لابراتوار فقرکشی: گزارش آکادمی نوبل درباره تحقیقات بنرجی، دوفلو و کریمر
بهرغم پیشرفتهای قابل توجهی که طی چند دهه گذشته در مبارزه با فقر جهانی انجام شده است (در تمام ابعاد متفاوتش)، هنوز هم فقر یکی از اصلیترین و بزرگترین چالشهای پیشروی بشر است. برای مثال امروزه بیشتر از 700 میلیون نفر از مردم دنیا در فقر مطلق و با درآمدهای به شدت پایین زندگی میکنند. هرساله پنج میلیون نفر کودک زیر پنج سال به خاطر بیماری میمیرند. آن هم بیماریهایی که اغلب میتوان از طریق اقداماتی که اثربخشی آنها اثبات شده است از آنها جلوگیری کرد. امروزه تعداد زیادی از کودکان در کشورهای با درآمد پایین و متوسط به مدرسه میروند، اما بسیاری از آنها به این خاطر که نمیتوانند به خوبی بخوانند، بنویسند یا محاسبات ریاضی را انجام دهند، مدرسه را ترک میکنند. اینکه چگونه میتوان بهطور اثربخش فقر را کاهش داد، یکی از چالشبرانگیزترین سوالات بشر بوده و هست. این سوال همچنان یکی از بزرگترین سوالاتی است که علم اقتصاد از زمان تولدش با آن مواجه بوده است. خب حالا به اینجا میرسیم که چگونه میتوان بهترین استراتژی را برای مبارزه با فقر و افزایش رفاه مردم جهان تعیین کرد؟ جایزه نوبل علم اقتصاد امسال به رویکرد آزمایشگاهی داده شد. رویکردی که علم اقتصاد توسعه را متحول کرد. اقتصاد توسعه شاخهای از علم اقتصاد است که بخش زیادی از آن به بررسی دلایل فقر جهانی و نحوه مبارزه با آن میپردازد. طی تنها دو دهه، تحقیقات بسیار ارزشمند و نوین آبهیجیت بنرجی، استر دوفلو و مایکل کریمر، علم اقتصاد توسعه را به یک رشته آزمایشگاهی تبدیل کرده است. خلاقیتهایی که درون و خارج از این حوزه از علم اقتصاد انجام شده است، به بالغ شدن دانههای تغییر کمک کرده است. در داخل این حوزه از علم اقتصاد، انگس دیتون، برنده نوبل علم اقتصاد در سال 2015 تحقیقاتی را که در اقتصاد توسعه انجام میشوند به سمت تجزیهوتحلیلهای اقتصاد خرد سوق داد. او همچنین این ایده را مطرح کرد که سنجش رفاه، بهخصوص رفاه فقرا باید با مبارزه علیه فقر ادغام شود. خارج از حوزه اقتصاد توسعه، آنچه با عنوان انقلاب اعتبار داشتن (credibility revolution) شناخته میشود و اولین بار در دهه 90 و در اقتصاد نیروی کار مطرح شد، تحقیقات اقتصادی را به سمت تمرکز روی تخمین اثرات علّی (causal effect) سوق داد. مضاف بر این، یک نظریه اقتصاد خرد که به این موضوع میپرداخت که انگیزهها، اطلاعات و محدودیتهای رفتاری چگونه رفتار انسان را شکل میدهند، به محققان یک ابزار قدرتمند داد که با استفاده از آن بتوانند به تجزیهوتحلیل عوامل تعیینکننده فقر و همچنین کانالهای کاهش فقر بپردازند. این دستاوردهای متدولوژیک بدون شک در مسیری که علم اقتصاد توسعه در آن قرار گرفته بود الزامی بودند. اما با همه اینها هنوز هم یک تکه از پازل پیدا نشده بود. تکهای که بنرجی، دوفلو و کریمر آن را یافتند.
اقتصاد آزمایشگاهی
بهترین راه برای طراحی راهحل جهت کاهش فقر جهانی چیست؟ استفاده از تحقیقات خلاقانهای که بر محوریت آزمایشهای میدانی استوار هستند. آبهیجیت بنرجی، استر دوفلو و مایکل کریمر بنیانهای مورد نیاز برای پاسخ به این سوال را که بهترین راه برای طراحی راهحل جهت کاهش فقر چیست بنا نهادهاند؛ بنیانهایی که برای بشریت بسیار حیاتی است. طی دو دهه گذشته استانداردهای زندگی مردم در تقریباً همه جای جهان بهطور قابل توجهی بهبود یافته است. رفاه اقتصادی (که با استفاده از سرانه تولید ناخالص داخلی سنجیده میشود) در سالهای 1995 تا 2018 در فقیرترین کشورهای دنیا دو برابر شده است. نرخ مرگومیر کودکان در حال حاضر نسبت به نرخی که در سال 1995 بود نصف شده است. همچنین درصد بچههایی که به مدرسه میروند از سال 1995 تا 2018 از 56 درصد به 80 درصد رسیده است. بهرغم این پیشرفتها، چالشهای غولپیکری که پیشروی بشر هستند هنوز سر جای خود استوارند. امروزه بیشتر از 700 میلیون نفر از مردم جهان با درآمدهای بسیار پایین زندگی میکنند. هنوز هم هر سال، پنج میلیون بچه قبل از اینکه به تولد پنجسالگیشان برسند، میمیرند. آن هم اغلب به خاطر بیماریهایی که میتوان با درمانهای بسیار ساده و نسبتاً کمهزینه از آنها جلوگیری یا آنها را درمان کرد. نیمی از کودکان دنیا هنوز بدون اینکه مباحث ابتدایی را بیاموزند و مهارتهای محاسباتی پایه را فرا بگیرند مدرسه ترک میکنند.
یک رویکرد جدید
به منظور مبارزه با فقر، ما باید کاراترین شکلهای اقدامات ممکن جهت این کار را تعیین کنیم. برندگان نوبل علم اقتصاد در سال 2019 نشان دادهاند که چگونه مساله فقر جهانی میتواند با شکستن آن به چندین سوال کوچکتر (اما جزئیتر) مورد بررسی بهتر قرار گیرد؛ سوالهایی که باید در سطح فردی یا گروهی پرسیده شوند. آنها سپس با استفاده از آزمایشهای میدانی ویژهای که طراحی میکنند به هر یک از این سوالهای کوچکتر و جزئیتر پاسخ میدهند. طی 20 سال گذشته، این رویکرد بهطور کامل نحوه انجام تحقیقات را در حوزهای که آن را با عنوان اقتصاد توسعه میشناسیم، دگرگون کرده است. رویکرد جدیدی که در نتیجه کارهای برندگان نوبل اقتصاد سال 2019 به تحقیقات حوزه اقتصاد توسعه و مبارزه با فقر به وجود آمده است، نتایج محکم و پایداری را نشان میدهد که این نتایج به مبارزه با فقر جهانی کمک شایانی میکنند.
سالهاست که از تفاوتهای بزرگی که بین میانگین بهرهوری در کشورهای فقیر و ثروتمند وجود دارد آگاه هستیم. اما همانطور که آبهیجیت بنرجی و استر دوفلو اشاره کردهاند، بهرهوری نهتنها تا اندازه بسیار زیادی بین کشورهای فقیر و ثروتمند تفاوت دارد، بلکه در داخل خود کشورهای فقیر نیز سطح بهرهوری متفاوت است. بعضی از افراد یا شرکتها از آخرین تکنولوژی استفاده میکنند، در حالی که دیگر افراد یا دیگر شرکتها (که کالاها یا خدمات مشابهی تولید میکنند) از ابزارهای ازمدافتاده برای تولید استفاده میکنند. بنابراین میانگین پایین بهرهوری تا اندازه بسیار زیادی به این علت است که بعضی از افراد یا شرکتها از قافله عقب میمانند. آیا این موضوع بازتابدهنده فقدان اعتبار و خطمشیهایی است که بهطور ضعیف طراحی میشوند؟ یا بازتابدهنده این است که مردم به این نتیجه میرسند که تصمیمگیری کاملاً عقلانی جهت سرمایهگذاری کار بسیار سختی است؟ رویکرد تحقیقاتیای که از سوی برندگان نوبل سال 2019 طراحی شده است دقیقاً با همین نوع از سوالات سروکار دارد.
آزمایشهای میدانی در مدارس
اولین مطالعات برندگان نوبل 2019، آزمایشهایی بود که با مسائل مربوط به آموزش سروکار داشت. اینکه کدام نوع از دخالتها، نتایج آموزشی را با کمترین هزینه، افزایش میدهد؟ در کشورهای با درآمد پایین، کتابهای درسی کمیاب هستند و بچهها اغلب با شکم گرسنه به مدرسه میروند. آیا اگر این بچهها به کتابهای درسی بیشتر دسترسی داشتند، سطح یادگیریشان ارتقا مییافت و به نتایج بهتری دست مییافتند؟ یا اینکه آیا دادن وعدههای غذایی رایگان به آنها در مدرسه اثربخش خواهد بود؟ در میانه دهه 1990 میلادی، مایکل کریمر و همکارانش تصمیم گرفتند بخشی از تحقیقاتشان در دانشگاههای شمال شرق آمریکا را به مناطق روستایی در غرب کنیا ببرند که در نتیجه این کار بتوانند به چنین سوالاتی جواب دهند. آنها با همکاری یک سازمان غیرانتفاعی محلی، تعدادی آزمایش میدانی را اجرا کردند.
اما چرا این محققان استفاده از آزمایشهای میدانی را برای رسیدن به پاسخ سوالات فوق انتخاب کردند؟ خب؛ اگر میخواهید اثر داشتن کتابهای درسی بیشتر را روی یادگیری دانشآموزان آزمایش کنید، اینکه به سادگی سطح یادگیری دانشآموزان را در مدارس مختلف با توجه به دسترسی دانشآموزان این مدارس به کتابهای درسی با یکدیگر مقایسه کنید، یک رویکرد مناسب نخواهد بود. ممکن است این مدارس به دلایل مختلفی با یکدیگر تفاوت داشته باشند. مثلاً خانوادههای ثروتمندتر معمولاً کتابهای بیشتری برای فرزندانشان میخرند یا مثلاً اینکه نمرات دانشآموزان در مدارسی که بچههای کمتری در آن واقعاً فقیر هستند، معمولاً بالاتر است. یکی از راههای حل کردن چنین مشکلاتی، این است که مطمئن شویم مدارسی که با یکدیگر مورد مقایسه قرار میگیرند، بهطور میانگین ویژگیهای یکسانی داشته باشند. این کار میتواند اینگونه انجام شود: اینکه بگذاریم شانس تعیین کند چه مدارسی انتخاب شوند و با هم مورد مقایسه قرار بگیرند (این کار یکی از روشهای سنتی است که در آزمایشهای علوم طبیعی و پزشکی مورد استفاده قرار میگیرد). در مقابل آزمایشهای تصادفی سنتی، برندگان نوبل 2019 علم اقتصاد از آزمایشهای میدانی استفاده کردهاند. آنها با استفاده از این روش سعی در مطالعه این موضوع داشتهاند که افراد در محیطهایی که بهطور روزمره در آنها حضور دارند چگونه رفتار میکنند.
کریمر و همکارانش تعدادی از مدارسی را که نیاز به حمایتهای قابل توجه داشتند انتخاب کردند و بهطور تصادفی این مدارس را در گروههای مختلف قرار دادند. همه مدارسی که انتخاب شده بودند و در گروههای مختلف قرار گرفته بودند، منابع اضافیای را به شکلهای مختلف و در زمانهای متفاوت دریافت کردند. در یکی از مطالعات به یکی از گروهها کتابهای بیشتری داده شد، در حالی که در مطالعه دیگر به یکی از گروهها وعدههای غذایی رایگان در مدرسه داده شد. از آنجا که شانس تعیین میکرد چه گروهی از مدارس چه چیزی را دریافت کند، در ابتدای آزمایشها بهطور میانگین هیچ تفاوتی بین گروههای مختلف نبود (به زبان دیگر گروههای مختلف که هر یک از آنها شامل تعدادی مدرسه بودند، نباید بهطور میانگین با یکدیگر تفاوت میداشتند). بنابراین محققان میتوانستند بهطور معتبر، تفاوتهایی را که در ادامه در سطح یادگیری دانشآموزان گروههای مختلف به وجود میآمد به حمایتهای مختلفی که از این گروهها شده بود ربط دهند. آزمایشها نشان داد که هم کتابهای درسی بیشتر و هم وعدههای غذایی رایگان، تفاوتی در سطح یادگیری دانشآموزان ایجاد نکرده است. اگر هم دادن کتابهای درسی بیشتر به یکی از گروهها منتج به این شده بود که سطح یادگیری دانشآموزان بالا رود، این افزایش در سطح یادگیری فقط برای بهترین دانشآموزانی که در این گروه قرار داشتند صادق بود.
آزمایشهای میدانی بعدی نشان دادهاند که مشکلات ابتدایی در بسیاری از کشورهای با درآمد پایین، مشکلات مربوط به کمبود منابع نیست. در عوض بزرگترین مشکل در کشورهای با درآمد پایین این است که آموزش، به اندازه کافی منطبق بر نیازهای دانشآموزان نیست. در ابتدای این آزمایشها، بنرجی، دوفلو و دیگران، برنامههای آموزش جبرانی برای دانشآموزان را در دو شهر هند مورد مطالعه قرار دادند. برای مدارسی که در بمبئی و وادودارا قرار داشتند، دسترسی به دستیاران آموزشی جدیدی که نیازهای ویژه دانشآموزان را برآورده میکردند فراهم شد. این مدارس به روشی مبتکرانه و تصادفی در گروههای مختلف قرار داده شدند و به محققان این اجازه را دادند که بهطور معتبر، اثر دستیاران آموزشی را روی سطح یادگیری دانشآموزان برآورد کنند. این آزمایش بهطور صریح نشان داد که دستیاران آموزشی که با هدف ارتقای سطح یادگیری ضعیفترین دانشآموزان به مدارس مورد آزمایش میرفتند، یک اقدام اثربخش در کوتاهمدت و میانمدت بود.
در ادامه اینگونه مطالعات که در کنیا و هند انجام شده بودند، آزمایشهای میدانی جدیدی در کشورهای دیگر، با تمرکز بر حوزههای مهمی همچون بهداشت، دسترسی به اعتبار و استفاده از تکنولوژیهای جدید صورت گرفتند. بنرجی، دوفلو و کریمر در خط مقدم این تحقیقات بودند. به خاطر کارهای این سه نوبلیست، آزمایشهای میدانی، به روش استاندارد اقتصاددانان توسعه در بررسی اثرات اقدامات مختلفی که برای کاهش فقر انجام میشوند بدل شد.
آزمایشهای میدانی و تئوری
آزمایشهایی که به خوبی طراحی میشوند به شدت قابل اعتبار هستند و میشود به نتایج آنها تکیه کرد. به عبارت دیگر آنها روایی درونی (internal validity) دارند. این روش به کرات در آزمایشهای سنتی حوزه پزشکی و دارویی مورد استفاده قرار گرفتهاند. آزمایشهایی که برای انجام آن نیاز داریم افرادی را برای آزمایش استخدام کنیم. با این حال اغلب این سوال وجود داشته است که آیا یک درمان ویژه به لحاظ آماری اثر معناداری دارد یا خیر. آزمایشهایی که از سوی برندگان نوبل علم اقتصاد در سال 2019 طراحی شدند، دو ویژگی متمایز دارند. اول اینکه شرکتکنندگان در این آزمایشها، هم در گروه کنترل و هم در گروه آزمایش، تصمیمات واقعیای را در محیطهای روزمره زندگیشان گرفتند. این بدان معنا بود که نتایج آزمایش کردن یک خطمشی جدید، اغلب میتوانست در جایی که آزمایش در آنجا انجام شده است مورد استفاده قرار گیرد.
ویژگی دوم این بود که نوبلیستهای علم اقتصاد در 2019، به یک نگرش بنیادین تکیه کردند. اینکه بیشتر چیزی که ما میخواهیم بهبود بخشیم (چیزهایی مانند نتایج آموزشی) بازتابدهنده تصمیمات افراد بیشمار است (برای مثال میان دانشآموزان، والدین و معلمان). بنابراین بهبود پایدار نیازمند رسیدن به این درک است که مردم چگونه تصمیمگیری میکنند. اینکه نیروهای هدایتکنندهای که در پس تصمیمات آنها وجود دارد چیست. بنرجی، دوفلو و کریمر، نهتنها اثر اقدامات مختلف را آزمایش کردند و نشان دادند که چه کاری جواب میدهد و چه کاری جواب نمیدهد، بلکه همچنین با آزمایشهایشان به این سوال پاسخ دادند که چرا یکسری از اقدامات اثربخش هستند و چرا بعضی دیگر اثربخش نیستند.
برندگان نوبل علم اقتصاد سال 2019 برای مطالعه انگیزهها، محدودیتها و اطلاعاتی که تصمیمات شرکتکنندگان را تحت تاثیر قرار میدهد، از نظریه قرارداد و اقتصاد رفتاری استفاده کردند. جالب توجه است که نوبل علم اقتصاد سال 2016 به نظریه قرارداد و نوبل علم اقتصاد در سال 2017 به اقتصاد رفتاری داده شد.
تعمیم نتایج
یکی از مسائل کلیدی این است که آیا نتایجی که آزمایشها به دست میدهند، روایی بیرونی (external validity) دارند یا خیر. به عبارت دیگر آیا نتایج این آزمایشها به خارج از فضایی که آزمایش در آنها انجام شده است قابل تعمیم هستند یا خیر. آیا میشود نتایج آزمایشهایی را که در مدارس کنیا و هند انجام شد عمومیسازی کرد و به مدارس دیگر نقاط جهان تعمیم داد؟ آیا اگر یک سازمان غیرانتفاعی یا یک سازمان دولتی، اقدامات ویژهای را که در نتیجه کارهای بنرجی، دوفلو و کریمر طراحی شدهاند اجرا کنند، تفاوتی ایجاد میشود؟ اگر کاری بر اساس نتایج آزمایشهای این نوبلیستها در مقیاسهای وسیعتر انجام شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا این اقدامات روی افرادی که خارج از گروه آزمایش هستند نیز تاثیر دارند؟ (مثلاً به این خاطر که افرادی که خارج از گروه آزمایش هستند به نوعی از دسترسی به منابع کمیاب برونرانی میشوند یا با قیمتهای بالاتر روبهرو میشوند). بنرجی، دوفلو و کریمر همچنین در خط مقدم تحقیقاتی بودهاند که روی مساله روایی بیرونی متمرکز میشود و روشهای نوینی را که اثرات برونرانی (crowding out effect) و دیگر اثرات سرریز (spillover effects) را مورد نظر قرار میدهند، بسط و توسعه دادهاند. لینک کردن آزمایشها به نظریه اقتصادی همچنین فرصتهای موجود را برای عمومیسازی و تعمیم دادن نتایج این آزمایشها افزایش میدهد.
نتایج واقعی
در ادامه، چند مثال از نتایج ویژهای که در نتیجه مطالعات بنرجی، دوفلو و کریمر به دست میآیند شرح میدهیم:
آموزش
ما اکنون دید واضحی نسبت به مشکل اصلی مدارس بسیاری از کشورهای فقیر داریم. برنامههای آموزش مدارس کشورهای فقیر، با نیازهای دانشآموزان همخوانی ندارد. تعداد غیبتهای معلمان مدارس در این کشورها بسیار بالاست و نهادهای آموزشی در کشورهای فقیر بهطور کلی ضعیف هستند. مطالعه انجامشده از سوی بنرجی، دوفلو و همکارانشان، نشان داد که حمایت هدفمند از دانشآموزان ضعیف، اثرات مثبت محکمی داشتند و این اثرات نهتنها در کوتاهمدت بلکه در بلندمدت هم وجود داشتند. این مطالعه شروع یک فرآیند تعاملی (interactive process) بود که نتایج آن به برنامههای بزرگمقیاستر برای حمایت از دانشآموزان ضعیف تعمیم داده شدند. این برنامهها امروزه در بیشتر از 100 هزار مدرسه در هند اجرا میشوند.
آزمایشهای میدانی دیگر، نبود انگیزه در معلمان را مورد بررسی قرار داد. این آزمایشها همچنین ذیحسابی و پاسخگویی معلمان را بررسی کرده است (نداشتن انگیزه و عدم ذیحسابیای که خود را در غیبتهای مکرر معلمان نشان داده است). یکی از راههای افزایش انگیزه معلمان، استخدام آنها بر اساس قراردادهای کوتاهمدت بود. قراردادهای کوتاهمدتی که میتوانست بعد از حاصل شدن نتایج خوب تمدید شود. دوفلو، کریمر و دیگران، اثرات استخدام معلمان با این قراردادهای کوتاهمدت را با اثر کاهش دادن نسبت دانشآموزان به معلمان (کاهش دادن تعداد دانشآموزان سر کلاس معلمی که بهطور دائمی استخدام شده است) مقایسه کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که دانشآموزانی که معلمانشان دارای قراردادهای کوتاهمدت بودند، بهطور معناداری به نتایج بهتری در امتحانات دست یافتند. اما در کلاس معلمهایی که بهطور دائمی به استخدام درآمده بودند و تعداد دانشآموزان در کلاسشان کاهش یافته بود، نمرات افزایش معناداری را تجربه نکرده بود (به زبان ساده اثر استخدام معلمان با قراردادهای کوتاهمدت خیلی بیشتر از این است که تعداد دانشآموزان را سر کلاس معلمهایی که قراردادهای بلندمدت دارند کم کنیم).
بهطور کلی، این تحقیقات جدید آزمایشمحور روی آموزش در کشورهای با درآمد پایین نشان میدهد که منابع بیشتر بهطور کلی تاثیر محدودی روی سطح یادگیری دانشآموزان دارند. در حالی که اصلاحات آموزشیای که فرآیند تدریس را با نیازهای دانشآموزان منطبق میکند، تاثیر بسیار زیادی روی سطح یادگیری آنها دارند. بهبود مدیریت مدارس و افزایش مسوولیتپذیری معلمانی که کارشان را درست انجام نمیدهند نیز یکی از اقداماتی است که بسیار ثمربخش است (نسبت به هزینههایی که برای انجام این کار میپردازیم، بسیار اثربخش است).
سلامت
یکی از مسائل مهم این است که آیا افراد برای دارو و درمان باید هزینه پرداخت کنند و اگر پاسخ مثبت است، این هزینه چقدر باید باشد. یک آزمایش میدانی که از سوی کریمر انجام شده است به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه تقاضای قرصهای ضدانگل برای عفونتهای انگلی از طریق قیمت این قرصها تحت تاثیر قرار گرفته است. کریمر و همکارانش دریافتند که وقتی این قرصها رایگان بود، 75 درصد از والدین این قرصها را به فرزندانشان داده بودند. در حالی که زمانی که هزینه این قرصها کمتر از یک دلار آمریکا بود، فقط 18 درصد از والدین این قرصها را به فرزندانشان داده بودند (البته زمانی که هزینه این قرصها کمتر از یک دلار بود هم به شدت به آنها یارانه داده شده بود وگرنه قیمت این قرصها از یک دلار بیشتر است). بسیاری از آزمایشهای بعدی نیز این نتیجه را تایید کردهاند. اینکه وقتی حرف از سرمایهگذاری روی سلامت و اقدامات پیشگیرانه به میان میآید، افراد فقیر به شدت نسبت به قیمت حساس هستند.
همچنین کیفیت پایین خدمات یکی دیگر از دلایلی است که توضیح میدهد چرا خانوادههای فقیر، بسیار کم روی اقدامات پیشگیرانه سرمایهگذاری میکنند. یک مثال این است که در کشورهای بسیار فقیر، کارکنانی که در مراکز بهداشت و سلامت مسوول واکسیناسیون هستند، اغلب سر کار حاضر نمیشوند. بنرجی، دوفلو و دیگران به بررسی این موضوع پرداختند که آیا کلینیکهای سیار واکسیناسیون (که در آنها کارکنان مسوول واکسیناسیون همواره در محل حضور دارند) میتوانند این مشکل را حل کنند یا خیر. نتایج آزمایشها نشان داد در روستاهایی که بهطور تصادفی انتخاب شده بودند که به کلینیکهای سیار دسترسی داشته باشند، نرخ واکسیناسیون سه برابر شد. بهطوری که نرخ واکسیناسیون در این روستاها به 18 درصد رسید در حالی که در روستاهایی که به کلینیکهای سیار دسترسی نداشتند، نرخ واکسیناسیون شش درصد بود. همچنین زمانی که قرار شد به هر خانوادهای که فرزندانش را واکسیناسیون میکند به عنوان تشویق، یک بسته عدس داده شود، نرخ واکسیناسیون از 18 درصد به 39 درصد رسید.
از آن جهت که کلینیکهای سیار هزینه ثابت بسیار بالایی داشتند، این بار با وجود هزینههای اضافیای که به خاطر بستههای عدس میشد، هزینه کل هر واکسیناسیون نصف شد.
عقلانیت محدود
در مطالعه واکسیناسیون، انگیزهها و دسترسی بهتر به مراقبتهای بهداشتی، بهطور کامل مشکل را حل نکرد. چراکه باز هم 61 درصد از کودکان واکسینه نمیشدند. نرخ پایین واکسیناسیون در بسیاری از کشورهای فقیر احتمالاً دلایل دیگری هم دارد که یکی از این دلایل این است که افراد همیشه در عملکردشان عقلانیت کامل ندارند. این توضیح همچنین میتواند کلید درک مشاهدات دیگری باشد که حداقل در ابتدای امر که با آنها مواجه میشویم، فهمشان برایمان سخت است.
یکی از این مشاهدات این است که بسیاری از مردم در برابر استفاده از تکنولوژیهای جدید از خود مقاومت نشان میدهند. دوفلو، کریمر و همکارانشان در یک آزمایش میدانی که به زیرکی هرچه تمامتر طراحی شده بود، به بررسی این موضوع پرداختند که چرا کشاورزان (به ویژه در کشورهای جنوب صحرای آفریقا) از نوآوریهای نسبتاً سادهای همچون کود مصنوعی استفاده نمیکنند؛ حتی با اینکه این نوآوریها عایدی بسیاری را برایشان به ارمغان خواهد آورد. یکی از چیزهایی که میتوان با آن این مساله را توضیح داد، تورش زمانی حال (present bias) است. اینکه زمان حال بخش زیادی از هوشیاری و آگاهی مردم را اشغال میکند و بنابراین آنها تمایل دارند تصمیمات سرمایهگذاریشان را به تاخیر بیندازند. وقتی هم فردا میآید، آنها یکبار دیگر با همان تصمیمی که دیروز میتوانستند بگیرند مواجه میشوند و باز هم سرمایهگذاری را به تاخیر میاندازند. نتیجه میتواند به وجود آمدن یک چرخه شر (vicious circle) باشد که در آن، افراد روی آیندهشان سرمایهگذاری نمیکنند؛ با اینکه میدانند این کار منافعشان را در آینده تامین خواهد کرد و در بلندمدت به نفعشان خواهد بود.
عقلانیت محدود دلالتهای مهمی را برای طراحی خطمشی دارد. اگر افراد دچار تورش زمان حال هستند (زمان حال را به آینده ترجیح میدهند و انجام کاری را که باعث میشود در آینده منتفع شوند به تاخیر میاندازند)، پس یارانههای موقت برای آنها بهتر از یارانههای همیشگی است. پیشنهادی که فقط در اینجا کاربرد دارد و انگیزهها را برای به تاخیر انداختن سرمایهگذاری کاهش میدهد. این دقیقاً همان چیزی است که دوفلو، کریمر و همکارانشان در نتیجه آزمایشهایی که انجام دادند فهمیدند. اینکه دادن یارانههای موقت به استفاده از کود مصنوعی، بهطور قابل توجه، آثار بسیار بیشتری نسبت به دادن یارانههای دائمی به این کودها داشت (یارانههای موقت به مصرف کودهای مصنوعی، استفاده از این کودها را در کشاورزی نسبت به زمانی که به مصرف کودهای مصنوعی یارانههای دائمی داده میشد بیشتر کرد).
اعتباردهی خرد
اقتصاددانان توسعه از آزمایشهای میدانی برای ارزیابی برنامههایی که از قبل در مقیاسهای بسیار بزرگ به اجرا درآمدهاند استفاده کردهاند. یکی از مثالهای این کار، معرفی انبوه وامهای خرد (microloan) در کشورهای مختلف است؛ وامهایی که منبع به وجود آمدن خوشبینی قابل توجهی در مسیر مبارزه با فقر بوده است. بنرجی، دوفلو و همکارانشان یک مطالعه اولیه را روی برنامه اعتباردهی خرد (microcredit) انجام دادند. این برنامه روی خانوادههای فقیری که در حیدرآباد هند زندگی میکنند متمرکز بود. آزمایشهای میدانی بنرجی، دوفلو و همکارانشان نشان داد که برنامه اعتباردهی خرد، اثر مثبت نسبتاً کمی روی سرمایهگذاری در کسبوکارهای کوچکی که از قبل وجود داشتهاند، داشته است. اما آنها دریافتند که برنامه اعتباردهی خرد اجراشده در این کلانشهر، نه در 18 ماه و نه در 36 ماه، هیچ اثری بر مصرف یا دیگر شاخصهای توسعه نداشته است. آزمایشهای میدانی مشابه در کشورهایی همچون بوسنی و هرزگوین، اتیوپی، مراکش، مکزیک و مغولستان نیز به نتایج مشابهی دست یافتند.
اثر سیاستی
تحقیقات بنرجی، دوفلو و کریمر، چه بهطور مستقیم و چه بهطور غیرمستقیم، اثرات واضحی روی سیاستگذاری داشته است. بهطور طبیعی غیرممکن است که بتوانیم بهطور دقیق اهمیت تحقیقات آنها در شکلدهی خطمشیهای مبارزه با فقر در کشورهای مختلف را اندازهگیری کنیم. با این حال بعضی وقتها این امکان وجود دارد که تحقیقات آنها به سیاستگذاری را با یک خط مستقیم به یکدیگر وصل کنیم (این امکان وجود دارد که بتوان نشان داد، بعضی از سیاستگذاریهای توسعهای نتیجه مستقیم تحقیقات آنهاست). تعدادی از مطالعاتی که پیشتر نیز به آنها اشاره کردیم، قطعاً روی سیاستگذاریهای توسعهای در کشورهای مختلف تاثیر مستقیم داشته است. مطالعاتی که روی آموزشهای درمانی انجام شده است، نهایتاً توانسته است استدلالهای محکمی را در طرفداری از برنامههای حمایتی بزرگمقیاسی که اکنون بیشتر از پنج میلیون کودک هندی را تحت پوشش دارند، ارائه کند. مطالعهای که روی قرصهای ضدانگلی انجام شد نهتنها نشان داد که انگلزدایی، به وضوح باعث میشود که بچههایی که به مدرسه میروند سطح سلامت بسیار بالاتری داشته باشند، بلکه همچنین نشان داد که والدین بسیار نسبت به قیمت قرصهای ضدانگلی حساس هستند. با توجه به این نتایج، سازمان سلامت و بهداشت جهانی برنامه ویژهای را به اجرا درآورد: اینکه به بیش از 800 میلیون بچهمدرسهای که در مناطقی زندگی میکنند که بیشتر از 20 درصد آنها یک نوع خاص از بیماریهای انگلی را دارند، بهطور رایگان قرص و داروی ضدانگلی داده شود.
همچنین تخمینهای غیردقیقی از اینکه چند نفر از مردم جهان تحت تاثیر نتایج تحقیقات بنرجی، دوفلو و کریمر قرار گرفتهاند وجود دارد. یکی از این تخمینها از یک شبکه تحقیق جهانی با نام J-Pal که دو تن از نوبلیستهای علم اقتصاد سال 2019 در شکلگیری آن نقش داشتهاند به دست میآید. همچنین تحقیقاتی که برای مبارزه با فقر انجام میشوند، شامل سرمایهگذاری نکردن پول در اقدامات غیراثربخش نیز هست. دولتها و سازمانها در نتیجه تحقیقات بنرجی، دوفلو و کریمر، از طریق پایان دادن به بسیاری از برنامههای غیرکارا (برنامههایی که با استفاده از آزمایشهای میدانی، غیراثربخش بودنشان مشخص شده است)، منابع قابل توجه زیادی را برای اقدامات اثربخشتر آزاد کردهاند. به علاوه، تحقیقات این سه نوبلیست از طریق تغییر نحوه عملکرد سازمانهای دولتی و سازمانهای خصوصی، تاثیرات غیرمستقیم زیادی داشته است. به طوری که به منظور تصمیمگیری بهتر، روزبهروز تعداد بیشتری از سازمانهای دولتی و غیرانتفاعی که برای مبارزه با فقر تلاش میکنند، بهطور سیستماتیک شروع به ارزیابی اقداماتشان از طریق آزمایشهای میدانی میکنند.
برندگان نوبل امسال نقش بسیار مهمی در بازشکلدهی تحقیقاتی که در حوزه اقتصاد توسعه انجام میشود، ایفا کردهاند. طی فقط 20 سال نتایج تحقیقات آنها به بدنه اقتصاد جریان اصلی راه پیدا کرده است. این تحقیقات جدید که بر محوریت آزمایشها هستند، پیش از این توانسته است به کاهش فقر جهانی کمک کند و پتانسیل بسیار زیادی نیز در بهبود زندگی کسانی که در سیاره زمین در فقر به سر میبرند، دارد.
نوشته: مرتضی مرادی
منبع: نوبل علم اقتصاد در سال 2019، گزارش منتشرشده از سوی آکادمی نوبل، https://www.nobelprize.org
برگرفته: هفته نامه تجارت فردا