1ـ روابط سلطه‏ جویانه
islam-capitalismنخستین ره‏آورد دکترین لیبرال ـ سرمایه‏داری، تأثیری است که بر نوع روابط اجتماعی می‏گذرد و روابط برادرانه و همسان انسانی را به‏روابطی برتری طلبانه و خودکامه تبدیل می‏کند، از نوع روابطی که میان دو طبقه “اقلیّت فرادست” و “اکثریت فرودست” وجود دارد. براساس تأثیرهای فکری، فرهنگی و اخلاقی که نظام سرمایه‏داری در انسانها می‏گذارد (برخی از آنها در بخش نخست مقاله مورد بررسی قرار گرفت) و روحیه طغیان و خودکامگی که بر مال اندوزان سایه می‏گسترد، پایگاه اصلی روابط اجتماعی را ویران می‏کند. یعنی باور انسانها و ایمان به‏ارزش و کرامت انسانی، یا کم‏رنگ می‏شود و یا بکلی رنگ می‏بازد. این ایمان با ملاکهای سرمایه‏داری، مفهومی نمی‏تواند داشته باشد. براساس همین تفکر و احساسها در جامعه سرمایه‏داری، روابطی غیر انسانی، حاکم است، روابطی صرفا اقتصادی و براصل “سودآوری”.
بیگمان سلامت جامعه، نخست در نوع روابط اجتماعی نهفته است. نوع روابط اگر براساس باور انسانها و پذیرش ارزش واقعی همه مردم، استوار گردد و در چهارچوب قانون (به‏عنوان مدافع حقوق همگان) صورت گیرد، و بالاتر نیز صعود کند و بالاتر از قانون، حتی مبانی ارزشی و اخلاقی، معیار قرار گیرد، سلامت جامعه بطور بنیادی، تضمین شده است. اینگونه روابط، از هر گونه ستمبارگی میان افراد جلوگیری می‏کند، از تحمیل اندیشه و استبداد فکری مانع می‏گردد، ریشه هرگونه سلطه‏جویی و تعالی‏طلبی را می‏سوزاند، رابطه طبقاتی و براساس تبعیضهای ناروا پدید نمی‏آید و اهرمهای قدرت اقتصادی و سیاسی، به‏صورت ابزاری در دست ثروتمندان قرار نمی‏گیرد.
در نظامهای سرمایه‏داری، سرمایه‏داران به‏اهرم اصلی قدرت یعنی سرمایه، مجهز می‏شوند و به‏هیچیک از معیارهای محدود کننده قدرت، تن نمی‏دهند. نه قانون را می‏پذیرند (آنگاه که برخلاف منافع آنان باشد) و نه اخلاق انسانی را پذیرا هستند؛ زیرا که اخلاق انسانی والهی، با اخلاق سرمایه‏داری، تضاد ماهوی دارد. از اینرو ماهیت روابط راقدرتمداری‏وسلطه‏جویی تشکیل می‏دهد.
بنابراین می‏توان گفت که بالاترین و شوم‏ترین ره‏آورد اجتماعی سرمایه‏داری، طاغوتگری و بُعد استکباری آنست. همین خوی و خصلتی که در همه خودکامان و حاکمان غیر الاهی و مستبدان تاریخ وجود داشته و بشریت را به‏بردگی کشیده است. پیامد حتمی این نگرش، تقسیم جامعه به‏دو طبقه “سلطه‏طلب” و “تحت سلطه” و پیدایش جامعه طبقاتی با روابطی ظالمانه است.
انَ‏الانسان لَیطغی ان رأه استغنی: خیر، آدمی طغیان می‏کند. همینکه خود راتوانگر (و ثروتمند) بیند.
«… قدرت، روش را در روابط عمومی و خصوصی و در طبیعت ارتباط کاری، تعیین می‏کند. ارتباطی که حرکت زندگی را به‏حرکت قدرتمندان، تفسیر می‏نماید و ضعیفان را جز پژواک بیچاره و ناچیزی نمی‏داند که همه چیز خود را از قدرتمندان الهام می‏گیرند، و جز با اراده‏ای پایمال و مقهور اراده طاغیان حرکتی نمی‏کنند… و گاه کار تنها به‏اینجا تمام نمی‏شود که مستضعفان در برابر اراده قهار مستکبران، احساس ناچیزی و حقارت کنند، بلکه در اینجا باوری سرکش در ذهن قدرتمندان وجود دارد که می‏گوید: ضعیفان توان تعیین سرنوشت خویش، و انتخاب باورها (اصول پذیرفتنی)، و پویش در زندگی را خود بخود ندادند، و باید درباره امور مربوط به‏عقیده و زندگی و سرنوشت، اختیار خود را ـ دربست ـ به‏دست آنان بدهند …»
به‏خاطر این پیامدهای ضدّ الاهی و ناانسانی مال‏اندوزی است که در ادیان و بویژه در اسلام، با خصلتهای سرمایه‏دارانه مبارزه شده است؛ زیرا که این روحیه تعالی طلبی و سلطه‏جویی، با ماهیت تفکر الاهی اسلام ناسازگار است:
تلک الدّار الاخرة نجعلها لّلذین لایریدون علوّاُ فی‏الارض و لافساداُ و العاقبة للمتّقین این سرای آخرت را از آنِ کسانی ساخته‏ایم که در این جهان نه خودمان برتری جویی هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نیک از آنِ پرهیزگاران است.
و بی‏تردید این روحیه در رابطه با انسانها، از داشتنهای افراطی و قدرت اقتصادی ریشه گرفته است.
الّذی جمع مالاً و عدّده. یحسب انّ ماله اخلده آنکه مالی گرد آورد و به‏شمارش آن پرداخت، می‏پندارد که دارایی‏اش جاویدانش گرداند.
امام علی«ع»: امّا الاغنیاء من مترفّة الامم، فتعصّبوا الاثار مواقع النّعم، فقالوا: نحن اکره اموالاً و اولادا … توانگران شادخوار هر امت (و جامعه)، نسبت به‏موقعیت خود در برخورداری از نعمتهای الاهی، تعصب ورزیدند (و آن را از خویشتن دانستند و بس مهّم شمردند)، و گفتند: «ما اموال و فرزندان بیشتری داریم، و ما عذاب نخواهیم شد».
حتی رویارویی سرمایه‏داران با آیینهای الاهی و با هر اندیشه و هدایتی، برای همین حسّ خودبرتر بینی است:
و ما ارسلنافی قریة من نذیر الاّ قال مترفوها: انّابماارسلتم به‏کافرون و قالوا: نحن اکره اموالأ و اولادأ، و ما نحن بمعذّبین در هیچ شهری بیم دهنده‏ای (پیامبری) را به‏رسالت نفرستادیم مگر اینکه شادخواران آن گفتند: ما به‏این دین که برای ابلاغ آن آمده‏ایداعتقادنداریم. وگفتند: مااموال و فرزندان بیشتری دادیم و ما عذاب نخواهیم شد. «مترفوها در این آیه به‏معنای جبّاران و توانگران و مرفّهان است»
استکبار و طغیان سرمایه‏داری بدانجا می‏رسد که همه ارزشها را در ثروت می‏داند و به‏همه فضیلتها و نیکیها به دیده کاستی می‏نگرد:
لقد سمع اللّه قول الّذین قالوا: ان اللّه فقیر و نحن اغنیاء … خداوند گفته کسانی را شنید که گفتند: خدا فقیر است و ما سرمایه‏دار و ثروتمندیم … و این اوج استکبار و خود بزرگ‏بینی است که نسبت به خالق کاینات چنین بیندیشند و چنین سخنی بر زبان آورند.
پیامبران الاهی را نیز چون از طبقات محروم بودند، به هیچ می‏گرفتند و اندیشه‏ها و گفتار آنان را بی‏ارزش می‏پنداشتند:
و قالوا لولا نزّل هذاالقرآن علی رجل‏من القرتین عظیم. گفتند چرا این قرآن بر مردی از بزرگ مردان آن دو قریه نازل نشده است.
و قال لهم نبیّهم: ان‏اللّه قدبعث لکم طالوت ملکا قالوا: انّی له‏الملک علینا؟ و نحن احقّ بالملک منه ولم‏یؤت سعة‏من‏المال… پیامبر ایشان (بنی‏اسرائیل) به‏آنان گفت: خداوند طالوت را پادشاه شما قرار داد، گفتند: چگونه می‏تواند به‏پادشاهی برسد، در صورتی که ما برای پادشاهی از او شایسته‏تریم، او که مال فراوانی ندارد …
در اندیشه لیبرال ـ سرمایه‏داری، معیار و محور برای هر کار و هر چیز، مال است حتی پستها و مسئولیتهای دشوار اجتماعی با این معیار داده یا گرفته می‏شود. و بدینسان تعالی طلبی سرمایه‏داران بدانجا می‏رسد که دینشان و خدایشان را اموالشان می‏دانند:
پیامبر«ص»: فواعجیأ لقوم الهتهم اموالهم شگفتا از مردمی که معبودهای ایشان مالهایشان است.
از اینرو می‏نگریم که در تعالیم اسلامی، “غنای کفافی”، زندگی آرمانی و اسلامی شمرده شده است، یعنی زیستی که از حدّ فقر و کمبودداری بگذرد و به‏حد بسندگی و کفاف برسد، و به‏مرز تکاثر و زیاده‏داری نزدیک نگردد و گرفتار عوارض و معایب سرمایه‏داری نشود، و این بهترین زندگی شناخته شده است.
امام سجاد «ع»: الّلهم انّی اسئلک خیرالمعیشة، معیشةً اقوی بها علی جمیع حاجاتی، و اتوصّل بهاالیک فی‏حیاة الدّنیا و فی‏آخرتی، من غیران تترفنی فیها فاطغی، او تقترها علیّ فاشقی … خدایا از تو معیشتی نیک خواهانم: معیشتی که با آن همه نیازمندیهایم را برآورم، و در زندگی این دنیا و در آخرتم با آن به‏قرب تو برسم، بی‏آنکه هر اغرق در نعمت سازی تا سر به‏طغیان بردارم، یا به‏اندازه‏ای آن را اندک بدهی (فقر و کمبود) که گرفتار بدبختی شوم…
اموال از نظر راهنمایان الاهی ابزار و وسیله‏ای برای تأمین زندگی مقتصدانه همه انسانهاست، و وسیله اثبات هیچ ارزشی از آن دست ارزشهایی کاذب و منفی در تفکر سرمایه‏داران نیست.
2ـ سرمایه‏داری و قوانین اجتماعی
تعادل جامعه و توازن میان منافع و حقوق افراد، و ارتباط معقول میان “حقّ” و “تکلیف”، در پرتو قانون، صورت می‏پذیرد و بدون حاکمیت قانون اجتماعی سالم و منسجم و متوازن، پدید نخواهد آمد. قانون است که باید حسّ افزونخواهی و آزمندی گروههایی را محدود کند، و ابزار قدرت افرادی را که مایه تجاوز و سلطه است، در هم بشکند و انواع تجاوزگریها را مهار کند، و همه را به انجام وظیفه و تکلیف خویش در جامعه تشویق کند و یا ملزم سازد و بدینگونه‏ها همگان را به‏حق خویش برساند.
توده‏های مردم، قانون دوست هستند؛ زیرا که در پرتو قانون می‏توانند از شرّآفرینی قدرتمندان و متمکّنان، در امان بمانند و قانون، تنها مدافع آنهاست در برابر گروههای تجاوزگر؛ لیکن قدرتمندان بویژه سرمایه‏داران، قانون را باور ندارند، و همواره و با همه ابزارها به‏قانون‏شکنی می‏پردازند، و با نفوذ در مراکز اجرای عدالت و قانون، آن را دگروار تفسیر می‏کنند، و یا آشکارا زیر پا می‏نهند و به‏ظلم و تجاوز به‏حقوق انسانها ادامه می‏دهند.
سرمایه‏داری، تنها قانون سرمایه‏داری را می‏پذیرد، یعنی قانونی که منافع سرمایه‏داری را تضمین کند. امنیت قانونی از نظر سرمایه‏داری، امنیت انسانی نیست؛ بلکه امنیت اَشکال سرمایه‏داری است، امنیت انواع انحصارگرایی و تشکیل سازمانهای اقتصادی چون “کارتل” و “تراست” است، امنیت نرخگذاری انحصاری و سودجویانه و خود سرانه است که تنها منافع سرمایه‏گذاران را تأمین کند یا امنیت انواع “تولید” است حتی تولید کالاهایی که زیانبار است چون تولید سلاحهای شیمیایی، میکربی یا تولید کالاهای غیر مفید و یا زیان‏آور نظام لیبرال ـ سرمایه‏داری، هر چه را سودآور است باید با امنیت خاطر و خیال راحت بتواند تولید کند، گرچه برای انسانها زیانبار باشد یا محیط زیست را بیالاید و یا منابع را آلوده کند و یا بپایان برساند.
سرمایه‏داری می‏گوید:
«… آنچه قابل استفاده است باید ساخت، آنچه را به‏فروش می‏رسد، باید تولید کرد، آنچه را که قدرت نظامی مار را افزایش می‏دهد باید به‏دست آورد»
در این گردش اقتصادی آزاد، هیچگاه منافع توده‏ها منظور نمی‏گردد.
از دید سرمایه‏داری، منافع و امنیت انسانها و نسلها باید فدای امنیت این نظام اقتصادی شود. بنابراین قانونی که در پرتو آن باید انسانها طبیعت، گونه‏های حیوانی و گیاهی و مجموعه پدیده‏های حیاتی زیست محیطی، سلامت خویش را بیابند، با کارشکنی‏ها و مانع تردستی‏های زربدستان، به‏امنیت برای “رشد سود و سرمایه”، تبدیل می‏شود و قانون، جای خود را به‏قانون دلخواه سرمایه‏داری می‏دهد. این حقیقت تلخ در عملکردهای سرمایه‏داری در تعالیم اسلامی نیک تبیین شده است:
امام صادق «ع»: … فان مع کثرة‏المال تکثر الذنوب الواجب‏الحقوق زیادی مال سبب افزایش گناهان در برابر حقوقی است که بر توانگران واجب می‏شود (و کمتر توانگری آن حقوق را ادا می‏کند). «… اینان در مقابل گسترش قسط و عدل … و حذف الحضارطلبی و ویژه خواهیهای بی‏دلیل در زندگی و معیشت، سرفرود نمی‏آورند؛ بلکه پیوسته خود مال اختصاص دادن همه چیز به‏خود و برتری جویی بر دیگرانند…»
و همین زمینه اصلی قانون شکنی و سرپیچی از هر قانون حق و عدلی است و بگفته «فرانسواپرو»:
«سرمایه‏داری نمی‏تواند در نظام اقتصادی به هیچگونه داوری و قضاوتی تن در دهد …»
3ـ سرمایه‏داری و آزادی
سرمایه‏داری، آزادی انسانی و مشروع را باور ندارد؛ بلکه آن آزادیی را می‏پذیرد که هیچگونه مانع و محدودیتی در راه کارهای سرمایه‏داری پدید نیآورد و همه انواع سرمایه‏گذاری و تولید و توزیع را آزاد سازد. از اینرو، سرمایه‏داری به”اقتصاد آزاد” و “آزادی اقتصادی”، تولید آزاد، توزیع آزاد، نرخگذاری آزاد و مصرف آزاد می‏اندیشد. در آزادیهای انسانی، تنها آن بخشها مطلوب است که به‏اقتصاد سرمایه‏داری، کمک کند یا فروش و مصرف فرآورده‏های صنعتی را ممکن سازد. چون آزادیهای مصرفی و شادخوارانه و ریخت و پاشهای تجملی.
«سرمایه‏داری نیاز به‏آزادی بی‏نظام دارد. در حالی که هیچ جامعه‏ای بدون داشتن معیارها و موازین و بدون شناختن حد و مرز و بدون متعادل ساختن آزادی‏ها قابل زیستن نیست و این اشاره‏ای است صریح به‏تضاد سرمایه‏داری و دموکراسی …»
نظام لیبرال ـ سرمایه‏داری چگونه شعار “آزادی” سرمی‏دهد حال آنکه اقتصاد جهانی را به‏طرف «… کاهش مداوم رقابتهای ملی و بین‏المللی کردن باز در سرمایه جهانی توسط بانک جهانی و آژانسهای دیگر طبقه حاکمه بین‏المللی …» سوق می‏دهد و یا «… ترک بازار آزاد بین‏المللی و جانشینی قیمت کنترل شده در فرآورده‏های تجاری و سرمایه‏گذاری …»(3) را موجب می‏شود؟
اگر اینگونه آزادیها در منابع و مراکز اصلی قدرت اقتصادی جامعه‏ها از میان برود، و اقتصاد جهان در دست گروهی خاص قرار گیرد و آزادیهای اقتصادی ملی و محلی و منطقه‏ای، جز صورتی بی‏محتوا چیزی نباشد، چگونه آزادی‏های دیگر می‏تواند مفهوم پیدا کند؟ براساس پیوستگی و ارتباطی که میان بخشهای گونه‏گون زندگی انسانی وجود دارد، با تحت سلطه درآمدن اقتصادهای ملی و محلی، دیگر آزادیها نیز محدود می‏گردد و یا در راستای اهداف سلطه‏اقتصادی سرمایه‏داری قرار می‏گیرد. و آزادی در بعد فکر و فرهنگ و اندیشه و هنر نیز تحت تأثیر و حاکمیت سلطه اقتصادی خواهد بود. نظام لیبرال ـ سرمایه‏داری، آزادیهایی را تبلیغ و ترویج می‏کند که گردونه تولید و مصرف سرمایه‏داران را پررونق سازد گرچه زیانهای زیست محیطی و یا انسانی در پی داشته باشد چون مصرف اسرافی و تجمّلی کالاها و مواد، و نیز زیانهای طبیعی و اجتماعی اینگونه زندگی‏ها بر کسی پوشیده نیست.
سرمایه‏داری بیش از اینها نیز به‏آزادی ستیزی دست می‏یازد و با هر فکر و فرهنگ و هنر و تکنولوژی و دانشی که پایه‏ها و پایگاههای سرمایه‏داری را متزلزل سازد و یا از نفوذ آن بکاهد و از عدالت و ارزشها بگوید مبارزه می‏کند و نسبت به آنها بسیار بی‏رحمانه و سرکوبگر است. نوع رفتار نظامهای سرمایه‏داری با کشورهای جهان سوم که تهیه کننده مواد خام و بازار مصرف مصنوعات آنها هستند، بسیار روشن است و شاهد گویایی بر ناسازگاری سرمایه‏داری و آزادیهای انسانی است.
قرآن کریم، آزادی لگام گسیخته مال‏اندوزان را چنین تصویر می‏کند:
قالوا یا شعیب اصلوتک تأمرک ان نترک ما یعبدآباؤنا اوان نفعل فی اموالنا مانشاء(1)…! گفتند ای شعیب، آیا نمازت به‏تو فرمان می‏دهد که ما آنچه را پدرانمان می‏پرستیدند ترک گوییم، یا در اموال خود آنچنان که خود می‏خواهیم تصرف نکنیم…
چون پیامبران، بر رعایت ضوابط در مسائل مالی فرا می‏خواندند، و حسّ آزمند و افزونخواه ثJJ
مرز نشناسِ مال اندوزان را محدود می‏ساختند و گردش ثروت و فعالیتهای اقتصادی را در چارچوب ضوابط عدل و حق، قرار می‏دادند و از خودسری و یکه‏تازی گروهی متکاثر، مانع می‏گردیدند و جامعه را از زیر بار تحمیلهای ناروای آنان آزاد می‏ساختند، از اینرو سرمایه‏داران با پیامبران مخالفت می‏کردند و به‏درگیری و ستیز با آنان روی می‏آوردند.
همه اهرمهای فشار و ابزاری را که ثروتمندان به‏کار می‏بستند تا توده‏های محروم را در تنگنا قرار دهند و آزادیهای آنان را سلب کنند، در تعالیم انبیاء، محکوم و مردود شمرده می‏شد چون احتکار، کم فروشی، گرانفروشی، استثمار، ظلم و انواع انحصارطلبی‏ها و بیعدالتی‏های اقتصادی. و شاید رهایی از این تنگناها در کلیّت تعبیر ژرف قرآنی در آیه «اِصرواغلال» نیز نهفته باشد:
الّذین یتّبعون الرّسول النّبی الامّی الّذی … یضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتی کانت علیهم…: آنان که از این پیامبر امّی (مکّی) پیروی کنند، پیامبری … که بار سنگین و زنجیرهایی را که بدان بسته شده‏اند از آنان برمی‏دارد …
دام و زنجیرهای اقتصادی نیز از جمله این «اصرواغلال» است که قرآن کریم، بعثت پیامبر را برای برداشتن این زنجیرها از پای انسانها و آزادی ایشان از این اسارتها نیز می‏داند.
امام علی «ع»: الّلهم انّک تعلم انّه لم یکن الّذی کان منّا منافسةً فی‏سلطانٍ و لا التماسَ شیئیٍ مِن فضول الحطام، و لکن لنرّد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک؛ فیأمن المظلومون من عبادک، و تقام المعطلة من حدودک… خدایا! تو خود می‏دانی که هدف ما (از حاکمیت و زمامداری)، رقابت برای به‏دست گرفتن قدرت و نیز خواستاری فزونی مال دنیا نبود، بلکه چنان می‏خواستیم که نشانه‏های دینت را باز گردانیم، و در سرزمینهای تو آشکار را دست به‏اصلاحات زنیم، تا بندگان ستمدیده‏ات امنیّت یابند، و حدود و اوامر تعطیل شده‏ات دوباره راه افتد …
عین همین سخن‏نیزاز حضرت امام حسین«ع» نقل شده است که هدف از تلاشهای ما امنیت مظلومان و ایجاد محیطی امن و بدور از دلهره برای انسانهای مظلوم است، یعنی همان انسانهایی که همواره مورد تجاوز زورمندان و طبقات متنفّذ اجتماعی قرار می‏گیرند. مگر نتیجه و ره‏آورد اصلی آزادی برای انسانها، ریختن همه ترسها و دلهره‏ها و نگرانیها نیست؟ این آزادی و رهایی راستین برای جامعه بشری است نه ادعاهای نظامهای سرمایه‏داری در آزادی، که کمترین رسالتی برای نجات توده‏های انسانی ندارد. آری در پرتو امنیت اجتماعی برای ستمدیدگان و قشرهای فاقد امکانات و بی‏پشتوانه است که آزادی راستین در جامعه، فروغ می‏گسترد و همه انسانها را رهایی می‏بخشد، و مال اندوزان سلطه‏طلب را محدود می‏سازد، و در صورت سرپیچی، تصفیه می‏کند و آسایش و آزادی واقعی، نصیب مظلومان می‏گردد.
4ـ استثمار
استثمار و بهره‏کشی از کارمحرومان، از نا انسانی‏ترین روشهای سرمایه‏داری است. تردید نیست که سرمایه‏های کلان، جز از راههای ظالمانه و استثماری و نادیده گرفتن حقوق دیگران، گرد نیاید و درآمدهای عادلانه و مشروع، به‏ثروتهای زیاد نمی‏انجامد.
امام علی «ع»: الا فتوقّعوامن اِدبارامورکم … ذاک حیث تکون ضربة السّیف علی المؤمن اهون من الرّزق من حلّه هان منتظر روزی باشید که نظام اجتماعی شما از هم بپاشد … و این به‏هنگامی است که فرود آمدن شمشیر بر سر مؤمن آسانتر است از دستیابی به‏درهمی حلال.
امام صادق «ع»: … و مطلب الحلال عزیز. دستیابی به حلال، بسی‏کمیاب (و دشوار) است «هیچ انسان آگاهی در این امر، شکّی ندارد که “بهره‏کشی” و استثمار، یکی از وسایلی است که متکاثران برای جمع کردن مال فراوان به‏آن متوسل می‏شوند. تکاثر بدون بهره‏کشی شدنی نیست، مگر کسی گنج پیدا کند یا از آسمان، سیم و زر بروی فرو بارد. کسانی هم که ثروت بسیار خویش را نتیجه کوشش و تلاش و قدرت فکری و نبوغ اقتصادی خود می‏دانند، درست آن است که این نبوغ به‏معنای نبوغ در شناختن راههای استثمار و تسلط یافتن برآن است …»
استثمار، در همه اشکال آن، از مصادیق بسیار روشن ظلم و بی‏عدالتی است و چون ادیان الاهی در ماهیت و ذات، فراخوان عدالت و ظلم ستیزند، با استثمار، ستیزی آشتی ناپذیر دارند. این موضوع از اصولی‏ترین تعالیم پیامبران است که در آغاز دعوت خویش به‏آن پرداختند، و همراه با دعوت به‏توحید و مبارزه با کفر و شرک، با استثمار و ظلم و انواع خیانتهای مالی، مبارزه کردند:
و یا قوم اوفواالمکیال و المیزان با قسط و لاتبحنسوالناسَ اشیاءَ هم و لاتعثوافی الارض مفسدین ای قوم! پیمانه و ترازو را تمام و به عدل دهید. و چیزهای (کار و کالای) مردمان را کم بها مکنید، و همچون تبهکاران در زمین به تبهکاری مپردازید.
پیامبران پس‏از دعوت به توحید، از سالمسازی روابط اقتصادی در جامعه سخن گفتند و با ظلم و استثمار حق مردمان، مبارزه کردند.
در آیه دیگری این موضوع حیاتی چنین مطرح گردیده است:
«یا قوم اعبدوالّله مالکم من‏الهٍ غیره قد جاء تکم بیّنةٌ من ربّکم فاوفوا الکیلَ والمیزان و لاتنبحسوالنّاس اشیاءَ هم و لاتفسدوا وافی‏الارض بعد اصلاحها… ای مردم! خدای را بپرستید شما را خدایی جز او نیست دلیل آشکاری از پروردگارتان به‏سوی شما آمد، پیمانه و ترازو را به‏تمام دهید، و به‏چیزهای مردم بهای کم مدهید، و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید. امین الاسلام طبرسی درباره این آیه می‏گوید: «ولاتبحنسوالنّاس اشیاء هم، ای “لاتنقصو الناس حقوقهم” …: حق مردم را کم مکنید، و ایشان را از حقوقشان محروم مسازید».
بخس اشیاء ناس، همان کم گرفتن و کم بها دادن به‏اشیاء مردم است و همه گونه بهره‏کشی را شامل می‏شود. چون روشن است که «جمع‏مضاف» (اشیاء)، مانند کلمه دارای «ال‏تعریف»، معنای عموم دارد. بنابراین شاید “اشیاء هم”، به‏حسب مناط، کار همه کارگران و مزد آنان را نیز شامل‏شود.
بنابراین، بَخْس و کم بهادادن، چنانکه شامل کالاها و موارد می‏گردد، شامل کار کارگران و کشاورزان نیز می‏شود، و در هر دو زمینه، یکی از شیوه‏های سرمایه‏داری و ظالمان اقتصادی را با محرومان و مستضعفان، روشن می‏سازد؛ زیرا چنانکه می‏شود به‏کار کارگر، بهای لازم را نداد و از مزد او کاست، همچنین می‏شود به‏مواد خام و کالاهایی که محصول کار کارگران و کشاورزان است، نیز بهای لازم را نداد و آن را به‏قیمت واقعی نخرید. و این «بخس» و کم بها دادن به‏کار و کالای مردمان است که پیامبران همواره از آن نهی می‏کردند.
سرمایه‏داری با تشکیل شرکتهای بزرگ و فرا منطقه‏ای، و سلطه بر بازارهای جهانی، و خرید و فروش مواد و کالاها، و اعمال شیوه‏های انحصاری، از ارزش واقعی کالاها می‏کاهد و به‏دلخواه، قیمت گذاری می‏کند. همچنین سرمایه‏داری با اتحاد و همبستگی صاحبان صنایع، مزد کارگران را به‏حق و عدل نمی‏پردازند و با تبانی و دلخواه، سطح دستمزدها را تعیین می‏کنند، و بدینگونه به‏کار آنان بهای واقعی پرداخته نمی‏شود و این استثمار و غصب حقوق و بخس اشیاء ناس است.
همواره در طول تاریخ، این شیوه رفتار اقویا و توانمندان است که به‏انواع حقکشی‏ها دست می‏یازند و براستی رابطه اقتصادی در جامعه، رابطه آکل و مأکول اقتصادی است:
پیامبر«ص»: … فیأکل قویهم ضعیفهم! زورمندانِ مسلمان ضعیفان را می‏خواند …
فرازهای پیشین‏این سخن پیامبر«ص» چنین‏است:
«من به‏هر حاکم مسلمان یادآوری می‏کنم که خدا را فراموش نکند و جانب ضعیفان را بگیرد و همواره درِ خانه‏اش به‏روی مردم باز باشد و گرنه ضعیفان، مأکول قرار خواهند گرفت و خورده خواهند شد.» امام‏علی(ع) … یأکل‏عزیزهاذلیلها… نیرومند آنان فرومایه را می‏خورد…
موضوع استثمار با تعبیر کلی «ظلم» نیز مطرح گردیده که از مصادیق آن استثمار و کم بها دادن به‏کار انسانهاست.
استثمار بطور خاص در احادیث نیز مطرح گردیده و تعبیرهایی کوبنده در آن‏باره رسیده است:
پیامبر «ص» : من ظلم اجیرا اجره، احبط اللّه عمله و حرّم علیه ریح الجنّة… هرکس درباره مزد کارگری، ستم کند (به‏کم دادن، یا دیر پرداختن)، خدا عمل او را باطل می‏کند، و بهشت را براو حرام می‏سازد …
امام‏صادق «ع»: وصّی! رسول‏اللّه علّیا عند وفاته‏فقال: یاعلّی: لایظلم‏الفلاّحون بحضرتک … پیامبر خدا در هنگام وفات به‏علی «ع» چنین سفارش کرد: ای علی مبادا در قلمروی تو به‏کشاورزان، ستم رود.
5ـ واسطه‏گری و سودهای نامحدود بازرگانی
سودهای نامحدود در مبادلات و آزادی در نرخگذاری با روشهای انحصاراتی و واسطه‏گریهای اقتصادی، از مشکلات اصولی اقتصاد امروز جامعه بشری و از راه کارهای سرمایه‏داری است. سرمایه‏داران با هزینه کردن نقدینه‏های سرگردان و فراوان خویش، یا به‏واسطه گری می‏پردازند و یا با نرخگذاری آزاد و سودهای ناعادلانه، ثروتهای کلانی به‏جیب می‏زنند. نرخگذاری آزاد و بی‏کنترل که در نظامهای سرمایه‏داری، معمول است و یا واسطه‏گریهای گسترده میان صاحبان کالا و مصرف کنندگان، در گرانی قیمتها تأثیر زیاد دارد و بیشتر رشد قیمت و نرخهای روزافزون، از این دو جریان فاسدپدید می‏آید، یعنی نبود کنترل و محدودیت، و تحمیل نرخهای دلخواه بر توده‏های مصرف کننده.
این شیوه نوعی تحکّم و زورگویی است چنانکه امام علی «ع» فرموده است:
اعلم … انّ فی کثیر منهم (التجّار) … واقعا للنافع و تحکّما فی‏البیاعات، و ذلک باب مضرّة لِلعامّة … بدانکه بسیاری از آنان (بازرگانان و کاسبان) دست به‏احتکار اجناس سودمند و مورد نیاز می‏زنند، و در معامله و دادوستد زورگو و خودسرند؛ و این رفتار به‏همه مردم زیان می‏رساند …
این خودسری و تحمیل‏ها از آزمندی و حسّ مال پرستی بیشتر در بازرگانی آزاد و لیبرال، ریشه می‏گیرد:
امام علی «ع»: و اعلم .. انّ فی کثیر منهم ضیقا فاحشا(2) بدانکه بسیاری از آنان تنگ چشمی بیش از اندازه دارند.
امام‏سجاد «ع»: … اماالذئب‏فتجّارکم، یذموّن اذا اشتروا، و یمدحون اذا باعو… گرگ بازرگانان شمایند، که چون خریدارباشند ازکالا عیب‏می‏جویند، و چون‏فروشنده باشند به‏ستایش آن می‏پردازند … «این تعلیم سجّادی به‏آن اشاره دارد که رابطه میان وارد کنندگان کالا و مردم، همچون رابطه گرگ و گوسفند است. همین تعبیر، یک جنبه از جنبه‏های بهره‏کشی و استثمار اقتصادی را برای ما آشکار می‏سازد، یعنی نکوهش اجناس و کالاها در هنگام خرید برای پایین آوردن بها، و ستایش آنها در هنگام فروش برای بالا بردن نرخ …» «این همان شیوه‏های تبلیغی برای بازاریابی است، که امروز به‏صورتی گسترده در جریان است و شیوه‏های امپریالیسم تبلیغی را تشکیل می‏دهد، و هزینه‏های بسیار کلانی برای آن پرداخته می‏شود. تنها در سال 1964، 150 میلیارد دلار صرف تبلیغات شده است و در سالهای بعد نیز روندی صعودی داشته است.»
شهید آیة اللّه دکتر سید محمد حسینی بهشتی می‏گوید:
«… آن چیزی که دزدی است و منجر می‏شود به‏اینکه عده‏ای بتوانند رگهای نامرئی برای جذب ارزشهای تولیدیِ دسترنج کارِ مغزی ویدی دیگران، ایجاد و انبار کنند، همین سود سرمایه بازرگانی است. در این سودِ خرید و فروشها، آن مقدار که در برابر حق‏الزّحمه خریدار و فروشنده، منشی و حسابدار، و کارگر و هزینه تلفن، و امثال آن است جای اشکال نیست، اما کسی که می‏گوید بدین حساب که او هزار تن، خرید و فروش کرده است، فلان مقدار می‏خواهد، و اگر صد تن، بود با همان مقدار کار 10% آن سود را می‏خواهد، صحیح نیست. این همان سود سرمایه ظالمانه ایست که مردود است… از تتّبع قسمت مهم روایاتی که از عصر پیامبر اکرم «ص» و ائمه سلام‏الله علیهم اجمعین در زمینه آداب تجارت داریم، به‏خوبی درمی‏یابیم که سودی که در کسب برای خود در نظر می‏گیرد معادل حق‏الزحمه‏ای است که عادلانه باشد… و بیش از این از نظر ماهیت اقتصادی، نوعی ظلم است، و هیچگونه تفاوتی با ربا ندارد …»
دستیابی به‏اینگونه سودهای ظالمانه، با سیستم مبادلات انحصاری، ممکن می‏شود که شرکتها و مؤسساتی بر کل بازارها سیطره یابند، و با اتحاد درباره قیمتها و قیمت گذاریها به‏توافق برسند و رقابتها و رقیبان را از میان ببرند، رقابتهایی که ممکن است در تنزل نرخها یا تصاعد نرخ مواد خام تأثیر داشته باشد و رفاه حال مصرف کنندگان و یا فروشندگان مواد خام (مثلاً نفت) را موجب گردد.
«… امروزه به‏خوبی می‏توان نشان داد که شرکتهای چند ملیتی در کشورهای خود، قدرت اصلی و تعیین کننده در امور اقتصادی و سیاسی‏اند، و با حرکت به‏سوی وحدت استراتژیک و شراکت با یکدیگر در سرمایه و تولید، به‏قدرت اصلی و تعیین کننده در امور اقتصادی جهان و به این سبب در امور سیاسی و نظامی دنیا در آمده‏اند … و این در حالی است که مقاومتهای محلی و ملی در درون مرزهای ملی در برابر موج تمرکز سرمایه، روز به‏روز ضعیف‏تر می‏شود …»
در نظام سرمایه‏داری، حتی برای از میان برداشتن دیگران، گاه کالای خود را با قیمتی بسیار نازل می‏فروشند و از این طریق، تولید کننده محلّی را که رقابت با این کالا را از دست می‏دهد، از میدان بیرون می‏کنند. (راپینگ)
این شیوه‏ها و راه‏کارها با سراسر تعالیم اسلامی در تضاد است زیرا اینگونه امور، مبادله و بازرگانی سالم نیست؛ بلکه مکیدن خون انسانها و قتل و کشتار عمومی است، کشتاری با سلاحهای نامرئی کشتار جمعی، و بسیار کشنده‏تر از سلاحهای شیمیایی و میکربی.
قرآن کریم، تعبیر بسیار گویایی در این زمینه‏ها دارد، که براستی اعجاز است. قرآن، در آیه “تجارت و تجویز سود تجاری، نخست از ستمکاری و ظلم و بیراهه روی در مبادلات، سخن می‏گوید و کلمه جامع «باطل» را به‏کار می‏برد:
«لاتأکلوا اموالکم بینکم بالباطل اموالتان را در میان خود بناحق (راههای باطل) مخورید».
مراد از خوردن، همین گردش کالا و پولها و انواع داد و ستدهاست. پس از این «اکل بباطل» (که پیشترها در آن باره سخن گفتیم، و آکل و مأکول اقتصادی را اندکی تصویر کردیم در موضوع «استثمار».)، مبادله منطقی و انسانی و اسلامی را مطرح می‏کند:
«الاّ أن‏تکون تجارة عن‏تراضٍ‏منکم(3) مگر دادوستدی باشد با رضایت شما (خریدار و فروشنده).
در این فراز، شرط اصلی مبادله اسلامی، رضایت طرفین معامله شمرده شده است که به‏ضرورت، سودهای عادلانه را دربر می‏گیرد و سودهای بی‏حساب و انحصاراتی شرکتهای سرمایه‏داری را مردود می‏شمارد؛ زیرا در اینگونه سودها (که براستی قدرت و اختیار را از خریدار، سلب می‏کند و او را بخاطر نبود “آزادی” در رقابت و عرضه کالاهای متنوع و متفاوت از نظر قیمت) خریدار مجبور می‏شود که کالای خاصی را با نرخ ویژه‏ای بخرد و در این صورت، هیچگاه رضایت طرفین تحقّق نمی‏یابد. این، «تراضی» نیست؛ بلکه تنها رضایت فروشنده قوی است و خریداری ضعیف که کالایی را به چند برابر قیمت خریده است، چگونه می‏تواند از نتیجه این داد و ستد، راضی و خشنود باشد؟
پس از این دو فراز، فراز سومی در آیه کریمه آمده است که ماهیت و جوهر اینگونه مبادلات را روشن می‏سازد:
«ولاتقتلوا النفسکم(1) و خودهاتان (یکدیگر) را مکشید»
در اینجا براساس رابطه بندها و فرازهای آیات، این قتل نفس و کشتن افراد یکدیگر را، با نظام مبادلاتی که در دو فراز نخست این آیه، مطرح گردیده است، ارتباط دارد. این قتل، بی‏تردید، قتل اقتصادی و با سلاح اقتصادی است. یعنی آنگاه که مبادله بصورتهای ظالمانه و باطل، صورت گرفت و نرخگذاریها آزاد بود، توده‏های مردم بتدریج تهیدست می‏گردند و تنها اقلیت سرمایه‏دار است که سودهای بی‏حساب می‏برند و اموال که طبق تعبیر پیامبر بزرگوار اسلام”ص”، در حکم خون است:
«حُرمة ماله کحرُمة دمه: احترام مال مؤمن چون احترام خون اوست»
و طبق تعبیر قرآن کریم؛ مال، عامل پایداری و استواری است:
«ولاتؤِتوالسّفهاء اموالکم‏الّتی جعل اللّه لکم قیاما(3) اموالتان را که خداوند سبب قوام (برپایی و استواری) زندگی شما قرار داده است به‏دست کم خردان (و ناواردان) مدهید ….
این عامل حیاتی از دست اکثریت ربوده می‏شود و به‏جیب اقلیت روانه می‏گردد و اکثریت را دچار کمبود و کم‏خونی می‏سازد و تعادل جامعه بدینسان برهم می‏خورد و حیات همگانی، آسیبهای جدّی می‏بیند. این است که قتل نفوس پس از مبادله و بازرگانی قرار گرفته است، و به‏تعبیر آیة‏الله شهید سید محمد باقر صدر، عامل حیاتی در جامعه (داد و ستد) به‏عامل تباهی و ویرانگری تبدیل می‏شود:
«… ظلم انسان ـ طبق تعبیر قرآن کریم ـ که توده‏ها را از برکات زندگی و خیرات آن، محروم ساخته است، در مبادله نیز سرایت کرده، تا آنجا که مبادله را دگرگون ساخته و تغییر شکل داده است، و آن را وسیله بهره‏کشی و پیچیدگی کرده است … مبادله دیگر وسیله‏ای نیست که نیازهای تودها را برآورده سازد و به‏جای اینکه واسطه بین تولید و مصرف باشد واسطه بین تولید و اندوختن شده است. از این رهگذر وضع ظالمانه مبادله موجب فجایع و انواع بهره‏کشی‏ها (استثمار) گردید، بسان همان فجایع و بهره‏کشی‏هایی که اوضاع ظالمانه توزیع در جوامع برده‏داری و فئودالی، یا در جوامع سرمایه‏داری و کمونیستی پدید آورد».
این بیدادگریها همه در سایه آزادی اقتصادی لیبرالیستی پدید می‏آید و توده‏ها را مجبور می‏کند که به‏نرخهای ساختگی (نه طبیعی) آنان تن دهند و به‏مغاک فقر و محرومیت کشیده شوند.
نیز شهید صدر می‏گوید:
«… این منع قاطع امام«ع» (در عهدنامه مالک اشتر) از “احتکار”، به‏معنای خواست شدید اسلام نسبت به‏از میان بردن سودهایی است که براساس قیمتهای ساختگی استوار است، و در جریان احتکار سرمایه‏داری پدید می‏آید. سود پاک (مشروع)، سودی است که از راه بهای واقعی مبادله کالا به‏دست می‏آید و این قیمتی است که براساس سود کالا و مقدار قدرت طبیعی و خارجی آن به دست می‏آید، با دور افکندن جریان کمیابی ساختگی که سرمایه‏داران و بازرگانان محتکر با تسلط بر جریان عرضه و تقاضا آن را ایجاد می‏کنند.»
این شیوه‏های انحصاراتی را، آیة‏الله شهید مرتضی مطهری نیز مردود و نامشروع می‏شمارد:
«از نظر اسلام، تشکیل «تراست» قطعا ممنوع است و تشکیل «کارتل» چون به‏منظور ایجاد تضییق و بازار سیاه از لحاظ فروشنده است، ممنوع است.»
6ـ فرهنگ “سرمایه‏داری” فتنه‏های اجتماعی و تهاجم فرهنگی
ابرقدرتهای لیبرال ـ سرمایه‏داری بین‏الملل، دریافتند که با قدرت نظامی و جنگ نمی‏توان بر کشورها، بازارها و منابع ثروت مسلط شد؛ بلکه نیاز به سلاح جدیدی است که به‏ظاهر، صورت اسلحه ندارد و موجب جبهه‏گیری توده‏ها نمی‏گردد. این سلاح، سلاح اقتصادی است که با این ابزار می‏توان به‏جنگی نامرئی و به ظاهر صلح جویانه و خیر خواهانه دست یازید و همه ارض مسکون را زیر نفوذ و سلطه درآورد.
دستیابی به‏این سلطه و به‏کارگیری این ابزار، در محیطهای آرام و قانونمند و با فرهنگهایی پیشرفته و انسانی، امکان ندارد؛ چه در اینگونه اجتماعات، مردمان آگاهی دارند و به‏بررسی پدیده‏های اجتماعی و تحلیل علل رخدادها می‏پردازند و دشمنان خلق را در همه چهره‏ها و رنگها شناسایی می‏کنند و پوششها و ماسکها را یک سو می‏زنند و ویرانگریها و تباه سازیهای پنهانی را برملا می‏کنند و نقشه‏ها و راه‏کارهای فریبکارانه را مانع می‏گردند.
از اینرو، سرمایه‏داری برای ایجاد زمینه مناسب، با روشهای گوناگون، آرامش و تعادل و همبستگی جامعه‏ها را برهم می‏زند و به‏نشر اکاذیب و شایعه‏سازی می‏پردازد، مبانی فرهنگهای خودی را به‏باد تمسخر می‏گیرد، معیارهای اصولی و باورهای بنیادین جامعه را زیر سؤال می‏برد، و نسلها را به‏آنچه خود دارند بدبین می‏کند و اصالتهای خودی و بومی را متزلزل می‏سازد. بالاتر از این، به‏تحریف مبانی دینی جامعه‏ها نیز می‏پردازد و مرز میان خوب و بد و نیک و زشت و انسانی و غیر انسانی و الاهی و شیطانی و عدل و ظلم و حق و باطل و … برمی‏دارد بدان پایه که از نادرست درست، و از ناانسانی، انسانی، و از ظلم، عدل، و از ضدّ ارزشها، ارزشها فهمیده شود و از این رهگذر، سفسطه‏های بزرگ، تحقّق می‏پذیرد و توده‏های مردم درسرگردانی و سردرگمی فرو می‏افتند، و زمینه‏های تجاوزگری و ترک تازی صاحبان زر و زور آماده می‏شود.
و اینها همه در سایه فتنه‏گریها و شیوه‏های تبلیغاتی ویژه‏ای صورت می‏گیرد که کارشناسان طبق هر جامعه و منطقه‏ای تهیه می‏کنند و از طریق رسانه‏های گروهی بویژه مطبوعات، بر سر توده‏های ساده‏دل انسانی می‏ریزند.
تاثیرگذاری و نفوذفکری، با شگردهایی چون: تکرار، مبالغه، دروغ، ارائه نظر به‏عنوان حقیقت، تجاهل عمدی و… صورت می‏گیرد و فتنه‏ها و تحریفها از مسائل فکری و فرهنگی آغاز می‏گردد و به‏درگیری‏های درونی و بیرونی و راه‏اندازی دسته‏بندی‏های سیاسی، اجتماعی و سرانجام آشوبها و درگیریهای بزرگ می‏انجامد. هدف اصلی از این فتنه‏گریها، وابستگی روزافزون جامعه‏ها و غفلت از مسائل اصلی و از دست دادن قدرت سیاسی و اقتصادی کشورها است. در قرآن کریم آمده است:
فما آمَن بموسی الّا ذرّیةُ من قومه علی خوفٍ من فرعون و ملأهم ان یفتنهم، وانّ فرعون لعالٍ فی‏الارض و انّه لمن المسرفین به موسی نگرویدند جز اندکی از قوم وی، به‏سبب ترس از فتنه و ستم فرعون و سران قوم او، و فرعون در زمین برتری طلب بود و از زمره مسرفان.
فتنه‏ها و آشوبهای ملاء و سران قوم نیز در بازداری قوم حضرت موسی«ع». چون فتنه‏انگیزی‏های فرعون بوده است.
پیامبراکرم«ص» در سخنی جامع و عمیق، فتنه‏انگیزیهای سرمایه‏داران را چنین تبیین می‏کند:
«سیأتی من بعدی اقوامٌ یأکلون طیّبات الطعام و الوانها، ویرکبون الدواّب … یبنون الّدور، و یشیدّون القصور، و … الفتنه منهم و الیهم تعود پس از من اقوامی خواهند آمد که خوراکهای پاکیزه و رنگارنگ می‏خورند، و از وسایل‏سواری استفاده می‏کنند و خانه‏ها می‏سازند و کوشکها می‏افرازند … فتنه از ایشان است و کار ایشان.»
باری این خاصیت سرمایه‏داری مهارگسیخته و اقتصاد آزاد و پیامدهای جدایی ناپذیر افزون‏طلبی است که به‏فساد و فتنه و قانون شکنی، روی‏آورد و در قلمرو گسترده‏تر ناامنی و ناآرامی و جنگ و درگیری راه بیندازد، آنگاه که به‏نفع اقطاب سرمایه‏داری باشد.
امام علی «ع»: المال للفتن سبب مال سبب برپا شدن فتنه‏ها (آشوبها) است.
با توجه به زیانهای بنیادین و خانمانسوز فتنه‏گری است که آن را چه بسا از قتل و جنگ زیانبارتر ساخته است. قرآن می‏گوید:
الفتنة اشدّ من القتل فتنه از قتل، بدتر است.
7ـ نظام “لیبرال ـ سرمایه‏داری” و محیط زیست
محیط زیست و بیماریهای آن، و زیانها و ویرانگریهای تمدن صنعتی نسبت به”زیست بوم”، براندیشمندی پوشیده نیست؛ بگونه‏ای که متخصصان، کره زمین را چون بیماری می‏دانند که دچار بیماریهای فراوان گشته است. بیماریهایی که در کالبد آن نفوذ کرده و ژرفای آن را بیمار ساخته و حتی فضا و هوای شناور بر سطح آن را آلوده کرده است. منابع آبی زیر زمینی، آلوده گشته و ریه زمین، یعنی جنگلها و اکسیژن سازان را به‏نابودی کشیده است. منابع و ذخائر نهفته در درون آنرا به‏پایان نزدیک کرده و بسیاری از گونه‏های گیاهی و حیوانی را به‏دست نابودی سپرده است. دریاها با همه بی‏کرانگی، آلوده گشته و ماهیها و جانداران آن، رو به‏کاستی‏های فاحش گذارده است. بیماریهایی که دهها هزار سال زمان لازم دارد تا شاید مداوا شود. وضع چنین است که قرآن فرموده است:
ظهر الفساد فی‏البرّ و البحر بماکسبت ایدی النّاس لیُذیقهم بعض الّذی عملوالعلّهم یرجعون: به‏سبب اعمال مردمان، فساد درخشکی و دریا آشکار شد تا به‏آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، باشد که باز گردند.
نظام سرمایه‏داری، معیار کار خویش را براصل به‏ظاهر سازنده و اقتصادی، بنا نهاده است.
اصلِ: «رشد تولید برای رشد مصرف» و «رشد مصرف برای رشد تولید».
همه مشکلات زیست محیطی ما، در پرتو همین اصل پدید گشته است. گردونه ویرانگر “رشد مصرف و رشد تولید” بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی، انسانیت کنونی را به مغاک تیره‏بختی افکنده و کره زمین را به‏محیطی آلوده و بیمارگونه تبدیل کرده است.
«یکی از عواملی که در ایجاد وضعیت فعلی موثر است، دیدگاه اقتصادی کوته‏بینانه‏ای است که در جهان رواج دارد. این دیدگاه که در مجلات و روزنامه‏های اقتصادی غرب به‏خوبی می‏توان آن را مشاهده کرد، از درک ظرفیت تحمل نظامهای اکولوژیک غافل است و تمام روندهای اقتصادی جهان را به‏تغییراتی در تقاضا و درآمد و پس‏انداز و سرمایه‏گذاری و رشد اقتصادی و اشتغال و غیره مربوط می‏داند و مسئله محدودیتهای اکولوژیک و رشد و توسعه را در نظر نمی‏گیرد. راهنمای اقتصاد دانان، شاخصهای اقتصادی است و آنان روندهای آینده را براساس آماری که از گذشته دارند، پیش‏بینی می‏کنند بدون اینکه به‏محدودیتهای طبیعی موجود بر سر راه توسعه، توجه کنند. از نظر آنان رشد تکنولوژی، همه مسائل را حل خواهدکرد …» «… در واقع از این دیدگاه نمی‏توان گفت که اقتصاد بشر، پیشرفت کرده است بلکه این اقتصاد به‏نوعی کسر بودجه مخفی، دچار گشته است. بشر با از بین بردن جنگلها و استفاده بیش از حدّ از چراگاهها و منابع آب شیرین، تولید خود را بطور مقطعی افزایش داده اما توان باروری و آینده تولید را به‏خطر انداخته است …»(2) «… سهمگین‏ترین گزندی که به‏تمامیت و سلامتی این سرمایه بیولوژیک وارد می‏شود؛ از جانب خود تکنولوژی است. تکنولوژی، ماهیت «خودمنهدم کنننده»اش را در اثرات سوئی که بر محیط زیست می‏گذارد، بروز می‏دهد …» «… هرگز تمدنی، ابزاری چنین ویرانگر که نه تنها یک شهر بلکه یک کره را بتواند بدین وسعت به‏ویرانی کشد، خلق نکرده بود و همه اقیانوسها به‏علت حرص یا از سهل‏انگاری بشر، بدین‏صورت، مسموم نشده و همه موجودات زنده، یک شبه از بین نرفته بودند. هرگز بخاطر معادن سطح زمین اینطور وحشیانه زخم برنداشته بود. هرگز در گذشته، افشانه‏های گیسو تا بدین حدّ، جوّ را از گاز اُزُن، تهی نکرده بود و افزایش حرارت، آب و هوای کره زمین را تا به‏این حدّ مورد تهدید قرار نداده بود…»
اگر نظام لیبرال ـ سرمایه‏داری، از سودجوییها و افزونخواهیها و «هل من منرید» گوییهایش دست بردارد و سلطه خویش را بر فرهنگها، ملتها، آداب و رسومها و هنرها حتی علم و اندیشه‏ها نیز بردارد، و انسانیت را به‏خودش و فطرتش واگذارد، انسان راه زندگی خویش را می‏یابد و از اینهمه مصرف و اسراف که علت آلودگی و تمام شدن منابع است، دوری می‏گزیند و راه میانه‏روی و اندازه‏داری و بسندگی را در پیش می‏گیرد؛ لیکن زیست اشرافی و سرمایه‏داری، و تبلیغ این نوع زندگی که باعث رونق مصرف و بازار کالاهای صنعتی است، مانع حرکت فطری و زندگی طبیعی انسانهاست.
«… چیز دیگری را که در غرب، ناخوشایند می‏بینیم، موضوع تبلیغ کالا و بازاریابی است. تبلیغات تجاری با استفاده از بلاهت بشری، به‏صورت هنری مستظرفه درآمده است. در حالی‏که دو سوم جمعیت دنیای کنونی، محتاج ابتدایی‏ترین حوائج زندگی هستند، به‏ضرب تبلیغات، کالاهای غیر لازم را به‏خود مردم می‏دهند. این یکی از وجوه زشت جامعه متمدن است …»
براستی این تعبیر «فرانسوا پیرو» اقتصاد دان فرانسوی، درباره راهکارهای سرمایه‏داری، از ژرفایی و بینشگرایی شگرفی برخوردار است:
«نظام سرمایه‏داری، می‏ساید و فاسد می‏کند. سرمایه‏داری، مصرف کننده عظیم عصاره زندگی است، عصاره‏ای که سرمایه‏داری، تمایلی به‏قوام آن ندارد…»
راه‏کارهای تباه‏کارانه “لیبرال ـ سرمایه‏داری” و زیست مسرفانه مال‏اندوزان در زمین، برخلاف سنّت آفرینش و سلامت زمین و قانونمندیهای الاهی حاکم برآن است. قرآن، سرمایه‏داران را باخصلتهای ضدّ انسانی و زیست بوم‏ستیز آنان، یاد می‏کند چون: «مسرفان» و «مترفان»، و این روشنگر آن حقیقت است که اسرافکاری و تضییع و تباهسازی موادّ و منابع، خلاف قانون الاهی و حیات سالم انسانی است. کاری که شیوه جدایی‏ناپذیر “سرمایه‏داری” است. پس این اسراف و اتراف و شادخواری است که جامعه بشری را به‏تباهی می‏کشد.
اتراف، فراخی و زیاد داشتن نعمت است … و «مترفون» یعنی کسانی که نعمت و مکنت گسترده دارند و از انواع امکانات رفاهی و مصرفی بهره‏مندند پس قرآن کریم، با به‏کار بردن واژه «مترفون» و «مترفین» و مشتقّات آن، زندگی گروه تنّعم پرست خوشگذران را به‏همراه آثار بدِ اینگونه زندگی، به‏سختی مورد نکوهش قرار می‏دهد.
و اذا اردناان نهلک قریةً امرنا مترفیها ففسقوافیها …: هرگاه بخواهیم مردم سرزمین (قومی) را نابود کنیم، توانگران شادخوار را (به عبادت و عدالت) امر می‏کنیم، پس آنان به‏فسق کردن او نافرمانی و کجروی) می‏پردازند (و سبب نزول عذاب می‏شوند)…
قرآن کریم با بکار بردن این دو واژه، نوع زیست ویرانگر این طبقه را روشن می‏سازد و آثار زیانبار محیطی آن را گوشزد می‏کند.
آمارها زبان گویایی دارد:
«به پیش‏بینی برنامه «فین اشتاین» برای گرسنگی جهانی در دانشگاه براون، اگر جمعیت جهان را عمدتا با دانه و سبزی تغذیه کنیم، در حال حاضر، غذای کافی برای تأمین کالری موردنیاز شش میلیارد نفر که به‏توصیه سازمان، روزانه 2350 کالری برای هر فرد است، وجود دارد … از 145 میلیون تن دانه‏ای که به‏حیوانات خورانده می‏شود، فقط 21 میلیون تن گوشت، جوجه و تخم‏مرغ تولید می‏شود. چه اتلاف خارق‏العاده‏ای از خاک، آب، کود، حشره‏کش و انرژی!! و تمام اینها برای چه؟ برای افزایش حمله‏های قلبی، فربهی و سکته و … چنین زندگی مسرفانه‏ای ، دلیل عمده کاستی لایه اوزن، گرم شدن کره زمین، آلودگی هوا، آب و خاک و … است. هر آمریکایی، بیست تا صد برابر هر یک از ساکنان جهان سوم، تولید آلودگی می‏کند و نوزادان ثروتمند امریکایی، هزار بار بیش از همتایان خود در بنگلادش یا پاکستان موجب آلودگی می‏شوند. شهروندان کانادایی نیز از این شیوه زندگی افراطی همسایه جنوبی خود تقلید می‏کنند و اغلب شهروندان کشورهای پیشرفته نیز همین روش را دنبال می‏کنند…»
یاد کردیم که قرآن کریم، مال‏اندوزان افراطی را با صفت “اسراف” یاد می‏کند و انسانها را از پیروی از شیوه عمل و تفکر آنان باز می‏دارد:
«ولا تطیعوالمسرفین‏الذین یفسدون فی الارض ولایصلحون: دستور اسراف کنندگان را اطاعت مکنید. همآنان که در زمین فساد می‏کنند و به‏اصلاح نمی‏پردازند.
جالب توجه فراز پایانی این آیه است: «ولایصلحون». و این، ضرورت ارتباط اسراف و فساد را آشکار می‏سازد. یعنی هیچ جامعه و فرد اسرافکار و مصرفگرایی نمی‏تواند به‏صلاح و آبادی و بهینه‏سازی و استفاده بهینه از کالاها و مواد، دست یابد بلکه ناگزیر مصرفگرایی مسرفانه، ویرانگر منابع و زیست بوم است همچنین ویرانگر اخلاقهای انسانی است زیرا که انسانها را در تمام دوران زندگی، به‏لذّتجویی و کاموری و شادخواری افراطی مال‏اندوزانه سوق می‏دهد و از تلاش و کوشش برای دستیابی به‏ارزشهای والای معنوی و انسانی باز می‏دارد. باری، این روشهای افراطی، برخلاف سنّتهای الاهی است.
قرآن، آدمیان‏رابه آبادانی زمین فراخوانده است:
… هوانشأکم من الارض و استعمرکم فیها… او شمار را از زمین پدید آورد و خواست تا به‏آبادانی آن بپردازید…
نظام لیبرال ـ سرمایه‏داری، با مصرفگرایی شخصی و رواج آن در سطح اجتماعات، به‏ویرانی و تخریب زمین و منابع آن دست می‏زند حال آنکه قرآن کریم، زمین را مهد (گهواره) و مستقر آرامگاه و«قرار» (مکان امن و آرامش) نامیده است:
الّذی جعل‏الکم الارض مهادا … کسی است که زمین را آرامگاه (گهواره و بستر) شما ساخت …
اللّه الّذی جعل لکم الارض قرارا خداست که زمین را قرارگاه شما ساخت …
… و لکم فی‏الارض مستقّر و قرارگاه و جای برخورداری شما تا روز قیامت در زمین است.
لیکن “سرمایه‏داری”، امنیت حیاتی انسانها را در این بستر مناسب، دچار مخاطره جدی ساخته است.
امام صادق «ع»، درباره ریشه‏ها و علل فسادهای زاده از سرمایه‏داری می‏فرماید:
«… و هذا الفساد یتولّد مِن طول الامل و الحرص و الکبر، کما اشار اللّه عزّ و جّل فی قصة قارون فی قوله: «ولاتبغ الفساد فی الارض ان اللّه لایحب المفسدین» کانت هذه الخصال من صنع قارون و اعتقاده و اصلها من حبّ الدنیا و جمعها … … و این فساد از آرزوی دراز و آزمندی و تکبر نتیجه می‏شود که خدای بزگ در داستان قارون از آن خبر داده است: «در زمین به‏تباهگری می‏پرداز، که خداوند تباهگران را دوست نمی‏دارد» و این خصلتها (آرزوی دراز، آزمندی و تکبر)، همه در قارون بود و ریشه آنها دوستی دنیا و مال‏اندوزی برای دنیاست…
آری این آزمندی و دنیاطلبی مال‏اندوزان است که به‏زیاده‏رویها و تجاوزگریها به‏حریم انسانها و حریم طبیعت می‏انجامد و عصاره زندگی را می‏مکد. و در کوتاه سخن اینکه:
سرمایه‏داری به‏مسئولیت خویش در برابر طبعیت پاینبد نمی‏ماند و در برابر مواهب الاهی متعهدانه رفتار نمی‏کند.
امام علی«ع»:….اتّقوا اللّه فی عباده و بلاده، فانّکم مسؤولون حتی عن‏البقاع والبهائم درباره محرومان و شهرها از خدا بپرهیزید، زیرا که شما مسئول هستید حتی درباره آبادیها و حیوانات.
این تعهدی دینی است که حتّی به‏گونه‏های حیوانی نباید ظلم شود و آبایها نباید تخریب گردد و منابع حیاتی نباید بیرحمانه و بدون ملاحظات انسانی، مصرف شود.
8ـ آینده “سرمایه‏داری”
جامعه انسانی، چون دیگر بخشهای هستی، قانونمند است و از معیارها و ضوابطی پیروی می‏کند و فرازگرایی یا نشیب‏گرایی آن علل و اسبابی دارد و این چگونگی در همه اجتماعات انسانی و همه دوره‏های تاریخ وجود داشته است و صعود و سقوط ملتها و تمدنها در چارچوب اصول و قوانینی رخداده است و هیچ پدیده‏ای در اجتماعات و امتها، بی‏علت و بی‏جهت و از سر تصادف، پدید نگشته است.
نه پایداریها، توانمندیها، استواریها، شکوهها و تمدن‏سازی‏های بزرگ بی‏علت بوده است، و نه ضعفها، سستی‏ها، هرج و مرجها و نشیب‏گرائیها، بدون علل یا عواملی بوقوع پیوسته است.
حاکمیت ضوابط و قوانین بر جریان پیدایش ملتها و ظهور تمدنهاست که تاریخ را به‏صورت دانش و علم درآورده، و شناخت قوانین و اصول آن را درس‏آموز آیندگان ساخته است.
علل و عوامل پایداری و زوال ملتها، در درون اجتماعات و در ژرفنای روان انسانها قرار دارد و در عینیت زندگی و در ماهیت روابط اجتماعی آنان نهفته است. گرچه ملتهایی در طول تاریخ، با عوامل ویرانگر خارجی روبرو گشته‏اند؛ لیکن موقعیت عوامل خارجی و مهاجم، همواره در گروه زمینه‏های درونی و تلاشی و انحطاط‏گرایی داخلی بوده است، و عوامل خارجی آنگاه که در درون و متن جامعه‏ها زمینه یافتند، توانستند به‏درون رخنه کنند و کاری از پیش ببرند و جریانها را دگرگون سزند و دفتر تمدن یا ملتی را ببندند.
اکنون با نگاهی بینشگرا در تمدن صنعتی و جامعه سرمایه‏داری کنونی، روشن می‏گردد که دارد از درون می‏پوسد و رو به‏زوال و نیستی می‏گذارد. نظام “سرمایه‏داری”، افراد انسانی را از درون پوچ و بی‏انگاره ساخته است و هسته اصلی کیان اجتماعی را تباه کرده و از جوهر مقاومت، سخت‏کوشی، شکیبایی، باورمندی، ارزشگرایی و فداکاری، تهی ساخته است.
افزون‏طلبی و زیاده‏خواهیهای مرزنشناس نظام لیبرال ـ سرمایه‏داری، نخست، موضوعی انسانی است که در اندیشه و درون انسانها نفوذ می‏کند و انسانها را از باطن، به‏گرایشهای مادّه پرستانه دچار می‏سازد. این دگروار شدن ماهیت انسانها و تحریف معیارهای انسانی در جامعه سرمایه‏داری، عامل اصلی و زیربنایی در سقوط تمدن لیبرال ـ سرمایه‏داری است.
شاید برخی از مکاتب اقتصادی چنان پندارند که رشد نظامهای لیبرال ـ سرمایه‏داری و نیز سقوط و متلاشی شدن آنها، تنها به‏عوامل مادی بستگی دارد و عامل انسانی و چگونگی تفکرات آنها را در آن تأثیری نیست؛ لیکن موضوع براساس «تصور اسلامی»، مستند به‏اموری است که عقیده انسان و تصور او از جهان و تغییری که در نفوس بشری حاصل می‏شود، از جمله آنهاست. آزمندیهای نظام سرمایه‏داری و متضاد ویرانگر آن، از خواستهای “سرمایه‏داری” حاصل می‏شود، و خاستگاه این طلب و خواست، نفس شخص طالب و اخلاق انسانی اوست که با فرهنگ و تصور او از انسان و جهان هدف زندگی وابستگی دارد.
اکنون در این بخش و در فراخور بسیار محدود آن، به‏برخی اصول و معیارها در جامعه و تمدن کنونی اشاره می‏شود و وضعیت جامعه‏های “سرمایه‏داری” ارزیابی می‏گردد:
1ـ عدل ستیزی
نظام سرمایه‏داری، به‏اصل “عدالت”، پشت کرده و به‏ظلم و باطل روی آورده است و از همین نقطه نخستین است که اسباب زوال و نابودی خویش را دارد فراهم می‏آورد؛ زیرا اجتماعی که “عدالت محور” نبود و بیداد و باطل، سراسر آن را انباشته و حق و حقوقها پایمال گردد، اجتماعی است از درون، متلاشی و بدون آینده‏ای روشن.
اصل عدالت در تفکر اسلامی، قانون عام حاکم بر جهان و بر جامعه‏های انسانی است:
امام علی«ع»: العدل‏اساس به قوام‏العالم عدالت پایه (و زیربنا) است که پایداری جهان به‏آن بستگی دارد.
در این کلام، از معیار عمومی و قانون عام به‏کار رفته در کائنات، سخن رفته است و آن، قانون “عدل” و نهادن هر چیز در جای مناسب خود است.
امام علی «ع»: العدل قوام‏البریّة عدل مایه پایداری مردمان است.
در این کلام، عدالت اجتماعی، مطرح شده و “عدل” به‏عنوان محور و ضابطه تشکیل جامعه انسانی و مایه استواری زندگی مردمان یاد شده‏است.
روابطی، عادلانه است که جامعه را به‏صورت «ید واحدة» و واحدی منسجم و همگرا درمی‏آورد و زمینه‏های پایداری و ثبات را فراهم می‏کند. روابط ظالمانه، متلاشی کننده روابط اجتماعی و یگانگی و همگرایی است، بصورتی که همه از همه بیم دارند و نسبت به‏یکدیگر کینه می‏ورزند و هرکس در اندیشه خوردن و چاپیدن دیگری است. اینگونه روابط آکل و مأکولی چگونه می‏تواند امّتها را منسجم و یگانه و آسیب‏ناپذیر سازد.
چنین جامعه‏ای و چنین روابطی، از نوع روابط جنگل است و بقای جنگلی، بر فرض که باشد، بقای انسانی و تمدن بشری نیست. بقای جنگلی، بر اصل زورمداری و تجاوز، استوار است و تمدن تبعیض و ستم بنیاد “سرمایه‏داری” بر همین زورمداری و سلطه‏طلبی‏ها استوار گشته است. این مکانیسم و سازوکار برای مدتی می‏تواند بر جامعه بشری حاکم باشد؛ لیکن پایدار و ماندگار نیست.
و تلک القری اهلکناهم لمّا ظلموا و جلعنا لمهلکهم موعدا: مردمان آن آبادیها را هنگامی که ستم کردند هلاک کردیم، و برای هلاک کردنشان موعدی مقرر داشتیم.
2ـ انحصار طلبی و تبعیض طبقاتی
انحصارطلبی و توزیع غیر عادلانه اموال، ریشه در حسّ زیاده‏طلبی و افزونخواهی ثروتمندان دارد که آنان را به‏بیدادگری، حقکشی، ظلم و استثمار سوق می‏دهد و همین یکی از عوامل اصلی نابودی نظام سرمایه‏داری است:
امام علی«ع»: من یستأثر من الاموال یهلک هرکس در اموال، انحصار طلب باشد، هلاک گردد.
ویژه‏سازی اموال و منابع طبیعی، از عوامل مهم تقسیم نابرابر و غیر عادلانه ثروت و پیدایش جامعه تبعیض‏آمیز طبقاتی است. این تجربه همیشه تاریخ است که اجتماعاتی که دچار عدم تعادل و توازن در بهره‏مندی از مواد و کالاها شدند و به‏دو طبقه اکثریت محروم و اقلیت سرمایه‏دار، تقسیم گردید، سلامت و پایداری خویش از دست بدادند و سرانجام به‏تلاشی و سقوط کشیده شدند. نیز تجربه مکرر تاریخ است که بیشتر ناآرامیها، اضطرابها، کشمکش‏ها و جنگلها در پرتو همین جریان ناسالم در توزیع کالاها و منابع صورت گرفته و پدید گشته است.
تمام مشکلات و تنشها در جهان امروز نیز در انحصارگراییها، و ویژه سازیهای نظامهای سرمایه‏داری است. بلوک‏بندیها، ریشه در همین جریان ظالمانه دارد. تقسیم کشورها به”پیش رفته” و “عقب افتاده”، در اثر همین گردش نا سالم اموال است.
امام صادق «ع»: مثل‏الدنیا کمثل ماء البحر، کلّما شرب منه العطشان ازداد عطشا، حتی یقتله مثل دنیا همچون مثل آب دریاست که هرچه شخصی تشنه از آن بیشتر بیآشامد تشنگی او افزونتر شود، تا سرانجام تشنگی او را هلاک کند.
نظام سرمایه‏داری، با حسّ زیاده‏خواهی و اصالت دادن به‏ثروت مادی، به‏بهره‏برداری بی‏حدّ و بی‏حساب، از منابع دست می‏یازد و ویژه‏سازی اموال و منابع را شعار خود می‏سازد و این ماهیت زندگی این دنیایی است که چون نوشیدن آب دریا، جز افزایش تشنگی، نتیجه‏ای ندارد و سرانجام در پرتو سرپیچی از قانون عام حاکم بر جهان که سلامت و سعادت را در حدّ میانه، نهاده و دوری از افراط و تفریط را رمز بقا و پایداری معرفی کرده است، «سرمایه‏داری» در جهنم سوزان فزون طلبی‏های خویش نابود می‏شود.
امام باقر «ع»: مثل الحریص علی‏الدّنیا کمثل دودة الفّر، کلّما از دادت علی نفسها لَفّا، کان ابعدلها من الخروج، حتی تموت غمّا مثل حریص نسبت به‏دنیا، مثل کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر گرد خود بتند، بیرون آمدنش از پیله دشوارتر می‏شود، و سرانجام از اندوه در آن خواهد مرد.
نظام سرمایه‏داری، پیله و تارهایی است که به‏دست مال‏اندوزان یافته می‏شود و رشد این نظام حرکتی افتخاری است که آن را به‏سوی مرگ در میان رشته‏های خود بافته می‏داند و سبب نابودی آن و جایگزینی نظامی دیگر می‏گردد:
هاانتم هولآء تدعون لِتنفقوا فی سبیل‏الله، فمنکم من یبخل، و من یبخل فانّما یبخل عن نفسه، واللّه الغنّی و انتم الفقراء، و ان تتولّوایستبدل قوما غیرکم ثمّ لایکونو امثالکم آگاه باشید این شمایید که می‏خوانندتان تا در راه خدا انفاق کنید، برخی از شما بخل می‏ورزند؛ هرکس بخل ورزد در حق خویش (و به‏زیان خویش) بخل ورزیده است، خدواند بی‏نیاز است و شمایید نیازمندان، اکنون اگر روی بگردانید (و انفاق نکنید) شما را خواهد برد و به‏جای شما دیگران را خواهد آورد که همچون شما (بخیل) نباشند.
بخل و ترک انفاق (در اثر مال‏اندوزی و سرمایه‏داری) یکی از خویهای زشت است که در قرآن کریم، آن را سبب دوزیان بزرگ معرفی کرده‏است:
1ـ زیان شخصی، از آن جهت که نتیجه بخل، به‏خود بخیل باز می‏گردد، بنابراین عمل نادرستی است برضدّ شخص بخیل.
2ـ زیان اجتماعی، بدان جهت که بخل، موجب انحصارگرایی است و این، زمینه ظلم و تبعیض و عدم توزیع اموال در سطح جامعه شده و اینها موجب تغییر نظام اجتماعی و نابودی نظام موجود می‏گردند.
باری براثر انحطاط اخلاقی (در بعد شخصی) و ویژه‏سازیها و انحصارطلبی‏های سرمایه‏داری (در بعد اجتماعی)، انسانهای گرفتار در دام آن، هم سقوطی انسانی می‏یابند و از خدا باوری و انسانگرایی و دیگر دوستی، روی برمی‏تابند و به مال‏اندوزی روی می‏آورند و هم سقوطی اجتماعی؛ چون پیامد حتمی این گرایش‏های روحی در سرمایه‏داری، سقوطی اجتماعی است و به‏تعبیر قرآن، نتیجه آزمندی و سودپرستی، «استبدال اجتماعی» است. یعنی امّت و تمدنی که تحت سلطه انگیزه‏های سودپرستانه سرمایه‏داری قرار گیرد، تعادل و توازن جامعه را برهم زده و پایداری آن را بطور جدی دچار مخاطره ساخته است.
آیه دیگری نیز این حقیقت انکارناپذیر را چنین تبیین می‏کند:
… و انفقوا فی سبیل الله ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکة … در راه خد انفاق کنید و خود را به‏دست خود به‏هلاکت نیندازید.
هلاکت و نابودی، زاده از ترک انفاق و توزیع ثروت در سطح جامعه است که شیوه و روش سرمایه‏داری است.
پس اینکه می‏نگریم پیامبر بزرگوار اسلام، نگران آینده امت خویش است و از آن بیم دارد که گرایشهای سرمایه‏داری و انگیزه‏های مال‏اندوزی در جامعه اسلامی پدید آید، و احساسهای انسانی را خاموش کند، و تعهد شناسی دینی را به‏دست فراموشی سپارد، و جامعه را به‏سوی رقابتهای نا سالم اقتصادی و حرص و آزمندی در راه افزایش سود و سرمایه، سوق دهد و انسجام و استواری جامعه را برهم زند و نظامی طبقاتی بسازد؛ از این جهت است که راه کارهای مال‏اندوزان، با یک جامعه متعادل و متوازن و عدالت بنیاد، سازگار نیست و بی‏تردید پیامبر«ص»، نگران رشد ناسالم اموال و انگیزه‏های مال‏پرستانه است؛ نه رفاه اقتصادی و توسعه یافتگی و توزیع عادلانه امکانات و منابع، که این عامل‏بقا و پایداری است چنانکه در فرازهای آغازین این نوشتار یاد کردیم. اکنون سخن والای پیامبر«ص» را در این زمینه می‏آوریم:
… فواللّه ما الفقر اخشی علیکم، و لکننّی اخشی علیکم ان یبسط لکم الدّنیا کمابسطت علی من کان قبلکم، فتنافسوها کماتنافوها، و تهلککم کما اهلکتهم … سوگند به‏خدا که از فقر برای شما ترسی ندارم، لیکن از آن می‏ترسم که دنیا چندان بر شما گسترده شود که برای پیشینیان شما گسترده شده بود (و مانند آنان در ناز و نعمت فرو غلتید)، و همچون آنان به‏رقابت و همچشمی بپردازید، و چنان هلاکتان کند که آنان را هلاک کرد.
«این حدیث شریف نبوی به‏ما می‏فهماند که زیانهای حاصل از تکاثر در مالیکت و اسرافگرایی در مصرف، بسی بیشتر است از زیانهای ویرانگر حاصل از فقر و بینوایی، این تعلیم ـ چنانکه از تعالیم دیگر فهمیده می‏شود ـ نمی‏خواهد زیانهای فقر و ضرورت مبارزه با آن را کم انگارد، بلکه می‏خواهد فاجعه بودن تکاثر و اسراف را یاد آور شود(2)».
این نوع گرایشهای سرمایه‏داری، خود از عوامل اصلی ایجاد فقر در جامعه نیز هست.
روشنگر مفهوم این حدیث نبوی، سخن دیگری است که از پیامبر«ص» روایت شده است:
انمااتخّوف‏علی‏امّتی‏من‏بعدی ثلاث‏خلال: … او یظهر فیهم المال حتی یطغوا ویبطروا بر امتم پس از خود از سه چیز بیمناکم:… (سوم اینکه) مال در میان ایشان چندان فزون شود (و اهمیت پیدا کند) که طغیان ورزند و ناسپاسی کنند …
روشن است که این مال، از آن اموال نیست که عامل قوام و استواری جامعه و سامان بخش امور مردمان و چون خون در اندام افراد است (چنانکه در آیات و احادیث دیگر آمده بود)، بلکه مقصود، مال‏اندوزی به‏شیوه سرمایه‏داری و با آن انگیزه‏ها و گرایشها و راه کارهاست که از جمله آن طغیان، سرکشی فساد و نادیده گرفتن حق و حقوق انسانهاست.
بنابراین مسائل یاد شده، برهم‏زدن تعادل و توازن در جامعه که در سایه ظلم‏گرایی و عدالت‏ستیزی سرمایه‏داری پدید می‏آید، و ویژه‏سازی اموال و منابع و محروم کردن اکثریت مردم، از عوامل مهم ناپایداری و تزلزل در جامعه سرمایه‏داری است.
3ـ «زیست بوم» ستیزی؛ آثار زیست محیطی عملکرد نظام لیبرال ـ سرمایه‏داری، موجب برهم زدن تعادل و توازن در طبیعت و منابع حیاتی آن است. این موضوع روشن ساخته است که ظلم سرمایه‏داری نه تنها متوجه جامعه انسانی است، بلکه گونه‏های حیاتی و نباتی و آبها و کانیها حتی هوا و لایه اوزن را نیز سالم و متعادل باقی نگذاشته است بگونه‏ای که:
«در دهه هشتاد همه شاخصهای حیاتی در حال سقوط بوده‏اند، و در مجموع قابلیت سکونت کره زمین کاهش یافته است».
به‏پاره‏ای دیگر از علل نابسامانیهای جامعه سرمایه‏داری در بخشهای گذشته اشاره شد. اکنون علل سقوط سرمایه‏داری را چنین می‏توان خلاصه کرد:
1ـ ظلم اجتماعی و استثمار حقوق انسانها
2ـ تقسیم جامعه به‏دو طبقه فقیر و غنی
3ـ تباه‏سازی منابع و افراط در بهره‏برداری.
4ـ آلودگیهای زیست محیطی
5ـ زیاده‏وی در کاموری و لذت پرستی
6ـ سلطه‏طلبی و شیوه‏های استبدادی
7ـ انحصارگرایی و ویژه سازی منابع و اموال
و دیگر مسائلی که به مسخ هویت انسانی و از خود بیگانگی انسانها انجامیده است که در بخش نخست این مقاله اندکی بررسی شد.
بنابراین هر گونه خوش بینی نسبت به آینده نظام لیبرال ـ سرمایه‏داری، از ساده‏اندیشی است و یا از نشناختن قوانین تخلف ناپذیر حاکم بر جهان و بر جامعه انسانی.
باری این سرمایه‏داری و با این شویه‏هایی که دارد و با ظلم و بیدادی که هر لحظه بر آن می‏افزاید، سرانجامی جز سرانجام همه ظالمان و مکذبان (حق و حقیقت) در تاریخ ندارد.
… فسیر وافی الارض فانظر و اکیف کان عاقبة‏المکذّبین پس در زمین بگردید و بنگرید که عاقبت کارِ مکذبان چگونه بوده است.
و این شکوه ظاهری و صوری، نشانگر وجود معیارهای اصولی و ضوابط قانونمند پایداری و ثبات نیست.
«… با ترقی حیرت‏انگیز تکنولوژی تخریب و انهدام، می‏توان تصور کرد که کشورهای پیشرفته سرمایه‏داری سامسون‏وار ـ دنیا را روی سرد دیگران و خودشان خراب کنند. در این صورت، سرمایه‏داری نیز از میان خواهد رفت. به‏هرحال، هرطورکه به‏موضوع نگاه بکنیم اینده سرمایه‏داری درخشان نمی‏تواند باشد» و «… این چیزی نیست که فقط … بلکه حرفی است که روشن اندیشان جهان متجاوز از صد سال است بیان می‏دارند…» «پس از فروپاشی نظام اقتصادی و سیاسی در شوروی، تضادها و ناتوانی‏های سرمایه‏داری جهانی آشکارتر شد. افزایش فقر، بیکاری ـ تورم و تخریب محیط زیست نه فقط در سرزمینهای کشورهای عقب نگهداشته شده بلکه در درون کشورهای سرمایه‏داری استعماری، … توسعه بازار فروش حیات انسانی که شامل خرید و فروش کودکان زنان، اندامهای انسانی و همچنین مواد مخدر، اسلحه، زباله‏های سمّی و اتمی بر طبق قوانین بازار سرمایه‏داری و همچنین زیادتر شدن فاصله سطح زندگی مردم مستعمرات در آفریقا امریکای مرکزی و جنوبی و بخش بزرگی از آسیا با بومیان کشورهای سرمایه‏داری استعماری نشان می‏دهد که سرمایه‏داری، چه در سطح محلی در کشورهای صنعتی سرمایه‏داری، چه در سطح جهانی، نه فقط قادر به‏حل مشکلات اقصادی ـ اجتماعی مردم جهان در همه اقالیم عالم نیست؛ بلکه خود به‏علت تضادهای درونی و ساختاری موجب ایجاد و تشدید فقر و استبداد شده و می‏شود. با وجود همه تبلیغاتی که درباره ثبات سرمایه‏داری جهانی می‏شود، این نظام در سراشیب زوال افتاده و نه تنها نمی‏تواند آینده‏ای روشن و قابل قبول به‏مردم کشورهای سرمایه‏داری و خلق جهان نوید دهد؛ بلکه روز بروز بیشتر ثابت می‏کند که فقط با زور، و با غارت و کشتار میلیونها انسان قادر به‏ادامه حیات است».
دوران شکوفایی و بالندگی این تمدن، که همواره و در همه نقاط جهان با برتری نظامی و ابزار جنگی و شیوه‏های جاسوسی، سلطه افکنده است؛ «تاریخ یک تمدن، مهلت چند روزه خدایی بیش نیست.
ذرنی والمکذبین اولی النّعمة و مهلّهم قلیلا و (سرانجام کار) تکذیب‏کنندگان صحب نعمت
را به من‏واگذار، وآنان را (دراین دنیای‏گذران) اندکی مهلت ده. «… و اینک کل این تمدن با همه نهادها و تکنولوژیها و فرهنگش در حال تلاش است، و ما در آخرین بحرانهای برگشت ناپذیر نظام صنعتی زندگی می‏کنیم …»
این بحرانهای برگشت‏ناپذیر، همین بحرانهای انسانی، اجتماعی، زیست محیطی و تباهی بشریت و ویرانی خانه و کاشانه اوست. و این سنت تغییر ناپذیر الاهی است، که خودنمایی چند گاهی باطل و بیداد را با نیروهای عدالت و حق، سرکوب می‏کند، و دفترچه ستم بنیاد آنان را می‏بندد، و آنان را روانه زباله دان تاریخ می‏سازد.
بل‏نقدف باحق علی‏الباطل‏فیدمغه… کوبد و باطل نابود شونده است …

Hits: 1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *