزرگ، ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیكتر، و براى شهادت مستقیمتر، و براى جلوگیرى از تردید و شك (و نزاع و گفتگو) بهتر مىباشد، مگر اینكه داد و ستد نقدى باشد كه بین خود، دست به دست مىكنید.در این صورت، گناهى بر شما نیست كه آن را ننویسید. ولى هنگامى كه خرید و فروش (نقدى) مىكنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویى،) زیانى برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین كنید، از فرمان پروردگار خارج شدهاید. از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم مىدهد، خداوند به همه چیز داناست.
این آیه طولانىترین آیه قرآن کریم میباشد که با جزئیات پیرامون تمام مراحل مستند سازی تجارت صحبت شده و بیانگر توجه عمیقى است كه قرآن، نسبت به امور اقتصادى مسلمین و نظم كار آنها دارد. اهمیت وعظمت این احکام قرآن درآنست که در جامعه عقب ماندهاى مانندعربستان آنروز نازل گردیده كه در آن سطح سواد وخواندن و نوشتن نهایت پائین بود.
در آیهء ۲۸۲ سورهء بقره که درصدرآن و برای پیشگیری از نزاع احتمالی به کتابت مبایعه توصیه شده، در انتهای آن «تجارت حاضره» استثنا شده است، به این معنا که اگر کالای مورد معامله نقداً و دست به دست رد و بدل گردد، مکتوب نساختن آن اشکالی نخواهد داشت.” در قرآن پاک نیز، از تجارت با عنوان “جست وجوی فضل خداوند” یاد شده است. آنگاه که خدای تعالی، مسلمانان را نهی می کند که اموال یکدیگر را به ناحق نستانند، تجارت با رضایت دو طرف را، به عنوان راه صحیح معرفی می کند.
“ولا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل اءلا ان تکون تجاره عن تراض منکم”.
درمورد کسانیکه تجارت وخرید فروش آنها را از یاد خدا غافل نمی سازد فرموده است:
رجَالّ لا تُلهیهم تِجَارَۀوَلَا بیع عن ذکراللهِ “
اینان اهل تجارت بودند ،لیکن چون هنگام نماز میرسید تجارت را رها میساختند وبه سوی نماز می شتافتند و اینها از نمازگزارانی که اهل تجارت نبودند،پاداش بزرگ تری خواهند داشت. حضرت محمدص هیچ زمانی یارانش را از خرید وفروش با اهل کتاب ومشرکان در داخل وخارج مدینه نهی نفرمود.در طول تاریخ اسلام هیچگاه مسلمانان بین تجارت وعبادت تضاد نمی دیدند.در بنای شهرها معمولاً مسجد جامع در کنار بازار بود وهر مدرسه امکاناتی داشت که از منافع آن، بخشی از مقرری طلاب پرداخت میشد. تجارت از دیدگاه شرع امری مستحب و مورد تأکید بوده است.در ادامه در قرآن پاک به انواع تجارت اشاره میشود مانند:
۱- تجارت بد: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا به أَنْفُسَهُمْ» (سوره «بقره» آیه۹۰)؛
۲- تجارت بدون سود: «فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ» (سوره «بقره» آیه ۱۶)؛
۳- تجارت کم سود: «مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ» (سوره «نساء» آیه ۷۷)؛
۴- تجارت زیانبار:«إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» (سوره «زمر» آیه ۱۵)؛
۵- تجارت بسیار زیان بار: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ» (سوره «عصر» آیه ۲)؛
۶- تجارت رسوا: «الْخُسْرَانُ الْمُبِی» (سوره «حج» آیه۱۱ )؛
۷- تجارت راکد: «تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا» (سوره «توبه» آیه ۲۴)؛
۸- تجارت مستمر وبادوام: «تِجَارَۀ لَنْ تَبُورَ» (سوره «فاطر» آیه۲۹) ؛ و
۹- تجارت نجات بخش: «تِجَارَۀ تُنْجِیکُمْ» (سوره «صف» آیه۱۰ ).
پیامبر بزرگ حتی در سفرهای جنگی هم یارانش را از تجارت منع نفرمود. وقتی برای غزوه بدر الصفری از مدینه بیرون رفتند، پس از هشت روز که منتظر مشکان ماندند مسلمانان کالاهایی را که به همراه داشتند در بازار بدر فروخته، سود خوبی بردند. ایشان می فرمودند: “عبادت، هفتاد بخش است که برترین آنها، “طلب حلال است” وهم می فرمودند: روزی ده بخش دارد که نه بخش آن در تجارت است وباقی درغیر تجارت” اما مردم را اندرز می دادند که تقوا پیشه کرده، تنگ شدن روزی، وادارشان نسازد که از راه گناه، آن را به دست آورند. در زمان خلافت ابوبكر صدیق مردم در فشارقطعی وگرسنگی وخشك سالی شدید قرار گرفته بودند جماعتی به خدمت خلیفه رفتند تا وضعیت تأسف بار مردم را كاوش نمایند. به ابوبكر عرض كردند، باران نباریده وزراعت نرویده ومردم در شرف هلاكند. ابوبكر صدیق با دل پر از ماتم حزن خطاب به مردم فرمودند: بروید، صابر واستقام باشید من از خداوند تمنا دارم شب وروز سخت تان را به فرح ورفا مبدل گرداند غم وغصه خشك سالی را برطرف فرماید واز یآس نا امیدی رها یابید وقت غروب خورشید خبر رسید كه قافله شتران بر در عثمان فرود آمد شتر ها را خوابانیده وبار هارا جدا كردند، درحالیكه كارگران مشغول به انبار كردن وسایل بودند تجار ومشتریان به قصد بیع وسائل در مكان تجمع كردند، عثمان بن عفان فرمود: چه میخواهید ایشان عرض كردند شما مطلع هستید كه چه میخواهیم. ما میل وآرزو داریم اجناسی كه آورده اید با قیمت گرانی از تو خریداری كنیم، تا برای مردم محتاج وضرورت دار بازار نمائیم، عثمان فرمود: چقدر نفع میدهید تاجران گفتند: دو برابر درهم با دو درهم، عثمان (رض) فرمود نفع زیاد تری بمن میدهند تجار گفتند: چهار برابر درهم چهاردهم در مقابل یك دهم، عثمان فرمود: نفع بیشتری بمن میدهند، تجار گفتند پنج برابر میدهیم (پنج درهم در مقابل یك درهم) عثمان (رض) فرمود: قیمتی افزونتر بمن میدهند، تجار گفتند خدا (ج) خیرت دهد ای پدر عمر وبغیر از ما تجاری در مدینه نیستند وهیچ احدی پیش از ما نیامده، ابتكار این قیمت را ارائه وپیشنهاد كند، پس چه كسی است قیمت زیاد تری به تو بدهد. عثمان فرمود: خداوند (ج) عطا می فرماید در مقابل هر درهمی ۱۰ درهم پس كیست این قیمت را بمن بدهد تجار گفتند: هیچ كس بعداً تجاران محل را ترك كردند، عثمان (رض) فرمود: من خدارا شاهد وگواه می گیرم كه تمام این شتران را بعنوان صدقه در راه خدا وبخاطر خدا بر مسكین ومصیبت زدگان خشك سالی توزیع كنم. حضرت عثمان گرامی ترین فرد خاندان قریش بود وبخاطر ثروت فراوان وسخاوت بی اندازه آوازۀ وی در همه جا پیچیده بود. حضرت مرد تجارت پیشه بود بیشتر تجارت وی در جزیرهء العرب، یمن، شام (سوریه امروزی) و عراق صورت میگرفت.کالا و متاع تجارتی وی به قدری زیاد بود که چندین شتر قوی هیکل آنرا حمل میکرد.اسلام به صورت مستقیم از راه قوانین و مقرارت و به صورت غیرمستقیم از راه اخلاق، با اقتصاد پیوند دارد . دانشمندان قرون گذشته چون فاریابی، طوسی، جلال الدین دوانی وابن سینا از پول وپول داری بحث نموده اند و تعداد زیادی از دانشمندان اسلام وبخصوص دانشمندان شرق از پول وپول داری بحث های جدی داشته اند. هرقدر ارزش مادی تجارت زیاد باشد، تا وقتی اهداف معنوی اش مورد توجه نباشد و به اجتماع و اخلاق و مصالح عموم زیان رساند،از نظر اسلام بی ارزش است. بدین سبب، تحصیل مال از راه ربا،احتکار، غش در معامله، کم فروشی، بی انصافی، دروغ و امثال آن که موجب رکود چرخهای اقتصادی است، در اسلام ممنوع است. خرید و فروش مشروبات الکلی، آلات قمار و انگور برای تهیه شراب در اسلام جایز نیست ،زیرا به مصالح و اخلاق عمومی زیان می رساند. انسانها برای پرداختن به تجارت و خرید و فروش کالاها، محیطی به نام بازار به وجود میآورند و این محیط زمانی سالم است که تاجران اصول اخلاقی را در آن رعایت کنند. در مقابل، اگر محیط بازار از چارچوب اخلاقی خود، خارج و اموری چون ربا، کمفروشی، دروغگویی و احتکار بر فضای آن حاکم شود، به مکانی زشت و فسادزده تبدیل میشود. بازار سالم، مکانی است که موازین اخلاقی و تجارت دینی درآن رعایت میشود و در بازار ناسالم، ربا، کم فروشی و احتکار رواج مییابد. بنا بر روایتی از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام : «شیطان همیشه اول فردی است که به بازار وارد میشود و آخرین کسی است که از آن خارج میشود».از این سخن درمییابیم که بازار، مکانی است که در آن امکان لغزش برای آدمی همواره وجود دارد. به همین دلیل، شیطان مایل است که زودتر از همه وارد بازار و دیرتر از همه از آنجا خارج شود. در مقابل، خداوند برخی از تاجران و کاسبانی را میستاید که تجارت و داد و ستد، هیچ گاه آنها را از یاد پروردگارشان باز نمیدارد. چنان که در قرآن میخوانیم: مردانی که هیچ کسب و کار وتجارتی، آنان را از یاد خداوند غافل نمیگرداند و نماز را به پا میدارند و زکات میپردازند (نور: ۳٧). اگر انسان مراقبت لازم را در بازار به عمل آورد، میتواند از بازار، مکانی بسازد که عزت او را تأمین کند و دنیا و آخرتش آباد شود و آن را وسیلهای برای خدمت به مردم قرار دهد. پیام متن:
١ – خداوند، تاجرانی را که از یاد خداوند غافل نمیشوند، نماز به پا میدارند وزکات میدهند، میستاید.
۲ – بازار و تجارت سالم میتواند یکی از عوامل عزت آفرین برای شخص باشد و موجب آبادانی دنیا و آخرت او شود. فضلیتهای اخلاقی تجارت در حدیث و روایات اخلاقی فراوانی در زمینه بازار وجود دارد که عمل به آنها، بازار را به محیطی سالم و مطلوب برای کسب و تجارت تبدیل میسازد. اکنون برخی از آنها را میآوریم:
١- آگاهی دقیق از اصول فقهی کسی که فرد عهده دار آن است:
امام علی علیهالسلام با اشاره به این مضمون میفرماید: هر کس بدون آگاهی تجارت کند، به طور فزایندهای در باتلاق ربا فرو میرود.
٢ – اقاله یا همان فسخ قرارداد در صورت پشیمانی خریدار.
از امام صادق علیهالسلام در این باره نقل است: «هر کس تقاضای فسخ قرار داد را بپذیرد، خداوند سختیاش را در قیامت از او برطرف میکند».البته لازم است پیش از عقد قرارداد، جنبهها و ویژه گیهای امر به طور کامل سنجیده شود تا قرارداد به فسخ نینجامد. فسخ قرارداد در صورت پشیمانی طرف مقابل، آسان گرفتن در خرید و فروش و شجاعت از فضیلتهای اخلاقی تجارت است.
٣- آسان گرفتن در خرید و فروش: این کار برکت و فزونی مال را درپیدارد. پیامبر اعظم ص در حدیثی به تاجران این گونه مژده میدهد: «خداوند بخشید کسی را که پیش از شما بوده و هنگام خرید و فروش، آسانگیر بود ».
٤- شجاعت: ازدیگر ویژه گیهای پسندیده اخلاقی تاجر است: امیرالمؤمنین علیهالسلام می فرماید: «تاجرترسومحروم میماند و خداوند به تاجر شجاع روزی میدهد».
٥ – مشتری پس ازخریدن کالا سه بار تکبیر بگوید و دوبار شهادتین را بر زبان آورد.
٦ -کم فروشی: «ویلٌ للمطففین؛ وای بر کمفروشان». واژه تطفیف، به معنای نقص در وزن است که خداوند، آدمیان را از آن نهی کرده و آن را فساد در زمین خوانده است. همچنین در آیهای از قرآن، خداوند حکایت میکند که شعیب به قوم خود گفت: وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی اْلأَرْضِ مُفْسِدینَ.(هود:٨٥).
ای قوم من! پیمانه و وزن را به عدالت تمام دهید، بر اجناس مردم عیب نگذارید، از حق آن نکاهید و در زمین فساد نکنید. پیامبر اعظم ص هنگام نزول این آیه، پنج چیز را سبب نزول عذاب الهی معرفی کرد که یکی از آنها کمفروشی است. به طور کلی، کمفروشان هنگامی که میخواهند چیزی را بخرند، حق خود را کامل طلب میکنند و هنگامی که میخواهند چیزی را بفروشند، از وزن آن میکاهند.کمفروشی، از مظاهر فساد بر روی زمین و سبب نزول عذاب الهی است.
٧ – سوگند خوردن
سوگند خوردن در معاملات، در هر صورت امری ناپسند است؛ زیرا اگر سوگند راست باشد، مکروه و اگر دروغ باشد، حرام است. بنابراین، باید از هر نوع سوگند پرهیز کرد. پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله درباره سوگند خوردن تاجران میفرماید:«ویلٌ لِلتّاجِرِ مِنْ لا وَ اللّهُ وَ بَلی وَاللّهِ؛ وای بر تاجران به خاطر لا والله و بلی والله گفتن شان».از امیرالمؤمنین علی ع نیز روایت است: «از قسم خوردن برحذر باشید؛ چون اگر سبب فروش کالا شود، برکت را از میان میبرد».
٨ – احتکار
حضرت علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر با تأکید بر نقش مهم بازرگانان وصنعت گران، آنان را مایه منفعت و سبب پدید آمدن زمینه آسایش مردم میداند. آنگاه میفرماید: با این همه، بِدان که میان بازرگانان بسیار کسانند که معاملاتی بد دارند، بخیلند و در پی احتکار. به سود خود میکوشند و کالا را به هر بها که میخواهند، میفروشند و این سودجویی و گرانفروشی، زیانی است بر همگان و عیب است بر والیان. پس باید او را از احتکار منع کنی که رسول خدا از آن منع کرد.احتکار، فرصتطلبی بازرگانان به خاطر بالابودن نرخها یا به طمع گران شدن کالاهاست و مسلّم است که احتکار، از مظاهر ناهنجاریهای اخلاقی و بدرفتاری با مردم به شمار میرود.
از پیامبر اعظم ص نقل شده است: «هرکس چهل شب طعامی را احتکار کند، از خداوند دور شده است و خداوند هم از او بیزار است».احتکار، به عموم مردم زیان میرساند و سبب دوری محتکر از خداوند میشود. اسلام برای استوار کردن مصالح مردم و برقرار ساختن توازن اجتماعی اقتصادی و تضمین حقوق مستمندان و درهم کوبیدن انواع سودجویی های فردی و گروهی پیش بینی های لازم راکرده، احتکار و رباو امثال آن را ممنوع ساخته است. پیامبراکرمص فرمود: تاجر وکسی که برای رونق بازار کالاهای مورد نیاز را وارد می کند،کامیاب است، ولی احتکار کننده مورد لعن و نفرین است. در روایتی دیگر فرمود: اگر بنده ای به عنوان دزد در پیشگاه خدا حاضر شود، بهتر است از این که طعامی را چهل روز احتکارکرده باشد. آن حضرت همچنین فرمود: خوراکیها را، جز گناهکار احتکارنمی کند. درباره حکم و شرایط احتکار و کالاهایی که احتکار آنها ممنوع است، باید به رساله های علمیه و کتب فقهی علمای بزرگ اسلام مراجعه شود. کمبود ارزاق عمومی، یکی از مشکلاتی است که گاه دامنگیر جوامع می شود. اگر به دستور عدل گستر اسلام عمل شود، مشکل به خوبی پشت سر گذاشته می شود و به کسی آسیب نمی رسد. معتب، خادم و وکیل مورد اطمینان امام صادق، می گوید: درحالی که نرخ گندم و نان در مدینه هر روز بالا می رفت و نگرانی ووحشت بر مردم چیره شده بود، امام صادق از مخارج خانه خودپرسید: عرض کردم: به اندازه چندین ماه غذا داریم. حضرت فرمود: آن را به بازار ببر و در معرض فروش بگذار. گفتم: گندم در مدینه نایاب است، اگر بفروشیم، دیگر خریدن آن ممکن نیست. حضرت فرمود: همین که گفتم، همه را بفروش. امر امام را امتثال کردم. نتیجه را به امام گزارش دادم. امام فرمود: از این پس، نان خانه را روز به روز خریداری کن تادر تهیه نان با دیگران تفاوتی نداشته باشیم، از این به بعد، باید نان ما نیمی از گندم و نیمی از جو باشد تا در پیشگاه الهی اندازه گیری در زندگی را رعایت کرده باشم. آیا ما نیز هنگام کمبود ارزاق چنین می کنیم؟! یا این که هرگاه احتمال کمبود کالایی را دهیم با ذخیره سازی آن مشکل را چندین برابر می سازیم؟!
٩ – سرگرم شدن به بازار و امور دنیایی آن
طبیعت ظاهری بازار چنان است که میتواند آدمی را به خود مشغول دارد و به هلاکت معنوی فرد بینجامد. درحقیقت، هدف از آفرینش جهان مادی و آنچه در آن است، فراهم آوردن زمینه حرکت بشر به سوی سعادت الهی است. بنابراین، انسان باید دنیا و مظاهر آن را وسیلهای برای رسیدن به هدف متعالی خود بداند، نه آنکه این امور برایش ارزش استقلالی بیابد و هدف اصلی فراموش شود. به عبارت دیگر، انسان نباید این امور را هدف زندگی خویش قرار دهد وبه آنها دل ببندد و آخرت را فراموش کند. حضرت علی علیهالسلام در بازار بصره متوجه مردی شد که در حال خرید و فروش بود. حضرت قدری درکاراو نگاه کرد و سخت گریست. سپس فرمود: « ای بندگان دنیا و کارگزاران اهل دنیا، روز قسم میخورید و شب میخوابید و زمان میگذرد، در حالی که از آخرت غافلید. پس چه هنگام میخواهید توشه برگیرید وبرای آخرت فکری کنید؟» فردی به حضرت عرضه داشت: ای امیرالمؤمنین،ما چارهای از تهیه معاش نداریم، پس چه کنیم؟ امام فرمود: «طلب معاش ازراه حلال، انسان را از تلاش برای آخرت غافل نمیکند. پس اگر بگویید ما ناگزیرازاحتکار هستیم، معذور نخواهید بود.» حضرت در حالی که میگریست، ازمرد جدا شد.
تأمین نیازهای مادی باید به انگیزه رسیدن به سعادت الهی باشد و حلال بودن کسب، به معنای فراموش کردن آخرت نیست. خداوندج در قرآن کریم در تشبیهی گویا و رسا، با مجسم ساختن حال واقعی رباخواران میفرماید: کسانی که ربا میخورند، برنمیخیزند، مگر مانند کسی که بر اثرتماس شیطان با او دیوانه شده است و نمیتواند تعادل خود را حفظ کند. گاه به زمین میخورد و گاه برمیخیزد. به راستی، عمل رباخوار بنا بر این آیه شریفه همانند دیوانگان است؛ چون آنان از تفکر صحیح اجتماعی بیبهره هستند و نمیتوانند منافع دیگران را در نظر بگیرند. برای آنان مسائلی مانند تعاون، همدردی، عواطف انسانی و نوعدوستی مفهومی ندارد و پرستش ثروت، چنان چشم عقل آنها را کور میکند که نمیفهمند استثمار طبقات زیردست و غارت کردن دسترنج آنان، بذر دشمنی را در دلهای آنان میپاشد و انقلابها و انفجارهای اجتماعی که اساس مالکیت را به خطر میافکند، منتهی میشود. در این صورت، امنیت و آرامش در چنین اجتماعی وجود نخواهد داشت. بنابراین، او هم نمیتواند راحت زندگی کند. پس مشی او مشی دیوانگان است. درروایتی از امام صادق علیهالسلام در این باره می خوانیم: «رباخوار از دنیا بیرون نمیرود، مگر اینکه به نوعی از جنون مبتلا خواهد شد».”یک قصه عامیانه قرن دوازدهم از رباخواری حکایت می کند که وقتی می خواست برای اجرای مراسم ازدواج وارد کلیسا شود مجسمه ای بر سرش افتاد و او را از پای در آورد. چون بررسی شد معلوم شد آن مجسمه هیکل ربا خوار دیگری است و چنین نتیجه گرفتند که آن نشانه ناخشنودی خداوند از دلالان پول است. از این رو مشاهده می کنیم در دوران قبل از قرن ١٤میلادی، ربا در قوانین اروپا حتی به لحاظ دینی نیز ناهنجار تلقی می شود اما چرا این اندیشه ها حاکم بود؟ تحت تاثیر چه عواملی بود که این اندیشه ها رواج می یافت و تا قبل از انقلاب اقتصادی در اروپا این اعتقادات، دستخوش چه تغییراتی شدند؟ آرای حکمای یونان باستان تا قرن ٩میلادی پایدار بود. رباخواری، تعادل اقتصادی را در جامعه بر هم میزند و ثروتها را در یک قطب اجتماع جمع میکند؛ زیرا بر اثر آن، جمعی فقط سود میبرند و جمعی گرفتار زیانهای اقتصادی میشوند. همچنین رباخواری نوعی تبادل اقتصادی ناسالم است که عواطف و پیوندها را سست میکند و بذر کینه و دشمنی را در دلها میپاشد. در واقع، رباخواری بر این اصل استوار است که رباخوار فقط سود پول خود را میبیند و هیچ توجهی به زیان بدهکار ندارد. رباخواری، تنبل پرور است و سبب تباهی سرمایه انسانی و رکود اقتصادی جامعه میشود. همچنین غصب دسترنج و محصول کار دیگران است که بر شکاف طبقاتی جامعه میافزاید. براین اساس، رباخواری یکی از مهمترین عوامل ایجاد تبعیض در جامعه به شمار میآید.
شیخ ابوالفتوح رازی نیز در تفسیر روح الجنان درباره ربا، عبارتی دارد که به این مضمون اشاره میکند:
ربا در حقیقت نوعی نقصان است، اگرچه در ظاهر موجب افزایش ثروت است. در مقابل، قرض دادن به دیگران، در واقع موجب ازدیاد است، گرچه در ظاهر از دارایی انسان برای مدتی کاسته میشود. یکی از راههای نامشروع کسب در آمد، رباخواری است که در آیات و روایات بسیار مورد نکوهش قرار گرفته، از گناهان بزرگ شمرده شده است. خداوند متعال می فرماید: (… فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله…)…پس اگر این عمل(ربا) را ترک نکنید،(معنایش)اعلام جنگ با خدا و رسول او است… امام صادق ع در تفسیر این آیه فرمود: رباخوار، بعد از آنکه حجت و آیات الهی بر او تمام شد و معلوم گردید او رباخوار است، بار اول باید ادب شود،اگر تکرار کرد، دوباره باید تادیب گردد و برای بار سوم باید کشته شود. به امام صادق اطلاع دادند: مردی رباخوار است. حضرت فرمود: اگر خداوند به من قدرت می داد(و حکومتی داشتم)، او را گردن می زدم. آن حضرت در حدیثی دیگر فرمود: (گناه)یک درهم ربا نزد خداونداز(گناه)هفتاد بار زنا با محارم در مسجدالحرام بزرگتر است.
غش یعنی مخلوط کردن جنس خوب و با جنس نامرغوب و مجموع را به نام جنس خوب به قیمت آن فروختن، برای مثال مخلوط کردن شیر و آب و فروختن آن به قیمت شیرخالص.
رسول خداص فرمود: از ما نیست آن که به دیگران غش و خیانت کند. آن حضرت همچنین فرمود: هرکس در خرید و فروش با مسلمانی غش کند، از ما نیست. و در روز قیامت با یهود محشور خواهد شد زیرایهودیان بیش از همه با مسلمانان نیرنگ می ورزند. امام باقر فرمود: پیامبرخدادرصدر بازار مدینه گندم فروشی را دید و به او فرمود: غذای خوبی می بینم. آنگاه بهای آن را پرسید: در این هنگام، از طرف خداوند متعال چنان پیام رسید که دست در جنس فروبر. حضرت چنین کرد و گندمهای نامرغوب آشکار شد. پس به فروشنده فرمود: کارتو خیانت و فریب مسلمانان است. اگر مکان یا زمان باعث دگرگونی جنس شود و هویت آن را از چشم مشتری پنهان سازد، نباید در آن مکان و زمان معامله کرد تامشتری دچار «غش » نشود. هشام ابن حکم می گوید: امام کاظم مرادید که در سایه لباس می فروشم فرمود: هشام! معامله کردن درسایه غش است و غش حلال نیست.
مهمترین آدابی که تاجر به آن سفارش شده است و در شمار مستحبات محسوب میشود، عبارتاند از:
١- یادگیری احکام فقهی تجارت و کسبیکه عهدهدار آن است، هرچند به تقلید باشد؛
٢- نگاه برابر به مشتریان و تساوی در رفتار با آنها اعم از شریف و حقیر؛
٣- پذیرش درخواست خریداری که پشیمان شده است و میخواهد معامله را فسخ کند؛
٤-آسان گرفتن در خرید و فروش؛
٥- اگر کالای پیمانهای یا کشیدنی را معامله میکند، بیشتر بدهد و کمتر بگیرد؛
٦- عیب کالا را بگوید، خواه آشکار باشد، خواه پنهان.
برخـی از مکروهات آداب تجارت نیز از این قرارند:
١- تزئین کالا به گونهای که رغبت کاذب ایجاد کند؛
٢- سوگند خوردن در وقت معامله؛
٣- فروختن کالا در محلی که سبب پنهان شدن عیب آن میگردد؛
٤- ستایش کالای که میفروشد و مذمت آنچه که میخرد؛
٥- چانه زدن پس از قطعی شدن قیمت؛
٦- داخل شدن در معاملۀ دیگران
نکتۀ قابل توجه آنست که انسان نباید آنقدرغرق در کار وتجارت گردد که همه چیزرا بفراموشی بسپارد. چنانچه امام محمدباقر فرمود: سعد، از پیروان حضرت رسول ص، بسیارمستمند بود و از اصحاب «صفه » شمرده می شد. او پشت سرپیامبرصنماز می گزارد و حضرت از تنگدستی اش متاثر بود. روزی به او چنان وعده داد که اگر مالی به دست آورد، بی نیازش می سازد. مدتی گذشت، چیزی به دست حضرت نیامد و افسردگی پیامبرصبیشترشد. در این هنگام، جبرئیل فرود آمد، دو درهم به وی داد و عرض کرد: خداوند می فرماید: ما از اندوه تو درباره سعد آگاهیم. اگرمی خواهی از این حالت بیرون آید، این دو درهم را به او بده وبگو خرید و فروش کند. چون حضرت برای نماز ظهر از منزل خارج شد، سعد را مشاهده کردکه به انتظار وی بر در یکی از حجره ها ایستاده است. به اوفرمود: آیا می توانی تجارت کنی؟ عرض کرد: سوگند به خدا، سرمایه ندارم. حضرت درهمها را به او داد و فرمود: با همین خرید و فروش کن. سعد پول را گرفت و برای گزاردن نماز در خدمت حضرت به مسجدرفت. وقتی نماز ظهر و عصر گزارد، حضرت به او فرمود: حرکت کن برای طلب روزی. سعد بیرون رفت و معامله را شروع کرد. بتدریج وضع مالی اش رونق یافت، به طوری که در جنب مسجد مغازه ای باز کرد و اموال و اجناس خود را در آنجا در معرض فروش قرار داد. رفته رفته کارش بسیارشد تا آنجا که وقتی بلال آذان می گفت و حضرت برای نماز بیرون می آمد، سعد را می دید که هنوز خود را برای نماز آماده نکرده است. یک روز پیامبرصفرمود: ای سعد! دنیا تو را مشغول کرده، ازنماز اول وقت باز داشته است. عرض کرد: چه کنم؟ اموال را بگذارم تا ضایع شود؟ به کسی جنسی فروخته ام، می خواهم بهای آن را بگیرم و از دیگری جنسی خریده ام،باید تحویل بگیرم و بهایش را بپردازم. پیامبر خدااز مشاهده کثرت اشتغال سعد و فزونی مال وبازماندنش از عبادت و بندگی خدا بیش از زمان تنگدستی اش افسرده گشت. روزی جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند می فرماید: من ازناراحتی تو برسعد آگاهم، اینک کدام حال را برایش می پسندی، وضع قبلی یا اشتغال کنونی اش؟ حضرت فرمود: تنگدستی سابقش را برایش بهتر می دانم،زیرا دنیای او آخرتش را بر باد می دهد. جبرئیل گفت: آری، علاقه به دنیا و ثروت انسان را از یاد آخرت غافل می کند .اگر وضع گذشته اش را می خواهی، آن دو درهمی که به او داده بودی پس بگیر. حضرت از منزل خارج شده، به سعد فرمود: نمی خواهی آن دو درهمی که به تو دادم، پس دهی؟ عرض کرد: اگر دوصد درهم بخواهی، می دهم. حضرت فرمود: همان دو درهم کافی است. چیزی نگذشت که وضع سعد به حالت اول برگشت. از بررسی مجموع آیاتی که واژهء تجارت در آنها به کار رفته است، به دست میآید که در قرآن تجارت معنای عام و گسترده دارد و هرگونه دادوستدی را در بر میگیرد، خواه دنیوی و مادی باشد و خواه اخروی و معنوی. علاوه بر این، از مفاد آیات برمیآید که تجارت در حقیقت خود ممدوح و مطلوب است، مگر آنکه انسان را از یاد خدا بازدارد که در این صورت سخت نکوهش شده است. در روایات نیز تجارت به معنای عام آن ملحوظ گردیده، و به آن سفارش شده است. درروایتی آمده است: هرکس در طلب روزی بکوشد، در پیشگاه خداوند اجر و پاداش همسان با مجاهد و حج کننده خواهد داشت همچنانکه پرداختن به تجارت سبب بینیازی از مردم شمرده شده است . تجارت یک اصطلاح فقهی قلمداد میشود و با معنی لغوی آن که حرفه و پیشه محسوب شده، و مهارت و ممارست در تحقق آن شرط است ( قاموس، ذیل التاجر)، متفاوت خواهد بود. بنابراین، هرچند شاید در عرف امروزی بیشتر به دادوستدهای عمده و کلان تجارت گفته میشود و تاجر کسی است که عمدهفروشی میکند، اما در عرف فقیهان هر خرید و فروشی تجارت، و هر کاسبی حتى کاسب جزء، تاجر بهشمار میرود و اصول و قواعد عمومی و اختصاصی حاکم بر بیع همه را شامل میگردد.
تجارت محرّم که با عنوان مکاسب محرّمه از آن نام برده میشود، عبارت است از کسب و اکتساب با چیزهایی که شرع اسلام آنها را حرام دانسته است. اکتساب با اعیان نجس مانند خمر، مردار، خون، خوک و سگ (به جز سگهای چهارگانه، یعنی سگ شکاری، سگ گله، سگ مزرعه و سگ نگهبان)، از این قبیل است . بهطور کلی، تجارت جز با چیزهایی که حرام یا مکروه شمرده شدهاند، در سایر موارد مباح است.
برگرفته شده از کتاب “سیر تاریخی تجارت در جهان” تألیف سید عظیم حسینی معین پیشین وزارت تجارت.
Hits: 1