new-entrepreneurship-strategyدانش ما درباره کارآفرینی سازمانی اگرچه در حال توسعه یافتن است، اما همچنان به‌صورت گسسته و انسجام نیافته باقی مانده است. شرایط تجارت رقابتی ایجاب می‌کند که سازمان‌ها برای رسیدن به نوآوری به استراتژی‌های کارآفرینانه روی آورند.

اگر سازمانی بخواهد نوآور باشد، فرصت‌ها را به موقع تشخیص ‌دهد و همواره خود را با محیط هماهنگ کرده و حتی در مواردی به صورت فعالانه دست به تغییر در محیط بزند، باید کارآفرینی در سر‌لوحه کار خود قرار دهد. این سیاست باید توسط مدیران ارشد ایجاد شده و در کل سازمان اجرایی شود. برای رسیدن به این مهم مدیران باید باورهای کارآفرینانه داشته باشند، این باورها در سازمان مورد ارزیابی و قضاوت افراد قرار گرفته و تبدیل به نگرشی کارآفرینانه می‌شود. به این معنی که همه کارکنان دوست دارند ایده‌ها و فعالیت‌های کارآفرینانه ارائه دهند.

اگر نگرش‌ کارآفرینانه به صورت پایدار در افراد به وجود آید، تبدیل به یک ارزش شده و تا زمانی که باورها، نگرش‌ها و ارزش‌های مدیران ارشد به سوی چشم‌اندازی کارآفرینانه نباشد، نمی‌توان انتظار داشت که یک سازمان به سوی تحقق ارزش‌های کارآفرینانه پیش رود.

وجود تدارکات کارآفرینانه به صورت گسترده در یک سازمان باعث می‌شود بخشی از فرهنگ سازمان ساخته شود. این نوع فرهنگ کارآفرینانه می‌تواند سبب شود سیستم پاداش تغییر یابد، به طوری که صرفا براساس ساعت کار، پاداش داده نشود، به عنوان مثال شرکت اسپرینک‌فیلد در ازای ارائه هر ایده جدید و مورد قبول سازمان 500 دلار به فرد صاحب ایده می‌پردازد و این امر سبب می‌شود که یک کارگر ساده بتواند با به‌کارگیری نوآوری و خلاقیت خود 500 دلار دریافت و از اینکه به نظراتش ارج نهاده می‌شود، احساس رضایت کند.در برخی از سازمان‌ها، طرح پرداخت پاداش به صورت «پرداخت در ازای دانش» عملی شده است، به این صورت که اگر یکی از اعضای سازمان کار جدیدی بیاموزد، دستمزد بالاتری خواهد گرفت. البته باید توجه داشت عکس رابطه فوق نیز امکان‌پذیر است، یعنی وجود ساختار، فرهنگ و سیستم پاداش نامناسب نیز می‌تواند در فروکش کردن ادراکات کارآفرینانه افراد نقش بسزایی ایفا کند.

وقتی می‌گوییم فردی رفتار کارآفرینانه دارد، یعنی می‌تواند فرصت‌ها را به موقع تشخیص داده و از این فرصت‌ها بهره‌برداری کند. این اتفاق وقتی می‌افتد که انگیزش و علاقه کافی در فرد ایجاد شده باشد و موضوع موردنظر به عنوان یک ارزش در وی شکل گرفته باشد.

در شناخت و بهره‌برداری از فرصت‌ها همواره دو عامل موثر وجود دارد که عبارتنداز: تاثیر عوامل محیطی از قبیل (شدت رقابت و تکنولوژی نوین) و تاثیر میزان تماس اعضای سازمان با عوامل محیطی.

در مورد عامل اول باید گفت: در شرایطی که رقابت شدید باشد یا تغییرات تکنولوژیک سریع اتفاق بیفتد، شانس برای شناسایی این فرصت‌ها بیشتر است؛ یعنی فضاهای موجود، پتانسیل بیشتری برای تبدیل شدن به فرصت و قابلیت بهره‌وری را دارند. این در حالی است که در محیط ثابت دستیابی به این فرصت‌ها کمی دشوارتر است.

در مورد عامل دوم نیز باید گفت: هرچه اعضای سازمان با عرضه‌کنندگان مواد اولیه و تکنولوژی نوین و همچنین مشتریان تماس بیشتری داشته باشند، با احتمال بیشتری می‌توانند متوجه نیازها شده و راه‌حل‌ها، محصولات و خدمات جدید به وجود آورند.

در سازمانی که اعضای آن در رده‌های بالا و پایین همواره گوش به زنگ فرصت‌ها بوده و از تغییرات تکنولوژیک به نحو احسن استفاده می‌کنند و به این مساله نیز توجه دارند که مشتری چه می‌خواهد و نیازهای او چیست، فرآیند کارآفرینی و نتایج مطلوب آنان به خوبی حس می‌شود.

زمانی که سازمانی بخواهد به اهدافش دست یابد و در بازار به رقابت بپردازد، باید چشم‌اندازی برای خود تعریف کند، اما باید توجه داشت تنها وجود یک چشم‌انداز برای سازمان کافی نیست، بلکه باید مدیر ارشد، این چشم‌انداز را در لایه‌های مختلف سازمان به صورت یک فرهنگ گسترش دهد، به طوری که سازمان بتواند به صورت خودکار و سیستماتیک به سمت نوآوری پیش رود. در تحقق این امر چهار فاکتور تاثیرگذار است که از جمله آنها می‌توان به فاکتورهای ساختار سازمان، فرهنگ، منابع و قابلیت‌های سازمان و سیستم‌های پاداش اشاره کرد.

  • اهمیت ساختار سازمان به عنوان فاکتور اول به این گونه است که هرچه ساختار سازمان ارگانیک‌تر باشد، بیشتر و راحت‌تر می‌تواند به سوی نوآوری گام بردارد.
  • فرهنگ به عنوان فاکتور دوم، باید به گونه‌ای باشد که اخلاق کارآفرینانه را در سازمان نهادینه سازد. ترویج ارزش‌هایی مانند تعهد عاطفی، به دست آوردن احترام کارکنان، رفتار و کلام مدیر ارشد و مواردی از این قبیل می‌تواند چنین محیطی را به وجود آورد.
  • شناخت صحیح و به موقع منابع و قابلیت‌های سازمان از دیگر فاکتورهای تاثیرگذار است، یک سازمان زمانی می‌تواند از منابع خود بهره گیرد و به قابلیت بالایی دست یابد که از یک سو فرصت‌ها را به عنوان یک قابلیت سازمانی به موقع تشخیص داده و از سوی دیگر زودتر از رقبا از این فرصت‌ها استفاده کند.
  • چهارمین فاکتور سیستم پاداش در سازمان است. بدیهی است که سیستم پاداش می‌تواند تاثیر بسزایی بر رفتار کارکنان آن سازمان داشته باشد. به عنوان مثال اگر سیستم پاداش سازمان، ریسک‌پذیری و نوآوری را تشویق کند، واضح است که کارکنان به سمت روش‌ها و رفتارهای کارآفرینانه پیش می‌روند.باید توجه داشت که فقط با در نظر گرفتن این چهار فاکتور نمی‌توان از عملکرد کارآفرینانه کارکنان در سازمان مطمئن بود. برای حصول چنین شرایطی، کارکنان باید از مواضع، نظرات و اهداف فردی مدیریت سازمان نسبت به سازمان و کارآفرینی آگاه باشند. اعضای سازمان به طور مستقیم یا غیرمستقیم در مقابل دیدگاه‌ها و نظرات مدیر سازمان واکنش نشان می‌دهند. هرچه مدیر روابط خود را با کارکنان شفاف‌تر سازد و مواضع خود را نسبت به چشم‌انداز استراتژیک واضح‌تر بیان کند، کارکنان به سوی انجام فعالیت‌های کارآفرینانه تشویق می‌شوند و فرصت‌های کارآفرینی بیشتری را رصد می‌کنند.در یک سازمان رفتار کارآفرینانه کارکنان، نتایج فردی و سازمانی متنوعی را در بر دارد. سازمان‌ها و افراد پیامدهای به دست آمده از این‌گونه رفتارها را ارزیابی کرده و با برآورد هزینه فرصت‌ها و هزینه‌های جانبی دیگر اولویت‌بندی می‌کنند. نتایج این ارزیابی‌ها منجر به تصمیم‌گیری در سطوح فردی و سازمانی می‌شود؛ به این معنی که آیا یک فعالیت باید ادامه یابد، تعطیل شود یا تعدیل شود.از منظر افراد، اینکه سازمان چقدر رفتارهای کارآفرینانه آنها را تشخیص داده و به آنها پاداش می‌دهد اهمیت دارد و بررسی می‌شود.

از منظر سازمان نیز اینکه اتخاذ استراتژی کارآفرینانه تا چه سطحی کارآیی را افزایش خواهد داد، مورد بررسی قرار می‌گیرد.

اتخاذ استراتژی کارآفرینانه پیامدهایی در سطح سازمانی از جمله تقویت قابلیت‌ها و تنظیم استراتژی به همراه دارد. تقویت قابلیت‌ها به این معنا است که سازمان بتواند ظرفیت خود را در خلق و نگهداری موقعیت ارتقا دهد و این امر زمانی ممکن می‌شود که ابتکارات کارآفرینانه در جهت کشف تکنولوژی‌های جدید و بازارهای جدید عملی شود.

واضح است که تمامی ابتکارات کارآفرینانه افراد در جهت اثربخشی بهتر سازمان نخواهد بود، اما دست‌کم توانایی سازمان را در رقابت با رقبا بهبود می‌بخشد. همانطور که افراد می‌توانند دانش و مهارت‌های خود را با به‌کارگیری اخلاق کارآفرینانه تقویت کنند، سازمان‌ها نیز یاد می‌گیرند تا توانایی‌های خود را با اجرای استراتژی کارآفرینانه بهبود بخشند. اغلب بهره‌برداری از فرصت‌های کارآفرینانه باعث افزایش توانایی رقابتی سازمان‌ها شده و قابلیت‌های سازمان را در عرصه بازار بهبود می‌بخشد.از منظر تنظیم استراتژی، به‌کارگیری استراتژی کارآفرینانه می‌تواند سازمان را در موقعیت جدیدی در حیطه بازار سابق محصول خود قرار دهد و حتی ممکن است سازمان را به سمت گستره‌ای از محصولات و بازارهای جدید هدایت کند. بر این اساس استراتژی کارآفرینی سازمانی، شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا موقعیت استراتژیک بهتری در مواجهه با رقبا انتخاب کنند. به عنوان مثال شرکت‌هایی مثل شورولت، اندرسن ویندوز و اینتل با ترویج رفتار کارآفرینانه به صورت سیستماتیک در سازمان‌های خود توانستند دو نتیجه فوق را در حد بسیار بالایی محقق سازند.بر اساس آنچه که گفته شد می‌توان به اهمیت وجود استراتژی‌های کارآفرینانه در سازمان‌ها برای رسیدن به موفقیت، آن هم در شرایط رقابتی حاضر پی برد. همان طور که بیان شد عوامل متفاوتی بر استراتژی کارآفرینانه تاثیرگذارند که آگاهی یافتن مدیریت سازمان از آنها و اتخاذ رویکردی مناسب نسبت به آنها، می‌تواند نقش بسزایی در موفقیت آن سازمان داشته باشد. پس موفقیت را به کمک استراتژی کارآفرینانه برای سازمان خود کسب کنید.

 

 

برگرفته

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *