بازاریابی
در متون مدیریتی، بازاریابی صنعتی به عنوان آن دسته از عملکردها و فعالیتهای تجاری و بازرگانی تعریف شدهاست، که فرایندهای مبادله را بین تولید کنندگان و مشتریان سازمانی تسهیل میکند. ماهیت بازاریابی صنعتی را میتوان، خلق ارزش برای مشتریان به وسیله ارائه کالاها و خدماتی دانست که نیازهای سازمانی و اهداف آنها را تحقق میبخشد.
این نوع بازاریابی در مقایسه با بازاریابی مصرفی تفاوتهایی دارد که اینگونه میتوان بدان اشاره کرد. اول اینکه گرچه در بازاریابی صنعتی همانند بازاریابی کالاهای مصرفی، نیاز به شناخت بازارهای هدف و تشخیص نیاز این بازارها و طراحی محصولات و خدمات مناسب برای تامین خواستههای بازار وجود دارد، ولی باید توجه کرد که در مقایسه با بازاریابی مصرفی، بازاریابی صنعتی در حوزه مدیریت عالی قرار دارد.
در بازاریابی صنعتی نقش خصوصیات و ویژگیهای محصول خیلی مهم و حیاتی است و عرضه کنندگانی که خصوصیات مورد نظر مشتریان را تامین نکنند مورد انتخاب قرار نخواهند گرفت. در مقایسه با بازاریابی مصرفی، قیمت در بازاریابی صنعتی نقش جداگانهای دارد. در بعضی موارد مشتریان صنعتی حاضرند قیمت بیشتری دهند ولی در عوض از تحویل به موقع و کیفیت محصولات خدمات اطمینان حاصل کنند و حتی در موارد دیگری مثل مناقصههای خرید نقش قیمت پراهمیتتر میشود. در بازاریابی صنعتی، بازاریاب باید به این نکته واقف باشد که تقاضای کالاهای صنعتی از تقاضای مصرف کننده نهایی ناشی میشود، یعنی تقاضا برای یک محصول بستگی به نحوه استفاده از آن در ارتباط با محصولات دیگر دارد. گاهی بازاریاب صنعتی سعی میکند با تبلیغات، تقاضای مشتری نهایی را تحریک کند تا تقاضا برای کالاهای صنعتی خودرا افزایش دهد.
تاریخچه بازاریابی چند سطحی:
بازاریابی چندسطحی بیش از هشتاد سال سابقه دارد. از قدیمیترین موارد این نوع بازاریابی در روسیهٔ تزاری توسط یک دوچرخهفروش انجام شدهاست. این ماجرا را یاکوو ایسیدوروویچ پرلمان، ریاضیدان روس که از اوایل قرن بیستم تا اواخر جنگ جهانی دوم زندگی میکردهاست در کتاب «ریاضیات زنده»، در بخشی با عنوان «دوچرخههای ارزان» نقل کردهاست.
در این روش خریداران نقش بازاریاب را بازی میکنند و برای رسیدن به پورسانت میبایست، به جای بازاریابان حرفهای، به دنبال مشتری بگردند. با این کار هزینه بازاریابی و تبلیغ برای شرکت کاهش پیدا میکند ولی در عوض این هزینه در بین تعداد زیادی بازاریاب غیرحرفهای تقسیم میشود.
مثالی از بازاریابی چندسطحی
شرکتی گوشی موبایل میسازد. مشتریان این شرکت میتوانند با معرفی محصولات کمپانی و ترغیب دیگران به خرید آن محصولات، برای کمپانی بازاریابی کنند و کمپانی طبق قوانینی به ایشان پورسانت میدهد. پورسانت میتواند بابت معرفی مستقیم یا غیرمستقیم پرداخت شود. مثلاً علی دو مشتری (حمید و سعید) را معرفی کند و بابت معرفی مستقیم پورسانت بگیرد سپس حمید و سعید هر کدام دو مشتری معرفی کنند و علاوه بر دریافت پورسانت بابت معرفی مستقیم، علی نیز بابت معرفی غیرمستقیم پورسانت بگیرد.
سؤالات رایج
آیا شرکتهای بازاریابی چندسطحی، برای پرداخت پورسانت مجبورند محصولاتشان را گرانتر بفروشند؟
اگر شرکتی بخواهد با روش بازاریابی چندسطحی کالاهایش را بفروشد باید هزینهٔ پورسانتها را از جایی تأمین کند. البته هر شرکتی هزینهٔ تبلیغات را از مشتری میگیرد و این، در صورتی کذب نبودن تبلیغات، میتواند طبیعی و عادلانه باشد ولی در روش بازاریابی چندسطحی هزینهٔ اضافی از بازاریابهایی گرفته میشود که با آرزوی رسیدن به پورسانت، به شرکت خدمت میکنند ولی طبق محاسبات علمی، درصد بالایی از آنها قطعاً به پورسانت وعده دادهشده نخواهند رسید.
مثلاً در مثال گوشی موبایل اگر با یافتن دو مشتری اول به فرد پورسانت داده شود، قطعاً بیش از پنجاه درصد مشتریان پورسانتی دریافت نمیکنند. در شرکتهای موجود، درصد کسانی که پورسانت دریافتیشان از اضافه قیمت اولیه کمتر است به بیش از ۹۰ درصد میرسد.
دلیل گرایش به این نوع بازاریابیها چیست؟
در این بازاریابیها به افراد گفته میشود که میتوانند در مدتی کوتاه دو (یا چند) مشتری جدید برای محصولات پیدا کنند و آن افراد نیز در مدت کوتاهی به این هدف میرسند. در نتیجه افراد امیدوارند که این شبکهٔ دودویی با رشدی که دارد مثلاً بعد از ده مرحله، منجر به ورود بیش از هزار مشتری شود که باعث خواهد شد پورسانت قابل ملاحظهای به شروعکنندهٔ این شبکه برسد.
چرا این نوع بازاریابی کلاهبرداری است؟
رشد این شبکهها در طول زمان با افزایش تعداد مشتریان، کند و کندتر میشود. یک شبکهٔ دودویی در لایهٔ بیستم به بیش از یک میلیون عضو و در لایهٔ سی و سوم به بیش از هشت میلیارد عضو جدید نیاز دارد! در نتیجه دیر یا زود زمانی میرسد که دیگر نمیتوان در زمانی معقول برای شرکت مشتری پیدا کرد. اینجاست که درصد بسیار بالایی از اعضای این شبکه ضرر میکنند. این در حالی است که شرکت و تنها درصد کمی از مشتریانی که زودتر وارد شبکه شد، به سودی بسیار رسیدهاند.
آیا بازدهی این نوع بازاریابی از بازاریابی معمولی بیشتر نیست؟
اگر فقط به هزینههایی که شرکت پرداخت میکند توجه کنیم به نظر میرسد که این روش بازدهی بالایی دارد ولی اگر وقت و هزینهای که بازاریابان صرف معرفی محصولات شرکت میکنند را هم در نظر بگیریم خواهیم دید که بازدهی این روش از روش معمولی بسیار کمتر است. با محاسبهای ساده میتوان دید که مثلاً در روش دودویی نتیجه تمام تلاش بازاریابان به طور متوسط منجر به فروش تنها دو کالا میشود در حالی که یک بازاریاب معمولی در یک ماه، بسته به نوع جنس، ممکن است صدها جنس را به مشتری برساند.
این نوع بازاریابی از نظر قانونی در جهان چه وضعی دارد؟
در اکثر کشورهای پیشرفته این نوع بازاریابی ممنوع شدهاست. به عنوان مثال این فعالیت در کانادا، آلمان و تمام ایالتهای آمریکا ممنوع است.
برگرفته: سایت تخصصی بررسی سیستمهای فروش شبکهای
Hits: 0