برای نمای بزرگتر انفوگراف اینجا کلیک کنید.
درسی که من برای آموختن به شما دارم این است: تمام انرژیهای خلاق را بیهیچ ممنوعیتی به حال خود رها کنید. جامعه را صرفاً طوری سامان دهید که با فراگیریِ همین درس در هماهنگی و سازواری عمل کند. اجازه دهید دستگاه قضایی و قانونی تمام موانع را به بهترین نحوی که میتواند از میان بردارد. اجازه دهید این مهارتها و کاردانیهای خلاق، آزادانه همچون رودخانهای جاری شوند. ایمان داشته باشید که مردان و زنان آزاد به ندای آن «دست نامرئی» پاسخ خواهند گفت و مطمئن باشید که این ایمان مستحکم و تایید خواهد شد. اینجانب مداد، گرچه به ظاهر خیلی ساده هستم، معجزه خلق شدنم را چونان گواهی بر عملی بودن این ایمان به شما عرضه میکنم. این ایمان به همان اندازه شدنی و عملی است که خورشید و باران و درختِ سرو و زمینِ نیکو.
این آغاز، جملات پایانی داستان مشهور لئونارد رید است؛ داستان «اینجانب مداد و شجرهنامه خانوادگیام». رید، اقتصاددان و نویسندهای که جهان او را با اندیشههای نابش در باب فلسفه آزادی و تلاشهایش برای اصلاح کژاندیشیهای اقتصادی میشناسد، در داستان خود برای ما شرح میدهد که کالاها چگونه در سایه مبادلات داوطلبانه خلق میشوند. او در کتاب خود تمام مراحل ساخت یک مداد را تشریح میکند و یادآور میشود هیچ فردی نمیتواند به تنهایی تمام این مراحل را انجام دهد بلکه مفهوم تقسیم کاری که از طریق اقتصاد آزاد به وجود آمده، نهتنها این مراحل را انجام میدهد بلکه منجر به بهبود کیفیت مدادی میشود که تنها چند سنت قیمت دارد. رید اما، فقط یک مدافع اقتصاد آزاد نیست؛ او مردی است که فهم جامعه آمریکا از مفهوم اقتصاد آزاد را دگرگون کرد. ثمره ارادت لئونارد رید و همکارانش به اصول آزادی، به شکلگیری نهاد آموزشی تاثیرگذاری منجر شد که 70 سال است خود را وقف الهام بخشیدن، آموزش و پیوند دادن رهبران آینده جامعه با اصول اقتصادی، اخلاقی و قانونی یک جامعه آزاد کرده است. گری نورث میگوید: FEE پدربزرگ همه سازمانهای لیبرتارین است!
میراث لئونارد رید
لئونارد ادوارد رید 26 سپتامبر 1898، در هوباردستون میشیگان دیده به جهان گشود. در جنگ جهانی اول برای خدمت داوطلبانه عازم جنگ شد و پس از جنگ، کار تولیدی خود را در شهر آن آربور آغاز کرد. سپس به اتاق بازرگانی ایالات متحده رفت و در نهایت به سمت مدیرعامل اتاق بازرگانی لسآنجلس منصوب شد که در آن زمان بزرگترین اتاق بازرگانی در آمریکا بود.
تحت مدیریت او، اتاق بازرگانی ال ای به نیروی پیشران در مخالفت با بسیاری از برنامههای اقتصادی دولت رفاهی دهه 1930 آمریکا تبدیل شد. اما رید در نهایت دریافت که نشان دادن خطاهای برنامههای مداخلهگرانه دولت به تنهایی کافی نیست. به اعتقاد او به سازمانی نیاز بود که بتواند چارچوبی اخلاقی و فلسفی برای آزادی افراد و محدود کردن دولت به وجود آورد و آن را توسعه ببخشد. این ایده درخشان در سال 1964 و در 47سالگی رید، به تاسیس بنیاد آموزش اقتصادی (Foundation for Economic Education) منجر شد.
FEE کار خود را با انتشار جزواتی در باب جنبههای مختلف فلسفه آزادی آغاز کرد. در میان نویسندگان بسیار این بنیاد دو مرد جوان از دانشگاه شیکاگو -میلتون فریدمن و جورج استیگلر- بودند که هردو بعدها جایزه نوبل اقتصاد را از آن خود کردند. در دهه 1950 بنیاد رید امتیاز مجله ملی The Freeman را بهدست آورد و این نشریه، به نخستین ابزار آن برای اشتراک گذاشتن اندیشههای فلسفه آزادی با مخاطبانش تبدیل شد. از همان ابتدا کسانی جذب بنیاد رید شدند که از رویکردهای آن جهت پیشبرد آزادی استفاده میکردند؛ افرادی مانند اف ای هارپر، لودویک فون میزس، هنری هزلیت، ادموند اوپیتز، دین راسل، گری نورث و… . انرژیای که این افراد ایجاد کردند در نهایت در سراسر جهان منتشر و احساس شد.
لئونارد رید در قبال اصول آزادی رویکردی کاملاً سازشناپذیر داشت. او معتقد بود هدف خلقت انسان هرچه که باشد مستلزم والاترین حد ممکن رشد و بلوغ است. بنابراین، هر فرد باید آزاد باشد که هرچه میخواهد بکند؛ مادامی که رفتار و انتخاب او صلحآمیز باشد. دولت در چنین جامعهای چه نقشی دارد؟ رید میگوید اگر همه ما فرشته بودیم وجود دولت ضرورتی نداشت. اما از آنجا که انسانهای ضداجتماعی هم در دنیا وجود دارند، نقش درست و مناسب دولت آن است که مردم را از خشونت داخلی و حمله خارجی حفظ کند و از طریق نظام قضایی، اختلافات میان شهروندان را حل و فصل کند.
اما هر فرد برای پیشبرد آزادی چه باید بکند؟ آنگونه که رید در یکی از 29 کتاب خود «عناصر رهبری لیبرتارین» مینویسد: بهترین کار برای پیشبرد آزادی، بهبود «خود» است. سادهتر بگوییم، به جای آنکه بیرون از خود به دنبال تغییر دنیا باشیم هر فرد باید وقتش را صرف اصلاح، بازنگری و بهبود خود کند. استدلال رید در این باره جالب است. او میگوید هرقدر یک طرفدار آزادی، بیشتر و بیشتر در اصول آزادی ماهر و متخصص شود تعداد بیشتری از افراد جذب طرز تفکر و خط فکری او خواهند شد. این چیزی بود که رید در آخرین سخنرانیهایش در سمینارهای بنیاد FEE میدید: تمام تاریکیهای دنیا هم نمیتواند نور یک شمع را خاموش کند.
هدف بلندمدت رید آن بود که «چشمههای دانش» در سراسر جهان گسترش یابد، تا شاهد پیشرفت آزادی باشیم. او میدانست که همکاری مانند رقابت بین طرفداران آزادی میتواند چشمانداز آزادی را بهبود ببخشد. او برای آزادیخواهان پیامی ساده داشت: به جای تخریب دیگر طرفداران آزادی از طریق ناسازگاری، شایعهپراکنی، اتهامزنی، حمله به شخص و نظایر آن، میتوانیم تمام تلاش خود را برای کمک به یکدیگر بهکار بگیریم اگر بدانیم که اینگونه، شانس ما برای پیشرفت آزادی بیشتر خواهد شد.
در روزهای نخستین بنیاد آموزش اقتصادی، چشمانداز آزادی واقعاً کمسو و نامشخص بود. بخش اعظم جهان زیر مشت آهنین کمونیسم در حال تقلا بود و بقیه جهان نیز در سوسیالیسمی پنهان شده بود که «بنگاه آزاد» خوانده میشد. رید و همراهانش بذر آزادی را درست در زمانی کاشتند که به شدت به آن نیاز بود؛ و آیا بذرهای آنان به ثمر نشست؟ آری. امروز هزاران طرفدار آزادی از جمله بسیاری از سازمانهای آموزشی آزاد، در سراسر جهان وجود دارند که اگر نه همه آنها، اما منشأ بیشترشان همان بذرهایی است که لئونارد رید و بنیاد آموزشی او در دهه 50 کاشتند. رید در 14 می 1983 و در 84سالگی درگذشت.
ضرورت سواد اقتصادی
از اندیشههای رید که بگذریم، سواد اقتصادی که تا حد زیادی ثمره تلاش او و همکارانش برای گسترش آگاهی عمومی نسبت به اقتصاد است، بحثی حیاتی و کلیدی است. جرج استیگلر، برنده جایزه نوبل اقتصاد سه دهه قبل به خوبی اهمیت آن را تشریح میکند وقتی که مینویسد: «عموم مردم در مورد مشکلات اقتصادی سخن میگویند و درباره آن رای میدهند، پس تنها پرسش باقیمانده آن است که سخن گفتن و رای دادن آنها تا چه اندازه هوشمندانه است.» از منظر استیگلر، سواد اقتصادی منحصربهفرد است چراکه در دو طبقه از دانش و معرفت بهکار میآید. نخست، به عنوان ابزار ارتباطی بین مردم بهکار میرود؛ مردم با منطق و واژگان کلیدی آشنا میشوند که بهطور مکرر با آن سروکار دارند و لازم است دانش آن در اختیار همه باشد. دوم، نوعی از دانش است که اغلب مورد نیاز است و قابل خرید از متخصصان نیست.
به بیان سادهتر مردم به عنوان مصرفکننده، چه کارگر، تولیدکننده، سرمایهگذار، شهروند یا در هر نقش دیگری مایلاند در مورد مسائل اقتصادی فکر کنند و سخن بگویند. سواد اقتصادی به آنها این امکان را میدهد که جهان اقتصادی پیرامونشان را درک کنند و رویدادهای اقتصادی را که بر زندگی آنان تاثیر میگذارد تفسیر کنند. کشورها از داشتن مردم آگاه از نظر اقتصادی منفعت بسیار میبرند زیرا این امر توانایی مردم برای درک و ارزشیابی مسائل حساس و حیاتی را افزایش میدهد. این ادراک خاص بهخصوص در دموکراسیهایی که متکی به حمایت فعال و مشارکت شهروندان خود هستند اهمیتی ویژه دارد.
برخی دیگر از کارکردهای سواد اقتصادی را میتوان اینگونه برشمرد:
تنوع، تحرک اجتماعی و سرمایه اجتماعی: اگر همه مردم در معرض مفاهیم اقتصادی قرار نگیرند و از آن آگاهی پیدا نکنند، مهمترین نردبان بزرگ تحرک اجتماعی به گروه بسیار کوچکی از افراد (که احتمالاً در دوره دبیرستان یا دانشگاه اقتصاد را انتخاب میکنند) محدود میشود.
سلامت مالی: درک این موضوع که اقتصاد بر زندگی افراد تاثیر میگذارد و تسلط بر زبان برای فهم گفتوگوهای اقتصادی کمک میکند تا هر فرد تصمیمات اقتصادی خود را با تسلط و مبتنی بر عقلانیت بگیرد.
بهبود اقتصاد: با افزایش گفتوگو میان شهروندان و اقتصاددانان، سواد اقتصادی میتواند سبب درک بهتر کارشناسان از مسائل اقتصادی شود.
سلامت روانی، اعتمادبهنفس و حس خودعاملی: نوسانات اقتصادی در دنیای امروز منشأ استرس و نگرانی است. سواد اقتصادی زیربنای مهمی برای درک درست جهان، احساس عاملیت و اعتمادبهنفس در آینده ماست.
حس مالکیت نسبت به آینده جمعی ما: سواد اقتصادی برای مشارکت در روندهای نوظهور اقتصادی و ساختن فعالانه آینده خود به افراد، زبان و اعتمادبهنفس کافی میدهد.
بهبود اثربخشی سیاستهای اقتصادی: سیاستها نتیجه بهتری خواهند داشت وقتی مردم آنها را درک کنند.
انسجام اجتماعی و بحثهای عمومی: هرقدر زبان اقتصاد از طریق آموزش و ارتباطات گستردهتر شود میتوان مباحث اقتصادی مشترک، گفتوگوهای دربرگیرنده، محترمانه، منطقی و مستدل را گسترش داد که خود سبب کاهش قطبیسازیهای سیاسی و افزایش انسجام اجتماعی میشود.
اتخاذ تصمیمات دموکراتیک آگاهانه: سواد اقتصادی پیشنیاز افراد است برای آنکه بتوانند مستقل و آگاهانه درباره احزاب سیاسی که حافظ منافع و ارزشهایشان باشند، تصمیمگیری و قضاوت کنند.
ایجاد نهادهای قابل اعتماد و مشروع: سواد اقتصادی در بازسازی اعتماد بین شهروندان، اقتصاددانان و نهادهای اقتصادی نقشی کلیدی دارد زیرا زبان مشترکی بین این سه ایجاد میکند که تسهیلکننده گفتوگو و مباحثه است.
اما اینجا پرسش دیگری مطرح میشود: چگونه میتوانیم سواد اقتصادی را در جامعه ارتقا بخشیم؟ پاسخ به این سوال طبعاً تمرکز ما را به آموزش اقتصاد معطوف میکند.
برخی بر این عقیدهاند که توسعه سواد اقتصادی باید از دوران مدرسه آغاز شود. حتی کودکان نیز قادرند مفاهیم بنیادی اقتصاد را بیاموزند و این آموزش به درک آنها از جهان اقتصادی پیرامونشان کمک خواهد کرد. در دوره متوسطه، این زیربنای اولیه را میتوان به آموزش طیف گستردهتری از مفاهیم، ایدهها و اندیشهها گسترش داد. این آموزش اضافی ظرفیت بیشتری به دانشآموزان اعطا میکند تا مسائل پیچیدهتر فردی یا ملی اقتصادی را درک کنند. سه مولفه اساسی برای آموزش موثر اقتصادی در مدارس وجود دارد. اول، معلمان باید در مورد موضوع آگاه باشند و بتوانند دانشآموزان را به درستی راهنمایی کنند که چگونه از مفاهیم اساسی اقتصادی برای تحلیل مسائل شخصی و اجتماعی استفاده کنند. دوم، به راهنماهای درسی و مواد آموزشی خوب نیاز است که محتوای اقتصادی را در سطح مناسبی برای دانشآموز ارائه دهد. و سوم، اقتصاد باید در برنامه درسی مدرسه جایگاه اصلی داشته باشد؛ جایگاهی مشابه دروس ریاضی، علوم، تاریخ و… .
توسعه سواد اقتصادی برای یک جامعه دموکراتیک که تا حد زیادی به شهروندان آگاه و تصمیمگیریهای اقتصادی شخصی متکی است، هدفی بسیار مهم و کلیدی است. دستیابی به این هدف مستلزم آن است که با دادن جایگاهی ویژه به اقتصاد در برنامه درسی مدارس، شکاف قابل توجهی که در آموزش اقتصادی جوانان وجود دارد بسته شود.
نوشته: مولود پاکروان | برگرفته: تجارت فردا
Hits: 0