در جست‌وجوی رفاه از دست‌رفته – اقتصاد آرژانتین چگونه مسیر انحطاط در پیش گرفت؟

نوشته: مرضیه آژینی

زمانی که شهروندان بوئنوس‌آیرس قصد تبدیل پزو به دلار را دارند، به دفاتری که با نام غار (cueva) شناخته می‌شوند، مراجعه می‌کنند. دفاتری بسیار موفق در بازار مبادله ارزی که به صورت غیرقانونی به فعالیت می‌پردازند. همه‌روزه حجم زیادی از معاملات ارزی در یکی از این دفاتر معروف، واقع در خیابان فلوریدا، شاهراهی اصلی در مرکز شهر، صورت می‌گیرد. بعد از پایان هر معامله قاصدانی مسوولیت جابه‌جایی بسته‌های مملو از پزو را بر عهده گرفته، و آنها را به صندوق‌های سپرده‌گذاری قابل اطمینان خود منتقل می‌کنند. به طور معمول روزانه در یک دفتر کوچک معاملاتی با ارزش مالی 50 هزار تا 75 هزار دلار صورت می‌گیرد. ترس از تورم و همچنین تنزل ارزش پزو،‌ تقاضا برای دلار را بالا نگه خواهد داشت. وقتی پیک‌ها در حال گشت‌زنی در بوئنوس‌آیرس هستند، از کنار خانه اپرای اصلی شهر، Teatro Colón، و همچنین ایستگاه خط راه‌آهن رتیرو، که به ترتیب در سال‌های 1908 و 1915 ساخته شده‌اند، عبور می‌کنند. دو میراث به‌جامانده از دوران پیش از شروع جنگ جهانی اول که با نام دوره زیبای (Belle Époque) آرژانتین شناخته می‌شد؛ دوره‌ای که آرژانتین سرزمین فرصت‌ها بود، و توانسته بود در طول بازه زمانی 43‌ساله تا پیش از 1914، به بالاترین میزان تولید ناخالصی داخلی با رشد سالانه‌ای در حدود شش درصد دست یابد. مزارع کشاورزی حاصلخیز آرژانتین همانند آهن‌ربایی مهاجران جویای کار اروپایی را به خود جذب می‌کرد، به طوری که در سال 1914 نیمی از جمعیت بوئنوس‌آیرس را شهروندان غیرآرژانتینی تشکیل می‌دادند. آرژانتین در میان 10 کشور ثروتمند جهان، پس از کشورهایی چون استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا، و پیش از فرانسه، آلمان و ایتالیا قرار گرفته بود، و درآمد سرانه‌ای حدود 92 درصد میانگین آن برای شانزده اقتصاد ثروتمند جهان را در اختیار داشت. این میزان درآمد بالا، که بیش از چهار برابر درآمد سرانه کشور برزیل بود، باعث شد آرژانتین از جایگاه ویژه‌ای در میان همسایگان خود برخوردار باشد.

اگرچه آرژانتین هرگز نتوانست در هیچ دوره‌ای از تاریخ خود به جایگاهی بهتر از این دست یابد، اما همچنان در میان سه کشور مرفه آمریکای لاتین قرار دارد. با وجود این، درآمد سرانه این کشور حدود 43 درصد میانگین 16 کشور ثروتمند کاهش یافته است، و در همسایگی خود رقبایی قدرتمند چون برزیل و مکزیک را در بالای سر خود و کشورهایی چون پرو و کلمبیا را پشت سر خود دارد.

علائم سیاسی افول بسیار واضح و مشخص است. تاریخ این کشور پس از دوره باثبات پیش از جنگ، مملو از کودتاهای نظامی است، که اولین آن در سال 1930 رخ داده و پس از آن نیز در سال‌های 1943، 1955، 1962، 1966 و 1976 تکرار شد. سرانجام در انتخابات سال 1989 و برای اولین بار پس از گذشت بیش از 60 سال بود که رئیس‌جمهوری غیرنظامی توانست قدرت را در دست گیرد.

بیش از 30 سال از پایان دوره دیکتاتوری نظامی گذشته است، اما هنوز دموکراسی نتوانسته ثبات و پایداری را به کشور بازگرداند. از این رو شاید بتوان نوسانات سه دهه گذشته آرژانتین را به آونگی تشبیه کرد، آونگی که حرکتش را با سیاست‌های اقتصادی بی‌پایه و اساس در دهه 1980 آغاز کرد، و با آزادسازی‌های صورت‌گرفته که متاثر از توافق واشنگتن در دهه 90 بود، ادامه یافت؛ و مجدداً زیر سایه ریاست‌جمهوری نستور کارلوس کرشنر، و در ادامه همسرش، کریستینا فرناندز کرشنر تا پیش از 2015 به موقعیت اولیه خود بازگشت. اما شاید این تصویر آونگی نتواند بهترین توصیف را از اقتصاد نابسامان آرژانتین ارائه دهد. دوره‌ای که همراه با رکود اقتصادی مجدد در دهه‌های 70 و 80 میلادی، تورم بیش از انتظار سال‌های 1989 و 1990 و بحران اقتصادی سال 2001 بود. البته که این روزها آرژانتین فاصله بسیار زیادی از آشفتگی‌های سال 2001 گرفته است، اما هنوز با مشکلاتی چون قیمت‌های رو به افزایش، فشار دستمزدها، و افت ارزش پزو که متاثر از ناپایداری‌های گذشته بوده، دست و پنجه نرم می‌کند.

علاوه بر این، آرژانتین در حوزه‌های بین‌المللی نیز نتوانسته است جایگاه پیشین خود را بازیابد. شاید یکی از مهم‌ترین عوامل آن عدم موفقیت این کشور در ورود به بازارهای جهانی و بستن مسیرهای جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی باشد. در این سال‌ها برزیل، همسایه شمال شرقی این کشور، به عنوان نماد کاملی از تجارت آزاد، به شدت آرژانتین را به منظور باز گذاشتن مرزهایش تحت‌فشار قرار داده است.

argentina-economy

100 سال انحطاط
افول دراماتیک آرژانتین یکی از معماهای پیچیده حوزه اقتصاد است. سایمون کوزنتس، یکی از اقتصاددانان بزرگ جهان و برنده جایزه نوبل در سال 1971، معتقد است چهار نوع کشور در جهان وجود دارد: کشورهای توسعه‌یافته، کشورهای توسعه‌نیافته، ژاپن و آرژانتین. در حالی‌ که سایر کشورها به کپی‌برداری از روش‌های بسیار سریع ژاپن برای صنعتی شدن می‌پردازند، آرژانتین به تنهایی در دسته خود باقی مانده است. گویا هیچ راه میان‌بری برای رهایی از این افول وجود ندارد، افولی که نه در یک شب، بلکه آرام‌آرام در طول بازه زمانی صدساله رخ داد و متاثر از اتفاقات و تصمیمات گرفته‌شده در داخل و خارج از آرژانتین بود. اتفاقاتی چون جنگ جهانی اول و در پی آن رکود بزرگ اقتصادی، کودتای سال 1930، بی‌طرفی آرژانتین در جنگ جهانی دوم که باعث قرار گرفتن این کشور در صف مخالفان ابرقدرت جدید یعنی آمریکا شد؛ به قدرت رسیدن خوان دومینگو پرون در سال 1946، رئیس‌جمهوری پوپولیستی که چهره تمام‌عیاری از آرژانتین قرن بیستم را به تصویر کشید، یا سایر اتفاقات رخ داده در بین سال‌های 1975 تا 1990.

رافائل دی تلا،‌ شمشیرزن المپیکی و اقتصاددان آرژانتینی، در جایی از کتاب خود که به انحطاط آرژانتین پرداخته، آورده است که هیچ تئوری توانایی حل معمای پیچیده آرژانتین را ندارد: «وقتی یک فرد مورد اصابت 700 هزار گلوله قرار می‌گیرد، به دشواری می‌توان فهمید که کدام گلوله منجر به مرگ او شده است.» اما می‌توان به سه عامل اصلی و مهم که نقش بسزایی در این روند نزولی داشتند، اشاره کرد. نخست، با وجود اینکه آرژانتین 100 سال پیش کشوری ثروتمند بود، اما پیشرفته و مدرن نبود؛ همین عامل باعث شد که در شرایط سخت و دشوار بین‌المللی نتواند خود را به راحتی با شرایط سازگار کند. سیاست‌های اشتباه تجاری می‌تواند دومین عامل تاثیرگذار در این روند باشد؛ و سومین دلیل، عدم‌تغییر و کمبود نهادهایی برای ایجاد سیاست‌های پولی موفق در دوره‌ای که نیاز به تغییر کاملاً احساس می‌شد. در ادامه شرح مختصری از این سه عامل آمده است.

آرژانتین در سال 1914 تنها به دلیل داشتن کالاهای اساسی کشوری ثروتمند محسوب می‌شد، اما این کشور در آن زمان از پایه‌های صنعتی توسعه‌یافته بسیار ضعیفی برخوردار بود. گروهی از اقتصاددانان دانشگاه هاروارد به مقایسه‌ای بین بوئنوس‌آیرس و شیکاگو، یکی دیگر از مراکز بزرگ حمل و نقل‌، تولید گوشت و حبوبات، در سال‌های پیش از جنگ جهانی اول پرداخته‌اند. آنها دریافتند در حالی که نرخ سواد در سال 1895 در شیکاگو تقریباً برابر با 95 درصد بود، تنها کمتر از سه‌چهارم مردم بوئنوس‌آیرس توانایی خواندن و نوشتن را داشتند. زمین‌دارانی که نقش بسزایی در ثروتمند شدن آرژانتین بازی می‌کردند هیچ توجهی به مساله آموزش نداشتند، تنها چیزی که برای آنها مهم بود استفاده از کارگرانی با دستمزدهای بسیار پایین بود. همین شیوه نگرش باعث شد آرژانتین در سال‌های 1940 در بین کشورهایی با بیشترین تعداد ثبت‌نام‌کنندگان دوره آموزشی ابتدایی، و کمترین میزان حضور در دوره راهنمایی قرار گیرد. هر چند مدارس ابتدایی شرط لازم برای داشتن حس شهروندی بود، اما تنها نخبگان نیازمند طی کردن مدارج تحصیلی بالاتر بودند.

بدون داشتن سیستم آموزشی مناسب، آرژانتین با مشکلات فراوانی به منظور ایجاد صنعتی رقابتی در حوزه‌های بین‌المللی دست و پنجه نرم می‌کرد. البته پیشرفت‌های تکنولوژیک صورت‌گرفته در دوره زیبای آرژانتین اندکی از معضلات این دوره کم کرد. خطوط راه‌آهن که پلی برای انتقال اقتصاد حاصل از کشاورزی و محصولات منجمد‌شده بود، امکان صادرات گوشت را با سرعت بی‌سابقه‌ای امکان‌پذیر کرد. برای مثال، طی سال‌های 1900 تا 1916 میزان صادرات گوشت یخ‌زده از 26 هزار تن به 411 هزار تن در سال افزایش یافت. اما در همه این سال‌ها آرژانتین اغلب تنها به عنوان یک مصرف‌کننده تکنولوژی بدون هیچ‌گونه سرمایه‌گذاری در این حوزه باقی ماند.

نوآوری در حوزه تکنولوژی نه‌تنها به نیروی انسانی تحصیل‌کرده، بلکه به پول نیز نیازمند است. عصر طلایی آرژانتین به طور گسترده‌ای بر پایه سرمایه‌گذاری خارجی بنیان نهاده شده بود. در سال 1913 بیش از نیمی از سهام انتشارنیافته شرکت‌های کشور، در دستان خارجی‌ها قرار داشت، و این به معنای آسیب‌پذیر بودن هرچه بیشتر در برابر تغییرات ناگهانی دنیای جهانی بود. همچنین میزان پایین پس‌اندازهای داخلی نیز تحت تاثیر توزیع جمعیتی قرار داشت: تعداد زیادی از مهاجران با فرزندان وابسته، به جای پس‌انداز بیشتر به خرج پول اقدام می‌کردند.

معامله‌گران گذشته دور
آرژانتین با سرمایه‌گذاری در دو حوزه کشاورزی و بازارهای آزاد، و همچنین معامله با بریتانیا، و برخی دیگر از قدرت‌های از پیش برجسته جهان، به عنوان بزرگ‌ترین شرکای تجاری خود، به ثروت رسید. بنابراین این کشور باید از آمادگی کامل برای سازگاری با هرگونه تغییر در هر یک از این حوزه‌ها برخوردار می‌بود. نداشتن آمادگی، منجر به ایجاد مشکلاتی عظیم در حوزه سیاست‌های تجاری شد. حوزه‌ای که احتمالاً دومین عامل اصلی انحطاط آرژانتین بود.

argentina-economy

جنگ جهانی اول، و در ادامه آن رکود اقتصادی، دو ضربه اصلی را به تجارت وارد آورد. آرژانتین میانگین تعرفه‌های وارداتی خود را از 7 /16 درصد در سال 1930 به 7 /28 درصد در سال 1933 افزایش داد. در اوایل سال 1946 دولت نظامی ژنرال فارل، دو حکم مبنی بر ملی شدن بانک مرکزی آرژانتین و همچنین سپرده‌های بانکی را صادر کرد. بنابراین دولت می‌توانست از این طریق عرضه پول و تخصیص اعتبار را تحت کنترل خود درآورد. ملی کردن سپرده‌های بانکی به معنای این بود که تمام سپرده‌های دریافتی توسط بانک‌های خصوصی و دولتی در آرژانتین، باید از سوی بانک مرکزی صادر شود. پس دیگر بانک‌ها قادر به قرض گرفتن وام از سایر بانک‌ها نبودند، مگر آنکه این منابع مالی از طریق بانک مرکزی صادر می‌شد. بنابراین تنها نوع خاصی از تجارت که مورد حمایت دولت بود، می‌توانست به این وام‌ها دسترسی پیدا کرده و رشد یابد. دولت در ادامه اقدامات کنترلی خود، فرمانی دیگر تحت نظارت بانک مرکزی صادر کرد. مطابق این دستور سازمانی با عنوان موسسه توسعه تجارت، که در واقع شرکتی دولتی بود، تاسیس شد؛ سازمانی با رویکردی انحصارطلبانه و به هدف کنترل صادرات و واردات کشور.

در واقع می‌توان آرژانتین قرن بیستم را کشوری جدا افتاده از سایر کشورهای جهان دانست. بعد از پایان جنگ جهانی دوم، و با بازگشت مجدد کشورهای ثروتمند به حوزه تجارت آزاد، که متاثر از مذاکرات سال 1947 برای تهیه موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت (GATT) بود، آرژانتین رویکرد بسته‌تر و منزوی‌تری را در حوزه اقتصاد خود در پیش گرفت. رویکردی که تحت ریاست‌جمهوری پرون به حیات خود ادامه داد. فلسفه سیاسی او که حالا با نام پرونیسم شناخته می‌شود، بر پایه تشکلات صنفی بود. بر اساس این فلسفه سیاسی-اقتصادی جامعه به شرکت‌ها و انجمن‌های کوچک‌تری با منافع مشترک اقتصادی تقسیم می‌شد، که تحت نظارت و تابعیت دولت به فعالیت می‌پرداختند. پرون همچنین طرفدار شرکت‌های بزرگ دولتی با رویکرد حمایت‌گرایی در حوزه سیاست اقتصادی بود، سیاستی در راستای جنبش‌های ضد جهانی‌سازی، که به منظور جلوگیری از تجارت بین کشورها از طریق وضع تعرفه بر کالاهای وارداتی، و همچنین محدودسازی حجم واردات اتخاذ می‌شد. البته این روش سیاستگذاری همواره محکوم به شکست نخواهد بود، و از نمونه‌های موفق آن می‌توان به کره جنوبی و تایوان اشاره کرد. هر دو کشورها با استفاده از این روش به تحکیم پایه‌های صنایع داخلی خود در قرن بیستم، و با هدف ورود قدرتمند به بازارهای جهانی، پرداخته است. اما نحوه سیاست حمایتگری این دو کشور آسیای شرقی بسیار متفاوت از آرژانتین آن سال‌ها بود. تنها هدف آرژانتین برای اتخاذ این سیاست، تلاش برای خروج از اقتصاد جهانی و نوسانات آن بود. این نوع سیاستگذاری به منظور کاهش سهم واردات، به طور چشمگیری از میزان تولیدات ناخالصی کشور کاست. در بستر پرونیسم امکان رشد برخی صنعت‌ها فراهم آمد، اما بسیار ناکارآمد و جدامانده از بازارهای جهانی. اگر چه آموزه‌های فاشیستی هرگز به طور کامل در طول دوره ریاست‌جمهوری پرون اجرا نشد، اما سازمان‌دهی جامعه به شیوه تشکلاتی با قدرت سیاسی قوی که تنها به منافع داخلی خود اهمیت می‌دادند، تبدیل به یکی از میراث‌های اساسی به جا مانده از دوران پرون شد؛ میراثی که تاثیر چشمگیری بر میزان بسیار بالای تورم در این کشور داشت.

قیمت بالای غذا به معنای سود بیشتر برای کشاورزان، اما شکم‌هایی خالی برای مردم عادی آرژانتین بود. باز شدن مرزها تقاضا برای محصولات کشاورزی را افزایش داد، همان‌طور که رقیبانی جدی در برابر محصولات داخلی آرژانتین در بازارهای جهانی را به وجود آورد. مزارع کشاورزی آرژانتین در مقایسه با آمریکا و استرالیا، در بین تعداد کمتری از شهروندان تقسیم شده بود. درآمد تنها یک درصد از ثروتمندان آرژانتینی در گرو صادرات محصولات کشاورزی و دامی بود. هر روز به جمعیت طبقه متوسط کارگر در شهرها افزوده می‌شد، و وعده‌های انتخاباتی پرون مبنی بر حمایت از صنعت و قدرت یافتن کارگران روز به روز کمرنگ‌تر می‌شد.

شکاف بین طبقه کشاورز و کارگر بسیار عمیق شده بود. مالیات‌های بسیار سنگین بر محصولات صادراتی منجر به کاهش نرخ صادرات شد. به عنوان مثال محدودیت در صادرات گندم باعث تولید مازاد و در نتیجه کاهش قیمت‌های داخلی شد. بنابراین سایر کشورها توانستند بازارهای جهانی را در اختیار خود درآورند. این سیاستگذاری تاثیرات بسیار مخربی در دوره ریاست‌جمهوری کرشنر داشت. بر اساس آمار وزارت کشاورزی ایالات متحده آمریکا، آرژانتین در سال 2006 به عنوان چهارمین کشور بزرگ صادرکننده گندم بود و این جایگاه در سال 2013 به رتبه دهم تنزل یافت.

برخی از کشورهای ثروتمند در حوزه اقتصاد توانستند راه‌حلی مناسب برای کاهش فشار ناشی از تجارت آزاد را بیابند. به عنوان مثال استرالیا توانست بسیاری از ویژگی‌های مثبت آرژانتین اوایل قرن بیستم را به دست آورد؛ که از جمله آنها می‌توان به تنوع و تعداد بالای محصولات، و همچنین نرخ رو به افزایش مهاجرت اشاره کرد. به همه این ویژگی‌ها می‌توان توسعه گسترده‌تر و در نتیجه رشد سریع‌تر اقتصادی در مقایسه با آرژانتین را نیز افزود. در بین سال‌های 1929 تا 1975، درآمد هر شهروند استرالیایی به نرخ سالانه میانگین 96 /0 درصد افزایش یافت، این در حالی بود که همین نرخ برای شهروندان آرژانتینی چیزی در حدود 67 /0 درصد بود. بدون شک کمبود نهادهای قدرتمند برای تبیین و گسترش سیاست‌های دولت در بلندمدت، سومین عامل تاثیرگذار در رکود آرژانتین بود. در دهه 1970 آرژانتین گام‌هایی در عرصه دموکراسی با هدف ورود به بازارهای جهانی برداشت، اما اغلب این اقدامات بدون داشتن برنامه‌ای مشخص برای افزایش توانمندی در حوزه‌های صنعتی صورت گرفت؛ بنابراین آرژانتین نتوانست در بازارهای بین‌المللی به رقابت بپردازد. اما بدون شک با مطالعه تاریخ پرفرازونشیب آرژانتین می‌توان دلایل تاثیرگذار بیشتری را برای توضیح این روند نزولی یافت. عواملی چون تغییر و دور زدن قانون اساسی توسط روسای‌جمهور، ناامن بودن حقوق مالکیت، غیرقابل اعتماد بودن آمارها و تغییر در میزان بودجه‌های اختصاص داده‌شده از سوی نهادهای اجرایی.

 

برگرفته

 

Hits: 2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *