حکمرانی مسالهای است که در سه دهه اخیر توجه ویژهای بدان صورت گرفته به طوری که به جزء لاینفک گزارشها و توصیههای سیاستی نهادهای پژوهشی و سازمانهای بینالمللی تبدیل شده است. طبیعتاً شکی نیست که مفهوم حکمرانی، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم دولت دارد. به عبارت بهتر «چگونه حکومت کردن» اصلیترین سوالی است که یک دولت باید به آن پاسخ دهد. این سوال قدیمی با پاسخهای گوناگونی در مکاتب مختلف طی زمان مواجه شده است. حتی فراتر از مکاتب، شیوههای مختلفی از انحای حکمرانی در گستره کشورهای مختلف ظهور و بروز داشته است. اما آنچه به این مفهوم کهن جان تازه بخشید، بازاندیشی در طیف حکمرانی و ارتباط آن با سایر حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود. جای تعجب نیست اگر پیشتازان این حوزه نیز مانند سایر علوم در ابتدا دانشمندان آن حوزه بوده باشند. به طور دقیقتر مفهوم «حکمرانی خوب» که با علم اقتصاد و سیاست گره خورده است، از دهه 80 میلادی به وضوح وارد ادبیات نظری این علوم شد و با مطرح شدن دغدغه سیاستگذاری از سوی نهادهای بینالمللی همچون بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، رنگوبوی عملگرایانهتری به خود گرفت. درست زمانی که این مفهوم با شاخصسازی همراه و زیرشاخصها و نماگرهای ملموس و متعددی برای آن تعریف شد، کشورهای مختلف نیز مشاهده کردند که احتمالاً میتوان از چنین زاویهای نیز به مساله حکمرانی نگاه کرد. تاثیر اصلی این ماجرا در این است که اگر نیک بنگریم تا چند دهه قبل از آن شاید کمتر کشوری دغدغه نظارت و بررسی و بازنگری در عملکرد خود را داشت و اکثر بازخوردهایی که در مورد عملکردش دریافت میکرد به شهود اجتماعی و واکنشهای مردم تحت حاکمیت خود ختم میشد. اما با به وجود آمدن یک شاخص، درواقع متر و معیاری به منظور سنجش و مقایسه کشورها پدید آمد و آنها را در رقابتی سازنده قرار داد تا نقاط قوت و ضعف خود را بنگرند و در بهبود و رفع آنها بکوشند. البته مساله اساسی این است که هر کشوری تا چه حدی حاضر به رعایت و ملزم دانستن خود به این معیارها خواهد بود. شاید همین موضوع سبب شده تا با وجود چنین شاخصهایی نیز، تفاوتهای بسیاری در نحوه اجرای حکمرانی در عمل وجود داشته باشد. در این پرونده در قالب یادداشتهای مختلف به جزئیات این مساله و مصداقهای موردی آن پرداختهایم.
برای دیدن انفوگرافیک در ابعاد بزرگتری اینجا کلیک کنید.
نوشته: سیدمحمدامین طباطبایی | برگرفته: تجارت فردا
Hits: 0