us-ecoقبل از هرچیز باید بگویم که منبع بخش عمده ای از داده های آماری که دراین نوشته مورد استفاده من قرارگرفته است کتاب « سیاره پونزی»است که میچ فیرشتاین نوشته و در ۲۰۱۲ برای اولین بار چاپ شده استمنابع دیگررا به جای خویش به دست خواهم داد.

 

طرح پونزی:

برای این که بتوانیم وضعیت کنونی اقتصاد امریکا و شماری دیگر از اقتصادهای سرمایه داری را بهتر درک کنیم باید ابتدا به ساکن مختصری درباره طرح پونزی بگویماین طرح که نامش را از یک امریکائیایتالیائی تبار به میراث برده است طرحی است که ممکن است دیرو زود داشته باشد ولی سوخت و سوز نداردیعنی سرانجام فرو می پاشدواما همان طور که گفتم چارلز پونزی یک امریکائی ایتالیائی تبار است که در نوامبر ۱۹۰۳ درحالی که فقط ۲.۵ دلار پول نقد داشت به بوستون رسیدابتدادریک رستوران کار می کرد و از ظرفشوئی به گارسونی رسید ولی چون سریک مشتری کلاه گذاشت اخراج شدبعد کارمند بانک شد ولی بانک ورشکست و بعد به خاطر تقلب درصدور یک چک به زندان رفتپس آن گاه مدتی درتجارت انسان– قاچاق مهاجران غیر قانونی ایتالیائی– شرکت کردو سراززندان در آوردمدتی بعد ازدواج کرد و بعد یک بنگاه بازاریابی ایجاد کرد که آن هم دوام نیاوردتا این که روزی نامه ای از اسپانیا دریافت کرد که حاوی چند کوپن ارسال جواب بین المللی۱ بودکار این کوپن ها این بود که اگر شما ساکن اسپانیا بودید می توانستید از این کوپن ها خریداری کرده برای دوستان و آشنایان خود درخارج از اسپانیا بفرستیدو آنها می توانستند از آن برای ارسال نامه و بسته های پستی به شما استفاده کنند و از پست خانه محلی تمبر خریداری نکنندتازه جنگ جهانی اول به پایان رسیده بود تورم بدهی جنگ و شیوع انفلوآنزا باعث شد که قیمت مقایسه ای این کوپن ها به شیوه خاصی تغییر کندبرای مثال پونزی دریافت که قیمت این کوپن ها در ایتالیا ۲۵% بهای اسمی شان در امریکاستیعنی اگر ۱۰ دلار صرف خرید این کوپن ها در ایتالیا می شد ارزش اسمی اش درامریکا ۴۰ دلار بودپونزی که درعین حال آدم زیرکی هم بود امکان « سودآوری» را زیاد دانستاز کارش استعفا دادمقداری پول قرض کرد و پول را برای دوستان و بستگان خود درایتالیا فرستاد و از آنها خواست برایش از این کوپن ها خریده و کوپن ها را برایش به امریکا بفرستندبه محض دریافت آنها کوشید آنها را نقد کنداگرچه این کوپن ها قابل خرید وفروش بود ولی مقررات دست و پاگیر بوروکراسی کار را دشوار کرده بودپونزی ولی ناامید نشدبه دوستانش دربوستون مراجعه کرد و ضمن توضیح وضعیت کوپن ها به آنها وعده داد که هر وامی که به او بدهند او بعد از سه ماه دو برابر آن را پس می دهدبعضی از دوستان داستان را باورکردند و پونزی « بنگاه مبادله اوراق بهادار» را ایجاد کرددرحالی که فعالیت عمده اش دادوستد تمبرهای پستی بودوعده های پونزی تمامی نداشتبه هرکسی که مشتری تازه ای معرفی می کرد حق کمیسیون قابل توجهی می پرداختدرفاصله ۵ماه تا مه ۱۹۲۰ پونزی بیش از ۴۰۰ هزار دلار درآمد داشت که به پول امروز ۲۰ میلیون دلار می شوداگرسرمایه گزاری می خواست طرح را ترک کند مشکلی نبودپونزی به وعده وفا می کردالبته گفتن دارد که اگرچه این تمبرها هرگز خرید وفروش نشد ولی پونزی با پولی که از سرمایه گزاران تازه می گرفت به سرمایه گزاران قبلی سودهای افسانه ای می پرداختروشن است همه کسانی که پول خود را پس می گرفتند به صورت عاملان مبلغ این طرح در جامعه در می آمدندکار پونزی رونق گرفتطولی نکشید که دریک بانک بوستون پونزی ۳ میلیون دلار ودیعه گذاشت و بعد سهام دار همان بانک شدبرای خود یک قصر باشکوه خرید و زندگی لوکس و تشریفاتی داشتوقتی یک نویسنده محلی درروزنامه ای وجاهت قانونی کارهای پونزی را به پرسش گرفت پونزی به دادگاه شکایت برد و ۵۰۰ هزار دلار غرامت گرفتهمه چیز به نظر کار می کردهمه کسانی که پولشان را می خواستند پولشان پرداخت می شد و خود پونزی هم زندگی پرهزینه ای داشت ولی واقعیت این است که طرح هائی از این نوع عمر محدودی دارند و دیر یا زود کشتی شان به گل می نشیندکوپن های بین المللی تنها نقش تبلیغاتی داشتند و کاری که پونزی می کرد این که پول های دریافتی را به ودیعه در بانک می گذاشت و ۵% بهره می گرفت ولی به صاحبان پولها وعده ۵۰%بهره درهر ۴۵ روز می دادهزینه چشمگیر زندگی هم بودواقعیت این که بخش بدهی حسابها هر ۴۵ روز ۵۰% بیشتر می شد و بخش دارائی ها هم به خاطر ولخرجی های پونزی آب می رفت و کمتر می شدناگفته روشن است که این طرح قابل دوام نبودو نمی توانست ادامه یابدبنگاه پونزی سرانجام ورشکست شدخیلی ها پس انداز زندگی خود رادراین میان از دست دادندکسانی هم بودند که خانه های خودرا گرو گذاشته وام گرفتند و پول را به پونزی پرداخت کرده بودنداین خانه ها هم از دست رفتدر۱۲ اگوست ۱۹۲۰ پونزی خود را به مقامات دولتی تسلیم کرد و پس از محاکمه به ۵ سال زندان محکوم شدهمین که از زندان آزاد شد این بار به شکایت ایالت ماساچوست دادگاهی شد و به ۷ سال زندان محکوم گشتاز جزئیات بیشتر چشم پوشی می کنم ولی در ژانویه ۱۹۴۹ در فقر و نداری مطلق و به عنوان یک شخص گمنام دربیمارستانی در ریودوژانیرو درگذشت.

غرض از بازگفتن خلاصه زندگی نامه چارلز پونزی این بود که چه شد که نامش در تاریخ باقی ماندو اما مشخصه های طرح پونزی کدام است۲؟

یک طرح پونزی معمولا هر نوع ماجراجوئی مالی است که سود ودیعه گذاران با اصل پول ودیعه گذاران تازه تامین مالی می شودتازمانی که جریان ودیعه گذاران تازه ادامه می یابد یک طرح پونزی تداوم می یابدهمین که این جریان به دست انداز می افتد طرح پونزی هم فرو می پاشد.

درنگاه اول ممکن است براین باور باشید که ودیعه گذاران هوشمند نبودند و در نتیجه هرآن چه برسرشان آمد سزاوارشان بودولی با پیچیدگی بازارهای مالی طرح های پونزی هم پیچیده ترشده اند و به همین دلیل تکرار می شوند و ادامه می یابندیکی از نمونه های جدیدتر طرح پونزی را برنی مادوف اجرا کرد که در ۲۰۰۸ شاهد فروپاشی امپراطوری مالی اش بودیمزیان ودیعه گذاران درطرح مادوف ۱۸ میلیارددلار بود و اگر پونزی به ۵ سال زندان محکوم شد مادوف را به ۱۵۰ سال زندان محکوم کرده اندبرخلاف پونزی مادوف مقام و موقعیت برجسته ای در بازارهای مالی داشترئیس هیئت مدیره انجمن دلالان اوراق بهادار و عضو هیئت مدیره انجمن صنایع اوراق بهادار و رئیس هیئت مدیره نزدک بوداگرچه طرح او اندکی پیچیده تر بود ولی اصل اساسی همان بودسود ودیعه گذاران از ودیعه های تازه پرداخت می شد نه از سودهای به دست آمده در نتیجه فعالیت های مالی واقتصادیاگر نظام نظارتی موثری وجود داشته باشد یافتن طرح های پونزی بسیار ساده است چون بخش بدهی متورم می شود و بخش دارائی همیشه کمبود دارد.

آنچه برای بخش دوم این یادداشت لازم است ترسیم خطوط کلی یک طرح پونزی است که اکنون در اقتصاد جهان شاهد ظهور و بزرگتر شدنش هستیم.برای نشان دادن این طرح من از اقتصاد امریکا شاهد می آورم و اضافه کنم که اگر وضعیت در شماری دیگر از اقتصادهای معتبر سرمایه داری بدتر نباشد بهتر هم نیست.

چرا از طرح پونزی سخن می گویم؟

  • دارائی های ناکافی و اغلب غیر قابل توصیف و ارزیابی

  • کمبود نظام حسابداری موثر وبکارگیری حسابداری متقلبانه

  • نظارت ناکافی و غیر موثر و کنترل زدائی گسترده در اقتصاد جهان

  • زمینه فرهنگی ثروتمند شدن آنی و باور به این که آدم هرچه حریص تر باشد بهتر است.

  • ظرفیت غیرقابل تصور برای فریب خویش و دیگران

با این مقدمه برسم به حرف اصلی این یادداشتها

آنچه درباره اقتصاد امریکا به شما نمی گویند؟

باغالب شدن بخش مالی دراقتصادسرمایه داری ما شاهد ظهور وپیدایش یک طرح پونزی گسترده دراقتصاد جهان هستیممنظورم از طرح پونزی هم به گردن گرفتن تعهدات مالی بسیارزیاد است که به گمان من دولت ها قادر به ادای این تعهدات نیستند و دیریا زود زمان حساب پس دادن فرا خواهد رسید.همان گونه که به اختصار در تجربه پونزی و مادوف دیدیم در پیوند با طرح پونزی پرسش اساسی این نیست که آیا این طرح فرومی پاشد یا خیر بلکه سئوال اساسی این است که این طرح کی فرو خواهد پاشید و همین پرسش در باره اقتصاد جهانی که این طرح را تجربه می کند صادق است.

من براین باورم که بخش اول این طرح در سپتامبر ۲۰۰۸ فروریخته است وقتی لی من برادرز اعلام ورشکستگی کردالبته پیش از آن بر استرنر هم ورشکست شده بود ولی ورشکستگی لی من برادرز از قماش دیگری استکل دارائی های این بانک ۶۳۹ میلیارددلار بود و کل بدهی ها هم ۷۶۸میلیارددلار یعنی بانک نزدیک به ۱۳۰ میلیارددلار کسری داشتدرهفته ها و ماه های پس از ورشکستگی لی من برادرز خبرهای ناگوار دیگری هم از راه رسیدجنرال موتورز، گلدمن ساکس، سیتی گروپ، مریل لینچ و سرانجام AIG شرکت بیمه غول پیکر امریکا هم به کمک های اضطراری دولت نیازمند شدندفقط جلوگیری از ورشکستگی کامل AIG برای مالیات دهندگان امریکائی ۱۸۳ میلیارد دلار هزینه در برداشتاین مشکلات به امریکا محدود نبوددرانگلیس و ایرلند و شماری دیگر از کشورها شاهد همین ورشکستگی ها هم بودیماگر چه مرحله اول به آخر رسیده است ولی به نظر می رسد یک طرح پونزی به مراتب عظیم تری شکل گرفته است که مثل هر طرح پونزی دیگری سرانجام فرو خواهد پاشید.

وقتی لی من برادرز ورشکست شد و نظام مالی جهانی را به زلزله انداخت کل بدهی بانک حدود ۰.۷۷ تریلیون دلار بود درازایش بانک ۰.۶۴ تریلیون دلار دارائی داشتحالا ایتالیا را داریم با ۲ تریلیون دلار بدهی و بدهی ژاپن هم ۱۰ تریلیون دلار است و البته امریکا و انگلیس را هم داریم که بدهی شان به مراتب بیشتر است که به آن می رسیمبرآوردرسمی کل بدهی امریکا ۱۴ تریلیون دلار استاین رقم را به خاطر داشته باشید چون به آن باز خواهیم گشت.

تا به همین اواخر– یعنی حدودا تا ۱۹۸۰- بدهی دولت ها تقریبا درهمه کشورها به شیوه مشابهی تغییر می کرددرزمان یک فاجعه ملی، جنگ و بازسازی خرابی های جنگ نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی افزایش می یافت و دردوران صلح و ثبات نسبی این نسبت کاهش می یافتولی این رابطه از ۱۹۸۰به این سو قطع شددر۱۹۲۹ نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی درامریکا ۱۶% بود وبعد ۵ سال بعد در نتیجه بحران بزرگ این رقم ۴۱% شدبه خاطر زمینه سازی برای جنگ و بعد جنگ در ۱۹۴۶ این نسبت به ۱۲۰% افزایش یافتبا این همه وقتی ریگان رئیس جمهور شد این رقم ۳۲% شده بود و بعد در نتیجه سیاست مالی نادرست و مضر ریگان و بوش پدرنسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی ۶۳% شددردوره کلینتون این نسبت به شدت کاهش یافت تارسیدیم به دوره بوش (پسر). برای این سالها هزینه اشغال عراق را ۳ تریلیون دلار برآورد می کنند و اشغال افغانستان نیز ۱ تریلیون دلار هزینه داشتعلاوه برآن درشرایطی که بودجه دولت کسری قابل توجهی داشت بوش ۳ تریلیون دلار از مالیاتها کاستپی آمد کاستن از مالیات در زمان کسری بودجه درواقع جایگزین کردن وام با درآمدهای مالیاتی است یعنی نسل های آینده باید علاوه براصل بهره آن را هم بپردازند و به همین خاطر هم هست که شماری از اقتصاددانان کاستن از مالیاتها با وجود کسری بودجه را درواقع افزایش مالیاتها می دانندبا این همه دولت بوش به چنین کار نابخردانه ای دست زد و بعد می رسیم به بحران بزرگ ۲۰۰۸ و شاهد از کنترل خارج شدن بدهی ها هستیممقدمتا اجازه بدهید ارقام و آماری به دست بدهم تا مقیاس این مشکل کمی روشن شود.

ارقام به میلیارددلار

 

هزینه ناخالص

هزینه خالص

تضمین شده ها

برای نجات اوراق بهادار

۸۷۳

۲۶۵

خزانه داری امریکا

۵۲۷

۵۱۰

۳۳۵۵

فدرال رزرو

۳۱۴۲

۲۶۳۲

۲۰۱۸

بیمه ودیعه های فدرال

۰

۰

۲۴۷۵

متفرقه

۲۶

۱۷

۷۶۲۱

کل

۴۵۶۸

۳۴۲۴

۱۵۴۶۹

دراین جدول درپیوند با « متفرقه» مشاهده می کنیم که ۷۶۲۱ میلیارددلار تعهدات تضمین شده است که عمدتا به وامهای مسکن مربوط می شودنکته این نیست که همه این مبلغ که بیش از ۵۰% تولید ناخالص داخلی امریکاست به یک باره اجرائی می شود ولی دراین که چنین احتمالی وجود دارد غیرقابل تردید استیکی از بازرسان طرح « برای نجات اوراق بهادار»- نیل باروفسکی مدعی شد که کل تعهداتی که مالیات دهندگان امریکائی به گردن گرفته اند۲۳.۷ تریلیون دلار است و از دولت انتقاد کرد که درکنار این تعهدات عظیم اقدامات لازم برای شفافیت و استفاده بهینه ازآن صورت نگرفته استدرضمن می دانیم که سیاست پردازان امریکائی سقف وام ستانی دولت را به ۱۶.۷ تریلیون دلار افزایش داده اند البته قرار شد به ازای کاستن از کسری ها به میزان۲.۴ تریلیون دلار این سقف تازه اجرائی شودخواهیم دید که کسری پیشنهادی واقعی نیست و اتفاق نخواهد افتادمی دانیم که میزان وام ستانی برای سال مالی ۲۰۱۲ معادل یک تریلیون دلار استپیشتر گفتم که میزان بدهی دولت امریکا معمولا در عکس العمل به جنگ و بازسازی پس از جنگ افزایش می یافت و دردیگر موارد این نسبت روند نزولی داشت ولی از ۱۹۸۰ به این سو این رابطه قطع شده است وبه جزاندکی بهبود در دوره کلینتون این روند افزایشی شده استدرمباحثات مربوط به کاستن از کسری که در اگوست ۲۰۱۱ درمیان اعضای کنگره درگرفت قرارشد هزینه های رفاه اجتماعی دولت فدرال ۷۴۱ میلیارددلار « کمتر» شودادعا شد که تاثیر نهائی این اقدام از این میزان هم بیشتر خواهد بود چون با وام ستانی کمتربهره کمتری هم باید پرداخته شود و کل کاهش را ۹۱۷ میلیارددلار برآورد کرده اند ولی آن چه از ارقام دولتی می دانیم و این ارقام نشان می دهد این که هزینه های دولتی تا۲۰۲۱ قراراست هر ساله افزایش یابددرضمن ادعا شده است که شاهد ۱.۵ تریلیون دلار کاهش بیشتر هم خواهیم بود ولی روشن نیست که کدام برنامه قرار است بودجه کمتری داشته باشدبه نظر می رسد که بخش عمده ای از این صرفه جوئی ها اساس درستی ندارندیک شیوه ای که سیاست پردازان عمل می کنند به تعبیری حساب سازی استبرای مثال فرض کنید که برای ۲۰۲۵ می خواهید ۵ تریلیون دلار هزینه کنید و بعد تصمیمتان تغییر می کند و می خواهید ۴ تریلیون دلار هزینه باشدو این جا آن ۱ تریلیون دلار را صرفه جوئی « حساب» می کننددرواقعیت زندگی اقتصادی ولی این نوع « صرفه جوئی ها» تقریبا بی معناستبا این همه می دانیم که بودجه سال ۲۰۱۲ بیش از ۱ تریلیون دلار کسری دارد و از کل هزینه ها که ۳.۶ تریلیون دلار است قرار شد تنها ۲۲ میلیارددلار کاشته شودو اگر این ارقام واقعی است من یکی نمی دانم ۹۱۷ میلیارد دلار کسری را از کجا آورده اند؟ وقتی دربودجه۲۰۱۲ اندکی دقیق تر می شویم مشاهده می کنیم که برآوردهای جالبی دارد.

 

۲۰۱۲

۲۰۱۳

۲۰۱۴

۲۰۱۵

۲۰۱۶

نرخ رشد

۳.۶

۴.۴

۴.۳

۳.۸

۳.۳

نرخ بیکاری

۸.۶

۷.۵

۶.۶

۵.۹

۵.۵

نرخ تورم

۱.۸

۱.۹

۲

۲

۲.۱

نرخ بهره

۳.۶

۴.۲

۴.۶

۵

۵.۲

ظاهرا برخلاف آن چه در واقعیت می گذرد متغیرها درراستائی تغییر می کنند که برآورد بودجه ۲۰۱۲ درست درآیدیعنی بیکاری کاهش می یابدنرخ رشد به نسبت بالا حفظ می شود و نرخ تورم هم تقریبا ثابت می ماندولی درواقعیت زندگی نرخ بیکاری درسطح بالائی باقی مانده استنرخ رشد را به سوی پائین « تصحیح» می کنند و تورم هم رو به افزایش استبه داستان تورم برخواهم گشت.

واقعیت این است که سیاست پردازان امریکائی نه درباره میزان وام ستانی جدی هستند و نه در باره کاستن از هزینه هاپیشتر گفتم که رقم واقعی بدهی امریکا را ۱۴ تریلیون دلار ثبت کرده اند ولی ببینیم چرا این رقم نادرست است.

  • مالیات درامریکا

یکی از وجوهی که به اقتصاد امر یکا و به رفتار دولت خصلت پونزی می دهد مقوله مالیات و هزینه ها درامریکاستدر۱۹۸۰ نرخ موثر مالیات دولت فدرال ۱۱.۴% بود ولی در ۲۰۱۰ این رقم به ۴.۷% کاهش یافته استمسئله این است که با این میزان مالیات نمی توان هزینه ها را بدون وام ستانی تامین کردنرخ مالیات دولت فدرال امریکا تقریبا از همه کشورهای سرمایه داری کمتر استنرخ مالیات برسود شرکت ها به نسبت بالاست– ۳۵%- ولی به شکل وصورتهای مختلف پرداخت یارانه معافیت ها و سوراخ های حقوقی میزان مالیاتی که جمع می شود قابل توجه نیستبرای مثال جنرال الکتریک در۲۰۱۰، ۱۴.۲ میلیارددلار سود داشت که ۵.۱ میلیارددلار آن در اقتصاد امریکا به دست آمد ولی خالص مالیات پرداختی حنرال الکتریک دراین سال منفی بوددرگزارشی که در۲۰۱۱ تهیه شد می خوانیم دردوسال گذشته اکسون موبیل ۹۹۱۰ میلیون دلار درامریکا سود داشت ولی آنقدر معافیت و یارانه دریافت کرد که تنها ۳۹ میلیون دلار مالیات پرداختدر۲۰۰۸ اداره بازرسی دولت اعلام کرد که درطول ۱۹۹۸-۲۰۰۵ بیش از ۷۲% از شرکت های خارجی حداقل در یک سال حتی یک سنت هم مالیات نپرداختندبرآوردی که از این مالیاتهای نپرداخته داریم ۱۶۳ میلیارددلار استبرآورد معافیت های مالیاتی درامریکا سالی یک تریلیون دلار است که اتفاقا با کسری بودجه سالانه برابر استیعنی اگر این معافیت ها نباشد بعید نیست که امریکا کسری بودجه هم نداشته باشد.

– پنتاگون

پنتاگون یا وزارت دفاع امریکا هم نقش جالبی درظهور این طرح عظیم پونزی دارددرسال ۲۰۱۰ بودجه پنتاگون ۶۹۸ میلیارددلار بود که ۴۳% از کل هزینه های نظامی جهان استنکته این است که مسئولیت های پنتاگون تنها به امریکا محدود نمی شود بلکه درواقع به صورت « وزارت دفاع» برای جهان عمل می کندپرسش این است که درشرایطی که دولت ناچار است هر روزه از بازارهای مالی وام بگیرد آیا هم چنان امریکا نیاز دارد که حدودا۸۰۰ پایگاه نظامی درجهان داشته باشد؟ از آن گذشته شیوه هزینه کردن بودجه هم هزار اما و اگر داردبرای مثال جنگنده اف ۳۵ را در نظر بگیرید.درهمان ابتدا کارطولی نکشید که هزینه تولید هر واحد به ۱۵۰ میلیون دلار افزایش یافتاز آن گذشته حداکثر فاصله ای که این جنگنده ها قادر به پرواز هستند ۶۰۰ مایل استبه سخن دیگر اگر قرار است این جنگنده ها مفید باشند ناوهای هواپیما بر لازم استیک ناو هواپیما بر در کل بین ۱۵ تا ۲۰میلیارددلار هزینه دارددولت امریکا درحال حاضر ۱۱ ناو هواپیما بردارد– ۱۶۵ تا ۲۲۰ میلیارددلار هزینه– و جالب است اگر در نظر بگیریم که هیچ کشور دیگری از این ناوها نداردبه گفته کارشناسان نظامی با این همه هزینه درجه امنیت شان چندان زیاد نیست.

  • هزینه های بهداشتی

حتی قبل از روی کارآمدن اوباما بخش بهداشت درامریکا یک فاجعه تمام عیاربوددرمقایسه با دیگر کشورهای سرمایه داری فقط در مکزیک، لهستان و مجارستان وضع از امریکا ناگوارتر استهیچ کشوری درجهان به اندازه امریکا برای نظام بهداشتی هزینه نمی کند ولی نظام بهداشتی امریکا بهترین نمونه اتلاف منابع و امکانات استدر۲۰۰۹ هزینه سرانه بهداشت درامریکا ۷۹۶۰ دلار بود که بیش از دو برابر هزینه سرانه بهداشت درانگلیس، ژاپن، ایتالیا، فرانسه و استرالیاستبا این همه این نظام بهداشتی بسیار پرهزینه دست آوردهای قابل توجهی ندارد یعنی سطح بهداشت عمومی درامریکا از دیگر کشورهای سرمایه داری به مراتب پائین تر استشاید با توجه به این وضعیت ناامید کننده بود که اوباما طرح بهداشتی خود را پیش کشیدهزینه سالانه طرح اوباما سالی ۱۴۳ میلیارددلار برآورد شده استپیش بینی ها این است که هزینه واقعی از این میزان بیشتر خواهد بود.

برگردم به کل بدهی در اقتصاد امریکا اگرچه رقم رسمی کل بدهی ۱۴ تریلیون دلار است ولی در ۲۰۰۵ کوخیل و اسمترز کل بدهی و تعهدات مالی دولت امریکا را ۶۵.۹ تریلیون دلار برآورد کردند که بیش از ۴.۵ برابر تولید ناخالص داخلی امریکاو بیش از تولید ناخالص داخلی جهان استاگرچه این برآورد به ۸ سال پیش بر می گردد و باید باز نگری شود ولی بگذارید به اجزای آن بپردازم که چرا رقم رسمی بدهی دولت واقعیت ندارددرتحت ۴ عنوان این مسئله را بیشتر وارسی می کنم.

  • تعهدات بیمه بازنشستگی

پیش از آن که از وضعیت درامریکا سخن بگویم اشاره کنم که به دو شیوه می توان بیمه بازنشستگی را مدیریت کردالگوی اول این که کارفرما و کارمند و کارگر متعهد می شوند که هرساله مقدار مشخصی پول کنار بگذارندو اگر هر ساله این مبلغ به ازای هر کارمند و کارگر پرداخت شود دلیلی ندارد درپایان دروه این صندوق کمبود منابع داشته باشدکمبود این الگو این است که میزان بیمه بازنشسگی که شخص پس از بازنشستگی دریافت می کند نامشخص است و بستگی دارد که منابع جمع آوری شده چگونه سرمایه گذاری شودوچه میزان درآمد ایجاد شده باشدالگوی دوم ولی الگوئی است که دولت فدرال و دولت های محلی و شهرداری ها درامریکا در پیش گرفته اند و دراین الگو میزان درآمد و حقوق شما پس از بازنشستگی از پیش مشخص و معلوم استیکی از تفاوت های این دو الگو این است که در الگوی اول مسئولیت اصلی را کارمند و کارگر به عهده دارد که برای رسیدن به حقوق بازنشستگی مشخص منابع کافی را صرفه جوئی کرده و سرمایه گذاری نماید ولی درالگوی دوم تقریبا تمام این مسئولیت به گردن کارفرما می افتدبرای این که الگوی دوم گرفتاری مالی پیدا نکند لازم است محاسبه شود که چه تعداد از کارمندان درچه تاریخی بازنشسته می شوند و چه میزان باید پرداخت شود وقدم دوم البته این است که روشن شود که چه میزان منابع مالی لازم است و جه میزان منابع مالی وجود داردفرض کنید که شما محاسبه می کنید که برای پرداخت حقوق بازنشستگی خود به کسانی که بازنشسته شده اند به ۱۰۰ میلیون تومان نیاز دارید ولی وقتی منابع دردسترس را محاسبه می کنید متوجه می شوید که تنها۹۰ میلیون تومان داریدروشن است که ۱۰ میلیون تومان کسری دارید و چون تعهد پرداخت ۱۰۰ میلیون تومان براساس قانون است کسری ۱۰ میلیون تومانی هم براساس موازین قانونی باید تامین شودروشن است دولتی که از لحاظ مالی مسئول باشد می کوشد به تعهدات قانونی خود عمل کرده و منابع کافی را کنار بگذارد ولی درامریکا متاسفانه این گونه نیستهمین جا اشاره کنم که ارقام رسمی بدهی دولت کسری نظام بازنشستگی را دربر نمی گیرد.ولی می دانیم که پژوهشی که در ۲۰۰۹ از۱۱۶ طرح بازنشستگی دولتی انجام گرفت نشان داد که کل دارائی ها ۱.۹۴ تریلیون دلار و کل تعهدات هم ۲.۹۸تریلیون دلار است یعنی حتی اگر شیوه حسابداری ایراد نداشته باشد بیشتر از یک تریلیون دلار کسری وجود دارداگراز شیوه حسابداری وحسابرسی مناسب استفاده کنیم روشن می شود که کل تعهدات در واقع ۵.۲ تریلیون دلار است نه ۲.۹۸ تریلیون دلار که پیشتر گفته بودیمیعنی خالص کسری که وجود دارد ۳.۲۶ تریلیون دلار استیعنی آمارهای رسمی میزان کسری را بسیار کمتر از واقع نشان می دهدازمنابع رسمی خبر داریم که دربسیاری از ایالات امریکا– از جمله کالیفرنیا و میسی سی پی و آلاباما برای تامین و پرداخت بیمه بازنشستگی که دولت محلی تعهد کرده است ۳۰ تا ۴۰ % درآمدهای ایالتی از مالیات باید هزینه شود و ناگفته روشن است که پی آمدش یا کاستن چشمگیر از هزینه های اجتماعی دیگر است یا وام ستانی بیشتر و یا درنهایت این که دولت های محلی ناچارند اعلان روشکستگی نمایند.

  • بیمه های اجتماعی

پیش تر گفتیم که کل بدهی رسمی دولت امریکا تنها ۱۴ تریلیون دلار است که این رقم شامل ۳.۲۶ تریلیون دلار تعهدات مالی به بازنشستگان که ظاهرا پولی برای پرداخت شان وجود ندارد، نمی شودبه سخن دیگر تا به همین جا میزان واقعی بدهی و تعهدات دولت فدرال ۱۷.۲۶ تریلیون دلار است که از کل تولیدناخالص داخلی امریکا بیشتر استیکی از پی آمدها این است که اگردریک سال آینده از هر آن چه درامریکا تولید می شود حتی یک سنت هزینه نشود و صرف بازپرداخت بدهی بشود بازدرپایان آن اقتصاد امریکا هنوز بدهی داردهمراه با بیمه بازنشستگی درجوامع مدرن از جمله امریکا تعهدات مالی دیگری هم هست که اگرچه ضمانت حقوقی درپرداخت شان وجود ندارد ولی بیانگر توافق عرفی بین دولت و مردم اند و به همین خاطر دولت ها خود را معمولا موظف می دانند به این تعهدات عمل نماینددرامریکا بیمه فدرال برای کهن سالان و بازماندگان و صندوق بیمه فدرال برای معلولان از عمده ترین نهادهای فعال در حوزه بیمه های اجتماعی استاین نهادها هر ساله گزارش مالی شان را منتشر می کننددرتازه ترین گزارش مالی که این سازمان های بیمه منتشر کرده اند آمده است که برنامه های بیمه اجتماعی ۱۸.۸ تریلیون دلار تعهدات مالی تامین مالی نشده داردبه سخن دیگر دولت امریکا با این مبلغ کسری در این حوزه روبروست.

  • مدی کر

مدی کر دو بخش عمده داردبیمه پزشکی و بعد بخش مربوط به داروهادر تازه ترین گزارش مالی آن می خوانیم که بخش پزشکی ۲۲.۴ تریلیون دلار و بخش داروها هم ۱۶.۱ تعهدات پرداخت نشده دارد که باید پرداخت شوداجازه بدهید با یادآوری این نکته که کل تولید ناخالص داخلی جهان تقریبا ۶۰تریلیون دلار است از آنچه تا کنون گفته ام جمع بندی کنم.

بدهی ها و تعهدات تامین مالی نشده امریکا ارقام به تریلیون دلار)

بدهی های دولت

۱۴.۶

تعهدات بیمه بازنشستگی تامین مالی نشده

۳.۳

تعهدات بیمه های اجتماعی تامین مالی نشده

۱۸.۸

مدی کر– بخش بیمه پزشکی

۲۲.۴

مدی کر– بخش داروها

۱۶.۱

جمع کل

۷۵.۲ تریلیون دلار

باید یادآوری کنم در این جدول تنها رقمی که آمار رسمی دولتی نیست تعهدات بیمه بازنشستگی است که درارقام رسمی با حسایداری مخدوش میزان اش را۱ تریلیون دلار ثبت کرده انددیگر آمارهای این جدول ارقام رسمی و دولتی هستند که درمجموعه ای از گزارش های کوتاه و طولانی گم می شوند و مورد بررسی و ارزیابی قرار نمی گیرند۳.

حالا که این ارقام ها را مشاهده کرده اید پس یادآوری کنم که لارنس کاتلیکوف۴ – استاد دانشگاه بوستون– میران بدهی و تعهدات مالی دولت امریکا را۲۰۲ تریلیون دلار برآورد می کند که بیش از ۳ برابر تولید ناخالص داخلی کل جهان استبراساس برآوردهای او پولی که برای پرداخت بیمه های بازنشستگی لازم است سالی ۴ تریلیون دلار است و اگرچه شاهد رشد اقتصادی خواهیم بود ولی به اعتقاد کاتلیکوف پرداخت هرساله و همه ساله این مبلغ غیر ممکن استبه گفته کاتلیکوف به سه شیوه می توان به این تعهدات برخورد کرد.

  • چاره ای به غیر از کاستن جدی از میزان حقوق بازنشستگی وجود ندارد.

  • مالیات پرداختی باید به میزان قابل توجهی افزایش یابد.

  • دولت فدرال هم چنان به چاپ پول ادامه دهد.

ولی معتقد است که ترکیبی ازاین سه روش هم می تواند درپیش گرفته شود و برآوردش این است که شاهد رشد قابل توجه درمیزان فقر، مالیات پرداختی، نرخ بهره، و نرخ تورم خواهیم بودوتازه آن موقع است که مردم امریکایک تصویر واقعی از واقعیت اقتصادی ومالی شان خواهند داشت.

 

۱International Reply Coupons

 

۲ Dambisa Moyo: How the West Was Lost, Allen Lane 2011. پروفسور مویو هم در این کتاب طرح بازنشستگی امریکا و انگلیس و شماری از کشورهای سرمایه داری را یک « طرح پونزی»می داند که دولت ها قادر به ادای تعهدات خود نخواهند بود.

 

۳ همه اطلاعات آماری را از این کتاب گرفته ام. Mitch Feierstein: Planet Ponzi: How the World Got into this Mess…,Transworld Publishers,2012,pp 13-88

 

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *