بهطور معمول، علم اقتصاد، برای تعریف انسان اقتصادی، مجموعهای از پیشفرضها را در نظر میگیرد که از ویژگیهای روانشناختی و رفتاری بشر نشأت میگیرد. تا پیش از ظهور نظریه انتظارات عقلانی، تصور رایج بر این بود که عوامل اقتصادی از تمامی اطلاعات موجود بهطور کامل بهره میبرند تا منافع خود را بیشینه کنند. اما زمانی که همین رفتار فردی در قالب جمعی بررسی شود، لزوماً الگوی قبلی برای آن بهطور کارا پاسخگو نخواهد بود. در این حالت، افراد ممکن است از سیگنالهایی که از جمع حاضر در آن دریافت میکنند، به عنوان مرجع استفاده کرده و آن را مبنای تصمیمگیریهای خود قرار دهند به جای آنکه هزینه-فایده عقلانی فردی را برگزینند. این ترجیح در استناد به عقلانیت جمعی لزوماً ایرادی ندارد، اما ماجرا از آنجا شروع میشود که افراد صرفاً به دلیل همراهی با جمع دست به اقدام مشابهی بزنند بدون آنکه از پیامدهای آن آگاه باشند. چنین رفتاری تحت عنوان رفتار تودهوار در علم اقتصاد شناخته میشود. برای بررسی دقیقتر این رفتار، طبیعتاً باید به شاخه اقتصاد رفتاری رجوع کرد تا بتوان تحلیل واقعبینانهتری از ریشههای این پدیده ارائه داد. بهطور کلی، علم اقتصاد رفتاری مبتنی بر این ایده است که افزایش شواهد روانشناختی واقعگرایانه، در تحلیلهای اقتصادی، توانایی علم اقتصاد در تحلیل و پیشبینی واقعیتهای زندگی انسان را بهبود میبخشد و به این حوزه از علوم انسانی سیاستهای بهتری را پیشنهاد میدهد. البته باید توجه کرد که این ایده به معنای رد بخش عمدهای از رهیافت نئوکلاسیکها در علم اقتصاد، مبتنی بر حداکثرسازی مطلوبیت، تعادل و کارایی نیست. روش نئوکلاسیکها در علم اقتصاد، به این علت مفید است که برای اقتصاددانان چارچوبی نظری فراهم میکند که تقریباً برای هر شکلی از رفتار اقتصادی و حتی غیراقتصادی کاربرد دارد.
آنچه در اینجا اهمیت دارد، عنایت به این نکته است که یکی از مهمترین مباحث در نظریهپردازی علم اقتصاد، انسان اقتصادی و ویژگیهای رفتاری اوست. اقتصاد بهمثابه علمی انسانی، برای مدلسازی، پیشبینی، سیاستگذاری و تمام کارکردهای خود نیازمند شناختی مناسب از انسان، به مثابه محور تصمیمگیریهای اقتصادی است. مسالهای که شاید تا همین دو دهه اخیر در علم اقتصاد مدرن مغفول مانده بود. در ادامه این نوشتار به انواع مختلف این رفتار و نحوه مطالعه آن در علم اقتصاد میپردازیم. همچنین با ذکر یک مثال ملموس در زمینه سرمایهگذاری، به تحلیل رفتار سرمایهگذاران و عوامل موثر بر آن خواهیم پرداخت.
رفتار تودهوار در شاخههای مختلف
همانطور که پیشتر اشاره شد، این الگوی رفتاری بر افرادی در جمعی اطلاق میشود که با وجود آنکه برای حفظ منافع شخصی خود عمل میکنند، اما بدون فکر و اندیشه و برنامهریزی، از آن جمع تبعیت میکنند.
این تئوری به علم اقتصاد و برای بررسی رفتار افراد در بازار سهام راه یافت، زیرا ملاحظه شد که شخص به محض آنکه مشاهده کرد هنگام سقوط ارزش سهام، دیگران سهم خود را میفروشند وی نیز دست به اقدام مشابه میزند. سپس این نظریه در جهان سیاست در میان تظاهراتکنندگان و آنان که از مناطق درگیری و جنگها پا به فرار گذاشتهاند، مشاهده شد. رفتار تودهوار بهطور بدیهی به یک پیشرو نیاز دارد که با تمایز از دیگران یا با برخورداری از توان پیشبینی خطر فراروی جمعی که دارای اعضایی با ویژگیهای مشترک است، میتواند دیدگاه و رفتار خود را بر دیگران تحمیل کند. این نوع رفتار بسته به آنکه در چه عرصهای روی دهد، در شاخههای مختلف علم اقتصاد قابل بررسی است. در زیر به برخی از این شاخهها بهطور خلاصه اشاره میکنیم.
مالیه رفتاری
ایده اصلی مالیه رفتاری تبیین این موضوع است که چرا شرکتکنندگان بازار خطاهای سیستماتیک انجام میدهند. اینگونه خطاها قیمتها و هر بازدهی را تحت تاثیر قرار میدهد و بازارها را ناکارآمد میکند. مالیه رفتاری همچنین به بررسی و داوری برای سایر شرکتکنندگان بازار در اینگونه ناکارآمدیها میپردازد. به عبارت دیگر مالیه رفتاری پارادایمی است که با توجه به آن، بازارهای مالی با استفاده از مدلهایی مورد مطالعه قرار میگیرند که دو مفروضه اصلی و محدودکننده پارادایم سنتی-بیشینهسازی مطلوبیت مورد انتظارو عقلانیت کامل- را کنار میگذارد. مالیه رفتاری دو پایه اصلی دارد، یکی محدودیت در آربیتراژ که بر این اساس عنوان میشود سرمایهگذاران عقلانی به راحتی نمیتوانند از فرصتهای آربیتراژ استفاده کنند، زیرا این کار مستلزم پذیرفتن برخی ریسکهاست. دومین پایه مالیه رفتاری، روانشناسی است که با استفاده از آن رفتار و قضاوت سرمایهگذاران و همچنین خطاهایی که اشخاص هنگام قضاوت مرتکب میشوند، بررسی میشود.
مالیه رفتاری کمی
از این روش در جهت روانشناسی ریاضی و آماری برای فهم تبعیضهای رفتاری استفاده میشود که در یک مطالعه تحقیقات بازاریابی نشان میدهد شواهد اندکی سبب تبعیضهای بدتر میشود و اثر آن تصمیمات بازاریابی را تحت تاثیر قرار میدهد. تلاش برای کمی کردن سوگیریها و استفاده از آنها در مدلهای ریاضی، موضوع مالیه رفتاری کمی است. پیشتازان این شاخه از علم اقتصاد یعنی، گونداز کاگینالپ و همکارانش، به منظور کمیسازی پیشبینیها، از هر دو روش ریاضی و آماری بر روی دادههای بازار واقعی و دادههای بازار آزمایشی استفاده کردهاند. آنها همچنین در یکسری از مقالات، به منظور مطالعه عوامل پویایی بازار سرمایه، از معادلات دیفرانسیلی که دربردارنده استراتژیها و سوگیریهای سرمایهگذاران نظیر روند قیمت و ارزشگذاری در داخل یک سیستم با میزان محدود از دارایی و وجه نقد بود، استفاده کردند. کمکی که در واقع آنها به این مبحث کردهاند از این جهت حائز اهمیت است که تحلیلشان را بر مبنایی متفاوت با مالیه کلاسیک ارائه کردهاند؛ تفاوتی که مفروضات این علم را یک قدم به واقعیت نزدیکتر میسازد. به علاوه، یکی از پیشبینیهای این تئوری، از سوی کاگینالپ و بالنوویچ (۱۹۹۹) این بود که عرضه بیشتر وجه نقد به ازای هر سهم، سبب ایجاد حباب بزرگتر میشود. آزمایشهای کاگینالپ، پورتر و اسمیت (۱۹۹۸) تایید میکند که مثلاً دو برابر شدن میزان وجه نقد، در شرایط ثابت بودن تعداد سهام، لزوماً مقدار حباب را دو برابر میکند. استفاده از معادلات دیفرانسیلی به منظور پیشبینی بازارهای آزمایشی در حین تکامل آنها نیز موفقیتآمیز بود، چراکه معادلات تقریباً از دقتی به اندازه پیشبینیهای انسانی بهترین معاملهگر در آزمایشهای قبلی برخوردار بودند. استفاده از این ایدهها به منظور پیشبینی عوامل پویایی قیمت در بازارهای مالی، مرکز توجه برخی مطالعات اخیر بوده که دو روش ریاضی متفاوت را با هم ادغام کردهاند. به علاوه میتوان معادلات دیفرانسیلی را همراه با روشهای آماری به کار برد تا امکان پیشبینیهای کوتاهمدت فراهم شود.
نظریه بازی رفتاری
موضوعی است که به بررسی تصمیمات و رفتار متقابل استراتژیک با روشهای نظریه بازیها، اقتصاد آزمایشگاهی تجربی و روانشناسی آزمایشگاهی تجربی میپردازد. آزمایشها شامل آزمودن انحراف از سادهسازیهای رایج تئوریهای اقتصادی نظیر قاعده استقلال و صرفنظر کردن از نوعدوستی انصاف و آثار قالبگیری است و در بعد اثباتی روشها برای شناخت روابط متقابل و ترجیحات اجتماعی به کار بسته شده است و به عنوان یک برنامه پژوهشی این موضوع در سه دهه اخیر پیشرفت قابل توجهی داشته است. برخی محققان از نتایج بعضی از آزمایشهایی که در مورد بازی زندانیها به دست آمده نتیجه گرفتهاند که بشر همیشه منافع شخصی خود را بر منافع جمع ترجیح میدهد و حتی اگر اکثر مردم استراتژی رفاقت را برگزینند، همان اقلیتی که استراتژی خیانت یا طمع را انتخاب میکند به تدریج بهرهشان از بقیه افراد بیشتر و بیشتر میشود و وزنه عدالت و برابری جامعهای که بر اساس تعاون و همکاری ریخته شده نامیزان میشود. نهایتاً افراد طمعکار بهره اضافی کسب شده را در راه استثمار و به زنجیرکشیدن اکثریتی که هنوز در بند استراتژی رفاقت و همکاری هستند به کار میگیرند.
نگاهی نزدیکتر
پژوهشگران حوزه مطالعات مالی که همواره درصدد شناخت و تبیین رفتارها و علل وقایع بازارهای مالی بودند، تلاش کردند با کمک گرفتن از علوم رفتاری درصدد تشریح رفتار تصمیمگیرندگان در بازارهای مالی برآیند. پارادایم غالب در تئوریهای مالی مبتنی بر حداکثرسازی مطلوبیت انتظاری و ریسکگریزی است در حالی که مطالعات تجربی از دنیای واقعی هجمههای فراوانی را در سالهای اخیر به تئوریهای مدرن مالی و فرض انسان عقلانی وارد کرده است. مطالعات روانشناسان نشان میدهد انسانها در عمل رفتاری متفاوت از آنچه تئوریهای مدرن مالی از انسان عقلانی ترسیم میکنند از خود بروز میدهند. تورسکی و کانمن نشان دادند که انسانها در مواجهه با سود، ریسکگریز و در مواجهه با زیان، ریسکپذیر هستند که این به معنی ریسکپذیری نامتقارن در افراد است. همچنین افراد در دامنه وسیعی احساس ناگوارتری نسبت به زیان در مقایسه با همان اندازه سود دارند. این پدیده که تحت عنوان زیانگریزی مطرح میشود ریشه در روانشناسی افراد داشته و یکی از مفاهیم بنیادین تئوری دورنما محسوب میشود.
در حوزه مالی و بورس نیز مشابه آنچه پیشتر گفته شد، رفتار گلهای به آن دسته از رفتارهای سرمایهگذاران در بازار اطلاق میشود که منجر به نادیده گرفتن پیشبینیها و عقاید خود در مورد قیمت سهام و اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری، تنها بر پایه رفتار کل بازار میشود. به عبارت دیگر، رفتارهای احساسی و در برخی موارد غیرعقلانی تعداد زیادی از سرمایهگذاران نسبت به صفهای خرید و فروش و حرکت جمعی آنها به تبعیت از افرادی است که به گمان آنها، به دلیل بهرهمندی از اطلاعات نهانی، بهترین زمان ورود و خروج از بازار در مورد سهام خاصی را زودتر از سایر سرمایهگذاران تشخیص دادهاند. برخی مشاهدهها بیان میدارند که رفتار گلهای از سوی مشارکتکنندگان در بازار، نوسانات و عدم ثبات بازار را تشدید میکند و شکنندگی سیستم مالی را افزایش میدهد. از دیدگاه سیستمهای پیچیده، یک سیستم اقتصادی نهتنها شامل عواملی از قبیل متخصصان فنی، بازارها، کارخانهها و شرکتهای مالی است بلکه دربرگیرنده عوامل جامعهشناختی نیز هست که به آسانی قابل رویت نیست اما با عوامل فیزیکی در ارتباط است. متخصصان مالی، روانشناسی اجتماعی را کمتر مورد توجه قرار دادهاند. نظریهپردازان مالی آثار اطلاعات روی قیمت سهام و حجم معاملهها را بررسی کردند، اما تحقیقات کمتری در مورد تعاملهای بین افراد در بازار انجام دادهاند. اما جالب است که در یک مطالعه تجربی، اکثر سرمایهگذارانی که در دورههای اخیر سهامی را خریده بودند، آن سهام را از طریق اطلاعات ردوبدلشده و ارتباطات موجود بین سرمایهگذاران شناسایی کرده بودند. در ضمن بیشتر سرمایهگذاران دچار عکسالعملهای احساسی در جو بازار میشوند. درواقع به علت ماهیت انسانی، فرآیند تصمیمگیری متاثر از حالتها و ویژگیهای افراد است.
عوامل موثر بر رفتار سرمایهگذاران
به عبارت بهتر منطق و رفتار سرمایهگذاران در بازار تحت تاثیر عوامل مختلفی است که این موضوع میتواند به این دلیل باشد که افراد نیازهای متفاوتی دارند. بهطور کلی سرمایهگذاران رفتار و ترجیحات مشخصی در سرمایهگذاری دارند، رفتار و ترجیحات سرمایهگذاران در سرمایهگذاری آنان متاثر از عوامل متعددی است؛ هم عوامل داخلی و هم عوامل خارجی. عوامل تاثیرگذار در نوع سرمایهگذاری و نحوه سرمایهگذاری افراد را میتوان به دو دسته عوامل روانشناختی و عوامل جمعیتشناختی تقسیم کرد. عوامل روانشناختی شامل نگرشهای ذهنی، شیوه زندگی، ارزشها، شخصیت افراد و… و عوامل جمعیتشناختی نیز شامل جنسیت، سن، سطح تحصیلات، درآمد، نوع شغل و… است. برای مثال سرمایهگذاران مرد نسبت به سرمایهگذاران زن از اعتماد بیش از حد بالاتری برخوردارند و به همین دلیل معاملههای بیشتری در بازار انجام میدهند و ریسک بالاتری نسبت به زنان دارند که این دیدگاه بر ریسک آنان در رفتار سرمایهگذاری آنها اثر میگذارد. البته بعضی از مطالعات نشان میدهد میان رفتارهای سرمایهگذاران زن و مرد اختلاف معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج تحقیقات نشان دادهاند که یک همبستگی قوی و منفی بین سن و ریسک سرمایهگذاران وجود دارد.
شکلهای مختلف رفتار تودهوار
یک اصل کلی که لازم است به آن اشاره شود این است که رفتار تودهوار باید تحت تاثیر برخی انواع فشارها یا انگیزهها شکل بگیرد که علت اصلی تقلید فرد از رفتار دیگران است اما علاوه بر آنچه تاکنون بدان اشاره شد، این رفتار را در قالب سه مورد میتوان بررسی کرد که در ادامه به آنها میپردازیم:
1- رفتار انطباقی سرمایهگذاران
انطباق را میتوان تغییر در رفتار یا عقاید شخص در نتیجه اعمال فشار واقعی یا خیالی از طرف فرد دیگر یا گروهی از افراد تعریف کرد. بهطور اساسی افراد دو هدف مهم دارند، یکی درستی اعمال و افکار و دیگری داشتن روابط دوستانه با مردم از طریق رفتار بر اساس انتظار آنها. افکار، احساسات و اقدامهای افراد میتواند به روشهای مختلف تحت تاثیر افراد دیگر قرار بگیرد، برای مثال از طریق مشاهده رفتار دیگران؛ مثلاً مشاهده مقادیر عرضه و تقاضای یک سهم یا از طریق مشاهده عواقب رفتار دیگران. اگر سرمایهگذاران نیازهای جامعهگرایانه بیشتری نسبت به نیازهای مالی داشته باشند، این میتواند پیامدهای مهمی در فرآیند تصمیمگیری سرمایهگذاران داشته باشد، چراکه سرمایهگذاران خردهپا نسبت به نفوذ اجتماعی دیگر سرمایهگذاران حساس خواهند بود و آن سرمایهگذاران میتوانند در آنها اعمال نفوذ داشته باشند، به طوری که در پشتیبانی از این دیدگاه بیان شده انسانها از سوی یکدیگر تقریباً در هر فعالیت تحت تاثیر قرار میگیرند و این شامل رفتارهای مالی و سرمایهگذاری نیز میشود.
2- رفتار انطباقی اطلاعاتی
این نوع رفتار که حاصل نفوذ پذیرش اطلاعات از سوی دیگران است از دو طریق به عنوان شاهدی برای رفتار انطباقی اطلاعاتی خود را نشان میدهد. اول آنکه افراد ممکن است برای به دست آوردن اطلاعات به دنبال افراد آگاه محیط اجتماعی خود باشند. دیگر اینکه افراد ممکن است برای به دست آوردن واقعیت از رفتار مشاهدهشده دیگران استنباطهایی داشته باشند و بر اساس آن استدلالها رفتار کنند. رفتار انطباقی اطلاعاتی به دنبال تفسیرهای دقیق در مورد واقعیت و داشتن رفتار صحیح است. صحیح به این معنی که رفتار در جهت نزدیکترین راه برای رسیدن به اهداف خود باشد. این مساله یعنی تفسیر دقیق از واقعیت و انجام رفتار صحیح به دلایلی که ممکن است درونی باشد مانند عدم دانش و تجربه یا دیگر عوامل بیرونی مانند تغییرات سریع و غیرمنتظره محیط میتواند مشکلزا باشد.
3- رفتار انطباقی هنجاری
این نوع رفتار به انطباق داشتن رفتار و تمایلات فردی با انتظارهای مثبت دیگران اشاره دارد. نتیجه رفتار انطباقی هنجاری، به دست آوردن تایید اجتماعی است. در اینگونه رفتار سرمایهگذاران بیشتر به دنبال برآورده ساختن نیازهای جامعهگرایانه خود مانند نیاز به همنوایی و همدلی با دیگران هستند. بر این اساس ممکن است در راستای همسویی با دیگران، و با اتکای آنان رفتار سرمایهگذاری خود را تنظیم کنند.
جمعبندی
در نهایت شاید یک مثال ملموس، بهترین کلام برای خاتمه بخشیدن به نوشتار حاضر باشد. اغلب سرمایهگذاران تازهکار مستعد ما وقتی که فعالیت سایر فعالان در بازارها را ملاحظه میکنند و شرایط حاکم بر بازارها نیز خوب است، حتی محتاطترین افراد هم به خود خواهند گفت که یک فرصت بالقوه مشهود در بازارها وجود دارد که از دست دادن آن احمقانه است. هر روز که قیمتها در بازار افزایش مییابند، احساس خودخوری را تجربه میکنیم و با خود میگوییم در حال از دست دادن یک فرصت خوب هستیم که چهبسا ما را قویتر میکرد. این شرایط چنان فشار شدیدی به فرد وارد میکند که مقاومت در برابر آن بسیار سخت است. اما در زمانهایی که شرایط حاکم بر بازار بد است، با پیروی از جمع درصدد محافظت از خود هستیم. شاید بیشتر افراد تمایل دارند با توزیع باری که فراتر از توان خود بر دوش دارند در میان دیگران دشواری ناشی از آن را کمتر احساس کنند. در واقع شاید بتوان گفت رفتار تودهوار یک راه طبیعی برای دفاع از خود در مقابل عواطف منفی است، به مراتب سادهتر است که ما خود را با این استدلال تسلی دهیم که در فعالیتی سرمایهگذاری کردهایم که مقبول اکثریت است. میدانیم که نتیجه چنین استدلالی حس تعلق خاطر به یک جمع بزرگ و احساس محترم شمرده شدن است. و این به مراتب بهتر از این است که بگوییم در سبد سهامی سرمایهگذاری کردهایم که چندان مورد اقبال عموم قرار نگرفته است.
نوشته: سید محمد امین طباطبایی | برگرفته: تجارت فردا
بازدیدها: 0