inevitability-of-inequalityاشاره: متن زیر ترجمه ای از جدیدترین یادداشت های اقتصاددان بزرگ، پل کروگمن در نیویورک تایمز است. این اقتصاددان بر خلاف بسیاری از اقتصاددانانی که نابرابری را ضرورتی برای رشد می پندارند معتقد است که بدون نابرابری و با داشتن درآمد و ثروت پایین نیز می توان رشد اقتصادی را شاهد بود. متن کامل یادداشت در زیر آمده است.

آیا نیازی به نابرابری بالا می باشد؟

به چه میزان ثروت نیاز مندیم تا ثروتمند باقی بمانیم؟

این یک سؤال بی معنی و بیهوده نیست. بخش زیادی از مسائل سیاسی در آمریکا به جواب این سؤال بستگی دارد. لیبرال ها خواهان افزایش نرخ مالیات بر درآمدهای بالا هستند تا از عواید آن برای تقویت شبکه تامین اجتماعی استفاده کنند، در حالیکه دموکراتها نظری بر خلاف آن دارند و معتقدند سیاستهای افزایش مالیات بر درآمد سبب کاهش انگیزه در کسانی می شود که خلق ثروت می کنند.

اتفاقات گذشته در آمریکا چیزی بر خلاف نظر دموکراتها بوده است. اوباما دست به افزایش بی سابقه در نرخهای مالیات زد و اصلاحاتی که او در خدمات بهداشتی در آمریکا انجام داد تغییرات شگرفی را در وضعیت رفاهی آمریکا به وجود آورد که تا بعد از ریاست جمهوری لیندون جانسون محافظه کار، که با اطمینان پیش بینی فاجعه ای در بخش سلامت و بهداشت آمریکا می کرد، بی سابقه بود. تنها اقدامی که دموکراتها برای بهبود در وضعیت رفاهی جامعه انجام داده بودند افزایش یک درصدی نرخ مالیات در زمان بیل کلینتون بود. در عوض اوباما در حالی دوره ریاست جمهوری خود را به پایان می برد که بیشترین افزایش در نرخ مالیات را از سالهای ۱۹۹۰ به بعد رقم زده بود. با این وجود آیا موضوعی مهمتر از نابرابری گسترده در آمریکا تا کنون وجود داشته است. مایه تعجب شما نخواهد شد، اگر بدانید که بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که برای رشد اقتصاد آمریکا نیاز به نابرابرای گسترده داریم! البته باز تعجب نکنید که بدانید من مخالف این نظر هستم. چرا که معتقدم که اقتصاد می تواند با تجمع درآمد و ثروت کمتر نیز رشد کند.

برای بیان بهتر این مطلب من سه حالت را در نظر گرفته ام که در آن نابرابری مطلق وجود خواهد داشت و در عین حال برای هر کدام می توان مثالی از دنیای واقعی پیدا کرد.

حالت اول: می توان نابرابری زیادی را در جامعه دید چراکه افراد در یک جامعه تفاوت زیادی در بهره وری دارند. برخی از افراد قادرند صد یا هزار برابر بیشتر از متوسط بهره وری در تولید سهیم باشند. این دیدگاه به تازگی درمقاله ای که توسط پل گراهام نوشته شده ارائه گردیده است که البته در دره سیلیکون۲ امری بسیار رایج است. در این منطقه بهره وری افرادی که به آنها حقوق پرداخت می شود صدها یا هزارها برابر کارگران معمولی می باشند.

حالت دوم: ما می توانیم سطح نابرابری بالا را در درآمدها را به خاطر خوش شانسی عده ای تلقی کنیم. در فیلم کلاسیک قدیمی به نام “گنجهای سیره مادره”۳ یک معدنچی توضیح می دهد که طلا بسیار باارزش است و کسانی که طلات کشف می کنند ثروتمند می شوند اما از همه کارگرانی که به دنبال آن می روند اما چیزی به دست نمی آورند تنها می توان تشکر کرد.

با همین استدلال ممکن است اقتصادی داشته باشیم که افرادی که در آن صاحب ثروت کلانی می گردند لزوما باهوش تر و یا سخت کوشتر از دیگران نیستند بلکه این اتفاق تنها محصول حضور در یک مکان و زمان مناسب بوده است.

حالت سوم: نابرابری زیاد می تواند به علت ساختار نامتوازن قدرت باشد. مدیران شرکتهای بزرگ که به دنبال منافع خود هستند و از زد و بندهای مالی استفاده می کنند به علت دسترسی به اطلاعات و سودهای بادآورده با استفاده از سرمایه سرمایه گذاران بی اطلاع ثروتهای هنگفتی را به جیب می زنند.

اقتصاد واقعی شامل ترکیبی از این سه وضعیت می باشد. البته ما منکر این قضیه که عده ای سطح بهره وری بیش از متوسط دارند نیستیم و همینطور اعتقاد داریم که بسیاری از موفقیتهای بزرگ در کسب و کار تنها به علت شانس بوده است. البته شانس نه تنها به این معنی که به طور اتفاقی شما اولین نفری بودید که یک ایده خوب و یا یک روش خوب به ذهن شما رسید است بلکه خوش شانسی از این جهت که در یک خانواده با والدین شایسته متولد شده اید ( مثلا ارث زیادی از پدرتان به شما رسیده باشد).

البته که قدرت به طور قطع یک عامل مهم در خلق ثروت است. با دیدن افرادی چون آقای گراهام شما ممکن است تصور کنید که ثروت آمریکا تنها متعلق به صاحبان شرکتها است. اما در حقیقت یک دهم درصد از ثروتمندان مدیران تجاری هستند. این درحالی است که برخی از این مدیران با پذیرفتن ریسکهای متعدد تجارت جدیدی را شروع کردند و با تلاش و زحمت خود پله های ترقی را بالا رفته اند. و البته افرایش در درآمدها در رده های بالای درآمدی نشان می دهد که میزان پرداخت ها برای مدیران طراز اول بسیار بالا است و لزوما هم چنین پرداختی برای مبتکران و مخترعان وجود ندارد.

اما سوال اساسی این است که درهریک از موارد بالا آیا ما می توانیم بخش از این درآمد را که در حال حاضر به جیب تعداد کمی می رود را ، به طوریکه سیستم اقتصادی دچار مشکل جدی نشود، باسیاستهای خاصی، مجدداً توزیع کنیم؟

با ذکر این سوال نمیخواهم بگویم که توزیع مجدد درآمدها کاری غلط است. حتی اگر درآمد های بالا صد در صد ناشی از تفاوت در بهره وری باشد ، توجیهات اخلاقی که درزمینه بازتوزیع درآمدها وجود دارد ما را وادار به عملکردی فراتر از نتایج بازار می کند. این حقیقت که ثروت اغلب شانس و قدرت را نیز به همراه دارد، عامل مهمی است تا سبب شود ثروتی را که در دست عده ای انباشته شده است با مالیات جمع کنیم و مجدد در جامعه تقسیم کنیم تا یک جامعه ای قویتر داشته باشیم. البته تا زمانی می توانیم به اخذ مالیات از گروه های بالای درآمدی ادامه دهیم که انگیزه برای خلق ثروت بیشتر را تهید نکند.

البته تا کنون مشاهده ای دال بر این قضیه که این انگیزه دچار اختلال شده است نیز دیده نشد است. در طول تاریخ آمریکا رشد سریع اقتصادی و پیشرفت تکنولوژی در طول سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مشاهده شده است که همراه با نرخهای مالیات بالاتر و نابرابری بسیار پایین تر از حالا بوده است.

در جهان امروز مالیات بالا و نابرابری کم در کشورهایی مثل سوئد همراه با نوآوری و تجارتهای نوپا تجربه شده است. این امر ممکن است به علت سیستم تامین اجتماعی قوی باشد که بسیاری از ریسکهای موجود در تجارت را پوشش می دهد. افراد مایل هستند به دنبال یافتن طلا بروند حتی اگر بدانند در بهترین حالتی که به طلا می رسند آنها به اندازه قبل ثروتمند نیستند، حتی اگر بدانند که اگر به چیزی دست پیدا نکنند نمی توانند گرسنگی را تحمل کنند.

حال به سوال اول برمی گردیم. پاسخ ما منفی است. نیازی به نابرابری بالا برای تداوم رشد اقتصادی نیست، لزومی ندارد که ثروتمند درست به اندازه قبل ثروتمند باقی بماند. اگرچه نابرابری اجتناب ناپذیر است اما هیچ توجیهی برای نابرابری گسترده درآمریکا وجود ندارد.

۱.جهت تداوم رشد اقتصادی

۲.دره سیلیکون نام رایج و غیررسمی منطقه‌ای در حدود ۷۰ کیلومتری جنوب شرقی سانفرانسیسکو در حومه سانتا کلارا، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا است. شهرت این منطقه به دلیل قرار داشتن بسیاری از شرکت‌های مطرح انفورماتیک جهان در این منطقه‌ است. نام این منطقه ابتدا برگرفته از تعداد زیاد شرکت‌های تولید کننده تراشه‌های سیلیسیمی در این منطقه بود که بعدها به نمادی از وجود کمپانی‌های زیاد فعّال در زمینه فناوری‌های پیشرفته در این منطقه تبدیل شد. دره سیلیکون شهرهای بسیاری را در بر می‌گیرد که مهمترین آنها سان خوزه مشهور به پایتخت دره سیلیکون می‌باشد.

۳. گنج‌های سیرا مادره فیلمی به کارگردانی جان هیوستون در سال ۱۹۴۸ میلادی است. سه جوینده‏ ى طلا راهى کوه‏هاى سیرا مادره‏ى مکزیک می شوند و پس از گذراندن موانع طبیعى و خطر راهزنان، حرص و تفرقه ثروت‏شان را بر باد می ‏دهد.

 

ترجمه: مدرسه اقتصاد | برگرفته: شهد اقتصاد

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *