میراث چاوس
در ونزوئلا کشوری نفتخیز در آمریکای لاتین که این روزها، حال و روز خوشی ندارد، نیکلاس مادورو، رئیسجمهور، طی چند ماه اخیر وضعیت فوقالعاده در این کشور اعلام کرده و از طرفی بانک مرکزی این کشور نیز با پنهان ساختن دادهها و آمارهای اقتصادی، بر التهاب شرایط افزوده است. رئیسجمهور معتقد است تلاشهایی برای انجام توطئه در این کشور در حال شکلگیری است که از سوی آمریکا و کشورهای عضو اوپک هدایت میشود. فارغ از آنکه این ادعا تا چه حد صحت دارد، آنچه امروز مساله اصلی اقتصاد این کشور به شمار میآید، پیامدهای ناشی از افزایش درآمد نفت و اتخاذ سیاستهای پوپولیستی است، که پس از گذشت چندین سال، اکنون گریبانگیر این کشور شده است. این چند خط، بهانهای است تا در این نوشتار به ارائه تصویری کلی از وضعیت کنونی ونزوئلا بپردازیم.
بدین منظور ابتدا باید به سالهای ابتدایی روی کار آمدن هوگو چاوس بازگردیم. با روی کار آمدن چاوس، سیاستهای یارانهای با اتکا به پول نفت صورت گرفت که تعهدی را ایجاد میکرد و وابستگی این کشور را به درآمدهای نفتی افزایش میداد. به بیان دیگر؛ در زمان وفور درآمدهای ارزی به جای اینکه منابع صرف سرمایهگذاری، تولید و کارآمدی در اقتصاد شود، درآمدهای نفتی بیشتر در تابع مخارج دولت ظهور میکرد. این روند تا زمانی که بهای نفت بالا بود، نهتنها مشکلی ایجاد نکرده بود بلکه با اقبال عمومی نیز مواجه شده بود.
اما داستان از زمانی بغرنج میشود که شاخصهای اقتصادی و اجتماعی روندی غیرطبیعی به خود گرفت. جرقه این امر زمانی خورد که بهای نفت در جهان، با شیب قابل توجهی کاهش یافت و به دلیل وابستگی بالا به درآمدهای نفتی، اقتصاد ونزوئلا با شوک روبهرو شد. همانگونه که تاریخ در چند دهه اخیر در مورد کشورهای در حال توسعه نشان داده است، سیاستگذاران ونزوئلا نیز در این خصوص دو راه در پیش داشتند: یا با تغییر سیاستهای یارانهای و اعمال سیاستهای ریاضتی، اثر کاهش بهای نفت را پوشش میدادند، یا اینکه هنگام مواجهه با موانع، بدون توجه به عوارض تورمی، دست به چاپ اسکناس میزدند. که البته هر کدام مزایا و معایبی داشت و سیاستگذار ناچار به انتخاب میان این دو بود. درواقع گزینه نخست باعث میشد که اقتصاد کشور از پرتگاه و بحران به وجود آمده دور شود، اما در کوتاهمدت از میزان محبوبیت دولت حاکم کاسته میشد. از همین رو دولتمردان این کشور، راه دوم را انتخاب کردند و با انتشار اسکناس، ایجاد سیستم نرخ ارز چندگانه و تداوم اعطای یارانه به انرژی باعث شدند که شرایط این کشور در وضعیت بحرانی قرار گیرد.
همانطور که تجارت سایر کشورها نیز کم و بیش نشان داده است، پیامدهای چنین سیاستهایی با یک وقفه زمانی کوتاه خود را نشان میدهند بهویژه زمانی که بدانیم تنها حدود پنج درصد از درآمدهای ونزوئلا غیرنفتی است. این وابستگی شدید به این ماده انرژیزا باعث شده کوچکترین تکانه در بازار نفت به اقتصاد این کشور منتقل شود. علاوه بر شاخصهای مطرحشده یکی از آمارهایی که در سالهای گذشته در اقتصاد این کشور روند افزایشی و خارج از کنترلی داشته، نرخ تورم است. البته تورم افسارگسیخته در ونزوئلا موضوع تازهای نیست. میزان رشد قیمت مواد غذایی به بیشترین سطح خود در 20 سال اخیر رسیده است و چشمانداز تورمی این کشور نیز این وضع اسفبار را تایید میکند. گرانی در شهر کاراکاس پایتخت ونزوئلا به صورتی است که حقوق یک کارگر در ماه بهطور متوسط تنها میتواند برای خرید مواد غذایی یک هفته کفاف دهد. همچنین از آنجا که دولت ونزوئلا انتشار آمار را متوقف کرده بود، اعداد و ارقام مربوط به شاخصهای اقتصادی اکنون تنها بر اساس برآوردها و بهطور محدود به وسیله برخی نهادهای خصوصی در این کشور انتشار مییابد. علاوه بر این، سقوط ارزش بولیوار در برابر دلار آمریکا را میتوان به سقوط آزاد در خلأ تشبیه کرد، سقوطی که نمیتوان برای آن انتهایی متصور شد.
نکته جالب ماجرا اینجاست که در چنین شرایطی سیاستگذاران اقتصادی ونزوئلا در این کشور معتقد بودند که رابطهای میان افزایش رشد نقدینگی و تورم وجود ندارد و گاهی این روند را به سیاستهای مداخلهگرانه دیگر کشورها نسبت میدهند و گاهی ناشی از تبانی شرکتهای داخلی. این موضوع نشان میدهد رویه چاپ پول بدون پشتوانه و ایجاد تورم، تنها محدود به یک کشور یا اقتصاد نمیشود. به نوعی برخی از سیاستمداران در دورههای مختلف، برای اینکه بتوانند منافع گروههای نزدیک به خود را تامین کنند یا سیاستهای عوامگرایانه خود را ادامه دهند، قصد دارند تا با سیاستهای عرضه مستقیم پول، به اهداف خود برسند. حال این دورهها، میتواند با افزایش درآمدهای ارزی صورت گیرد که این جریان موجب کاهش ذخایر ارزی کشور میشود، یا اینکه در دوران کاهش درآمدهای نفتی، منجر به چاپ پول و رشد پایه پولی شده است.
در سالهای اخیر، از یک طرف در ونزوئلا پدیدههایی مانند میزان بالای درآمدهای نفتی، سیاستهای یارانهای، نرخ ارز چندگانه و تثبیت قیمت انرژی رخ داده است. از طرف دیگر، نرخ دلار در بازار رسمی و غیررسمی، شکاف قابل توجهی دارد که دولت سعی میکند اکثر واردات را با نرخ رسمی انجام دهد. تمام این فاصلهها در سالهای گذشته با درآمد نفتی پر میشد. علاوه بر این، رشد اقتصادی این کشور در سالهای گذشته، مبتنی بر سرمایه بوده و به هیچوجه بهرهوری نتوانسته عامل اصلی رشد اقتصادی باشد.
علم اقتصاد کلان به صراحت میگوید باید رویهای بر سیاستهای پولی حاکم شود که از رفتار کجدار و مریز سالهای گذشته دوری شود. بر این اساس، تورمهای متوسط و مزمن عمدتاً از کسری بودجه دولتها و نحوه تامین پولی آنهاست. منتفعشوندگان از تورمهای متوسط قشر وسیعی از مردم هستند که با تورمهای متوسط خو کردهاند و استمرار این تورم سادهتر خواهد بود. برای اینکه از سطح تورم متوسط فاصله گرفت و بتوان به سطح تورمهای کم حرکت کرد، باید سیاستهای اتخاذشده در خصوص استقلال بانک مرکزی، شناوری و تعدیل نرخ ارز با توجه به تورم کشورهای طرف تجاری و سیاستهای غیردستوری در خصوص نرخ ارز را در پیش گرفت. اینها اقداماتی است که علم اقتصاد از لحاظ نظری و تجربی در مورد نحوه تغییرات سیاستی در ونزوئلا به ما میگوید. در حقیقت حصول تورم پایین باعث میشود منتفعشوندگان از متضررشدگان بیشتر شوند، اصولاً متضررشوندگان بیشتر بنگاههای ناکارآمد هستند که نمیتوانند رقابت کنند؛ اما منتفعشوندگان آن خیل عظیمی از مصرفکنندهها و بنگاههایی هستند که در شرایط رقابتی میتوانند کار کنند. کارشناسان تاکید میکنند اگر کنترل روی پایه پولی اعمال شود میتوان اصلاحات قیمت نسبی را با تورمی پایینتر از رقمی که ممکن است در ادامه روند وجود داشته باشد، دنبال کرد.
ونزوئلا و بحران توسعه
شواهد نشان میدهند در صورتی که روند فعلی همچون چند سال قبل ادامه یابد، انتظار میرود که ونزوئلا با سقوط اقتصادی یا بحران سیاسی و در نهایت با هر دوی آنها روبهرو شود. اخباری که از ونزوئلا به بیرون درز میکند، بهویژه در خصوص کمبود کالاهای اساسی، کشور را مستعد شورش کرده است. در ونزوئلا در هفته تنها دو روز کاری وجود دارد، به این بهانه که بتوانند از عهده کمبود برق برآیند، مدارس تعطیل میشوند تا قناعت بیشتری کنند. اما اینها میتواند اشتباه باشد. اتفاقاتی که برای ونزوئلا در حال رخ دادن است پیامدی جز سقوط در پی ندارد. در دو سال گذشته اتفاقاتی در ونزوئلا به وقوع پیوسته که تنها ممکن است برای کشورهایی رخ بدهد که درگیر جنگ هستند. میزان مرگومیر به طرز سرسامآوری بالا رفته است، خدمات عمومی یکی پس از دیگری در حال فروپاشی است، تورم سهرقمی شده است، بیش از دوسوم مردم در فقر مطلق به سر میبرند، جرم و جنایت افزایش یافته و به نظر میرسد دیگر قابل کنترل نیست، خریداران برای دریافت کالاهای اساسی باید در صفهای طولانی برای ساعتهای مدیدی منتظر بمانند، آمار مرگومیر کودکان ونزوئلایی به دلیل کمبود داروهای اساسی در این کشور بالا رفته و افراد مسن نیز به همین دلیل با بیماریهای صعبالعلاجی روبهرو شدهاند. البته روند بهبود مولفههای شاخص توسعه انسانی در این کشور گواه این مساله است که آموزش طی سه دهه گذشته رشد خوبی داشته، اما آنچه همچنان نگرانکننده است، درآمد سرانه این کشور بهرغم افزایش (که طبیعتاً ناشی از درآمدهای نفتی در این دوران بوده است)، به دلیل گسترش نابرابری و عدم بازتوزیع متوازن میان دهکهای مختلف درآمدی مسبب توسعه نشده است.
در حالی که تقریباً هیچ نهاد و موسسهای وجود ندارد که جلوی ریختوپاش این دو دولت را در خصوص ثروت بادآوردهای که به دست این دو بوده، گرفته یا بگیرد. درست است که قیمت نفت در دوران مادورو به طرز بیسابقهای با کاهش روبهرو شده، اما داستان این فاجعه چندان ارتباطی با قیمت نفت ندارد: در واقع اقتصاد ونزوئلا پیش از سقوط قیمت نفت در سراشیبی قرار گرفته است. شاید بتوان سرنخ این ماجرا را در برنامه چاویزمو یا همان فلسفه حکومتداری هوگو چاوس، رئیسجمهوری پیشین ونزوئلا دانست که هماینک توسط مادورو در حال اجراست. چاویزمو یک ایدئولوژی سیاسی چپ است که بر پایه ایدهها، برنامهها و سبکی از حکومتداری متعلق به رئیسجمهور سابق ونزوئلا تعریف میشود. چاویزمو ترکیبی از سوسیالیسم، پوپولیسم چپ، جهان وطنگرایی، بولیواریسم، ناسیونالیسم احساسی و همگرایی در آمریکای لاتین است. باید اقرار کرد این فلسفه به طرز گستردهای با سوءمدیریت مواجه شده است. در این فلسفه، ابتدا چاوس و حالا مادورو به اقتدار خویش بیش از پیش افزوده و از قدرت نهادهای دموکراتیک کاستهاند. خطمشیهای پوچ و بیمعنا مانند کنترلهای ارزی و قیمتی و اختلاسهای وسیع و فساد اداری در میان کارمندان دولتی، دولت ونزوئلا را در آستانه یک فاجعه قرار داده است. کنترل قیمتها در این کشور برای درخواست محصولات بیشتر بوده است به طوری که غذا و داروهای حیاتی، باتری خودرو، خدمات حیاتی دارویی، دئودورانت، پوشک و البته دستمال توالت جزو صدرنشینان این فهرست هستند. هدف ظاهری احتمالاً کنترل تورم و مقرون به صرفه نگهداشتن محصولات برای فقرا بوده است، اما اگر کسی آشنایی بسیار کمی با اصول اقتصاد داشت، میتوانست عواقب سیاستهای چاویزمو را پیشبینی کند. در این سناریو، اگر قیمت محصولات را برای ارزان نگهداشتن تنظیم کنیم، مشخص است که فروشندگان نمیتوانند قفسههای ذخیره کالایی خود را برای مدت طولانی نگه دارند. حالا اما قیمتها بهطور رسمی پایین است اما در واقعیت سر به فلک کشیده است، زیرا محصولات به تندی ناپدید میشوند. در واقع زمانی که دولتی در آستانه سقوط قرار میگیرد، ابعاد آن به دیگر مسائل سرایت میکند. پوپولیستها به طرز ویرانگری ونزوئلا را به کام تورم کشاندهاند. صندوق بینالمللی پول، هشدار داده است که خطر ابرتورم در ونزوئلا جدی است و در سال 2017 نیز ادامه خواهد داشت. مصرفکنندگان با پول نقد به دنبال کالاهای اساسی خواهند بود و مارپیچ ابرتورم نیز همینگونه سیر تصاعدی خواهد داشت. البته میتوان برای ونزوئلاییها تا آسمانها دلیل ردیف کرد که این کشور را در آستانه سقوط اقتصادی قرار داده است و در نهایت موجبات بحران سیاسی را فراهم خواهد آورد. نهادها در این کشور از هم گسستهاند و کشور در آستانه یک فاجعه انسانی قرارگرفته است.
خندهدار اما واقعی
داستان ناکارآمدیهای سیاستی در ونزوئلا را میتوان با ارجاع به یک ماجرای واقعی به وضوح مشاهده کرد. هنگامی که یک کارآفرین ونزوئلایی دو دهه قبل یک شرکت تولیدی در غرب ونزوئلا را راهاندازی کرد، هرگز تصور نمیکرد که یک روز به خاطر دستمال توالت دستشوییهای کارخانه ممکن است به زندان بیفتد. اما ونزوئلا چه راهی را پیموده تا به مسیر امروز رسیده است. مصیبت کارآفرین از حدود دو سال پیش آغاز شد، زمانی که اتحادیه کارخانهداران اصرار بر اجرای بند مبهمی داشتند که در آن تاکید شده است دستمالهای توالت به شکل ذخیره همواره باید در انبارهای کارخانهها موجود باشد. مشکل اما این است که کالاهای اساسی و ضروری در این کشور به شدت کمیاب شده و پیدا کردن یک رول دستمال توالت کار غیرممکنی به نظر میرسد، چه برسد به اینکه کارخانهدار برای صدها کارگر، دستمال توالت ذخیره کند. زمانی که کارخانهدار موفق شد به نحوی دستمال توالت برای کارخانه تهیه کند، قابل درک است که کارگران این دستمال توالتها را به خانه ببرند. اما این عمل موجب میشد که کارخانهدار به دردسر بیفتد.
اگرچه سرقت دستمال توالت ممکن است یک نمایش خندهدار به نظر برسد اما برای کارآفرین موضوعی بسیار جدی بود. در شرایطی که او نمیتوانست دستمال توالت را در انبار کارخانهاش ذخیره کند، مشمول تنبیه اتحادیه کارخانهداران میشد و کارخانه برای مدت طولانی به جزای سنگینی دچار میشد. زیرا اگر کارخانهای از این دستور اتحادیه تمرد کند کارخانه به سود دولت سوسیالیستی مادورو ضبط میشود. پس کارخانهدار تصمیم میگیرد به بازار سیاه روی بیاورد، جایی که او توانست در ظاهر یک راهحل مناسب پیدا کند: یک دلال میتوانست برای چند ماه برای او دستمال توالت فراهم کند. از طرفی قیمت دستمالهای توالت بالا و سرگیجهآور بود اما چاره دیگری هم نداشت، زیرا حیات کارخانهاش به خطر افتاده بود. اما مشکل باز هم حل نشد. پیش از اینکه دلال بتواند دستمال توالت را به کارخانه برساند، پلیس به کارخانه او رسیده و همه جا را برای پیدا کردن دستمال توالت زیر و رو کرده بود.
در کمال ناباوری دستگیری به خاطر دستمال توالت؛ آنها گفتند که این کارآفرین در جبهه آمریکا قرار دارد و علیه ونزوئلا جنگ اقتصادی به راه انداخته است. این همان ترجیعبند این روزهای مادورو است که مصیبتهای اقتصادی این کشور را به گردن ایالات متحده انداخته است.
کارآفرین و سه نفر از مدیران ردهبالای کارخانه او حالا تحت تعقیب کیفری قرار گرفته و در آستانه زندانی شدن هستند. همه اینها به خاطر دستمال توالت رقم خورده است. کارآفرین یکی از قربانیانی است که پشت داستان هجوگونه «دستمال توالت در ونزوئلا یافت نمیشود» است که ازقضا با استقبال و محبوبیت بالایی روبهرو شده است. اما اگر ونزوئلاییها نویسندگان این داستان را دوست دارند و به آن میخندند، برای کارآفرین اصلاً خندهدار نیست و به نظر او کشور به سمت قهقرا در حال حرکت است.
درمجموع میتوان با اتکا به آمارها ادعا کرد که آزمایش «سوسیالیسم قرن بیستم» که میراث 17 ساله هوگو چاوس، رئیسجمهوری سابق و قهرمان مردم فقیر این کشور است در حال حاضر توسط جانشین او شکست سنگینی خورده است. اگر چاوس به دنبال تقسیم ثروت ملی بین فقرا بود، جهان شاهد این است که ونزوئلا احتمالاً به سمت فاجعه در حرکت است.
نوشته: سیدمحمدامین طباطبایی | برگرفته: تجارت فردا
Hits: 0