مصرف واژه جديدي نيست اما “جامعه مصرفي” واژه کليدي است که فهم آن حوزه هاي جديدي را در علوم اجتماعي بر روي ما مي گشايد. در اين گفتار سعي خواهيم کرد تا بيشتر آن را بکاويم . نخست از مناقشه و تفاوت رويکردي بين رشته هاي علوم اجتماعي در باب مصرف خواهيم گفت و سپس با توجه به نظريات جامعه شناسان نسبت به جامعه مصرفي و مصرف ويژگي ها و پيامدهاي ظهور جامعه مصرفي را در بررسي خواهيم کرد و در پايان به بررسي نسبت جامعه خود با جامعه مصرفي مي پردازيم.
امروزه ما تحت محاصره خارق العادهِ مصرف تظاهري و فراواني خدمات، اشياء و کالاها مادي قرار گرفته ايم. همين ها جهش اساسي در اکولوژي نوع انساني پديد آورده است. به قول جين بودليلارد ديگر احاطه بشر بوسيله بشر پايان گرفته و اينک شاهد محاصره بشر بوسيله اشياء (objects) هستيم. مبادله روزانه ديگر بين افراد نيست بلکه با کسب و دستکاري کالاها و پيام ها صورت مي گيرد. يکي از پيامدهاي روشن اين وضه اين است که مفهوم ” محيط زيست” بي شک تنها از زماني مورد نظر قرار گرفته که ما به دليل واسطه گري اشياء کمتر با ساير انسانها نزديک هستيم.
مصرف مفهومي کليدي است به اين معني که مي توان با ان قفل فهم جامعه مدرن را دريافت. مصرف مفهومي آغشته از ارزش است. در جهان کنوني بينش بازار باز به عنوان يک جامعه خوب مطرح شده است که ادعا مي شود که ثروت، کالاها و خدمات را به مصرف کنندکان عقلاني و آزادي که آنها را طلب مي کنند تحويل مي دهد. در مقابل هم مي توان بخش منفي و تاريک مصرف را در واژه هاي تحقير آميز مصرف گرايي (consumerism) ، مادي گرايي، فرصت طلبي، خودپرستي، لذت گرايي و … ديد.
مصرف همچنين در مقابل مفاهيم ديگري قرار مي گيرد: مصرف در مقابل توليد،مصرف در مقابل سرمايه گذاري، مصرف در مقابل شهروندي، مصرف در مقابل حفظ محيط زيست و … از جمله مهم ترين تقابل هاي مي باشند.
مصرف همچنين ابعاد مختلفي به خود مي گيرد. مصرف کننده ئر نقش هاي مختلفي در جامعه مصرفي ظاهر مي شود. هنگامي مصرف کننده به مثابه انتخاب گري است که به قصد حداکثر کردن فايده مندي خود عمل مي کند. در عين حاليکه نيروي محرکه جامعه مصرفي است. اين مصرف کننده کنشگر عقلاني محسوب مي شود که بهترين قاضي انتخاب بين علائق خود است. مصرف کننده به عنوان ارتباط برقرارکننده (از طريق نمادهاي مصرف) از طريق راه هاي مختلف چون مصرف تظاهري يا اوقات فراغت تظاهري و … مصرف کننده به مثابه اکتشاف کننده، مصرف کننده به مثابه جوياي هويت (و موقعيت)، مصرف کننده به مثابه لذت گرا (هنرمند)، مصرف کننده به مثابه مجروح جامعه مصرفي، مصرف کننده به مثابه مبازره گر و فعال، مصرف کننده به مثابه شهروند.
اما هدف اصلي در اين گفتار فهم جامعه مدرن از طريق بررسي ويژگيهاي جامعه مصرفي است. در اينراه سوالات مختلفي مطرح خواهد شد. رابطه جامعه مصرفي با مدرنيته اوليه و مدرنيته متاخرچيست؟ آيا جامعه مصرفي در مدرنيته متاخر متمايز از نوع مدرنيته اوليه است. آنطور که برخي ادعا کرده اند ما مدرنيته متاخر را جامعه پساکميابي يا جامعه پسا صنعتي مي نايم. البته براي شناخت اين نوع مدرنيته مفاهيم ديگري نيز بکار برده است چون جامعه باز انديشي که هم جرج ساروس مدعي جعل آن است وهم آنتوني گيدنز. اريک بک نيز اين جامعه را “جامعه در معرض خطر (هاي جديدي و توليد شده و نه خطرهاي خارجي) (risk society) مي نامد.
سوال ديگري که مطرح است اين است که آيا ما در جهان در حال توسعه وارد جامعه مصرفي شده ايم؟ يا اينکه خير اين جامعه در غرب و برخي ديگر کشورهاي توسعه يافته ظاهر شده است؟ به ديگر سخن نسبت اين جامعه با ما چيست؟ آيا کالاها و اشياء در جهان جديد همانطور که تحل در سبک زندگي آنان ايجاد مي کند سبک زندگي و ماهيت زندگي ما را نيز ميسازند؟
آيا سيستم اشياء ما را احاطه کرده اند؟ آيا انسان بازتابي اين نظام اشياء را باز توليد مي کند؟ جايگاه فرد بازتابي در جامعه مصرفي کجاست؟ ما فرد بازتابي را فردي مي دانيم که کنش هايش شرايط زندگي اش را مي سازد. آيا ما در ميان اشياء يا بر اشياء احاطه داريم ؟ برخي معتقدند که ما در دوره اشياء هستيم و با ريتم اشياء زندگي مي کنيم. ما بر طبق سيکل ها و چرخش هاي لاينقطع آنها زندگي مي کنيم. امروزه ما هستيم که ناظر تولد و بر اورده شدن و ارضاء و سپس و مرگ آنها هستيم. اما ديرو ز اين اشياء بودند که ناظر تولد و رشد و مرگ ما بودند : مانند مجسمه ها و عتيقه ها و … فرد در چنين وضعي چطور مي تواند شرايط زندگي خود را تغيير دهد؟
در آغاز بگوييم که بر سر مصرف و مصرف کننده مناقشه هاي بسياري در رشته هاي مختلف علوم اجتماعي رقته است. اما ما رهيافت جامعه شناختي را براي بررسي جامعه مصرفي برگزيده ايم.
کنشگر در علم اقتصاد و وبيژه در نظريه نئوکلاسيک ها فردي است که به قصد حداکثر کردن سود و فايده مندي اش عمل مي کند. در حاليکه در جامعه شناسي کنشگر در تعامل با ساير افراد بررسي مي شود. فرض نئوکلاسيک ها اين است که با کنشگر عقلاني روبرو هستند که بهترين انتخاب را انجام مي دهد. لذا مصرف مطالعه رفتار عقلاني مصرف کننده است. بطور مثال مارشال نيازها را در ارتباط متقابل و عقلاني مي داند. اما در ديدگاه جامعه شناسي عقلانيت مصرف کننده تنها يک متغير است. اقتصاددان جامعه مصرفي را امر بيروني تلقي مي کند و تنها به تحليل فرد مصرف کننده مي پردازد و در اين راه از روش هاي تجربي و رياضي سود مي گيرد.
انسان اقتصادي به دنبال حداکثر کردن رضايت مندي از کالاها و اشيا ست. انسان مصرف مي کند چون نياز دارد. اين ها رويکرد اقتصادي است. جامعه شناسان اين را براي تببين مصرف کافي نمي دانند. بودريلارد مي گوييد اين توتولوژيک است که بگوييم افراد مصرف مي کنند چون نياز دارند. يا اينکه مصرف براي افزايش استاندارد زندگي صورت مي گيرد. اما بهرحال اقتصاددان مصرف کننده را فردي مي داند که به قصد فايده مندي از كالا و خدمات دست به مصرف مي زند. در حاليکه براي روانشناس انگيزه و تحريك مهم است نه اشياء. در مقابل جامعه شناس به پويايي هاي اجتماعي نيازها يعني همان مدل همنوايي، انطباق و رقابت توجه دارد. لذا در جامعه مصرفي پويايي هاي اجتماعي مصرف مطرح مي شوند و کمتر انگيزه هاي عميق پرداخته مي شود. وي کسي است به دنبال فعال کردن مدل هاي همنوايي، انطباق و رقابت مصرف کننده اي است که تحت تاثير گروه همالان قرار دارد. مردم شناسان اجتماعي نيز به مساله مصرف مي پردازند و جامعه شناسان را به خاطر تعميم هاي حمايت نشده بوسيله مردم نگاري مورد سرزنش قرار مي دهند. در مقابل جامعه شناسان مطالعات فرهنگي را به خاطر غفلت از بررسي طبقه اجتماعي و جنسيت مورد نقد قرار مي دهند.
ويژگيهاي جامعه مصرفي
فراواني و نمايش
يکي از مهم ترين ويژگيهاي جامعه مصرفي انباشت و فراواني است. فراواني همه چيز لباس ها – غذا – … . نمايش يا عرضه کنندگي ، انباشت را فراتر از واقعيت آن چيزي مي کند که وجود دارد. اين يعني تظاهر مازاد – يا به عبارت ديگر پايان کميابي. شکل موثر انباشت اشياء در نمايش (displays) و مجموعه ها (Collections) است که صورت و نمود مي يابد. چنين نمايشي با عرضه و نمايش سنتي متفاوت است. حتي با نمايش مدرنيته اوليه هم متفاوت است. نمايش ويتريني آنتيگ يا عتيقه جات نمايش اريستو کراسي بود . اما نمايش مدرن اشياء نمايش سلسله اشياءيي که همديگر را تکميل مي کنند و حق انتخاب را نشان مي دهند.
بنابر اين مي توان گفت که جامعه مصرفي جامعه نمايش و جلوه است. نمايش کلان نماست . شايد به اين لحاظ باشد که چنين جامعه اي را پسا کميابي مي ناميم. مصرف کننده در چنين اين جامعه احساس مي کند که هرچه مي خواهد مي يايد. نمايش کالا يعني حذف کمبود و کميابي. اما اين سوال بجد مطرح است که آيا ايده يافتن همه چيز با انديشه قدرتِ مصرف کننده مرتبط است؟ يا توليدکننده؟
نمايش اندازه و حجم را مهم و آن را برابر قدرت و اقتدارمي کنند. نمايش در جامعه مصرفي وضعي پديد مي آورد که حتي ناتوانانِ در خريد هم از لذت ديدن سيراب مي شوند. آنها هم مي توانند با مصرف زمان ويترين ها و نمايش اشياء و کالاها را تماشا کنند.
در جامعه مصرفي تاکيد روي سبک و طراحي در نمايش است. اينها هستند که بر جلوه نمايش مي افزايند. اصولا نمايش در سه حوزه اتفاق مي افتد : نمايش کالا و اشياء، نمايش محل خريد و مصرف و نمايش عرضه کننده کالا، خدمات يا شي. بنابر اين عرضه کنندگي کالا و خدمات هم به عنوان بخش مهم نمايش در مي آيد. اين امر با استاندار کردن نمايش فروشنده همراه است : انضباط ، خوش رويي و …. فروشگاه هاي مک دونالد نمونه اي بارز از استاندارد کردن فروش هستند. همچنين نمايش فروشنده بخشي از ماشين ترغيب مصرف کننده در جامعه مصرفي است.
در جامعه مصرفي نه تنها همه چيز با نمايش اشيا مرئي مي شوند بلکه ما مواجه با رشد مراکز خريد و مصرف مراکز خرديد بزرگ؛ مراکز تفريحي، پارکهاي خريد خرده فروشي، مجموعه هاي تفريحي و خريد و … هستيم. اين محل ها محل مصرف و خريد و سنتز فراواني و محاسبه هستند. مراکز خريد بزرگ معبد نيايش مصرف کننده ها در امده اند؛ محل ملاقات مصرف کننده با اشياء. اينها نماينده مصرف مدرن هستند.
بايد توجه داشت که اين مرکز از انواع پيش تر خود يعني فروشگاه هاي زنجيره هاي يا بزرگ (department store) ها متفاوتند. اگرچه فروشگاه هاي بزرگ در ويژگي هايي مانند ورود آزادانه، برابري ارزش پول همه افراد ، فرار افراد از محليت، و … با مراکز خريد بزرگ يا دراگ استور ها مشترکند اما در فروشگاه هاي زنجيره اي يا غرفه اي نوعي تحميل رهيافت فايده گرايانه تري به مصرف کننده را مي بيينم که با رديف کردن اجناس و تحميل انتخاب صورت مي گيرد. اما در مراگز بزرگ خريد (shopping centerيا mall) ) مصرف کننده همه چيز را در يک جا، چه کالاي فرهنگي و چه کالاي اقتصادي، مي يابد. مرز هاي فرهنگي و اقتصادي از بين مي رود. افراد همه چيز را در يک سقف مي يابند کالاها و به تعبير اپيکوريان سعادت و خوشي را. در اين محل ها مصرف همه چيز : فرهنگ، زمان، کالا، را شاهد هستيم. به بيان ديگر اين مراکز سازمان زندگي روزمره را تشکيل داده اند.
در جامعه مصرفي خريد به صورت يک پيشه فراغتي درامده است. به طور نمونه خريد در امريکا در رديف اوقات فراغت دومين فرواني را دارد، يعني سرانه 6 ساعت در هفته بعد از تلويزيون.
در جامعه مصرفي جنبه هاي هر چه بيشتري از مبادله و تعامل انساني (يا به تعبير برخي جامعه شناساني که بعدا ذکر مي کنيم تعامل انسان و کالا ) از طريق بازار انجام مي گيرد. گرايش بيشتر مردم به بازاري شدن امور است تا استفاده از خدمات دولتي.
در جامعه مصرفي جنبه هاي مصرفي در سازمان هاي سياسي به صورت مصرف سبز، استفاده از بايکوت و تحريم هاي مصرفي رشد چشمگيري داشته است.
در اين جامعه مواجه با رشد آشکار مصرف ورزش به عنوان نوعي صرف اوقات فراغت هستيم که همراه است با وقوع انواع حوادث ورزشي و ظهور حمايت کنندگان تجاري از فعاليت هاي ورزشي.
يکي از تمايزهاي چشمگير جامعه مصرفي با نوع سنتي ان رفع محدوديت از استقراض و از بين رفتن قبح بدهکاري است. در برابر احترام و پرستيژ اجتماعي همراه است با داشتن انواع مختلف کارتهاي اعتباري. به طور مثال اين طور بنظر مي رسد که دارندگان کارت اعتباري امريکن اکسپرس احترام و منزلت بيشتري را از دارندگان ويزا کارت دريافت مي کنند.
در جامعه مصرفي همه چيز از زمان و مکان دستکاري مي شوند تا فراغت يا مصرف زمان ايجاد گردد.
ظهور دامنه وسيعي از جرائم مصرفي از اختلاس روي کارتهاي اعتباري گرفته تا دزدي از فروشگاه ها ، نقص کپي رايت، … رشد نظارت را از جمله نظارتهاي دوربيني يا نظارت متمرکز شبکه هاي اعتباري و مالي را موجب شده است.
جامعه مصرفي جز جرائم بيماريهاي مصرفي را نيز ايجاد کرده است: از اعتياد به الکل تا بيماريهاي اختلال دستگاه گوارشي چون انرکسيا و بوليميا. اينجا بروشني مي توان ديد که ظهور اين بيماريها تا چه حد به رشد اگوهايي مربوط است که به عنوان رفتار مصرفي بروز کرده است. از يک طرف جامعه فراواني را داريم که فرد را به مصرف بيشتر انواع کالاها ترغيب مي کند و از سوي ديگر مدلهايي را ترغيب مي کند که افراد براي دستيابي به آن بايد به انواع رژيم هاي غذايي متوسل شوند و اين يکي از علل بروز اختلال هاي گوارشي مي گردد.
اما کليدي ترين ويژگي اين جامعه را بايد در اجتناب ناپذيري افزايش درجه انتخاب در ساخت و عرضه کالاها بحساب آورد. در جامعه مصرفي کالايي نيست که عرضه گردد اما درجه انتخاب و حق انتخاب مصرف کننده را در نظر نگرفته باشد.
آنچه در جامعه مصرفي بسيار ملموس است رشد غلبه آگهي است. هدف توليد آگهي در جامعه مصرفي ايجاد يک مصرف کننده کارا و نيز مصرف کننده اي است با دوام و قابل اتکاء. اگهي به مصرف کننده القا مي کند مصرف کالاي x کمبود وي را از بين مي برد. بنابر بايد مصرف کننده به انحاي مختلف بداند که کمبود از کالا نيست بلکه از مصرف کننده است. هدف ديگر آگهي تمرکز بر مصرف کننده به عنوان يک موجود اجتماعي است که بوسيله مصرف همان کالا در فرايند تعامل اجتماعي قرار مي گيرد. آنچه در نهايت آگهي دنبال مي کند تغيير جامعه طبقاتي class society به جامعه توده اي mass society است ؛ جامعه اي که در آن “خود” self به “خودِ کالايي” commodity self تيديل شده و فرد با کالاها همنوا و منطبق مي شود.
نمي توان از ظهور مد، بازاريابي پيشرفته به عنوان ديگر ويژگيهاي جامعه مصرفي نام نبرد. مد (fashion) نشان مي دهد که ثروت حداقل اينجا و حالا وجود دارد و نيز مشروعيتي براي مصرف کننده به ارمغان مي آورد و پرستيژ معتبري تنها براي حال ايجاد مي کند. براي طبقات رقيب آسان تر است تا از آن تقليد کنند و نسبتا انگيزش بالايي را براي بسط مصرف گرايي در بين طبقات اجتماعي فراهم مي کند. همچنين مد امروزه استراتژي براي نشان دادن پرستيژ اجتماعي براي همه طبقات بجز طبقات بسيار ثروتمند است. چون آنها به انحاي مختلف به دنبال متاميز کردن خود از طريق نوع ديگري از مصرف هستند. بطور خلاصه توجه به جنبه هاي مد کالا سبک زندگي را به عنوان يک شيوه زندگي تغيير داده است.
اما آنچه در جامعه مدرن مصرفي رخ داده است بروز حس زيبا شناختي aesthetics است. شعار قديمي “زشتي نمي فروشد” uglyness doesnot sell جاي خود را به شعار “ زيبايي اطراف پيش شرط يک زندگي سر زنده” داده است. مراکز خريد نمايش زيبايي و اقتدارهستند، مراکزي که در آن در 7 روز هفته، جهان 24 ساعت بيدار است: چه جهان مجازي و چه جهان فيزيکي
در جامعه شناسي مصرف سه دسته نظريات بطور کل جامعه مصرفي را ارزيابي کرده اند. کساني که با بودريلارد همراهند که مي گويد مصرف کنندگان و اشياء موقعيت ها را در نظام اشياء و کالاها در جهان اجتماعي بهم مرتبط مي کند. همچنين داگلاس و ايشروود اين استدلال را مطرح مي کنند که مصرف کنندگان، کالاها را براي ساختن يک دنياي هوشمند و ايجاد و نگهداري روابط اجتماعي استفاده مي کنند. دسته سوم نظريات مربوط به کساني چون پير بورديو و وبلن است که کوشش مصرف کننده به مصرف کالاها را براي نشان دادن تمايز اجتماعي ارزيابي مي کنند.
بودريلارد اين استدلال را مطرح مي کند که مصرف بخشي از يک نظام ارتباطي است نه چيزي تنها مرتبط به افراد. در جامعه مصرفي رابطه مصرف کننده با شي تغيير کرده است و هر شي ديگر يک بهره وري خاص ندارد. بلکه مجموعه اشياء هستند که معني دار مي شوند. ماشين ظرفشويي ، يخچال، و … هر کدام معني جداگانه اي دارند اما به صورت گروهي رابطه شان با مصرف کننده تغيير مي کند. در مجموعه است که هر شي، شي ديگري را معني مي بخشد. در نتيجه فرد مصرف کننده با super object روبروست و همين انتخاب او را پيچيده مي کند.
برابر نظر جين بودريلارد ما بايد به نظام اشياء (ابژها) توجه کنيم . يعني جنبه هاي سيستميک و نظام يافته مصرف را مورد توجه قرار دهيم. نتيجه اي که مي توان از اين بجث گرفت اين است که مصرف کننده نمي تواند بر شکل دادن مصرف اعمال و نظارت و کنترل کند. برابر اين نظر چه نوع تصويري از مصرف بر اساس اين تحليل بيرون مي آيد؟
lماري دوگلاس و بارون ايش وود جامعه شناس ديگري هستند که به طرح اين سوال مي پردازند که ما اساسا براي چه مصرف مي کنيم؟ آن معتقدند که بر خلاف مدل مصرفي اقتصادي، کالاها براي مشخص کردن مقولات فرهنگي لازمند. لذا کالاها تنها براي ارضاء نيازها نيستند. کالاها مي توانند نشان دهند که يک مقوله اجتماعي به يک فرهنگ خاص مرتبط شده است. برابر اين نظر تمام مواد مصرفي معناي اجتماعي خود را را با خود حمل مي کنند. کالاها هم رابطه اجتماعي درست مي کنند و هم آن را حفظ مي کنند. کالا ها براي ارضا نيازها نيست بلکه براي مفهوم سازي و معنا سازي است. مصرف کالا براي ارضاء نيست براي فکر کردن است. مصرف فرايندي است که مفهوم سازي کارکرد اصلي اش است. طبقات مختلف اجتماعي هم با کنترل مصرف کالاهاي خاص مفهوم و معني طبقه خود را دارند.
lوبلن از جمله جامعه شناساني است که مصرف کننده براي تشخص و احترام و منزلت اجتماعي است که مصرف مي کند. مصرف راه نشان دادن موقعيت اجتماعي است. اين کار به دو صورت انجام مي گيرد: يکي از طريق مصرف زمان تظاهري يا اوقات فراغت تظاهري conspicuous leisure، و ديگري نيز مصرف تظاهري conspicuous. اوقات فراغت تظاهري يکي از راه هاي موثر نشان دادن ثروت و ادعاي موقعيت اجتماعي در اجتماع است (که روابط افراد در آن رودرروست). اما در جامعه بزرگ مصرف تظاهري راه کسب احترام در جامعه است. لذا هر چه جامعه بزرگ تر مي شود کسب پرستيژ اجتماعي با مصرف زمان و نشان دادن غير مولد بودن کمتر مي شود. در جامعه بزرگ ثروتمند خود را فعال تر نشان مي دهد. بدين سبب از مصرف زمان کم مي کند بر مصرف کالا مي افزايد.
در همين دسته بورديو Bourdieu استدلال مي کند که کالاها اشيايي هستند که چيزي را بيان مي کنند و طبقات مختلف کالاهاي مختلف را مي خرند تا جايگاه خود را در ساخت اجتماعي نشان دهند. طبقات در رقابت اند و کالاها اسلحه اين رقابت است. لذا تنشي دائمي بين استفاده از کالاهاي خاص، و عمومي شدن استفاده از آن که موقعيت تمايز يافته آنان را به خطر مي اندازد وجود دارد. لذا کالاها درگير بي پايان تعريف و باز تعريف موقعيت اجتماعي اند.
lپير بورديو رابطه طبقه اجتماعي و مصرف را بر اساس تفکيک سرمايه اقتصادي و سرمايه فرهنگي انجام مي دهد. زمان و پول درگير با سرمايه فرهنگي است و مفهوم مهم در اينجا آموزش است. افرادي که آموزش بيشتري مصرف مي کنند، سرمايه فرهنگي بالايي دارند. بر اساس تمايز دو نوع سرمايه فرهنگي و اجتماعي ترکيب هاي مختلفي حاصل مي شود . اساسا چهار امکان براي گروه هاي اجتماعي وجود دارد: بالا بودن هر دو سرمايه، بالا بودن سرمايه اقتصادي و پايين بودن سرمايه فرهنگي، پايين بودن سرمايه اقتصادي اما بالا بودن سرمايه فرهنگي، و پايين بودن هر دو در گروه هاي اجتماعي مختلف. ترکيب اين دو سرمايه به انواع تفاوت ها اجازه بيان مي دهد.
اما پيامد فعاليت مصرفي، تعامل افراد، يا تعامل افراد و کالاها واشياء، و يا تعامل افراد با نظام اشياء در جامعه مصرفي چيست؟
يکي از مهمترين پيامدهاي اين جامعه دموکراتيزه کردن ابعاد مختلف زندگي است. در اين جامعه درجه انتخاب افراد بشدت افزايش يافته است. کالايي که توليد و عرضه مي شود بدون شک درجه انتخاب بيشتري را براي مصرف کننده قائل است.
lمساله ديگررشد فرد گرايي که به تبع افزايش حق مصرف کننده پديد مي آيد. کالاهاي جامعه مصرفي چه نوع کالاهاي فرهنگي و چه غير فرهنگي بر رشد فرد گرايي افزوده اند. بطور مثال به تاثيرات تلفن همراه نگاه کنيد. آيا انسان در انديشه فرو نمي رود که انساني که تا ديروز به هنگام وجود تلفن ثابت از مکالمه آشکار اجتناب مي کرد اينک در خيابانها و محل کار بدون توجه به ديگران همه چيز را در آفتاب قرار داده است گويي که محرمي وجود ندارد؟
همانطور که در بيان ويژگي هاي جامعه مصرفي ذکر شد جرائم و بيماريهاي مصرفي از ابعاد تاريک اين جامعه بحساب مي آيند. آنچه به اين مساله دامن زده است سنت زدايي به معني افول آيين هاي جمعي و گسترش آيين هاي شخصي است.
اهميت به جنسيت از ديگر ويژگيهاي جامعه مصرفي جديد است. مرئي شدن خريد و وجود فروشگاه هاي بزرگ فضاي جديدي براي زنان در حوزه عمومي Public sphere ايجاد کرده است. فروشگاه هاي بزرگ يا محله هاي بزرگ خريد محملي براي فرار زنان از محل (چشم هاي اجتماع ) و کارهاي خانگي است. به بيان ديگر در اينجاها تعويض لذت و محدوديت خريد محلي با لذت و محدوديت اجتماع غريبه ها صورت مي گيرد. جاذبه فروشگاه هاي بزرگ نشانه آشکار رهايي زنان در شهر مدرن و ايجاد فرصتهاي جديد براي زنان خريدار و زنان کارگراست. در ساخت اقتصادي جديد زنان فروشنده هاي ارزان تري هستند. آنها براي تکميل پديده نمايش نيروي کار ايده ال تري هستند.
دموکراتيزه شدن لوکس گرايي از جمله پيامدهاي جامعه مصرفي است. در اين وضع گروه هاي بيشتري به کالاهاي خاص دستيابي دارند. طبقات بالا براي لوکس گرايي نيازي به فروشگاه هاي بزرگ ندارند. جامعه مصرفي از طريق وجود فروشگاه هاي بزرگ بيشتر بر محور طبقات متوسط است. افزايش اين مراکز با رشد طبقات متوسط شهري رشد کرد. همه اينها بر سبک زندگي تاثير داشته و باعث ظهور سبک هاي مختلف و نيز از مشروعيت انداختن جامعه ايدئولوژيکي شده است.
lدو روند متناقضي که در اين جامعه با آن موجهيم جايگزين شدن وسايل مورد اعتماد بيشتر (مثلا اينترنت در مقايسه با تلويزيون) و ظهور اسامي (brand name) که توليد اعتماد مي کنند. در مقابل رشد اطلاعات در اين جامعه که پديده عدم تقارن اطلاعات را تا حدي محو کرده است نوع ديگري عدم اعتماد ايجاد کرده است.
بهرحال نمي توان به گسترش نوع جديد نابرابري (رشد طبقه فقير underclass) اشاره نکرد. اگر بپذيريم که جامعه مصرفي اينک در همه جا است و جهاني شده است و تمامي حوزه هاي زندگي را نه تنها دموکراتيک بلکه يکپارچه کرده ، نابرابري نيز تنها پديده اي نيست که مربوط به جهان عقب مانده باشد، بلکه مساله اي جهاني است و اين وجدان جهاني است که بايد به آن بپردازد.
(اين مطلب خلاصه اي است از سخنراني که در تاريخ 18 اذرماه 1382 در جمع دانشجويان دانشکده علوم اجتماعي و به دعوت انجمن اسلامي اين دانشکده صورت گرفته است)
Hits: 8