آیا کارآمدی برنامههای دولت رفاه برای همگان روشن شده است یا طرفداران این برنامهها این چنین وانمود میکنند که دولت رفاه یگانه راه کاهش اثرات خارجی منفی اقتصاد مبتنی بر بازار و سرمایهداری است؟ برنامههای دولت رفاه به ویژه بیمه تامین اجتماعی (social security) طرفداران زیادی دارد به طوری که میلتون فریدمن از تشبیه جالبی استفاده میکند: «تامین اجتماعی همانند گاو مقدسی است که کمتر سیاستمداری درباره اجراییکردن آن تردید میکند.»
در این مقاله ضمن شرح مختصر نظر طرفداران و مخالفان دولترفاه، تلاش میکنیم این مساله را روشن کنیم که آیا برنامههای دولترفاه کارآمد هستند یا خیر؟
تعریف دولترفاه
دولترفاه (welfare state) را میتوان یکی از پرمجادلهترین موضوعات علم اقتصاد دانست که تاکنون یک تعریف پذیرفتهشده در وسعت جهانی برای آن وجود ارائه نشده است. بر اساس تعریف پیرسون، دولترفاه شکلی از بیمه اجتماعی است که طی آن دولت متعهد میشود فقر را ریشهکن کند و از اثرات خارجی منفی برخاسته از ریسکهای گوناگون زندگی شهروندان بکاهد. در این مقاله منظور ما از دولترفاه، دولترفاه در جوامع مدرن است و به نهادی گفته میشود که در آن بیشتر خدمات رفاهی تحت کنترل دولت تولید و توزیع میشوند. نخستین دولت مدرن که اقدامات رفاهی برای شهروندان خود را در دستور کار قرار داد، امپراتوری آلمان تحت رهبری صدراعظم آهنین (Iron Chancellor) «بیسمارک» بود. در اوایل دهه ۸۰ قرن نوزدهم میلادی وی یک نظام فراگیر تامین اجتماعی را پیشنهاد کرد که طی آن کارگران در برابر تصادف، بیماری و کهولت سن بیمه میشدند.
برنامههای دولترفاه
برنامههای متنوعی در کشورهای مختلف وجود دارند مانند بیمه تامین اجتماعی، بیمه بیکاری، پرداخت کمکهزینه به خانوادههای دارای فرزند، اعطای کوپن غذا به فقرا و افراد کمدرآمد، تهیه مسکن برای افراد کمدرآمد و… که برگرفته از ایده دولترفاه است. در این قسمت به چهار برنامه مهم دولتهای رفاه اشاره میکنیم:
الف- آموزش همگانی: یکی از برنامههای دولترفاه در بیشتر کشورها، اجباری کردن تحصیلات و فراهم کردن آموزش برای همه شهروندان است. تحقیقات نشان میدهد که آموزش همگانی به افزایش بهرهوری و رشد اقتصاد میانجامد. کودکانی که تحصیل نمیکنند احتمال بیشتری وجود دارد که مرتکب جرم یا در تله فقر گرفتار شوند. این در حالی است که کودکان تحصیلکرده تواناییها و اطلاعات بیشتری به دست میآورند و از این راه تعاملات اقتصادی- اجتماعی آنها افزایش مییابد. بنابراین میتوان این طور گفت كه آموزش همگانی این هزینه اجتماعی را کاهش میدهد.
ب- تامین اجتماعی (بیمه همگانی): برنامه تامین اجتماعی نه فقط به افراد فقیر کمک میکند تا از هزینههای هنگفت درمان رهایی یابند بلکه اثرات خارجی مثبت نیز دارد و جامعه نیز از آن سود میبرد. به عبارت دیگر بیمه تامین اجتماعی منابع را از افراد سالم دریافت میکند و به بازتوزیع آن میان بیماران میپردازد. شواهد نشان میدهد که یکی از مهمترین تأثیرات تامین اجتماعی، افزایش سن امید به زندگی بوده است که به رشد اقتصادی و بهرهوری میانجامد. برای نمونه طی سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۰ میلادی به سن امید به زندگی در بریتانیا ۱۴ سال افزوده شد.
ج- تعهد به اشتغال کامل: برنامه اشتغال کامل (full employment) ملهم از دیدگاههای جان مینارد کینز است. بر اساس این دیدگاه دولت مسوولیت تامین رفاه شهروندان را بر عهده دارد و تا رسیدن به اشتغال کامل از این دیدگاه حمایت میکند. دولتهای رفاه معمولا برنامههایی را تهیه میکنند تا با کمک آنها نرخ بیکاری را کاهش دهند. به این ترتیب ضمن افزایش محبوبیت خود، نابرابری و فقر را نیز کاهش میدهند.
د- کاهش فقر و نابرابری: هدف اولیه دولترفاه تلاش برای کاهش روند افزایش فقر در جامعه است. البته برخی از پژوهشگران بر این اعتقادند که دولترفاه تلاشی است برای توزیع مجدد ثروت و ریشهکن کردن فقر در دستور کار دولترفاه قرار ندارد. برای نمونه طی سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹ میلادی مبارزه دولت بریتانیا علیه فقر کودکان به کاهش ۵۰ درصدی تعداد کودکان فقیر و نه ریشهکن کردن فقر منجر شد. همچنین برنامههای تثبیت درآمد و افزایش امنیت شغلی به کاهش فقر انجامیده است. بحران مالی اخیر در کشورهای توسعهیافته مانند ایالات متحده آمریکا به بیکاری بسیاری از شهروندان و فقر آنها منجر شده است اما برنامههای دولترفاه مانع از افزایش تعداد فقرا شده است.
استدلالهای طرفداران نظریه دولترفاه
طرفداران برنامههای دولترفاه بر این باورند که اکثر ملتهای ثروتمند مانند ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه و… دولتهای رفاه بزرگی دارند که برنامههای اجتماعی متنوعی را اجرا میکند. برای نمونه آموزش عمومی و برنامه بیمه اجتماعی از جمله برنامههای این کشورها است. طرفداران دولترفاه بر این باورند برنامههای اجتماعی از این دست، بهرهوری سرمایهداری و توسعه اقتصادی کشورها را افزایش میدهد. کشورهای دارای دولترفاه بر اقتصاد آزاد مبتنی هستند، اما برخی از برنامههای آنها با هدف افزایش امنیت اقتصادی-اجتماعی از سوسیالیسم الگو میگیرد. به باور طرفداران دولترفاه، سرمایهداری ناامنیهای اقتصادی زیادی ایجاد میکند و هدف نهادهای دولترفاه این است که این ناامنیهای اقتصادی را کاهش دهد. برای نمونه افزایش سطح بهداشت و آموزش شهروندان به ارتقای سرمایه انسانی میانجامد و آنها را در برابر ناامنیهای اقتصادی که در ذات بازار وجود دارد، توانمند میکند. همچنین مقرراتی مانند تعیین حداقل دستمزد، کنترل اجارهبها و حمایت از کودکان یتیم نیز اجزای دولترفاه مدرن هستند که با هدف کاهش ریسکهای بازار اجرایی میشوند. طرفداران دولترفاه به سه واقعیت اشاره میکنند که اجرای برنامههای دولترفاه برخلاف باور مخالفان به افزایش رشد اقتصادی ملتها منجر شده است:
۱- همه ملتهای ثروتمند مدرن، دولتهای رفاه بزرگی دارند.
۲- نرخهای رشد اقتصادی ملتهای ثروتمند کنونی بیش از زمانی است که دولتهای رفاه تاسیس نشده بودند.
۳- شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهد آموزش و بهداشت عمومی به افزایش قابل توجه بهرهوری و رفاه اقتصادی انجامیده است.
نتیجه آنکه برنامههای سوسیالیستی دولترفاه به هیچ وجه بهرهوری و رشد اقتصادی را کاهش نمیدهد، بلکه این برنامهها مکمل نظام سرمایهداری و اقتصاد مبتنی بر بازار است.
استدلالهای مخالفان دولترفاه
در مقابل مخالفان دولترفاه بر این باورند که افزایش نرخ رشد اقتصادی در گرو تشویق تولید، پسانداز و سرمایهگذاری است و یگانه راه رشد اقتصادی، بازار آزاد و سیاستهای معقولانه ارزی است. با افزایش سرمایهگذاری، نرخ اشتغال نیز افزایش خواهد یافت. این در حالی است که دولترفاه با افزایش مالیاتها تلاش میکند مشاغلی را ایجاد کند، اما این راهکار به کاهش سرمایهگذاری میانجامد. به عبارت دیگر سیاستهای دولترفاه درست بر خلاف افزایش رشد اقتصادی است و مانع از رشد بخشهای مولد اقتصاد یک کشور میشود.
یکی از مهمترین مشکلات دولترفاه افزایش دیوانسالاری در سازمانهای دولتی است. زیرا بزرگشدن دولت به منظور اجراکردن برنامههای دولترفاه کارآیی آن را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و ضمن کاستن از کیفیت برنامهها به افزایش هزینهها و انحراف منابع میانجامد. همانطور که گفتیم بریتانیا یکی از کشورهایی است که نظام فراگیر بیمه تامین اجتماعی برای شهروندان خود ارائه میدهد. مخارج این نظام بیمه همگانی و به طور کلی تامین مخارج دولترفاه اغلب از راه مالیاتستانی تامین میشود. اما افزایش مالیات منبع عمده تنفر و رنجش مردم است. خدمات بهداشتی ملی که به نظر سیاستمداران حزب کارگر یکی از مهمترین دستاوردهای دولترفاه بریتانیا بوده است با گذشت زمان به معضل بزرگی تبدیل شد. به طوری که بسیاری از شهروندان به دلایلی مانند افزایش هزینهها، طولانیشدن لیست انتظار بیماران و… به بیمهها، بیمارستانها و کلینیکهای خصوصی رو آوردند. عقیده عمومی بر این است که رابطه مستقیمی میان دولترفاه و کیفیت زندگی مردم وجود دارد. به طوری که به هر میزان برنامههای رفاهی دولتها گسترش پیدا کند به همان میزان کیفیت زندگی و رفاه مردم افزایش پیدا خواهد کرد و توزیع درآمد و ثروت منصفانهتر خواهد بود. اما مطالعاتی که در یک دوره ده ساله (۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ میلادی) در چهل کشور دنیا انجام شد، نشان داد که برخلاف عقیده عمومی هیچ رابطهای میان اندازه دولترفاه و کیفیت زندگی مردم وجود ندارد. برای نمونه در این تحقیق مشخص شد گسترش بیمه تامین اجتماعی که یکی از مولفههای دولترفاه است به افزایش سلامتی و طول عمر مردم نینجامیده است و از این نظر تفاوتی میان کشورهای مبتنی بر بیمه همگانی تامین اجتماعی و کشورهای مبتنی بر بیمههای خصوصی وجود ندارد.
همچنین طرفداران دولترفاه بر این باورند که بخش دولتی بزرگ که خدمات رفاهی به شهروندان ارائه میدهد ضمن آنکه تناقضی با رشد اقتصادی ندارد؛ بلکه اثرات خارجی منفی بازار را کاهش میدهد. اما مخالفان دولترفاه معتقدند که انحصار دولت حتی به کاهش تامین خدمات رفاهی برای شهروندان منجر خواهد شد. از سوی دیگر خدمات نهادهای دولتی به هیچ وجه بهتر از خدمات ارائهشده توسط تولیدکنندگان بخش خصوصی نیست. به عبارت دیگر سپردن امور به دولت و گسترش خدمات رفاهی دولت به شهروندان مانند مثل از چاله به چاه افتادن است.
طرفداران دولترفاه اغلب برای اثبات موفقیتآمیز بودن دولترفاه و کارآمدی آن به کشورهای اسکاندیناوی اشاره میکنند. به طوری که منتقدان سرمایهداری مدعی میشوند میتوان نرخهای مالیات و مقررات زیاد داشت اما همچنان از اقتصادی شکوفا بهره برد. اما طرفداران دولترفاه چشم خود را روی برخی واقعیتهای کشورهای اسکاندیناوی بستهاند. کشورهای اسکاندیناوی، دارای بازارهای توسعهیافته و باز، مقررات شفاف، حق مالکیت مدرن و… هستند. همچنین مقایسه سطح رفاه مردم این کشورها با کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که شهروندان آمریکایی با وجود نبود یک دولترفاه فراگیر کالاهای بیشتری مصرف میکنند (به ویژه کالاهای بادوام مانند خودرو) و خانههای مردم کمدرآمد این کشور در مقایسه با متوسط اتحادیه اروپا فضای بیشتری برای زندگی دارد.
نتیجهگیری
به نظر میرسد گسترش نظریه دولترفاه و افزایش برنامههای آن میتواند ضمن کسری بودجه دولت به انحراف منابع بینجامد. زیرا برنامههایی مانند تامین اجتماعی که از راه دریافت مالیات از بخش مولد جامعه توسعه مییابد به کاهش بهرهوری اقتصاد کشور منجر میشود. همچنین شواهد زیادی وجود دارد که ناکارآمدی مداخله دولت در بخش خدمات بهداشت و درمان را نشان میدهد و آنچنان که طرفداران نظریه دولترفاه بیان میکنند، نتوانسته است عرضه خدمات بهداشتی و درمانی را بهینه کند. در نهایت، همانطور که هنری هازلیت به درستی بیان میکند: «زمانی که دولترفاه با بیپروایی هزینه (مانند چاپ پول) میکند کاستیهای مزمنی ایجاد میشود که به افزایش قیمتها میانجامد. اما دولترفاه هرگز در اجرای برنامههای خود تردید نمیکند بلکه بنگاههای اقتصادی بزرگ را سرزنش میکند و با سیاست تثبیت قیمتها به زعم خود مانع از افزایش قیمتها میشود.» بنابراین تا جایی که ممکن است باید از بزرگشدن دولتها جلوگیری شود؛ زیرا شکست دولتها در اجرای برنامههای رفاهی نشان داده است که دولتها نمیتوانند بهتر از بازار رفاه مردم را افزایش دهند.
Hits: 0