Non-Profitآیا همکاری در سازمان‌های غیرانتفاعی، غیر‌عقلایی است؟ اگر فردی برای شرکت در گروهی وقت و هزینه دهد و عایدی مادی از آن نصیبش نشود، آیا این کنش از منظر علم اقتصاد عقلایی است؟ انسان عقلایی بر مبنای تعریف به فردی گفته می‌شود که تابع مطلوبیت خود را بیشینه می‌سازد. این عقلانیت است که مبنای تحلیل کنش‌های انسان از سوی علم اقتصاد قرار می‌گیرد. اما آیا همه کنش‌های انسان بر مبنای این فرضیه است؟ به جز شرکت در گرو‌ه‌های غیر‌انتفاعی، مثال‌هاي بسیار دیگری نیز وجود دارد که گویی دور از فرض بدیهی عقلانیت است. فلاد از پیشکسوتان نظریه بازی‌ها، پیشنهادی به دو منشی کرد مبنی بر اینکه دو گزینه وجود دارد: او یا به منشی اول خود پاداشی معادل100 دلار می‌دهد یا به هر دو آنها پاداش150دلاری می‌دهد. انتظار می‌رود منشی اول و دوم در مورد 50 دلار اضافی با هم بحث کنند و به توافق برسند و آن را تقسیم کنند، اما هر دو مبلغ بزرگ‌تر را برداشتند و آن را بین خود نصف کردند یعنی هر کدام آنها 75 دلار برداشتند. او یک‌بار دیگر مناقصه‌ای بین سه فرزندش برگزار کرد تا نگهداری کودک کوچکش را برای چند ساعت بپذیرند. به‌رغم آنکه وی به آنها گفته بود که اگر با هم همکاری کنند سود بیشتری می‌برند، ولی آنها به جنگ قیمتی روی آوردند و قیمت اولیه چهار دلار برای هر ساعت را به 90 سنت رساندند، که اگر با هم توافق می‌کردند، همه آنها می‌توانستند برای هر ساعت یک دلار و 33 سنت به دست آورند و تازه هر کدام باید 20 دقیقه از کودک نگهداری می‌کرد. هر یک از ما مواردی از این اعمال غیرعقلایی را در زندگی پیرامون خود می‌بینیم، پس آیا می‌توان فرض انسان عقلایی را رد کرد؟ توجه به این مساله ضروری است که با رد این فرض نتایج خطرناکی به دست می‌آید که در عین حال می‌تواند تمام دستاورد‌هاي علم اقتصاد را به چالش کشد. اما آیا این کنش‌ها به راستی غیرعقلایی است؟ در هر دو این مثال‌ها عقلانیت به معنای حداکثر کردن سود مادی، شاید در نگاه اول بی‌معنی باشد؛ چرا؟ در مثال نخست، منشی اول حاضر نیست 100 دلار بگیرد و همکار و دوستش هیچ پاداشی نگیرد و حاضر است برای دوست خویش از خود‌گذشتگی کند. به عبارت دیگر متغیر دیگری نیز در تابع مطلوبیت او وجود دارد که کاملاً از جنس دیگر است. البته در اینجا باز اقتصاددانانی هستند که امر مادی را در تصمیم منشی اول مداخله می‌دهند. آنان می‌گویند چون این یک بازی تک و واحد نیست و منشی اول می‌بایست باز هم با همکارش کار کند، می‌پندارد که با این تصمیم خود می‌تواند در بازی‌های دیگر و پاداش‌هایی که به منشی دوم می‌رسد سهیم باشد و بنابراین او با این تصمیم و گرفتن 75 دلار عملاً دارد برای آینده سرمایه‌گذاری می‌کند. با وجود این توضیح برخی از اقتصاددانان رفتاری نشان داده‌اند حتی اگر تک‌بازی هم بین دو طرف انجام شود در بسیاری از اوقات فرد اولی که می‌تواند پاداش را بگیرد حاضر نیست چیزی به نفر دوم نرسد. بنابراین بی‌گمان نوع‌دوستی هم در تصمیم‌گیری افراد دخیل است. در بازی دوم اما، دو فرزند در رقابت با هم هستند و احساس شکست دادن رقیب بر تصمیم‌گیری آن دو اثر دارد. این دو مثال نشان می‌دهد به جز امر مادی در تابع مطلوبیت افراد، امور دیگر، از نوع‌دوستی تا شکست رقیب وجود دارد.  بنابراین به نظر می‌رسد که با بسط بیشتر تعریف عقلانیت و تعریف متغیر‌های دیگر غیر‌مادی در تابع مطلوبیت، بتوان این موارد را توجیه کرد. در واقع بیشینه‌سازی منفعت فردی را می‌توان به بیشینه‌سازی تابع مطلوبیت فردی تفسیر کرد. در این صورت تابع مطلوبیت هر فرد دارای متغیرهای وزن‌داری می‌شود که خصیصه‌هاي ذاتی هر فرد هم در آن وجود دارد. شاید فردی از فیلم دیدن بسیار لذت می‌برد و وزن آن در تابع مطلوبیت وی بالا باشد، پس این فرد هزینه و زمان بسیار زیادی را به فیلم دیدن اختصاص می‌دهد یا حاضر است تا نصف شب فیلم ببیند و سرکار نرود و توبیخ شود اما به دیدن فیلم مورد علاقه‌اش ادامه دهد. شاید برای ما که تابع مطلوبیت او را نمی‌دانیم این کار غیرعقلایی باشد ولی رفتار وی اتفاقاً بر اساس همان تعریف از عقلانیت، عقلایی است.

یک هشدار
پذیرش این موضوع بدین مفهوم نیست که بخواهیم اهمیت متغیرهای غیرمادی را همسنگ نفع مادی اقتصادی تعبیر کنیم و در عین حال می‌توان این امر را به عنوان یک هشدار قلمداد کرد که تاکید بیش از اندازه بر عوامل غیرمادی در تحلیل کنش‌های انسان می‌تواند به جایی ختم شود که نتوان آن تحلیل را در چارچوب علم صورت‌بندی کرد. بنابراین تا همین نقطه که تنها نفع مادی در تابع مطلوبیت انسان‌ها نیست، می‌تواند کمک‌کننده به تحلیل باشد اما گام گذاشتن به این ورطه که از نفع مادی چشم‌پوشی شود و تاثیر آن را برابر با دیگر متغیرها در نظر بگیریم، عملاً اقتصاددانان را ناتوان از تحلیل علمی خواهد کرد و به جای آن شعار‌های ایدئولوژیک جانشین خواهد شد.   

آزادی و نقطه بهینه اجتماعی
اگر بپذیریم که با تابع مطلوبیت شخصی برای هر فرد مواجه هستیم، بنابراین بسیار دشوار می‌نماید که در هر مورد برای هر فرد تعیین کنیم مصداق عقلانیت چیست، اما می‌توان ریشه‌یابی هر انتخاب را برمبنای بیشینه‌سازی تابع مطلوبیت هر فرد تفسیر کرد. ‌شاید بر این تفسیر بتوان خرده گرفت که پس هر عملی را که از هر فرد سر می‌زند این‌گونه می‌توان عقلایی خواند. در مقام پاسخ می‌توان مثال نقضی آورد، چه بسیار اعمالی که افراد خود انجام می‌دهند و بعد پشیمان می‌شوند، همین پشیمانی بدان معنی است که بیشینه‌سازی انجام نپذیرفته است. به هر رو اگر نقطه بهینه جامعه را نقطه‌ای بدانیم که در آن تابع مطلوبیت افراد با توجه به قید و توزیع امکانات حداکثر می‌شود، راه رسیدن به آن نقطه آزاد گذاشتن افراد برای حداکثر‌سازی مطلوبیت‌شان است حتی با وجود آنکه برخی اعمال را یک ناظر خارجی، غیرعقلایی بداند.  اجبار فرد به اعمالی که دیگری می‌انگارد عقلایی است، ابداً تابع هدف فرد را حداکثر نمی‌کند و بنابراین عقلایی و بهینه نخواهد بود. بنابراین بهترین راه برای رسیدن به سطح بهینه اجتماعی با توجه به اینکه تابع مطلوبیت هر فرد برای فرد دیگر مشخص نیست، آزادی انسان‌هاست تا بتوانند به دنبال مطلوب‌های خود باشند. 

نهاد غیرانتفاعی و تابع مطلوبیت
شاید کسی مدعی باشد فردی که در فلان نهاد غیرانتفاعی دفاع از طبیعت است به دنبال آن است تا در بلندمدت با ارتباطاتی که با افراد گروه ایجاد می‌کند، نفع مادی ببرد و به همین علت در آن شرکت می‌کند. اما از منظری دیگر وقتی می‌پذیریم در تابع مطلوبیت افراد به جز عوامل مادی، متغیرهای دیگر نیز وجود دارد، آنگاه می‌پذیریم که فردی که به طبیعت علاقه دارد حاضر است بی‌مزد و مواجب برای دفاع از طبیعت کار کند و از آن لذت ببرد و عمل او کاملاً نیز عقلایی است. با این وجود هنوز پرسش‌هایی مطرح است: آیا اگر بتوان مکانیسمی تعریف کرد که دفاع از طبیعت دارای منفعت مادی باشد آنگاه افراد بیشتری جذب این کار نمی‌شوند؟ آیا اگر بتوان به این مکانیسم دست یافت، گروه مداوم‌تر و پر‌قدرت‌تر نمی‌شود؟ آیا بهتر نیست انگیزه‌های مادی را برای قدرت و تداوم بیشتر یک عمل خیر‌خواهانه به کار گیریم؟  
 
 

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *