1ـ روابط سلطه جویانه
نخستین رهآورد دکترین لیبرال ـ سرمایهداری، تأثیری است که بر نوع روابط اجتماعی میگذرد و روابط برادرانه و همسان انسانی را بهروابطی برتری طلبانه و خودکامه تبدیل میکند، از نوع روابطی که میان دو طبقه “اقلیّت فرادست” و “اکثریت فرودست” وجود دارد. براساس تأثیرهای فکری، فرهنگی و اخلاقی که نظام سرمایهداری در انسانها میگذارد (برخی از آنها در بخش نخست مقاله مورد بررسی قرار گرفت) و روحیه طغیان و خودکامگی که بر مال اندوزان سایه میگسترد، پایگاه اصلی روابط اجتماعی را ویران میکند. یعنی باور انسانها و ایمان بهارزش و کرامت انسانی، یا کمرنگ میشود و یا بکلی رنگ میبازد. این ایمان با ملاکهای سرمایهداری، مفهومی نمیتواند داشته باشد. براساس همین تفکر و احساسها در جامعه سرمایهداری، روابطی غیر انسانی، حاکم است، روابطی صرفا اقتصادی و براصل “سودآوری”.
بیگمان سلامت جامعه، نخست در نوع روابط اجتماعی نهفته است. نوع روابط اگر براساس باور انسانها و پذیرش ارزش واقعی همه مردم، استوار گردد و در چهارچوب قانون (بهعنوان مدافع حقوق همگان) صورت گیرد، و بالاتر نیز صعود کند و بالاتر از قانون، حتی مبانی ارزشی و اخلاقی، معیار قرار گیرد، سلامت جامعه بطور بنیادی، تضمین شده است. اینگونه روابط، از هر گونه ستمبارگی میان افراد جلوگیری میکند، از تحمیل اندیشه و استبداد فکری مانع میگردد، ریشه هرگونه سلطهجویی و تعالیطلبی را میسوزاند، رابطه طبقاتی و براساس تبعیضهای ناروا پدید نمیآید و اهرمهای قدرت اقتصادی و سیاسی، بهصورت ابزاری در دست ثروتمندان قرار نمیگیرد.
در نظامهای سرمایهداری، سرمایهداران بهاهرم اصلی قدرت یعنی سرمایه، مجهز میشوند و بههیچیک از معیارهای محدود کننده قدرت، تن نمیدهند. نه قانون را میپذیرند (آنگاه که برخلاف منافع آنان باشد) و نه اخلاق انسانی را پذیرا هستند؛ زیرا که اخلاق انسانی والهی، با اخلاق سرمایهداری، تضاد ماهوی دارد. از اینرو ماهیت روابط راقدرتمداریوسلطهجویی تشکیل میدهد.
بنابراین میتوان گفت که بالاترین و شومترین رهآورد اجتماعی سرمایهداری، طاغوتگری و بُعد استکباری آنست. همین خوی و خصلتی که در همه خودکامان و حاکمان غیر الاهی و مستبدان تاریخ وجود داشته و بشریت را بهبردگی کشیده است. پیامد حتمی این نگرش، تقسیم جامعه بهدو طبقه “سلطهطلب” و “تحت سلطه” و پیدایش جامعه طبقاتی با روابطی ظالمانه است.
انَالانسان لَیطغی ان رأه استغنی: خیر، آدمی طغیان میکند. همینکه خود راتوانگر (و ثروتمند) بیند.
«… قدرت، روش را در روابط عمومی و خصوصی و در طبیعت ارتباط کاری، تعیین میکند. ارتباطی که حرکت زندگی را بهحرکت قدرتمندان، تفسیر مینماید و ضعیفان را جز پژواک بیچاره و ناچیزی نمیداند که همه چیز خود را از قدرتمندان الهام میگیرند، و جز با ارادهای پایمال و مقهور اراده طاغیان حرکتی نمیکنند… و گاه کار تنها بهاینجا تمام نمیشود که مستضعفان در برابر اراده قهار مستکبران، احساس ناچیزی و حقارت کنند، بلکه در اینجا باوری سرکش در ذهن قدرتمندان وجود دارد که میگوید: ضعیفان توان تعیین سرنوشت خویش، و انتخاب باورها (اصول پذیرفتنی)، و پویش در زندگی را خود بخود ندادند، و باید درباره امور مربوط بهعقیده و زندگی و سرنوشت، اختیار خود را ـ دربست ـ بهدست آنان بدهند …»
بهخاطر این پیامدهای ضدّ الاهی و ناانسانی مالاندوزی است که در ادیان و بویژه در اسلام، با خصلتهای سرمایهدارانه مبارزه شده است؛ زیرا که این روحیه تعالی طلبی و سلطهجویی، با ماهیت تفکر الاهی اسلام ناسازگار است:
تلک الدّار الاخرة نجعلها لّلذین لایریدون علوّاُ فیالارض و لافساداُ و العاقبة للمتّقین این سرای آخرت را از آنِ کسانی ساختهایم که در این جهان نه خودمان برتری جویی هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نیک از آنِ پرهیزگاران است.
و بیتردید این روحیه در رابطه با انسانها، از داشتنهای افراطی و قدرت اقتصادی ریشه گرفته است.
الّذی جمع مالاً و عدّده. یحسب انّ ماله اخلده آنکه مالی گرد آورد و بهشمارش آن پرداخت، میپندارد که داراییاش جاویدانش گرداند.
امام علی«ع»: امّا الاغنیاء من مترفّة الامم، فتعصّبوا الاثار مواقع النّعم، فقالوا: نحن اکره اموالاً و اولادا … توانگران شادخوار هر امت (و جامعه)، نسبت بهموقعیت خود در برخورداری از نعمتهای الاهی، تعصب ورزیدند (و آن را از خویشتن دانستند و بس مهّم شمردند)، و گفتند: «ما اموال و فرزندان بیشتری داریم، و ما عذاب نخواهیم شد».
حتی رویارویی سرمایهداران با آیینهای الاهی و با هر اندیشه و هدایتی، برای همین حسّ خودبرتر بینی است:
و ما ارسلنافی قریة من نذیر الاّ قال مترفوها: انّابماارسلتم بهکافرون و قالوا: نحن اکره اموالأ و اولادأ، و ما نحن بمعذّبین در هیچ شهری بیم دهندهای (پیامبری) را بهرسالت نفرستادیم مگر اینکه شادخواران آن گفتند: ما بهاین دین که برای ابلاغ آن آمدهایداعتقادنداریم. وگفتند: مااموال و فرزندان بیشتری دادیم و ما عذاب نخواهیم شد. «مترفوها در این آیه بهمعنای جبّاران و توانگران و مرفّهان است»
استکبار و طغیان سرمایهداری بدانجا میرسد که همه ارزشها را در ثروت میداند و بههمه فضیلتها و نیکیها به دیده کاستی مینگرد:
لقد سمع اللّه قول الّذین قالوا: ان اللّه فقیر و نحن اغنیاء … خداوند گفته کسانی را شنید که گفتند: خدا فقیر است و ما سرمایهدار و ثروتمندیم … و این اوج استکبار و خود بزرگبینی است که نسبت به خالق کاینات چنین بیندیشند و چنین سخنی بر زبان آورند.
پیامبران الاهی را نیز چون از طبقات محروم بودند، به هیچ میگرفتند و اندیشهها و گفتار آنان را بیارزش میپنداشتند:
و قالوا لولا نزّل هذاالقرآن علی رجلمن القرتین عظیم. گفتند چرا این قرآن بر مردی از بزرگ مردان آن دو قریه نازل نشده است.
و قال لهم نبیّهم: اناللّه قدبعث لکم طالوت ملکا قالوا: انّی لهالملک علینا؟ و نحن احقّ بالملک منه ولمیؤت سعةمنالمال… پیامبر ایشان (بنیاسرائیل) بهآنان گفت: خداوند طالوت را پادشاه شما قرار داد، گفتند: چگونه میتواند بهپادشاهی برسد، در صورتی که ما برای پادشاهی از او شایستهتریم، او که مال فراوانی ندارد …
در اندیشه لیبرال ـ سرمایهداری، معیار و محور برای هر کار و هر چیز، مال است حتی پستها و مسئولیتهای دشوار اجتماعی با این معیار داده یا گرفته میشود. و بدینسان تعالی طلبی سرمایهداران بدانجا میرسد که دینشان و خدایشان را اموالشان میدانند:
پیامبر«ص»: فواعجیأ لقوم الهتهم اموالهم شگفتا از مردمی که معبودهای ایشان مالهایشان است.
از اینرو مینگریم که در تعالیم اسلامی، “غنای کفافی”، زندگی آرمانی و اسلامی شمرده شده است، یعنی زیستی که از حدّ فقر و کمبودداری بگذرد و بهحد بسندگی و کفاف برسد، و بهمرز تکاثر و زیادهداری نزدیک نگردد و گرفتار عوارض و معایب سرمایهداری نشود، و این بهترین زندگی شناخته شده است.
امام سجاد «ع»: الّلهم انّی اسئلک خیرالمعیشة، معیشةً اقوی بها علی جمیع حاجاتی، و اتوصّل بهاالیک فیحیاة الدّنیا و فیآخرتی، من غیران تترفنی فیها فاطغی، او تقترها علیّ فاشقی … خدایا از تو معیشتی نیک خواهانم: معیشتی که با آن همه نیازمندیهایم را برآورم، و در زندگی این دنیا و در آخرتم با آن بهقرب تو برسم، بیآنکه هر اغرق در نعمت سازی تا سر بهطغیان بردارم، یا بهاندازهای آن را اندک بدهی (فقر و کمبود) که گرفتار بدبختی شوم…
اموال از نظر راهنمایان الاهی ابزار و وسیلهای برای تأمین زندگی مقتصدانه همه انسانهاست، و وسیله اثبات هیچ ارزشی از آن دست ارزشهایی کاذب و منفی در تفکر سرمایهداران نیست.
2ـ سرمایهداری و قوانین اجتماعی
تعادل جامعه و توازن میان منافع و حقوق افراد، و ارتباط معقول میان “حقّ” و “تکلیف”، در پرتو قانون، صورت میپذیرد و بدون حاکمیت قانون اجتماعی سالم و منسجم و متوازن، پدید نخواهد آمد. قانون است که باید حسّ افزونخواهی و آزمندی گروههایی را محدود کند، و ابزار قدرت افرادی را که مایه تجاوز و سلطه است، در هم بشکند و انواع تجاوزگریها را مهار کند، و همه را به انجام وظیفه و تکلیف خویش در جامعه تشویق کند و یا ملزم سازد و بدینگونهها همگان را بهحق خویش برساند.
تودههای مردم، قانون دوست هستند؛ زیرا که در پرتو قانون میتوانند از شرّآفرینی قدرتمندان و متمکّنان، در امان بمانند و قانون، تنها مدافع آنهاست در برابر گروههای تجاوزگر؛ لیکن قدرتمندان بویژه سرمایهداران، قانون را باور ندارند، و همواره و با همه ابزارها بهقانونشکنی میپردازند، و با نفوذ در مراکز اجرای عدالت و قانون، آن را دگروار تفسیر میکنند، و یا آشکارا زیر پا مینهند و بهظلم و تجاوز بهحقوق انسانها ادامه میدهند.
سرمایهداری، تنها قانون سرمایهداری را میپذیرد، یعنی قانونی که منافع سرمایهداری را تضمین کند. امنیت قانونی از نظر سرمایهداری، امنیت انسانی نیست؛ بلکه امنیت اَشکال سرمایهداری است، امنیت انواع انحصارگرایی و تشکیل سازمانهای اقتصادی چون “کارتل” و “تراست” است، امنیت نرخگذاری انحصاری و سودجویانه و خود سرانه است که تنها منافع سرمایهگذاران را تأمین کند یا امنیت انواع “تولید” است حتی تولید کالاهایی که زیانبار است چون تولید سلاحهای شیمیایی، میکربی یا تولید کالاهای غیر مفید و یا زیانآور نظام لیبرال ـ سرمایهداری، هر چه را سودآور است باید با امنیت خاطر و خیال راحت بتواند تولید کند، گرچه برای انسانها زیانبار باشد یا محیط زیست را بیالاید و یا منابع را آلوده کند و یا بپایان برساند.
سرمایهداری میگوید:
«… آنچه قابل استفاده است باید ساخت، آنچه را بهفروش میرسد، باید تولید کرد، آنچه را که قدرت نظامی مار را افزایش میدهد باید بهدست آورد»
در این گردش اقتصادی آزاد، هیچگاه منافع تودهها منظور نمیگردد.
از دید سرمایهداری، منافع و امنیت انسانها و نسلها باید فدای امنیت این نظام اقتصادی شود. بنابراین قانونی که در پرتو آن باید انسانها طبیعت، گونههای حیوانی و گیاهی و مجموعه پدیدههای حیاتی زیست محیطی، سلامت خویش را بیابند، با کارشکنیها و مانع تردستیهای زربدستان، بهامنیت برای “رشد سود و سرمایه”، تبدیل میشود و قانون، جای خود را بهقانون دلخواه سرمایهداری میدهد. این حقیقت تلخ در عملکردهای سرمایهداری در تعالیم اسلامی نیک تبیین شده است:
امام صادق «ع»: … فان مع کثرةالمال تکثر الذنوب الواجبالحقوق زیادی مال سبب افزایش گناهان در برابر حقوقی است که بر توانگران واجب میشود (و کمتر توانگری آن حقوق را ادا میکند). «… اینان در مقابل گسترش قسط و عدل … و حذف الحضارطلبی و ویژه خواهیهای بیدلیل در زندگی و معیشت، سرفرود نمیآورند؛ بلکه پیوسته خود مال اختصاص دادن همه چیز بهخود و برتری جویی بر دیگرانند…»
و همین زمینه اصلی قانون شکنی و سرپیچی از هر قانون حق و عدلی است و بگفته «فرانسواپرو»:
«سرمایهداری نمیتواند در نظام اقتصادی به هیچگونه داوری و قضاوتی تن در دهد …»
3ـ سرمایهداری و آزادی
سرمایهداری، آزادی انسانی و مشروع را باور ندارد؛ بلکه آن آزادیی را میپذیرد که هیچگونه مانع و محدودیتی در راه کارهای سرمایهداری پدید نیآورد و همه انواع سرمایهگذاری و تولید و توزیع را آزاد سازد. از اینرو، سرمایهداری به”اقتصاد آزاد” و “آزادی اقتصادی”، تولید آزاد، توزیع آزاد، نرخگذاری آزاد و مصرف آزاد میاندیشد. در آزادیهای انسانی، تنها آن بخشها مطلوب است که بهاقتصاد سرمایهداری، کمک کند یا فروش و مصرف فرآوردههای صنعتی را ممکن سازد. چون آزادیهای مصرفی و شادخوارانه و ریخت و پاشهای تجملی.
«سرمایهداری نیاز بهآزادی بینظام دارد. در حالی که هیچ جامعهای بدون داشتن معیارها و موازین و بدون شناختن حد و مرز و بدون متعادل ساختن آزادیها قابل زیستن نیست و این اشارهای است صریح بهتضاد سرمایهداری و دموکراسی …»
نظام لیبرال ـ سرمایهداری چگونه شعار “آزادی” سرمیدهد حال آنکه اقتصاد جهانی را بهطرف «… کاهش مداوم رقابتهای ملی و بینالمللی کردن باز در سرمایه جهانی توسط بانک جهانی و آژانسهای دیگر طبقه حاکمه بینالمللی …» سوق میدهد و یا «… ترک بازار آزاد بینالمللی و جانشینی قیمت کنترل شده در فرآوردههای تجاری و سرمایهگذاری …»(3) را موجب میشود؟
اگر اینگونه آزادیها در منابع و مراکز اصلی قدرت اقتصادی جامعهها از میان برود، و اقتصاد جهان در دست گروهی خاص قرار گیرد و آزادیهای اقتصادی ملی و محلی و منطقهای، جز صورتی بیمحتوا چیزی نباشد، چگونه آزادیهای دیگر میتواند مفهوم پیدا کند؟ براساس پیوستگی و ارتباطی که میان بخشهای گونهگون زندگی انسانی وجود دارد، با تحت سلطه درآمدن اقتصادهای ملی و محلی، دیگر آزادیها نیز محدود میگردد و یا در راستای اهداف سلطهاقتصادی سرمایهداری قرار میگیرد. و آزادی در بعد فکر و فرهنگ و اندیشه و هنر نیز تحت تأثیر و حاکمیت سلطه اقتصادی خواهد بود. نظام لیبرال ـ سرمایهداری، آزادیهایی را تبلیغ و ترویج میکند که گردونه تولید و مصرف سرمایهداران را پررونق سازد گرچه زیانهای زیست محیطی و یا انسانی در پی داشته باشد چون مصرف اسرافی و تجمّلی کالاها و مواد، و نیز زیانهای طبیعی و اجتماعی اینگونه زندگیها بر کسی پوشیده نیست.
سرمایهداری بیش از اینها نیز بهآزادی ستیزی دست مییازد و با هر فکر و فرهنگ و هنر و تکنولوژی و دانشی که پایهها و پایگاههای سرمایهداری را متزلزل سازد و یا از نفوذ آن بکاهد و از عدالت و ارزشها بگوید مبارزه میکند و نسبت به آنها بسیار بیرحمانه و سرکوبگر است. نوع رفتار نظامهای سرمایهداری با کشورهای جهان سوم که تهیه کننده مواد خام و بازار مصرف مصنوعات آنها هستند، بسیار روشن است و شاهد گویایی بر ناسازگاری سرمایهداری و آزادیهای انسانی است.
قرآن کریم، آزادی لگام گسیخته مالاندوزان را چنین تصویر میکند:
قالوا یا شعیب اصلوتک تأمرک ان نترک ما یعبدآباؤنا اوان نفعل فی اموالنا مانشاء(1)…! گفتند ای شعیب، آیا نمازت بهتو فرمان میدهد که ما آنچه را پدرانمان میپرستیدند ترک گوییم، یا در اموال خود آنچنان که خود میخواهیم تصرف نکنیم…
چون پیامبران، بر رعایت ضوابط در مسائل مالی فرا میخواندند، و حسّ آزمند و افزونخواه ثJJ
مرز نشناسِ مال اندوزان را محدود میساختند و گردش ثروت و فعالیتهای اقتصادی را در چارچوب ضوابط عدل و حق، قرار میدادند و از خودسری و یکهتازی گروهی متکاثر، مانع میگردیدند و جامعه را از زیر بار تحمیلهای ناروای آنان آزاد میساختند، از اینرو سرمایهداران با پیامبران مخالفت میکردند و بهدرگیری و ستیز با آنان روی میآوردند.
همه اهرمهای فشار و ابزاری را که ثروتمندان بهکار میبستند تا تودههای محروم را در تنگنا قرار دهند و آزادیهای آنان را سلب کنند، در تعالیم انبیاء، محکوم و مردود شمرده میشد چون احتکار، کم فروشی، گرانفروشی، استثمار، ظلم و انواع انحصارطلبیها و بیعدالتیهای اقتصادی. و شاید رهایی از این تنگناها در کلیّت تعبیر ژرف قرآنی در آیه «اِصرواغلال» نیز نهفته باشد:
الّذین یتّبعون الرّسول النّبی الامّی الّذی … یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم…: آنان که از این پیامبر امّی (مکّی) پیروی کنند، پیامبری … که بار سنگین و زنجیرهایی را که بدان بسته شدهاند از آنان برمیدارد …
دام و زنجیرهای اقتصادی نیز از جمله این «اصرواغلال» است که قرآن کریم، بعثت پیامبر را برای برداشتن این زنجیرها از پای انسانها و آزادی ایشان از این اسارتها نیز میداند.
امام علی «ع»: الّلهم انّک تعلم انّه لم یکن الّذی کان منّا منافسةً فیسلطانٍ و لا التماسَ شیئیٍ مِن فضول الحطام، و لکن لنرّد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک؛ فیأمن المظلومون من عبادک، و تقام المعطلة من حدودک… خدایا! تو خود میدانی که هدف ما (از حاکمیت و زمامداری)، رقابت برای بهدست گرفتن قدرت و نیز خواستاری فزونی مال دنیا نبود، بلکه چنان میخواستیم که نشانههای دینت را باز گردانیم، و در سرزمینهای تو آشکار را دست بهاصلاحات زنیم، تا بندگان ستمدیدهات امنیّت یابند، و حدود و اوامر تعطیل شدهات دوباره راه افتد …
عین همین سخننیزاز حضرت امام حسین«ع» نقل شده است که هدف از تلاشهای ما امنیت مظلومان و ایجاد محیطی امن و بدور از دلهره برای انسانهای مظلوم است، یعنی همان انسانهایی که همواره مورد تجاوز زورمندان و طبقات متنفّذ اجتماعی قرار میگیرند. مگر نتیجه و رهآورد اصلی آزادی برای انسانها، ریختن همه ترسها و دلهرهها و نگرانیها نیست؟ این آزادی و رهایی راستین برای جامعه بشری است نه ادعاهای نظامهای سرمایهداری در آزادی، که کمترین رسالتی برای نجات تودههای انسانی ندارد. آری در پرتو امنیت اجتماعی برای ستمدیدگان و قشرهای فاقد امکانات و بیپشتوانه است که آزادی راستین در جامعه، فروغ میگسترد و همه انسانها را رهایی میبخشد، و مال اندوزان سلطهطلب را محدود میسازد، و در صورت سرپیچی، تصفیه میکند و آسایش و آزادی واقعی، نصیب مظلومان میگردد.
4ـ استثمار
استثمار و بهرهکشی از کارمحرومان، از نا انسانیترین روشهای سرمایهداری است. تردید نیست که سرمایههای کلان، جز از راههای ظالمانه و استثماری و نادیده گرفتن حقوق دیگران، گرد نیاید و درآمدهای عادلانه و مشروع، بهثروتهای زیاد نمیانجامد.
امام علی «ع»: الا فتوقّعوامن اِدبارامورکم … ذاک حیث تکون ضربة السّیف علی المؤمن اهون من الرّزق من حلّه هان منتظر روزی باشید که نظام اجتماعی شما از هم بپاشد … و این بههنگامی است که فرود آمدن شمشیر بر سر مؤمن آسانتر است از دستیابی بهدرهمی حلال.
امام صادق «ع»: … و مطلب الحلال عزیز. دستیابی به حلال، بسیکمیاب (و دشوار) است «هیچ انسان آگاهی در این امر، شکّی ندارد که “بهرهکشی” و استثمار، یکی از وسایلی است که متکاثران برای جمع کردن مال فراوان بهآن متوسل میشوند. تکاثر بدون بهرهکشی شدنی نیست، مگر کسی گنج پیدا کند یا از آسمان، سیم و زر بروی فرو بارد. کسانی هم که ثروت بسیار خویش را نتیجه کوشش و تلاش و قدرت فکری و نبوغ اقتصادی خود میدانند، درست آن است که این نبوغ بهمعنای نبوغ در شناختن راههای استثمار و تسلط یافتن برآن است …»
استثمار، در همه اشکال آن، از مصادیق بسیار روشن ظلم و بیعدالتی است و چون ادیان الاهی در ماهیت و ذات، فراخوان عدالت و ظلم ستیزند، با استثمار، ستیزی آشتی ناپذیر دارند. این موضوع از اصولیترین تعالیم پیامبران است که در آغاز دعوت خویش بهآن پرداختند، و همراه با دعوت بهتوحید و مبارزه با کفر و شرک، با استثمار و ظلم و انواع خیانتهای مالی، مبارزه کردند:
و یا قوم اوفواالمکیال و المیزان با قسط و لاتبحنسوالناسَ اشیاءَ هم و لاتعثوافی الارض مفسدین ای قوم! پیمانه و ترازو را تمام و به عدل دهید. و چیزهای (کار و کالای) مردمان را کم بها مکنید، و همچون تبهکاران در زمین به تبهکاری مپردازید.
پیامبران پساز دعوت به توحید، از سالمسازی روابط اقتصادی در جامعه سخن گفتند و با ظلم و استثمار حق مردمان، مبارزه کردند.
در آیه دیگری این موضوع حیاتی چنین مطرح گردیده است:
«یا قوم اعبدوالّله مالکم منالهٍ غیره قد جاء تکم بیّنةٌ من ربّکم فاوفوا الکیلَ والمیزان و لاتنبحسوالنّاس اشیاءَ هم و لاتفسدوا وافیالارض بعد اصلاحها… ای مردم! خدای را بپرستید شما را خدایی جز او نیست دلیل آشکاری از پروردگارتان بهسوی شما آمد، پیمانه و ترازو را بهتمام دهید، و بهچیزهای مردم بهای کم مدهید، و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید. امین الاسلام طبرسی درباره این آیه میگوید: «ولاتبحنسوالنّاس اشیاء هم، ای “لاتنقصو الناس حقوقهم” …: حق مردم را کم مکنید، و ایشان را از حقوقشان محروم مسازید».
بخس اشیاء ناس، همان کم گرفتن و کم بها دادن بهاشیاء مردم است و همه گونه بهرهکشی را شامل میشود. چون روشن است که «جمعمضاف» (اشیاء)، مانند کلمه دارای «التعریف»، معنای عموم دارد. بنابراین شاید “اشیاء هم”، بهحسب مناط، کار همه کارگران و مزد آنان را نیز شاملشود.
بنابراین، بَخْس و کم بهادادن، چنانکه شامل کالاها و موارد میگردد، شامل کار کارگران و کشاورزان نیز میشود، و در هر دو زمینه، یکی از شیوههای سرمایهداری و ظالمان اقتصادی را با محرومان و مستضعفان، روشن میسازد؛ زیرا چنانکه میشود بهکار کارگر، بهای لازم را نداد و از مزد او کاست، همچنین میشود بهمواد خام و کالاهایی که محصول کار کارگران و کشاورزان است، نیز بهای لازم را نداد و آن را بهقیمت واقعی نخرید. و این «بخس» و کم بها دادن بهکار و کالای مردمان است که پیامبران همواره از آن نهی میکردند.
سرمایهداری با تشکیل شرکتهای بزرگ و فرا منطقهای، و سلطه بر بازارهای جهانی، و خرید و فروش مواد و کالاها، و اعمال شیوههای انحصاری، از ارزش واقعی کالاها میکاهد و بهدلخواه، قیمت گذاری میکند. همچنین سرمایهداری با اتحاد و همبستگی صاحبان صنایع، مزد کارگران را بهحق و عدل نمیپردازند و با تبانی و دلخواه، سطح دستمزدها را تعیین میکنند، و بدینگونه بهکار آنان بهای واقعی پرداخته نمیشود و این استثمار و غصب حقوق و بخس اشیاء ناس است.
همواره در طول تاریخ، این شیوه رفتار اقویا و توانمندان است که بهانواع حقکشیها دست مییازند و براستی رابطه اقتصادی در جامعه، رابطه آکل و مأکول اقتصادی است:
پیامبر«ص»: … فیأکل قویهم ضعیفهم! زورمندانِ مسلمان ضعیفان را میخواند …
فرازهای پیشیناین سخن پیامبر«ص» چنیناست:
«من بههر حاکم مسلمان یادآوری میکنم که خدا را فراموش نکند و جانب ضعیفان را بگیرد و همواره درِ خانهاش بهروی مردم باز باشد و گرنه ضعیفان، مأکول قرار خواهند گرفت و خورده خواهند شد.» امامعلی(ع) … یأکلعزیزهاذلیلها… نیرومند آنان فرومایه را میخورد…
موضوع استثمار با تعبیر کلی «ظلم» نیز مطرح گردیده که از مصادیق آن استثمار و کم بها دادن بهکار انسانهاست.
استثمار بطور خاص در احادیث نیز مطرح گردیده و تعبیرهایی کوبنده در آنباره رسیده است:
پیامبر «ص» : من ظلم اجیرا اجره، احبط اللّه عمله و حرّم علیه ریح الجنّة… هرکس درباره مزد کارگری، ستم کند (بهکم دادن، یا دیر پرداختن)، خدا عمل او را باطل میکند، و بهشت را براو حرام میسازد …
امامصادق «ع»: وصّی! رسولاللّه علّیا عند وفاتهفقال: یاعلّی: لایظلمالفلاّحون بحضرتک … پیامبر خدا در هنگام وفات بهعلی «ع» چنین سفارش کرد: ای علی مبادا در قلمروی تو بهکشاورزان، ستم رود.
5ـ واسطهگری و سودهای نامحدود بازرگانی
سودهای نامحدود در مبادلات و آزادی در نرخگذاری با روشهای انحصاراتی و واسطهگریهای اقتصادی، از مشکلات اصولی اقتصاد امروز جامعه بشری و از راه کارهای سرمایهداری است. سرمایهداران با هزینه کردن نقدینههای سرگردان و فراوان خویش، یا بهواسطه گری میپردازند و یا با نرخگذاری آزاد و سودهای ناعادلانه، ثروتهای کلانی بهجیب میزنند. نرخگذاری آزاد و بیکنترل که در نظامهای سرمایهداری، معمول است و یا واسطهگریهای گسترده میان صاحبان کالا و مصرف کنندگان، در گرانی قیمتها تأثیر زیاد دارد و بیشتر رشد قیمت و نرخهای روزافزون، از این دو جریان فاسدپدید میآید، یعنی نبود کنترل و محدودیت، و تحمیل نرخهای دلخواه بر تودههای مصرف کننده.
این شیوه نوعی تحکّم و زورگویی است چنانکه امام علی «ع» فرموده است:
اعلم … انّ فی کثیر منهم (التجّار) … واقعا للنافع و تحکّما فیالبیاعات، و ذلک باب مضرّة لِلعامّة … بدانکه بسیاری از آنان (بازرگانان و کاسبان) دست بهاحتکار اجناس سودمند و مورد نیاز میزنند، و در معامله و دادوستد زورگو و خودسرند؛ و این رفتار بههمه مردم زیان میرساند …
این خودسری و تحمیلها از آزمندی و حسّ مال پرستی بیشتر در بازرگانی آزاد و لیبرال، ریشه میگیرد:
امام علی «ع»: و اعلم .. انّ فی کثیر منهم ضیقا فاحشا(2) بدانکه بسیاری از آنان تنگ چشمی بیش از اندازه دارند.
امامسجاد «ع»: … اماالذئبفتجّارکم، یذموّن اذا اشتروا، و یمدحون اذا باعو… گرگ بازرگانان شمایند، که چون خریدارباشند ازکالا عیبمیجویند، و چونفروشنده باشند بهستایش آن میپردازند … «این تعلیم سجّادی بهآن اشاره دارد که رابطه میان وارد کنندگان کالا و مردم، همچون رابطه گرگ و گوسفند است. همین تعبیر، یک جنبه از جنبههای بهرهکشی و استثمار اقتصادی را برای ما آشکار میسازد، یعنی نکوهش اجناس و کالاها در هنگام خرید برای پایین آوردن بها، و ستایش آنها در هنگام فروش برای بالا بردن نرخ …» «این همان شیوههای تبلیغی برای بازاریابی است، که امروز بهصورتی گسترده در جریان است و شیوههای امپریالیسم تبلیغی را تشکیل میدهد، و هزینههای بسیار کلانی برای آن پرداخته میشود. تنها در سال 1964، 150 میلیارد دلار صرف تبلیغات شده است و در سالهای بعد نیز روندی صعودی داشته است.»
شهید آیة اللّه دکتر سید محمد حسینی بهشتی میگوید:
«… آن چیزی که دزدی است و منجر میشود بهاینکه عدهای بتوانند رگهای نامرئی برای جذب ارزشهای تولیدیِ دسترنج کارِ مغزی ویدی دیگران، ایجاد و انبار کنند، همین سود سرمایه بازرگانی است. در این سودِ خرید و فروشها، آن مقدار که در برابر حقالزّحمه خریدار و فروشنده، منشی و حسابدار، و کارگر و هزینه تلفن، و امثال آن است جای اشکال نیست، اما کسی که میگوید بدین حساب که او هزار تن، خرید و فروش کرده است، فلان مقدار میخواهد، و اگر صد تن، بود با همان مقدار کار 10% آن سود را میخواهد، صحیح نیست. این همان سود سرمایه ظالمانه ایست که مردود است… از تتّبع قسمت مهم روایاتی که از عصر پیامبر اکرم «ص» و ائمه سلامالله علیهم اجمعین در زمینه آداب تجارت داریم، بهخوبی درمییابیم که سودی که در کسب برای خود در نظر میگیرد معادل حقالزحمهای است که عادلانه باشد… و بیش از این از نظر ماهیت اقتصادی، نوعی ظلم است، و هیچگونه تفاوتی با ربا ندارد …»
دستیابی بهاینگونه سودهای ظالمانه، با سیستم مبادلات انحصاری، ممکن میشود که شرکتها و مؤسساتی بر کل بازارها سیطره یابند، و با اتحاد درباره قیمتها و قیمت گذاریها بهتوافق برسند و رقابتها و رقیبان را از میان ببرند، رقابتهایی که ممکن است در تنزل نرخها یا تصاعد نرخ مواد خام تأثیر داشته باشد و رفاه حال مصرف کنندگان و یا فروشندگان مواد خام (مثلاً نفت) را موجب گردد.
«… امروزه بهخوبی میتوان نشان داد که شرکتهای چند ملیتی در کشورهای خود، قدرت اصلی و تعیین کننده در امور اقتصادی و سیاسیاند، و با حرکت بهسوی وحدت استراتژیک و شراکت با یکدیگر در سرمایه و تولید، بهقدرت اصلی و تعیین کننده در امور اقتصادی جهان و به این سبب در امور سیاسی و نظامی دنیا در آمدهاند … و این در حالی است که مقاومتهای محلی و ملی در درون مرزهای ملی در برابر موج تمرکز سرمایه، روز بهروز ضعیفتر میشود …»
در نظام سرمایهداری، حتی برای از میان برداشتن دیگران، گاه کالای خود را با قیمتی بسیار نازل میفروشند و از این طریق، تولید کننده محلّی را که رقابت با این کالا را از دست میدهد، از میدان بیرون میکنند. (راپینگ)
این شیوهها و راهکارها با سراسر تعالیم اسلامی در تضاد است زیرا اینگونه امور، مبادله و بازرگانی سالم نیست؛ بلکه مکیدن خون انسانها و قتل و کشتار عمومی است، کشتاری با سلاحهای نامرئی کشتار جمعی، و بسیار کشندهتر از سلاحهای شیمیایی و میکربی.
قرآن کریم، تعبیر بسیار گویایی در این زمینهها دارد، که براستی اعجاز است. قرآن، در آیه “تجارت و تجویز سود تجاری، نخست از ستمکاری و ظلم و بیراهه روی در مبادلات، سخن میگوید و کلمه جامع «باطل» را بهکار میبرد:
«لاتأکلوا اموالکم بینکم بالباطل اموالتان را در میان خود بناحق (راههای باطل) مخورید».
مراد از خوردن، همین گردش کالا و پولها و انواع داد و ستدهاست. پس از این «اکل بباطل» (که پیشترها در آن باره سخن گفتیم، و آکل و مأکول اقتصادی را اندکی تصویر کردیم در موضوع «استثمار».)، مبادله منطقی و انسانی و اسلامی را مطرح میکند:
«الاّ أنتکون تجارة عنتراضٍمنکم(3) مگر دادوستدی باشد با رضایت شما (خریدار و فروشنده).
در این فراز، شرط اصلی مبادله اسلامی، رضایت طرفین معامله شمرده شده است که بهضرورت، سودهای عادلانه را دربر میگیرد و سودهای بیحساب و انحصاراتی شرکتهای سرمایهداری را مردود میشمارد؛ زیرا در اینگونه سودها (که براستی قدرت و اختیار را از خریدار، سلب میکند و او را بخاطر نبود “آزادی” در رقابت و عرضه کالاهای متنوع و متفاوت از نظر قیمت) خریدار مجبور میشود که کالای خاصی را با نرخ ویژهای بخرد و در این صورت، هیچگاه رضایت طرفین تحقّق نمییابد. این، «تراضی» نیست؛ بلکه تنها رضایت فروشنده قوی است و خریداری ضعیف که کالایی را به چند برابر قیمت خریده است، چگونه میتواند از نتیجه این داد و ستد، راضی و خشنود باشد؟
پس از این دو فراز، فراز سومی در آیه کریمه آمده است که ماهیت و جوهر اینگونه مبادلات را روشن میسازد:
«ولاتقتلوا النفسکم(1) و خودهاتان (یکدیگر) را مکشید»
در اینجا براساس رابطه بندها و فرازهای آیات، این قتل نفس و کشتن افراد یکدیگر را، با نظام مبادلاتی که در دو فراز نخست این آیه، مطرح گردیده است، ارتباط دارد. این قتل، بیتردید، قتل اقتصادی و با سلاح اقتصادی است. یعنی آنگاه که مبادله بصورتهای ظالمانه و باطل، صورت گرفت و نرخگذاریها آزاد بود، تودههای مردم بتدریج تهیدست میگردند و تنها اقلیت سرمایهدار است که سودهای بیحساب میبرند و اموال که طبق تعبیر پیامبر بزرگوار اسلام”ص”، در حکم خون است:
«حُرمة ماله کحرُمة دمه: احترام مال مؤمن چون احترام خون اوست»
و طبق تعبیر قرآن کریم؛ مال، عامل پایداری و استواری است:
«ولاتؤِتوالسّفهاء اموالکمالّتی جعل اللّه لکم قیاما(3) اموالتان را که خداوند سبب قوام (برپایی و استواری) زندگی شما قرار داده است بهدست کم خردان (و ناواردان) مدهید ….
این عامل حیاتی از دست اکثریت ربوده میشود و بهجیب اقلیت روانه میگردد و اکثریت را دچار کمبود و کمخونی میسازد و تعادل جامعه بدینسان برهم میخورد و حیات همگانی، آسیبهای جدّی میبیند. این است که قتل نفوس پس از مبادله و بازرگانی قرار گرفته است، و بهتعبیر آیةالله شهید سید محمد باقر صدر، عامل حیاتی در جامعه (داد و ستد) بهعامل تباهی و ویرانگری تبدیل میشود:
«… ظلم انسان ـ طبق تعبیر قرآن کریم ـ که تودهها را از برکات زندگی و خیرات آن، محروم ساخته است، در مبادله نیز سرایت کرده، تا آنجا که مبادله را دگرگون ساخته و تغییر شکل داده است، و آن را وسیله بهرهکشی و پیچیدگی کرده است … مبادله دیگر وسیلهای نیست که نیازهای تودها را برآورده سازد و بهجای اینکه واسطه بین تولید و مصرف باشد واسطه بین تولید و اندوختن شده است. از این رهگذر وضع ظالمانه مبادله موجب فجایع و انواع بهرهکشیها (استثمار) گردید، بسان همان فجایع و بهرهکشیهایی که اوضاع ظالمانه توزیع در جوامع بردهداری و فئودالی، یا در جوامع سرمایهداری و کمونیستی پدید آورد».
این بیدادگریها همه در سایه آزادی اقتصادی لیبرالیستی پدید میآید و تودهها را مجبور میکند که بهنرخهای ساختگی (نه طبیعی) آنان تن دهند و بهمغاک فقر و محرومیت کشیده شوند.
نیز شهید صدر میگوید:
«… این منع قاطع امام«ع» (در عهدنامه مالک اشتر) از “احتکار”، بهمعنای خواست شدید اسلام نسبت بهاز میان بردن سودهایی است که براساس قیمتهای ساختگی استوار است، و در جریان احتکار سرمایهداری پدید میآید. سود پاک (مشروع)، سودی است که از راه بهای واقعی مبادله کالا بهدست میآید و این قیمتی است که براساس سود کالا و مقدار قدرت طبیعی و خارجی آن به دست میآید، با دور افکندن جریان کمیابی ساختگی که سرمایهداران و بازرگانان محتکر با تسلط بر جریان عرضه و تقاضا آن را ایجاد میکنند.»
این شیوههای انحصاراتی را، آیةالله شهید مرتضی مطهری نیز مردود و نامشروع میشمارد:
«از نظر اسلام، تشکیل «تراست» قطعا ممنوع است و تشکیل «کارتل» چون بهمنظور ایجاد تضییق و بازار سیاه از لحاظ فروشنده است، ممنوع است.»
6ـ فرهنگ “سرمایهداری” فتنههای اجتماعی و تهاجم فرهنگی
ابرقدرتهای لیبرال ـ سرمایهداری بینالملل، دریافتند که با قدرت نظامی و جنگ نمیتوان بر کشورها، بازارها و منابع ثروت مسلط شد؛ بلکه نیاز به سلاح جدیدی است که بهظاهر، صورت اسلحه ندارد و موجب جبههگیری تودهها نمیگردد. این سلاح، سلاح اقتصادی است که با این ابزار میتوان بهجنگی نامرئی و به ظاهر صلح جویانه و خیر خواهانه دست یازید و همه ارض مسکون را زیر نفوذ و سلطه درآورد.
دستیابی بهاین سلطه و بهکارگیری این ابزار، در محیطهای آرام و قانونمند و با فرهنگهایی پیشرفته و انسانی، امکان ندارد؛ چه در اینگونه اجتماعات، مردمان آگاهی دارند و بهبررسی پدیدههای اجتماعی و تحلیل علل رخدادها میپردازند و دشمنان خلق را در همه چهرهها و رنگها شناسایی میکنند و پوششها و ماسکها را یک سو میزنند و ویرانگریها و تباه سازیهای پنهانی را برملا میکنند و نقشهها و راهکارهای فریبکارانه را مانع میگردند.
از اینرو، سرمایهداری برای ایجاد زمینه مناسب، با روشهای گوناگون، آرامش و تعادل و همبستگی جامعهها را برهم میزند و بهنشر اکاذیب و شایعهسازی میپردازد، مبانی فرهنگهای خودی را بهباد تمسخر میگیرد، معیارهای اصولی و باورهای بنیادین جامعه را زیر سؤال میبرد، و نسلها را بهآنچه خود دارند بدبین میکند و اصالتهای خودی و بومی را متزلزل میسازد. بالاتر از این، بهتحریف مبانی دینی جامعهها نیز میپردازد و مرز میان خوب و بد و نیک و زشت و انسانی و غیر انسانی و الاهی و شیطانی و عدل و ظلم و حق و باطل و … برمیدارد بدان پایه که از نادرست درست، و از ناانسانی، انسانی، و از ظلم، عدل، و از ضدّ ارزشها، ارزشها فهمیده شود و از این رهگذر، سفسطههای بزرگ، تحقّق میپذیرد و تودههای مردم درسرگردانی و سردرگمی فرو میافتند، و زمینههای تجاوزگری و ترک تازی صاحبان زر و زور آماده میشود.
و اینها همه در سایه فتنهگریها و شیوههای تبلیغاتی ویژهای صورت میگیرد که کارشناسان طبق هر جامعه و منطقهای تهیه میکنند و از طریق رسانههای گروهی بویژه مطبوعات، بر سر تودههای سادهدل انسانی میریزند.
تاثیرگذاری و نفوذفکری، با شگردهایی چون: تکرار، مبالغه، دروغ، ارائه نظر بهعنوان حقیقت، تجاهل عمدی و… صورت میگیرد و فتنهها و تحریفها از مسائل فکری و فرهنگی آغاز میگردد و بهدرگیریهای درونی و بیرونی و راهاندازی دستهبندیهای سیاسی، اجتماعی و سرانجام آشوبها و درگیریهای بزرگ میانجامد. هدف اصلی از این فتنهگریها، وابستگی روزافزون جامعهها و غفلت از مسائل اصلی و از دست دادن قدرت سیاسی و اقتصادی کشورها است. در قرآن کریم آمده است:
فما آمَن بموسی الّا ذرّیةُ من قومه علی خوفٍ من فرعون و ملأهم ان یفتنهم، وانّ فرعون لعالٍ فیالارض و انّه لمن المسرفین به موسی نگرویدند جز اندکی از قوم وی، بهسبب ترس از فتنه و ستم فرعون و سران قوم او، و فرعون در زمین برتری طلب بود و از زمره مسرفان.
فتنهها و آشوبهای ملاء و سران قوم نیز در بازداری قوم حضرت موسی«ع». چون فتنهانگیزیهای فرعون بوده است.
پیامبراکرم«ص» در سخنی جامع و عمیق، فتنهانگیزیهای سرمایهداران را چنین تبیین میکند:
«سیأتی من بعدی اقوامٌ یأکلون طیّبات الطعام و الوانها، ویرکبون الدواّب … یبنون الّدور، و یشیدّون القصور، و … الفتنه منهم و الیهم تعود پس از من اقوامی خواهند آمد که خوراکهای پاکیزه و رنگارنگ میخورند، و از وسایلسواری استفاده میکنند و خانهها میسازند و کوشکها میافرازند … فتنه از ایشان است و کار ایشان.»
باری این خاصیت سرمایهداری مهارگسیخته و اقتصاد آزاد و پیامدهای جدایی ناپذیر افزونطلبی است که بهفساد و فتنه و قانون شکنی، رویآورد و در قلمرو گستردهتر ناامنی و ناآرامی و جنگ و درگیری راه بیندازد، آنگاه که بهنفع اقطاب سرمایهداری باشد.
امام علی «ع»: المال للفتن سبب مال سبب برپا شدن فتنهها (آشوبها) است.
با توجه به زیانهای بنیادین و خانمانسوز فتنهگری است که آن را چه بسا از قتل و جنگ زیانبارتر ساخته است. قرآن میگوید:
الفتنة اشدّ من القتل فتنه از قتل، بدتر است.
7ـ نظام “لیبرال ـ سرمایهداری” و محیط زیست
محیط زیست و بیماریهای آن، و زیانها و ویرانگریهای تمدن صنعتی نسبت به”زیست بوم”، براندیشمندی پوشیده نیست؛ بگونهای که متخصصان، کره زمین را چون بیماری میدانند که دچار بیماریهای فراوان گشته است. بیماریهایی که در کالبد آن نفوذ کرده و ژرفای آن را بیمار ساخته و حتی فضا و هوای شناور بر سطح آن را آلوده کرده است. منابع آبی زیر زمینی، آلوده گشته و ریه زمین، یعنی جنگلها و اکسیژن سازان را بهنابودی کشیده است. منابع و ذخائر نهفته در درون آنرا بهپایان نزدیک کرده و بسیاری از گونههای گیاهی و حیوانی را بهدست نابودی سپرده است. دریاها با همه بیکرانگی، آلوده گشته و ماهیها و جانداران آن، رو بهکاستیهای فاحش گذارده است. بیماریهایی که دهها هزار سال زمان لازم دارد تا شاید مداوا شود. وضع چنین است که قرآن فرموده است:
ظهر الفساد فیالبرّ و البحر بماکسبت ایدی النّاس لیُذیقهم بعض الّذی عملوالعلّهم یرجعون: بهسبب اعمال مردمان، فساد درخشکی و دریا آشکار شد تا بهآنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، باشد که باز گردند.
نظام سرمایهداری، معیار کار خویش را براصل بهظاهر سازنده و اقتصادی، بنا نهاده است.
اصلِ: «رشد تولید برای رشد مصرف» و «رشد مصرف برای رشد تولید».
همه مشکلات زیست محیطی ما، در پرتو همین اصل پدید گشته است. گردونه ویرانگر “رشد مصرف و رشد تولید” بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی، انسانیت کنونی را به مغاک تیرهبختی افکنده و کره زمین را بهمحیطی آلوده و بیمارگونه تبدیل کرده است.
«یکی از عواملی که در ایجاد وضعیت فعلی موثر است، دیدگاه اقتصادی کوتهبینانهای است که در جهان رواج دارد. این دیدگاه که در مجلات و روزنامههای اقتصادی غرب بهخوبی میتوان آن را مشاهده کرد، از درک ظرفیت تحمل نظامهای اکولوژیک غافل است و تمام روندهای اقتصادی جهان را بهتغییراتی در تقاضا و درآمد و پسانداز و سرمایهگذاری و رشد اقتصادی و اشتغال و غیره مربوط میداند و مسئله محدودیتهای اکولوژیک و رشد و توسعه را در نظر نمیگیرد. راهنمای اقتصاد دانان، شاخصهای اقتصادی است و آنان روندهای آینده را براساس آماری که از گذشته دارند، پیشبینی میکنند بدون اینکه بهمحدودیتهای طبیعی موجود بر سر راه توسعه، توجه کنند. از نظر آنان رشد تکنولوژی، همه مسائل را حل خواهدکرد …» «… در واقع از این دیدگاه نمیتوان گفت که اقتصاد بشر، پیشرفت کرده است بلکه این اقتصاد بهنوعی کسر بودجه مخفی، دچار گشته است. بشر با از بین بردن جنگلها و استفاده بیش از حدّ از چراگاهها و منابع آب شیرین، تولید خود را بطور مقطعی افزایش داده اما توان باروری و آینده تولید را بهخطر انداخته است …»(2) «… سهمگینترین گزندی که بهتمامیت و سلامتی این سرمایه بیولوژیک وارد میشود؛ از جانب خود تکنولوژی است. تکنولوژی، ماهیت «خودمنهدم کنننده»اش را در اثرات سوئی که بر محیط زیست میگذارد، بروز میدهد …» «… هرگز تمدنی، ابزاری چنین ویرانگر که نه تنها یک شهر بلکه یک کره را بتواند بدین وسعت بهویرانی کشد، خلق نکرده بود و همه اقیانوسها بهعلت حرص یا از سهلانگاری بشر، بدینصورت، مسموم نشده و همه موجودات زنده، یک شبه از بین نرفته بودند. هرگز بخاطر معادن سطح زمین اینطور وحشیانه زخم برنداشته بود. هرگز در گذشته، افشانههای گیسو تا بدین حدّ، جوّ را از گاز اُزُن، تهی نکرده بود و افزایش حرارت، آب و هوای کره زمین را تا بهاین حدّ مورد تهدید قرار نداده بود…»
اگر نظام لیبرال ـ سرمایهداری، از سودجوییها و افزونخواهیها و «هل من منرید» گوییهایش دست بردارد و سلطه خویش را بر فرهنگها، ملتها، آداب و رسومها و هنرها حتی علم و اندیشهها نیز بردارد، و انسانیت را بهخودش و فطرتش واگذارد، انسان راه زندگی خویش را مییابد و از اینهمه مصرف و اسراف که علت آلودگی و تمام شدن منابع است، دوری میگزیند و راه میانهروی و اندازهداری و بسندگی را در پیش میگیرد؛ لیکن زیست اشرافی و سرمایهداری، و تبلیغ این نوع زندگی که باعث رونق مصرف و بازار کالاهای صنعتی است، مانع حرکت فطری و زندگی طبیعی انسانهاست.
«… چیز دیگری را که در غرب، ناخوشایند میبینیم، موضوع تبلیغ کالا و بازاریابی است. تبلیغات تجاری با استفاده از بلاهت بشری، بهصورت هنری مستظرفه درآمده است. در حالیکه دو سوم جمعیت دنیای کنونی، محتاج ابتداییترین حوائج زندگی هستند، بهضرب تبلیغات، کالاهای غیر لازم را بهخود مردم میدهند. این یکی از وجوه زشت جامعه متمدن است …»
براستی این تعبیر «فرانسوا پیرو» اقتصاد دان فرانسوی، درباره راهکارهای سرمایهداری، از ژرفایی و بینشگرایی شگرفی برخوردار است:
«نظام سرمایهداری، میساید و فاسد میکند. سرمایهداری، مصرف کننده عظیم عصاره زندگی است، عصارهای که سرمایهداری، تمایلی بهقوام آن ندارد…»
راهکارهای تباهکارانه “لیبرال ـ سرمایهداری” و زیست مسرفانه مالاندوزان در زمین، برخلاف سنّت آفرینش و سلامت زمین و قانونمندیهای الاهی حاکم برآن است. قرآن، سرمایهداران را باخصلتهای ضدّ انسانی و زیست بومستیز آنان، یاد میکند چون: «مسرفان» و «مترفان»، و این روشنگر آن حقیقت است که اسرافکاری و تضییع و تباهسازی موادّ و منابع، خلاف قانون الاهی و حیات سالم انسانی است. کاری که شیوه جداییناپذیر “سرمایهداری” است. پس این اسراف و اتراف و شادخواری است که جامعه بشری را بهتباهی میکشد.
اتراف، فراخی و زیاد داشتن نعمت است … و «مترفون» یعنی کسانی که نعمت و مکنت گسترده دارند و از انواع امکانات رفاهی و مصرفی بهرهمندند پس قرآن کریم، با بهکار بردن واژه «مترفون» و «مترفین» و مشتقّات آن، زندگی گروه تنّعم پرست خوشگذران را بههمراه آثار بدِ اینگونه زندگی، بهسختی مورد نکوهش قرار میدهد.
و اذا اردناان نهلک قریةً امرنا مترفیها ففسقوافیها …: هرگاه بخواهیم مردم سرزمین (قومی) را نابود کنیم، توانگران شادخوار را (به عبادت و عدالت) امر میکنیم، پس آنان بهفسق کردن او نافرمانی و کجروی) میپردازند (و سبب نزول عذاب میشوند)…
قرآن کریم با بکار بردن این دو واژه، نوع زیست ویرانگر این طبقه را روشن میسازد و آثار زیانبار محیطی آن را گوشزد میکند.
آمارها زبان گویایی دارد:
«به پیشبینی برنامه «فین اشتاین» برای گرسنگی جهانی در دانشگاه براون، اگر جمعیت جهان را عمدتا با دانه و سبزی تغذیه کنیم، در حال حاضر، غذای کافی برای تأمین کالری موردنیاز شش میلیارد نفر که بهتوصیه سازمان، روزانه 2350 کالری برای هر فرد است، وجود دارد … از 145 میلیون تن دانهای که بهحیوانات خورانده میشود، فقط 21 میلیون تن گوشت، جوجه و تخممرغ تولید میشود. چه اتلاف خارقالعادهای از خاک، آب، کود، حشرهکش و انرژی!! و تمام اینها برای چه؟ برای افزایش حملههای قلبی، فربهی و سکته و … چنین زندگی مسرفانهای ، دلیل عمده کاستی لایه اوزن، گرم شدن کره زمین، آلودگی هوا، آب و خاک و … است. هر آمریکایی، بیست تا صد برابر هر یک از ساکنان جهان سوم، تولید آلودگی میکند و نوزادان ثروتمند امریکایی، هزار بار بیش از همتایان خود در بنگلادش یا پاکستان موجب آلودگی میشوند. شهروندان کانادایی نیز از این شیوه زندگی افراطی همسایه جنوبی خود تقلید میکنند و اغلب شهروندان کشورهای پیشرفته نیز همین روش را دنبال میکنند…»
یاد کردیم که قرآن کریم، مالاندوزان افراطی را با صفت “اسراف” یاد میکند و انسانها را از پیروی از شیوه عمل و تفکر آنان باز میدارد:
«ولا تطیعوالمسرفینالذین یفسدون فی الارض ولایصلحون: دستور اسراف کنندگان را اطاعت مکنید. همآنان که در زمین فساد میکنند و بهاصلاح نمیپردازند.
جالب توجه فراز پایانی این آیه است: «ولایصلحون». و این، ضرورت ارتباط اسراف و فساد را آشکار میسازد. یعنی هیچ جامعه و فرد اسرافکار و مصرفگرایی نمیتواند بهصلاح و آبادی و بهینهسازی و استفاده بهینه از کالاها و مواد، دست یابد بلکه ناگزیر مصرفگرایی مسرفانه، ویرانگر منابع و زیست بوم است همچنین ویرانگر اخلاقهای انسانی است زیرا که انسانها را در تمام دوران زندگی، بهلذّتجویی و کاموری و شادخواری افراطی مالاندوزانه سوق میدهد و از تلاش و کوشش برای دستیابی بهارزشهای والای معنوی و انسانی باز میدارد. باری، این روشهای افراطی، برخلاف سنّتهای الاهی است.
قرآن، آدمیانرابه آبادانی زمین فراخوانده است:
… هوانشأکم من الارض و استعمرکم فیها… او شمار را از زمین پدید آورد و خواست تا بهآبادانی آن بپردازید…
نظام لیبرال ـ سرمایهداری، با مصرفگرایی شخصی و رواج آن در سطح اجتماعات، بهویرانی و تخریب زمین و منابع آن دست میزند حال آنکه قرآن کریم، زمین را مهد (گهواره) و مستقر آرامگاه و«قرار» (مکان امن و آرامش) نامیده است:
الّذی جعلالکم الارض مهادا … کسی است که زمین را آرامگاه (گهواره و بستر) شما ساخت …
اللّه الّذی جعل لکم الارض قرارا خداست که زمین را قرارگاه شما ساخت …
… و لکم فیالارض مستقّر و قرارگاه و جای برخورداری شما تا روز قیامت در زمین است.
لیکن “سرمایهداری”، امنیت حیاتی انسانها را در این بستر مناسب، دچار مخاطره جدی ساخته است.
امام صادق «ع»، درباره ریشهها و علل فسادهای زاده از سرمایهداری میفرماید:
«… و هذا الفساد یتولّد مِن طول الامل و الحرص و الکبر، کما اشار اللّه عزّ و جّل فی قصة قارون فی قوله: «ولاتبغ الفساد فی الارض ان اللّه لایحب المفسدین» کانت هذه الخصال من صنع قارون و اعتقاده و اصلها من حبّ الدنیا و جمعها … … و این فساد از آرزوی دراز و آزمندی و تکبر نتیجه میشود که خدای بزگ در داستان قارون از آن خبر داده است: «در زمین بهتباهگری میپرداز، که خداوند تباهگران را دوست نمیدارد» و این خصلتها (آرزوی دراز، آزمندی و تکبر)، همه در قارون بود و ریشه آنها دوستی دنیا و مالاندوزی برای دنیاست…
آری این آزمندی و دنیاطلبی مالاندوزان است که بهزیادهرویها و تجاوزگریها بهحریم انسانها و حریم طبیعت میانجامد و عصاره زندگی را میمکد. و در کوتاه سخن اینکه:
سرمایهداری بهمسئولیت خویش در برابر طبعیت پاینبد نمیماند و در برابر مواهب الاهی متعهدانه رفتار نمیکند.
امام علی«ع»:….اتّقوا اللّه فی عباده و بلاده، فانّکم مسؤولون حتی عنالبقاع والبهائم درباره محرومان و شهرها از خدا بپرهیزید، زیرا که شما مسئول هستید حتی درباره آبادیها و حیوانات.
این تعهدی دینی است که حتّی بهگونههای حیوانی نباید ظلم شود و آبایها نباید تخریب گردد و منابع حیاتی نباید بیرحمانه و بدون ملاحظات انسانی، مصرف شود.
8ـ آینده “سرمایهداری”
جامعه انسانی، چون دیگر بخشهای هستی، قانونمند است و از معیارها و ضوابطی پیروی میکند و فرازگرایی یا نشیبگرایی آن علل و اسبابی دارد و این چگونگی در همه اجتماعات انسانی و همه دورههای تاریخ وجود داشته است و صعود و سقوط ملتها و تمدنها در چارچوب اصول و قوانینی رخداده است و هیچ پدیدهای در اجتماعات و امتها، بیعلت و بیجهت و از سر تصادف، پدید نگشته است.
نه پایداریها، توانمندیها، استواریها، شکوهها و تمدنسازیهای بزرگ بیعلت بوده است، و نه ضعفها، سستیها، هرج و مرجها و نشیبگرائیها، بدون علل یا عواملی بوقوع پیوسته است.
حاکمیت ضوابط و قوانین بر جریان پیدایش ملتها و ظهور تمدنهاست که تاریخ را بهصورت دانش و علم درآورده، و شناخت قوانین و اصول آن را درسآموز آیندگان ساخته است.
علل و عوامل پایداری و زوال ملتها، در درون اجتماعات و در ژرفنای روان انسانها قرار دارد و در عینیت زندگی و در ماهیت روابط اجتماعی آنان نهفته است. گرچه ملتهایی در طول تاریخ، با عوامل ویرانگر خارجی روبرو گشتهاند؛ لیکن موقعیت عوامل خارجی و مهاجم، همواره در گروه زمینههای درونی و تلاشی و انحطاطگرایی داخلی بوده است، و عوامل خارجی آنگاه که در درون و متن جامعهها زمینه یافتند، توانستند بهدرون رخنه کنند و کاری از پیش ببرند و جریانها را دگرگون سزند و دفتر تمدن یا ملتی را ببندند.
اکنون با نگاهی بینشگرا در تمدن صنعتی و جامعه سرمایهداری کنونی، روشن میگردد که دارد از درون میپوسد و رو بهزوال و نیستی میگذارد. نظام “سرمایهداری”، افراد انسانی را از درون پوچ و بیانگاره ساخته است و هسته اصلی کیان اجتماعی را تباه کرده و از جوهر مقاومت، سختکوشی، شکیبایی، باورمندی، ارزشگرایی و فداکاری، تهی ساخته است.
افزونطلبی و زیادهخواهیهای مرزنشناس نظام لیبرال ـ سرمایهداری، نخست، موضوعی انسانی است که در اندیشه و درون انسانها نفوذ میکند و انسانها را از باطن، بهگرایشهای مادّه پرستانه دچار میسازد. این دگروار شدن ماهیت انسانها و تحریف معیارهای انسانی در جامعه سرمایهداری، عامل اصلی و زیربنایی در سقوط تمدن لیبرال ـ سرمایهداری است.
شاید برخی از مکاتب اقتصادی چنان پندارند که رشد نظامهای لیبرال ـ سرمایهداری و نیز سقوط و متلاشی شدن آنها، تنها بهعوامل مادی بستگی دارد و عامل انسانی و چگونگی تفکرات آنها را در آن تأثیری نیست؛ لیکن موضوع براساس «تصور اسلامی»، مستند بهاموری است که عقیده انسان و تصور او از جهان و تغییری که در نفوس بشری حاصل میشود، از جمله آنهاست. آزمندیهای نظام سرمایهداری و متضاد ویرانگر آن، از خواستهای “سرمایهداری” حاصل میشود، و خاستگاه این طلب و خواست، نفس شخص طالب و اخلاق انسانی اوست که با فرهنگ و تصور او از انسان و جهان هدف زندگی وابستگی دارد.
اکنون در این بخش و در فراخور بسیار محدود آن، بهبرخی اصول و معیارها در جامعه و تمدن کنونی اشاره میشود و وضعیت جامعههای “سرمایهداری” ارزیابی میگردد:
1ـ عدل ستیزی
نظام سرمایهداری، بهاصل “عدالت”، پشت کرده و بهظلم و باطل روی آورده است و از همین نقطه نخستین است که اسباب زوال و نابودی خویش را دارد فراهم میآورد؛ زیرا اجتماعی که “عدالت محور” نبود و بیداد و باطل، سراسر آن را انباشته و حق و حقوقها پایمال گردد، اجتماعی است از درون، متلاشی و بدون آیندهای روشن.
اصل عدالت در تفکر اسلامی، قانون عام حاکم بر جهان و بر جامعههای انسانی است:
امام علی«ع»: العدلاساس به قوامالعالم عدالت پایه (و زیربنا) است که پایداری جهان بهآن بستگی دارد.
در این کلام، از معیار عمومی و قانون عام بهکار رفته در کائنات، سخن رفته است و آن، قانون “عدل” و نهادن هر چیز در جای مناسب خود است.
امام علی «ع»: العدل قوامالبریّة عدل مایه پایداری مردمان است.
در این کلام، عدالت اجتماعی، مطرح شده و “عدل” بهعنوان محور و ضابطه تشکیل جامعه انسانی و مایه استواری زندگی مردمان یاد شدهاست.
روابطی، عادلانه است که جامعه را بهصورت «ید واحدة» و واحدی منسجم و همگرا درمیآورد و زمینههای پایداری و ثبات را فراهم میکند. روابط ظالمانه، متلاشی کننده روابط اجتماعی و یگانگی و همگرایی است، بصورتی که همه از همه بیم دارند و نسبت بهیکدیگر کینه میورزند و هرکس در اندیشه خوردن و چاپیدن دیگری است. اینگونه روابط آکل و مأکولی چگونه میتواند امّتها را منسجم و یگانه و آسیبناپذیر سازد.
چنین جامعهای و چنین روابطی، از نوع روابط جنگل است و بقای جنگلی، بر فرض که باشد، بقای انسانی و تمدن بشری نیست. بقای جنگلی، بر اصل زورمداری و تجاوز، استوار است و تمدن تبعیض و ستم بنیاد “سرمایهداری” بر همین زورمداری و سلطهطلبیها استوار گشته است. این مکانیسم و سازوکار برای مدتی میتواند بر جامعه بشری حاکم باشد؛ لیکن پایدار و ماندگار نیست.
و تلک القری اهلکناهم لمّا ظلموا و جلعنا لمهلکهم موعدا: مردمان آن آبادیها را هنگامی که ستم کردند هلاک کردیم، و برای هلاک کردنشان موعدی مقرر داشتیم.
2ـ انحصار طلبی و تبعیض طبقاتی
انحصارطلبی و توزیع غیر عادلانه اموال، ریشه در حسّ زیادهطلبی و افزونخواهی ثروتمندان دارد که آنان را بهبیدادگری، حقکشی، ظلم و استثمار سوق میدهد و همین یکی از عوامل اصلی نابودی نظام سرمایهداری است:
امام علی«ع»: من یستأثر من الاموال یهلک هرکس در اموال، انحصار طلب باشد، هلاک گردد.
ویژهسازی اموال و منابع طبیعی، از عوامل مهم تقسیم نابرابر و غیر عادلانه ثروت و پیدایش جامعه تبعیضآمیز طبقاتی است. این تجربه همیشه تاریخ است که اجتماعاتی که دچار عدم تعادل و توازن در بهرهمندی از مواد و کالاها شدند و بهدو طبقه اکثریت محروم و اقلیت سرمایهدار، تقسیم گردید، سلامت و پایداری خویش از دست بدادند و سرانجام بهتلاشی و سقوط کشیده شدند. نیز تجربه مکرر تاریخ است که بیشتر ناآرامیها، اضطرابها، کشمکشها و جنگلها در پرتو همین جریان ناسالم در توزیع کالاها و منابع صورت گرفته و پدید گشته است.
تمام مشکلات و تنشها در جهان امروز نیز در انحصارگراییها، و ویژه سازیهای نظامهای سرمایهداری است. بلوکبندیها، ریشه در همین جریان ظالمانه دارد. تقسیم کشورها به”پیش رفته” و “عقب افتاده”، در اثر همین گردش نا سالم اموال است.
امام صادق «ع»: مثلالدنیا کمثل ماء البحر، کلّما شرب منه العطشان ازداد عطشا، حتی یقتله مثل دنیا همچون مثل آب دریاست که هرچه شخصی تشنه از آن بیشتر بیآشامد تشنگی او افزونتر شود، تا سرانجام تشنگی او را هلاک کند.
نظام سرمایهداری، با حسّ زیادهخواهی و اصالت دادن بهثروت مادی، بهبهرهبرداری بیحدّ و بیحساب، از منابع دست مییازد و ویژهسازی اموال و منابع را شعار خود میسازد و این ماهیت زندگی این دنیایی است که چون نوشیدن آب دریا، جز افزایش تشنگی، نتیجهای ندارد و سرانجام در پرتو سرپیچی از قانون عام حاکم بر جهان که سلامت و سعادت را در حدّ میانه، نهاده و دوری از افراط و تفریط را رمز بقا و پایداری معرفی کرده است، «سرمایهداری» در جهنم سوزان فزون طلبیهای خویش نابود میشود.
امام باقر «ع»: مثل الحریص علیالدّنیا کمثل دودة الفّر، کلّما از دادت علی نفسها لَفّا، کان ابعدلها من الخروج، حتی تموت غمّا مثل حریص نسبت بهدنیا، مثل کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر گرد خود بتند، بیرون آمدنش از پیله دشوارتر میشود، و سرانجام از اندوه در آن خواهد مرد.
نظام سرمایهداری، پیله و تارهایی است که بهدست مالاندوزان یافته میشود و رشد این نظام حرکتی افتخاری است که آن را بهسوی مرگ در میان رشتههای خود بافته میداند و سبب نابودی آن و جایگزینی نظامی دیگر میگردد:
هاانتم هولآء تدعون لِتنفقوا فی سبیلالله، فمنکم من یبخل، و من یبخل فانّما یبخل عن نفسه، واللّه الغنّی و انتم الفقراء، و ان تتولّوایستبدل قوما غیرکم ثمّ لایکونو امثالکم آگاه باشید این شمایید که میخوانندتان تا در راه خدا انفاق کنید، برخی از شما بخل میورزند؛ هرکس بخل ورزد در حق خویش (و بهزیان خویش) بخل ورزیده است، خدواند بینیاز است و شمایید نیازمندان، اکنون اگر روی بگردانید (و انفاق نکنید) شما را خواهد برد و بهجای شما دیگران را خواهد آورد که همچون شما (بخیل) نباشند.
بخل و ترک انفاق (در اثر مالاندوزی و سرمایهداری) یکی از خویهای زشت است که در قرآن کریم، آن را سبب دوزیان بزرگ معرفی کردهاست:
1ـ زیان شخصی، از آن جهت که نتیجه بخل، بهخود بخیل باز میگردد، بنابراین عمل نادرستی است برضدّ شخص بخیل.
2ـ زیان اجتماعی، بدان جهت که بخل، موجب انحصارگرایی است و این، زمینه ظلم و تبعیض و عدم توزیع اموال در سطح جامعه شده و اینها موجب تغییر نظام اجتماعی و نابودی نظام موجود میگردند.
باری براثر انحطاط اخلاقی (در بعد شخصی) و ویژهسازیها و انحصارطلبیهای سرمایهداری (در بعد اجتماعی)، انسانهای گرفتار در دام آن، هم سقوطی انسانی مییابند و از خدا باوری و انسانگرایی و دیگر دوستی، روی برمیتابند و به مالاندوزی روی میآورند و هم سقوطی اجتماعی؛ چون پیامد حتمی این گرایشهای روحی در سرمایهداری، سقوطی اجتماعی است و بهتعبیر قرآن، نتیجه آزمندی و سودپرستی، «استبدال اجتماعی» است. یعنی امّت و تمدنی که تحت سلطه انگیزههای سودپرستانه سرمایهداری قرار گیرد، تعادل و توازن جامعه را برهم زده و پایداری آن را بطور جدی دچار مخاطره ساخته است.
آیه دیگری نیز این حقیقت انکارناپذیر را چنین تبیین میکند:
… و انفقوا فی سبیل الله ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکة … در راه خد انفاق کنید و خود را بهدست خود بههلاکت نیندازید.
هلاکت و نابودی، زاده از ترک انفاق و توزیع ثروت در سطح جامعه است که شیوه و روش سرمایهداری است.
پس اینکه مینگریم پیامبر بزرگوار اسلام، نگران آینده امت خویش است و از آن بیم دارد که گرایشهای سرمایهداری و انگیزههای مالاندوزی در جامعه اسلامی پدید آید، و احساسهای انسانی را خاموش کند، و تعهد شناسی دینی را بهدست فراموشی سپارد، و جامعه را بهسوی رقابتهای نا سالم اقتصادی و حرص و آزمندی در راه افزایش سود و سرمایه، سوق دهد و انسجام و استواری جامعه را برهم زند و نظامی طبقاتی بسازد؛ از این جهت است که راه کارهای مالاندوزان، با یک جامعه متعادل و متوازن و عدالت بنیاد، سازگار نیست و بیتردید پیامبر«ص»، نگران رشد ناسالم اموال و انگیزههای مالپرستانه است؛ نه رفاه اقتصادی و توسعه یافتگی و توزیع عادلانه امکانات و منابع، که این عاملبقا و پایداری است چنانکه در فرازهای آغازین این نوشتار یاد کردیم. اکنون سخن والای پیامبر«ص» را در این زمینه میآوریم:
… فواللّه ما الفقر اخشی علیکم، و لکننّی اخشی علیکم ان یبسط لکم الدّنیا کمابسطت علی من کان قبلکم، فتنافسوها کماتنافوها، و تهلککم کما اهلکتهم … سوگند بهخدا که از فقر برای شما ترسی ندارم، لیکن از آن میترسم که دنیا چندان بر شما گسترده شود که برای پیشینیان شما گسترده شده بود (و مانند آنان در ناز و نعمت فرو غلتید)، و همچون آنان بهرقابت و همچشمی بپردازید، و چنان هلاکتان کند که آنان را هلاک کرد.
«این حدیث شریف نبوی بهما میفهماند که زیانهای حاصل از تکاثر در مالیکت و اسرافگرایی در مصرف، بسی بیشتر است از زیانهای ویرانگر حاصل از فقر و بینوایی، این تعلیم ـ چنانکه از تعالیم دیگر فهمیده میشود ـ نمیخواهد زیانهای فقر و ضرورت مبارزه با آن را کم انگارد، بلکه میخواهد فاجعه بودن تکاثر و اسراف را یاد آور شود(2)».
این نوع گرایشهای سرمایهداری، خود از عوامل اصلی ایجاد فقر در جامعه نیز هست.
روشنگر مفهوم این حدیث نبوی، سخن دیگری است که از پیامبر«ص» روایت شده است:
انمااتخّوفعلیامّتیمنبعدی ثلاثخلال: … او یظهر فیهم المال حتی یطغوا ویبطروا بر امتم پس از خود از سه چیز بیمناکم:… (سوم اینکه) مال در میان ایشان چندان فزون شود (و اهمیت پیدا کند) که طغیان ورزند و ناسپاسی کنند …
روشن است که این مال، از آن اموال نیست که عامل قوام و استواری جامعه و سامان بخش امور مردمان و چون خون در اندام افراد است (چنانکه در آیات و احادیث دیگر آمده بود)، بلکه مقصود، مالاندوزی بهشیوه سرمایهداری و با آن انگیزهها و گرایشها و راه کارهاست که از جمله آن طغیان، سرکشی فساد و نادیده گرفتن حق و حقوق انسانهاست.
بنابراین مسائل یاد شده، برهمزدن تعادل و توازن در جامعه که در سایه ظلمگرایی و عدالتستیزی سرمایهداری پدید میآید، و ویژهسازی اموال و منابع و محروم کردن اکثریت مردم، از عوامل مهم ناپایداری و تزلزل در جامعه سرمایهداری است.
3ـ «زیست بوم» ستیزی؛ آثار زیست محیطی عملکرد نظام لیبرال ـ سرمایهداری، موجب برهم زدن تعادل و توازن در طبیعت و منابع حیاتی آن است. این موضوع روشن ساخته است که ظلم سرمایهداری نه تنها متوجه جامعه انسانی است، بلکه گونههای حیاتی و نباتی و آبها و کانیها حتی هوا و لایه اوزن را نیز سالم و متعادل باقی نگذاشته است بگونهای که:
«در دهه هشتاد همه شاخصهای حیاتی در حال سقوط بودهاند، و در مجموع قابلیت سکونت کره زمین کاهش یافته است».
بهپارهای دیگر از علل نابسامانیهای جامعه سرمایهداری در بخشهای گذشته اشاره شد. اکنون علل سقوط سرمایهداری را چنین میتوان خلاصه کرد:
1ـ ظلم اجتماعی و استثمار حقوق انسانها
2ـ تقسیم جامعه بهدو طبقه فقیر و غنی
3ـ تباهسازی منابع و افراط در بهرهبرداری.
4ـ آلودگیهای زیست محیطی
5ـ زیادهوی در کاموری و لذت پرستی
6ـ سلطهطلبی و شیوههای استبدادی
7ـ انحصارگرایی و ویژه سازی منابع و اموال
و دیگر مسائلی که به مسخ هویت انسانی و از خود بیگانگی انسانها انجامیده است که در بخش نخست این مقاله اندکی بررسی شد.
بنابراین هر گونه خوش بینی نسبت به آینده نظام لیبرال ـ سرمایهداری، از سادهاندیشی است و یا از نشناختن قوانین تخلف ناپذیر حاکم بر جهان و بر جامعه انسانی.
باری این سرمایهداری و با این شویههایی که دارد و با ظلم و بیدادی که هر لحظه بر آن میافزاید، سرانجامی جز سرانجام همه ظالمان و مکذبان (حق و حقیقت) در تاریخ ندارد.
… فسیر وافی الارض فانظر و اکیف کان عاقبةالمکذّبین پس در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت کارِ مکذبان چگونه بوده است.
و این شکوه ظاهری و صوری، نشانگر وجود معیارهای اصولی و ضوابط قانونمند پایداری و ثبات نیست.
«… با ترقی حیرتانگیز تکنولوژی تخریب و انهدام، میتوان تصور کرد که کشورهای پیشرفته سرمایهداری سامسونوار ـ دنیا را روی سرد دیگران و خودشان خراب کنند. در این صورت، سرمایهداری نیز از میان خواهد رفت. بههرحال، هرطورکه بهموضوع نگاه بکنیم اینده سرمایهداری درخشان نمیتواند باشد» و «… این چیزی نیست که فقط … بلکه حرفی است که روشن اندیشان جهان متجاوز از صد سال است بیان میدارند…» «پس از فروپاشی نظام اقتصادی و سیاسی در شوروی، تضادها و ناتوانیهای سرمایهداری جهانی آشکارتر شد. افزایش فقر، بیکاری ـ تورم و تخریب محیط زیست نه فقط در سرزمینهای کشورهای عقب نگهداشته شده بلکه در درون کشورهای سرمایهداری استعماری، … توسعه بازار فروش حیات انسانی که شامل خرید و فروش کودکان زنان، اندامهای انسانی و همچنین مواد مخدر، اسلحه، زبالههای سمّی و اتمی بر طبق قوانین بازار سرمایهداری و همچنین زیادتر شدن فاصله سطح زندگی مردم مستعمرات در آفریقا امریکای مرکزی و جنوبی و بخش بزرگی از آسیا با بومیان کشورهای سرمایهداری استعماری نشان میدهد که سرمایهداری، چه در سطح محلی در کشورهای صنعتی سرمایهداری، چه در سطح جهانی، نه فقط قادر بهحل مشکلات اقصادی ـ اجتماعی مردم جهان در همه اقالیم عالم نیست؛ بلکه خود بهعلت تضادهای درونی و ساختاری موجب ایجاد و تشدید فقر و استبداد شده و میشود. با وجود همه تبلیغاتی که درباره ثبات سرمایهداری جهانی میشود، این نظام در سراشیب زوال افتاده و نه تنها نمیتواند آیندهای روشن و قابل قبول بهمردم کشورهای سرمایهداری و خلق جهان نوید دهد؛ بلکه روز بروز بیشتر ثابت میکند که فقط با زور، و با غارت و کشتار میلیونها انسان قادر بهادامه حیات است».
دوران شکوفایی و بالندگی این تمدن، که همواره و در همه نقاط جهان با برتری نظامی و ابزار جنگی و شیوههای جاسوسی، سلطه افکنده است؛ «تاریخ یک تمدن، مهلت چند روزه خدایی بیش نیست.
ذرنی والمکذبین اولی النّعمة و مهلّهم قلیلا و (سرانجام کار) تکذیبکنندگان صحب نعمت
را به منواگذار، وآنان را (دراین دنیایگذران) اندکی مهلت ده. «… و اینک کل این تمدن با همه نهادها و تکنولوژیها و فرهنگش در حال تلاش است، و ما در آخرین بحرانهای برگشت ناپذیر نظام صنعتی زندگی میکنیم …»
این بحرانهای برگشتناپذیر، همین بحرانهای انسانی، اجتماعی، زیست محیطی و تباهی بشریت و ویرانی خانه و کاشانه اوست. و این سنت تغییر ناپذیر الاهی است، که خودنمایی چند گاهی باطل و بیداد را با نیروهای عدالت و حق، سرکوب میکند، و دفترچه ستم بنیاد آنان را میبندد، و آنان را روانه زباله دان تاریخ میسازد.
بلنقدف باحق علیالباطلفیدمغه… کوبد و باطل نابود شونده است …
Hits: 1