هر بار افراد بررسي كنند كه آيا فوايد انجام يك كار خاص، از مشكلات و دردسرهاي آن بيشتر است يا خير، تحليل هزينه – فايده را اساس تصميمگيري خود قرار دادهاند. در عرصه عمومي، به كارگيري تحليل رسمي هزينه فايده براي ارزيابي كامل فوايد و هزينههاي مرتبط با تغييرات سياستي پيشرو گاها مناقشهبرانگيز است.
به طور مشخص، تحليل رسمي هزينه فايده تلاشي است جهت تعيين و بيان همه اثرات سياستها يا پروژههاي دولتي در دست اقدام، بر حسب دلار. شايان ذكر است كه تحليل هزينه فايده نميتواند تنها مبناي تصميمگيري باشد، اما ميتوان از آن به عنوان ابزار كمكي ارزشمندي در سياستگذاريها استفاده كرد. اگرچه مفهوم هزينه فايده بيش از 150سال پيش توسط مهندس فرانسوي به نام ژولس دوپوا (Jules Dupuit) ارائه شد، اما اولين استفاده گسترده از آن، به ارزيابي پروژههاي آب فدرال در ايالات متحده آمريكا در اواخر دهه 1930 باز ميگردد. از آن زمان به بعد، اين روش براي تحليل سياستهاي موثر بر حملونقل، بهداشت عمومي، دادرسي جنايي، دفاع، آموزش و محيطزيست نيز مورد استفاده قرار گرفته است. از آنجا كه برخي از مهمترين و پرمناقشهترين كاربردهاي تحليل هزينه فايده در رابطه با سياستهاي زيستمحيطي بوده است، لذا از مثالهايي در حوزه مسائل زيستمحيطي براي تشريح مطلب استفاده ميشود.
براي تعيين اثرات خالص يك تغيير سياستي پيشنهادي بر روي رفاه جامعه، ابتدا بايد روشي را براي اندازهگيري منافع و مضرات آن تغيير درنظر بگيريم. آنچه در اين ميان اهميت آشكاري دارد، اصل اساسي تحليل هزينه فايده است: اثرات يك تغيير سياسي بر روي جامعه، برابر است با كل اثرات آن تغيير بر روي افرادي كه آن جامعه را تشكيل ميدهند. بنابراين اگر در اثر اجراي يك تغيير سياستي هيچكس وضع بهتري پيدا نكند، آن تغيير هيچ فايدهاي به همراه نخواهد داشت و يا اگر وضعيت هيچ فردي بدتر از قبل نشود، آنگاه آن طرح هيچ هزينهاي به بار نميآورد. به عبارت ديگر، در تحليل هزينه فايده تنها ارزشهايي كه افراد آن جامعه به آنها اعتقاد دارند، به حساب آورده ميشوند.
بايد توجه داشته باشيم كه اگرچه در اين روش فايدهها و هزينهها تقريبا هميشه بر حسب دلار بيان ميشوند، اما اين فايدهها و هزينهها بسيار فراتر از تغييرات ايجاد شده در درآمدهاي افراد هستند. اگر رفاه فردي به خاطر تميزتر بودن هوا مثلا از طريق دامنه ديد بيشتر، افزايش يابد، اگرچه ممكن است درآمد او تغيير نكند، اما فايدهاي نصيب او ميشود. به همين صورت، افزايش آلودگي هوا كه افراد را در معرض خطر بالاتر بيماري قرار ميدهد، حتي اگرچه ممكن است درآمدها را كاهش ندهد، هزينهاي را به آنها تحميل ميكند. در واقع، اگر آلودگي هوا خطري را متوجه گونه جانوري ناشناخته و نادري كند كه فردي، به آن اهميت ميدهد، آنگاه آن فرد متحمل هزينه خواهد شد (و وضعيت بدتري نسبت به قبل پيدا خواهد كرد) برخي، تحليل هزينه فايده را بر اين اساس نقد ميكنند كه ظاهرا از بازار آزاد حمايت كرده و از دخالتهاي دولت ممانعت به عمل ميآورد. با اين وجود، تحليل هزينه فايده دقيقا به اين دليل وجود دارد كه اقتصاددانها دريافتهاند كه بازارهاي آزاد، برخي اوقات منابع را به صورت كارآمد، تخصيص نداده و لذا مشكلاتي از قبيل آلودگي هوا و آب را به وجود ميآورند.
اما هزينهها و فايدهها، چگونه تخمين زده ميشوند؟ اگرچه عموما تصور ميشود كه اين دو به صورتهاي مختلفي اندازهگيري ميشوند، اما هزينهها و فايدهها، در واقع دو روي يك سكه هستند. فوايد يك طرح يا پروژه با تمايل افراد براي پرداخت بابت توليدات آن اندازهگيري ميشوند. هزينههاي آن نيز برابر است با ميزان خسارتي كه براي جبران دقيق عواقب منفي آن طرح لازم است. تمايل به پرداخت يا جبران خسارت لازم، مبلغي است كه سبب خواهد شد همه افراد، بعد از اعمال سياست، رفاهي برابر با قبل از اعمال آن داشته باشند. مثلا فرض كنيد كه ميخواهيم هزينهها و فوايد طرح كنترل ميزان انتشار گازهاي آلاينده توسط يك كارخانه بزرگ را ارزيابي كنيم. اثر مثبت كاهش آلودگي به صورت كاهش خسارت وارده به سرمايههاي فيزيكي و كالاها، كاهش خطرات متوجه سلامتي افرادي كه در آن محدوده زندگي ميكنند، افزايش دامنه ديد و حتي ايجاد مشاغل جديد براي توليدكنندگان تجهيزات كنترل آلودگي هوا وارد ميشوند. در سمت منفي، در نظر گرفته ميشود كه سرمايهگذاري لازم در كنترل آلودگي هوا، سبب خواهد شد كه كارخانه مربوطه قيمت توليداتش را افزايش داده، چندين فرآيند جانبي در پلنت توليدي خود را تعطيل و لذا كارگران را اخراج كرده و ديگر سرمايهگذاريهاي برنامهريزي شده جهت مدرن كردن امكانات توليدياش را به تعويق اندازد.
تمايل به پرداخت براي اثرات مطلوب را چگونه تعيين ميكنيم؟ تعيين ميزان كاهش در خسارت به سرمايههاي فيزيكي و كالاها نسبتا آسان است. اگر به عنوان مثال، چادرها به جاي آنكه پنج سال دوام داشته باشند، 10 سال عمر كنند، به سادگي ميتوان براي محاسبه ميزان پساندازهاي مصرفكنندهها از اين بابت، (تا جايي كه قيمت چادرها تحت تاثير اين سياست قرار نگرفته باشد)، تعداد چادرها را در قيمت آنها ضرب كرد. اگر كاهش آلودگي سبب افزايش ميزان توليدات كشاورزي شود، به همين طريق ميتوان به راحتي ارزش اين افزايش را تعيين كرد، زيرا قيمت بازاري محصولات كشاورزي كاملا مشخص است. به بيان ديگر، تا جايي كه فوايد اجراي طرح، مربوط به توليدات بازاري ميشود، تعيين ارزش آنها دشوار نخواهد بود. اما كاهش خطرات متوجه سلامتي افراد يا افزايش دامنه ديد آنها را به چه صورت ميتوان كمي كرد؟ از آنجا كه اينها، اشيايي نيستند كه افراد مستقيما خريد و فروش كنند، چگونگي تخمين تمايل به پرداخت بابت آنها (ارزش فوايد آنها) از وضوح بسيار كمتري برخوردار است. دو تكنيك اصلي در اين رابطه قابل استفاده است. در تكنيك اول كه شيوه قيمتگذاري شرطي نام دارد، با استفاده از پرسشنامههاي پيچيده و موشكافانه، از افراد پرسيده ميشود چه قدر حاضرند بپردازند تا خطراتي كه متوجه سلامتي آنها است كاهش يابد، چه قدر حاضرند بپردازند تا دامنه ديدشان افزايش يابد. با استفاده از اين روش، همچنين ميتوان فوايد برنامههايي مثل حفاظت از يك منطقه بياباني دوردست كه ديگر تكنيكها عموما در رابطه با آنها به كار نميروند را تخمين زد. در عين حال، اين روش محدوديتهاي خاص خود را دارد. يكي از محدوديتهاي اين روش، اين است كه غالبا افراد را ملزم ميكند كه ارزش دلاري چيزهايي را تعيين كنند كه عادت به بررسي آنها از ديد اقتصادي ندارند. در نتيجه ممكن است پاسخ آنها به آن اندازه كه مطلوب ما است، قابل اتكا نباشد. همچنين پاسخهايي كه به نظرسنجيها داده ميشوند، فرضي هستند، در حالي كه اقتصاددانان، مقاديري را ترجيح ميدهند كه بر حسب مبادلات واقعي بازار بيان شده باشند.
شيوهاي ديگر اين است كه ببينيم افراد تمايل به چه ميزان پرداخت براي كالاهايي دارند كه از عنصر كيفيت زيستمحيطي برخوردار هستند. به عنوان مثال، خانههايي كه در مناطق غيرآلوده قرار دارند، به قيمت بالاتري نسبت به آنهايي كه در مناطق آلوده واقع هستند، به فروش ميرسند. ميتوان با استفاده از تكنيكهاي آماري براي ثابت نگه داشتن ديگر مشخصات خانهها و مناطقي كه در آنها واقعاند، «اضافه پرداخت هواي تميز» را تعيين كرد. اين امر اطلاعات مهم راجع به ارزش افزايش در كيفيت هوا براي افراد را فراهم ميآورد. روشي مشابه براي تخمين ميزان ارزشي كه افراد براي سياستهاي كنترل آلودگي هوا يا ديگر سياستهاي عمومي كه خطر متوجه سلامتي آنها را كاهش ميدهند، قائلند، اين است كه اضافه پرداختي كه به آنها جهت انجام مشاغلي كه خطراتي را براي سلامتيشان به وجود ميآورند، داده ميشوند را تخمين بزنيم. در عين حال، در ديگر تكنيكها، ارزش چنين مواردي به صورت زمان و پولي تعيين ميشود كه افراد صرف رفت و آمد به مكانهاي تفريحي مورد علاقه خود ميكنند.
عموما چنين فرض ميشود كه براي تخمين هزينه، همانطور كه در مثال بالا راجع به شركت كنترلكننده آلودگي هوا مطرح شد، بايد تنها مخارجي كه طرفهاي درگير انجام ميدهند را با يكديگر جمع كرد. با اين وجود همانطور كه در بالا نشان داده شده است، مسائل پيچيدهتر از اين هستند. مثلا برخي از شركتهايي كه به كاهش انتشار آلودگي ملزم نشدهاند اما محصولات كارخانهاي كه مجبور به كاهش آلودگي شده است را خريداري ميكنند، هزينههاي بالاتري را متحمل خواهند شد. اين «اثر امواج» (ripple effects) را بايد به حساب آورد. يا اگر شركتي كه آلودگي توليد ميكند، به جاي آن كه ابزارهاي كنترل آلودگي بخرد، برخي از فعاليتهايش را متوقف كند، مخارج آن شركت صفر اما هزينههاي اجتماعي آن، كماكان مثبت است. در چنين حالاتي، هزينههايي بر كارمندها، سهامدارها و خريداران محصولات آن شركت وارد ميشود. متاسفانه تكنيكهاي مربوط به تخمين اين هزينههاي پيچيدهتر، هنوز در مراحل ابتدايي خود قرار دارند و بنابراين در همه اين موارد عملا از مخارج مستقيم (آشكار) به عنوان معياري تقريبي براي هزينههاي اجتماعي واقعي استفاده ميشود.
سه مساله ديگر در رابطه با تحليل هزينه فايده درخور اشاره است. اولا سياستها يا پروژههاي دولتي، نوعا جريانهايي از فايده و هزينه را در طي زمان به وجود ميآورند و اينگونه نيست كه فايدهها و هزينههاي آنها، به يكباره روي دهند. در واقع، به طور كلي بخش قابل توجهي از هزينههاي يك پروژه، در اوايل شروع آن ايجاد ميشود، در حالي كه فوايد آن ممكن است سالها به طول انجامند (البته اين امكان نيز وجود دارد كه اين فوايد تنها با اندكي تاخير آغاز شوند). در عين حال، از آن جا كه افراد يك دلار امروز را به يك دلار ده سال بعد ترجيح ميدهند (به مدخل نرخ بهره رجوع كنيد)، لذا در BCA همان طور كه انتظار ميرود، هزينهها و فوايد آتي به ارزش فعلي آنها تنزيل ميشوند، نه تنها در ميان اقتصاددانها، عدم توافقهاي فني در رابطه با نرخ (يا نرخهاي) بهره كه اين اثرات آتي بايد برحسب آنها تنزيل شوند وجود دارد. بلكه تنزيل، مسائل و مشكلات اخلاقي را نيز به وجود ميآورد. به عنوان مثال، اگر نرخ تنزيل 10درصد باشد، آنگاه ارزش فعلي يكميليون دلار منفعتي كه به مردمي ميرسد كه 50 سال بعد زندگي ميكنند، تنها برابر 8500 دلار تخمين زده ميشود.
زماني كه تحليل هزينه فايده براي ارزيابي سياستهايي كه اثرات بين نسلي قابل ملاحظهاي دارند به كار ميرود، اين اثر قدرتمند تنزيل را بايد مدنظر قرار داد. سياستهاي مربوط به جلوگيري از تغييرات جهاني آب و هوا يا انهدام زبالههاي راديواكتيو (كه اثر مرگبار خود را به صدها هزار سال حفظ ميكنند)، نمونههايي از اين موارد هستند.
نكته ديگر در رابطه با تحليل هزينه فايده كه مورد اختلاف است، اين است كه تمايل به پرداخت براي اثرات مطلوب يك پروژه يا سياست، به توزيع درآمدها بستگي دارد: مثلا ممكن است يك فرد بسيار ثروتمند و هم يك فرد فقير، هر دو به يك اندازه به كيفيت محيط زيست اهميت بدهند، اما فرد ثروتمند ميتواند به ميزان بسيار بيشتري نسبت به فرد فقير جهت بهبود مشخصي در اين رابطه پرداخت كند و لذا تمايل به پرداخت بيشتري دارد. برخي از افراد نيز معتقدند كه درست نيست همه فايدهها را به دلار تقليل دهيم. اما تحليلگران هزينه فايده از اين روش براي تخمين فوايد طرحها استفاده ميكنند، زيرا هيچ راه ديگري براي اندازهگيري مستقيم شدت تمايل افراد نسبت به آن طرحها وجود ندارد.
ثالثا فرض كنيد كه مشكلات فوقالذكر وجود نداشته باشند و هزينهها و فايدههايي كه به آنها اشاره شد را بتوان به راحتي برحسب دلار بيان نموده و ارزش فعلي آنها را تعيين كرد. بر اساس تحليل مدرن هزينه فايده يك پروژه يا سياست، در صورتي مطلوب خواهد بود كه فايدههايي كه به وجود ميآورد، از هزينههايش بيشتر باشند. اين امر، از لحاظ نظري بدين دليل درست است كه آنهايي كه از انجام آن پروژه بهرهمند ميشوند، ميتوانند خسارت افراد زيانديده را جبران نموده و خود، كماكان در شرايط بهتري نسبت به قبل قرار داشته باشند. مثلا در نمونهاي كه در بالا در رابطه با كارخانه آورديم، دريافتي افرادي كه از فوايد تميزتر شدن هوا منتفع ميشوند، از ضرر مصرفكنندههايي كه بايد بابت توليدات كارخانه پول بيشتري بپردازند يا كارگراني كه شغلشان را از دست دادهاند، بيشتر است. بنابراين، برندهها ميتوانند خسارت بازندهها را تعديل كرده و كماكان در شرايط بهتري قرار داشته باشند. اما اين خسارت، در عمل به ندرت پرداخت ميشود. بنابراين حتي كارآمدترين پروژهها نيز بازندههايي را به وجود ميآورند. اين امر ميتواند سبب شود كه حمايتهاي عمومي از تحليل هزينه فايده كاهش يابند و غالبا باعث ميشود كه اجراي سياستهاي كارآمد، از لحاظ سياسي با مشكل مواجه شوند و يا برعكس، ممانعت از اجراي پروژههاي غير بهينه كه هزينههاي آنها بيش از فوايدشان است، سختتر شود.
به نظر ميرسد كه با وجود اين نكات مناقشه برانگيز تحليل هزينه فايده نقش مهم و روبه افزايشي را در تصميمگيريهاي دولتي ايفا ميكند. يك دليل، اين است كه تحليل هزينه فايده از روشهاي جامع و تحليلي براي تصميمگيري دوري ميكند و نقايصي دارد كه ناچارا تصميمات را به عرصههاي غيررسمي، خلقالساعه و كاملا سياسي ميكشاند. اگرچه BCA مسلما نقايص و عيوب واقعي بسياري دارد، اما به نظر ميرسد كه براي فضاهاي ابهامآميز و حساس، مناسب باشد.
نويسنده: پاول آر. پورتني
مترجم: محمدصادق الحسيني، محسن رنجبر
برگرفته: دنیای اقتصاد
Hits: 0