money_bundleبدین معنی که بانک مرکزی و مقامات پولی می‌توانند آن را به میزانی که فکر می‌کنند برای اقتصاد مناسب است افزایش یا کاهش دهند. در مقابل این نظر، پساکینزی‌ها معتقدند پول متغیری درون‌زاست و مقامات پولی کنترل کاملی نسبت به حجم پول ندارند. برای آشنایی بیشتر از نظرات پساکینزی‌ها بخشی از مقاله The Post Keynesian Theory of Money منتشر‌شده در ژورنال تخصصی پساکینزی‌ها را در این‌جا می‌خوانیم.
تئوری درون‌زا بودن پول، در ادبیات پساکینزی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. شاه‌بیت نظر پساکینزی‌ها آن است که مقامات پولی کنترل کاملی بر عرضه اعتبارات ندارند و به همین خاطر حداقل در کوتاه‌مدت، مخارج کلی قرض‌گیرندگان فعالیت‌های اقتصادی و بانک‌ها بر میزان اعتبار عرضه‌شده موثر است؛ به عبارت دیگر تقاضای اعتبارات، خود عرضه خویش را می‌سازد.کلید فهم این مساله که چرا عرضه اعتبارات ضرورتاً موجب ایجاد قیدی بر مخارج نمی‌شود، به ارتباطات متقابل عوامل نهادی و سیاسی باز‌می‌گردد که بین شرکت‌های بزرگ از یک‌سو و بانک‌های تجاری و بانک مرکزی از سوی دیگر، وجود دارد. دیدگاه غالب پساکینزی آن است که وقتی بنگاه‌ها بر مبنای شرایط بازار تصمیم به سرمایه‌گذاری بیشتر می‌گیرند، به ندرت اتفاق می‌افتد که آنان با قیود مالی مواجه شوند. مثال‌هایی چون ترتیبات عرضه، که اعتبارات بانک‌ها را ناگزیر می‌کنند تا اعتبارات مورد تقاضا را پاسخ گویند و یا فشارهای سیاسی بر بانک مرکزی که موجب می‌شود تا بانک مرکزی همواره آخرین پناهگاه برای قرض‌گیرندگان باشد، از جمله این عوامل نهادی است که این نظریه را تقویت می‌کند.بنابراین نوآوری پساکینزی‌ها در تئوری پولی علاوه بر مباحث پیرامون نقش فعال بانک‌ها در مولفه‌های نهادی و اقتصادی درگیر در کشش عرضه اعتبارات، شامل بحث پیرامون منابع غیربانکی اعتبارات نیز می‌شود. به عبارت دیگر، هر افزایش تقاضا در مخارج سرمایه‌گذاری که با اعتبارات بانکی برآورده می‌شود بدین معناست که عرضه اعتبارات در اقتصاد کاملاً با کشش است. اما این تنها سناریو ما در این ارتباط نیست. بنگاه‌ها خود می‌توانند با خلق اعتبارات، مخارج سرمایه‌گذاری خویش را پرداخت کنند، خلقی که به واسطه چاپ اوراق قرضه و یا عدم بازپرداخت بدهی به وجود می‌آید و در نتیجه ایجادکننده اعتبار تجاری «غیر‌اختیاری» خواهد بود. مارک لاوویی (1984) در مقاله‌ای که به بررسی دیدگاه‌های پساکینزی می‌پردازد نشان می‌دهد عمده‌ترین بحث پساکینزی‌ها آن است که عرضه پول در کوتاه‌مدت نسبت به نرخ بهره کاملاً با کشش است. باسیل مور (1983) جعبه سیاه را باز می‌کند و نشان می‌دهد چگونه پاسخ نهاد‌های پولی به تقاضای اعتباری بنگاه‌ها منجر به افزایش عرضه پول می‌شود. بحث این است که وقتی دستمزد یا قیمت مواد اولیه افزایش یابد، هزینه تولید بالا می‌رود. اگر قرار بر این باشد تا برنامه تولید طبق گذشته تداوم یابد باید سرمایه‌ای که بتواند تولید را از نظر مالی تقویت کند وجود داشته باشد. این امر یا با گرفتن اعتبار از بانک‌ها میسر می‌شود و یا با نقدینه کردن دارایی‌ها. اگر بانک حاضر به دادن اعتبار شود (که در بیشتر مواقع به دلیل ترتیبات مالی این امر صورت می‌گیرد) عرضه پول افزایش می‌یابد. از سوی دیگر اگر ذخایر سیستم بانکی برای دادن اعتبارات کسری بیاورد، در این هنگام این بانک مرکزی است که از طریق ابزار نرخ تنزیل مجدد اقدام به تجهیز پولی خواهد کرد. با این وجود، حتی اگر در کوتاه‌مدت هم عرضه پول کاملاً با کشش باشد، عرضه پول بدون محدودیت به افزایش خود ادامه نمی‌دهد، حتی اگر کارآفرینان تمایل داشته باشند تا پروژه‌های سرمایه‌گذاری بیشتری را اجرایی کنند. در نهایت بانکدارها که آنها نیز به دنبال بیشینه ساختن سود خویش هستند، به سرمایه‌گذاری‌های ریسکی بیشتر جواب رد می‌دهند. پساکینزی‌ها بحث می‌کنند که این وظیفه و مسوولیت مقامات پولی است تا کیفیت اعتبارات اعطایی را ارزیابی کنند و مسوولیت بانکداران تجاری نیز آن است که توانایی بنگاه‌ها را در پرداخت وام‌هایشان بررسی کنند. بنابراین امکان توقف در توسعه پولی وجود دارد، به خصوص در زمانی که مقامات پولی فکر کنند که طبیعت وام‌هایی که داده می‌شود ریسکی است و در نتیجه از تجهیز مالی بانک‌ها و دادن ذخایر اضافی به آنان خودداری کنند و یا خود بانک‌ها به این نتیجه می‌رسند و از دادن اعتبارات صرف‌نظر می‌کنند. برای دوری گزیدن از این انتقاد پول‌گرایان که در نهایت این بانک مرکزی است که جلوی انبساط پولی را می‌گیرد و بدین شکل می‌خواهند بگویند که بانک مرکزی مسوول تعیین حجم پول است، پساکینزی‌ها معتقدند که حتی اگر بانک مرکزی تمایل به افزایش حجم پول از طریق ارائه ذخایر اضافی داشته باشد، سیستم بانکداری خود ممکن است از گرفتن آن خود‌داری کند و اعتبارات خویش را متوقف کند. یکی از نویسندگان پساکینزی می‌نویسد: وقتی بانکدارها «خوی حیوانی» – تعبیر کینز از خوی سیری‌ناپذیر افراد برای کسب سود – خویش را از دست می‌دهند، با وجودی که می‌دانند این رفتار جدید آنها به اقتصاد ملی زیان می‌رساند، آنان ترجیح می‌دهند تا به خلق پول اعتباری پایان دهند. آنان می‌دانند، که بانک‌ها زمانی از رکود کمتر آسیب می‌بینند که تعدیل بیشتری در کار خود صورت دهند. به همین دلیل، این کاملاً امکان دارد، در زمانی که بنگاه‌ها نیازمند خطوط اعتباری هستند، سیستم بانکی از دادن قرض جلوگیری کند. در این مورد بسیار سخت می‌توان سناریویی را تعریف کرد که بانک مرکزی بتواند با دادن ذخایر اضافی به بانک‌ها، این روند را معکوس کند. (لاوویی، 1984، ص 791) از سوی دیگر اگر بانکدارها هنوز خوی حیوانی خود را داشته باشند و بخواهند به خلق اعتبار بپردازند، حتی اگر بانک مرکزی هم به دنبال سیاست انقباض پولی باشد، نمی‌توان این روند را معکوس کرد، زیرا بانک‌ها به سوی فروش سپرده‌های زمان‌دار می‌روند و یا حاضر به پرداخت ذخایر قانونی نمی‌شوند، به امید اینکه در نهایت فشار سیاسی باعث می‌شود تا بانک مرکزی با موضع آنان همسان شود. بنابراین تمام بحث پساکینزی‌ها در مورد رابطه میان سیستم بانکی و بانک مرکزی به تضاد میان آنان باز‌می‌گردد و نشان می‌دهد بانک مرکزی نمی‌تواند به طور کامل بر حجم پول در اقتصاد کنترل داشته باشد.

~ هفته نامه تجارت فردا

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *