همه ما در زندگی فرد دروغگویی را سراغ داریم. یک لاف زن حرفه ای. فردی که حتی اگر تلاش هم کند، باز هم نمی تواند از دروغ گفتن دست بردارد. او در مورد هر چیز و همه چیز دروغ می گوید. تعداد خانم هایی که با آنها قرار ملاقات گذاشته، مسائل کاری، استعدادهایش، تحصیلات و در یک کلام همه چیز. او می خواهد با این کار خودش را بزرگتر جلوه داده و در دیگران تاثیر بگذارد.
دلیل دروغگویی هر چیزی که باشد، کسی به این قبیل افراد احترام نمی گذارد. هیچ کس روی آنها حساب باز نمی کند و برای شخصیتشان نیز ارزش قائل نیست. من این کلام را بارها و بارها تکرار کرده ام: مرد است و حرفش.
توانایی تشخیص دروغ
اعماق وجود بیشتر انسانها پاک و محجوب است. آنها هر چقدر هم که تلاش کنند و دروغی بگویند که به اصطلاح مو لای درزش نرود، باز چشمانشان گویای تمام حقایق است. چشم ها هیچ گاه دروغ نمی گویند. اگر شما یک تبه کار حرفه ای هم باشید، چشمانتان هیچ گاه نمی توانند کسی را فریب دهند. پس چرا خودتان را بیهوده به زحمت می اندازید؟
من می توانم یک فرد دروغگو را زودتر از هر كسی شناسایی کنم. به راحتی توانایی تشخیص حقیقت را پیش از اینکه هیچ حرفی رد و بدل شود دارم. حرکات بدن گویای تمام حقایق هستند.
اما اگر مطمئن هستید که آنها در روز روشن در حال دروغ گفتن هستند، نباید به سرعت عکس العمل نشان دهید. این کار باعث می شود که فرد مقابل احساس شرمندگی و خجالت زدگی کند؛ او فقط می خواهد به نوعی خود را در جلوی چشم همگان بزرگ تر جلوه دهد. (بعد از همه این حرف ها، به هر حال روزی فرا می رسد که یک فرد لاف زن از کرده خود پشیمان می شود، حالا چرا شما فردی باشید که او را به شرمندگی می رساند؟)
گاهی اوقات بهتر است به شخص دروغگو نشان دهیم که فقط به خاطر دلایل ضمنی خودمان، دروغش را می پذیریم. این کار باعث می شود که او کمی بترسد و دفعه آینده دروغ نگوید. معمولا انسان ها خیلی مودب تر و با سیاست تر از این هستند که بخواهند کسی را دروغگو بخوانند به همین دلیل آدم های دروغگو توانایی هایشان را دست بالا می گیرند و هر روز بیش از پیش دروغ می گویند.
برخی افراد نمی دانند چگونه دروغ بگویند
به طور کلی بیشتر افراد دروغگوهای ماهری نیستند. چرا؟ به این دلیل که همیشه اشکالاتی در داستانهایشان وجود دارد. به عنوان مثال اگر مرخصی استعلاجی می گیرید، پس چرا روز بعد سرحال و شاداب سر کار آماده می شوید؟ دلیلش این است که این جور افراد توانایی دیدن دورنمای بزرگتر را ندارند. آنها نمی دانند که چگونه باید بر روی سخنان کذبشان درپوش بگذارند به همین دلیل همیشه دستشان رو می شود.
من کارمندی داشتم که وظیفه داشت هر هفته گزارشات تحقیقاتی را برایم مهیا کند. روی میزم، هر دوشنبه، درست مثل ساعت. یک روز او دیر حاضر شد، در حالیکه هیچ چیز در دست نداشت وارد اتاق شد و داستانی ساختگی برای عدم جمع آوری اطلاعات برایم تعریف کرد. جدا از اینکه هر بهانه ای هم که می آورد (اصلا به من مربوط نبود که چرا نتوانسته) او به من دورغ هم می گفت.
کارمند عزیز ما به جای جمع آوری اطلاعات یک هفته در شمال مشغول ماهیگیری بوده. آیا فکر نمی کرد که من می توانم به راحتی حقیقت را دریابم؟ او مثل یک کبک سرش را به داخل برف فرو برده بود و تصور می کرد که دیگران نیز توانایی دیدن هیچ چیز را ندارند. بهانه های او واقعا واهی و غیر قابل باور بودند. من قبلا فکر می کردم جوان فعال و پر کاری است، اما در آن زمان از چشمم افتاد و کسی جز یک دروغگو نبود. او فقط می خواست مثل یک مرد رفتار کند، اما توانایی آن را نداشت. البته من اجازه پیش روی را از او سلب نکردم، اما به راستی لنگان لنگان تا کجا می توان جلو رفت؟
یکی دیگر از کارکنانم روزی برایم یک دست کت شلوار با مارک “آرمانی” هدیه آورد. من از او پرسیدم که اصل است یا خیر (در صورتیکه می دانستم مارک لباس قلابی است) اما او با کمال خونسردی گفت اصل است و افزود “من آن را از یکی از عمده فروشی های آرمانی خریداری کردم و فروشنده به من اطمیان خاطر داد که جنس اصلی است.” به هر حال چه کارمند من دروغ می گفت، چه عمده فروش آنقدر کودن بوده که جنس اصل و فرع را تشخیص نمی داده، در اینجا شناسایی کاذب کمی دشوار به نظر می رسد. به نظر شما احتمال دروغگویی کدامیک بالاتر است؟
بله دقیقا، خیلی خوبه، دارید یاد میگیرید.
قبول اشتباهات، صداقت
برخی بیش از اندازه نادان هستند، ذهنشان کار نمی کند، توانایی های خود را بیش از اندازه بالا تصور می کنند و فکر می کنند که در مرکز توجه جهان قرار دارند. آنها تصور می کنند که با اتکا به دروغ به راحتی می توانند خودشان را از شر تمام مشکلات خلاص کنند، اما در نهایت دود این کار وارد چشمان خودشان می شوند.
زمانی که دروغ می گویید نه تنها ارزش شما در نظر اطرافیانتان از بین می رود، بلکه انسانیت شما نیز نابود می شود. گفته هایتان حقیقت ندارند، همه آنها وهم و فریب هستند. در این حالت چگونه می توانید انتظار داشته باشید که دیگران شما را جدی بگیرند؟
اگر کسی دروغ بگوید چیزی نمی گذرد که به او برچسب دروغگویی می چسبانند و نام چوپان دروغگو بر او می گذارند. همه چیز برایتان تمام خواهد شد. زمانیکه در شرایطی گیر می کنید که برای رهایی از آن مجبور هستید اندکی قوه تخیل خود را به کار بیندازید، بهتر است دهنتان را ببندید و چیزی نگویید. به جای دروغ گفتن به اشتباهاتتنان اعتراف کنید و تا در نظر همگان بزرگتر جوه کنید. صادق باشید و همه مردم را نیر به صداقت فرا خوانید. هر کاری که انجام دهید نتیجه آن را بزودی می بینید حال چه در شغل چه در زندگی خانوادگی.
بیاد داشته باشید که چینی ها دور زمان را به صورت یک چرخه در نظر می گیرند که همه چیز روزی به سمت جایگاه اولیه خود باز می گردد؟ این حقیقت دارد.
حرف ها و دروغ هایی که از دهانتان خارج می شود درست مثل شمشیری است که به دست دشمن می دهید، پس هیچ گاه به دست افراد سلاحی ندهید تا در آینده بر علیه خودتان از آن استفاده کنند.
دروغ گفتن به خانم ها
یک استثنا برای قانون “اصلا دروغ نگویید”، خانم ها هستند
اگر دروغ مصلحتی نگویید (مانند تعریف از هیكل، دست پخت، علاقه به مادر زن،…) در زندگی نمی توانید به هیچ خانمی نزدیک شوید. این به این دلیل نیست که کذب خوب است بلکه دلیل آن این است که دنیای خانم ها متفاوت بوده و قانون های مخصوص به خود را دارد. بدون دروغ حقیقت زیاد میشود که اکثر آنها نیز جزء حقایق تلخ به شمار می روند. بین خودمان بماند اما خانم ها مانند آقایون توانایی تحمل تمام حقایق را ندارند. طبیعت آنها این چنین سرشته شده است. بهتر است شکایت خود را به درگاه خداوند ببرید.
توجه کنید، شاید کمی دردناک باشد، اما حقیقت دارد. این مقاله مربوط به ملاقات خانم ها و آقایون نیست، مقاله ای برای صاحب اختیار کردن و قدرت بخشیدن به شما در مسایل شغلیست. فکر نکنید که نباید به خانم ها احترام بگذارید و هر طوری که دلتان خواست با آنها رفتار کنید. فقط می خواستم برای شما این مطلب را روشن کنم که قوانین دنیای تجارت با دنیای عشق و علاقه کمی متفاوت است.
نکاتی برای شناسایی افراد دروغگو
تصور کنید که شما همین دیروز متولد شده اید و نامتان هم ” گول خور” است. در این قسمت نکاتی است تا اگر کسی در حال دروغ گفتن به شما بود بتوانید خیلی سریع آنرا تشخیص دهید:
* چشم ها. چشم طرف مقابل را بخوانید. اگر آنها بی قرار بود و مردمک چشم بیش از اندازه گشاد شده بود نشانه از دوغگویی است. اگر تمام مدت پایی را نگاه می کرد و یا چشمش به این طرف و آنطرف بود و هیچ گاه مستقیما به چشم های شما خیره نمیشد بدانید که که حرف هایش کذب محض است.
* اگر جلوی دهان و یا قسمت های دیگر صورتش را می گرفت.
* پیشینیان اعتقاد داشتند که هر گاه کسی بینی خود را بخاراند در حال دروغ گفتن است. من خرافاتی نیستم اما یک انسان راستگو هیچ گاه زمان پاسخ به پرسش ها بینی خود را نمی گیرد، فین فین نمی کند و آنرا نمی خاراند.
* اگر به این طرف و آن طرف حرکت می کرد تا به نحوی در تمرکز شما نسبت به موضوع مورد بحث اختلال ایجاد کند.
* من من کردن و بعد درست کردن کلمات (شاید این اتفاق برای خودتان هم پیش آمده باشد در چنین شرایطی اصلا لازم نیست که بر گردید و کلمات غلط تلفظ شده را مجددا تکرار کنید)
* اگر تنها اشاره مختصری به جزئیات قضیه می شود و همان حرف ها را برای متقاعد کردن خودش چندین بار تکرار می کند. او خیلی مشکوک به نظر می رسد درست مثل یک وکیل در زمان دفاع از متهم.
* داستان او پیچیده و تا حدی تحریف شده است و باعث گیج شدن می شود .
* دائما در حال تغییر دادن موضوع مورد بحثی است، پرسش های انحرافی می پرسد و به سوالات شما را نیز پاسخ نمی دهد.
* همیشه در زمان جواب دادن به سوالات از جمله “آیا تو به من اعتماد نداری” استفاده می کند.
* سوالاتی را که به نفعشان نیست نمی شنوند. چی؟ آیا در عرض 10 ثانیه راه گوششان مصدود می شود؟ آنها زمانی که از شما خواهش می کنند تا سوال خود را مجددا تکرار کنید، زمانی پیدا می کنند تا به گفته های کذبشان شاخ و برگ دهند.
* جزئیات پس از چند روز از این رو به آن رو می شود (دوباره اگر یک چنین اتفاقی برای خود شما افتاده باشد، حتما به یاد می آورید که جزئیات را بارها و بارها عوض کردید) چند سال بعد در مورد همان داستان از او سوال کنید، آنگاه با تلی از دروغ های مختلف روبرو خواهید شد.
همش همین بود.
Hits: 0