اصطلاح «جابهجایی وسیله و هدف» حتماً به گوشتان خورده است؛ یکی از اشتباهات کلاسیک و پرتکرار در مدیریت که کتابها و مقالات مدیریتی بارها ما را از آن بر حذر داشتهاند همین مسئله جابهجایی وسیله و هدف است. این مسئله وقتی رخ میدهد که ما فراموش کنیم اهداف نهایی ما چیست و وسایل دستیابی به هدف را در اولویت قرار دهیم و بهگونهای رفتار کنیم که گویی همین وسایل و شیوههای دستیابی به هدف خود هدف اصلی هستند. برای مثال صاحبنظران مدیریتی بارها گوشزد کردهاند که رسمی سازی و بروکراتیزه کردن امور، وسیلهای است که برای دستیابی به هدف اصلی سازمان (مثلاً سودآوری یا بهبود رفاه عمومی) آفریده شده است و همیشه باید در پرتو این هدف مورد بررسی و بازبینی مجدد قرار گیرد ولی در بسیاری از سازمانها همین رسمی سازی، بیچونوچرا و بدون توجه به تأثیر بر میزان اثربخشی سازمان، مجدانه پیگیری میشود.
آیا میتوان از این منظر، نوآوری سازمانی را مورد بررسی قرار داد؟ یعنی از منظر وسیله و هدف و خطای فکری ملازم با آن؟ یافتههای پژوهشگران در این رابطه نشان میدهد که نوآوران موفق چندان به فکر نوآوری نیستند! هرچند این جمله در ظاهر متناقض مینماید ولی این پژوهشگران پس از بررسی بلندمدت تعدادی از سازمانها و افراد نوآور به این نتیجه رسیدند که دغدغه اصلی این سازمانها و افراد خلاقی که در سازمانها دست به نوآوریهای بزرگ میزنند در اصل حل مسائل سازمانی است. آنچه آنها در سر دارند ارائه راهحلهای موجه برای حل مسائل سازمانی است و نوآوری در اینجا یک محصول فرعی است که درنتیجه تلاش آنها برای حل مسائل ممکن است به وجود آید.
درواقع نوآوری برای اینگونه سازمانها وسیلهای است برای حل مسائل سازمانی. علت تأکید اینگونه سازمانها بر نوآوری و سرمایهگذاری برای آن نیز همین است. کافی است نگاهی به شرکتهایی که به خلاقیت و نوآوری معروف هستند، مانند اپل، بیندازید تا متوجه شوید نوآوریهای آنان درست مسائل سازمانی و نیازهای مشتریان را هدف قرار دادهاند و با حل این مسائل است که برای مشتریان ارزشآفرینی میکنند.
Hits: 0