james-kwak-life

جیمز کواک در حومه شهر نیویورک بزرگ شد و در دوران دبیرستان بیشتر به زدن ویولن‌سل پرداخت. پس از آن او به دانشگاه هاروارد رفت و در رشته مطالعات اجتماعی مشغول به تحصیل شد در حالی که همچنان به ویولن‌سل زدن ادامه داد. در طول دوران تحصیل او کارگردان موسیقی ارکستر جامعه باخ بود. در ادامه او به برکلی رفت و به مطالعه تاریخ روشنفکری اروپا پرداخت و در کنار تحصیل همچنان به نواختن ویولن‌سل ادامه داد. در طول دوران تحصیل در برکلی او یک سال در پاریس زندگی کرد، یک تابستان را در برلین گذراند و یک تابستان دیگر را در جنوب ایتالیا به عنوان نویسنده‌ای برای راهنماهای برکلی سپری کرد. در همین زمان بود که او علاقه‌مند به اقتصاد شد و چندین واحد درسی را در این رشته گذراند، از جمله اقتصاد خرد، مدیریت صنعتی و اقتصاد ریاضی. البته اقتصاد از نظر عاطفی نیز جیمز را شیفته خودش کرده بود، جیمز با همسرش در یکی از همین کلاس‌های اقتصادی آشنا شد.

پس از برکلی، او در شرکت مکنزی در نیویورک و سانفرانسیسکو کار کرد و مشتریان بزرگی در زمینه بانکداری، سرمایه‌گذاری، خدمات کامپیوتری، نیمه‌رساناها و نرم‌افزار داشت. آخرین مشتری او، آریبا، یکی از فعال‌ترین شرکت‌های کسب‌وکار اینترنتی آن زمان بود و زمانی که به او پیشنهاد همکاری دادند، جیمز کواک آن را پذیرفت. پس از ترکیدن حباب اولیه کسب‌وکارهای اینترنتی، او به ماساچوست نقل ‌مکان کرد، جایی که همسرش استاد دانشگاه بود، جیمز در ماساچوست در شرکت نرم‌افزاری گایدوایر مشغول به کار شد. با وجود داشتن شغلی بسیار خوب، در سال 2008، برای ادامه تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه ییل، از کارش استعفا داد و همزمان با ادامه تحصیل شروع به وبلاگ‌نویسی کرد، یک کتاب نوشت و در اوقات فراغت همچنان به گذراندن دوره‌های اقتصاد پرداخت. او در سال 2011 فارغ‌التحصیل شد و به عنوان یک دانشیار در دانشکده حقوق دانشگاه کانکتیکات مشغول به کار شد.

james-kwak-lifeجیمز کواک در حال حاضر استاد حقوق در دانشکده حقوق دانشگاه کانکتیکات است و واحدهای حقوق تجارت و امور مالی شرکت‌ها را درس می‌دهد. او به همراه سایمون جانسون وبلاگ اقتصادی «سناریوی پایه» (Baseline Scenario) را پایه‌گذاری کرد. این وبلاگ به تفسیر تحولات اقتصادی جهان، روند قانونگذاری و سیاست‌های اجتماعی، عمدتاً بر اساس وضعیت ایالات‌متحده می‌پردازد. او به همراه سایمون جانسون کتاب 13 بانکدار: تصاحب وال‌استریت و بحران مالی بعدی را که یکی از پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز بوده و به بررسی رشد بخش مالی در طول سه دهه گذشته پرداخته است، نوشت. البته این تنها همکاری او با جانسون نبوده است، کتاب سوختن کاخ سفید: پدران بنیانگذاران، بدهی ملی ما، و چرا برای شما مهم است، یکی از پرفروش‌ترین‌های وال‌استریت ژورنال، که به تجزیه‌وتحلیل کسری بودجه و بدهی ملی می‌پردازد نیز حاصل همکاری این دو نفر است. او مقالات آکادمیک را در طیف گسترده‌ای از حوزه‌ها از جمله پس‌انداز بازنشستگی، بیمه اجتماعی، ضمانت قانونی، قانون شرکت‌ها و مالیات بر درآمد منتشر کرده است. او همچنین در وبلاگ Baseline Scenario که یک وبلاگ پیشرو در زمینه تحلیل اقتصاد و سیاست عمومی است نیز به عنوان یکی از نویسندگان فعالیت دارد. مقالات او در بسیاری از نشریات، از جمله دموکراسی، چشم‌انداز آمریکایی، دارایی و توسعه، نیویورک‌تایمز، واشنگتن‌پست، و لس‌آنجلس تایمز، و همچنین در وب‌سایت‌های استریت ژورنال، آتلانتیک، هافینگتون پست، ان‌پی‌آر، سیاست خارجی و فایننشال تایمز به چاپ رسیده است.

در سال‌های 2012-2011، او عضو گروه حقوق دانش در دانشگاه حقوق دانشگاه هاروارد بود. کواک همچنین معاون هیات‌مدیره مرکز حقوق بشر جنوب آمریکاست. جیمز لیسانس مطالعات اجتماعی از دانشگاه هاروارد، دکترای تاریخ از دانشگاه برکلی کالیفرنیا و دکترای حقوق از دانشکده حقوق ییل را دارد. قبل از رفتن به مدرسه حقوق، او به عنوان مشاور مدیریت در چند شرکت مشغول به کار بوده و هم‌اکنون به همراه همسر و دو فرزندش در ماساچوست زندگی می‌کند.

مقالات و کتاب‌ها

جیمز کواک تا به حال مقالات متعددی را منتشر کرده است که مهم‌ترین آنها به شرح زیر است. در مقاله‌ای با عنوان آیا نوآوری مالی برای اقتصاد خوب است، به بررسی مزایا و معایب نوآوری‌های مالی می‌پردازد. در این مقاله دیدگاه‌های جالبی در مورد نوآوری و تغییرات بازارهای مالی بر اساس این نوآوری‌ها ارائه‌شده است. همچنین دیدگاه‌های مختلف در این زمینه مورد بررسی قرار گرفته است. اما به‌‌رغم اینکه در این مقاله از نوآوری‌های مالی دفاع شده است، نفوذ بی‌رویه آنها در سیستم‌های اداری مورد نقد قرار گرفته است.

مقاله دیگری که بسیار مورد توجه قرار گرفت با عنوان کاهش نابرابری با مالیات مجدد بر سرمایه، به رشد نابرابری اجتماعی پرداخته و راهکاری را برای کاهش این نابرابری ارائه می‌دهد. بر اساس این مقاله، نابرابری در جهان توسعه‌یافته در حال رشد است به طوری که در ایالات‌متحده، یک درصد از جمعیت در حال حاضر بیش از 40 درصد از کل ثروت را دارد. در ادامه با بحث در مورد این واقعیت که با حفظ روند کنونی در قرن 21 نابرابری تنها می‌تواند افزایش یابد؛ منابع سرمایه‌گذاری شده سریع‌تر از اقتصاد رشد می‌کند و ثروت را در دستان گروهی اندک متمرکز می‌کند و در نهایت باعث سلطه این گروه سرمایه‌دار بر جامعه می‌شود. در نهایت او راهکاری برای وضع قوانین مالیاتی برای سرمایه و ثروت و یافتن مسیری عملیاتی در این راستا، ارائه می‌دهد.

در ادامه به بررسی کتاب‌های او می‌پردازیم.

13 بانکدار

در مارس 2009، 13 مدیر اجرایی قدرتمندترین موسسات مالی در آمریکا با رئیس‌جمهور در کاخ سفید در اوج بحران مالی که تمامی آمریکا را تهدید می‌کرد، جلسه‌ای را ترتیب دادند. در 13 بانکدار، نویسندگان سیمون جانسون و جیمز کواک از این نشست به عنوان نقطه محوری برای تحلیل صنعت اقتصاد و محیط نظارتی در دهه‌های پیش رو که به بحران مالی 2008 و 2009 منجر شد، استفاده کردند. حتی پس از این اتفاق و شکست یکی از بزرگ‌ترین بانک‌های این کشور، دولت تلاش نکرد نظام بانکی را اصلاح کند و حتی مدیران بانک‌های بزرگ و شکست‌خورده را نیز تغییر نداد. جانسون و کواک معتقدند مشکل اصلی این است که بانک‌های بزرگ و قدرتمند برای شکست خوردن بیش ‌از حد بزرگ هستند، که به صورت مداوم به تلاش برای افزایش نفوذ سیاسی خود در واشنگتن ادامه می‌دهند تا درنهایت یک حکومت متشکل از گروهی ثروتمند که به واسطه قدرت مالی خود سیاست را در دست گرفته‌اند، تشکیل شود. در 13 بانکدار: تصاحب وال‌استریت و بحران مالی بعدی، سیمون جانسون و جیمز کواک، در مورد صنعت بانکی آمریکا و مقاومت آن در برابر مقررات بحث می‌کنند. نویسندگان وضعیت شش بانک بزرگ را که دارایی آنها 60 درصد از تولید ناخالص داخلی ایالات‌متحده را تشکیل می‌دهد، روایت می‌کنند. نویسندگان بانک‌ها را به گروگان گرفتن اقتصاد جهان و مقاومت در برابر اصلاحات اقتصادی-‌سیاسی با اعمال فشار بر سیاست متهم می‌کنند. جانسون و کواک افزایش قدرت بخش مالی را نشان داده و برای اجتناب از تکرار بحران‌های مالی پیشنهاد می‌کند که شکستن بانک‌ها باید اولویت بیشتری برای قانونگذاران داشته باشد. همین نفوذ سیاسی وال‌استریت محیط محرومیت بی‌نظیری ایجاد کرده که اولین نتیجه آن اسارت اقتصاد است. هر چه بانک بزرگ‌تر باشد خطر آن بیشتر است. 13 بانکدار، باید برای تحلیلگران سیاست، اقتصاددانان و قانونگذاران ایالات‌متحده و جهانی کتابی بسیار مفید باشد. در واقع پیام آنها این است که بدون تغییر در سیستم مالی که شامل انحلال بانک‌های بسیار بزرگ است، ایالات‌متحده با یک بحران اقتصادی دیگر مواجه خواهد شد که می‌تواند شدیدتر از گذشته باشد.

در واقع 13 بانکدار افزایش قدرت مالی متمرکز و تهدیدی را که برای رفاه اقتصادی ما به‌وجود می‌آورد توضیح می‌دهد. طی سه دهه گذشته، تعدادی از بانک‌ها به‌شدت بزرگ و سودآور شدند و از قدرت و اعتبار خود برای تغییر چشم‌انداز سیاسی استفاده کردند. در اواخر دهه 1990، طرز فکر متعارف در واشنگتن این بود که آنچه برای وال‌استریت خوب است برای آمریکا خواهد بود. این ایدئولوژی مالی منجر به ریسک‌پذیری بیش از حد در دهه گذشته، ایجاد یک حباب عظیم و در نهایت منجر به بحران مالی مخرب و رکود اقتصادی شد.

جالب‌تر اینکه، پاسخ دولت‌های بوش و اوباما به بحران، خروج از این بانک‌های بزرگ با شرایطی سخاوتمندانه و بدون ایجاد اصلاحات کافی در ساختار آنها بوده موضوعی که قدرت سیاسی دائمی وال‌استریت را نشان می‌دهد. بانک‌های بزرگ، قدرتمندتر شدند و نشان دادند که امکان شکست آنها وجود ندارد، و نیز آنها هیچ انگیزه‌ای برای تغییر رفتار خود ندارند. این تنها قدم اول در مسیر بحران مالی‌ای دیگر خواهد بود.

james-kwak-lifeراه‌حلی که در این کتاب برای مقابله با قدرت وال‌استریت پیشنهاد می‌شود، خرد کردن و تفکیک بانک‌های بزرگ و اعمال محدودیت‌های شدید در اندازه بانک است، به طوری که آنها نتوانند خود را دوباره به ابرقدرت تبدیل کنند. خبر خوب این است که آمریکا پیش از این نیز چنین مبارزاتی را برای محدود کردن قدرت بخش مالی انجام داده است. از مبارزات ناموفق توماس جفرسون در برابر نخستین بانک آمریکا گرفته تا دولت روزولت و مقررات بانکداری دهه 1930. بنابراین این نبردی تازه برای آمریکا نخواهد بود و امروزه بیش از هر زمان دیگری نیاز است تا این مبارزه در اولویت دولت قرار گیرد. در مورد این کتاب در زمان چاپش در سال 2010 نقدهای بسیاری منتشر شد. نیال فرگوسن استاد تاریخ دانشگاه هاروارد و نویسنده کتاب صعود پول در مورد این کتاب می‌گوید: «اکثر اظهار نظرها در مورد رکود اقتصادی آن را به عنوان یک پدیده صرفاً اقتصادی نشان می‌دهد. سیمون جانسون و جیمز کواک اولین کسانی بودند که اشاره کردند این بحران اقتصادی سیاسی بود. خواندن تجزیه‌وتحلیل او و جیمز کواک از درهم آمیختن ناخوشایند واشنگتن و وال‌استریت برای فهم بهتر ریشه‌های این رکود اقتصادی، ضروری است.» همچنین بیل مویرز خبرنگار، مجری و سخنگوی کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری جانسون در مورد این کتاب می‌گوید: «اگر شما جزو کسانی نباشید که شب‌ها بسته‌های پول را زیر بالش خود می‌گذارید، 13 بانکدار سایمون جانسون و جیمز کواک، شرح نگران‌کننده و دقیق درباره اینکه چگونه بانک‌ها کنترل دولت و جامعه را از دست ما خارج کردند و آنچه ما می‌توانیم برای بازپس‌گیری آن انجام دهیم را بیان می‌کند.»

سوختن کاخ سفید

در کتاب «سوختن کاخ سفید»، سیمون جانسون و جیمز کواک، بدهی‌های ملی را مشخص می‌کنند، توضیح می‌دهند که این بدهی‌ها از کجا آمده است و حتی مهم‌تر اینکه این بدهی‌ها چه پیامدی برای نسل آینده خواهد داشت؟ آنها داستان‌های مبارزات بنیانگذاران حکومت فعلی را در مقابل مالیات و هزینه‌ها تعریف می‌کنند. آنها روند صعودی ارزش دلار را که باعث می‌شود ایالات‌متحده بتواند به راحتی پول قرض کند به تصویر می‌کشند. کواک و جانسون در این کتاب توضیح می‌دهند که چگونه سیاست‌های غلط سال‌های دهه 1980 و دهه 1990 سیستم سیاسی ایالات متحده را مختل کرده و باعث به وجود آمدن کنگره ناکارآمد امروزی شده است. این دو نویسنده همچنین نشان می‌دهند که اگر جریان فعلی ادامه پیدا کند، بدهی‌های ملی به افزایش بیکاری، کاهش استانداردهای زندگی، افزایش نابرابری و کاهش ناگهانی و شدید خدمات دولتی منجر خواهد شد. اما جانسون و کواک همچنین دیدگاه روشن و قانع‌کننده‌ای را برای چگونگی حل بحران بدهی‌های ملی و در عین حال تقویت اقتصاد و حفظ وضعیت دولت ارائه می‌دهند. سوختن کاخ سفید به طور خاص در مورد حل بحران بدهی‌های در حال رشد ملی و یافتن راهی که به خانواده‌های طبقه متوسط و افراد مسن فشاری وارد نشود، صحبت می‌کند.

نقدها و واکنش‌ها

در حالی که کمتر از یک سال از انتشار کتاب اقتصادگرایی جیمز کواک می‌گذرد، اغلب نظرات در خصوص این کتاب مثبت بوده و بسیاری از اقتصاددانان و نویسندگان موضوع مورد بحث او را ستوده‌اند. اینکه فردی بدون داشتن تحصیلات آکادمیک در حوزه اقتصاد تا این حد به مسائل اقتصادی مسلط باشد و بتواند مفاهیم اقتصادی را به زبان ساده برای مردم توضیح دهد، موضوعی است که شاید مهم‌ترین نکته مورد اشاره منتقدان و تحسین‌کنندگان این کتاب باشد.

این کتاب را می‌توان به یک مانیفست فریبنده که بسیاری از فرضیه‌های نظریه اقتصادی مدرن را رد می‌کند، تشبیه کرد. وظیفه اساسی یک شرکت افزایش ثروت سهامداران است، آیا چنین نیست؟ این در همه کتاب‌های درسی اقتصاد است، همان‌طور که تمامی روزنامه‌نگاران حوزه اقتصادی نیز آن را قبول دارند. این واقعیت با مفهوم عرضه و تقاضا حمایت می‌شود. جیمز کواک در این رابطه می‌گوید: «به همین دلیل است که اقتصاد مقدماتی (مفهوم عرضه و تقاضا) به زبان و مفهوم مورد علاقه کسانی تبدیل شده است که از اختلاف طبقاتی گسترده و سطح نابرابری بالای اجتماعی در دنیای کنونی دفاع می‌کنند.» بر اساس ادعای کواک اقتصاد، آن‌گونه که در حال حاضر تدریس می‌شود، واقعاً اقتصاد نیست، بلکه چیزی شبیه یک عقیده مذهبی است که او آن را اکونومیسم نامیده است، چیزی شبیه یک سبک اعتقادی و ایدئولوژیک، چیزی شبیه به کمونیسم و دیگر سبک‌های اعتقادی مشابه که تمامی نیازهای افراد معتقد به آن را پاسخگو است. برخی انتقادات نویسنده در کتاب به مسائل فرهنگی برمی‌گردد که برگرفته از مکتب اکونومیسم در جامعه شکل گرفته است و برخی دیگر نیز با مفاهیم اولیه اقتصادی موجود که به عنوان مثال به افزایش قیمت‌ها در مواقع اضطراری و با توجه به منحنی‌های عرضه و تقاضا شکل می‌گیرد، برمی‌گردد. او از اقتصاد به علت ماهیت ریاضی و بی‌روح آن و عدم توجه به مسائل تاریخی و کاربردی در دنیای واقع انتقاد می‌کند. او در این راستا همچنین به فلسفه تجربه‌گرای لایب‌نیتس که معتقد است این بهترین دنیای ممکن از بین دیگر احتمالات است، نیز اشاره کرده و معتقد است سیستمی بهتر از «عرضه مضاعف و تقاضای مضاعف» باید وجود داشته باشد. در واقع، او معتقد است، جهان نمی‌تواند تنها به اقتصاد متکی باشد و مفهوم اکونومیسم که هدف از تمام زندگی، افزایش ثروت است، چشم‌اندازی به جز آسیب‌های اجتماعی در پی نخواهد داشت.

 

نوشته: سید‌ محمد مصطفوی‌منتظری  |  برگرفته: تجارت فردا

Hits: 2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *