۱. موقعیت استراتژیک: برخی کشورها به دلیل دسترسی به مسیرهای استراتژیک از نوعی مزیت رقابتی برخوردار هستند. مثلا کشور ما از این نظر و قرار گرفتن در مسیر ترانزیت کالا از موقعیت خوبی برخوردار است. این ویژگی خدادادی است.
۲. سطح بالای تحصیلات و مهارت: دقت کنید که مردم یک کشور باید هم دانش بالایی داشته باشند و هم مهارتهای کاری. در کشور ما از نظر مهارت مشکلات فراوانی وجود دارد. از نظر دانش بر مبنای تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی نسبتا وضع خوبی داریم اما از منظر مهارت خیلی اوضاعمان خوب نیست. دانشگاههای ما روشنفکر تربیت میکنند اما مهارت که لازمه کار است در دانشگاه آموخته نمیشود و باید با تجربه و در کار آن را فراگرفت. خلاصه این که انگیزه افراد برای کسب دانش و مهارت از عواملی است که هر چقدر بالا باشد یک کشور فضای مناسبتری برای کسب و کار خواهد داشت.
۳. خوشههای صنعتی: آدمها باید مزیت رقابتی داشته باشند. شرکتها هم همین طور. این موضوع برای کشورها هم مصداق دارد. کشورهای دنیا هر کدام در حوزههایی سرآمد هستند. این مهم است که بدانیم کشور ما در چه حوزهای سرآمد است. مثلا سوئیس در بانکداری. جاپان در صنایع دیجیتال. آمریکا در صنعت سرگرمی. استرالیا در پرورش گوسفند. بنابراین باید دید که ما در چه حوزهای متخصص هستیم: در صنعت؟ مالی؟ نرمافزاری؟ آیا ما جایی مانند سیلیکون ولی داریم یا پارک فناوری تخصصی داریم؟
۴. نوآوری: ببینید ما در زمینه ثبت اختراع چه وضعیتی داریم؟ در زندگی روزمره چقدر نوآوری داریم؟ خلاقیت یک شعار است یا بخشی از زندگی ما؟ برای کارآفرینی نیاز به خلاقیت و در مرحله بعد نیاز به نوآوری داریم. هر چقدر یک کشور از نظر نوآوری بالاتر باشد زمینه مساعدتری برای کارآفرینی در آن وجود دارد.
۵. استانداردها و زیرساختها: انشاا… با راهاندازی وزارت زیربنایی کل یوم مشکل ما در این یکی زمینه حل میشود. تا آن روز بدانید و آگاه باشید که هر چقدر استانداردها در یک کشور بالاتر باشد زمینه برای کارآفرینی مساعدتر باشد.
امنیت، حمل و نقل،خطوط ریلی، هوایی، راهها و حمل و نقل درون شهری ایمن، به وقت و مطمئن، خدمات بهداشتی و درمانی، ارتباطات گسترده و پیشرفته شبکه پستی. اینها اگر در یک کشور هر چقدر مطلوبتر باشد یعنی شرایط برای کارآفرینی مساعدتر است.
۶. محیط زیست: این هم از آن چیزهایی است که خدادادی است. نعمتهایی مانند جنگلها، دریاچهها، کوهها و منابع طبیعی، انرژی. اما برخی هم خدادادی نیست. مانند انرژیهای نو و یا بازیافت. البته سوختهای فسیلی هم که مربوط به دایناسورهای محترم است.
۷. شفافیت فضای کسب و کار: این یعنی قوانین مالیاتی چقدر شفاف است. ساختار حقوقی حاکم بر کسب و کار چقدر منعطف است؟ ایجاد ارزش افزوده چقدر مورد حمایت قانون است؟ SMEها چقدر فراگیر هستند. منظور من از SME هم شرکتهای زیر ۲۵۰ نفر کارمند تمام وقت است. راهاندازی کسب و کار چقدر طول میکشد؟ ۲ هفته؟ ۲ ماه؟ یک سال؟ سرمایههای خارجی چقدر اجازه فعالیت دارند؟ مشوقهای اقتصادی مانند معافیتهای مالیاتی چقدر متداول است؟
۸. مالیات رقابتی: چیزهایی مانند عوارض شهرداری و مالیات چقدر منطقی است؟ اصولا عوارض و مالیات برای هیچ کس مطلوبیتی ندارد اما برخی جاها اصطلاحا مالیات و عوارض فشار کمتری به آدم میآورد. حس نمیکنی که پولت دور ریخته شده و به نظرت به کار مفیدی خرج شده. در هر حال روابط دوستانه شرکتها و سازمانهای مالیاتی شاخصی از مطلوبیت فضا برای کسب و کار است.
۹. استقلال سیاسی: بیطرفی نظام سیاسی و ثبات سیاسی از جمله عواملی است که در مطلوبیت فضای کسب و کار مفید است.
۱۰. ثبات ارز و قیمتها: که صد البته در یکی یکهتازیم و سرافراز. واقعیت این است که هر چقدر تورم پائینتر باشد، ارز ثبات داشته باشد، نظام مالی سالم باشد و چشمانداز اقتصادی با ثباتتر باشد فضای کسب و کار مطلوبتر خواهد بود.
پ.ن. ۱ همه موارد که گفتم صرفا نظر من بود و مبنای علمی ندارد. هر چند که خیلی هم پرت و پلا نیست. این عوامل باعث جذابیت یک فضای کسب و کار در یک کشور میشود اما من معتقدم که برخی حتی در دوران جنگ جهانی هم کسب و کارهای موفقی داشتند. قبول کنیم که اگر همه چیز بر وفق مراد باشد آن وقت درست است که شرایط برای کارآفرینی مساعد خواهد بود اما فضا برای کارآفرینان جوانان مساعد نخواهد بود.
پ.ن. ۲ بانک جهانی هر ساله گزارشهایی منتشر میکند که فضای کسب و کار در کشورهای مختلف را با ده شاخص اندازه میگیرد. مرکز تحقیقات مجلس هم گزارشی را از سال پیش منتشر کرده که امیدوارم این کار هر ساله ادامه داشته باشد.
Hits: 0