کالبدشکافی ثروت: ثروت جهانی در چه مسیری قرار دارد؟
پیشبینی میشود که ثروت جهانی تا پنج سال آینده یعنی سال 2024 به اندازه 27 درصد رشد کند و به 459 تریلیون دلار برسد. اگرچه کشورهای با درآمد پایین و درآمد کمتر از متوسط در حال حاضر تنها 31 درصد از ثروت جهان را دارند، اما مسوولیت 38 درصد از رشدی که پیشبینی میشود ثروت جهانی طی پنج سال آینده به خود ببیند، بر عهده این کشورهاست. همچنین رشد کشورهای با درآمد متوسط محرک اصلی روندهای جهانی ثروت خواهد بود. تعداد میلیونرهای جهان نیز طی پنج سال آینده به طور قابل توجهی افزایش خواهد یافت و به 63 میلیون نفر خواهد رسید. موسسه تحقیقاتی کردیت سوئیس در اکتبر سال 2019 مانند سالهای گذشته گزارش بسیار جامعی از معادلات ثروت و توزیع آن در جهان منتشر کرده است. این موسسه گزارش ثروت جهانی را برای اولینبار 10 سال پیش منتشر کرد اما گزارش امسال کردیت سوئیس، بسیار جزئیتر از سالهای قبل است. ما در این پرونده خلاصهای از مهمترین بخشهای این گزارش را ترجمه کردهایم. اینکه کشورهای تاثیرگذار بر معادلات ثروت جهان کداماند؟ به ایالات متحده و چین پرداختهایم و برای توضیحات بیشتر پیرامون این دو کشور، به طور خلاصه بحران مالی سال 2008 و چین تحت رهبری دنگ شیائوپینگ را مورد بررسی قرار دادهایم. همچنین در این گزارش خواهید دید که کدام کشورهای دنیا و همچنین کدام مناطق دنیا بیشترین ثروت را دارند. به علاوه اینکه این ثروت درمیان بزرگسالان چگونه توزیع شده است. با خواندن این گزارش تصویر جامعی از اینکه ثروت جهان در دست چه کسانی است، جهان چند میلیونر دارد و قرار است چند میلیونر داشته باشد و اینکه این میلیونرها در کجا زندگی میکنند در ذهنتان نقش خواهد بست. در متن این پرونده در مورد هرم ثروت خواهید خواند؛ اینکه چه سهمی از مردم بیشترین ثروت دنیا را در دست دارند. همچنین سعی کردهایم مهمترین جداول و نمودارهای گزارش ثروت جهان را در این پرونده با توضیحاتی در مورد آنها ارائه کنیم.
طلسم ناگسستنی: گزارش موسسه کردیت سوئیس در مورد رشد، توزیع و نابرابری ثروت در سال 2019
10سال پیش، موسسه تحقیقاتی کردیت سوئیس (Credit Suisse Research Institute) اولین گزارش ثروت جهانی را منتشر کرد. گزارشی که در آن بهروزترین بررسیهای انجامشده از ثروت خانوار (در دهکهای درآمدی مختلف و در کشورهای مختلف) ارائه میشد. از آن زمان به بعد، گزارش ثروت جهانی به یک مرجع استاندارد برای پایش رشد ثروت میان کشورها تبدیل شده است. همچنین گزارش ثروت جهانی یک مرجع استاندارد برای پایش این موضوع است که آیا نابرابری ثروت در جهان در حال افزایش است یا کاهش. طی دهه گذشته، در مرکزیت خلق ثروت در جهان، چین و ایالاتمتحده بودهاند. امسال (سال 2019)، در ایالاتمتحده آمریکا افسون افزایش ثروت که بعد از بحران مالی 2008 شروع شده بود، باز هم ادامه یافت. 40 درصد از میلیونرهای جهان در ایالاتمتحده زندگی میکنند و همچنین 40 درصد از کسانی که جزو ثروتمندترین صدک درآمدی در جهان به حساب میآیند (یک درصد بالایی جهان از نظر ثروت) از آمریکا هستند. ثروت در چین، قرن بیست و یکم را از سطح پایینتری نسبت به آمریکا شروع کرد. اما سرعت رشد ثروت در چین طی چند سال گذشته از سرعت رشد ثروت ایالاتمتحده آمریکا بسیار بیشتر بوده است. چین یکی از معدود کشورهایی بود که توانست خود را از اثر مخرب بحران مالی سال 2008 که از آمریکا شروع شد و بسیاری از کشورهای دنیا را مسموم کرد، در امان نگه دارد.
بحران 2008
بحران سال 2008 ایالاتمتحده که دنیا را فرا گرفت، اگرچه به حباب مسکن معروف است، اما اساساً ریشه در مشکلات نظام بانکی این کشور داشت. بهطوری که سیستم بانکی ایالاتمتحده در اواخر دهه 1990 و دهه 2000، طمع خود را برای کسب سود افزایش داد. بانکهای ایالاتمتحده با انتشار اوراق قرضه با پشتوانه رهنی (Mortgage-Backed Securities) به خرید و فروش مسکن رونق دادند. آنها برای دادن وام مسکن از مشتریان خود وثیقه میگرفتند. این وثیقه، مسکن را به رهن بانک درمیآورد و تنها زمانی که مشتری وام و سود آن را پس میداد، میتوانست ملک مورد نظر را تصاحب کند. بانکها به این نتیجه رسیدند که با انتشار اوراق قرضهای که دارای این پشتوانههای رهنی است، میتوانند سود گزافی کسب کنند. اما مشکل آنجا بود که ارزشگذاری بسیاری از این اوراق بیش از حد صورت میگرفت و آن هم به این دلیل بود که موسسات ارزشگذاریِ وضعیت موسسات مالی و اوراق قرضه مورد نظر، هدفشان فقط و فقط، جذب بانکها بود و به مشتریان اهمیتی نمیدادند. نهادهای مسوول دولتی نیز گویی در خواب به سر میبردند و متوجه این ارزشگذاری بیش از حد نبودند. نتیجه طمع بانکها برای کسب سود بیشتر بدون پشتوانه منطقی، درستکار نبودن موسسات ارزشگذاریِ اوراق قرضه بانکها و بیتوجهی نهادهای دولتی، بحران مالی سال 2008 بود که کنترل آن از دست خارج شد و تنها پس از تلفات بسیار، دنیا توانست از این بحران عبور کند.
(برای نمای بزرگتر اینجا کلیک کنید)
رشد ثروت در چین
پیشرفت چین باعث شد که این کشور بتواند جای اروپا را به عنوان یکی از مهمترین منابع ثروت جهانی (که دارای بیشترین تعداد میلیونرها بعد از ایالاتمتحده آمریکا بود) بگیرد و امروزه بعد از ایالاتمتحده، این چین است که بیشترین تعداد میلیونرهای دنیا را دارد. همچنین در سال 2019 یک اتفاق دیگر نیز افتاد. تا قبل از امسال، آمریکا در بالاترین دهک ثروتی در سطح جهان، دارای بیشترین نماینده بود (یعنی اگر همه مردم جهان را از نظر ثروت به 10 قسمت تقسیم میکردیم، در بالاترین دهک یا همان 10 درصد بالایی از نظر ثروت، بیشترین تعداد افراد از ایالاتمتحده آمریکا بودند اما در سال 2019 چین توانست جای ایالاتمتحده آمریکا را بگیرد).
اینکه چین چگونه توانست به اینجا برسد نیز داستان جالبی دارد. چین تحت رهبری حزب کمونیست (CCP) وقتی دنگ شیائوپینگ قدرت را به دست گرفت متحد شد. با این وجود آن وضعیتی که شیائوپینگ و تیم اصلاحطلب او در آن به قدرت رسیدند، به سختی با چیزی که میتوان آن را یک دولت قوی و مقتدر نامید همخوانی داشت. مضاف بر این چین در سال 1978 که شیائوپینگ قدرت را به دست گرفت، از فقیرترین کشورهای آن زمان نیز فقیرتر بود و 1978، نقطه شروع چین برای مقابله با فقر بود. حال بعد از گذشت چهار دهه چین به دومین اقتصاد بزرگ دنیا (برحسب تولید ناخالص داخلی) تبدیل شده است. همچنین چین امروز بزرگترین صادرکننده جهان است و بزرگترین طلبکار خارجی ایالاتمتحده به شمار میرود. تا سال 2012 سرانه تولید ناخالص داخلی چین نسبت به سال 1980، 30 برابر شد و از 193 دلار سال 1980 به 6091 دلار رسید و دیگر پشت سر کشورهای فقیر به مسیر خود ادامه نداد.
دلیل این رشد قابل توجه در آمار مربوط به تولید ناخالص داخلی چین، بازسازی رادیکال اقتصاد این کشور است که به دست شیائوپینگ آغاز شد. امروزه چین لژیونرهای بسیار بزرگی را در حوزه اقتصاد در جهان دارد. این لژیونرها شامل بنگاههای خصوصی، سرمایهگذاران بینالمللی و همچنین نهادهای سرمایهدار مانند بورس اوراق بهادار و تجارت الکترونیک میشوند. از نظر سیاسی، قدرت همانند قبل بهطور انحصاری در دست حزب کمونیست چین (CCP) باقی مانده است با این حال نبود انتخاباتی که در آن چندین حزب وجود داشته باشند به معنای عدم ایجاد تغییرات سیاسی نیست. در درون رژیم اقتدارگرای چین، تغییراتی در بوروکراسی این کشور به وجود آمده که نقش حاکمیت، ارائه خدمات عمومی و رویارویی شهروندان با دولت را عوض کرده است. بهطور ویژه، اگرچه در جریان اصلاحات دوره شیائوپینگ و پس از او و در مسیر اصلاحاتی که نظام بوروکراتیک چین تجربه کرده است فساد مورد توجه قرار نگرفته و درمان نشده است، اما این اصلاحات و تغییرات از نظر توسعه کارآفرینی موفق بوده است. امروزه چین میان کشورهایی که به تمرکززدایی از اقتصاد روی آوردهاند رتبه بسیار خوبی دارد. بهطوری که حکومتهای محلی (local governments) یعنی فرمانداریها یا استانداریها سرمایهداری را در آغوش گرفتهاند، نوآوری در سیاستگذاری را مد نظر قرار دادهاند و برای رسیدن به بالاترین سطح تولیدات اقتصادی با یکدیگر و جهان وارد رقابت شدهاند.
تغییرات فاحش چین بعد از مرگ مائو و عصر شیائوپینگ به این ترتیب بودند. دنگ شیائوپینگ بعد از به قدرت رسیدن، مجموعهای از چهار خطمشی را به منظور اصلاحات پیش گرفت. این خطمشیها در حوزههای کشاورزی، صنعتی، تکنولوژی و نظامی بودند. در حوزه کشاورزی، این اجازه به کشاورزان داده شد که زمین اجاره کنند و تقریباً به عنوان یک زمین شخصی، روی آن زراعت کنند و پس از آن، دولت شیائوپینگ به هر کدام از این کشاورزان، سهمیهای برای تولید جهت مصرف جامعه میداد. در حوزه صنعت، هر ایالت دارای یک تشکیلات اقتصادی بزرگ بود که باید مقدار مشخصی کالا را برای آن ایالات تولید و روانه بازار میکرد. سودهای اضافی ناشی از فعالیت این تشکیلات اقتصادی نیز برای پاداشدهی به انگیزهبخشی به نیروی کار استفاده میشد. همچنین شیائوپینگ چهار منطقه ویژه اقتصادی را تشکیل داد. چهار منطقه که دو تای آنها در شمال چین و دو تای آنها در جنوب چین قرار داشتند. این مناطق ویژه اقتصادی، دارای استقلال داخلی اقتصادی بودند و به لحاظ مالیاتی، به صورت خودمختار عمل میکردند. هدف اصلی از ایجاد این مناطق، افزایش صادرات بود که در نتیجه از سال 1978 تا 1988، صادرات پنج برابر شد.
(برای نمای بزرگتر اینجا کلیک کنید)
شیائوپینگ همانند گورباچف در روسیه، طرح «اصلاحات و آزادی» (Reforms and Openness) را معرفی کرد که به «بهار پکن» (The Beijing Spring) معروف است. البته مدرنیزاسیون در چین در دوره شیائوپینگ، با اصلاحات سیاسی همراه نبود. او با دموکراسی مخالف بود و جاده سوسیالیسم را میپسندید. همچنین او از دیکتاتوری دموکراتیک حمایت میکرد و رهبری حزب کمونیست چین و عمدهای از افکار سیاسی مائو برایش قابل پذیرش بود. اما از نظر تفکر اقتصادی کاملاً با او فرق میکرد.
معادلات ثروت
بعد از ایالاتمتحده و چین به عنوان دو کشوری که در معادلات توزیع ثروت سهم بسیار تاثیرگذاری دارند، بقیه کشورهای دنیا نیز بیکار نمانده و دست روی دست نگذاشتهاند. بقیه اقتصادهای نوظهور به ویژه هند، طی سالهای گذشته همبخشی پایداری را به ثروت جهانی داشتهاند و انتظار داریم که همبخشی این اقتصادهای نوظهور به ثروت جهانی همچنان تا پنج سال آینده ادامه داشته باشد. اما باید اذعان کنیم که رشد کلی ثروت جهانی طی 12 ماه گذشته (12 ماه منتهی به میانه سال 2019) ملایم بوده است. بهطور دقیقتر رشد کل ثروت جهانی طی 12 ماه گذشته منتهی به میانه سال 2019 معادل 1 /9 تریلیون دلار ایالاتمتحده آمریکا رشد کرده و به 6 /360 تریلیون دلار رسیده است. از نظر درصدی این عدد یعنی رشد 6 /2درصدی در ثروت جهانی. همچنین ثروت سرانه (در کل این گزارش منظور از ثروت سرانه، ثروت به ازای هر بزرگسال است که در زبان انگلیسی به آن wealth per adult میگویند؛ نه ثروت به ازای هر فرد یا wealth per capita) معادل 2 /1 درصد طی 12 ماه گذشته (منتهی به میانه سال 2019) رشد کرد و به 70850 دلار رسید.
افزایش تعداد میلیونرهای جدید دنیا طی 12 ماه گذشته نیز نسبتاً بهطور ملایم رشد کرده است. بهطوری که تعداد میلیونرهای دنیا طی این دوره 1 /1 میلیون نفر افزایش یافت و به 8 /46 میلیون نفر رسید. از این 1 /1 میلیون نفر جدید که به جمع میلیونرهای دنیا اضافه شدند، 675 هزار نفر از ایالاتمتحده آمریکا بودند. به این ترتیب از 1 /1 میلیون نفر میلیونر جدید، بیش از نیمی از آنها از ایالاتمتحده هستند که عدد بسیار قابل توجهی است. ژاپن و چین دو کشور دیگری هستند که بعد از ایالاتمتحده آمریکا همبخشی قابل توجهی به تعداد میلیونرهای جهان طی 12 ماه گذشته (منتهی به میانه سال 2019) داشتند. ژاپن و چین هر کدام بیش از 150 هزار نفر جدید به جامعه میلیونرهای جهانی اضافه کردند. اما یک کشور تعداد قابل توجهی میلیونر را از دست داد. طی 12 ماهی که گذشت استرالیا 124 هزار میلیونر خود را به خاطر سقوط سطح ثروت متوسط در این کشور از دست داد.
ویژگیهای گزارش ثروت جهانی
گزارش ثروت جهانی موسسه کردیت سوئیس، برای اینکه به خاطر دهمین سال انتشارش ویژهتر باشد، بیشتر از سالهای قبل وارد جزئیات معادلات ثروت و توزیع آن شده است و عوامل تاثیرگذار بر تکامل سطح ثروت و توزیع ثروت را دقیقتر از سالهای قبل بررسی میکند. اینکه ثروت کشورها بر اساس دلار ایالاتمتحده تخمین زده شود یا پولهای ملیشان، تفاوت قابل توجهی را در محاسبه رشد ثروت کشورها و جهان به وجود میآورد. همچنین اینکه ثروت کشورها به صورت اسمی (nominal) تخمین زده شود یا بر اساس تورم تعدیل شود نیز تفاوت معناداری را در محاسبه رشد ثروت کشورها و جهان به وجود میآورد.
(برای دیدن نمای بزرگتر اینجا کلیک کنید)
نتایج نشان میدهد که در بلندمدت، بیشتر کشورهای موفق در افزایش ثروتشان برحسب ضریبی از تولید ناخالص داخلی (اینکه نسبت به تولید ناخالص داخلیشان چقدر به ثروتشان اضافه شده است) آنهایی هستند که کاستیهای نهادی و کاستیهای بخش مالی خود را تشخیص داده و در پی از بین بردن این کاستیها برآمدهاند. این میتواند نتیجه یک چرخه خیر (virtuous cycle) باشد. چرخه خیری که در آن، ثروت بیشتر، رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) را تحریک میکند و شدت میبخشد و در نتیجه این تحریک، ثروت کل افزایش مییابد. در عمل، چین، هند و ویتنام مثالهایی از این چرخه خیر هستند که در مورد چین پیش از این توضیح دادیم که چگونه توانست وارد این چرخه خیر شود.
نکته دیگر در مورد گزارش ثروت جهانی موسسه کردیت سوئیس این است که این گزارش، تکامل نابرابری ثروت را مورد توجه قرار میدهد. 50 درصد پایینی از نظر داشتن ثروت در جهان، روی هم کمتر از یک درصد کل ثروت جهانی در میانه سال 2019 را داشتند. به عبارت دیگر کمتر از فقط یک درصد از ثروت جهان، برای 50 درصد از مردم است (50 درصد پایینی) و 99 درصد ثروت دیگر، بین 50 درصد بالایی تقسیم شده است. همچنین جالب توجه است که 10 درصد بالایی (ثروتمندترین دهک) معادل 82 درصد از ثروت جهانی را دارند و همچنین یک درصد بالایی (ثروتمندترین صدک) بهتنهایی 45 درصد از ثروت جهان را دارد. نابرابری در سطح جهان (global inequality) طی سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم کاهش یافت؛ یعنی سالهایی که شکاف بین (between) کشورها به خاطر کاهش نابرابری درون (within) کشورها در حال باریکتر شدن بود. در حالی که پیشرفت اقتصادهای نوظهور باعث میشد که شکاف ثروتی بین کشورهای جهان کاهش یابد، نابرابری درون کشورها بعد از اینکه بحران مالی سال 2008 تمام شد و کشورها شروع به ریکاوری کردند، دوباره مسیر رشد را در پیش گرفت. در نتیجه، یک درصد بالایی از نظر ثروت (ثروتمندترین صدک) سهم خودشان را از ثروت جهانی افزایش دادند. به نظر میرسد که این روند در سال 2016 فروکش کرد و انگار نابرابری جهانی قرار است طی سالهای نزدیک رو به کاهش بگذارد.
سهم از ثروت جهانی
در حال حاضر ثروت خالص بیشتر از نیمی از بزرگسالان جهان، زیر 10 هزار دلار است. نزدیک به یک درصد از بزرگسالان جهان میلیونر هستند که روی هم 44 درصد از ثروت جهان را دارند. اگرچه روند افزایش نابرابری کمی تغییر کرده است و سهم یک درصد بالایی (ثروتمندترین صدک) از ثروت جهانی نسبت به سال 2016 کمتر شده است. این سهم در سال 2016 در اوج خود قرار داشت. رشد قابل توجه ثروت در سال 2017 که به یک جهش شباهت داشت، همه را یاد عصر طلایی رشد ثروت طی سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم انداخت؛ یعنی زمانی که میانگین رشد سالانه ثروت حدود 10 درصد بود. اگرچه باید توجه داشت که این میانگین رشد سالانه بالا که در اوایل قرن بیست و یکم شاهد آن بودیم، پایدار نبود. در پایان سال 2017، کل ثروت جهانی به 5 /351 تریلیون دلار رسید. اما سپس کاهش یافت و در پایان سال 2018 معادل 4 /345 تریلیون دلار بود.
کل ثروت جهانی تا میانه سال 2019 مجدداً افزایش یافت و به 6 /360 تریلیون دلار رسید. رشد ثروت جهانی از پایان سال 2017 تا میانه سال 2019 معادل 6 /2 درصد افزایش یافت در حالی که رشد ثروت جهانی سرانه (ثروت به ازای هر بزرگسال) طی این مدت 6 /0 درصد افزایش داشت و از 70460 دلار به 70850 دلار رسید. بخشی از این رشد پایین، به خاطر افزایش ارزش دلار ایالاتمتحده است. اگر بخواهیم رشد ثروت در جهان و همچنین رشد سرانه ثروت در جهان (ثروت به ازای هر بزرگسال) را با توجه میانگین پنجساله نرخ ارز محاسبه کنیم، خواهیم دید که از پایان سال 2017 تا میانه سال 2019، رشد ثروت جهانی 9 /5 درصد و رشد ثروت سرانه جهانی (ثروت به ازای هر بزرگسال) 8 /3 درصد رشد کرده است.
(برای دیدن در نمای بزرگتر اینجا کلیک کنید)
بر اساس شواهد موجود از زمان بحران مالی، به نظر میرسد که چرخههای رشد ثروت جهانی با رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) همگام بوده است. تورم قیمت داراییها یا کاهش ارزش دلار میتواند بهطور موقت جلوی نوسانات رشد ثروت جهانی را بگیرد اما نمیتواند در بلندمدت تغییر معناداری را در روند رشد ثروت در جهان ایجاد کند. از این منظر عصر طلایی رشد ثروت در جهان که در ابتدای قرن بیست و یکم شاهد آن بودیم، احتمالاً به خاطر ترکیب مطلوب عوامل تولید در فرآیندهای تولید و از همه ویژهتر به خاطر گذار سریع چین از یک اقتصاد نوظهور به یک اقتصاد کاملاً مبتنی بر بازار بود. بنابراین دلیلی ندارد که بخواهیم انتظار این را داشته باشیم چنین وضعیتهایی (رشد سرانه ثروت همچون سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم) در آیندهای نزدیک مجدداً رخ بدهد. در واقع افزایش دوباره نرخهای بهره، افزایش قیمت مسکن و تورم قیمت داراییها، رشد ثروت را در بسیاری از کشورهای دنیا کاهش خواهد داد.
خلاصهای از سال 2019
طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019، ثروت جهانی 1 /9 تریلیون دلار رشد کرد و به 6 /360 تریلیون دلار رسید. این رشد معادل 6 /2 درصد بود. این رشد نسبت به سالهای 2014 و 2015 یک پیشرفت به حساب میآید (رشد ثروت جهانی در سالهای 2014 و 2015 بسیار محدود بود) اما نسبت به میانگین رشد ثروت جهانی بعد از بحران مالی سال 2008 تا به امروز، عدد کمتری است. با این حال رشد 6 /2درصدی ثروت طی 12 ماه گذشته منتهی به میانه سال 2019 از رشد جمعیت جهان طی این دوره بیشتر بود. بهطوری که میانگین ثروت 2 /1 درصد رشد کرد و به 70850 دلار به ازای هر بزرگسال رسید. این عدد نسبت به همه دورانها در بالاترین سطح قرار دارد.
طی بحران مالی، داراییهای مالی (financial assets) بیشترین ارزش را از دست دادند و بعد از بحران مالی نیز بهترین ریکاوری را تجربه کردند (بهتر از بقیه داراییها مجدداً ارزششان افزایش یافت). 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 ارزش داراییهای مالی در هر منطقهای از دنیا افزایش یافت. افزایش ارزش داراییهای مالی در دنیا طی این دوره، 39 درصد به رشد ثروت جهانی همبخشی داشت. همچنین افزایش ارزش داراییها در آمریکای شمالی 71 درصد به رشد ثروت در این منطقه طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 همبخشی داشت. با این حال باید توجه داشته باشیم که آنچه بیشترین همبخشی را به رشد ثروت جهانی طی سالهای گذشته داشته، داراییهای غیرمالی بوده است. به عبارت دیگر نیروی محرکه اصلی رشد ثروت جهانی طی چند سال گذشته، نه داراییهای مالی، بلکه داراییهای غیرمالی بوده است.
طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019، داراییهای غیرمالی سریعتر از داراییهای مالی در هر منطقهای از جهان رشد را تجربه کرد. توده ثروت جدیدی که در چین، اروپا، آمریکای لاتین و تقریباً تمام ثروتی که در آفریقا و هند طی این دوره خلق شده است، به خاطر رشدی بوده که داراییهای غیرمالی تجربه کردهاند. بدهی خانوار (household debt) در سطح جهانی حتی بیشتر از اینها رشد داشت و رشد چهاردرصدی را طی این دوره تجربه کرد. تخمینهای موسسه کردیت سوئیس نشان میدهد که بدهی خانوار در همه مناطق جهان افزایش یافته است تا حدی که در چین و هند، نرخ رشد آن دورقمی است.
طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019، کل ثروت جهانی در همه مناطق جهان افزایش یافت. بهطوری که آمریکای شمالی معادل 1 /4 تریلون دلار به ذخیره ثروت خانوارهایش افزود که از این 1 /4 تریلیون دلار، 9 /3 تریلیون دلار آن ناشی از افزایش ثروت خانوار در ایالاتمتحده آمریکاست. چین و اروپا روی هم سه تریلیون دلار دیگر به ثروت جهانی افزودند و آسیا-اقیانوسیه (به استثنای چین و هند) معادل 825 میلیارد دلار به ذخیره ثروت جهانی اضافه کردند. بهرغم مشکلات اقتصادی در آرژانتین و ونزوئلا، ثروت در آمریکای لاتین 463 میلیارد دلار طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 افزایش یافت. از این مقدار 312 میلیارد دلار آن به خاطر رشد ذخیره ثروت در برزیل بود. برحسب درصد، هند با رشد 2 /5درصدی ثروت و آمریکای لاتین با رشد 9 /4درصدی ثروت، بیشترین نرخهای رشد ثروت را طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 تجربه کردند. آفریقا، چین و آمریکای شمالی نیز با رشدهای سه تا چهاردرصدی ثروت در ردههای بعدی قرار داشتند.
افزایش ارزش دلار (dollar appreciation) یکی از دلایل این افزایشهای نسبتاً کم است. اگر بخواهیم میانگین نرخ ارز طی پنج سال گذشته را مورد استفاده قرار دهیم، خواهیم دید که کل ثروت جهانی طی 12 ماه گذشته منتهی به میانه سال 2019 بهجای 1 /9 تریلیون دلار، 8 /11 تریلیون دلار افزایش یافته است. همچنین در آن صورت، رشد ثروت در چین بهجای اینکه معادل 9 /1 تریلیون دلار تخمین زده شود، معادل 5 /3 تریلیون دلار ارزیابی خواهد شد. به علاوه در اروپا، رشد ثروت بهجای 1 /1 تریلیون دلار، 7 /2 تریلیون دلار تخمین زده خواهد شد. اگرچه باید توجه داشت که استفاده از میانگین نرخهای ارز پنجساله باعث میشود که رشد ثروت در بقیه نقاط دنیا بهطور خالص کمتر تخمین زده شود.
کشورهای برنده و بازنده
مقایسه افزایش و کاهش کل ثروت در مهمترین کشورهای دنیا (مهم از نظر تاثیرگذاری روی ثروت جهانی) با یکدیگر نشان میدهد که ایالاتمتحده آمریکا، مجدداً با اختلاف زیاد در افزایش کل ثروت، در جایگاه اول است و رهبری را برعهده دارد. ایالاتمتحده آمریکا از سال 2008 به بعد، هر سال رشد ثروت سرانه (ثروت به ازای هر بزرگسال) را تجربه کرده است و از سال 2008 به بعد حتی یک سال هم وجود نداشته که ثروت به ازای هر بزرگسال در این کشور رشد نکند. اگرچه حتی ایالاتمتحده آمریکا نیز نسبت به فشارهای موقت روی کاهش ثروت ایمن نیست. بهطوری که ثروت به ازای هر بزرگسال در این کشور طی نیمه دوم سال 2018 معادل دو درصد کاهش یافت، سپس طی نیمه اول سال 2019 توانست خود را ریکاوری کند.
چین از نظر رشد ثروت میان کشورهای مهم تاثیرگذار روی کل ثروت جهانی بعد از ایالاتمتحده آمریکا در جایگاه دوم است (با رشد 9 /1 تریلیوندلاری ثروت). بعد از چین، کشورهای ژاپن با رشد 930 میلیارددلاری در جایگاه سوم، هند با رشد 625 میلیارددلاری در جایگاه چهارم و برزیل با رشد 312 میلیارددلاری در جایگاه پنجم هستند. بیشترین کاهش ثروت نیز در استرالیا، ترکیه و پاکستان رخ داد. بهطوری که طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019، ثروت در استرالیا 443 میلیارد دلار کاهش داشت. همچنین ثروت کل در ترکیه معادل 257 میلیارد دلار طی این دوره افت کرد. ثروت کل در پاکستان نیز طی این سال 141 میلیارد دلار کاهش یافت.
تغییرات ثروت به ازای هر بزرگسال
اگر بخواهیم برحسب افزایش یا کاهش ثروت به ازای هر بزرگسال به کشورهای دنیا نگاه کنیم، از نظر افزایش سوئیس اول است. بهطوری که ثروت به ازای هر بزرگسال طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 معادل 17790 دلار افزایش یافت. بعد از سوئیس، ایالاتمتحده در جایگاه دوم است. ثروت به ازای هر بزرگسال در این کشور طی دوره مذکور 11980 دلار افزایش را تجربه کرد. بعد از ایالاتمتحده آمریکا، ژاپن با افزایش 9180دلاری ثروت به ازای هر بزرگسال در جایگاه سوم و هلند با افزایش 9160دلاری در جایگاه چهارم است. بیشترین کاهش در ثروت به ازای هر بزرگسال طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 در استرالیا تجربه شد. طی این دوره ثروت به ازای هر بزرگسال در استرالیا 28670 دلار کاهش یافت. بعد از استرالیا، نروژ بازنده بعدی از نظر کاهش ثروت به ازای هر بزرگسال بود و ترکیه و بلژیک نیز در جایگاههای بعدی قرار داشتند. بهطوری که طی دوره مذکور، ثروت به ازای هر بزرگسال در نروژ معادل 7520 دلار، در ترکیه معادل 5230 دلار و در بلژیک معادل 4330 دلار کاهش یافت.
نرخهای ارز
عمده تغییرات سال به سال در سطح ثروت در کشورها و جهان، به خاطر تغییر قیمت داراییها و نرخهای ارز است. نوسانات نرخ ارز بهطور مکرر منبع بیشترین افزایشها و کاهشها در ثروت هستند. اگرچه نرخهای ارز طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 نسبتاً پایدار بودهاند. در میان کشورهای گروه هفت شامل کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و ایالاتمتحده آمریکا به علاوه چین، هند و روسیه، بیشترین نوسان نرخ ارز روی چین و بریتانیا تاثیر گذاشت. بهطوری که ارزش پول چین و بریتانیا نسبت به دلار ایالاتمتحده آمریکا حدود 5 /3 درصد کاهش یافت. کاهش ارزش پول دیگر کشورهای دنیا نسبت به دلار ایالاتمتحده بسیار کم بود (به استثنای ترکیه که ارزش پولش 21 درصد کاهش داشت، پاکستان که ارزش پولش 24 درصد کاهش داشت و آرژانتین که ارزش پولش 32 درصد کاهش داشت). افزایش ارزش پول کشورها نسبت به دلار ایالاتمتحده نیز به ندرت طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 تجربه شد. ارزش پول تایلند نسبت به دلار ایالاتمتحده طی این دوره هشت درصد و افزایش ارزش پول مصر نسبت به دلار ایالاتمتحده هفت درصد بود که این اعداد بیشترین کاهش نرخ ارز (افزایش ارزش پول ملی) در میان کشورهای دنیا طی دوره مذکور است.
(برای دیدن در نمای بزرگتر اینجا کلیک کنید)
قیمت داراییها
طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019، قیمت سهام نسبت به نرخ ارز، نوسانات منطقهای بزرگتری را از خود نشان داد. ارزش بازار سهام (market capitalization) در ایالاتمتحده افزایش یافت اما در بیشتر کشورهای اروپایی بهطور میانگین 10 درصد کاهش داشت. ارزش بازار سهام در روسیه بهطور معناداری افزایش یافت و افزایش 15درصدی را تجربه کرد. همچنین در کویت، ارزش بازار سهام 25 درصد رشد کرد. در برزیل بازار سهام 35 درصد و در رومانی 36 درصد طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 رشد داشت. در پاکستان ارزش بازار سهام 42 درصد افت کرد که یکی از دلایل اصلی آن، افزایش 21درصدی نرخ ارز در این کشور بود.
تغییرات قیمت مسکن، یک جانشین (proxy) برای تغییر در داراییهای غیرمالی خانوارهاست. قیمت مسکن طی سالهای گذشته در سطح جهانی نسبتاً کمنوسان بوده است. در کشورهای گروه هفت به اضافه چین، روسیه و هند، قیمت مسکن طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 کاهش نیافت و همچنین در دیگر کشورهای دنیا نیز رخ نداد. استرالیا تنها کشوری است که قیمت مسکن در آن بیشتر از دو درصد کاهش یافت (شش درصد کاهش). همچنین چین یکی از کشورهایی بود که بیشترین افزایش قیمت مسکن را طی 12 ماه منتهی به میانه سال 2019 تجربه کرد بهطوری که قیمت مسکن در چین طی این دوره 9 درصد افزایش یافت. در کلمبیا، پرتغال، مجارستان و فیلیپین قیمت مسکن طی دوره مذکور 10 تا 13 درصد افزایش داشت. همچنین قیمت مسکن در آرژانتین برحسب پول ملی 45 درصد افزایش داشت که این افزایش برحسب دلار ایالاتمتحده، تنها 11 درصد بود.
ثروت به ازای هر بزرگسال در سطح کشورها
میانگین ثروت (ثروت به ازای هر بزرگسال) در کشورهای دنیا و مناطق مختلف دنیا واریانس بسیار بالایی دارد (ثروت به ازای هر بزرگسال در کشورهای مختلف دنیا و قارهها، بسیار از یکدیگر متفاوت است). کشورهایی که ثروت به ازای هر بزرگسال در آنها بالاتر از 100 هزار دلار است، در آمریکای شمالی، اروپای غربی، بخشهای ثروتمند آسیا و اقیانوسیه و همچنین بخشهای ثروتمند خاورمیانه حضور دارند. در میان این کشورها، سوئیس در صدر است. ثروت به ازای هر بزرگسال در سوئیس 564 هزار دلار است. بعد از سوئیس، هنگکنگ در جایگاه دوم قرار دارد. ثروت به ازای هر بزرگسال در هنگکنگ 489 هزار دلار است. ایالات متحده آمریکا با 432 هزار دلار ثروت به ازای هر بزرگسال در جایگاه سوم است. استرالیا نیز با 386 هزار دلار ثروت به ازای هر بزرگسال در جایگاه چهارم قرار دارد. در میان 10 کشور برتر از نظر ثروت به ازای هر بزرگسال، نیوزیلند، سنگاپور، کانادا، دانمارک، بریتانیا و هلند جایگاههای بعدی را به خود اختصاص میدهند. ثروت به ازای هر بزرگسال در این کشورها بین 279 هزار دلار تا 304 هزار دلار است. احتمالاً ایسلند و لوکزامبورگ از نظر ثروت به ازای هر بزرگسال بالاتر از این کشورها (نیوزیلند، سنگاپور، کانادا، دانمارک، بریتانیا و هلند) قرار داشته باشند اما دادههای مربوط به این دو کشور، به اندازه کشورهایی که ذکر شدند قبال اتکا نیست.
اگر بخواهیم از منظر اینکه در کدام کشورها میانه ثروت به ازای هر بزرگسال (median wealth per adult) بیشتر است به کشورها نگاه کنیم، معادلات کمی متفاوت خواهد بود. در آن صورت کشورهایی که نابرابری ثروت در آنها کمتر است در صدر این لیست (ردهبندی بر اساس میانه ثروت به ازای هر بزرگسال) قرار میگیرند. طبق این شاخص، سوئیس باز هم اول است. میانه ثروت به ازای هر بزرگسال در این کشور 227 هزار دلار است. بعد از سوئیس استرالیا قرار میگیرد و میانه ثروت به ازای هر بزرگسال در استرالیا 181 هزار دلار است. بعد از استرالیا، هنگکنگ در جایگاه سوم قرار میگیرد (146 هزار دلار). نیوزیلند، کانادا و بریتانیا نیز در همان جایگاه قبلیشان قرار خواهند گرفت. اما بلژیک در جایگاه چهارم قرار خواهد گرفت. میانه ثروت به ازای هر بزرگسال در بلژیک معادل 117 هزار دلار است. ژاپن نیز با میانه ثروت به ازای هر بزرگسال معادل 110 هزار دلار در جایگاه ششم مینشیند. ایرلند در این ردهبندی هفتم است (104 هزار دلار) و فرانسه نیز جایگاه نهم را از آن خود میکند (101 هزار دلار). وقتی به جای اینکه ثروت به ازای هر بزرگسال شاخص باشد، به میانه ثروت به ازای هر بزرگسال توجه کنیم، سنگاپور از رتبه ششم به رتبه یازدهم تنزل میکند و ایالات متحده آمریکا، دانمارک و هلند نیز هرکدام 10 پله یا بیشتر سقوط میکنند.
همچنین میتوان گروهی با عنوان گروه «ثروت متوسط» (intermediate wealth) را مدنظر قرار داد. در این گروه کشورهایی قرار دارند که میانگین ثروت به ازای هر بزرگسال در آنها 25 هزار تا 100 هزار دلار است. اعضای اصلی این گروه چین و روسیه هستند. اما این گروه شامل بسیاری از کشورهایی که اخیراً به اتحادیه اروپا پیوستهاند، اقتصادهای نوظهور در آمریکای لاتین و همچنین اقتصادهای نوظهور در خاورمیانه نیز میشود. اگر یک قدم پایینتر برویم میتوانیم گروهی را با عنوان گروه «ثروت مرزی» (frontier wealth) معرفی کنیم. در این گروه که ثروت به ازای هر بزرگسال در آنها بین 5 هزار تا 25 هزار دلار است، بسیاری از کشورهایی که جمعیتشان بسیار بالاست قرار خواهند گرفت. کشورهایی همچون هند، برزیل، اندونزی، ایران، فیلیپین و ترکیه در این گروه قرار دارند. گروه ثروت مرزی (کشورهایی که ثروت به ازای هر بزرگسال در آنها بین 5 هزار تا 25 هزار دلار است) همچنین شامل بیشتر کشورهای آمریکای لاتین، کشورهای حاشیه دریای مدیترانه و اقتصادهای اروپایی در حال گذاری که خارج از اتحادیه اروپا هستند، میشود. اعضای دیگر این گروه شامل آفریقای جنوبی و دیگر کشورهای مطرح جنوب صحرای آفریقا و همچنین چند مورد از کشورهای آسیایی که به سرعت در حال توسعه هستند، میشود. از جمله کشورهای آسیایی که به سرعت در حال توسعه هستند میتوان به کامبوج، لائوس، تایلند و ویتنام اشاره کرد. آخرین گروه از کشورهایی که هنوز به آنها اشاره نکردیم، آنهایی هستند که ثروت به ازای هر بزرگسال در آنها زیر پنج هزار دلار است. این کشورها تا حد زیادی در آفریقای مرکزی و همچنین آسیای مرکزی و جنوبی واقع شدهاند.
توزیع منطقهای ثروت
حال میخواهیم به توزیع منطقهای ثروت بپردازیم. از نظر جغرافیایی، توزیع ثروت بسیار نامتوازن است. آمریکای شمالی و اروپا روی هم 57 درصد از کل ثروت خانوارهای جهان را دارند و این در حالی است که تنها 17 درصد از خانوارهای جهان در آمریکای شمالی و اروپا زندگی میکنند. سهم آمریکای شمالی و اروپا از کل ثروت خانوارها در جهان زمانی یکسان بود. اما در حال حاضر سهم آمریکای شمالی هفت درصد بیشتر از اروپاست (سهم آمریکای شمالی از کل ثروت خانوارهای در جهان 32 درصد و سهم اروپا 25 درصد است). در هر منطقه دیگری از دنیا، سهم از کل ثروت کمتر از سهم از جمعیت است. برای مثال سهم آفریقای مرکزی از کل ثروت جهان بسیار کمتر از سهم این قاره از کل جمعیت جهان است. تفاوت میان سهم از ثروت و سهم از جمعیت در چین و آسیا-اقیانوسیه (بدون احتساب چین و هند) خیلی بالا نیست. در چین و کشورهای آسیا-اقیانوسیه، سهم از جمعیت کل جهان حدود 20 تا 30 درصد بیشتر از سهم از ثروت کل جهان است. اما سهم از جمعیت کل جهان در آمریکای لاتین، بیشتر از سه برابر سهم این قاره از ثروت کل جهان است. همچنین سهم هند از جمعیت جهان پنج برابر بیشتر از سهم این کشور از کل ثروت جهان است. سهم آفریقا از جمعیت جهان نیز بیشتر از 10 برابر سهم این منطقه از ثروت جهان است.
توزیع ثروت میان افراد
تغییرات (variation) در میانگین ثروت در کشورهای مختلف، بیشتر نابرابری مشاهدهشده در ثروت جهانی را توضیح میدهد. اما همچنین تفاوتهای قابل توجهی درون خود کشورها وجود دارد. برای اینکه ببینیم ثروت جهانی چگونه میان افراد بزرگسال توزیع شده است، تخمینهایمان از سطح ثروت خانوارها در کشورهای مختلف را با اطلاعاتی که در مورد الگوی توزیع ثروت درون کشورها داریم ترکیب میکنیم. هرم ثروت، تفاوت ثروت میان بزرگسالان جهان را نشان میدهد. اینکه بخش بزرگتر این هرم، شامل بزرگسالانی است که ثروت کمتری دارند، نشان میدهد که بخشهای کوچکتر هرم، شامل بزرگسالانی است که ثروت بیشتری دارند. ما تخمین زدهایم که در سال 2019، حدود 9 /2 میلیارد نفر از مردم جهان (57 درصد از کل بزرگسالان جهان) ثروتی کمتر از 10 هزار دلار داشتهاند. بخش بعدی بزرگسالانی را پوشش میدهد که ثروتشان بین 10 هزار تا 100 هزار دلار است.
تعداد این افراد از 514 میلیون نفر در سال 2000 به 7 /1 میلیارد نفر در سال 2019 (نیمه اول سال 2019) رسیده است. طی قرن بیست و یکم، تعداد افرادی که در این بخش جای میگیرند (ثروت بین 10 هزار تا 100 هزار دلار) از باقی بخشها بیشتر افزایش یافته است. این واقعیت بازتابدهنده رونق در حال رشد اقتصادهای نوظهور به ویژه چین و همچنین منبسطشده طبقه متوسط در کشورهای در حال توسعه است. میانگین ثروت این گروه 33 هزار دلار است. این عدد مقداری کمتر از نصف میانگین ثروت در جهان است. اما به طور قابل توجهی بیشتر از میانگین ثروت کشورهایی است که اعضای این گروه در آنها زندگی میکنند. ارزش کل داراییهای این بخش (بزرگسالانی که بین 10 هزار تا 100 هزار دلار ثروت دارند) 7 /55 تریلیون دلار است که باعث میشود این بخش یک اهرم اقتصادی قابل توجه باشد.
بخش بعدی در هرم ثروت، بخشی است که در آن، بزرگسالان بین 100 هزار تا یک میلیون دلار درآمد دارند. این بخش نیز مانند بخش قبلی طی قرن بیست و یکم به طور معناداری رشد کرده است و تعداد کسانی که این مقدار ثروت دارند از سالهای 2000 تا 2019 به شدت افزایش یافته است. در سال 2000 میلادی 212 میلیون نفر از بزرگسالان جهان بین 100 هزار تا یک میلیون دلار ثروت داشتند اما این عدد در پایان نیمه اول سال 2019 به 499 میلیون نفر رسید. ارزش داراییهایی این افراد در حال حاضر 2 /140 تریلیون دلار است که این مقدار، 39 درصد از کل ثروت جهان است. سهم ثروت این افراد از کل ثروت جهانی، چهار برابر سهم آنها از جمعیت بزرگسال جهان است. طبقه متوسط ثروتی در کشورهای توسعهیافته معمولاً اعضای این گروه (گروهی که بین 100 هزار تا یک میلیون دلار ثروت دارند) هستند.
بالای این گروه، بزرگسالانی قرار دارند که ثروتشان بیشتر از یک میلیون دلار است و میلیونر به حساب میآیند. سهم این افراد از کل جمعیت بزرگسال جهان در سال 2019 تنها 9 /0 درصد است. اما از نظر سلطه بر ثروت جهانی و سهمشان از ثروت جهانی بسیار بزرگ هستند. ثروت کل میلیونرهای جهان از 6 /39 تریلیون دلار در سال 2000 تقریباً چهار برابر رشد کرده و به 3 /158 میلیون دلار رسیده است. سهم این گروه از ثروت جهانی نیز از 34 درصد در سال 2000 به 44 درصد در سال 2019 (پایان نیمه اول سال 2019) رسیده است.
اینکه اعضای گروه میلیونرهای جهان در کجا زندگی میکنند و چه ویژگیهای شخصیتیای دارند از دیگر گروههای هرم ثروت متمایز است و اعضای این گروه از نظر محل سکونت و شخصیت خیلی با اعضای گروههای دیگر فرق میکنند. پایینترین بخش هرم (بخشی که در آن بزرگسالان کمتر از یک میلیون دلار ثروت دارند)، برابرترین توزیع را میان مناطق و کشورهای مختلف جهان دارد (یعنی اعضای این گروه در مناطق و کشورهای خاصی از جهان زندگی میکنند). در کشورهای توسعهیافته، حدود 30 درصد از بزرگسالان در این بخش از هرم جای میگیرند و برای اکثر این افراد، دلیل اینکه در این گروه (گروهی که کمتر از 10 هزار دلار ثروت دارند) قرار میگیرند اغلب گذار است. عمده این افراد به دلیل شکست کسبوکارشان یا بیکاری وارد این گروه شدهاند. همچنین بزرگسالانی که ساکن کشورهای توسعهیافته هستند اما زیر 10 هزار دلار ثروت دارند در جریان چرخه زندگی و رسیدن از سن جوانی به پیری وارد این گروه شدهاند. در طرف مقابل، در بسیاری از کشورهای با درآمد پایین، بیشتر از 80 درصد جمعیت بزرگسال در این گروه قرار میگیرند و زیر 10 هزار دلار ثروت دارند.
دیدیم که هرم ثروت چهار بخش دارد. بخش اول که در آن بزرگسالان زیر 10 هزار دلار ثروت دارند، بخش دوم که در آن بزرگسالان بین 10 هزار تا 100 هزار دلار ثروت دارند، بخش سوم که در آن بزرگسالان بین 100 هزار تا یک میلیون دلار ثروت دارند و بخش بالایی یعنی جایی که میلیونرهای جهان در آن جای میگیرند. ویژگی اصلی دو طبقه وسط در هرم ثروت، سلطه چین است. سهم بزرگسالان چینی از دو بخش میانی هرم ثروت، 38 درصد است. سهم هند از این دو طبقه 9 درصد، سهم آمریکای لاتین هفت درصد و سهم آفریقا سه درصد است. در میان میلیونرهای جهان نیز، توزیع منطقهای با چولگی (Skewness) همراه است. به طوری که 43 درصد از میلیونرهای جهان در آمریکای شمالی زندگی میکنند. در حالی که تنها 28 درصد ساکن اروپا و 16 درصد ساکن آسیا-اقیانوسیه (با در نظر نگرفتن چین و هند) هستند.
بنابراین در تضاد واضح با پایینترین بخش هرم ثروت (که اعضای آن در کشورهای مختلف پخش هستند و بزرگسالان جهان در همه چرخههای زندگیشان میتوانند در آن گروه قرار بگیرند)، میلیونرهای جهان تا اندازه بسیار زیادی در مناطق و کشورهای خاصی زندگی میکنند و سبک زندگیشان نیز تا اندازه بسیار زیادی شبیه به هم است. برای مثال میلیونرهای جهان عمدتاً در بازارهای جهانی مشابه برای کالاهای لوکس مشارکت دارند؛ حتی اگر در قارههای مختلف ساکن باشند. سبد ثروتی میلیونرهای جهان نیز نسبتاً شبیه به هم است به طوری که میلیونرهای جهان عمدتاً روی داراییهای مالی متمرکز میشوند (به ویژه سهام، اوراق قرضه و دیگر اوراق بهاداری که در بازارهای بینالمللی مورد مبادله قرار میگیرند).
نوشته: مرتضی مرادی
منبع: The Global Wealth Report 2019, Credit Suisse Research Institute.
روبرداشت: هفته نامه تجارت فردا
Hits: 0