نوآوری چیزی بیشتر از ارائهایدههای خوب و جدید است: نوآوری فرآیند رشد دادن این ایدهها و رساندن آنها به مرحله کاربرد عملی است. تعاریفی که برای نوآوری ارائه شده همگی بر نیاز به کامل کردن جنبههای توسعه و بهرهبرداری از دانش جدید تکیه میکنند و نه فقط ابداع و اختراع.
اغلب اوقات، نوآوری با ابداع اشتباه میشود و به یک معنا به کار برده میشوند در حالی که ابداع تنها گام اولیه در فرآیند طولانی رساندن ایده یک محصول به مرحله کاربرد وسیع و اثربخش است. تنها یک مبدع خوب بودن متضمن موفقیت تجاری نیست و تنها ایدههایی موفق هستند که به مدیریت پروژه، توسعه بازار، مدیریت مالی، رفتار سازمانی و غیره توجه کنند.
بسیاری از مشهورترین اختراعات قرن نوزدهم از مردانی سر زدهاند که نامشان در ذهن هیچ کسی باقی نمانده است. نامی که ما با هر کدام از این محصولات به خاطر میآوریم نام کارآفرینی است که این اختراعات را به مرحله کاربرد تجاری رساندهاند. برای مثال، جاروبرقی توسط فردی به نام موری اسپنگلر و با نام «جاروی مکشالکترونیک» اختراع شد. اما او با یک تولیدکننده چرم به نام هوور آشنا شد که هیچ چیز راجع بهاین دستگاه نمیدانست؛ اما ایده خوبی برای بازاریابی و فروش آن داشت.
به طور مشابه فردی اهل بوستون به نام الیاسهاو نخستین چرخ خیاطی جهان را در سال 1846 اختراع کرد. اما او توانایی فروشایده خود را نداشت. در آمریکا فردی به نام ایزاک سینجر ایده او را دزدید و یک کسب و کار موفق از آن راهانداخت. گرچه سینجر در نهایت مجبور به پرداخت حق امتیاز این ماشینها بههاو شد، اما نامیکه در ارتباط با چرخ خیاطی در یادها ماند سینجر بود و نههاو.
همچنین ساموئل مورس، که با نام پدر تلگراف مدرن شهرت دارد، تنها کدهای تلگراف را ابداع کرد. تمام ابداعات دیگر مربوط به آن قبلا توسط دیگران اختراع شده بود. آنچه مورس انجام داد، گذاشتن انرژی فراوان و داشتن چشماندازی از کاری که قرار بود انجام دهد بود. او بازاریابی و مهارتهای سیاسی خود را برای دریافت بودجه دولتی برای توسعه کار خود ترکیب کرد و این ایده که برای اولین بار وسیلهای انسانها را از فاصلههای دور در کل قاره آمریکا به هم وصل میکند را گسترش داد. نتیجهاین کار این بود که طی تنها 5 سال بیش از 5000 مایل کابلهای تلگراف در کل ایالات متحده آمریکا کشیده شد و مورس به عنوان بزرگترین فرد در نسل خود شناخته شد.
بازدیدها: 0