تحريم نفتي غرب – از جنگ 1948 تا جنگ 1967
تحريم نفتي غرب قطعا يكي از مهمترين تحولات سياسي و اقتصادي جهان در دهه هفتاد ميلادي است و اكثر مورخيني كه تقويم رويدادهاي قرن بيستم ميلادي را به رشته تحرير درآوردهاند، از اين رخداد به عنوان يكي از برجستهترين وقايع جهان ياد كردهاند.
يكي از ابعاد اهميت اين واقعه، استفاده از نفت به عنوان يك ابزار سياسي در روابط بينالمللي بود، پديدهاي كه تا آن تاريخ هرگز سابقه نداشته و پس از آن نيز به تصريح اكثر مورخين هيچگاه به وقوع نپيوست. موضوع تحريم نفتي غرب، از جمله نتايج چهارمين جنگ اعراب و اسرائيل بود؛ جنگي كه چون در روز عيد يهوديان به وقوع پيوست به «نبرد يومكيپور» مشهور شد و چون در ماه مبارك رمضان آغاز شد به «جنگ رمضان» معروف گشت.
جنگ رمضان
جنگ رمضان بعد از جنگهاي 1948 و تشكيل اسرائيل، 1956 كانال سوئز، 1967 شش روزه، چهارمين جنگ عمده ميان اعراب و رژيم صهيونيستي محسوب ميشود. اين جنگ روز 14 مهر 1352 (هشتم ماه رمضان 1393/ ششم اكتبر 1973) با تهاجم نيروهاي مشترك مصر و سوريه به اسرائيل آغاز شد و به مدت سه هفته به طول انجاميد. ابتدا نيروهاي ارتش مصر با نقب در زير كانال سوئز و رخنه در ديوار دفاعي «بارلو» كه اسرائيل اطمينان فراواني به استحكام آن داشت و سپس پل زدن بر روي كانال، از آن گذشته و با يك حمله سريع و شجاعانه وارد صحراي سينا شدند. همزمان با اين عمليات، سوريها نيز با تعرض نظامي وسيع خود موفق شدند، منطقه جولان را از اشغال صهيونيستها آزاد سازند.
دو كشور عربي درگير در جنگ، به تلافي شكست قبلي خود در جنگ 6 روزه 1967 به نيروهاي اسرائيلي تلفات و صدمات زيادي وارد آوردند، اما قواي اسرائيل كه در تنگنا مانده و ابتكار عمل را به كلي از دست داده بودند با كمكهاي نظامي سريع آمريكا پيروزيهاي اوليه مصر را به شكست مبدل كردند و نيروهاي مصري را تا غرب كانال سوئز به عقب راندند. در پايان اين جنگ منطقه جولان از سوريه و سينا از مصر، كماكان در اختيار صهيونيستها باقي ماند. چهارمين جنگ عمده اعراب و رژيم صهيونيستي سرانجام با تلاش سياسي آمريكا و شوروي خاتمه يافت، اما چند ماه پس از پايان اين جنگ گلداماير رييس دولت اسرائيل تحت فشارها و مخالفتهاي داخلي به خاطر صدمات شديدي كه در جنگ به رژيم صهيونيستي وارد شده بود، در 21 فروردين 1353 از مقام خود استعفا داد.
تحريم نفتي
دو روز پس از شروع جنگ يعني روز 16 مهر 1352، قرار بود جلسهاي با حضور وزيران كشورهاي صادركننده نفت ـ اوپك ـ و كمپانيهاي بزرگ نفتي در وين تشكيل شود. دستور اين جلسه تجديد نظر كشورهاي عضو اوپك در بهاي جهاني نفت و تصميم جدي آنان براي افزايش قيمت و كاهش سقف توليد نفت به عنوان راهكاري در مبارزه با دولتهاي حامي اسرائيل بود. در آن زمان بخش اعظم توليدات اوپك روانه كشورهاي صنعتي غرب ميشد. در اجلاس وين نمايندگان كمپانيهاي نفتي غرب، خود را براي افزايش حداقل 10درصد بر بهاي نفت آماده كرده و بعضي از آنها در رايزنيهاي خود با هياتهاي نفتي اوپك اصرار داشتند كه افزايش بهاي نفت از ده درصد فراتر نرود، اما اين پيشنهاد با پاسخ يكپارچه اعضاي اوپك رد شد. نمايندگان كمپانيها در دومين جلسه مذاكرات وين، با توجه به شرايط حاد جهاني پيشنهاد افزايش 15درصد بر بهاي نفت را عنوان كردند كه به نظر خود آنها پيشنهاد سخاوتمندانهاي به نظر ميرسيد، ولي نمايندگان كشورهاي صادركننده نفت كه شرايط زماني را درك ميكردند، حاضر به قبول اين پيشنهاد نيز نشدند و در ميان شگفتي نمايندگان كمپانيها اعلام نمودند كه به نظر آنها قيمت نفت بايد دو برابر بشود. نمايندگان كمپانيها تشكيل جلسه ديگري را براي اعلام نظرات نهايي خود خواستار شدند و سرانجام پيشنهاد اوپك را نپذيرفتند.
در اجلاس فوقالعاده وزيران دارايي و نفت اوپك كه در 29 مهر 1352 و در بحبوحه جنگهاي اعراب و اسرائيل، در كويت تشكيل شد، اوپك براي اولين بار به طور يكجانبه قيمت نفت را بين هفتاد تا هشتاد درصد نسبت به انواع نفت خام صادراتي افزايش داد و به موازات آن كشورهاي عربي صادر كننده نفت (به استثناي عراق) صدور نفت به كشورهاي حامي اسرائيل و در راس آنها آمريكا را تحريم كردند.
توليد نفت كشورهاي عربي با اعلام اين تحريم تا 25درصد كاهش يافت و افزايش توليد در كشورهاي ديگر صادر كننده نفت از جمله ايران، براي پركردن جاي خالي نفت صادراتي كشورهاي عربي كافي نبود. در نتيجه، افزايش بيسابقه قيمت نفت كه در آغاز به نظر ميرسيد براي كشورهاي مصرف كننده غير قابل قبول و غير قابل هضم باشد، با كاهش توليد و صدور نفت «جا افتاد» و حتي در بازارهاي آزاد نفت اروپا، نفت به قيمت بيشتري فروخته شد.
پذيرش اولين افزايش يك جانبه قيمت نفت از طرف كشورهاي صادر كننده نفت كه مطبوعات و رسانههاي خبري غرب آن را اولين «شوك نفتي» خواندند، زمينه را براي دومين شوك نفتي فراهم ساخت و در كنفرانس وزيران نفت و دارايي اوپك كه در اول دي 1352 در تهران تشكيل شد، اوپك تصميم گرفت قيمت نفت را به حدود دو برابر بهاي تعيين شده در ماه مهر افزايش دهد كه در مقايسه با بهاي نفت در نيمه اول سال 1352 نزديك به چهار برابر بود.
پس از اين رويداد در تهران تبليغات گستردهاي به حمايت از اقتدار اوپك و عليه رژيم صهيونيستي و حاميان غربي آن به راه افتاد، ولي حكومت شاه كه خود سازمان دهنده اين تبليغات بود، نه تنها در خفا قدمي در جهت تحريم نفتي غرب بر نداشت، بلكه با افزايش بيسابقه و غيررسمي توليد نفت خود تلاش كرد تا به مقابله پنهان با نتيجه تصميمات اوپك برخيزد. علاوه بر اين ايجاد يك خط هوايي ميان تهران و تلآويو براي ارائه خدمات فني به هواپيماهاي اسرائيلي و سوخترساني به جنگندههاي اسرائيلي در فرودگاه تهران، از خدمات موثر حكومت پهلوي به رژيم صهيونيستي در خلال جنگ رمضان بود.
فشار بر اوپك
براساس گزارش مطبوعات اسرائيل و همچنين مندرجات اسناد سري و محرمانه لانه جاسوسي آمريكا در سالهاي پاياني دهه چهل و نيمه اول دهه پنجاه، 75درصد نفت مصرفي اسرائيل يعني حدود 150هزار بشكه در روز به وسيله ايران تامين ميشده است.
دولت ايران از طريق نفتكشهايي با پرچم ليبريا نفت را به بندر اسرائيلي «ايلات» منتقل ميكرد. چهرههايي مانند نيمرودي، ادموند روچيلد و ديگر افرادي كه در روابط متقابل تهران و تلآويو فعال بودند، نقش موثري در حفظ و توسعه مناسبات پنهان حكومت شاه با اسرائيل داشتهاند.
در چنين شرايطي تبليغات ضد صهيونيستي محافل خبري و سياسي ايران در جريان اجلاس اوپك در تهران و 4 برابر شدن بهاي نفت، بسيار مضحك مينمود. با اين همه چهار برابر شدن قيمت نفت آن هم در عرض سهماه، وحشت زيادي در كشورهاي مصرفكننده نفت، اعم از كشورهاي صنعتي و پيشرفته و ممالك جهان سوم به وجود آورد، زيرا در اين تاريخ روزانه در حدود سيميليون بشكه نفت در كشورهاي عضو اوپك استخراج ميشد كه بيش از نود درصد آن به بازارهاي غربي صادر ميگرديد. توليد نفت كشورهاي غير عضو اوپك (به استثناي شوروي و كشورهاي كمونيست كه نفت توليدي آنها در كشورهاي بلوك شرق مصرف ميشد) در اين تاريخ از پانزدهميليون بشكه در روز تجاوز نميكرد كه كمتر از نصف توليد روزانه اوپك بود. به اين ترتيب بيش از شصتدرصد انرژي مورد نياز جهان از طرف كشورهاي عضو اوپك تامين ميگرديد. مردم كشورهاي واردكننده نفت در زمستان 1352 با سختيهاي زيادي روبهرو شدند كه به مشكلات رفت و آمد و صفهاي طويل در برابر پمپهاي بنزين و سردي خانهها به علت كمبود مواد نفتي و صرفهجويي در مصرف گازوئيل دستگاههاي حرارتي از آن جمله بود.
از سال 1353 كشورهاي بزرگ صنعتي و كمپانيهاي نفتي غرب تلاش كردند تا از يكسو وحدت داخلي اوپك را در هم بشكنند و از جانب ديگر با تمهيدات اقتصادي خود زيانهاي ناشي از افزايش بهاي نفت را تخفيف دهند. اين تمهيدات بر سه اصل زير استوار بود:
1ـ افزايش تدريجي قيمت محصولات صنعتي و كالاهاي آمريكايي و اروپايي كه افزايش قيمت نفت را به تدريج خنثي مينمود. به طوري كه كشورهاي صادر كننده نفت در سالهاي آخر دهه 1970 مجبور ميشدند كالاهاي صنعتي و فرآوردههاي كشاورزي مورد نياز خود را به چندين برابر قيمت قبل از افزايش قيمت نفت خريداري نمايند.
2ـ صرفهجويي در مصرف نفت، از طريق استفاده بيشتر از منابع ديگر انرژي مانند نيروي اتمي و زغال سنگ و تبديل اتومبيلها و ماشينهاي پرمصرف به اتومبيلها و وسائل كم مصرف.
3ـ توجه به كشورهاي ديگر داراي منابع نفتي كه عضو اوپك نيستند مانند مكزيك و كمك به استحصال هر چه بيشتر نفت از اين كشورها و همچنين سرمايهگذاري در منابع جديد نفتي مانند درياي شمال انگليس كه با افزايش قيمت نفت، صرف هزينه براي استحصال نفت از اين منابع مقرون به صرفه بود.
با اتخاذ چنين تدابيري بود كه سهم كشورهاي عضو اوپك در بازارهاي نفت تحت كنترل قرار گرفت.
اقدام ديگر دولتهاي غربي، سرازير كردن سلاحها و جنگافزارهاي توليدي خود به كشورهاي خاورميانه با هدف جمعآوري دلارهاي نفتي اين كشورها بود. به موجب آمارهاي موجود حدود 40درصد از بودجه برنامههاي 5 ساله عمران پنجم (1357ـ 1352) ايران نصيب ارتش و خريد جنگافزار شد.
در اين مدت درآمدهاي نفتي ايران از 8/4ميليارد دلار در 1352 به 5/18ميليارد دلار در 1353، 9/18ميليارد دلار در 1354، 5/20ميليارد دلار در 1355 و 7/20ميليارد دلار در 1356 رسيده بود.
واردات گسترده اسلحه در كشورهايي مانند ايران و عربستان، سبب باز گرداندن دلارهاي نفتي به غرب گرديد. علاوه بر اين آمريكا در ميان كشورهاي غربي با توسعه عمليات اكتشافات و استخراج نفت در داخل تلاش كرد تا با اثرات اقدام اوپك به مقابله برخيزد.
از جمله اقدامات غربيها به طور اعم و آمريكاييها به طور اخص براي مبارزه با اوپك، نفوذ در اين سازمان و ايجاد اختلافات سياسي ميان اعضا با هدف تاثيرگذاري بر تصميمات اقتصادي آنها بود. اين راهكار سبب شد تا سازمان كشورهاي صادركننده نفت ـ اوپك ـ نتواند طي سه دهه پس از پايان تحريم نفتي، منشا اقدام جديد و موثري عليه غرب شود.
آژیر «فیدوس»
امروزه وقتی افراد ميخواهند در ساعت مشخصی از صبح بیدار شده و در محل کار خود حاضر شده یا به برنامه خاصی برسند؛
از زنگ ساعت یا زنگ بیدار باش تلفن همراهشان استفاده ميکنند، اما در غیاب چنین تکنولوژیهایی در گذشته نه چندان دور در مناطق نفت خیز ایران صدای «فیدوس» زنگ بیدار باش و اعلام وقت برای افراد بیشماری بود که کار در صنعت نوپای نفت ایران را برگزیده بودند.
آژیر «فیدوس» هنوز در اذهان بسیاری از افراد که تاریخ و گذشته نفت محسوب ميشوند، بانگ بیدار باش صبح و آغاز کار در تاسیساتی است که با زحمات همین افراد امروزه عمری یکصد ساله یافته است. عمر یکصد سالهای که به سادگی سپری نشد. مشخص نمودن و تفهیم ساعت کار به کارکنان؛ یکی از مشکلات آغاز فعالیتهای صنعت نفت در مناطق نفت خیز بود، اما نفت در آغاز راه بود و نظم لازمه تثبیت و ماندگاری آن.
در آن روزگار «ساعت» برای بسیاری از افراد دستگاهی لوکس و اشرافی محسوب ميشد که طبقات متوسط و فقیر جامعه نه نیازی بدان داشتند و نه یارای خریدنش را ! و کارگران صنعت نفت از میان همین افراد بودند.
کارگران موسمی، چوپانان و کشاورزانی که در مدت حضور در قشلاق به کار شرکت تن ميدادند و با فرا رسیدن فصل کوچ ماندن برای آنان بسیار سخت بود و شگرد متولیان صنعت نفت برای فایق آمدن بر این مشکل ایجاد جذابیت بود و تشویق کارگران موسمي برای ماندن و کارکردن.تشویقها و جذابیتهای ایجاد شده به مرور موثر افتاد و صنعت نفت دارای کارگرانی گردید که حاضر بودند بمانند و کار کنند، اما کار هم ميبایست دارای نظم و ترتیب ميشد و بدین گونه بود که لزوم وجود وسیلهای برای ایجاد نظم کاری در دستور کار قرار گرفت.
خانهها و کپرهای کارکنان در نزدیکی پالایشگاهها و کارخانجات بود و راهکار مد نظر این بود که با صدای آژیر گونهای بتوان این نظم را بهوجود آورد. بدین گونه بود که در ابتدا سوتهای مکانیکی که با جریان فشار باد کار ميکردند و مدتی بعد نمونههای الکتریکی این سوتها در تاسیسات نفتی بکار گرفته شدند تا کارگران صنعت نفت خود را به رعایت ساعات کار عادت دهند. آغاز نصب و استفاده از این آژیرها در مسجدسلیمان و آبادان بود و به تدریج با کشف و بهره برداری و ایجاد مناطق جدید نفتی؛ درجاهای دیگر نیز مورد استفاده قرار گرفتند. بیشتر نمونههای تهیه شده بدین منظور نیز آژیرهای ساخته شده در کارخانجات SECOMAK بودند که دارای تجربهای فراوان در این زمینه بود. آژیرها بر فراز تاسیسات نفتی قرار گرفتند تا صدای آن در منازل کارگران به خوبی شنیده شده و آنان را به کار روزانه فرا خوانی نماید.
به وسیله همین آژیرها؛ که در آبادان به آنها «فیدوس» و در مسجدسلیمان ؛ به گویش بختیاری؛ تحت عنوان «شیت کارخونه» (سوت کارخانه) از آنها یاد ميکردند ؛ کارگران متوجه شروع و پایان زمان کار خود ميشدند.
قيرشوها
قیرشوها آدمهایی بودند که قیر میشستند. اینها بعدها تبدیل به یک صنف شدند.البته زیاد تند نرویم! اول اجازه بدهید به 50، 60 سال پیش سری بزنیم و بعد سر فرصت، داستان قیرشوها را بازگو کنیم:همان طور که میدانید انگلیسیها به دنبال نفت سیاه و سایر فرآوردههای روغنی اعلا بودند!
البته آن زمان جنگ متفقین هم در حال وقوع بود، ولی مردم صرف نظر از مسائل سیاسی و نظامی موجود، خوشحال بودند، چون کار و مشاغل زیادی ایجاد شده بود.در آن زمان، هندیها هم همراه انگلیسیها بودند. همه چیز خوب پیش میرفت. کشتیهای بزرگ و کوچک در کنار اسکلهها پهلو میگرفتند و تا دلشان میخواست غذا و مهمات خالی میکردند.تعداد قابلتوجهی از مردم بومی شهر به عنوان کولی(kooli) در بنادر سرگرم کار بودند. کولیها افرادی بودند که روی دوش خود «بار» میگذاشتند و از کشتی به بندر حمل میکردند.در عرض چند ماه، ساختمانهای پیشساخته بالا رفت و چادرهای عجیب و غریب توسط هندیان برافراشته شد.انگلیسیها در بدو ورود، جهت کسب محبوبیت و مقبولیت، در عوض بشکههای نفت، به کودکان و حتی بزرگسالان، شکلات، کاکائو و بیسکویتهای ساخت لندن هدیه میدادند…مردم هم از این ماجرا بدشان نمیآمد.عبدالزهرا که آشپز خصوصی یکی از همین آقایان بود هر 2 هفته یکبار جعبه بزرگی از این تنقلات را دریافت میکرد و از آن جایی که آدم دست و دلبازی بود تمام آن را در همان روز میان اقوام و خویشاوندان قسمت میکرد.مدتی بعد، انگلیسیها نیروی انسانی کم آوردند و با جارچیانی که در اختیار داشتند از مردم بومی شهر دعوت به همکاری کردند.کارگرانی که با انگلیسیها کار میکردند، نسبتا وضع مادی خوبی داشتند به همین دلیل به محض استخدام یک بومی، خانواده نامبرده، موظف به دادن شیرینی و دعوت از اهالی دور و نزدیک جهت شرکت در یک ولیمه رسمی بودند.در ابتدا کارگران ورود و خروج معمولی داشتند. هر وقت کارشان تمام میشد به خانه میرفتند. هر 2 هفته یکبار هم حقوق خود را از کارفرمای مربوطه دریافت میکردند، ولی مدتی بعد انگلیسیها متوجه شدند که تعدادی از کالاهای حساس مثل قطعات موتور، تسمههای گران قیمت…از انبار کم میشود. پس از این ماجرا آنها اعلام کردند که تکرار این قبیل اتفاقات منجر به اخراج کارگران خواهد شد. تعدادی از کارگران اخراجی، مجددا در سایر قسمتهای مستقر در شهر جذب میشدند.آن زمان شناسنامه یا کد ملی و نظیر اینها نبود. کارگر اخراجی پس از افتادن آبها از آسیاب، با اسم و مشخصات دیگری به کار باز میگشت. در آن جا بیشتر افراد 2یا 3 اسم داشتند. یک اسم رسمی، یک اسم خانگی و بعضا یک اسم مستعار که مخصوص دوستان و رفقای نزدیک آنها بود. بر همین اساس انگلیسیها تصمیم گرفتند که با این ماجرا برخورد جدی داشته باشند.پس از کمی کش و قوس سرانجام اعلام کردند که علاوه بر اخراج از کار و محرومیت از مواهب ویژه، سارقین را در قیر مایع فرو برده و سپس رها خواهند کرد.
منابع:
ـ پژوهه صهيونيست، مركز مطالعات فلسطين.
ـ هفت خواهران نفتي، انتشارات اميركبير، آنتوني سمسون.
ـ نفت، تنها و آخرين شانس خاورميانه، انتشارات اميركبير، نيكلاسركيس، مترجم: دكتر ارسلان ثابتسعيدي.
ـ سقوط، مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي.
– سایت بزرگداشت یکصدسالگی نفت ایران
برگرفته: دنیای اقتصاد
Hits: 0