تحلیل در چارچوب هزینه فرصت

angelina jolieدر نگاه اول شاید عمل جراحی یکی از هنرپیشه‌های هالیوود، موضوعی پیش‏ پاافتاده و در حد مجلات زرد باشد، اما برای اقتصاد‌خوانده‌ها،‌ هر کنشی که انسان انجام می‌دهد می‌بایست برآمده از تحلیل هزینه- فایده‌ای باشد که در قالب آن فایده انجام کنش بیش از هزینه آن باشد. در قالب این تحلیل هزینه‌- فایده است که فرد می‌انگارد اگر کنش فعلی را انجام ندهد چه چیزی را به دست خواهد آورد و آیا آنچه می‌تواند از انجام ندادن کنش به دست آورد، بیشتر یا کمتر از انجام آن است. به عبارت دیگر وقتی کنشی انجام می‌شود که هزینه ‏فرصت آن کنش کمتر از منفعت آن باشد.

اگرچه اصطلاح هزینه ‏فرصت با نام اقتصاددان اتریشی وایزر گره خورده است، اما اولین بار در سال 1848 بود که فردریک باستیات، در مقاله «آنچه دیده می‌شود و آنچه دیده نمی‌شود» هزینه ‏فرصت را تشریح کرد. در واقع وقتی منابع محدود باشد،
هزینه ‏فرصت یک انتخاب یعنی ارزش بهترین گزینه‌ای که در صورت انتخاب گزینه، از دست می‌رود. فرض کنید بهترین انتخاب صورت گرفته باشد، در این حالت هزینه این انتخاب، منفعتی است که می‌شد از گزینه دومی که انتخاب نشده، به دست آورد. به عبارت دیگر هر گزینه هزینه‌ای دارد و آن هم منفعت بالقوه گزینه‌ای است که انتخاب نشده است. هزینه فرصت یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم اقتصاد است و رابطه میان انتخاب و منابع را تعیین می‌کند. تفکر در قالب هزینه ‏فرصت موجب می‌شود منابع به کاراترین شکل استفاده شود و هزینه و فایده هر انتخاب به خوبی تحلیل شود.
هزینه فرصت می‌تواند در تولید، مصرف و‌… نمود یابد. هزینه فرصت تعمیر خانه توسط خودش، یعنی زمان از دست رفته‌ای که می‌توانست مثلاً به مسافرت رود. برای داشتن تصویری از هزینه فرصت تولید، فرض کنید کشاورزی می‌خواهد در زمین خود محصولی کاشت و برداشت کند. گندم بکارد یا جو؟ فرض کنید در حالی که می‌تواند نیم تن گندم از زمینش به دست آورد یک تن جو بتواند از آن برداشت کند. انتخاب جو به معنی از دست دادن نیم تن گندم است و این هزینه ‏فرصت تولید گندم خواهد بود.
از سوی دیگر هزینه فرصت می‌تواند آشکار یا ضمنی باشد، بدین معنی که مثلاً اگر فردی بخواهد برای کارخانه خود تجهیزات بخرد، منفعتی که از گزینه دوم خود استفاده از مبلغ خرید می‌برد هزینه ‏فرصت آشکار است. اما وقتی فرد از قبل دارای تجهیزات باشد، نگهداری این تجهیزات دارای هزینه ‏فرصت ضمنی است، زیرا او می‌توانست با فروش آنها و استفاده از آن در جای دیگر کسب درآمد کند. هزینه فرصت تنها شامل هزینه پولی و مالی نمی‌شود، وقتی که از بین رفته است، تولیدی که صورت نگرفته است و کلاً هر چیزی که ایجاد‌کننده مطلوبیت باشد می‌تواند شاخصی برای تعیین هزینه ‏فرصت باشد. در نظر بگیرید فردی را که پزشکان به او گفته‌اند به خاطر بیماری قند مجبور به قطع پای خود است. هزینه ‏فرصت قطع پا می‌شود، داشتن پا تا زمانی که بیماری قند، به دار فانی مریض پایان دهد. این هزینه بسی کمتر است از منفعت نداشتن پا و ادامه حیات دادن. بنابراین در چنین شرایطی عقلانیت حکم می‌کند که بیمار پای خود را قطع کند و زنده بماند.
اما همیشه این گونه نیست که ارزیابی هزینه ‏فرصت برای همه یکسان باشد. وقتی فردی می‌خواهد در دانشگاه ادامه تحصیل دهد، هزینه فرصت او، ساعاتی است که باید در دانشگاه باشد و درس بخواند در حالی که می‌توانست به جای این که در دانشگاه باشد، سر کار رود و درآمد داشته باشد. او در چه صورتی به تحصیل ادامه می‌دهد؟ وقتی که حداکثر درآمدی را اکنون می‌تواند به دست آورد به عنوان هزینه فرصت کمتر از داشتن مدرک بالاتر و البته ارزش فعلی حقوق آتی بداند که با مدرکش می‌تواند کسب کند. در این مورد، ممکن است فردی تصمیم به ادامه تحصیل بگیرد و فردی دیگر بخواهد وارد بازار کار شود. به بیان دیگر اگرچه ممکن است رقم هزینه فرصت یکسان باشد اما این رقم برای هر فرد معنی خاصی دارد که روی تصمیم نهایی تاثیر می‌گذارد. اگر فردی نرخ تنزیل کوچکی نسبت به درآمدهای آتی داشته باشد و یا آن که ارزش مدرک تحصیلی برایش بسیار بالا باشد، هزینه فرصت تحصیل برایش کم خواهد بود و تصمیم به ادامه تحصیل می‌گیرد، اما ممکن است فرد دیگر کاملاً نظری عکس این داشته باشد.
هزینه فرصت را در قالب بازارها ببینید. به زبان ساده یک بنگاه زمانی تصمیم به فعالیت در یک بازار می‌گیرد که منفعت حاصل‌شده از این بازار حداقل به میزان حداکثر منفعتی باشد که بتوان از بازارهای دیگر کسب کرد. در شرایطی که همه بازارها در حالت رقابت کامل باشند، هزینه فرصت همه بازارها با هم برابر می‌شود و فرقی نمی‌کند که بنگاهی که می‌خواهد شروع به فعالیت کند در کدام بازار سرمایه‌گذاری کند. اصطلاحاً در تعادل بلندمدت سود اقتصادی فراتر از میزان مشخص سودی که تمامی بازارها به بنگاه‌ها می‌دهند، وجود ندارد و منفعت هر بازار دقیقاً برابر با هزینه ‏فرصت مشارکت در آن بازار است. هر چه به بازار انحصار کامل نزدیک می‌شویم سود اقتصادی بیشتر و بیشتر رخ می‌نماید.
با این توضیحات بیایید با نگاه به هزینه ‏فرصت، عمل جراحی هنرپیشه هالیوود را بررسی کنیم. بی‌تردید برای هنرمندان عرصه سینما زیبایی طبیعی یکی از فاکتور‌های مهم است. با این وصف هر انتخابی که منجر به نقض این فاکتور شود هزینه‌ای بیشتر برای هنرپیشه ایجاد می‌کند تا سایر زنان. بدین شکل می‌توان گفت هزینه فرصت جراحی مذکور برای هنرپیشه بیش از سایرین است. پس چرا او اقدام به انجام آن می‌کند؟ به دلیل آن که وی این فرصت را دارد تا این هزینه فرصت را کاهش دهد و در عین حال برای او مطلوبیت کاهش احتمال ابتلا به بیماری سرطان سینه بسی بیشتر از هزینه فرصت است؛ به خصوص آن که شاهد مرگ مادرش به واسطه این بیماری نیز بوده است و از این لحاظ کاهش احتمال بیماری از بالای 85 درصد به پایین‌تر از پنج درصد برای یک زندگی دوباره است. آیا زندگی دوباره نمی‌تواند هزینه‌های ناشی فقدان عضوی را برطرف کند؟ به هر رو شاید در هر مورد نتوان گفت واکنش هر فرد نسبت به هزینه‌های یک انتخاب چگونه است. در همین مورد شاید فرد دیگری حاضر به عمل جراحی نبود و معتقد بود حتی با وجود شانس بالای ابتلا به سرطان حاضر به نقص عضو نیست و در صورت رخ دادن بیماری،‌ اقدام به معالجه می‌کند. در این حالت نیز نمی‌توان انتخاب او را غیر‌عقلایی دانست زیرا وی با تحلیل هزینه – فایده و با توجه به مطلوب‌های خود گزینه دیگر را انتخاب کرده است. از این روی بار دیگر باید بر این مساله پافشاری کرد که هر چند میزان هزینه ‏فرصت هر انتخاب معلوم و مشخص باشد اما این عدد و رقم برای هر فردی یک معنی دارد و به عبارت دیگر تحلیل هزینه – فایده برای انتخاب یک گزینه امری درونی تلقی می‌شود که ذهن آدمی نیز در آن دخل و تصرف می‌کند.

 

منبع

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *