ten-principles-of-economics-mankiw

اقتصاد علمی است که نشان می‌دهد چگونه افراد، سازمان‌ها و دولت‌ها، در خصوص مدیریت منابع محدود تصمیم‌گیری می‌کنند. اما این جمله دقیقا به چه معناست؟ پروفسور گِرگ منکیو (Greg Mankiw)، استاد دانشگاه هاروارد و نویسنده‌ی کتاب «اصول اقتصاد» که در بسیاری از مدارس اقتصاد تدریس می‌شود، برای پاسخ به این سؤال، ۱۰ اصل را که به اصول اقتصاد منکیو معروف هستند، معرفی می‌کند. ۷ مورد از این اصول، مربوط به اقتصاد خرد و ۳ اصل آخر به اقتصاد کلان اشاره دارد که در ادامه به تشریح آنها می‌پردازیم:

 

نحوه‌ی تصمیم‌گیری مردم

۱. مردم دائما در حال بده‌-بستان هستند

برای به دست آوردن چیزی باید از خیر چیزی دیگر گذشت. بده‌-بستان‌های میان دو گزینه، در هنگام تصمیم‌گیری آشکار می‌شوند. برای مثال، شخصی که به سینما می‌رود، می‌توانست این پول را برای رفتن به رستوران، خرید کتاب، رفتن به موزه یا خریدن چیزی صرف کند یا می‌توانست این زمان را به کار، بازی، اسکی، دوچرخه‌سواری، مطالعه یا کارهای دیگر اختصاص بدهد.

۲. به دست آوردن یک چیز، به قیمتِ از دست دادن چیزهای دیگر است

تصمیم‌گیری نیازمند مقایسه میان هزینه‌ها و مزایای تمام گزینه‌های پیش رو در یک بده‌-بستان است. هزینه‌ی یک چیز تنها بر حسب قیمت آن تعیین نمی‌شود، بلکه نسبت به ارزش دومین گزینه‌ی شما مشخص می‌شود.

۳. افراد منطقی به منافع حاشیه‌ای توجه می‌کنند

تصمیمات بر این اساس اتخاذ می‌شوند که یک واحد اضافی از چیزی، چه مقدار هزینه و منفعت دربردارد. افراد منطقی، زمانی دست به انتخاب یک چیز می‌زنند که منافع حاشیه‌ای آن از هزینه‌های حاشیه‌ای فراتر رود. علاوه بر این، بهترین تصمیمات را تنها می‌توان با در نظر گرفتن منافع و هزینه‌های حاشیه‌ای اتخاذ کرد. برای مثال، تصمیم‌گیری برای یک فرد شاغل به این صورت نیست که آیا تمام وقتش را کار کند یا اصلا کار نکند؛ بلکه او تصمیم‌ می‌گیرد که روزانه ۱۰ ساعت کار کند یا ۱۵ ساعت. آن فرد تنها زمانی ۵ ساعت بیشتر کار می‌کند که منافع حاصل از اضافه‌کاری، بیشتر از زمانی باشد که کاری انجام نمی‌دهد.

۴. مردم نسبت به مشوق‌ها عکس‌العمل نشان می‌دهند

مشوق معمولا نوعی پاداش یا تنبیه است که شخص را به اقدام مجاب می‌کند. تغییر هزینه یا منفعت باعث القای تغییر رفتاری می‌شود. وظیفه‌ی مشوق ایجاد منفعت و هزینه برای ترغیب مردم به تصمیم‌گیری است. مثلا، وقتی قیمت پرتقال بالا می‌رود مردم به میوه‌‌های دیگر روی می‌آورند؛ چرا که هزینه‌ی خرید پرتقال در مقایسه با سایر میوه‌ها بالاتر رفته است. در همین حین تأمین‌کنندگان پرتقال بر روی تولید این میوه سرمایه‌گذاری بیشتری خواهند کرد؛ چرا که منفعت بیشتری برای آنها به همراه دارد.

 

مردم چگونه با هم تعامل دارند

۵. مبادله باعث بهبود اوضاع همه می‌شود

تخصصی‌سازی به واسطه‌ی بده‌-بستان حاصل می‌شود به طوری که باعث بهبود تنوع و کاهش هزینه‌ها می‌گردد. تنوع زیاد محصولات و خدمات، می‌تواند باعث مبادله‌ی آنها در ازای هزینه‌های کمتر شود. یک شخص، خانواده، جامعه، استان یا کشور، نمی‌تواند اوضاع خود را در انزوا بهبود ببخشد. برای مثال، فرض کنید در زمینه‌ی مشاوره‌ی مدیریت بسیار ماهر باشید. شما از پولی که از طریق مشاوره‌ کسب می‌کنید، می‌توانید برای ساخت خانه استفاده کنید؛ هر چند که مهارت‌های لازم برای ساخت خانه را نداشته باشید.

۶. بازارها معمولا محل مناسبی برای سامان‌دهی فعالیت‌های اقتصادی هستند

به نظر می‌رسد شرکت‌ها در اقتصاد بازار توسط یک دست نامرئی هدایت می‌شوند. بازار محلی است که تبادل محصولات و خدمات میان مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان با یک قیمت توافقی و بدون مداخله‌ی دولت یا برنامه‌ریزان متمرکز صورت می‌‌پذیرد. مثلا، نظام کمونیسم به این دلیل ناموفق بود که از پیامدهای ناخواسته‌ی برنامه‌ریزی متمرکز اقتصاد بی‌خبر بود. از آنجا که افراد معدودی تصمیم‌های اقتصادی را اتخاذ می‌کردند، تصمیم‌های مربوط به تولید و هزینه‌های آن را نمی‌توان به نحوی کارآمد اتخاذ کرد؛ چرا که این کار منجر به هرج و مرج در تخصیص منابع می‌شود. در حالی‌که در اقتصاد بازار هر یک از تصمیم‌گیران در محل بازار به تعامل می‌پردازند تا به یک نتیجه‌ی قابل انتظار دست پیدا کنند.

۷. دولت گاهی اوقات می‌تواند نتایج بازار را بهبود بخشد

بازارها یک روش ارزشمند برای شکل دادن به اقتصاد هستند، اما استثناهایی در حوزه‌ی قوانین و مقررات وجود دارد. عدم موفقیت بازار برای تخصیص کارامد منابع باعث می‌شود که برای تضمین کارایی و برقراری برابری، دولت وارد عمل شود. عدم موفقیت بازار می‌تواند به علت آثار خارجی مثلا تأثیر یک فرد بر قدرت بازار و خروجی‌های آن اتفاق بیفتد.

 

اقتصاد در کل چگونه کار می‌کند

۸. استاندارد زندگی یک کشور به توانایی آن در تولید محصولات و خدمات بستگی دارد

استاندارد زندگی یک کشور با میزان بهره‌وری رابطه‌ی مستقیم دارد؛ یعنی هر چه بهره‌وری کشور بیشتر باشد، استاندارد زندگی مردم آن کشور بالاتر است. با رشد بهره‌وری، متوسط درآمد نیز بالا می‌رود و درنتیجه استاندارد زندگی شهروندان آن ارتقا می‌یابد.

۹. قیمت‌ها زمانی بالا می‌روند که دولت پول زیادی چاپ کند

وقتی دولت بیش از حد پول چاپ کند، ارزش پول کاهش پیدا می‌کند و قیمت‌ها بالا می‌رود؛ در نتیجه برای خرید محصولات و خدمات به پول بیشتری نیاز است. مثلا، وقتی دولت زیمبابوه پول هنگفتی را به چاپ رساند، نرخ تورم به ۲۳۱ میلیون درصد رسید. همین امر موجب افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها، عدم تمایل مردم به پس‌انداز و همچنین توقف رشد شد.

۱۰. جامعه دائما با بده‌-بستان کوتاه‌مدت میان تورم و بیکاری روبه‌رو است

در کوتاه‌مدت، کاهش تورم غالبا منجر به بیکاری می‌شود. به عبارت دیگر، وقتی میزان پول در گردش افزایش می‌یابد، تقاضا برای محصولات و خدمات بالا می‌رود و همین امر منجر به افزایش فرصت‌های شغلی می‌شود. با این حال، قیمت‌ها بالا می‌رود و پس‌انداز به حداقل می‌رسد. بده‌-بستان میان بیکاری و تورم به خودی خود موقتی است؛ اما می‌تواند چندین سال طول بکشد. مثلا، تزریق پول فراوان به اقتصاد یک کشور، باعث بالا رفتن مصنوعی فرصت‌های شغلی می‌شود؛ اما ارزش پول را کاهش خواهد داد و قدرت خرید را پایین می‌آورد.

 

نگارش: میلاد حمیدی  |  منبع: hubpages  |  برگرفته: چطور

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *