انسان موجودی اجتماعی است. علم روانشناسی سالهاست چگونگی رفتار افراد در گروهها و جوامع را مورد بررسی قرار داده است.
یکی از این دستاوردها بیان میدارد که افراد با عضویت در مجامع و گروهها در جستوجوی پیشرفت و تکاملند. این پیشرفتها در زمینههای مختلف عاطفی، جسمی، معنوی و… مطرح است و آنچه مد نظر این نوشتار است جنبه اقتصادی است. در حالت عادی و عمومی، اعضا میکوشند ارتباطشان با سازمان را استحکام بخشیده و به عضویت در آن سازمان یا گروه ببالند.
علم روانشناسی اهمیت عضویتهای جمعی را در بسیاری از موارد حیاتی تر از هویتهای فردی بر میشمرد (به عنوان شاهد به یاد بیاوریم افزایش آمار خودکشی در میان کارآفرینان ژاپنی در بحبوحه بحران اقتصادی). چنانچه هدف از تشکیل یا آرمان گروهی، رشد اقتصادی باشد و به هر دلیل این خواسته به دست نیاید، ارتباط میان گروه و هویت گروهی افراد سست شده و در نهایت گسسته میشود. در علم بازار، امروزه ارتباط میان انعکاس اخبار و آمارها (Image) از خارج سازمان و همچنین رفتارها و فرهنگ سازمانی (Culture) در داخل سازمان را، با نرخ رشد اقتصادی سازمان مورد مطالعه قرار دادهاند.
نتایج بدین گونهاند که هر نشان (چه بازخورد و آمار و چه رفتار) مثبت توسط هر یک از اعضا یا بین اعضا، برآیند و نرخ رشد جمعی سازمان را افزایش میدهد. به عنوان مثال اگر در بین اتحادیه تولیدکنندگان فرش یکی از اعضا موفقیتی کسب کند یا خبر مثبتی ایجاد نماید، نرخ رشد کل گروه (به خصوص در همان زمینه خاص که پیشرفت حاصل شده) افزایش مییابد. مطالعات نشان دادهاند که در بین گروهی از فعالان اقتصادی در یک زمینه کاری یکسان و در یک مکان جغرافیایی یکسان (همانند شهرکهای صنعتی) موفقیت هر یک از واحدها بر موفقیت تمام واحدها اثر مثبت دارد.
این تاثیر در جزئیات هم معتبر است. یعنی در مثال فرش اگر یکی از اعضا به تکنولوژی تولید کارآ تری دست یابد، روند انتقال تکنولوژی کل رشد میکند، یا با موفقیت صادراتی یک یا چند عضو، نرخ میانگین رشد صادرات کل اعضا افزایش میيابد. این چنین ارتباط مستقیمی تنها به کیفیت انعکاسها و رفتارها محدود نمیشود، بلکه از لحاظ کمی نیز، تعداد اخبار و آمار مثبت منتشره در یک بازه زمانی مشخص، نرخ رشد اقتصادی شاخص کل را افزایش میدهد (در اینباره با فرض اینکه خرد جمعی، راست را از دروغ تمیز میدهد، اخبار دروغ و ساختگی را از بحث کنار میگذاریم). نمودارها نشان میدهند که این رابطه از جنس درجه بالاتر از يك هستند و در مقیاس واحد از نرخ عامل رشد مستقل (همان واکنشها و رفتارها) بزرگترند. به بیان عامیانه، این انعکاسها و رفتارها بیشتر از آنکه فکرش را بکنیم تاثیرگذارند.
متاسفانه عکس این رابطه نیز به همین سیاق صادق است. یعنی اخبار و رخدادهای بد، به صورت تصاعدی در تخریب و اضمحلال عملکردهای تک تک اعضا موثرند. تحقیقات نشان میدهد که اعضا تا حدی از تحمل سعی میکنند اخبار و رفتارها را به گونهای مطابق آرمان و هویت فردی خود تعبیر کنند و با عبور از آستانه تحمل و انتظارشان، گسست رخ میدهد.
در مورد رتبه بندی مدرسههای مدیریت انگلستان و بودجههای تحقیقاتی تخصیصی که هر ۴ سال یکبار منتشر میشود، مطالعه رفتار اساتید نشان داده است که به عنوان مثال، در موردی که یک دانشکده ۴ رتبه نسبت به گذشته افت داشته است، اساتید سعی کردهاند تعبیر خود را از این افت به صورت نسبی تغییر دهند و به اصطلاح از واقعیت کل چشم پوشیده، موارد جایگزین جزئیتر را جستوجو و بررسی نمایند. به این صورت به آرمان و هویت شخصی خود که همانا عضویت در گروه با دورنما و اعتبار (Reputation) مثبت و رو به پیشرفت است، پاسخ دهند.
مثلا بر موردهایی که رشد داشتهاند تاکید نمایند و مثلا چنین اظهار میکنند که «به جای تمرکز بر تولید و چاپ مقالات، اساتید و محققین فعالتری جذب کردهایم یا در توسعه زیرساختهای آموزشی نسبت به دوره گذشته پیشرفت داشتهایم.» در واقع آنها به خود دروغ نمیگویند، بلکه همه واقعیت را نمیگویند! حال در موردی که افت رتبهبندی به جای ۴ پله، ۸ پله بوده است، عکسالعملها بسیار متفاوت است.
اساتید برای یافتن کرسی در دانشکدههای با عملکرد بهتر به تکاپو افتادهاند. دانشجویان کمتری برای تحصیل به آن دانشکدهها تقاضا فرستاده و بودجههای تحقیقاتی دولتی و خصوصی کاهش شدید یافته اند. یعنی با گذر از آستانه تحمل، زیان در نتایج عملی رشدی مضاعف میيابد. طرفداران مکتب عملگرا (Functionalist) و مشاوران مدیریت بر این باورند که با شناخت صحیح از انعکاس، بازخورد، رفتار و فرهنگ هر سازمان، میتوان رشد اقتصادی آن سازمان را تحت کنترل درآورد.
بازدیدها: 0