man-socدانش مدیریت را بی شک نمی‌توان از علوم محض دانست و بهتر است آن را ترکیب پیچیده ای از علوم انسانی و هنر خواند و بدون آنکه از ارزش علمی آن بکاهیم، لازم است که به بعد هنری مدیریت توجه جدی بنماییم. به عبارت دیگر، لازم است که توجه کنیم با آموزش صرف از کسانی که توان و استعداد مدیریت ندارند، نمی‌توان مدیر ساخت.
اما نکته مهم این است، از افرادی که در یک سطح خاص توان مدیریت دارند، می‌توان با آموزش، مدیر بهتر و کارآمدتری ساخت و شرایطی را فراهم کرد که مدیر از یک سو به خود و همکارانش فشار بی‌دلیل نیاورد و از سوی دیگر برای خود و حوزه مدیریتش مفید‌تر بوده و بهره‌وری بیشتری برای سازمان به ارمغان بیاورد.

در این نوشته کوتاه به دنبال این مطلب هستیم تا به موضوعی که عمدتا زیرمجموعه دانش تجربی مدیران با تجربه امروز است، بپردازیم. یعنی نگاه و درک جامعه شناختی مدیر از جامعه تحت مدیریتش. رشد این نگاه جامعه شناختی کمک شایان توجهی خواهد بود به هنر مدیریت.

لزوم بومی سازی علم مدیریت
اگر بپذیریم که مدیریت را بهتر است که یک علم صرف ندانیم و آن را آمیزه‌ای از علم، هنر و استعداد های شخصی به حساب آوریم، آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که در عین توجه به اصول و یافته های علم مدیریت و به ویژه علم مدیریت روز، لازم است نگاهی جدی به بستر پیاده سازی مدیریت، یعنی جامعه ایران امروز داشته باشیم. نگاهی دقیق و از منظر جامعه شناسی تاریخی- جغرافیایی به مشخصات امروز جامعه ایران. در هر علمی که نتایج آن در بستر اجتماعی پیاده خواهد شد لازم است که این نگاه جامعه شناختی به آن علم افزوده شود و فاکتورهای اجتماعی در این مورد در نظر گرفته شوند.
به عبارت دیگر ما نمی‌توانیم همانگونه که آخرین یافته های علوم محض و علوم تجربی مثل مکانیک و پزشکی را در کشور مان پیاده می‌کنیم، یافته های علم اقتصاد یا مدیریت را با اطمینان پیاده کنیم و از نتایج آن مطمئن باشیم. از سوی دیگر لازم است با نهایت هوشیاری از علم روز دنیا مطلع و بهره‌مند باشیم و همواره با بومی‌سازی علومی که بدون بومی‌سازی نمی‌توانند برای ما سودمند باشند، از آخرین دستاوردهای بشری بهره مند شویم. اینکه انسان ایرانی با انسان غربی، ژاپنی و آفریقایی متفاوت است، گمان نمی‌کنم که محل اختلاف باشد.آنچه که می‌تواند محل اختلاف نظر باشد این است که انسان ایرانی امروز به راستی چه مشخصاتی دارد و حامل چه تجربه و نگاه تاریخی – جغرافیایی و حتی مشخصات ژنتیکی است؟ از سوی دیگر با فرض اینکه با دقتی قابل قبول روشن شد انسان ایرانی امروز چه مشخصاتی دارد،حال این سوال مهم پیش می‌آید که با این انسان چگونه برخورد کنیم که بهترین نتیجه را در کوتاه مدت و بلند مدت به همراه داشته باشد؟

مدیریت بر جامعه‌ای اقبالگرا
در حوزه جامعه شناسی مدیریت در ایران موارد زیادی وجود دارد که شایسته توجه جدی است. یکی از نکته ها یی که خوب است در باره انسان ایرانی در نظر بگیریم این است که هزاران سال اصلی‌ترین محل درآمد انسان ایرانی کشاورزی دیم و دامپروری بوده است. هر دوی این امور نیز وابستگی شدیدی به بارش باران داشته و بارش باران را هم در فلات ایران باید از مقوله شانس تلقی کرد تا مقوله کار.
پس بی انصافی است اگر پدران خود را بدون در نظر گرفتن این موارد متهم کنیم که چرا به کار بهایی نمی‌دادند و بیشتر عقیده داشتند که برای داشتن رفاه بیشتر باید شانس بیاورند نه اینکه کار کنند. در این نوشته قصد نداریم به تجربه‌های اخیر و اقتصاد نفتی بپردازیم. تنها به این اشاره اکتفا می‌کنیم که بعد از پیدا شدن نفت در کشور این تجربه نامبارک تکرار شد. فقط این بار به جای باران، منبع شانس نفت بود.
چگونه می‌خواهیم این تجربه هزاران ساله را که تا همین الان درستی آن برای افراد هر روز اثبات می‌شود و به نظرم دیگر وارد ژن انسان ایرانی شده، از او بگیریم و به او بگوییم تو هر چه بیشتر و بهتر کار کنی نتایج بهتری خواهی گرفت؟
اگر چنین نکنیم چگونه در دنیایی که کار اصالت دارد، جامعه خودمان را به رفاه و جایگاهی که شایسته آن است برسانیم؟

مدیران برخاسته از جامعه ای اقبالگرا با زیر ساخت فکری کشاورزی دیمی:
اگر نگاهمان را از جامعه تحت مدیریت به سمت جامعه مدیران برگردانیم و به بررسی آنها بپردازیم به این نتیجه خواهیم رسید که این گروه کوچک نیز مردم همین جامعه هستند و هیچ تفاوت ماهیتی با آن گروه بزرگی که تحت مدیریت آنها هستند ندارند. حوزه ای که ما در آن در حال گفت‌وگو هستیم،حوزه علوم انسانی است و در این حوزه هیچ چیز قطعی و شامل همه افراد نیست. مدیران ما حتی در بخش خصوصی نگاهی اقبال گرایانه به مسائل دارند و این باعث شده که برنامه ریزی، پشتکار، وجدان کار، مشتری مداری واقعی و نگاه کارشناسی، جایگاهی نیمه تزئینی در تصمیم‌گیری‌ها داشته باشد. این نگاه باعث می‌شود مواردی که به نتایج مطلوب می‌رسد علتش شانس و زرنگی قلمداد شود و آنچه که به نتیجه مطلوب نمی‌رسد بد شانسی و نداشتن پارتی و حاکم بودن رابطه در کارها باشد. به نظر اقدام برای اصلاح این نوع نگاه مدیران، ساده‌تر و شدنی‌تر از اقدام برای اصلاح یک گروه بزرگ و تحت مدیریت است. می‌توان احتمال داد این گروه از آمادگی و توان ذهنی بالاتری برای پذیرش این مفاهیم برخوردارند و اگر این اصلاح درباره آنها موفقیت آمیز باشد آنها در حوزه تاثیر خود آن را جاری می‌کنند.

لزوم رشد فرهنگ مدیریت و فرهنگ کار
با توجه به آنچه گفته شد برای رسیدن به ایرانی آبادتر، مثل تمام زمینه‌هایی که می‌شناسیم، نیاز داریم که در بُعد فرهنگی رشد کنیم تا این رشد به سهم خود زمینه را برای رشد اقتصادی فراهم کند. مدیریت به عنوان مهارت و هنری که با پیشرفت اقتصادی بشر گره خورده است، در ایران امروز نیازمند یک تحول عمیق فرهنگ‌شناختی از مدیریت اصالت اقبال به مدیریت اصالت کار است. همینطور و در گام‌هایی موازی لازم است برای جامعه تحت مدیریت بعد از هزاران سال، به ترتیبی قانع کننده و با کارفرهنگی مستمر در کنار سیاستگذاری و قانون گذاری هدفمند روشن شود، آنچه که امروز می‌تواند آنها را به رفاه بیشتری برساند،کار است.

دیدگاه جامعه شناسی مدیران
پیشتازان عصر سرعت
نگاهی به نیروی انسانی (در سطح مدیریت ) سازمان های داخل کشور می اندازیم . مدیران امروز بیشتر متولدین سال های ۱۳۴۰ به قبل و کمتر از ۴۰ تا ۱۳۵۰ می باشند . در مجموع تعدا زیادی از مدیران سازمان ها افرادی هستند که در سال های قبل از ۱۳۵۰ متولد شده اند.
شرایطی که آن ها به تحصیلات خود را شروع کرده و از دانشگاه فارغ تحصیل شده اند روشن است .
عمده ترین منبع در دسترس کتاب هایی بوده اند که برای مولفین داخلی یا ترجمه های خارجی بوده . رسانه عمومی از قبیل رادیو و تلویزیون در تعداد محدود کانال ها و شبکه وجود داشته و مطبوعات از قبیل روزنامه ، هفته نامه و مجله ها و … در تبادل اخبار و اطلاعات فعال بوده اند .
نماد این دوره را از نظر ارتباطی و اطلاعاتی دوره کتب ، روزنامه ، سیم آنتن ،سیم تلفن، ترانزیستور و امواج رادیویی ، صفحه گرافیکی ، نوار کاست ، فیلم سینمایی و … است .
بسیاری از جوانان آن زمان دانش آموخته های کشور های اروپایی بوده اند، یا حد اقل برای مدتی در آن کشور ها تحصیل کرده اند . آن ها برای دستیابی به علم روز دنیا مجبور به سفر بلند مدت بودند .
بسیاری از این افراد در دوران پیش از انقلاب نتوانستند خود را مطرح کنند ، اما پس از انقلاب و با توجه به نیاز و خلاء نیروی انسانی تحصیلکرده وارد میدان شده و خود را ثابت کردند. حتی برخی در دهه شصت تحصیلات خود را ادامه داده و فارق تحصیل شدند .
طلایه داران این دوران اکنون مدیران سازمان ها می باشند . آن ها طبق آموزش ها و تجربیات خود و پیش زمینه فکری که داشتند و آموزش هایی که در طول سالیان کسب کرده اند در جهت نیل به اهداف سازمان کار میکنند .
در ادامه به متولدین سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۰ می رسیم .
فضای فرهنگی و آموزشی ، کتاب های درسی مدون ، معلم سر خانه ، کلاس های جبرانی مدرسه و شهریه آن ، تلویزیون های سیاه سفید رنگی و ، نوار های کاست و ویدئو های خانگی و …
منبع اصلی کتاب های مختلفی هستد که به وفور در کتاب خانه ها یافت می شود . تفاوت این دوره با دوره قبل خیلی زیاد نیست اما پیشرفت رسانه ها و در دسترس تر شدن آن ها مردم را آگاه تر کرد . ( اگاهی فقط نسبت به موضوع مطرح شده )
تحصیل رایگان و حمایت از اقشار ضعیف جامعه ، تشویق به سواد آموزی برای روستاییان و افراد دیگر جامعه ، حمایت خانواده ها از تحصیل درک ارزش تحصیلات و … از امتیازات این دوره بود که باعث رشد جمعیت تحصیلکرده در این دوره شد .
اکنون بسیاری از فارغ تحصیلان این دوره در سازمان ها مشغول به فعالیت هستند ، اما حضور نیرومند پیشکسوتان مدیریت در راس سازمان و همچنین پیشکسوتان کارمند با تجربه نفوذ و ورود این افراد را بسیار شخت کرده .
حضور با نشاط و روحیه جوان متولیدن این دوره و آشنایی کامل اشراف ان ها به کامپیوتر و برنامه های مختلف کامپیوتری امتیاز ویژه ای است که باعث برابری دانش ان ها با تجربه کارمندان قدیمی می شود .
بسیاری از افراد پس از انقلاب با توجه به امتیازات خاص مطرح شده (قانونی) و همینطور ناشایسته سالاری مسئولیت هایی را به عهده گرفتند که نه تنها باعث اتلاف وقت و سرمایه سازمان ها شد بلکه وزنه سنگینی به پای به روز شدن نظام اداری در سازمان ها گشتند.
در هر صورت آن ها بعد از مدتی کار اداری را تجربه کردند و اموختند که چه باید انجام دهند و حتی سلیقه خود را در آن وارد کردند .
دوره سوم که از سال ۱۳۷۰ تا امروز است را دوره کودکان پیشتاز می نامیم . مخصوصا بحث ما روی افرادی است که در سال های بعد از ۱۳۸۰ تا به امروز متولد شده و خواهند شد ، می باشد . چرا که نفوذ کامپیوتر و موبایل در این زمان میان خانواده ها عمومیت یافت.
پدر و مادر این دوره حتی قبل از ازدواجشان برای زندگی آینده خود برنامه ریزی کرده و آزادانه تبادل نظر می کننند .قبل از تولد کوکشان مشاوره ژنتیک می روند و در تمام طول دوران بارداری مادر جنین را تحت نظر خواهند داشت .
کودک از قبل تولد دارای برنامه ای مشخص است. در شکم مادر اولین برخورد خود را با پرتو دستگاه های پیشرفته سونو گرافی خواهد داشت.
هنگام تولد نه تنها با دنیای جدید مادی روبرو می شود بلکه چشم و گوش ( ذهن و فکرش ) با دنیای بزرگتری که مجازی است باز می شود .
در نخستین روز های عمر خود مورد هجوم انواع دوربین ، موبایل می شود ، مادرش هنگام شیر دادن همواره با موبایل صحبت می کند و در آنطرف تلویزیون هوشمند در حال پخش مستقیم از آن سوی کره زمین است . پدرش به جای او لبتاب را روی پایش گذاشته به امور بانکی ، پرداخت قبوض و … از طریق اینترنت می‌پردازد .
شاید هنوز نتواند بابا را به درستی بگوید ، اما به سوی تلویزیون می رود و سعی دارد با کنترل آن کاری انجام دهد . به موبایل علاقه پیدا میکند و لبتاب بابا اسباب بازیش می شود .
شاید او هیچوقت تجربه افراد در دوره های قبل از صف های طویل بانک ، انتظار برای رسیدن یک نامه از دوستی که خارج از کشور است و ده ها مورد دیگر را هیچگاه درک نکند . اما به خوبی با سرعت روز پرورش می یابد .
دنیای پیش روی او سرعتش بسیار است . منابع به وفور در دسترس است . ناشناخته ها را در اینترنت می شناسد . برای یافتن چرا؟ ها خود کمتر به پدر و مادرش مراجعه می کند .
نماد این دوره : اینترنت بی سیم ، موبایل هوشمند ، دسترسی به اطلاعات در حجم فراوان ، ارتباطات گسترده و شبکه های وسیع اجتماعی ، نبود محدودیت در استفاده از موارد ذکر شده ، ماهواره و … می باشد
دنیایی از واژگان ، تعاریف ، تجربیات ، تعالیم و … پیش روی او ظاهر می شوند . این امرباعث رشد فکری سریع او می شود . کودک ۵ ساله ی این دوره بسیار بزرگ تر از کودک ۵ ساله دهه ی ۶۰ می باشد .
کودکان پیشتاز عصر سرعت به زودی به مدرسه خواهند رفت ف اما واقعا آموزش های سنتی دوره های قبل جوابگوی نیاز آن ها نیست . آن ها نیاز مند آموزش های تخصصی و برنامه ریزی های کارشناسانه هستند .
همین کودکان پیشتاز در آینده ای نزدیک با هوشی سرشار و فکری خلاق وارد سازمان ها می شوند ، برنامه ریزی تحصیل آن ها جوری بوده که با تعیین هدف مشخص به راحتی می توانند به جایگاه های خود در جامعه دست یابند .
متولدین این دوره سرعت نور و دقت پردازش کامپیوتر را می شناسند . مدیران بر آمده از این دوره نظام اداری فرسوده دوره های قبلی را احیا و به روز می کند . منافع سازمان را به منافع خود ترجیح خواهند داد و سعی میکنند در کاری وارد شوند که تخصص آن را دارند …
کودکان پیشتاز گوی سبقت را از دوره قبل خود می ربایند و پس از آن هر کس مسئولیت کار خود را خواهد پذیرفت ، مشارکت اجتماعی و وحدت در آن ها درونی شده و خواهند توانست مدیریت را به شکلی که امروز آرزوی ما است پیاده کنند .
نباید فراموش کرد که خارج شدن از پیله دوران سنتی و تلاش برای رسیدن به فرهنگ نو در دوره سوم صورت میگیرد . متولدین این دوره با فرهنگی بسیار متفاوت از آن چه دوره های قبل در آن بزرگ شده اند پروش می یابند . به طور مثال :
الف) پدر من متولد دوره اول است ، او همیشه می گوید ما جرات نداشتیم جلوی پدر پا دراز کنیم و یا بلند صحبت کنیم .
ب) خود من متولد دوره دوم هستم . دیگر مورد الف را رعایت نمیکنم ، اما حرمت بزرگ تر را رعایت میکنم .
ج) فرهنگ سرند شده به دوره سوم می رسد ، نه که حرمت ها از بین برود. بلکه کمرنگ می شود. جسارت ها بیشتر می شود .
در این دوره نقش تاثیر گذار پدر و مادر بسیار متفاوت از نقش پدر و مادران در دوره های قبلی است .

منبع:
روزنامه دنیای اقتصاد – شماره ۲۹۹۷
*http://online-reporter.blogfa.com/post-327.aspx
*http://www.donya-e-eqtesad.com/news/734689/
برگرفته

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *