econologyاقتصاد را مطالعه پویشهای تولید، توزیع، مبادله و مصرف تعریف کرده اند. تولید و مصرف به عنوان دو فعالیت اصلی، و توزیع و مبادله به عنوان فعالیتهای جانبی و حد واسط بین تولید و مصرف قلمداد شده اند. در اینگونه تعاریف، گر چه موضوع علم مورد نظر به ظاهر مجزا از سایر پدیده های اجتماعی و به عنوان پدیده ای مستقل مورد توجه قرار گرفته است، اما واقعیت این است که موضوعات قابل مطالعه در علم اقتصاد پیوند مستحکمی با موضوعات علوم اجتماعی بویژه جامعه شناسی دارد و این حقیقتی است که علمای اقتصاد نیز به آن معترفند.

ارتباط جامعه شناسی و اقتصاد ارتباطی چند جانبه است و در طی زمان از لحاظ کمی و کیفی دچار دگرگونی و پیچیدگی شده است. تی.بی.باتومور می گوید:« جامعه شناسی و اقتصاد که در ابتدا ارتباط بسیار نزدیکی داشتند (مثلاً در آثار کنه و آدام اسمیت) و سپس- بجز در آثار اقتصاددانان تاریخی آلمان- از هم دوری جسته بودند، در سالهای اخیر بار دیگر به هم نزدیکتر شده اند. این وضع نه تنها مدیون رشد جامعه شناسی و کمکهای مستقیم آن به مطالعات اقتصادی بوده است، بلکه مرهون تغییراتی است که در درون علم اقتصاد رخ داده است».(1) از اینرو، به اعتقاد برخی از جامعه شناسان همانندی بین ساخت فکر اقتصادی و جامعه شناسی، فراوان و جالب توجه است. به طوری که بسیاری از جامعه شناسان امروزه احساس می کنند که طرز فکر اقتصاددانان بمراتب از طرز فکر مورخان و علمای سیاست به آنان نزدیکتر است.(2)

در هر حال، رابطه جامعه شناسی و اقتصاد از دو جنبه نظری و عملی قابل بررسی است:

الف)جنبه نظری
فعالیتهای اقتصادی (تولید، توزیع، مبادله، مصرف) خود از مظاهر زندگی اجتماعی انسان و یکی از فعالیتهای عمده جوامع انسانی است که با توجه به موضوع مورد مطالعه جامعه شناسی، نمی توان علمی که این وجه از حیات اجتماعی را بررسی می کند، جدا و بی ارتباط از جامعه شناسی دانست؛ زیرا این جنبه از حیات اجتماعی با سایر جنبه ها پیوند دارد و بررسی این بخش و ارتباط آن با قسمتهای دیگر با کل حیات اجتماعی، مورد مطالعه بسیاری از جامعه شناسان بوده است. اسملسر اقتصاد را با وجوه فرهنگی، سیاسی، گروههای خویشاوندی و قومی و قشربندی اجتماعی در جوامع، بررسی کرده و تأثیر و تأثر و نیز روابط آنها را به روشنی و به تفصیل بیان می کند. ماکس وبر نیز می کوشد تا نقش معتقدات دینی را در تحولات اقتصادی و پیدایش روحیه سرمایه داری نشان دهد(3) و متقابلاً کسانی نیز کوشیده اند تا روند تکاملی جامعه را با استعانت از پدیده های اقتصادی ثابت کنند. از جمله می توان از انگلس و از کتاب او در این زمینه به نام منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت و نیز از بسیاری دیگر از هواداران مکتب تکاملی جامعه نام برد که بارزترینشان یک اقتصاد دان ایتالیایی به نام آشیل لوریا (1943-1857) است. او در کتاب بنیانهای اقتصادی جامعه (1886)، کوشش در اثبات این نظریه دارد که، کاهش تدریجی زمینهای آزاد (زمینهای بدون صاحب) عامل اساسی در توسعه تکاملی جامعه است. البته لوریا امیدوار است بتواند آن نیروی افسانه ای و خیالی را که در آثار مارکس، جامعه با فشار آن به پیش می رود، با عنصری ملموس و قابل فهم تعویض کند.(4) روشن است که این بررسیها در صورتی موفقیت آمیز است و شناخت صحیحی را ارائه می دهد که محقق جامعه شناس از قوانین اقتصادی شناختهای لازم را داشته باشد و نیز پژوهشگر اقتصادی تا حد لازم در قوانین اجتماعی دقت کند.

باتومور می گوید:« صرف نظر از مطالعات انتقاد آمیزی که می کوشد نشان دهد اقتصاد نمی تواند علمی کاملاً مستقل باشد و علم اقتصاد در اصول اولیه اش متکی به آزمونهای جامعه شناختی است و با کوششهایی که جهت جایگزینی برخی از نظریه های اقتصادی در چهارچوبهای جامعه شناسی عمومی انجام گرفته است، نظیر جامعه و اقتصاد نوشته وبر، مبانی جامعه شناسی اقتصاد از گولدفلو، اقتصاد و جامعه شناسی اثر لوو، روش اثباتی در علم اقتصاد نوشته سیمیان؛ تحقیقات متعدد جامعه شناختی که مستقیماً به مسائل مربوط به نظریه اقتصادی توجه دارند، آثار جامعه شناختی ای که با خصایص کلی نظامهای اقتصادی سرو کار دارند و مطالعه ویژه جامعه شناسان در خصوص سازمانهای اقتصادی نظیر نظام مالکیت، تقسیم کار و مشاغل و سازمان صنعتی، همه و همه گواه روشنی بر ارتباط شدید و مستحکم جامعه شناسی و اقتصاد است.(5)

ب) جنبه عملی
انفکاک ناپذیری ابعاد مختلف پدیده های اجتماعی، پیوند جامعه شناسی و اقتصاد را در جنبه عملی مستدل می سازد. اسملسر در مقدمه کتاب جامعه شناسی زندگی اقتصادی می گوید:« برای درک و پیش بینی تمام جنبه های زندگی اجتماعی، نمی توان نیروهای اقتصادی را نادیده گرفت»(6) و سپس می افزاید:«… جنبه های غیر اقتصادی زندگی اجتماعی نیز به سهم خود اقتصاد را تحت تأثیر قرار می دهد.»(7) و برای اثبات هر دو مورد، نویسنده بحران نفتی سالهای 1973-1974 را مثال می آورد که چگونه این عامل اقتصادی بازتابهای اجتماعی گسترده ای در جوامع صنعتی و تولید کننده نفت داشت و از سوی دیگر، این بحران متأثر از چه عوامل غیر اقتصادی بویژه اجتماعی بوده است. اسملسر در جای دیگر تأثیر متغیرهای جامعه شناختی را بر روند تولید، توزیع و مبادله و سرانجام مصرف به طور مشروح بیان می کند.(8)

علاوه بر موضوعات فوق، جامعه شناسی و اقتصاد در محدوده هایی نظیر برنامه ریزی توسعه اقتصادی- اجتماعی و بویژه به هنگام پیش بینی موانع رشد و توسعه و بررسی شیوه های رفع آنها، چنان به هم می آمیزند و در رفع مسائل و معضلات برنامه ریزی به یکدیگر مدد می رسانند که جز با دقت و کنجکاوی تفکیک پذیر نیستند.

 

پی نوشت ها :
1-باتومور، تی.بی.؛ جامعه شناسی؛ ص 70.
2-What Is Sociology;p.20
3-Cf. Freund,Julien; I,a Sociologie Religieuse; Ch.IV,Sec.II
4-Sociological Theory: Its Nature and Growth; p.90
5-ر.ک: باتومور، تی.بی؛ جامعه شناسی؛ ص 68-70.
6-The Sociology of Economic Life;p.1
7-Ibid;p.2
8-Ibid;p.95

منبع : محمدی عراقی، محمود و دیگران؛ (1373)، درآمدی به جامعه شناسی اسلامی(2)، مبانی جامعه شناسی، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها( سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، چاپ سوم: 1388.

برگرفته

Hits: 2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *