حراج‌ها

ژانویه 21, 2015

اغلب مردم با شنيدن كلمه «حراج»، حراج انگليسي را در ذهن مي‌آورند كه در آن، كالا به كسي فروخته مي‌شود كه روي دست بقيه كساني كه تمايل به خريد دارند بلند شده و بالاترين قيمت را پيشنهاد بدهد. اما حراج‌، انواع ديگري هم دارد.

auctionحراج (auction) در اصل مكانيسمي اقتصادي است كه هدف از آن، توزيع كالاها و تعيين قيمت آن كالاها، از طريق فرآيندي است كه تحت عنوان پيشنهاد دادن قيمت (bidding) شناخته مي‌شود. بسته به ويژگي‌هاي فرد پيشنهاددهنده (bidder) و طبيعت كالاهايي كه قرار است حراج روي آنها صورت گيرد، ساختارهاي مختلف حراج مي‌توانند نسبت به ديگر انواع براي فروشنده كارآيي يا سود بيشتري به همراه داشته باشند. مثل هر مكانيسم اقتصادي ديگري كه به خوبي طراحي شده باشد، در يك حراج فرض مي‌شود كه افراد به صورت استراتژيك عمل خواهند كرد و اطلاعات خصوصي مرتبط با اين تصميم‌گيري‌ را در ذهن خواهند داشت. حراج بايد طوري طراحي شود كه بتواند بين ترغيب كردن پيشنهاددهنده‌ها به اعلام ارزيابي‌هاي خود، ممانعت از تقلب يا تباني پيشنهادها و حداكثر كردن درآمدها تعادل مورد نظر را ايجاد كند.

ويليام ويكري (William vickrey)، براي اولين‌بار حراج‌ها را بر اساس ترتيبي كه مظنه‌ دادن و پيشنهاد دادن قيمت‌ها صورت مي‌پذيرد، طبقه‌بندي كرده است. وي چهار نوع اصلي را براي حراج (يك‌طرفه) تعيين كرده است: 1)حراج پيشنهاد صعودي (حراج باز، شفاهي يا انگليسي)، 2) حراج پيشنهاد نزولي (حراج هلندي)، 3) حراج مخفي با قيمت اول و 4) حراج مخفي با قيمت دوم، (حراج ويكري (vikrey)).

چهار نوع اصلي حراج
رايج‌ترين نوع حراج، كه تحت عنوان حراج انگليسي شناخته مي‌شود، غالبا براي فروش آثار هنري، عتيقه‌جات و ديگر كالاها به كار برده مي‌شود. در اين نوع حراج، مسوول حراج، كار را با يك قيمت پايه (كه ممكن است صفر باشد) آغاز مي‌كند. قيمت پايه، كمترين قيمتي است كه فروشنده جهت كالاي مزبور تمايل به قبول دارد. وقتي كه يك پيشنهاددهنده نسبت به اين قيمت اظهار تمايل كند، مسوول حراج (auctioneer)، منتظر پيشنهاد قيمت بالاتر مي‌شود و معمولا قيمت را به ميزاني كه از قبل مشخص شده است، افزايش مي‌دهد. اين روند ادامه پيدا مي‌كند، تا جايي كه ديگر هيچ كس تمايلي به بالا بردن قيمت پيشنهادي نداشته باشد. اين جا است كه حراج به پايان رسيده و فردي كه بالاترين قيمت را پيشنهاد كرده است، آن كالا را به قيمت پيشنهاد داده شده دريافت مي‌كند. از آن جا كه در اين نوع حراج فرد برنده همان قدر بابت كالا مي‌پردازد كه خودش پيشنهاد داده بود، آن را حراج قيمت اول (first-price) مي‌نامند.
مزايده هلندي كه آن هم از نوع قيمت اول است، به صورت نزولي صورت مي‌گيرد. يعني مسوول حراج، كار را با يك قيمت بالا آغاز مي‌كند. اين قيمت، از قيمتي كه مسوول حراج فكر مي‌كند كالا با آن به فروش خواهد رفت بالاتر است. سپس مسوول حراج قيمت را كاهش مي‌دهد تا جايي كه پيشنهاد دهنده‌اي صدا بزند: «مال من است!» آنگاه اين فرد پيشنهاد دهنده جنس مزبور را به قيمتي كه در آن، صدا زده است، دريافت مي‌كند. اگر در حراج چند كالا ارائه شده باشند، اين فرآيند ادامه مي‌يابد تا جايي كه همه اجناس به فروش برسند. يكي از مزاياي اصلي حراج هلندي سرعت آن است. از آنجا كه در اين نوع مزايده هيچ‌گاه تعداد قيمت‌هاي پيشنهادي بيشتر از تعداد كالاهايي كه قرار است به فروش برسند، نمي‌باشد، لذا اين حراج زمان زيادي نمي‌برد. اين امر، يكي از دلايلي است كه اين نوع حراج در مكان‌هايي مثل بازارهاي گل در هلند مورد استفاده قرار مي‌گيرد (و از اين رو، به عنوان هلندي شناخته مي‌شود).
در حراج انگليسي و هلندي، پيشنهاد دهنده‌ها، زماني كه ديگران پيشنهاد خود را اعلام مي‌كنند، اطلاعات كسب مي‌كنند (در واقع مي‌توان گفت در اين حراج پيشنهاددهنده‌ها مي‌توانند از پيشنهاد دادن خودداري كنند). اما در مزايده نوع سوم كه با عنوان حراج مخفي با قيمت اول شناخته مي‌شود، هريك از شركت‌كنندگان، پيشنهاد خود را در يك پاكت در بسته ارائه مي‌كند. سپس همه اين پاكت‌ها باز شده و نام كسي كه بالاترين پيشنهاد را داده باشد، اعلام شده و اين فرد، كالاي مزبور را با قيمتي كه پيشنهاد كرده است، دريافت مي‌كند. اين نوع حراج، اغلب براي تامين مالي مجدد اعتبار و ارز خارجي مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
نوع چهارم، حراج مخفي قيمت دوم است كه آن را با عنوان مزايده ويكري (Vickrey) نيز مي‌شناسند. در اين نوع حراج نيز همانند حراج مخفي قيمت اول، پيشنهاددهنده‌ها در يك دور از ارائه پيشنهادهاي خود، پاكت‌هاي در بسته‌اي را تحويل مي‌دهند. فردي كه بالاترين پيشنهاد را داده باشد، آن كالا را از آن خود مي‌كند، اما با قيمتي كه توسط دومين نفر ارائه كننده بالاترين قيمت، اعلام شده، آن را دريافت مي‌كند. (يا در حالتي كه چند كالا وجود داشته باشند، بالاترين پيشنهاد غيرموفق به منزله قيمت كالاها تعيين خواهد شد). اين نوع حراج، در برخي از كشورهاي آفريقايي به عنوان راهي براي تعيين نرخ ارز خارجي، استفاده قرار مي‌گيرد.

چرا حراج به اشكال متنوعي صورت مي‌پذيرد؟
ممكن است كسي فكر كند كه تنوع در حراج‌ها، ضروري نيستند، چرا كه در تمام موارد گزينه‌اي وجود دارد كه بيشترين اضافه رفاه را براي فروشنده ايجاد كند. در واقع، تئوري «هم‌ارزي درآمدي» (revenve eqviralence) تحت فرضيات دقيق و خاصي حاكي از آن است كه همه اين چهار نوع مزايده، ميزان درآمد يكساني را براي فروشنده سبب خواهند شد. با اين حال، اين فرضيات راجع به طبيعت ارزش كالاي مورد بحث و تلقي پيشنهاد دهنده‌ها از ريسك، بسيار محدود كننده بوده و چندان مورد قبول نيستند.اولين فرض اين تئوري، اين است كه كالايي كه حراج مي‌شود، براي همه پيشنهاد دهنده‌ها ارزشي مستقل و خاص دارد. اين فرض، عموما وقتي برقرار است كه كالا، براي مصرف شخصي در نظر قرار گرفته باشد و فروش دوباره آن مد نظر پيشنهاد‌دهنده‌ها نباشد. اين حالت مي‌تواند در رابطه با لوازم منزل و آثار هنري برقرار باشد. در اين حالت، ارزش كالا، شخصي و مستقل از ارزشي كه ديگران براي آن قائل مي‌شوند، در نظر گرفته مي‌شود (ارزش به صورت مستقل و خصوصي تعيين مي‌شود.) اگر پيشنهاد دهنده‌ها ارزش فروش دوباره خود كالا يا محصولي جانبي از آن را در نظر داشته باشند، اين فرض برقرار نخواهد بود. خريد زمين به خاطر بهره‌برداري از مخازن نفتي كه در زير آن قرار دارد، مثال خوبي در اين رابطه است. در اين حالت، ارزش، به صورت مشترك تعيين مي‌شود و اين بدين معنا است كه پيشنهادهاي ارائه شده از سوي اشخاص، نه‌تنها بر پايه ارزش‌گذاري شخصي آنها انجام مي‌گيرد، بلكه از ارزش‌گذاري صورت گرفته از سوي خريداران احتمالي نيز متاثر است. همه پيشنهاد دهنده‌ها تلاش مي‌كنند تا ارزش كالا را با استفاده از معيارهاي مشخص يكساني تخمين بزنند (براي همين به اين ارزش‌ها، ارزش‌هاي مشترك اطلاق مي‌شود)، اما ممكن است نتايجي كه به دست مي‌آورند، بسيار متفاوت باشند.
يشنهاد دهنده‌ها، در محيط‌هاي ارزش مشترك، با «نفرين برنده»(Ninners Curse) روبه‌رو مي‌شوند. نفرين برنده را مي‌توان اين‌گونه توضيح داد: اگر همه شركت‌كنندگان در حراج نهايتا ارزش يكساني را براي كالاي مورد نظر قائل شوند، آن‌گاه عامل اصلي كه ميان آنها تفاوت ايجاد مي‌كند، دركي است كه از اين ارزش دارند.
اگر اطلاعات ويژه‌اي درباره كالايي كه خريداري مي‌شود، وجود نداشته باشد، آن‌گاه فردي برنده خواهد شد كه بيشترين خطاي مثبت را در حين ارزش‌گذاري خود مرتكب شود و اگر خوش‌شانس نباشد، با ضرردهي كار خود را به پايان خواهد رساند و پولش را از دست خواهد داد.
دومين فرض قضيه هم‌ارزي درآمدي، اين است كه همه پيشنهاد دهنده‌ها، نسبت به ريسك، بي‌تفاوت بوده و يا اصطلاحا ريسك خنثي (risk neutral) هستند. اگر پيشنهاد دهنده نسبت به انتخاب از ميان سود تضمين شده r و سود انتظاري r، كاملا بي‌تفاوت باشد ريسك خنثي است. پيشنهاد دهنده‌اي كه سود تضمين شده را ترجيح مي‌دهد، ريسك گريز (risk averse) ناميده مي‌شود، در حالي كه پيشنهاد دهنده‌اي كه سود انتظاري را ترجيح مي‌دهد، ريسك‌پذير (risk loving) نام مي‌گيرد.روشي كه فروشنده براي حراج برمي‌گزيند، به قضاوت وي در اين باره بستگي دارد كه كداميك از اين فروض برقرارند. اگر ارزش‌ها، بيشتر از آنكه مستقل باشند، مشترك تلقي گردند، حراج انگليسي، نسبت به حراج مخفي با قيمت دوم درآمد بيشتري را نصيب فروشنده مي‌كند و حراج مخفي با قيمت دوم نيز به نوبه خود، نسبت به حراج‌هاي هلندي و مخفي با قيمت اول درآمد بيشتري را نصيب فروشنده مي‌نمايد. اين رتبه‌بندي در ميان چهار نوع حراج، نشان‌دهنده فوايد استراتژيك كسب اطلاعات است. از آنجا كه در حراج نوع انگليسي، همه پيشنهاددهندگان از تمامي پيشنهادها اطلاع دارند، لذا در اين نوع حراج، امكان تاثيرگذاري پويا بر ارزش‌گذاري‌هاي اشخاص وجود دارد. (اگر فردي ببيند كه ديگران معتقدند كه كالايي ارزش بيشتري دارد، ممكن است تحت تاثير قرار بگيرد و ارزش بيشتري براي آن كالا درنظر بگيرد) اما در حراج‌ مخفي با قيمت اول، در مقايسه با نوع انگليسي، پيشنهاددهنده‌ها كه از «نفرين برنده» آگاهند، با محافظه‌كاري بيشتري پيشنهاد مي‌دهند. همين مطلب در رابطه با حراج‌ هلندي نيز صادق است. در حراج مخفي با قيمت دوم نيز افراد نمي‌توانند در جريان حراج اطلاعات كسب كنند، اما از آن جا كه فرد برنده، قيمتي برابر با دومين پيشنهاد ارائه شده را مي‌پردازد، افراد شركت‌كننده در حراج، پيشنهادهاي خود را افزايش مي‌دهند تا زيرا مي‌دانند كه در صورت پايين‌تر بودن ديگر پيشنهادها، متحمل ضرر نمي‌شوند.
در واقع در هر دو نوع حراج هلندي و مخفي با قيمت اول، هيچ اطلاعاتي آشكار نگرديده و نيز فرد پيشنهاد دهنده قيمتي برابر با پيشنهاد خود را مي‌پردازد. بنابراين، از لحاظ حداكثرسازي درآمد، مهم نيست كه فروشنده كداميك از اين‌دو حراج را انتخاب مي‌كند، همچنين تفاوتي نمي‌كند كه آيا پيشنهاد دهنده‌ها، ارزش‌هايي مشترك براي كالاي مزبور قائلند يا اينكه ارزش‌ها، شخصي و مستقل هستند.
نقش ريسك‌گريزي چيست؟ در حراج مخفي با قيمت اول و حراج هلندي، ريسك‌گريزي سبب مي‌شود كه پيشنهاد دهنده‌ها، قيمتي را ارائه كنند كه از پيشنهادي كه در حالات ديگر مي‌دادند، اندكي بالاتر است. از آنجا كه افراد تنها يك فرصت براي ارائه پيشنهاد خود دارند، لذا ترس از اينكه مبادا كالاي مورد بحث را از دست دهند، سبب ارائه قيمت‌هاي بالا از سوي آنها مي‌شود. با اين حال، شركت‌كنندگان در حراج‌هاي انگليسي و ويكري، ترغيب مي‌شوند كه بي‌توجه به ريسك، ارزشي را كه واقعا براي كالاي مورد حراج قائل هستند، به عنوان قيمت آن پيشنهاد دهند.وقتي كه فروشنده‌اي در رابطه با استفاده از يكي از اين چهار نوع حراج اصلي تصميم گرفته باشد، مي‌تواند جهت به حداكثر رساندن درآمدش، تفاوت‌هاي زيادي را در شكل مورد نظر خود براي انجام حراج اعمال كرده و از آنها استفاده نمايد. اين مكانيسم‌ها مي‌تواند اثراتي عميق و غالبا دور از انتظار بر رفتار شركت‌كننده‌ها و در نتيجه بر نتايج حراج بگذارند. از جمله اين مكانيسم‌ها، مي‌توان قيمت‌ رزرو، اخذ هزينه ورود به حراج، اجازه ورود به شركت‌كنندگان مدعو، انتخاب نماينده جهت شركت در حراج، اعمال قوانين در رابطه با پيشنهادها و قوانين مربوط به پرداخت‌ها پس از بردن حراج حجم خريد و… را نام برد.

مثالي در مورد موفقيت و ناكامي در حراج
حراج‌هاي مربوط به پهناي باند بي‌سيم كه در سال 1994، توسط كميسيون ارتباطات فدرال (FCC) آمريكا برگزار شدند. مثال‌هاي مفيدي را از موفقيت و ناكامي در طراحي حراج ارائه مي‌كنند. در مزايده مربوط به اختصاص طيف خدمات ارتباطات شخصي (PCS)، چهار هدف عمده دنبال مي‌شد: 1) دستيابي به تخصيص بهينه طيف، 2) سرعت دادن به ساخت شبكه‌، 3) حصول تنوع در مالكيت و 4) افزايش درآمد. اهداف 1، 2 و 4 به واسطه هر گونه طراحي مناسب حراج برآورده مي‌شوند، زيرا فرد برنده، كسي است كه بيشترين ارزش را براي كالاي حراج شده قائل ‌باشد. مجوزهاي PCS، نمونه‌اي كلاسيك از كالاهاي با ارزش مشترك هستند، بدين معنا كه از ارزشي مشترك و بزرگ، اما نامشخص برخوردارند كه موجب به وجود آمدن مشكل «نفرين برنده» مي‌شوند.FCC، يك شبكه مفصل از قوانين را به وجود آورد تا اطمينان حاصل شود كه نتايج مطلوب به دست خواهند آمد. براي آن كه فرآيند كشف قيمت تسهيل شود، حراج مخفي، با قيمت اول و در چند مرحله برگزار شد. مجوزها كل ايالت‌ها را پوشش مي‌دادند و اين سبب مي‌شد در اين بازار، مكمل‌ها و جانشين‌هاي مهم و اساسي وجود داشته باشند. براي آن كه در حين حراج اين نكته به حساب آيد، حراج‌ها به صورت هم زمان برگزار شدند و همزمان به پايان رسيدند.(يعني همه حراج‌ها، در حال برگزاري بودند تا جايي كه ديگر هيچ پيشنهادي در رابطه با هيچ يك از آنها صورت نگرفت.) علاوه بر آن، بدان خاطر كه FCC مي‌خواست پيشنهاد دهنده‌ها از ابتدا در حراج مشاركت فعال داشته باشند قانوني را در رابطه با چگونگي عملكرد تحميل كرد. اين قوانين و ديگر قانون‌هاي پرتفصيل مشابه، به دقت با يكديگر متوازن شدند تا از حصول نتيجه مطلوب اطمينان حاصل شود. در نتيجه، حداكثرسازي درآمدها با موفقيت به انجام رسيد.
با اين وجود، حراج FCC در 1994، در راه‌رسيدن به متنوع‌سازي مالكيت به خطا رفت. FCC براي دستيابي به اين هدف، دو دسته (F,C) را براي بنگاه‌هاي كارآفرين شركت‌هاي تحت مالكيت زنان و اقليت‌ها و شركت‌هاي منطقه‌اي تعيين كرد. FCC، در اين راستا از يك طرح دقيق براي انجام حراج استفاده كرد و تنها اندكي تغيير را در آن اعمال نمود.شركت‌كنندگان در اين دو دسته ويژه، از اعتباري برابر با 25درصد مبلغ پيشنهادي برخوردار شدند. به اين معنا كه اگر آنها مبلغ هشتاد دلار را براي يك كالا پيشنهاد مي‌كردند، به گونه‌اي با آن رفتار مي‌شد كه گويي صددلار پيشنهاد كرده بودند. به علاوه، وديعه مورد نياز براي آنها، برابر با يك پنجم مقداري بود كه ديگران پرداخت مي‌كردند. نهايتا، يك طرح سخاوتمندانه مبني بر پرداخت قسطي به اين بنگاه‌ها ارائه مي‌شد. افراد شركت كننده در حراج، يك ماه وقت داشتند تا 10درصد از مبلغ پيشنهاد را فراهم آورند و تا هفت سال بعد، باقي مبلغ بايد پرداخت مي‌شد. بهره اين وام با نرخ مربوط به اسناد كوتاه مدت خزانه پرداخت برابر بود. متاسفانه، اين تغيير به ظاهر كوچك، اثرات ناگواري بر جاي گذاشت.
اين سياست پرداخت اقساط، در واقع با فراهم آوردن بيمه ارزان براي اشتباهات بزرگ در تخمين ارزش پهناي باند يا در مقابل كاهش ارزش باند خطر اخلاقي به بار آورد. (به مدخل «بيمه» رجوع كنيد). از آن‌جا كه در ابتدا تنها 10درصد ارزش تعيين شده پرداخت مي‌شود، اگر بعد از هفت سال، ارزش كالا مورد مزايده به كمتر از 90درصد قيمت مزايده مي‌رسيد، خريدار مي‌توانست به راحتي پرداخت را نكول كند. اين دقيقا همان چيزي است كه اتفاق افتاد. بنگاه‌‌ها، مجوزها را خريده و 10درصد سرمايه‌گذاري مي‌‌كردند و سپس، اگر ارزش مجوز به كمتر از 90درصد قيمت تعيين شده مي‌رسيد، اعلام «ورشكستگي» مي‌كردند. تقريبا تمامي شركت‌هايي كه در دسته‌هاي C يا F، در حراج سال 1994 به پيروزي رسيده بودند يا اعلام ورشكستگي كرده يا توسط يك شركت بزرگ‌تر خريداري شدند. در نهايت، پيگيري يك هدف جديد به صورت ناشايست توسط FCC، اين بخش از حراج را به كلي به نابودي كشاند. حراج‌هاي PCS، اگر چه به شدت دچار تغيير ساختار شده‌اند، امروزه نيز ادامه دارند.

 

نویسنده: لسلي آر.فاين

مترجم: محمد صادق الحسيني، محسن رنجبر

برگرفته: تارنمای روزنامه دنیــــــــــای اقتــــــصـــاد

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *