مشرق زمين گاهواره تمدن
در اينكه روزگاري مشرق زمين گاهواره تمدن بوده است شكي نيست بدان جهت كه علم وصنعت محل و وطن خاصي ندارد بلكه هر كجا تمدن و فرهنگ باشد علم همانجاست و ديگراينكه علم نور است و سير علوم در بشر مانند حركت محسوس آفتاب است.
همانطوريكه آفتاب از شرق طلوع و در مغرب غروب ميكند و دوباره از مغرب به مشرقميرسد سير علوم نيز بدين منوال است; ما امروز در همان حالت هستيم كه علوم و صنايع را ازاروپا و آمريكا ميگيريم. تا چه وقت باز مشرق زمين كانون علوم و صنايع گردد و اروپائيانمحتاج اخذ و اقتباس از ما شوند دور نيست. مرحوم همائي در كتاب تاريخ علوم اسلامي اين امررا بعيد نميداند: ذالك فضل ا… يوتيه من يشاء
تاريخ گواه همين مطلب است كه روزگاري مشرق زمين گاهواره تمدن بوده و در اين ميان قرنهفتم از ويژگي خاصي برخوردار بوده است. از يك طرف قتل و كشتار و از طرف ديگر شكوفائيعلم و دانش و اين قرن در درون خود نابغهاي را پروراند كه توانست علم و سياست را با سرپنجهتدبير و دين و اخلاق را با انگشت تنوير پيوندي جانانه زند و از به خدمت گرفتن چنيندستگاهي توانست قلههاي فرو ريخته علم و دانش را دوباره برافراشته نمايد و او كسي نبود جز>خواجه نصيرالدين طوسي<.
در خاتمه اگر سال 2000 را از آن جهان اسلام بدانيم پس بدان اميد كه دوباره مشرق زمين گاهوارهتمدن گردد چونكه;
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايدديگران هم بكنند آنچه مسيحا ميكرد
خواجه نصيرالدين طوسي در يك نگاه
اسم: محمد بن حسن مكي ابو جعفر معروف به خواجه نصيرالدين طوسي
ولادت: 11 جمادي الاول سال 597 هجري در طوس
وفات: 18 ذي الحجه سال 672 هجري در كاظمين
مدت عمر: 75 سال
اساتيد خواجه نصيرالدين طوسي
در عقليات : شاگرد فريدالدين داماد و او شاگرد سيدصدرالدين سرخسي و او شاگرد افضلالدينو او شاگرد ابوالعباس لوگري و او شاگرد بهمنيار و او شاگرد ابوعلي سينا.
در شرعيات : شاگرد پدر بزرگوار خود و او شاگرد امام فضل ا…راوندي و او شاگرد سيد مرتضيعلم الهدي و حضور در حوزه درس فقه محقق حلي .
در رياضيات : كمال الدين محمد حاسب . كمال الدين يونس موصلي و قطب الدين مصري وابوالسعادات اصفهاني .
شاگردان خواجه ـ خواجه اصيل الدين فرزند خواجه نصير، علامه حلي ، قطب الدين شيرازي ابنميثم بحراني ، كمال الدين افسطي آبي ـ سيد ركن الدين استرآبادي ـ ابنالفوطي كمالالدينبغدادي ابن الخوام عمادالدين ـ ابنطاووس ـ اثيرالدين دوماني ، حمويني .
تأليفات :
بيشتر در زمينه كلام ـ حكمت ـ رياضيات ـ الهيات ـ تعليم و تربيت ـ اخلاق و ديگر علوماسلامي است كه قريب به 80 جلد از آن مشخص است كه تعدادي در داخل و مابقي دركتابخانههاي خارج از كشور موجود است .
لمحه عن حياه الشيخ نصيرالدين الطوسي
الاسم : محمد بن محمد بن حسن مكي ابو جعفر المعروف بالشيخ نصيرالدينالطوسي
الولاده : 11 جماد الاول سنه 597 هجري في طوس .
الوفاه : 18 ذي الحجه سنه 672 هجري في الكاظميه
العمر : 75 عاما
اساتذه الشيخ الطوسي
في العلوم العقليه : كان تلميذ فريدالدين الدين الداماد و هو تلميذ السيدصدرالدين السرخسي وهو تلميذ افضل الدين و هو تلميذ ابو العباس اللوجري و هو تلميذ بهمنيار و هو تلميذ ابوعليسينا.
في العلوم الشرعيه : تتلمذ علي يد ابيه الفاضل الذي كان بدوره تلميذا للامام فضل اللهالراوندي وهو تلميذ السيد مرتضي علم الهدي و كان يحضر في حوزه درس الفقه محقق الحلي.
في الرياضيات : كان اساتذته كمال الدين محمد الحاسب، كمالالدين يونس الموصليقطبالدين المصري ، و ابوالسعادات الاصفهاني .
طلاب الشيخ : الشيخاصيلالدينابنه ، العلامه الحلي، قطبالدين الشيرازي، ابن ميثم البحراني،كمال الدين الافسطي الابي، السيدركنالدينالاسترآبادي ، ابن الفوطي ، كمالالدينالبغدادي،ابنالخوامعمادالدين، ابنطاووس ، اثيرالدين الدين الدوماني ، الحمويني .
المولفات: اكثر مولفاته حول علم الكلام ، الحكمه ، الرياضيات، الالهيات، التعليم و التربيه،الاخلاق، وباقي العلوم الاسلاميه التي عرف منها(80) مجلدا يوجد بعضها في مكتبات داخلالبلاد و بعضها في مكتباتالدول الاخري.
تمدن چيست و سهم خواجه نصيرالدين طوسي در تمدن بشريچيست؟
تمدن براساس تعاريفي كه از آن شده عبارت است همكاري مردم با يكديگر در امور زندگاني وفراهم ساختن اسباب ترقي و آسايش; و اصولا ظهور تمدن هنگامي امكانپذير است كه امنيتو آسايش برقرار باشد و اين مهم در زمان خواجه نصير بخاطر حمله مغول به ايران ميسر نشدمگر با يك سياست خاص كه آنهم پيدا كردن ضعف دستگاه حكومتي بود كه پايبندي آنها بهمسايل خرافي همچون پيشگوئي و خواب ديدن توجه خواجه نصير را به خود جلب كرد و او ازهمان نقطه، سياست عملي خود را به اجرا گذاشت كه همكاري با دستگاه در آن مقطع و عدمبرخورد با مسايل خرافي مورد اعتقاد آنها يكي از سياستهاي مورد نظر بود كه تاريخ در گذر ايامپاسخ به خدمت گرفتن چنين دستگاهي را داده است كه آنهم مهار جنگ و باز گرداندن آرامش بودكه براي پيريزي هر تمدني لازم است; داستان ذيل تائيد سياستهاي بكار گرفته شده توسطخواجه نصير است كه به اختصار از نظرتان ميگذرد:
روزي هلاكو به خواجه نصيرالدين ميگويد كه يك حادثه جالب را پيشگويي كنيد كه منمشخصٹ شاهد باشم خواجه ضمن پذيرش ميگويد اين حادثه در شب پنجشنبه اتفاق خواهدافتاد كه همراه با كسوف است و اتفاقٹ در آن شب هلاكو در خواب بود و نگهبانان اجازه ورود بهخواجه را نميدادند كه باعث نگراني خواجه شده بود كه مبادا هلاكو اين حادثه را نبيند; چارهانديشيد و شنيد كه يكي از خرافات در باره ماهگرفتگي اين است كه ميگويند اژدها ماه را گرفتهپس بايد به ظروف مسيني كوبيد تا اژدها بترسد و ماه را رها كند بلافاصله خواجه نگهبانان را ازاين قضيه ترساند و آنها ظروف مسين را برداشته و به يكديگر كوبيدند و اين باعث شد كه خودهلاكو از خواب بيدار شود و خواجه آنچه را كه ديده بود به هلاكو نشان داد و او سخن خواجه راپذيرفت و اعتبار علمي و شخصيت خواجه براي او تثبيت شد.
پس از آن، هلاكو از خواجه سئوال كرد آيا چون ما ديشب ميدانستيم كه ماه خواهد گرفت، ماه
گرفته است يا اگر نميدانستيم ماه ميگرفت؟ خواجه گفت چه شما ميدانستيد و چه نميدانستيداين اتفاق ميافتاد. هلاكو پرسيد آيا ما ميتوانستيم از وقوع اين حادثه جلوگيري كنيم؟ خواجهگفت خير متأسفانه مسايل طبيعي و فلكي در اختيار ما نيست و از بشر هم كاري برنميآيد.هلاكو گفت كاري كه اگر ما بدانيم يا ندانيم اتفاق ميافتاد و اگر بدانيم نميتوانيم از وقوعشجلوگيري كنيم دانستنش چه سودي دارد؟ خواجه نصيرالدين تدبيري انديشيد كه هلاكو آمادگيبراي درك مسايل علمي را ندارد لذا با بعضي از دوستانش مشورت كرد و نتيجه آن شد كه آنان دوديگ بزرگ مسين را از بالاي محلي مرتفع كه در نزديكي خيمه هلاكو است بزمين بياندازند دراين هنگامه كه هلاكو از شكار برميگشت خواجه باتفاق او وارد شدند اما خواجه به هلاكو گفتكه صحبت محرمانهاي با شما دارم و آن اينست كه تا چند لحظه ديگر صداي مهيبي خواهيدشنيد لطفٹ نترسيد و فقط به چهره اطرافيان نگاه كنيد به موقع علت قضيه را توضيح خواهم داد;ميهمانان يكي پس از ديگري وارد شدند كه ناگهان صداي مهيبي بلند شد هر يك عكسالعملي ازخود نشان دادند فقط هلاكو و خواجه نصيرالدين آرام نشسته بودند، در اين لحظه خواجه گفتاگر جنابعالي از اين قضيه مطلع نبوديد حتمٹ ميترسيد و اين اطلاع باعث شد كه شما از اين صدانهراسيد. خاصيت پيشگوئي و پيشبيني منجمين واقعي اين است كه به شما آرامش ميدهد وهمين باعث شد كه خواجه بعنوان مشاور هلاكو انتخاب شود.
پس از اينكه خواجه نصيرالدين طوسي در دربار هلاكو خان محبوبيت يافت و بعنوان مشاورانتخاب شد از فرصت بدست آمده كمال استفاده را برد و شروع به پيريزي بناي تمدن عظيمينمود كه تاريخ از آن بهرههاي فراواني برده است.
نشانههاي تمدن
ـ رفتن به دربار هلاكو خان و مهار جنگ و خونريزي و برگرداندن آرامش
ـ احترام و تكريم علماء و دانشمندان
ـ تأمين هزينه زندگي دانشمندان از طريق موقوفات و ساخت اولين كوي دانشمندان وابسته بهرصدخانه مراغه
ـ دعوت دانشمندان و صاحبنظران از ديگر بلاد به مراغه
ـ تأسيس رصدخانه مراغه و يا به تعبيري دانشگاه مراغه
ـ جمعآوري و خريداري كتب و تأسيس كتابخانه
يكي از عوامل تمدن و ابزار رشد و ترقي، علماء و دانشمندان ميباشند كه خواجه نصيرالدينطوسي از اين عامل بخوبي استفاده كرد. در حقيقت خواجه نصيرالدين طوسي در زمان خودشتمدني بنا نهاد كه ميتوان گفت عاليترين بناي تمدن بوده است كه امروزه ما نيز بخشي از تمدنرا وامدار و مديون افكار و آثار و خدمات آن نابغه اسلامي هستيم.
براي تكميل بحث لازم است كه به يك پرسش پاسخ داده شود; و آن پرسش اين است كه آيااصولا رفتن علماء و دانشمندان به دربار درست است يا خير؟ اين سئوالي است كه از ديربازمطرح بوده و جوابها نيز مشخص است و آن اينست كه; كدام و چه عالمي به دربار ميرود؟ اگرعالمي خود ساخته باشد آيا رفتن او محل اشكال است؟ كما اينكه در مورد خواجه نصيرالدين،اكثر علماء اتفاق نظر دارند و رفتن او را به دربار مورد تائيد قرار دادهاند.
حضرت امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران درباره خواجه نصيرالدين طوسيچنين ميفرمايند:
… و اما قضيه خواجه نصير و امثال خواجه نصير شما ميدانيد اين را كه خواجه نصير كه در ايندستگاه وارد ميشد نميرفت وزارت بكند ميرفت آنها را آدم كند نميرفت براي اينكه در تحتنفوذ آنها باشد ميخواست آنها را مهار كند تا آن اندازهاي كه بتواند; كارهايي كه خواجه نصير برايمذهب كرد آن كارهاست كه خواجه نصير را خواجه نصير كرد.
با اين كلام حضرت امام (ره)، رفتن خواجه نصير به دربار نيز منتفي ميشود. پس با رفتن او بهدربار هلاكو، انسانهاي زيادي نجات يافتند، كه سني و شيعه بودن هم مطرح نبوده، بلكه وقتي بهتاريخ مراجعه ميكنيم ميبينيم كه ابن ابيالحديد شارح نهجالبلاغه كه شيعي مذهب نبودهخواجه نصير براي نجات جان او اهتمام كامل ورزيده است. درست در زمانيكه علماء ودانشمندان و انسانها كشته ميشدند و از علم و فرهنگ دانش خبري نبوده خواجه نصير در همانعصر و از ميان همان قوم پايههاي تمدن را ميريزد كه براي هميشه باقي است
خواجه نصيرالدين طوسي و رصدخانه مراغه
(نوزايش ستارهشناسي در جهان اسلام)
>هوالذي جعل الشمس ضياء والقمر نورٹ و قدره منازل لتعلمو عدد السنين والحساب<(يونس 5).
اوست خدايي كه خورشيد را رخشان و ماه را تابان قرار داد و سير ماه را در منازلي معين كرد تابدينوسيله شما سالها و حساب را بدانيد. خواجه نصيرالدين طوسي پس از اطمينان از اينكههلاكو عوايد موقوفات را در اختيارش قرار ميدهد اقدام به ساخت رصدخانه در سال 657هجري مينمايد و در سال 672 قبل از افتتاح رسمي دارفاني را وداع ميگويد كه مسئوليت ادارهاين بناي عظيم بدست فرزند ارشدش خواجه اصيلالدين سپرده ميشود.
بنياد بينالمللي ستارهشناسي، يا دانشگاه مراغه، نامي است كه زيبنده اين رصدخانه است و دراهميتش همين بس كه دانشمندان اسلامي و غربي به عظمتش پي بردهاند و معتقدند كه نوزايشيكه در امر ستارهشناسي در دنياي اسلام با ساخت رصدخانه مراغه بوجود آمده تمامٹ مديون ايننابغه اسلامي است كه جامعيت او مورد تحسين همگان است. در همين زمينه دانشمند فيزيكدانمسلمان پاكستاني برنده جايزه نوبل فيزيك سال 1979 مرحوم دكتر عبدالسلام ميگويد;رصدخانه مراغه با بيست منجم از سراسر دنياي اسلام تحت سرپرستي دانشمند بزرگ خواجهنصيرالدين طوسي احتمالا نخستين رصدخانه جهان بمعني واقعي كلمه بوده است و در جايديگر ميگويد; رصدخانه استانبول، چين، و حتي رصدخانههاي هند در قرن دوازدهم نيز همه ازجلوههاي رصدخانه مراغه است.
ناگفته نماند كه قبل از خواجه نصيرالدين دروس رياضيات و نجوم موافقين و مخالفيني داشتكه اين مباحث سير نزولي را طي ميكرد و جامعيت خواجه نصير بود كه توانست به اين دروسسير تكاملي دهد و جان تازهاي بخشد و همين امر باعث شد تا زمان شيخ بهائي و بعد از او تاهمين اواخر دروس نجوم و رياضيات جزو دروس حوزويان بحساب آيد.
به موازات ساخت رصدخانه مراغه خواجه نصيرالدين طوسي اقداماتي در چند مرحله انجام دادكه بدين شرح است: در مرحله اول دعوت عام از دانشمندان كه بخاطر حمله مغول ترك ديارنموده بودند بالاخص دانشمندان ستارهشناس از نقاط دور و نزديك تا حتي چين به مراغه بدوندر نظر گرفتن مكتب و مذهب; در مرحله دوم جمعآوري كتبي كه در زمينه ستارهشناسي و نجومبود كه توانست آنها را در اختيار دانشمندان قرار دهد و با توجه به ساخت رصدخانه مراغه كهزماني حدود 15 سال طول كشيد تا آنجا پيش رفت كه گفتگوي علمي چندين ساله او به مكتبمراغه و منزلش به دارالعلم طوسي شهرت پيدا كرد.
محصول گفتگوهاي علمي درباره نجوم كتابي است بنام زيج ايلخاني كه توسط خواجهنصيرالدين برشته تحرير درآمده كه تدوين و تنظيم اين كتاب به عقيده همگان بمنزله ميوه وثمره رصدخانه مراغه است.
در مرحله سوم آنطوريكه كه از تحقيقات بدست ميآيد نشانگر اين است كه خواجه نصيرالدينطوسي همزمان بناي رصدخانه اقدام به ساخت كوي دانشمندان وابسته به مركز علمي رصدخانهمراغه) با تمام امكانات رفاهي مينمايد و حتي مايحتاج عمومي آنها را نيز تأمين ميكرده كهمحققين بتوانند سبك بال به كار تحقيق و پژوهش بپردازند كاري كه دنياي غرب هماكنون بدانعمل ميكند باميد آنروزيكه بتوانيم چنين مكانهايي را در اختيار محققين قرار دهيم. در هرصورت ميتوان چنين نتيجه گرفت اولين بنياد بينالمللي ستارهشناسي اسلامي كه توسطخواجه نصيرالدين در قرن هفتم ساخته شده بمنزله مواد اوليه رصدخانههاي قرون بعدي بودهاست كه تمدن بشري و بالاخص ستارهشناسي امروز مديون جامعيت و بينش و تفكر اين نابغهاسلامي است تا آنجا كه هماكنون پرگار ساخته شده توسط خواجه نصير و همچنين اسباب وابزار رصدي در موزه لندن موجب اعجاب و تحسين بينندگان است.
خواجه نصيرالدين طوسي و آيتا حسنزاده آملي
در حال حاضر در جمع جامعه مدرسين حوزه علميه قم آگاهترين به مسايل نجومي و رياضيقديم آيتا حسنزاده آملي ميباشند كه ساليان متمادي در زمينه رياضي و نجوم تدريس وتحقيقاتي داشتهاند كه بخشي از آن در زمينه آثار خواجه نصيرالدين طوسي ميباشد كه ذيلا ازنظرتان ميگذرد:
رياضيات ]تشريح الافلاك شيخ بهائي فارسي هيأت شرح[ چغميني كتب متوسطات تدريسمباحث وقت و قبله، بيست باب اسطرلاب خواجه نصير، و هفتاد باب شيخ بهائي.
تأليفات: 1ـ شرح زيج بهادري به فارسي 2ـ دروس في معرفهالوقت و القبله به عربي 3ـ رساله درسي فصل در معرفت وقت و قبله بفارسي 4ـ شرح اكرمانالاوس در مثلثات كروي به عربي 5ـرساله در ميل كلي 6ـ رساله در ظل (تانژايت) 7ـ رساله در معرفت مقدار بعد مابينالمركزين بهعربي كه شرح قسمتي از فصل چهارم مقاله سوم تحرير محبسطي خواجه نصير ميباشد 8ـرسالهاي در حدوث فجر بيان صبح كاذب و صادق و تعاكس صبح و شفق به عربي 9ـ رسالهايدر تكسير دايره 10ـ رسالهاي در تعيين سمت قبله و تشخيص ظهر حقيقي مدينه منوره باعجازرسولا 11ـ تعليقات بر دوره اصول اقليدس 12ـ مجموعه چند رساله نجومي كه چاپ شده وحضرت استاد تعليقاتي بر كتب رياضي و غير رياضي خواجه نصير دارند كه بعضي از آنها بهچاپ رسيده و بعضي هنوز بزيور طبع آراسته نگرديده; توفيقات ايشان را از خداوند بزرگخواستارم.
بازديد حضرت آيتا حسنزاده آملي از رصدخانه مراغه
در سال 1387 هجري قمري در اواخر ماه رجب به ديدن رصدخانه مراغه رفتم قبل از حركت باقرآن استخاره كردم اين آيه آمد: الم يسيرو فيالارض فيظرو و كيف كان عاقبه الذين من قبلهم …(روم 8) چون در تبريز شنيدم كه قبر هلاكو در مراغه است بياد آيه افتادم.
رصدخانه را جناب خواجه نصيرالدين طوسي در زمان هلاكو بنا كرده است و از آن زيج ايلخانيرا تدوين و تنظيم فرموده است اين رصدخانه قسمتي از آن بر بالاي كوهي كه در طرف غربيشهر مراغه است بنا شده است و قسمتي از آن در پهلوي آن كوه به جانب غرب است و وضعجغرافيائي و محل طبيعي مناسب آن براي بناي رصدخانه شگفت است، كه در اين حسن صنعتچه ذوق و سليقهاي اعمال شده است آثار بالاي كوه به كلي از بين رفته است كه فقط ويرانهايبصورت چندين تل و تپه مشاهده ميشود اما آنچه در جانب غربي كوه است تا اندازهاي بعضياز آثار باقيمانده است اينجانب با چراغ وارد بعضي از چاهها و خانههاي آن شدم و به ياد گفتارغياث اللغه افتادم كه گفته است چاه ستاره جو نوعي رصد است، كه به عمق 60 گز چاهي كاوندو بالاي آن بامي برآرند 60 گز بلند و آنرا مشبك ساخته و نشينند و كيفيت نجوم و افلاك رادريابند، آنگه گفت با ميبر آرند مشبك ساخته، در جانب غربي رصدخانه مراغه برجي مشابههمين وصف بنا نهاده بودند ولي در زير آن چاهي مشاهده نميشد كه شايد بر اثر مرور زمان پرشده باشد، از جمله آثاري كه خيلي جالب بود اينكه در همان جانب غربي رصدخانه حلقهاي درطره مرتفع كوهي بر خط نصفالنهار وسط آن حفر شده بود چون اين خود كمترين در علم هيأتو نجوم و استخراج از زيجات و عمل اسطرلاب و ربع مجيب زحمت فراوان كشيده است آنمنظره رصدخانه با اينكه رسمي از او باقيمانده بود فوقالعاده برايم مفيد بود و هيچ ميل نداشتمكه از آنجا بدر آيم تا هوا تاريك شده بود و تنها بودم و به حكم ضرورت بسوي مراغه رهسپارشدم و به همين قدر مبتهج بودم كه در جايي قدم نهادم كه قدمگاهي مثل جناب خواجهنصيرالدين طوسي بوده است از وصف حالم در آن مدت كوتاه اقامتم به تنهايي در محلرصدخانه ناتوانم گاهي به قصيده معروف خاقاني
هان اي دل عبرت بيناز ديده نظر كن هان
مترنم بودم و گاهي به چكامه امير معزي
اي ساربان منزل مكن جز در ديار يار من
تا يك زمان زاري كنم بر ربع و اطلال و دمن
زمزمه داشتم و گاهي در بقيت آثاري كه حكايت از بعض اعمال رصدي ميكرد متحير بودم.
استخراج آيه تطهير به روش زبروبنيات توسط خواجه نصيرالدين طوسي
انما يريد ا… ليذهب عنكم الرحبس اهل البيت و يطهركم تطهيرٹ(احزاب 32)
قبل از بيان خواجه نصير درباره آيه تطهير لازم است كه معني زبر و بنيات را بدانيم. آنطور كه دركتابها نوشتهاند زبر بضمتين جمع زبور و بفتح بمعني كتابست و بنيات جمع بنيه بمعني حجتاست. در جاي ديگر زبر بمعني قطع نيز معني شده است (فتعطعوا امرٹ بنهيم زبرٹ) جائتهم رسلهمباالبنيات و الزبر) بنيه در بعضي از لغات بمعني معجزه نيز معني شده است. در هر صورت زبر وبنيات دو قاعده توأم و با هم هستند. واضع آن مشخص نيست بعضي نسبت به خواجه نصيرميدهند كه احتياج به تحقيق بيشتري دارد. موضوع علم زبر و بنيات حروف و كلمات قرآنيهاست براي استخراج و كشف مجهولات. اكنون جهت آشنايي خوانندگان اشاره كوتاهي به زبر وبنيات كه در بعضي از كتب به آن اشاره شده است، جلب ميكنيم. در تمامي حروف اول آنها رازبر و تتمه آنها را بنيات گويند مثلا علي (ع) زبر و (لي) بنيات كه ميگويند از زبر و بنيات محمداسلام است و علي ايمان محمد كه عبارت است ميم . حا . ميم . دال است چون زبر آنها حذفشدو باقي ميماند يم.ا.يم.ال كه مجموع آنها ميشود 132 و اسلام نيز 132 و همچنين لفظ عليعين ـ لام ـ ياء ميباشد چون حرف اول كه زبر است حذف شود باقي ميماند. ين ـ ام 1 كهمجموع 102 است و ايمان نيز 102 است.
ميگويند:
خورشيد كمال است نبي ماه ولياسلام محمد است و ايمان علي
گر بينهاي در اين سخن ميطلبيبنگر كه زبنيات اسما است جلي
رمزي است كتاب حق تمامي بنظاماسرار الهي است بهر بطن كلام
از اسم محمد كه بود مصور كلدر ياب زبنياتش اسلام
در مثال ديگر ميگويند:
علم برابر است با عمل و هر دو بحساب جمل مساويند با 140 من آمن برابر است باعليابيطالب
جمله لاالهالاا 12 حرف روز هم 12 ساعت ميباشد.
محمد رسولا 12 حرف شب هم 12 ساعت
مجموع هر دو 24 ساعت شبانهروز است.
هر سال 12 ماه جانشينان پيغمبر 12 نفر ميباشد جمع 24
بينات بسمال الرحمن الرحيم بعد از اسقاط مكررات 217 است عليابيطالب 217 است.
مثال ديگر زبر آيه شريفه الحمد رب العالمين 583 اين عدد برابر است با محمد علي فاطمهحسن و حسين و آخرين مثال فواتح سور پس از اسقاط مكررات منطوق آنها (نقطهدار) صراطعلي حق نمسكه است.
انما يريدا ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرٹ
(انما) زبرش 92 و محمد 92 بنياتش 362 وصي بحق علي 362
(يريدا) زبرش 290 بنياتش 227 مجموع زبر و بنيات 517 امام الهمام الحسن بن علي 517
(ليذهب) زبر آن 747 بنياتش 275 مجموع 822 و الامام الكامل ابوعبدا الحسين بن ابيطالب822
(عنكم) زبر آن 180 بنياتش 247 مجموع 427 امام علي زينالعابدين 427
(الرجس) زبر آن 294 بنيات 262 مجموع 556 ما حي كفر و حامي اسلام 556 (امام زمان)
(اهل البيت) زبر آن 479 بنيات 306 مجموع 785 محمدالباقر و جعفر 785
(يطهركم) زبر آن 290 بنيات 142 مجموع 432 امام موسي و علي و محمدجواد 432
تطهيرٹ زبر آن 625 بنيات 115 مجموع 740 والنقي و العسگري و الهادي 740
بعضي ديگر از عنكم اهل البيت استخراجي ديگري بدين شرح نمودهاند.
زبر عنكم اهل البيت 659 بنيات 553 مجموع 1212 است.
امام الواهب علي وليا و فاطمه السبطين الحسن و الحسين و اولاد الحسين 1212
خواجه نصيرالدين طوسي و نبوغ
حضرت علي (ع) ميفرمايند كه انسان داراي دو عقل هست عقل مطبوع و عقل مسموعماداميكه عقل مطبوع نباشد عقل مسموع نميتواند كاري انجام دهد و بهمين مضمون علممطبوع و مسموع هم داريم
العلم علمان مطبوع و مسموع و لاينفع المسموع اذالم يكن المطبوع
دانش بر دو قسم است دانش فطري كه در نهاد انسان است و دانش شنيدني و هر گاه با دانشفطري همراه نباشد سودي نميدهد در هر صورت در احاديثي كه عقل را بر دو قسم كردهاند نهايتٹهمان علم و دانش است. دانش فطري جايگاهي است كه دانش شنيدني در آنجا آشيانه ميگذارد;دانش فطري خدادادي است كه خداوند به يك نفر داده كه در ميان اجتماع خودمان زياد ديده شدهكه افرادي كه درس نخوانده و تحصيل نكردهاند ولي از يك هوش سرشاري برخوردارند كه موردتوجه و مشورت مردم قرار ميگيرند بخاطر همان دانش و عقل طبيعي كه خداوند در وجود آنهانهاده است چنين انسانهايي اگر موفق شوند و درس بخوانند واقعٹ نابغه ميشوند. اكثر دانشمندانو صاحبان ابتكار همانها هستند كه عقل و دانش فطري آنها خدادادي بوده و توانستند بكمكتحصيل و تدريس و يا به تعبيري عقل و دانش شنيدني باين درجه برسند و خواجه نصيرالدينطوسي بي شك از كساني است كه از عقل و دانش و هوش فطري برخوردار بوده و بكمكتحصيل دانش توانسته نبوغ خود را به بلوغ برساند شاهد بر اين مدعا مطلب حاجي خليفه ازدانشمندان اهل تسنن در كتاب مشهورش كشف الظنون است، ايشان در طبقات علما نكته بسيارجالبي دارد كه ميگويد; دانشمندان دو دسته هستند بعضي مصرفي هستند از اين و آن ميگيرندو دستمايه كارشان قرار ميدهند كه اين خود يك هنر است دسته ديگر آنها هستند كه خودشانمنبع هستند از آنها گرفته ميشود آنها از كسي نميگيرند و براي مثال خواجه نصيرالدين طوسيرا معرفي كرده و ميگويد كاالنصيرالطوسي.
خواجه نصيرالدين طوسي و رياضيات
در گذشته فنون رياضي به چهار دوره تقسيم ميشده است:
1ـ دوره ابتدائي كه اصول اقليدس را ميخواندند
2ـ دوره متوسط شامل علوم رياضي بين ابتدائي و عالي
3ـ دوره عالي كه كتاب محبسطي را ميخواندند
4ـ دوره پيشرفته كه به آن اكر ميگفتند
در ميان دانشمندان رياضي خواجه نصيرالدين را معمار و پدر رياضي ميدانند بدان جهت كهبخش عظيمي از تأليفات و تحريرات او درباره نجوم و رياضي ميباشد. بخشي از كتب رياضياو بشرح ذيل ميباشد:
تأليفات:
1ـ كتاب كشف القناع عن اسرار شكل قطاع كه خواجه نصير در اين كتاب اثبات كرده كه از يكشكل قطاع هندسي ميتوان 497624 شكل ديگر هندسي بدست آورد.
2ـ كتاب جوامع الحساب با التخت و التراب كه درباره جمع و تفريق و كسرها است.
3ـ الرساله الشافيه عن الشك في الخطوط المتوازيه موضوع قواعد هندسي از اصول پنجماقليدس است.
4ـ رسالهاي در اثبات اينكه ممكن نيست مجموع دو عدد مربع فرد عدد مربع باشد.
5ـ رسالهاي در ضرب و تقسيم و جبر و مثلثات
6ـ 105 مسئله از اصول اقليدس
7ـ زيج ايلخاني كه ثمره مطالعاتي است كه درباره رصدخانه مراغه صورت گرفته است.
تحريرات:
1ـ تحرير اصول اقليدس: اقليدس رياضيداني بوده است كه پيش از ميلاد در اسكندريهميزيسته مجموعه معلومات رياضي خود را در كتابي بنام اصول نوشت كه چندين بار از يونانيبه عربي ترجمه شده كه خواجه نصير با توجه به ترجمههاي قبلي با اصلاحاتي اصول اقليدس راتحرير نمود كه بعدها به نام تحرير اصول اقليدس شهرت يافت.
2ـ تحرير محبسطي: نوشته بطلميوس قلوذي است است كه در اسكندريه ميزيسته است. (ربعدوم سده دوم ميلادي) مهمترين اثر او درباره رياضيات مجموعه رياضي است كه بخاطر يعنياهميتش محبسطي شهرت Megisty كبير نام گرفته كه با افزودن الف و لام عربي المحبسطيشهرت يافت كه موضوع آن درباره مثلثات مسطحه و كروي است. بعضي را عقيده بر آنست كهتنها كتابي كه با دستخظ خواجه نصير موجود است همين كتاب است كه در يكي از كتابخانههايكشور مصر موجود است.
3ـ تحرير كتاب معرفه الاشكال الكريه و البسيط كه اصل اين كتاب از بنوموسي است كه خواجهنصير آن را تحرير كرده و موضوع آن دستور محاسبه مثلث برحسب اضلاع آن است.
4ـ تحرير كتاب مفروضات كه از تأليفات ثابت بنقره است.
5ـ تحرير كتاب مأخوذات كه از تأليفات ارشميدس است و ثابت القره آن را به عربي ترجمه كردهاست.
6ـ تحريرالكره و الاسطوانه كه از تأليفات ارشميدس است.
7ـ تحرير المقاله في تكسير الدائره كه از تأليفات ارشميدس است.
8ـ تحرير كتاب مانالاوس فيالاشكال الكريه كه از تأليفات مانالاوس است.
9ـ تحرير المخروطات كه اصل آن از ابلونيوس است كه در نيمه دوم پيش از ميلاد در اسكندريهميزيسته.
10ـ تحرير كتاب معطيات كه اصل آن از اقليدس است كه به زبان اروپايي به آن Dataيعنيدادهها ناميده ميشود.
11ـ تحرير الكره المتحركه كه اصل آن اطولوقس رياضيدان سده چهارم پيش از ميلاد است كهمعاصر با اقليدس بوده و موضوع آن بررسي اوضاع دواير مختلفي است كه بر يك سطح كرهواقعاند.
12ـ تحرير دو كتاب از رياضيدانان بنام مالاناووس و ثاوذوسيوس كه در رياضيات پيشرفتهنوشته شده و در قديم به آن اكر ميگفتند كه در فهرست كتابهاي رياضي قديم بنام اكر مالاناووسو اكر ثاوذوسيوس مشهور است كه خواجه نصير اين دو كتاب مشهور را نيز تحرير كرده است كهبنام تحرير اكر مالاناووس مشهور است.
نظر اهل فن در رياضيات قديم اينست كه تمامي تأليفات خواجه نصير درباره رياضيات داراياهميت است كه از آن ميان 2 كتاب او سهم بسزاي در پيشرفت رياضيات داشته است كه از ميانتأليفات ميتوان به كتاب كشفالقناع عن اسرار شكل قطاع و از ميان تحريرات به تحريرمحبسطي اشاره نمود.
خواجه نصيرالدين طوسي و تأليف كتاب در اسارت (اخلاق ناصري)
دشمن طاووس آمد پر اواي بساشه را بكشته فر او
گفت من آن آهوم كزناف منريخت آن صياد خون پاك من
زندان و تبعيد تنهاجاي مجرمان و تبهكاران نيست بلكه بسياري از بزرگان بشريت نيز به جرمفضيلت خواهي به زندان افتخار بخشيدهاند يا در فضاي وسيعي تحت نظر بودهاند. خواجهنصيرالدين طوسي يكي از آنهاست و شايد علت گرفتاري او همين شهرتش در علوم و رياضياتبوده است كه نخست به اسارت اسماعيليان الموت درميآيد. (پيدايش الموتيان)
فرقهاي از شيعه معتقد به امامت اسماعيل پسر امام صادق (ع) ميباشند و بهمين مناسبت بنامفرقه اسماعيليه يا هفت امامي شناخته شدهاند. رهبري اين گروه بدست يك ايراني بنام (عبداابن ميمون القداح) افتاد او با پيروانيكه بدست آورد شمال آفريقا و سپس مصر را متصرف شد ودر آخر قرن سوم هجري سلسله فاطمي را در مصر بنا نهاد. حسن صباح كه معاصر ملكشاهسلجوقي بود به مصر نزد فاطميان رفته و به مذهب اسماعيليان گرويد و به ايران برگشت و بنايتبليغ گذاشت و پيروان بسياري پيدا كرد. حسن صباح در سال 483 قلعهالموت مابين قزوين ورشت در سلسه جبال البرز را مقر حكومت ساخت و نظامات و سلسله مراتبي را در فرقه خودايجاد نمود.
الموتيان با دولت سلجوقيان به مبارزه برخاستند و بر كوههاي شمالي ايران تسلط يافتند و سپسدامنه قدرت آنها تا سوريه و آسياي صغير توسعه يافت. دشمنان و مخالفان الموتيان درهر جا كهبودند از ترور فدائيان همواره در وحشت بودند. خواجه نظامالملك و بسياري از شخصيتهايعلمي كه مخالف الموتيان بودند و آنان را ملحدان ميخواندند به ضرب چاقوي فدائيان به قتلرسيدند. فخر رازي مفسر قرآن ترور فدائيان را برهان قاطع ميناميد و مقصودش اين بود كهقويترين دليل اسماعيليان بر حقانيتشان ترور است
داستان برهان قاطع
ميگويند كه امام فخر رازي رقيب خواجه نصيرالدين بوده و هميشه بعد از نماز و بعد از پاياندرس به اسماعيليه انتقاد ميكرده تا اينكه يكي از روزها بعد از اتمام درس يكي از شاگردانشاستاد را در محل تدريس بعنوان اينكه سئوال دارم با استاد تنها ميشود و شاگرد از كيفش يكخنجر به استاد نشان ميدهد و ميگويد چنانچه درباره اسماعيليه منبعد انتقاد و بدگوئي نمائيدهمين خنجر را در سينهات فرو ميكنم؟ اما چون استاد من هستي فعلا صرفنظر ميكنم. از آنروزبه بعد هر چه شاگردان منتظر ميمانند كه طبق معمول استاد درباره اسماعيليه انتقاد نمايد يكهفته و دو هفته ميگذرد خبري نميشود تا اينكه شاگردان اصرار ميورزند ناچارٹ استاد ميگويدكه برهان قاطعي ديدم (خنجر) و براي من ثابت شد كه ديگر نبايد صحبت كنم.
در هر صورت خواجه نصير در نزد اسماعيليان الموت در پادشاهي (ناصرالدين ابن ابي منصور)قرار داشت و كتاب اخلاق ناصري در همان زمان كه در تبعيد آنها در قلعههاي قهستان (بيرجندفعلي) بوده نوشته است. درباره كتاب اخلاق ناصري اقوالي بدينگونه است:
1ـ خود پادشاه ناصرالدين ابن ابي منصور به عربي نوشته و خواجه آن را ترجمه به فارسي نمودهاست.
2ـ از تأليفات خواجه نصيرالدين طوسي است كه بنام ناصرالدين اخلاق ناصري نام نهاده است.
3ـ قول صحيح اينست كه كتاب اخلاق ناصري ترجمه كتاب طهارهالاعراق ابن مسكويه بوده كهابن مسكويه از زبان يوناني به عربي ترجمه نموده و خواجه نصيرالدين طوسي او را به زبانفارسي برگردانده است.
كتابهاي اخلاق ناصري و شرح اشارات تحرير محبسطي در دوران اسارت تأليف شدهاند.
فلسفه و عرفان:
1ـ كتاب اوصافالاشراف
سرگذشت فلسفه و عرفان بمانند رياضي و نجوم تا قبل از خواجه نصير سير نزولي را طي ميكردكه با آمدن خواجه نصير هم رياضي و نجوم و هم فلسفه و عرفان بتدريج به دوران شكوفاييخود نزديك ميشد بي جهت نيست كه علامه بزرگوار ما مرحوم علامه طباطبائي معتقد استكه اوج شكوفايي عرفان در قرن هفتم بوده است چون در اين قرن امثال محييالدين عربي، ابنفارض و خواجه نصير زندگي ميكردند كه از اين ميان سهم خواجه نصير در شكوفايي فلسفه وعرفان را ميتوان در كتاب اوصاف الاشراف، شرح اشارات ابن سينا و كتاب مصارع المصارعدانست.كتاب اوصاف الاشراف گرچه از نظر حجم بسيار كوچك است اما از حيث محتوي بسيارغني است و خواجه نصير در اين كتاب از انديشههاي عرفاني بخوبي دفاع ميكند. اينكه خواجهنصير در مسايل عرفاني بكداميك از سلسلههاي تصوف و عرفان منتسب است به تحقيقميتوان گفت به هيچ يك از گروهها وابسته نيست بلكه ميتوان گفت تابع انديشههاي عرفاننظري خاص ابن سينا است كه از شرحي كه بر كتاب الاشارات و التنبيهات ابنسينا نوشته بخوبيمتبلور است.
كتاب اوصاف الاشراف بيانگر تمامي مراحل سير و سلوك يك عارف است كه براي رسيدن بهمقصد بايد طي كند و مباحثي چون ايمان، اخلاص، توبه، تفكر، خوف و رجاء، شوق و محبتو توكل و رضا، و صبر و … در خود جاي داده است كه بعنوان مثال و نمونه در باب صبر آنرا بهسه نوع تقسيم نموده صبر عوام. صبر زهاد و عباد و صبر عارفان كه در اين باب ميگويد چهبعضي ايشان التذاذ يابند به مكروه از جهت تصور آنكه معبود جل ذكره ايشان را به آن مكروه ازديگر بندگان خاص گردانيده و بتازگي ملحوظ نظر داشتهاند و آيه بشر الصابرين الذين … وداستان ذيل را بعنوان شاهد آورده است كه نقل است كه ميگويند جابربن عبدا.. انصاري كه ازصحابه بزرگ ميباشد مريض شد و امام محمد باقر (ع) به عيادت او رفت و از حال او پرسيدگفت در حالتي هستم كه پيري را از جواني، و بيماري را از تندرستي و مرگ را از زندگاني دوستدارم كه امام محمد باقر (ع) ميگويد من در حالتي هستم كه از بيان اين حالات، جواني، پيري،سلامتي و مريضي و مرگ و زندگي پسندم آنچه او ميپسندد كه ميگويند جابر در اين حالت درمقام صبر بوده است و امام محمد باقر (ع) در مقام رضا چه نيكو سروده شده در اين مقام:
يكي درد و يكي درمان پسندديكي وصل و يكي هجران پسندد
من از درمان و درد وصل و هجرانپسندم آنچه را جانان پسندد
2ـ كتاب الاشارات و التنبيهات .
كتاب الاشارات و التنبيهات نوشته شيخ الرئيس بوعلي سينا(428-370) كه در جهان غرب به(Avicenna) امير پزشكان شهرت يافته خود يكي ديگر از نوابغ جهان اسلام است و دارايتاليفات زيادي در موضوعات مختلف ميباشد و آنطور كه ميگويند در سن 10 سالگي حافظقرآن و صرف و نحو بوده است. كتابهاي مشهور او عبارتند از (قانون در طب) (شفادر حكمت ومنطق و رياضي و هندسه) (نجات در حكمت) (تعليقات در حكمت) و آخرين كتاب او همينكتاب الاشارات و التنبيهات است كه اين كتاب در 10 نمط كه هر كدام داراي چند فصل استتنظيم شده است. كه از نمط هشتم تا دهم به مباحث عرفاني پرداخته مخصوصٹ نمط نهم كهمقامات العارفين است.
آنطوريكه حضرت آيتا…حسن زادهآملي دام عزه از قول اساتيدشان (مرحوم آيت ا…اللهقمشهاي و آيتا…شعراني) نقل ميكنند كه جناب شيخ الرئيس وقتي مقامات العارفين رامينوشته خود در چله نشيني بوده است; در هر صورت انساني مانند بوعلي سينا دانشمند باشد،حافظ قرآن باشد مقامات العارفين بنويسد و خود چله نشين باشد از قلم او چه تراوش ميكندخدا ميداند و امثال خواجه نصيرها.
اگر انسان با اين مضامين آشنا نباشد در ابتداي امر تصورش اين است كه اين گفتههاي معصوميناست نه يك انسان عادي . در هر صورت تاثيرات چله نشيني را ميتوان در احاديث معصومين واشعار شعرا يافت. حديث مشهور من اخلص اربعين صباحٹ ظهرت ينابيع الحكمه من قلبهعلي لسانه بيانگر همين تأثيرات است كه ميگويد هر كس براي خدا چله نشيني كند خداوندسرچشمههاي حكمت را از قلبش به زبانش جاري ميكند در مورد بوعليسينا اينسرچشمههاي حكمت علاوهبر قلب و زبان در قلمش نيز جاري شده است كه مقامات العارفيناو خود گواه همين مطلب است. حافظ نيز درباره تأثيرات چلهنشيني نيكو سروده است:
سحر گه رهروي در سرزمينيبگفتا اين معما باقريني
كه اي صوفي شراب آنگه شود صافكه در شيشه بماند اربعيني
و شاعر ديگر چنين گفته:
چه مهر بود كه بسرشته يار در گل من
چه گنج بود كه بنهاد دوست در دل من
بدست خويش چهل صباح باغبان ازلنماند
تخم گلي تا نكشت در گل من
قبل از خواجه نصير انديشه ضد فلسفي و مخالفت با تفكر عقلي از انديشههاي غزالي و امام فخررازي است كه در جهان اسلام حكمفرما بوده است. ميگويند غزالي براي اينكه اثبات كند فلسفهرا ميفهميده اقدام به نوشتن كتاب مقاصدالفلاسفه ميكند و پس از آن كتاب تهافه الفلاسفه(تناقض گوئيهاي فلاسفه ) مينويسد كه بزرگترين ضربه رابر پيكر فلسفه وارد ميكند كه گوئياصلا ريشه فلسفه خشكيده شدهاست بطوريكه با تلاش ابن رشد كه به دفاع از فلسفه بر خاستجبران نشد و پس از او امام فخررازي شرحي بر كتاب اشارات ابن سينا مينويسد كه بقول اهلتحقيق بجاي شرح جرح اشارات است در چنين شرايط خاصي خواجه نصيرالدين طوسي پا بهصحنه حيات علمي ميگذارد و با نوشتن شرح اشاراتي كه انديشه هاي غزالي و امام فخر رازيديده به دفاع از تفكر عقلي در جهان ميپردازد در حقيقت ميتوان گفت در يك كلام كه شرحاشارات خواجه نصير بهترين پيكار نبرد و انديشه (يعني انديشه ضد فلسفي و انديشه استدلالي )است كه خواجه نصير به عنوان پيرو مكتب ابن سينا وارث اين جريان است. يعني انديشه تفكرعقلي و استدلالي مهمتر اينكه اين كتاب در زماني شرح بر آن نوشته شده كه خواجه نصير در دژالموتيان اسير بوده است و اين شعر را نيز بر سبيل تمثيل آورده:
بگرداگرد خود چندانكه بينمبلا انگشتري و من نگينم
3ـ كتاب مصارع المصارع و تجريدالاعتقاد
اين كتاب بر گرفته از آراء 3 فيلسوف جهان اسلام يعني بوعلي سينا، عبدالكريم شهرستاني وخواجه نصيرالدين طوسي ميباشد.
شهرستاني كه شهرت او بيشتر در علم كلام است كتابي نوشته بنام مصارعه الفلاسفه كه در آنمباحث اسلامي چون واجب الوجود. توحيد واجب الوجود. علم واجب الوجود و حدوث عالمرا … رد كرده است.
وقتي اين كتاب بدست خواجه نصيرالدين طوسي ميرسد اقدام به تاليف كتابي بنام مصارعالمصارع مينمايد كه در آن به مخالفت با شهرستاني ميپردازد و آراء او را رد ميكند جالباينجاست كه بوعلي سينا كه استاد خواجه نصير ميباشد خواجه در اين كتاب آراء ابن سينا را نيزبه نوعي تائيد نميكند بلكه خودش مستقلا جواب ميدهد و اين عبارت را نيز بيان ميكند غيرناصر لابن سينا في مذاهبه يعني تاييد آراء ابن سينا نيست .
علم كلام علمي است كه اصول اوليه اعتقادي مانند توحيد ، نبوت ، امامت ، معاد مورد بحثقرار ميدهد آنطوريكه پيداست اوج شكوفايي علم كلام از زمان خواجه نصير تا كنون ميباشد كهاز نوشتن كتاب تجريدالاعتقاد و شرحهايي كه بر آن كتاب نوشته شده پيدا است. آنطوريكهمرحوم شعراني در شرح فارسي اين كتاب بيان نموده تا كنون 10 شرح بر اين كتاب نوشته شدهولي بعضي از علماء تا 20 شرح را بيان كردهاند. در هر صورت با احترام به متكلمين قبل ازخواجه نصير مجموع شرحهايي كه بر اين كتاب نوشته شده بيانگر عظمت خواجهنصير است.تبحر او در علم كلام آنچنان است كه گويي وقتي تجريدالاعتقاد را مينويسد يك دانشمند كلاميمحض است كه رياضي و نجوم و فلسفه نميداند.
اولين شرحي كه بر كتاب تجريدالاعتقاد نوشته شده شرح علامه حلي است; و ديگران پس از اوچه دانشمندان شيعي و سني اقدام به شرح كردهاند و از ميان دانشمندان اهل تسنن شرح علامهفاضل قوشچي كه علوم رياضي و نجومي را بخوبي ميدانسته و شرح او به شرح جديد معروفگشته ميتوان نام برد و او يك شوخي ادبي نموده كه گفته اگر آن رافضي نبود (علامه حلي ) كسيسخن آن رافضي ( خواجه نصير) را نميفهميد.
خواجه نصيرالدين طوسي; تفسير قرآن و توسل و دعا
ظاهرٹ از خواجه نصيرالدين طوسي چند تفسير از سورههاي قرآن بجاي مانده كه در ذيل تفسيرسوره والعصر از نظرتان ميگذرد ضمنٹ دعاي توسل خواجه نصير به امام زمان (عج) همانستكه در اول كتاب از نظرتان گذشت و توسل به چهارده معصوم خواجه نصير در كتاب ادعيهموجود است .
تفسير سوره والعصربسم ا الرحمن الرحيم
والعصر ان الانسان لفي خسر: اي الاشتغال باالامور الطبيعيه و الاستغراق با النفوسالبهيميه
الا الذين آمنوا: اي الكاملين في القوه النظريه
و عملوالصالحات :اي الكاملين في القوهالعمليه
و تو اصواباالحق : اي اللذين يكلمون عقول الخلايق باالمعارف النظريه
و تواصو باالصبر : اي اللذين يكلمون اخلاق الخلايق و يهذبونها
سوگند به عصر كه انسان بر اثر اشتغال به امور طبيعي و استغراق در نفوس بهميي در زيانكارياست مگر كسانيكه در دو قوه نظري و عملي كامل شدهاند و به معارف نظري مكمل عقولخلائقاند و اخلاق شان را تكميل و تهذيب مينمايند.
خواجه نصيرالدين طوسي و احترام به استاد (سيد مرتضي علم الهدي)
صاحب رياض العلماء مينويسد: خواجه نصيرالدين طوسي در اثناء درس هر وقت اسمسيدمرتضي را به زبان ميآورد و ميگفت ( صلوات ا عليه) بعد رو ميكرد به قضاه و مدرسينكه در درس حاضر بودند ميفرمود چگونه به شريف مرتضي صلواه فرستاده نشود.
سيد مرتضي علم الهدي ذوالمجدين ابولقاسم علي ابن حسين بن موسي بن محمدبن موسي بنابراهيم بن امام موسي الكاظم عالم جليل القدريكه به علت كثرت علم و ارشاد و تعليم به علمالهدي لقب يافت .
علم الهدي در سال 355 متولد شده و نزد شيخ باتفاق برادرش سيدرضي صاحب نهجالبلاغه بهتحصيل اشتغال ورزيده است ابن ابي الحديد در نهجالبلاغه مينويسد شيخ مفيد شبي در خوابميبيند كه در مسجدكرخ نشسته و حضرت فاطمهزهرا سلام الله عليها است دست امام حسن(ع)و امام حسين (ع) را در حاليكه طفل هستند گرفته و نزد شيخ مفيد آمده و فرمود (يا شيخعلمهماالفقه) پس بيدار شد و در حيرت افتاد فرداي آن شب در همان مسجد نشسته بود كه ناگاهديد فاطمه دختر حسن بن احمد بن حسن بن ناصر آمد و كنيزان دور او را گرفته و فرزندانشسيدمرتضي و سيدرضي را در جلو انداخته به شيخ ميفرمايد اي شيخ باين دو فرزند فقه بياموزشيخ تعبير خواب را درك كرده و در احترام آنها كمال مبالغه را رواداشته است.
شيخ بهائي نقل كرده كه علمالهدي در تمام شعب علوم ماهر بود و تدريس ميكرد اما همه او رامروج سده چهارم ميدانند او كتابخانهاي داشته كه هشتاد هزار جلد كتاب در آن بوده و مؤلفاتاو نيز به هشتاد جلد ميرسيد. و عمر پر بركت او نيز در هشتادسالگي خاتمه يافته است; لذا او راابوالثمانين گويند (يعني پدر هشتاد)
كتاب درروغرر، مسائل ناصريات، كتاب شافي در امامت; و كتاب مختصر در اصول و كتابتنزيه در عصمت انبياء از مولفات آن بزرگوار است .
خواجه نصيرالدين طوسي و علامه حلي
جماالدين ابومنصورالحسن ابن يوسف بن علي مطهر مشهور به علامه حلي (726-648) باتوجه باينكه خود يكي از نوابغ جهان اسلام و چهره درخشان او با يك خصوصياتي ميتوانگفت كه بي نظير است اولا كه مجموعه آثار او به 1000/ جلد كتاب ميرسد كه معالوصف بهشاگردي خواجه نصير افتخار ميكند بعضي از تاليفات مشهور او بقرار ذيل ميباشد:
كتاب (كشف اليقين ) (شرح تجريد الاعتقاد) و (تذكرهالفقها) (تبصرهالمتعلمين) (قواعدالاحكام)(مختلف الشيعه) (نهج المسترشدين) و (كتاب الالفين) است. ميتوان گفت كه ادامه حياه علميخواجه نصيرالدين طوسي بستگي به شاگردش علامه حلي داشته است كه كتابهاي او را متن قرارداده. و يا شرحي بر آنها نوشته كه شرح تجريدالاعتقاد او در علم كلام از بهترين و مشهورتريناست. (نقل است كه شخصيت علمي سقراط بوسيله شاگردش افلاطون حيات جاودانه يافت ويكي مصاديق آن نيز علامه حلي و خواجه نصير ميباشند).
ثانيٹ يكي از اقدامات ارزنده علامه حلي (ره) اينستكه سبب تشيع سلطان محمد خدابنده شده وهمين امرباعث شد كه سلطان امكانات لازم را در اختيار علامه حلي قراردهد كه از اينطريقعلامه توانست در ساخت مدرسه و تعليم و تربيت شاگردان قدم بردارد كه اقدامات او سببگسترش اسلام در اقصي نقاط گرديد. ميتوان ادعا كرد كه اين استاد و شاگرد در بقا و گسترشتشيع نقش بسزايي داشتهاند.
خواجهنصيرالدينطوسي و نجات جان ابن ابي الحديد
>…و من احياها فكانمااحياالناس جميعاً<
>هر كس نفسي را حيات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آنستكه همه مردم را نجات بخشيدهاست.<(مائده 31)
به مصداق اين آيه شريفه حيات زندگي ابنابيالحديد مديون وساطت خواجه نصيرالدينطوسي ميباشد. ابن ابي الحديد معتزلي متوفي 655 شارح معروف نهج البلاغه كه كتابش بنامابن علقمي وزير نگاشته نقل است كه روزي ابن ابي الحديد به اتفاق برادرش در واقعه بغدادگرفتار شدند كه ميخواستند آنها را بكشند ابن علقمي به خدمت خواجه نصير ميرسد وميگويد دو نفر از فضلا كه بر بنده حق عظيم دارند گرفتار شدهاند و آنها را خواهند كشت . استدعادارم بحضور شاه رفته و از اين دو بزرگوار شفاعت كنيد. وزير هزار دينار بموكلان مغول داد ومهلت خواست و خواجهنصير هم بدربار شاه رفت . وزير برسم مغولان زانوزد و گفت دوكس رااز شهر بيرون آوردهاند و پادشاه امر فرموده است كه آنها را بكشند بنده كمترين آرزو آنست كهپادشاه عوض ايشان مرا بكشند و آنان را آزاد كند; خواجهنصير اين مطلب را بعرض پادشاه رساندهلاكوخان بخنديد و گفت اگر ميخواستم ترابكشم تا حال باقي نميگذاشتم. در هر حال پادشاهعطوفت و مهرباني بخرج داد و هر دو را بخشيد. وزير به تعجيل بيرون آمد و ايشانرا خلاص كردو به ابن ابيالحديد گفت بخدا اگر در قبول شفاعت توقف مينمود نفس خود را فداي تو ميكردمتا مكافات آن لطف باشد كه تو با من كردي و نام مرا به سبب شرح نهج البلاغه مخلد كردي.
خواجهنصيرالدين طوسي و نجات جان عطاملك جويني
عطاملك جويني كه يكي از وزيران دربار هلاكو ميباشد و كتاب تاريخ جهانگشاي او معروفاست، روزي گرفتار غضب پادشاه ميشود برادرش به خدمت خواجه نصير رسيد و او را ازمسئله آگاه كرد و گفت اگر هلاكو امري را صادر كند دوباره نقض كردن خيلي مشكل است . بايدچارهاي انديشيد اين شد كه به دربار رفت در حاليكه عصا و تسبيحي در دست داشت و در دستديگرش اسطرلاب و پشت سرش شخصي با منقلي پر آتش كه دائمٹ بخور ميريخت بطرفدربار رفت. خواجه از ملازمين پادشاه پرسيد كه حالش چطور است آنها گفتند خوب استخواجه گفت ميخواهم پادشاه را به چشم خود ببينم اجازه ورود داده شد خواجه بمحض اينكهچشمش به پادشاه افتاد در حال به سجده طولاني رفت چون سر از سجده برداشت هلاكو پرسيدچه اتفاقي رخ داده است؟ خواجه گفت در اين موقع در طالع شاه سانحه بدي ديده ميشود بندهادعيه خوانده و بخور سوزاندهام و از خداوند مسئلت كردهام كه اين بليه را از شاه دور كند و برپادشاه لازم است كه هر چه زودتر امروز زندانيان را آزاد كند و كسانيكه فرمان قتلشان صادر شدهعفو نمائيد تا شايد خداوند اين بليه بزرگ را دفع نمايد هلاكوخان بفرموده خواجه عمل كرد وفرمان آزادي زندانيان و كسانيكه قرار بود كشته شوند را صادر كرد كه در اين ضمن عطاملكجويني نيزاز مرگ نجات يافت .
(خواجه نصيرالدين و آسيابان ) 3 داستان
مشهور است كه خواجه طوسي در يكي از مسافرتهاي خود به آسيابي رسيد از آسيابان درخواست كرد كه شب را در آنجا بياسايد و صبح حركت كند. آسيابان با ماندن خواجه در آنجاموافقت كرد. خواجه ميخواست كه بر بالاي بام آسيا رود و در آنجا استراحت كند آسيابان بهخواجه اظهار كرد كه امشب باران خواهد آمد خوبست شب را در داخل آسيا بسر بريد و در اينامر اصرار ورزيد. خواجه هر چه آسمان را نگاه كرد چيزي كه دليل بر آمدن باران باشد نديد وقبول نكرد و شب را پشت بام خوابيد كه ناگهان نصفههاي شب باران شديدي باريد كه خواجهنصير بالاجبار به درون آسيا آمد و آسيابان پرسيد از كجا دانستي كه امشب باران خواهد آمدآسيابان گفت هر وقت هوا تغيير ميكند سگم در درون آسيا ميخوابد و بيرون نميرود خواجهفرمود افسوس عمر بسياري فاني ساختيم و بقدر ادراك و فهم سگي تحصيل نكرديم .
خواجه نصيرالدين و مرگ مادر هلاكو (2)
نقل است كه وقتي مادر هلاكوخان مرد قبل از دفنش بعضي از دانشمندان كه مخالف حضورخواجه نصير در دربار هلاكوخان بودند شكايت كردند كه هلاكو ميداني سئوال قبر هست و مادرتو بيسواد ميباشد و عاجز از پاسخگويي چه بهتر كه خواجه نصير عالمي دانشمند است بامادرت دفنش كني كه از پاسخ سئوالها بر آيد و مادرت عذاب نكشد هلاكو خواجه نصير راخواست و مطلب را با او در ميان گذاشت خواجه فهميد كه توطئه در كار است با زيركي خاصيجواب داد كه بنده را بهتر است كه براي خودتان نگهداريد چون از شما سؤالهاي بيشتري ميكنندهر وقت كه مرديد و فلاني كه چنين پيشنهاد را كرده است با مادرتان دفن كنيد.
خواجه نصيرالدين طوسي و اخلاق (3)
نقل است ظاهرٹ در زمانيكه خواجه نصيرالدين طوسي از شهرت علمي بسزائي برخوردار بودهاست شخصي نامهاي به خواجه نصيرالدين طوسي مينويسد و در متن نامه بجاي خطاب باسمخواجه نصير از كلمه (كلب ابن كلب) سگ پسر سگ استفاده ميكند. در اينجا اگر انساني بداندرجه علمي برسد و از تقوي برخوردار نباشد قطعٹ بنوعي ديگر برخورد خواهد كرد اما از آنجا كهخواجه نصير دانشمندي فرزانه و عارف و سيره او راه و روش ائمه معصومين است اينگونهجواب ميدهد از اينكه در نامه خطاب به سگ كردي اين حيوان با من خيلي تفاوت دارد.
اولا او چهار پا است و پوستش پوشيده از پشم; و ناخن دراز دارد كه اين صفات در من وجودندارد بلكه قامت من راست و ناخنم پهن و ناطق و خندانم قطعٹ گيرنده پس از جواب خواجهنصير شرمنده اخلاق او شده است و در اينجا بگفته علامه حلي در باره خواجه نصير به يقينميرسيم كه گفته: كان هذالشيخ افضل اهل عصره في الاخلاق فيمن شاهدناه
اين شيخ (خواجه نصير) با فضيلترين مردمان زمان خودش هست در اخلاق كه ما تا كنونديدهايم.
خواجه نصيرالدين طوسي و رباعيات
بيگمان خواجه نصيرالدين طوسي از جمله دانشمنداني است كه با تمام نبوغ و تبحري كه درعلوم داشته گاهي نيز اشعاري ميسروده است. اشعار او اكثرٹ مضامين فلسفي و عرفاني ونجومي و اخلاقي دارد كه ذيلا بعضي از رباعيات او با شرحي مختصر از نظرتان ميگذرد:
يكي از اشعار معروف او كه در اولين جلسات قرآني هفتگي منازل و مساجد كاربرد زيادي دارد،و كمتر كسي ميداند كه اين اشعار مربوط به خواجه نصيرالدين طوسي است، اشعار ذيلميباشد:
(1)
تنوين و نون ساكنه حكمش بدان اي هوشياركز حكم وي زينت بود اندر كلام كردگار
اظهار كن در حرف حلق ادغام كن در ير ملونمقلوب كن در حرف يا درمابقي اخفا بيار
حرف خلقي شش بود اي نور عينها، همزه، حا، خا، عين، غين
خواجه نصيرالدين طوسي اين اشعار را در راه برگشت از عراق به طوس گفته كه در بين راه متوجهميشود شخصي با لحن خوش قرآن تلاوت ميكند ولي متأسفانه اشتباه ميخواند. خيليمؤدبانه به او ميآموزد كه قرآن را صحيح بخواند و فيالبداهه اين اشعار را ميسرايد كه با اقبالعمومي روبرو ميشود.
(2)
گر بيشتر از مرگ طبيعي مرديبرخور كه بهشت جاوداني بردي
ورز آنكه در اين شغل قدم نفشرديخاكت برسر كه خويشتن آزردي
مضمون شعر درباره تسلط بر نفس و آزاد ساختن عقل از اسارت و تمايلات حيواني است.
(3)
لذات دنيوي همه هيچ است نزد مندر خاطر از تغيير آن هيچ ترس نيست
روز تنعم و شب عيش طرب مراغير از شب مطالعه و روز درس نيست
اين شعر درباره اهميت درس و مطالعه است كه ميگويند خواجه نصيرالدين طوسي گفته است.هر وقت مشكلي از او حل ميشد حالت وجد و نشاط به او دست ميداد و ميگفت شاهزادگانكجايند كه ببينند لذتي را كه من احساس ميكنم بيشتر است يا لذتهايي كه آنها از جهان ماديميبرند؟ اينالملوك و انباءالملوك
(4)
اندر ره معرفت بسي تاختهاموندر صف عارفان سرافراختهام
چون پردهزر وي دل برانداختهامبشناختهام كه هيچ نشناختهام
مضمون شعر بيانگر آن است كه خواجه نصيرالدين طوسي با آن همه فضل و دانش تواضع وفروتني را سرلوحه كار خود ميداند:
(5)
چون نقطه اگر ساكن يكجا شويچون دايره گر محيط پيماي شوي
از قسمت خويش پاي بيرون ننهيگر چون سرپرگار همه پا شوي
مضمون شعر درباره سرنوشت هر فرد ميباشد و بيمناسبت با مرگ هلاكوخان هم نيست
(6)
زين گوشه و ايوان كه برافراشتهوين خواسته خلق كه برداشته
چه فايده بد ترا چو نايافته كامبگذشتي و اينها همه بگذاشتهاي
مضمون شعر درباره بياعتباري دنيا است و اين شعر درباره يكي از پادشاه قهستان است كه مرديجبار و ظالم بوده است. عمارتي ميساخت كه پايهاش از ستم و جور گذاشته ميشود ولي قبلاز آنكه ساختمان به اتمام برسد او ميميرد كه خواجه نصيرالدين طوسي اين دو بيت را انشاءميكند و بر ايوان عمارت مينويسد:
(7)
آن قوم كه راه بين فتادند و شدندكس را به يقين خبر ندادند و شدند
آن عقده كه هيچ كس نتانست گشودهر يك گرهي بر آن نهادند و شدند
انسان هر اندازه كه بيشتر در كشف اسرار جهان به جستجو ميپردازد بهمان نسبت به وسعتمجهولات آگهي پيدا ميكند و به نميدانمها ميرسد كه همين درك انسان را به تلاشهاي پيگيرواميدارد.
(8)
اي دوست غم جهان فرسوده مخوربيهوده همي غمان بيهوده مخور
چون بوده گذشت نيست نابوده پديدخوش باش و غم بوده و نابوده مخور
مضمون شعر درباره غنيمت شمردن لحظات عمر است با توجه به اينكه انسان قادر به بدستآوردن آنچه كه گذشته نيست و همچنين از آينده هم اطلاعي ندارد پس بهتر كه انسان حال راغنيمت بشمارد.
(9)
ني هر كه بود عاشق ديوانه بودني هر مرغي سزاي اين دانه بود
صد قرن بگردد نگردد پيدامردي كه بر نفس خويش مردانه بود
ادعاي انسان عارف عاشق بودن به حرف نيست بلكه هر كسي كه از ميدان عمل سرافراز بيرونآيد ميتواند ادعا كند
(10)
نبود مهتري چو دست دهدروز تا شب شراب نوشيدن
يا غذاي لذيذ خوردنيا لباس لطيف پوشيدن
من بگويم كه مهتري چه بودگر تو اي زمن نيوشيدن
غمگنان را زغم رهانيدندر مراعات خلق كوشيدن
مضمون شعر درباره انساني است كه به فكر خودش نباشد بلكه به فكر نفع رساندن به ديگرانباشد
(11)
زنهار كه از براي فرزندمعلول و لئيم دايه مپسند
خويي كه به شير در بدن رفتآن دم بود كه جان زتن رفت
مضمون شعر درباره تأثير تربيت است كه علاوهبر عامل وراثت عامل محيط، پدر و مادر وديگران نيز در انسان تأثير ميگذراند.
(12)
نظام بي نظام ار كافرم خواندچراغ كذب را نبود فروغي
مسلمان خوانمش زيرا كه نبودمكافات دروغي جز دروغي
يكي از شوخيها خواجه نصيرالدين طوسي با شخصي به نام نظام است كه ظاهرٹ از مخالفينخواجه بوده و ممكن است نظامالدين عبدالملك مراغي باشد
(13)
اقبال را بقا نبود دل به او مبندعمري كه در غرور گذاري هبا بود
ور نيست باورت زمن اين نكته گوش كناقبال را چو قلب كني لابقا بود
اقبال فردي بوده است كه هلاكو به او اعتنا داشته در يكي از فرمانهاي هلاكو به او ميگويد آيانداي امان دادن ما را نشنيدي؟ او ميگويد كه من مانند ديگران نيستم من اقبال هستم و هميشهمايه اقبال خود و خانواده هستم كه خواجه نصير متوجه اين مطلب ذوقي ميشود كه اقبال رابرعكس كنيم لابقاء ميشود
(14)
اين عمر كزو هست ملالي حاصلبگذشت و نگشت جزو بالي حاصل
اين غبن مرا كشت كه ميبايد رفتناكرده در اين جهان كمالي حاصل
انسان در زندگي بايد در پي بدست آوردن كمالات باشد و الا فرصتهاي از دست رفته براي انسانجز ضرر چيز ديگري نيست.
(15)
گفتي كه گناه به نزد من سهل بوداين كه گويد كسي كه او اهل بود
علم ازلي علت عصيان كردننزد عقلا زغايت جهل بود
اين شعر را خواجه نصير در جواب شعر خيام سروده كه مضامين جبري دارد شعر خيام بدينقراراست:
من ميخورم و هر كه چو من اهل بودمي خوردن من به نزد او سهل بود
مي خوردن من حق زازل ميدانستگر مي نخورم علم خدا جهل بود
س: اگر گويند علم الهي شامل همه اشياء است كه از آن جمله است افعال عباد پس هر گاه او ازازل از كافر كفر، و از عاصي عصيان دانسته باشد ايشان خلاف آنرا نتوان كرد و اين معني جبراست كه در رباعي خيام گفته شده است.
ج: بايد گفت كه علم تابع معلوم است نه معلوم تابع علم به اين معني كه چون ذات كافر و عاصيبه خودي خود چنين است كه هر گاه موجود شوند اختيار كفر و عصيان كنند و كفر و عصيان ازقبيل اعلامند او در ازل از ايشان كفر و عصيان دانست و اگر ايمان ميآوردند و طاعت ميكردندطاعت و ايمان ميدانست چنانچه كه خواجه نصير سروده است.
خواجه نصيرالدين طوسي و ولايت
>اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دیناً<(مائده 2)
تسبيح و خرقه لذت مستي نبخشدتهمت در اين عمل طلب از ميفروش كن
(عيد غدير مصادف است با وفات نابغه اسلامي خواجه نصيرالدين طوسي)
براستي چرا عيد فطر و قربان و غدير بدين ترتيب قرار گرفتهاند بدين خاطر كه اين سه مكمليكديگرند. در عيد فطر انسان روزهدار پس از پايان ماه بايد به خويشتن خويش باز گردد بدانگونهكه خودش را در آئينه دل صاف ببيند و قدم در مرحلهاي بگذارد كه بسي سخت است و آن مبارزهبا نفس يا جهاد اكبر است. پس از طي اين مرحله تقرب الهي ميسر است كه قربان نام گرفته كههمين مبارزه بصورت تمثيل براي حاجيان قرباني كردن است كه اين دو مرحله فطر قربانمقدمهايست براي نباء عظيم كه ولايت است و پذيرش اين ولايت بدينگونه است تا صافينشوي (عيد فطر) و قرباني نكني (عيد قربان) مولائي نشوي (عيد غدير). در خبر است درباره آيهشريفه لتسئلن يومئذ عن النعيم از امام جعفر صادق عليهالسلام و امام رضا عليهالسلام سئوالشد كه مراد از نعيم چيست؟ فرمودند: ولايت و دوستي ما اهل بيت است.
امام رضا (ع) در جمعي نشسته بودند و صحبت از نعيم شد حضرت فرمود مراد نعيم آن نيستكه بعضي از شما تعبير به طعام و آب سرد، خوراك، پوشاك و خواب تفسير كند زيرا خداوندسئوال نكند بندگان خود را از آنچه كه بر فضل خود بر ايشان انعام فرموده است بلكه مراد از نعيمدوستي و ولايت ما اهل بيت است.
و همچنين نقل است كه ابو حنيفه از امام صادق (ع) سئوال كرد نعمت چيست؟ حضرت فرمود:
نحن اهل البيت النعيم الذي انعم ا بنا علي العباد و … مراد از نعيم، ما اهل بيت هستيم. خواجهنصيرالدين طوسي كه عيد غدير مصادف با وفات آن بزرگوار است در باب ولايت اشعاري بهعربي سروده كه مضامين او برگرفته از روايات اهل البيت است.
لو ان عبدٹ اتي باالصالحات غدٹو يود كل نبي مرسل و ولي
اگر بندهاي هر روز كارهاي نيك انجام دهد و تمامي انبياء مرسل و اولياء را دوست داشته باشد.
و صام ما صام صوأم بلا مللوقام ما قام قوأم بلاكسل
و بدون خستگي تمامي ايام را روزه بدارد و بدون تنبلي شبها را عبادت كند
و عاش في الناس آلافٹ مؤلفهعار من الذنب معصومٹ من الزلل
و هزار سال پيوسته در ميان مردم زندگي كند بدون هيچ گناهي و خالي از هر گونه لغزش
ما كان فيالحشر يوم البعث ينفعهالا بحب امير المؤمنين عليٹ
هرگز برايش در روز محشر سودي ندارد مگر اينكه تمامي آنها با دوستي اميرالمؤمنين همراهباشد.
عشق به اهل البيت در خواجه نصير آنچنان است كه در هنگام فوت با نهايت تواضع و فروتنيوصيت ميكند كه مرا در حرم امام موسي ابن جعفر (ع) دفن نماييد و آيه شريفه و كلبهم باسطذراعيه باالوصيد را بر روي سنگ قبرم بنويسيد بدين معني كه خواجه نصير با لقبهاياستادالبشر، نابغه اسلامي و سلطان المحققين و القاب ديگر كه نام گرفته آنها همه هيچند فقطعشق و محبت اهل البيت راه نجات است.
و ديگر اينكه هر چه داريم از آنهاست و من با آنهمه اطلاعات و معلومات خاك پاي ائمه اطهارنميشوم اين چنين فروتني و تواضع خاصه علماء رباني است كه بنظر ميرسد خواجه نصير دراين جهت با اين وصيت منحصر بفرد باشد:
نصير ملت و دين پادشاه كشور
فضليگانهاي كه چون او مادر زمانه نزاد
بسال ششصد و هفتاد و بذي الحجه
روز هيجدهم در گذشت در بغداد
حسن ختام بحث ولايت را با اين شعر حافظ به پايان ميبريم:
توئي آن گوهر پاكيزه كه در عالم قدسذكر خير تو بود حاصل تسبيح ملك
گزيده كلام دانشمندان در باره خواجه نصيرالدين طوسي
1ـ حضرت امام خميني (ره):
و اما قضيه خواجه نصير و امثال خواجه نصير را شما ميدانيد اين را كه خواجه نصير در ايندستگاهها وارد ميشد نميرفت وزارت كند ميرفت آنها را آدم كند نميرفت براي اينكه درتحت نفوذ آنها باشد ميخواست آنها را مهار كند.
2ـ قاضي نورا…شوشتري در مجالسالمومنين:
…فيلسوفي كه روان افلاطون و ارسطو به وجود او مفاخرت و مباهات جويد و زبان حالبوعلي سينا شكر مساعي جميله او گويد عقل فعال در اشراق طفل راه اوست و مشكلات اربابكمال موقوف به يك نگاه او.
3ـ مرحوم حاجي خليفه از دانشمندان اهل تسنن در كتاب مشهورش كشفالظنون در طبقات دانشمنداننوشته ميگويد:
بعضي از دانشمندان مصرف كننده هستند از اين و آن ميگيرند و دستمايه كارشانقرارميدهند اما يكدسته خودشان منبع هستند كاالنصير الطوسي كه همه به او نيازمند هستند.
4ـ مرحوم علامه طباطبائي صاحب تفسيرالميزان :
علامه طباطبائي معتقد است كه قرن هفتم اوج شكوفايي و گسترش و اقتدار عرفان و تصوفاست و در اين باره ميگويد:
رابطه بين عقل وشرع از بيانات 2 فيلسوف بزرگ ابونصرفارابي و ابن سينا است كه جامع فلسفهيونان بودهاند. و پس از آنها
شيخ شهاب الدين سهروردي ميان ذوق و برهان را جمع كرد و فلسفه اشراق را تجديد نمود وپس از آن در قرن هفتم خواجه نصيرالدين طوسي به توفيق ميان عقل و شرع پرداخت و درحقيقت وارث آن 3 بزرگوار گرديد.
5ـ مرحوم مجتبي مينوي در مقدمه كتاب اخلاق ناصري چنين ميگويد:
شهرت خواجه نصير در اقطار عالم پيچيده است و باالخصوص به واسطه تاليفاتي در رياضياتو هيأت داشته مورد احترام علماي مغرب زمين است اگوست كنت در تقويمي كه از پيشروانفلسفه تحقيقي ترتيب داده اسم خواجه را بر يكي از روزهاو ابن سينا بر يكي از روزها گذاشته و ازاهل قلم ايران همين دو نفر در آن تقويم مذكورند و همچنين خواندم كه يكي از جبالي را كه دركره ماه توسط دوربين ديده و كشف كردهاند باسم نصيرالدين ناميدهاند.
6ـ علامه محمد تقي جعفري :
دانشگاهي ذاتٹ حوزه وي است و حوزه وي ذاتٹ دانشگاهي همانطوريكه در طول تاريخ سراغداريم، خواجه نصيرالدين تجسمي از اين دو نهاد بزرگ جامعه بشري است.
7ـ علامه آيت ا…حسن آزاده آملي :
خواجه نصيرالدين طوسي انساني است قرآني كه قلم و قدم و سياست عملي او تمامٹ برايرضاي خدا بوده است .
انديشمندان ديگري چون علامه حلي ، فاضل قوشجي ، غياث الدين جمشيد، جرجي زيدان ،هانري كوربن ، بروكلمان و … درباره خواجه نصيرالدين طوسي مطالبي را گفتهاند، كه فعلا نيازيبذكر آنها نميباشد.
آشنائي با چند تن از دانشمندان ، شعراء و عرفاي قرن هفتم
قرن هفتم بوجود گروهي از حكما و عرفا و شعراي بزرگ مفتخر است و قرن شكوفايي علم ودانش نام گرفته كه علاوه بر خواجه نصيرالدين طوسي كه از افتخارات قرن هفتم ميباشد ديگرانعبارتند از :
1 ـ مولوي جلالدين محمد بلخي رومي صاحب مثنوي
2 ـ شيخ سعدي شيرازي شاعر فارسي زبان
3 ـ شيخ محي الدين ابن عربي مؤلف فصوص و فتوحات مكيه كه پدر عرفان علمي است .
4 ـ شيخ صدرالدين محمد ابن اسحاق قونوي از شاگردان محيالدين عربي و كتاب فكوك اوبمنزله شرحي بر كتاب فصوص است.
5 ـ ابن فارض مصري شاعر عرب زبان كه مضامين اشعارش تمامٹ عرفاني است و به گفته بعضياز محققين اشعار ابن فارض بنوعي شرحي بر فتوحات مكيه محيالدين عربي است.
6 ـ محقق حلي صاحب كتاب شرايع در فقه شيعه كه محاضره علمي او با خواجه نصير بر سراستحباب تياسر در قبله اهل عراق مشهور است.
7 ـ ابن ابي الحديد معتزلي صاحب شرح نهج البلاغه كه زنده بودن او مديون وساطت خواجهنصير است .
8 ـ ابن مالك نحوي صاحب كتاب الفيه كه شاهكار نظم علمي و ادبي در صرف و نحو است.
9 ـ ابن ميثم بحراني يكي از شارحين نهج البلاغه .
10 ـ شيخ رضي از نوابغ صرف و نحو عربي صاحب شرح كتاب كافيه(نحو)، شافيه(صرف)، وقصايد هفتگانه ابن ابي الحديد.
11 ـ خاندان ابن اثير كه 3 برادرند 1 ابوالعادات مجدالدين صاحب كتاب نهايه 2 عزالدين عليصاحب كتاب كامل في التاريخ و اسدالغابه في معرفهاخبارالصحابه 3 ضياالدين ابوالفتح نصرا…صاحب كتاب المثلالساير كه بهتر كتاب در ادبيات عربي است.
دانشمندان ديگري چون :
12 ـ (ابن كمونه)
13 ـ (ابن ابي اصيبعه)
14 ـ (نجم الدين دبيران قزويني)
15 ـ (شيخ اوحدالدين فخركرماني)
16 ـ (كمال الدين اسمعيل اصفهاني)
17 ـ (شيخ شهاب الدين سهروردي)
18 ـ (قاضي سراج الدين محمودارموي)
19 ـ (اثيرالدين ابهري )
در قرن هفتم ميزيستهاند.
و اين قرن شاهد دهها دانشمند رياضي مسلمان بوده كه باز هم سر آمد رياضيدانانخواجهنصيرالدين طوسي ميباشد كه نيازي به ذكر اسامي رياضيدانان نميباشد.
ولي از تحقيقات بعمل آمده باين نتيجه ميرسيم كه قرن هفتم علاوه بر دانشمندان در ساير علومفقط 14 دانشمند رياضي مسلمان در اين قرن ميزيستهاند.
آثار و تأليفات خواجه نصيرالدين طوسي (ره)(خطي) موجود
در كتابخانه مرحوم آيتا…العظمي مرعشي (ره)
رديفنام كتابموضوعملاحظات
1آداب المتعلميناخلاقفارسي
2آغاز و انجامفلسفهفارسي
3اجوبه مسائل القونويامامتپاسخ عربي
4اخلاق ناصرياخلاقفارسي
5اساس الاقتباسمنطقفارسي
6الاعتقاداتاعتقاداتعربي
7الامامهاعتقاداتعربي
8انعكاس الشعاعات و انعطافهاهندسهعربي
9اوصاف الاشرافاخلاقفارسي
10بقاالنفس بعد خراب البدنفلسفهعربي
11انفساخ الصور بعدالموتفلسفهعربي
12بيست باباسطرلابفارسي
13تجريد العقايدكلامعربي
14تحرير اصول الهندسه و الحسابهندسهعربي
15ترجمه الثمرهنجومفارسيه
16تلخيص المحصلفلسفهعربي
17تنسوق نامه ايلخاني (جواهرنامه)طبيعياتفارسي
18جامع الحسابحسابفارسي
19جبر و اختيارفلسفهفارسي
20الجبر و المقابلهحسابعربي
21جواب رساله نجم الدين كاتبيمتفرقاتعربي
22جواب رساله نجم الدين الكاتبي الثانيهفلسفهعربي
23جوامع الحساب علي التخت و الترابحسابعربي
24جواهر الفرايضفقهعربي
25حل مشكلات الاشارات و التنبيهاتفلسفهعربي
26حل مشكلات معينيههيئتفارسي
27رساله الطوسي الي الكاتبي الاوليفلسفهعربي
28رسم و آئين پادشاهان قديماخلاقفارسي
29رملرملفارسي
30زبدهالهيههيئتفارسي
31تحرير اكراوطرلوقسهندسهعربي
32تحرير اكرثاوذوسيوسهندسهعربي
33تحرير اكرمانالاوسهندسهعربي
34تحرير الايام و اللياليهيئت هندسهعربي
35تحرير جرم النيرين و بعديهاهيئتعربي
36تحرير الطلوع و الغروبهيئتعربي
37تحرير ظاهرات الفلكهيئتعربي
38تحريرالكره و الاسطوانههندسهعربي
39تحرير مأخوذات ارشميدسهندسهعربي
40تحرير المساكن لثاوذوسيوسهندسهعربي
41تحرير المطالع لاستعلابيوسرياضيعربي
42تحرير معطيات اقليدسهندسهعربي
43تحرير المفروضاتهندسهعربي
44تحرير المناظر لاقليدسهندسهعربي
45التذكرههيئتعربي
46سير و سلوكعرفانفارسي
47سي فصلتقويمعربي
48سي فصلتقويمفارسي
49شرح ثمره بطلميوسنجومفارسي
50شرح رسالهالعلماعتقاداتعربي
51صبح كاذبهيئتفارسي
52العلل و المعلولاتفلسفهعربي
53قواعد العقايدكلامعربي
54كيفيه صدورالموجوداتفلسفهعربي
55مصارع المصارعفلسفهعربي چاپ شده
56معيارالاشعارهيئتفارسي
57المعينيههيئتفارسي
58مقولات عشرمنطقفارسي
59تحرير محبسطيرياضياتعربي موجود در
كتابخانه قاهره بادستخط خواجهنصيرالدين
60كشف القناعرياضياتعربي موجود درتركيه
61آلات رصديـــدر موزه لندن
فهرست كتبي كه مورد استفاده قرار گرفته
1هزار يك نكتهآيت ا…حسن زاده آملي
2اخلاق ناصريخواجه نصيرالدين طوسي
3اوصاف الاشرافخواجه نصيرالدين طوسي
4مصارع المصارعخواجه نصيرالدين طوسي
5آغاز و انجامخواجه نصيرالدين طوسي باتعليفات آيتالله حسنزاده آملي
6شيوه دانش پژوهي آداب المتعلمينخواجه نصيرالدين طوسي ترجمهباقر غباري
7تجريد الاعتقادخواجه نصيرالدين طوسي شرحفارسي علامه شعراني
8كاوش در رصدخانه مراغه دكتر پرويز ورجاوند
9زندگينامه رياضيدانان دوره اسلاميدكتر ابوالقاسم قرباني
10شعر و شاعري در آثار خواجه نصيرالدينمعظمه اقبالي (اعظم)
11تاريخ علوم اسلاميمرحوم همائي
12زندگي خواجه نصيرالدين طوسيمصطفي بادكوبهاي
13سرگذشت و عقايد فلسفي خواجه نصيرالدينمحمد مدرس زنجاني
14اقوال لائمه ج 11 و 12محب الاسلام
15صحيفه نور ج 8
Hits: 0