ضریب هوشی و هوش هیجانی کافی نیست، به ثبات و پشتکار نیز نیاز دارید

IQ-and-EQویلیام استرن، روانشناس آلمانی در سال 1912 اصطلاح ضریب هوشی (IQ)را ابداع کرد. چند سال قبل از جنگ جهانی اول. بیش از نیم قرن بعد از آن مفهوم هوش هیجانی (EQ) پدید آمد. اما اصطلاح EQ تنها در اواخر 1990 با موفقیت کتاب هوش هیجانی دانیل گلمن، گسترده شد. دکتر پل استولتز در سال 1997 سختی هوش (AQ) را ارائه داد. استولتز استدلال کرد که با اینکه IQ و EQ قطعا در تعیین موفقیت در زندگی نقش ایفا می کنند، اما به هیچ وجه آن را تضمین نمی کنند.

چرا نه؟

از آنجا که افراد با ضریب هوشی و هوش هیجانی بالا گاهی اوقات فاقد شور و پشتکار مورد نیاز برای غلبه بر سختی هستند، آنها فاقد AQ یا “پشتکار” ند. (با انتشار اخیر پشتکار آنجلا داک ورث: قدرت شور و پشتکار، واژه ثبات ممکن است برای برخی از شما آشناتر از AQ باشد)

به عنوان یک پیشرو در زمینه کسب و کار، قطعا به هر سه Q نیاز است: IQ، EQ و AQ. با استفاده از ضریب هوشی(IQ) به تجزیه و تحلیل شرایط، تدوین استراتژی و اجرای برنامه های عملیاتی می پردازیم. EQ به ایجاد انگیزه در کارکنانمان پیرامون چشم انداز مشترک می پردازد و AQ برای پاسخ به تهدیدات اساسی، همانند بحران مالی سال 2008.

در عین حال، AQ کیفیت با ارزشی است که حتی در بحران زمینه کسب و کار آزاد می تواند آموخته شود. نیاز دارم به عقب برگردم و کمی در مورد چرایی موضوع توضیح دهم.

استولتز زندگی را به بالا رفتن از کوه قیاس کرد. در راستای این استعاره، او مردم را به سه گروه عمده تقسیم می کند:

1- ترسوها… کسانی که رها کردن و به پشت نگریستن را انتخاب می کنند و هیچ تلاشی در فتح کوه زندگی خویش ندارند.

2- کاروان… که تنها به اندازه ای بالا می روند که بتوانند “یک زمین مسطح و راحت و صافی را برای دوری از سختی ها پیدا کنند ” و در نهایت “نقصان و ضعف” از عدم حرکت.

3- کوهنوردان… که “به اختصار به صعود تمام مدت” اطلاق می شوند و آن ادامه صعود حتی در مواجهه با موانع است.

با عنایت به نظر استولتز، AQ عاملی است که کوهنوردان را از کاروان و ترسوها تفکیک می کند. در حالی که ترسوها و کاروان ها به قربانیان درمانده در مواجهه با سختی تبدیل شده اند، کوهنوردان پاسخی “با احساس هدف و احساس کنترل” به صعود دارند.

IQ-and-emotional-intelligence

من در یکی از سمینارهای استولتز در کیوتو در اواخر 1990 حضور داشتم. در یک مقطع، او از مخاطبان خواست که افرادی را که بیشترین تحسین را بر می انگیزن لیست کنند. همه گونه نام از نلسون ماندلا رئيس جمهور آفریقای جنوبی تا بنیانگذار پاناسونیک کونوسوکه ماتسوشیتا آمده بود.

همه آنها یک چیز مشترک داشتند. می توانید حدس بزنید چه؟!

تجربه غلبه بر سختی.

ماندلا قبل از تبدیل شدن به اولین رئيس جمهور سیاه پوست کشور خود 27 سال را در زندان به سر برد. ماتسوشیتا فقر و بیماری کودکی خود را در مسیر به بنیان نهادن نیروی عظیم لوازم الکترونیکی تحمل کرد.

با توجه به وضعیت بغرنج آب و هوا در این راه، شما نیاز به مداومت دارید. به همین دلیل انعطاف پذیری بسیار مهم است. و نکته مهم در مورد انعطاف پذیری، که استولتز اشاره می کند، “می توان آنرا در دوران کودکی آموخت”.

سعی می کنم این بینش را در آموزش کودکانم اعمال نمایم. به عنوان مثال، همه پسرانم را از سن شش سالگی به آموختن بازی روی صفحه GO””، ترغیب می کنم. به چه دلیل؟ GO یک بازیست که در آن شانس نقشی بازی نمیکند: اگر شما باختید، شما بدلیل اینکه بازیکن ضعیفتر هستید باخته اید. اگر برنده شوید، به این دلیل که قویتر هستید. و تنها راه پیروزی از طریق ممارست و عمل سخت و پیوسنه و مداوم است. بازی GO بدینسان به منزله یک راه نسبتا بدون زحمت برای کودکان در یادگیری چگونگی تداوم غلبه بر سختی است، و البته به وسیله آن شروع به تزکیه در انعطاف پذیری را یاد می گیرند که به آنها در بزرگسالی نیاز دارند.

همچنین پسرانم را به شرکت در چالش های مختلف دیگر، از بازی های ورزشی رقابتی گرفته تا گذراندن یکی از سال های دبیرستان را در خارج کشور، تشویق می کنم. “جهنم امتحانی” ژاپنی (کنایه از امتحان کنکور یا امحتحان سخت) راه دیگری به ایجاد انعطاف پذیری در کودکان در ژاپن است. گذراندن چند سال آمادگی برای امتحانات ورودی دبیرستان، و بعد برای ورودی دانشگاه، راه بسیار خوبی برای توسعه خود منظمی وهدف محوری “ذهنیت کوهنورد” است.

نقش من به عنوان مدیر عامل شرکت بی شباهت نیست: سعی من بر آن است که فضایی را ایجاد کنم که مردم به سرمایه گذاری در خارج از منطقه امن خود، به دنبال چالش های جدید تشویق نمایم. سعی می کنم “ذهنیت کوهنورد” را در سرتاسر سازمان پرورش دهم.

واقعیت این است، اگر شما در کار خویش احساس خیلی راحتی دارید، پس در آن نمی توانید بهتر شوید! به همین دلیل ما همه باید از یک درجه سختی، مشکلات یا به چالش کشیدن زندگی استقبال نماییم. سختی خود نشاندهنده یک شانس برای وضعیت خودبهبودی است.

نظر شما در مورد سختی هوش(AQ)/ثبات و پشتکار چیست؟!
رای شما در مورد AQ برابر IQ و EQ چگونه است؟!
به نظر شما انعطاف پذیری قابل یادگیری است؟
آیا سازمان شما یک “ذهنیت کوهنورد” و یا یک “ذهنیت کاروانی” دارد؟!
اجازه بدهید تفکر شما را بدانم.

 

نویسنده: Yoshito Hori

مترجم: عیسی نجار قشمی، فوق لیسانس مدیریت بازرگانی – بازاریابی

بازدیدها: 1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *