ویژه گی های یک مدیر خوب

management-and-leadershipبعضی ها در محیط کار مدیر هستند و بعضی ها در خانه، بعضی ها میز مدیریتی دارند و بعضی ها جایگاه آن. بعضی ها مدیر اند و بعضی ها مدبر. بعضی پیپ مدیریتی دارند بعضی ها تیپ آن. بعضی مدیر اند و منشی دارند و بعضی ها تنها مدیر اند و در اصل تنها منشی اند.

بعضی ها مدیر اند و موتر مدیران را دارند و بعضی ها در اصل تنها موتر اند و موتر مدیران را می رانند. بعضی ها خدا دادی مدیر اند و بعضی ها مادرزادی ( یعنی تنها بواسطه پدرشان یا بستگان شان).

بعضی ها حکم مدیریتشان از جنس کاغذ و امضای ما فوق است و بعضی ها از جنس عمل و کارکرد و تجربه. بعضی ها مدیر اند و یک دنیا ارزش و بعضی ها تنها مدیر اند و بس. بعضی امضایشان چند روزی اعتبار دارد و بعضی عملکردشان یک عمر. بعضی عشق مدیریت و بعضی مدیر عاشق اند. بعضی بر نام سازمان مدیریت می کنند و بعضی ها بر قلب کارکنان سازمان. بعضی مدرک مدیریت دارند و بعضی درک مدیریت.

راستی! انصافاَ جایگاه من، شما و ما در کجاست؟!

مدیریت چیست؟

شاید شنیده یا خوانده باشید و یا باور داشته باشید که می گویند: مدیریت هم علم است و هم هنر. یعنی هم آگاهی و هم تجربه. هم اکتسابی و هم ذاتی. هم توانایی و هم عشق.

مدیریت؛ حکومت بر سازمان نیست، بلکه نشستن بر قلب های کارکنان سازمان است.

سازمان؛ یک اداره و کارخانه نیست، بلکه مجموعه ای است که در آن سهیم هستیم و روزگار را سپری می نمائیم.

مجموعه؛ یک عده افراد با ویژگی های مختلف، به عنوان همکار نیست، بلکه همراهانی هستند که با آن ها روز را شب و شب را روز می کنیم.

برای مدیر شدن، نباید به دنبال کتاب فروشی و کتاب آموز و دفترچه ای تمرین بود بلکه باید به دنبال واقعیت و واقعیت بینی و واقعیت پذیری و بیان واقعیت بود. برای مدیر شدن نباید به دنبال رشته مدیریت در دانشگاه مدیریت بود، بلکه باید به دنبال ریشه حقایق در بطن مسائل بود. راستی؛ تغییر روز به شب و شب به روز برای ما یک عادت شده است یا امیدی برای یک تحول؟

و گفته ای معروف است که: وای به حال آن که امروزش مانند دیروزش باشد.

آرزوی مدیریت یا مدیریت آرزوها؟!

شاید بسیاری از ما، هر چند گاهی، آهی از ته دل روانه افکار خود می کنیم و در حسرت صدور حکم مدیریت در محل کارما، شمارش معکوس را آغاز می نمائیم و وقتی به صفر می رسیم با دنیایی از نا امیدی همانند صفرهای سمت چپ یا پشت اعداد، بی فایده باقی می مانیم و زار.

اما بیایید واقع بین باشیم. بیایید اگر شمارش معکوس را آغاز کردیم، حداقل وقتی به صفر رسیدیم، آغاز حرکت یا به عبارتی آماده ای فیر باشیم. یعنی همان صفرهای سمت راست یا جلوی اعداد.

همه ما به نوعی مدیریم. تعجب نکنید. چرا که هستیم ، اما یا باور نداریم یا نمی خواهیم باور کنیم. گروهی باور دارند و گروهی نمی دانند. گروهی موفق هستند و گروهی درجا ماندن را تجربه می کنند. ما اگر در اداره مدیر نیستیم، در دایره دوستان که می توانیم باشیم. ما اگر درکارخانه نیستیم ، در خانه که می توانیم باشیم . ما اگر مدیریم ، مدبر هم که می توانیم باشیم.

راستی؛ ما تنها در آرزوی مدیر شدن هستیم یا بر آرزوها نیز مدیریت می کنیم؟

مدیریت چگونه می تواند باشد؟

شاید آرزوی هر کدام از ما باشد که چگونه می توانیم مدیریت کنیم؟!

بسیار آسان است. به سرعت قابل دسترسی است. به سرعت می توان به آن رسید. اگراین تمرینات را انجام دهید:

۱- قلباَ و همیشه صادق باشید؛ صداقت گوهر گرانبهایی است که صاحب خود را همیشه به مقصد می رساند. صداقت شرط اصلی اعتماد است.

۲- همیشه اعتماد به نفس داشته باشید؛ اطمینان از خود را سرلوحه امور خود قرار دهید. با متانت و بی منت بر امور سوار و مسلط باشید. به مثبت ها فکر کنید و منفی ها را پایمال کنید. به رسیدن به هدف بی اندیشید و مشکلات و راه حل مشکلات را بررسی کنید نه اینکه به مشکلات و راه حل مشکلات بی اندیشید و رسیدن به هدف را بررسی کنید. با یاد خدا و توکل به خدا، کمربند همت را ببندید نه کمر را به بند همت بنده خدا تکیه زنید. خود را اشرف مخلوقات بدانید نه بازیچه مخلوقات. حکمت خداونی را در سعی و تلاش بی وقفه و بی پایان بدانید نه بر پیش آمدها.

۳- انتقاد پذیر باشید و تحول خواه؛ چنین گفت بوذر حکیم که همه چیز را همگان دانند. انتقاد با انتقام راهی جدای است، باور کنید انتقادات سازنده و پیشنهادات، راه گشایی سازنده ای است نه تخریب شخصیت ها. باور کنید از یک نقطه امکان ندارد تمامی زوایا را دید، حتی با تیزبین ترین چشم ها؛ تحول پذیر بودن و با هر دم یک مزاج داشتن، راهی جداست. انتقاد را هدیه ای از دوستان خود بدانیم و از آن ها بخواهیم که این هدیه حیاتی را دائم به ما بدهند.

۴- در انتظار پاداش الهی باشید؛ بر این باور باشید که شیرینی کار خوب را با یک جعبه شیرینی عوض نکنیم، بلکه با دنیایی از شیرینی جایگزین نماییم. چرا که جعبه شیرینی خورده می شود و مضرات جسمانی فراوانی را به دنبال دارد. اما شیرینی یک کار خوب، برکاتی ویژه و ماندگار را بدنبال دارد. رسیدن به هدف و برابر شدن با ناملایمات را با ذکر خسته شدم، همراه نکنید بلکه با این معجون زمزمه کنید که:

”گر به شوق کعبه خواهی زد قدم ­_ سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور”

قضاوت را در رضایت خداوند بدانید نه رضایت را در قضاوت بندگان. پیشرفت دیگران را موفقیت بدانید، به پیشرفت خود. به ماندن دیگران فکر نکنید بلکه به ماندن خود و پیشرفت جمع بی اندیشید.

۵- کلید دار باشید نه قفل گذار؛ کلید و قفل ، مکمل یکدیگر اند اما متضاد هم. برای بلند شدن از جایگاه به دو گونه می توان عمل کرد: یکی دست بر روی شانه دیگران گذاشت و دیگران را به سمت پایین فشار داد تا خود بلند شویم و دیگر اینکه زیر بازوان دیگران را بگیریم و با هم بلند شویم. در روش اول، باید هر لحظه در انتظار شانه خالی کردن دیگران بود و در روش دوم، هر لحظه در انتظار بالا رفتن بیش از پیش. باید پیام رسان بود نه خبر رسان. چرا که پیام ها می مانند و خبرها لحظه ای هستند مانند ابر گذرا. بیایید باور داشته باشیم که سختی ها فانی اند و سرسختان باقی. بیایید فرصت ها را غنیمت شمریم نه غنیمت ها را. بیایید طراح حل مسأله باشیم نه طراح مسایل. بیایید دیگران را یار باشیم نه بار. بیایید رنگین کمان بعد از باران باشیم نه خرابی های بعد از باران.

ویژگیهای مدیران موفق

در مورد مدیران برجسته چه اطلاعاتِ دارید؟ آیا توجه داشته اید که چه عواملی باعث ساختن یک مدیر خوب می شود؟… بدون شک بعضی از ویژگیهای، مهارت ها و توانمندیها را بصورت مشترک در میان مدیران موفق میتوان مشاهده کرد ولی علاوه بر مهارتهای تخصصی در فضای کسب و کار دارا بودن مهارتهای اجرائی بعنوان مکمل مهارتهای تخصصی یک الزام بشمار می آید.

شاید بتوان نشانه ها، مهارتهای اصلی برای ایجاد الگوی راهبری شایسته را بشرح ذیل خلاصه نمود.

۱- خودآگاهی: کسی که می خواهد بردیگران مدیریت کند باید اول برخود مدیریت کند. مدیریت بر زمان و بحران و تعیین اهداف و اولویتهای شخصی بعنوان مثال مدیریت بر زمان و بحران به مدیران کمک می کند تا نسبت به سازماندهی پیرامون خود و تطبیق پذیری با آن اقدام نمایند.

۲- تعیین چارچوب ماموریت سازمان: وظیفه یک مدیر مؤثر ایجاد یک ماموریت شفاف برای سازمانش است یک ماموریت روشن نه تنها باعث انگیزش کارکنان میشود بلکه به آنها القاء‌ می کند که کارشان دارای اهمیت است ونکته مهم تر این است که کار فقط برای درآمد و گذراندن زندگی نیست بلکه چیزی مهم تر در پس آن نهفته است.

۳- از چیزی هراس به دل راه ندهد: در یک مدیریت مؤثرکارکنان مورد تشویق قرار می گیرند تا با هر اشتباهی شرمنده نشوند در یک سازمان می بایست آموخت که برای چیزی نو و متفاوت باید تلاش کرد ولی باید آگاه بود که اگر نتیجه مطلوب حاصل نشد یکدیگر را سرزنش ننموده نکته مهم این است که فرد روی چه چیزی تمرکز کند، ترس یا فرصت؟

۴- رهبری بر راهنمائی مقدم تر است: جایگاه مدیر جایگاه رهبری و هدایت است که هم آموزش میدهد و هم تشویق می کند و اگر لازم باشد رفتار کارمندانش را اصلاح میکند دید رهبر به چیزها متفاوت تر از دید کارکنان است بنابراین از این دیدگاه آموزش دادن و مشوق بودن خیلی مهم است. بعنوان مثال هنگامیکه مدیری می خواهد اشتباهی کارمنداش را یادآوری کند باید بپذیرد که اوهم ممکن است اشتباه کند.

۵- مدیریت بر بحران و استرس: آنچه مسلم است آنکه بحران های روبه افزایش باعث کاهش بهره وری می گردد.

نتایج تجربیات نشان داده که عدم شایستگی مدیر، عامل اصلی ایجاد بحران در جایگاه کار است.

۶- ارتباط مؤثر با کارکنان: این ارتباط ممکن است به سه شکل صورت پذیرد، نوشتاری ، زبانی، سخنرانی، داشتن مهارت درهریک از این زمینه ها لازم بوده زیرا تقریباَ ۸۰ درصد وقت مدیران در محیط کار با این نوع ارتباطات پرمی شود. لذا اهمیت و توجه به آن دور از انتظار نخواهد بود. بعبارت ای ارتباط مؤثر آن نوعی از ارتباط است که ضمن حفظ رابطه مثبت بین طرفین ارتباط از توجه به مشکل موجود نیز غفلت صورت نمی گیرد. نکته قابل اهمیت در ارتباط مدیر با کارکنان پائین تر، ارتباط محترمانه ای است که نه از موضوع قدرت بلکه بیشتر از جنبه مشارکت است. اگر در ارتباطات انعطاف پذیر باشید این احساس را بوجود می آورید که موقعیت ها یا انتخاب های دیگری نیز وجود دارد و دیگران هم ممکن است توان کمک به حل مشکل را داشته باشند در نهایت ارتباط مثبت و مؤثر با تعهد زیردستان به تصمیم گرفته شده اعتبار می بخشد.

۷- استفاده مؤثر از قدرت: نکته ای که در مورد قدرت مطرح است این است که چه کسی قدرت دارد و چگونه آن را بدست می آورد، چگونه آن را مهار می کند وچگونه از آن استفاده می کند.

استفاده مؤثر از قدرت، بحرانی ترین جزء مدیریت است و مدیران قدرتمند دارای این ویژه گی هستند که دیگران را نیز قدرتمند بسازند. درک سنتی از قدرت در گذشته عبارت از داشتن کنترول روی رفتار دیگران بوده مثل کنترول رئیس روی کارکنانش ولی مفهوم جدی از قدرت به جای ”داشتن اختیار بر روی دیگران” به ”توانایی در انجام یک کار” تغییر یافته است تکنولوژی اطلاعاتی (IT) به عدم تمرکز اطلاعات کمک کرده و دسترسی به اطلاعات را برای تمام سطوح پائین تر امکان پذیر ساخته است. مرزهای سنتی داخل و بیرون سازمانها درحال محو شدن است اینجاست که بحث توانمند سازی مطرح می شود.

۸- تشخیص عملکرد ضعیف و استفاده از شیوه هایی که باعث ارتقاء کارکنان شود: بدون شک هرفردی در موقع استخدام بعضی توانایی ها را با خود به سازمان می آورد. با اختصاص منابع و آموزش نیز امکان بالا بردن توانایی میسر است ولی در مورد تمایل در تعهد، خود را در وظیفه مرتبط با مشکل آشکار می کند.

کارکنان بصورت اصولی دوست دارند که کار را خوب ارائه بدهند و مسئولیت بیشتری بپذیرند و این برعهده مدیران است که با انگیزه و کمک به کارکنان، آنها را در رسیدن به بهره وری بالاتر هدایت نمایند در این رابطه وظیفه مدیران تدوین برنامه ای قدم به قدم و نیرو دهنده برای کارکنان است بصورتی که آنها با رضایت در انجام کارها پیشقدم باشند نکات کلیدی این برنامه عبارتند از، اهداف مشکل را به آرامی جا بیاندازیم بصورتی که قابل درک و پذیرش باشند، موانع سازمانی و انسانی را از بین ببریم و این احساس را بوجود آوریم که انتظارات قابل دستیابی است.

– با ایجاد نظم و تشویق رفتارهای غیر قابل قبول را از بین ببریم.

– پاداشهای داخلی و خارجی مزیتی باشد برای تلاشهای بالا.

– جوایز را بصورت عادلانه توزیع نمائیم.

– عملکردها را به موقع با صداقت و پاداش آماده کنیم.

۹- استفاده از تیم و مشارکت دادن افراد: ما خواه رئیس باشیم یا مرئوس امکان ندارد از کار تیمی گریزی داشته باشیم نتیجه بررسی ها حاکی از این است که در تیم مفکوره های زیادی تولید و تصمیم گیری و حل مشکل خیلی بهتر از روشهای فردی صورت می گیرد و درک بهتر و انگیزه بیشتر و عملکرد خوب را به دنبال دارد. نقش مدیران در ایجاد هماهنگی میان اعضای تیم و پشتیبانی و دادن مشوره و ترسیم یک چشم انداز و ایجادتعهد به چشم انداز دارای اهمیت ویژه ای است چشم انداز به شفاف کردن ارزش های محوری و اصولی که تیم را در آینده هدایت کند کمک می کند روی امکانات تمرکز می کند و باعث پیوند محکم اعضا به یکدیگر می شود.

یک مدیرخوب مطمئاَ رفتارش با تمام کارکنان خوب است و این رفتار خوب را نه تنها در حقوق و پاداش بلکه در مشارکت دادن آنها در فعالیت روزانه نیز می شود دید. مدیر خوب خلاقیت و نوآوری را مورد پشتیبانی قرار میدهد.

۱۰- حل مشکل با خلاقیت: هرساعتی که سپری می شود امکان ندارد افراد با نوعی مشکل و نیاز برای حل آن مواجه نشوند وظیفه مدیر ذاتاَ حل مشکلات است و اگر مشکلات نبودند دیگر نیازی به مدیرنبود هرچند دارا بودن تحصیلات عالی و سالها تجربه اندوزی مدیران را در این جهت هدایت میکند که مشکلات را درچارچوب های تعریف شده ای حل نمایند و لیکن از توانمندی وخلاقیت درحل مشکل دورمی شوند وظیفه مدیرحل مشکلات سازمان با روشهای خلاق و نه شیوه های سنتی است.

 

منبع

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *