دولت‌ها متولیان دست نامرئی آدام اسمیت هستند

invisible handتاریخ از آدام اسمیت به عنوان اقتصاددانی یاد می‌کند که به عقیده او هر زمان که شخص قادر بوده در جهت منافع و در راه خویش فعالیت کند یک دست نامرئی، به شکل غیرعمدی وی را برای کار کردن در جهت نفع اجتماعی متقاعد خواهد کرد. اسمیت بیان می‌کند: « نه‌تنها این اشتباه جامعه نبوده، بلکه جزیی از آن هم نبوده است. فرد با دنبال کردن نفع شخصی، نفع اجتماعی را با شدت ارتقا می‌دهد، بسیار موثرتر از زمانی که به ارتقای نفع اجتماعی اهتمام می‌ورزد. من هرگز متوجه فعالیت بهینه افرادی که درگیر تجارت کالاهای عمومی هستند، نشدم.»

این سخنان فیلسوفی است با این نظر که منافع تجار یک کشور، هرگز معادل منافع مردم آن کشور نخواهد بود. او کسی بود که به توانایی دولت برای افزایش رفاه ملی از طریق تقلب در بازار اعتقاد نداشت. این سخنان کسی است که سنگ‌‌بنای اقتصاد ملی را در یک اقتصاد تجارتی می‌دانست، اقتصادی که در آن کارگران، مالکان، تولیدکننده و تجار خرده‌پا در بازارهای محلی که نسبت به آنها شناخت و درک داشته باشند، تجارت و زندگی می‌کنند. این فرد اسمیت است، کسی که فکر می‌کرد به‌ منظور ترویج رشد اقتصادی و برای فراهم کردن امنیت، مالیات آسان و بازار آزاد، تمامی دولت‌ها باید وارد کار شوند.
در این نقطه زمانی، بیان این موضوع برای روحانیت اجتناب‌ناپذیر بود که اسمیت درباره سیستم تجارت آزادی صحبت می‌کند که در آن بخشش و نیکوکاری توسط دست نامرئی مشیت الهی و نه توسط دولت تضمین شده است. به همین اندازه غیرقابل اجتناب بود که رادیکال‌های چپگرا و راستگرا درباره اسمیت به عنوان فردی فکر کنند که دولت را غیر قابل اعتماد دانسته و آرزوی کاهش عملکرد آن را دارد. هیچ ‌یک از اینها در واقعیت اتفاق نخواهد افتاد.
با وجود عقاید شخصی مذهبی -که اسمیت در این‌گونه امور عمیقاً محافظه‌کار بود- او نظریات دوست خود دیوید هیوم را در کارش مشارکت داد؛ نظریاتی که به عنوان کوچک‌ترین دلیلی برای وجود یک خدای خیرخواه ارائه شده بود. آنچه می‌توان گفت این ‌است که اسمیت تمرکز زیادی بر متقاعد کردن اطرافیان داشت مبنی بر اینکه هیچ نقطه‌ای از فلسفه او حتی در حد ادعا بر پایه دین مسیحیت و یا فلسفه رواقیون نبوده است.
همچنین از منظر دولت، افکار اقتصادی اسمیت، اجتماعی را متعهد می‌شود که در فلسفه وی شامل افراد پایبند به منفعت شخصی است. افرادی که کارهایشان را با سبک و سیاق خودشان انجام می‌دهند و همگی در جوامع مدنی توام با قوانین و دولت زندگی می‌کنند که این قوانین امنیت را فراهم کرده و قراردادها را اجرا می‌کند و جامعه فرهنگی خواهد داشت که در آن همان طور که اسمیت فرض کرده، برای خریداران و فروشندگان امکان چانه‌زنی و مقرون به صرفه ساختن و متقاعد کردن فراهم می‌شود.
پیش‌شرط‌های مورد نیاز برای متقاعد کردن ما به تجارت نه توسط مشیت الهی، بلکه توسط دولت فراهم می‌شود. برای اینکه به یقین برسیم، دولت‌ها می‌توانند به دولت‌های استبدادی و غیرقابل پیش‌بینی چپ‌رو و راست‌رو، فاسد و متورم تبدیل شوند. نهادهای آنها به ‌سادگی می‌توانند توسط سلاطین، تجار و در برخی شرایط توسط مردم فرو بپاشند. آنها همواره برای مبارزه با جنگ ویرانگر گرانی آماده بوده و به صورت دوره‌ای تمایل به ایجاد طرح‌های گمراه‌کننده‌ای که اسمیت آنها را پروژه می‌نامد، دارند. این کارها به منظور افزایش ثروت کشور و یا برای ایجاد مدینه فاضله‌ای صورت می‌گیرد که کشور را به هرج و مرج فرو برده و دولت‌ها این امکان را برای دست نامرئی فراهم می‌کنند که کار خود را انجام دهد.
در صورت مطالعه بلندمدت می‌بینیم یکی از چیزهایی که ثروت ملت‌ها را بهبود می‌بخشد، حضور اسمیت به عنوان منتقد ماهر برای دولت‌های زمان خود و یک مفسر خیلی خوب در خصوص مشکلات تحولات دولت ویرانگر در بخش مالیه عمومی است. در خصوص درک بهتر ضرورت حضور دولت برای تمدن و غنی‌سازی دولت هیچ‌کس برتر از اسمیت نبود. شغل او به عنوان فیلسوف، آموزش دولتمردان بود تا به عنوان متولیان دست نامرئی به خود توجه کنند. در حقیقت دست نامرئی اسمیت بسیار عمیق‌تر از اقتصاد، به تار و پود جامعه دست یافته بود. در فلسفه گسترده‌تر اسمیت، یک استعاره ناگفته، به منظور یادگیری کار گروهی و تبادل کالاها و خدمات و تمایلات زیستی، برای از هم شکافتن تاریخ بشر وجود دارد. بشری که اعضای آن تلاش کرده‌اند در هر زمانی که امنیت کافی را احساس کنند، برای مناسب کردن زندگی خود تلاش کنند. اسمیت در سال‌هایی که به توصیف خودش شادترین و موثرترین سال‌های عمرش بود، توان جسمی خود را از دست داد. وی به عنوان استاد فلسفه اخلاق به دانشجویانش درس می‌داد تا نیاز به افکار و روش‌هایی را که به آنها تعلق داشت در افکار و موسسات و نهادها و تاریخ دولت‌ها و تمدن‌ها منعکس کند. طبق گفته اسمیت، این روایتی است از ایجاد جامعه بشری تابع نفع شخصی جامعه‌پذیر، مرکب از مخلوقاتی دارای حس هویتی کسب‌شده به شکل غیرعمدی و دارای درکی از جامعه‌پذیری در ستیز برای بقا. این همان بشری است که بشریت خود را مدیون دست نامرئی است.

 

نوشته: نیکلاس فیلیپسون

ترجمه: الهام شفیع زاده

منبع

برگرفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *