سرمايه چيست؟
capital-income-taxواژه «سرمايه» به كالاهاي توليد شده‌اي اشاره دارد كه در توليد كالاهاي آتي مورد استفاده قرار مي‌گيرند. حتي يك دکه كوچك ليمونادفروشی در گوشه‌اي از خيابان نيز نمي‌تواند بدون سرمايه موجودیت داشته باشد.

ليمو و دکه، سرمايه ضروری برای اداره این کسب و کار به شمار می‌روند. در مطالعه‌اي كه اخيرا توسط ديل يورگنسون از دانشگاه‌هاروارد صورت گرفته است، نشان داده شده كه تقريبا نيمي از رشد اقتصاد آمريكا در فاصله سال‌هاي 1948 تا 1980، مستقيما به افزايش تشکیل سرمايه در اين كشور باز مي‌گردد (و بخش اعظم مابقي آن، نتيجه افزايش و بهبود نيروي كار است).

همچنين می‌توان پيشرفت‌هاي تكنولوژيكي يا حتي خطور ايده‌اي به ذهن را كه به ايجاد كسب‌وكار يا محصولي جديد مي‌انجامد سرمایه نامید. در واقع وقتي كه بيل گيتس در سال 1975 تصميم به تشكيل يك شركت نرم‌افزار كامپيوتري گرفت و سپس MS-Dos را به بازار عرضه كرد، سرمايه به وجود آورد. سرمايه‌گذاراني كه از بينش لازم براي پذيرش ريسك سرمايه‌گذاري روی ايده بيل گيتس برخوردار بودند، پس از موفقیت وی به مبالغ افسانه‌اي دست پیدا کردند. شایان ذکر است که سرمايه‌گذاري بيست‌هزار‌دلاري در مايكروسافت در سال 1986، از ارزشي تقريبا معادل با دو‌ميليون‌دلار در سال 2004 برخوردار بود.
دستمزدهای واقعي در ایالات متحده، طی سال‌هاي 1900 تا 2000، از حدود 15سنت در ساعت (كه به قیمت‌های سال 2000 ارزشی معادل سه‌دلار دارد) به بيش از 50دلار در ساعت افزايش يافته است. به عبارت ديگر، با در نظر گرفتن تورم، می‌توان گفت که درآمد يك كارگر از 12 دقيقه كار در سال 2000، معادل درآمدي است كه همان كارگر از يك ساعت كار در سال 1900 به دست مي‌آورد. اين افزايش شديد در استانداردهاي زندگي كارگران آمريكايي تا حدودي به افزايش سرمايه در اين دوره باز مي‌گردد. دليل اصلي اين كه كشاورزان و كارگران توليدي آمريكا نسبت به ديگر كشورهاي صنعتي، بهره‌وري بيشتري داشته و دستمزدهاي واقعي بالاتري دارند اين است كه آمريكا يكي از بالاترين نرخ‌هاي سرمايه به نيروي كار را در دنيا دارد. حتي كارگران آمريكايي شاغل در بخش خدمات نسبت به كارگران ديگر كشورها دستمزد بالاتري مي‌گيرند كه اين امر نتيجه سرمايه‌اي است كه می‌توانند به کار گیرند. پل ساموئلسون، برنده نوبل و ويليام نوردهاوس، در كتابشان خاطر نشان ساخته‌اند كه «از آنجا كه هر كارگر، سرمايه بيشتري در اختيار دارد تا با آن كار كند، توليد نهايي او افزايش مي‌يابد؛ بنابراين دستمزد واقعي رقابتي بالا مي‌رود؛ چرا كه كارگران ارزش بيشتري براي صاحبان سرمايه پيدا كرده و از این قدرت برخوردار می‌شوند که دستمزد بالاتری را طلب کنند.» می‌توان 95درصد از نوسانات مربوط به دستمزدها طي چهل سال گذشته را از طریق نسبت سرمايه به نیروی كار توضیح داد. در صورتي كه اين نسبت افزايش يابد دستمزدها بالا مي‌روند و در صورتي كه ثابت بماند، دستمزدها نيز راكد مي‌مانند.

ماليات بر عایدات سرمايه‌ای چيست؟
عایدات سرمايه‌ای، با تفاوت ميان قيمت دريافت شده بابت فروش يك دارايي و قيمت پرداخت شده براي خرید آن برابر است. خانه، مزرعه، مرتع، كسب‌و‌كار خانوادگي، اثر هنري و … همه اشکالی از دارایی هستند.(1) در بیشتر سال‌ها، اندكي كمتر از نصف عایدات سرمایه‌ای كه دولت آمريكا بر آنها ماليات مي‌بندد به فروش سهام شركت‌ها مربوط مي‌شود. با وجود همه چالش‌ها و مناقشات راجع به اعمال ماليات بر عایدات سرمايه‌ای، اين نوع ماليات درآمد كمي را براي دولت فدرال به وجود مي‌آورد. از 1990 تا 1995، درآمد دولت از محل ماليات بر عایدات سرمايه‌ای، در حدود 25 تا 40ميليارد‌دلار در سال بود كه این رقم كمتر از 3درصد از درآمدهاي مالياتي دولت فدرال را تشکیل می‌دهد. اين ميزان در سال 2000 و در دوران رونق اينترنتی كه عایدات سهام بسيار بالا بود، به حداكثر مقدار خود؛ يعني 119ميليارد ‌دلار رسيد و پس از آن، به سرعت به 50‌ميليارد ‌دلار كاهش يافت (برای مشاهده منابع درآمد فدرال به تفکیک، به جدول يك رجوع كنيد).
ماليات بر عایدات سرمايه‌ای تقريبا با همه ديگر اشكال مالیات فدرال تفاوت دارد؛ چرا كه به راحتی می‌توان از پرداخت آن سر باز زد. از آنجا كه افراد تنها زماني اين ماليات را مي‌پردازند كه نوعي دارايي را به فروش برسانند مي‌توانند به صورت قانوني با نگهداری دارايي‌هايشان از پرداخت آن پرهيز كنند. اين پديده را «اثر قفل‌شدگي» (lock-in effect) مي‌نامند. اعمال ماليات بر عایدات سرمايه‌ای ويژگي‌هاي منحصر به فرد ديگري نيز دارد. يكي از اين ويژگي‌ها اين است كه تعديل مربوط به تورم، روي عایدات سرمايه‌ای صورت نمي‌گيرد؛ يعني فروشنده نه تنها بابت عایدات حقیقی که قدرت خريدش را افزایش می‌دهد، ماليات مي‌پردازد بلكه بابت عایدات غيرحقیقی ناشي، از تورم نيز ماليات پرداخت مي‌كند. اين جريمه مربوط به تورم، دليلي است كه از لحاظ تاريخي سبب شده تا نرخ ماليات بر عایدات سرمايه‌ای نسبت به نرخ مالیات بر درآمد عادي كمتر باشد. آلن بلانيدر، از اعضاي سابق هيات‌مديره فدرال رزرو، در سال 1980 متذكر شد كه در واقع تا آن زمان، «بخش عمده عایدات سرمايه‌ای، اصلا ناشي از افزایش قدرت خريد واقعي نبوده، بلكه تنها نشانگر حفظ شدن اصل سرمايه در شرايط تورمي دنيا بود.» 

يكی دیگر از ويژگي‌های منحصر به فرد اين نوع ماليات، آن است كه افراد اجازه دارند كه تنها بخشي از ضررهاي سرمايه‌اي را كسر کنند؛ در حالي كه مي‌بايست بابت تمامي عایدات خود ماليات بپردازند. در صورتي كه ماليات‌دهنده‌ها، سرمايه‌گذاري‌هاي پرریسکی انجام دهند و اين سرمايه‌گذاري‌ها سودآور باشد، دولت بر هرگونه عایدی ناشی از این سرمایه‌گذاری ماليات مي‌بندد؛ اما در صورتي كه اين اقدام پرمخاطره با ضرر مواجه شود، تنها بخشی از این ضررها از مالیات کسر می‌شود (حداكثر تا سه‌هزار‌دلار در سال). اين امر حاكي از آن است كه در قانون ماليات تورشي عليه فعاليت‌هاي پرخطر وجود دارد.

يكي ديگر از وجوه عجيب مالیات بر عایدات سرمايه‌ای، بسياري از اقتصاددانان را به اين نتيجه رسانده است كه این نوع ماليات از لحاظ اقتصادی ناكارآمد است. این جنبه آن است که در واقع از تشکیل سرمایه دو بار مالیات اخذ می‌شود. دو اقتصاددان با نام‌هاي ويكتوركانتو و‌هاروي هيرشورن چنين مي‌گويند: دولت مي‌تواند يا بر ارزش يك دارايي ماليات اعمال كند يا بر بازدهي آن، اما نبايد بر هر دوي اينها ماليات اعمال نمايد. عایدی سرمايه‌ای معادل افزايش ارزش سرمایه است و هرگونه افزايش ارزش، تنها نشانگر بالا رفتن نرخ بازگشت دارايي پس از ماليات است. ماليات‌ بر درآمدهاي دارايي قبلا به طور کامل در قیمت دارایی یا تغییر قیمت آن بازتاب پیدا کرده‌اند. بنابراین هرگونه ماليات اضافي، حکم مالیات دوگانه را خواهد داشت.
به عنوان مثال، ماليات بر عایدات سرمايه‌اي را در نظر بگيرید كه بر سهام يك شركت دارويي اعمال می‌شود. ارزش اين سهام، برابر است باارزش حال تنزيل شده تمامي درآمدهاي آتي شركت. در صورتی كه انتظار رود كه شركت در بيست‌سال آينده سالانه 100هزار‌ دلار درآمد داشته باشد، آن‌گاه قيمت سهام اين بازدهي را بازتاب خواهد داد. عایداتی که نصیب فروشنده سهام می‌شود این بازدهی‌های آتی را نشان می‌دهد. در واقع می‌توان گفت که مالیات بر عایدات سرمایه‌ای پرداخت شده توسط فروشنده، بابت جريانات درآمدي آتي اخذ می‌شود. اما اين شرکت هر سال بابت 100000‌دلار بازدهی که به دست می‌آورد نیز مالیات می‌پردازد. بنابراين، اين 100هزار‌ دلار از سود شركت، دوبار مشمول ماليات خواهد شد؛ يك‌بار زماني كه مالكان، سهام شرکت را به فروش مي‌رسانند و بار ديگر، وقتي كه شركت در طول سالیان این درآمد را كسب مي‌كند. به اين خاطر است كه بسياري از تحليلگران مالياتي معتقدند كه منصفانه‌ترين نرخ ماليات بر عایدات سرمايه ای، برابر با صفر است.

آثار تغييرات اخير در ماليات بر سود سرمايه
شواهد تاريخي حاكي از آن است كه در صورت كاهش ماليات بر عایدات سرمايه ای، سرمايه قفل شده آزاد گرديده و درآمدهاي مالياتي، حداقل موقتا افزايش مي‌يابد. مثلا بعد از آن كه ماليات بر عایدات سرمايه‌ای در سال 1981 از 28درصد به 20درصد كاهش يافت درآمدهای حقیقی فدرال از محل این مالیات، ناگهان از 4/29ميليارد‌ دلار در 1981 به 6/36ميليارد ‌دلار در 1983 جهش يافت كه نشانگر افزايشي 24درصدي مي‌باشد(تمامي ارقام در اين بخش برحسب‌دلار در 2004 مي‌باشند). بعد از كاهش ماليات بر عایدات سرمايه‌ای در 1997، مبلغ وصول شده از محل این مالیات، از 9/66ميليارد‌دلار در سال 1996، به 7/114ميليارد‌دلار در سال 1999 افزايش يافت؛ يعني افزايشي به ميزان بيش از 71درصد رخ داد. به علاوه، داده‌هاي مقدماتی حاكي از آن است كه در سال 2003 كاهش ماليات بر عایدات سرمايه‌ای به 15درصد نيز سبب افزايش درآمدهاي مالياتي، حداقل در سال اول شده است.
در مقابل، فروش دارايی از 575ميليارد‌دلار در سال 1986، يعني سال قبل از افزايش نرخ مالیات بر عایدات سرمايه‌ای (از 20درصد به 28درصد)، به 246ميليارد ‌دلار در سال 1989 كاهش يافت، زیرا سرمايه‌گذاران به فروش سهام و ديگر دارايي‌هاي مشمول ماليات با نرخ جديد و بالاتر ماليات تمايلي نداشتند.
همچنين به نظر مي‌رسد كه كاهش نرخ ماليات بر عایدات سرمايه‌ای، منجر به افزايش قيمت سهام مي‌شود. در دهه 1980 و پس از كاهش ماليات بر عایدات سرمايه‌ای در سال 1981، بازار سهام رونق یافت. همچنين در اواخر دهه 1990 و پس از كاهش نرخ مالیات بر عایدات سرمايه‌ای در دوران كلينتون، بازار سهام رونقی دوباره را تجربه کرد و پس از آن مجددا در سال 2003 بعد از آنكه جورج بوش با كاهش این مالیات موافقت كرد، چنين رونقی مجددا مشاهده شد.

همان‌طور كه بيان شد، ماليات بر عایدات سرمايه‌ای مالياتي است كه به راحتي مي‌توان از پرداخت آن اجتناب كرد. سرمايه‌گذارها، در صورت بالا بودن نرخ این نوع ماليات، فروش دارايي‌هايشان (يعني فروش سهام و دیگر انواع دارایی‌های مشمول این نوع مالیات) را به تعويق مي‌اندازند تا از پرداخت ماليات در امان باشند. زماني كه ماليات بر عایدات سرمايه‌ای كاهش مي‌يابد احتمال اينكه صاحبان دارايي به فروش آنها بپردازند بيشتر خواهد شد. به علاوه، از آنجا كه كاهش ماليات بر عایدات سرمایه‌ای هزينه سرمایه را به نحو چشمگيري كاهش مي‌دهد لذا اقدام به كارهاي پرمخاطره را مورد تشويق قرار داده و سبب مي‌شود كه اقتصاد با سرعت بيشتري رشد كند و لذا تمامي دريافتي‌هاي دولت، در بلندمدت افزايش مي‌يابد.

كاهش ماليات بر سود سرمايه و خلق كسب‌وكار
كاهش نرخ ماليات بر عایدات سرمايه‌ای در گذشته (مثلا در 1978، 1981 و 1997) سبب افزايش تامين مالی و آغاز به کار کسب و کارهای جدید شد. اين در حالی است كه پس از افزايش نرخ ماليات بر عایدات سرمايه‌ای، روندی معکوس را شاهد بودیم(1969 و 1986). در جدول 2، سه معيار برای ايجاد كسب‌وكارهای جديد با نوسانات نرخ ماليات بر عایدات سرمايه‌ای در فاصله سال‌هاي 1969 و 2004 مقايسه شده‌اند. اين سه معيار عبارتند از: تعداد عرضه عمومي اولیه (IPO‌ها)، مبالغ ناشي از عرضه عمومی‌و مبالغی که به شركت‌هاي سرمايه‌اي پرمخاطره می‌رسد. مبالغ اختصاص یافته به شركت‌هاي سرمايه‌اي پرمخاطره (برحسب‌ دلار در سال 2004)، از 220ميليون‌دلار در 1977 كه نرخ نهایی مالیات بر عایدات سرمایه‌ای به بالاترین حد خود رسیده بود، به 7/9ميليارد‌دلار در 1983 افزايش يافت. در سال 1983، اين نرخ به 20درصد كاهش يافته بود و اقتصاد آمريكا، در حال خروج از ركود بود (به شكل 2 مراجعه کنید). به عبارت دیگر، سرمایه اختصاص یافته به شرکت‌های پرمخاطره یک افزایش 4300درصدی را در طول این سال‌ها مشاهده کرد.
وجوه سرمايه‌اي پرمخاطره، مايه حيات اقتصادي شركت‌هاي با تكنولوژي بالا است كه براي قدرت رقابت بين‌المللي آمريكا، حياتي و حساس به شمار مي‌روند. از اين قبيل شركت‌ها، مي‌توان به صنايع نرم‌افزاری كامپيوتري، بيوتكنولوژي، مهندسي كامپيوتر، الكترونيك، هوافضا، توليدات دارويي و … اشاره كرد. به نظر مي‌رسد كه افزایش نرخ ماليات بر عایدات سرمايه‌ای در سال 1986، منجر به تمام شدن منابع سرمايه‌اي شركت‌های پیشرو شده است. نكته مهم اين است كه در سال 1997 و اندكي پس از آن، در تكنولوژي و کسب و کارهای پر خطر که ماليات بر عایدات سرمايه‌ای کاهش یافت رونقی شديد و يكباره مشاهده شد.

 چه كساني از كاهش ماليات بر عایدات سرمايه‌ای منتفع مي‌شوند؟

هر اقدامی‌برای کاهش نرخ ماليات بر عایدات سرمايه‌ای ناگزير به اين بحث منجر مي‌شود كه كدام گروه‌هاي درآمدي، بيشترين نفع را از تغيير سياست‌هاي مالياتي خواهند برد. به عنوان مثال در مباحثات مربوط به ماليات بر عایدات سرمايه‌ای در سال 1997، مخالفان كاهش نرخ ماليات بر اين عقيده بودند كه تقريبا تمامي منافع حاصل، به افراد پر درآمد اختصاص خواهد يافت.
اين امر، در رابطه با اثرات مستقيم صحيح است، زيرا افراد پردرآمد بخش بزرگي از عایدات سرمايه‌ای را به خود اختصاص مي‌دهند. با اين حال، اين نكته نيز صحيح است كه كاهش ماليات بر عایدات سرمايه‌ای، به افراد در تمامي سطوح درآمدي سود مي‌رساند؛ كه دليل عمده آن، به رشد اقتصادي بازمي‌گردد كه اين كاهش اين نرخ‌هاي مالياتي را به وجود مي‌آورند. اما به هر حال خانواده‌های کم درآمد نیز از این کاهش مالیات‌ها مستقیما سود می‌برند. داده‌هاي «خدمات درآمدی داخلي» نشان مي‌دهند كه در سال 2003، يعني آخرين سالی كه اين داده‌ها براي آن وجود دارد، 42درصد از اظهارنامه‌های مربوط به کل عایدات سرمايه‌ای را خانواده‌هايي پر کرده‌اند كه درآمدي كمتر از 50000دلار داشتند. هفتاد و دو درصد اظهارنامه‌های پر شده نیز متعلق به خانواده‌هايي بوده‌اند كه درآمدي پايين‌تر از 100000دلار داشتند. با وجود اين نكته، عایدات سرمایه‌ای در ميان افراد پردرآمد بسیار بالاتر است؛ طوری که 87درصد از اين عایدات نصيب افرادي با درآمد بالاتر از 100000دلار گرديده و 74درصد از آن، به افرادي با درآمد بالاتر از 200000دلار اختصاص يافته است. با اين وجود بايد متذكر شويم كه اين رقم‌ها، گمراه‌كننده هستند زيرا شامل كل ميزان عایدات مي‌شوند كه غالبا نمايانگر باز شدن قفل ارزش‌هايي مي‌باشد كه طي ساليان زياد، جمع گرديده‌اند.
نهايتا بايد خاطرنشان ساخت كه كاهش ماليات بر عایدات سرمايه‌ای، به طرز مشخصي به نفع افراد مسن است. افراد مسن دو و نيم برابر بیش از افرادي با سن كمتر از 65 سال از فروش دارایی، اضافه ارزش به دست می‌آورند. همچنين احتمال اين كه افراد مسن سهم بيشتري از درآمدشان را از محل عایدات سرمايه‌ای به دست آورند، بيشتر از كارگران جوان‌تر است. در مطالعه‌اي كه توسط مركز ملي تحليل سياست‌ها، روي داده‌هاي IRS موجود از سال 1986 به اين سو صورت گرفته، مشخص شده است كه درآمد افراد مسن كه براي پرداخت ماليات پرونده تشكيل داده‌اند به طور متوسط برابر با 31865‌دلار می‌باشد كه 23درصد از اين مبلغ، عایدات سرمايه‌ای به حساب می‌آید. درآمد افراد غيرمسني كه اقدام به تشكيل پرونده كرده‌اند به طور متوسط 26199دلار بوده که 9درصد از این مبلغ، عایدات سرمايه‌ای مي‌باشد.

نتيجه
روي هم رفته شواهد نشان می‌دهند که کاهش نرخ مالیات بر عایدات سرمایه‌ای به نفع اقتصاد است. تجربيات اخير حاكی از اين نكته‌اند كه پايين بودن نرخ این مالیات، سبب افزايش سرمايه‌گذاري و تشكيل كسب‌وكارهاي جديد مي‌گردد. در مواردی كه نرخ مالیات بر عایدات سرمايه كاهش يافته، درآمدهاي مالياتي به شدت افزايش پیدا کرده‌اند زیرا ‌ميلياردها ‌دلار سرمايه قفل شده آزاد گرديده و در امور مولدتري مورد استفاده قرار مي‌گيرند.

پاورقي
1. البته برخی از انواع عایدات سرمایه‌ای از مالیات بر عایدات سرمایه‌ای معاف‌اند. برای مثال، فروش خانه در اغلب مواردی که فروشنده، خانه دیگری خریداری می‌کند مشمول این مالیات نمی‌شود. به علاوه، صندوق‌های بازنشستگی که دائما سهام و دیگر دارایی‌ها را خرید و فروش می‌کنند نیز از پرداخت این مالیات معافند. 
ممكن است اين امر متناقض به نظر آيد كه كاهش ماليات بر عایدات سرمايه‌ای،‌ معمولا منجر به افزايش درآمدهاي مالياتي مي‌شود. اما واقعا هيچ رمز و رازي در كار نيست.

  

نویسنده: استيفن مور

مترجمان: محمدصادق الحسيني، محسن رنجبر

برگرفته: دنیای اقتصاد

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *