دوران امپراتوری مدیران عامل مدتهاست که سر آمده است. مدیران عامل امروزی نهایت تلاش خود را به کار میبندند تا نفس خود را کنترل کنند و چهرهای متواضع از خود به نمایش گذارند. آنها از «رهبری خدومانه» و رسیدگی به ذینفعان صحبت میکنند. بسیاری از روسا نقش اصلی را به بنیانگذاران شرکت و سرمایهگذاران نامآور آن واگذار میکنند. اما به تازگی چهره قدرتمند جدیدی در شرکتها ظاهر شده است که در مقایسه با مدیران عامل خودکامه قدیمی چندان سرشناس نیستند اما به همان اندازه آنها مصمم هستند تا قدرتمند شوند؛ این گروه مدیران ارشد مالی هستند.
مدیران ارشد مالی در 50 سال قبل حضور نداشتند. حسابهای شرکت از سوی افراد ناشناختهای با عنوان «کنترلکنندههای شرکت» اداره میشدند. امروزه مدیران ارشد مالی در مرکز بنگاههای بزرگ جهان قرار میگیرند. آنها پس از رئیس تنها مدیران شرکت هستند که میتوانند هرگوشه از سازمان را پایش کنند. آنها پس از رئیس تنها مدیری هستند که همه در شرکت از او میترسند. یک پاسخ منفی از جانب مدیر ارشد مالی میتواند به آن معنا باشد که پروژه ارزشمند شما از دست رفته است. بنگاه پژوهشی راسل ریموند این مدیران را «کمکخلبان» مینامد. در شرکت پرآوازه توئیتر آقای آنتونی نوتو مدیر ارشد مالی بیشترین کار «خلبانی» را انجام میدهد.
مدیران مالی نقش رو به گسترش در شکلدهی دامنه و جهتگیری یک شرکت دارند. آنها دیگر خودکار قرمز را صرفاً بر مبنای آنچه در حسابها میبینند به کار نمیبرند بلکه این کار را از میان منشور راهبرد شرکتی انجام میدهند که خود در تدوین آن عمیقاً درگیر بودهاند. آنها به این دیدگاه که راهبرد را زنده کنند به تخصیص منابع میپردازند و ارزیابی میکنند که یک طرح خاص تا چه اندازه با چشمانداز درازمدت شرکت هماهنگی دارد و آنگاه بر مبنای آن منابع را فراهم میکنند.
علاوه بر این مدیران ارشد مالی نقش فزایندهای در نظارت بر عملیات شرکت دارند. دو سال قبل آنها فقط به بررسی اسناد مشغول بودند. اکنون آنها زمان زیادی را برای نظارت بر عملیات صرف میکنند و به همه جا سر میکشند تا بفهمند حسابها در عمل چه معنایی دارند. آگاهی دقیق آنها از چشمانداز شرکت تاثیرگذاری آنها را افزایش میدهد.
روابط خارجی حوزه دیگری است که تحت کنترل مدیران ارشد مالی قرار دارد. آنها زمان زیادی را برای گفتوگو با سرمایهگذاران، اعضای هیات مدیره، مقرراتگذاران و سایر ذینفعان اختصاص میدهند. تحلیلگران بیشتر به نظرات مقام ارشد مالی توجه میکنند تا به نظرات رئیسی که حرف آخر را میزند. روث پروت که در حال حاضر مدیر ارشد مالی آلفابت (شرکت مادر گوگل) است و قبلاً همین مقام را در بانک مورگان استنلی داشت در والاستریت نفوذ بسیار زیادی دارد. همین موضوع میتواند در مورد هیات مدیره صادق باشد. دوران مدیریت عاملی لئو آپوتکر در بنگاه هیولت-پاکارد (Hewlett-Pockard) زمانی به پایان رسید که خانم کتی لس جک مدیر ارشد مالی شرکت به اعضای هیات مدیره گفت که او با تصمیم مدیرعامل برای خرید بنگاه نرمافزاری آتونومی (Autonomy) مخالف است.
افزایش قدرت پاداش مناسبی برای تلاش روزافزون این مدیران است. در سال 2014 میانه دریافتی یک مدیر ارشد مالی در شرکتهای عضو S&P500 8 /3 میلیون دلار بود. بالاترین دستمزد به پاتریک پیچت مدیر ارشد مالی گوگل رسید که تا سال گذشته 8 /43 میلیون دلار دریافت میکرد. اگرچه این مبالغ در مقایسه با حقوق مدیران برتر زیاد نیست اما شکاف بین دستمزدها کمتر و کمتر میشود. در شرکتهای بزرگ سرعت افزایش حقوق مدیران ارشد مالی در مقایسه با مدیران عامل بیشتر است. همچنین مدیران ارشد مالی در میان طبقه حاکم سایه (شبکهای متشکل از اعضای هیات مدیره، رئیس آن و هیات انتصابات که مدیرعامل را منصوب میکنند) قدرت زیادی پیدا کردهاند. بنگاه مشاورتی EY میگوید که در سال 2012 تقریباً 50 درصد از مدیران ارشد مالی در 350 بنگاه بزرگ جهانی توانستند بر کرسی اعضای هیات مدیره تکیه زنند. این درصد در سال 2002 معادل 36 بود.
برای افزایش قدرت مدیران ارشد مالی چندین دلیل وجود دارد. جنبش ارزش سهامداران نقش بزرگی در ارتقای آنان ایفا کرد و نقش بزرگتری در تدوین اهداف شرکت به آنها داد. اندرو فاستو که در نابودی شرکت انرون نقش مهمی داشت قبلاً یک مدیر ارشد مالی بود.
بحران مالی سال 2008 باعث شد توجه بیشتری به مدیریت هزینهها معطوف شود. مدیران ارشد مالی در مقایسه با گذشته ابزارهای قدرتمندتری برای پایش رویدادهای شرکت خود دارند. آنها به دادهها و قابلیتهای رایانهای دسترسی کامل دارند و میتوانند به موقع تصویری از رویدادها را ترسیم کنند.
نمیتوان تعیین کرد که آیا وجود یک مدیر ارشد مالی پرقدرت امری مناسب است یا خیر. خوشبختانه تنوع و حرفهایگری روبه افزایش است. در شرکتهای پیشرو آمریکا زنان 13 درصد از مناصب مدیر مالی ارشد را اشغال کردهاند در حالی که سهم آنان از کل مناصب برتر فقط پنج درصد است. مدیران مالی کنونی در مقایسه با گذشتگان بهتر آموزش دیدهاند و احتمالاً تجربه و سوابقی در دیگر امور شرکتها دارند. قوانین جدید نیز مدیران ارشد مالی را وادار میکند تا بیشتر از مقررات پیروی کنند.
لباس جدید امپراتور
اما مثال آقای فاستو باید یک هشدار باشد. دوران خدمت شغلی مدیران ارشد مالی از دوران خدمت مدیرعامل کوتاهتر است. در شرکتهای بورسی آمریکا این دوره برای مدیر مالی پنج و برای مدیرعامل هفت سال است. علاوه بر این، پس از مدیرعامل این مدیران ارشد مالی هستند که بخش بزرگی از دستمزد خود را مدیون عملکردشان هستند، همزمان آنها در معرض فشارهای متضاد قرار میگیرند. آنها باید از یک طرف هم درمانگر و هم تخصیصدهنده منابع و از طرف دیگر استراتژیست شرکت و حسابرس آن باشند. بنگاه EY گزارش اخیر خود در مورد مدیران مالی را با این هشدار آغاز میکند: «این شغلی است که ممکن است برای یک فرد بسیار بزرگ باشد و او نتواند آن را به خوبی انجام دهد.» فراوانی ابزار در دسترس مدیران ارشد مالی ممکن است به آنها امکان دهد تا عملکرد شرکت را به طور صحیحتری اندازهگیری کنند اما همزمان آنها میتوانند با دستکاری اعداد و ارقام به بهترین نتایج مورد نظر خود برسند.
در سال 2013 آقای فاستو در توجیه رفتارش گفت که او فکر میکرد باید به همان صورت بازی کند. شما مجموعهای از مقررات دارید و هدف آن است که از آن مقررات به نفع خود استفاده کنید. امروزه مدیران مالی ممکن است تلاش بیشتری را برای رعایت مقررات انجام دهند اما همزمان ممکن است آنها از ابزارهایی مانند انتقال قیمتها استفاده کنند و سود شرکت را در کشورهایی متمرکز سازند که پایینترین نرخ مالیات را دارند. واژه امپراتور برای یک مدیر شرکت مناسب نیست به ویژه هنگامی که وظیفه اصلی فرد آن است که شرکت را در مسیری مستقیم و باریک پیش ببرد.
منبع: اکونومیست
Hits: 0