globalizationجهانی شدن یا globalization در لغت به مفهوم جهانی شدن، جهانی سازی و جهانگیر کردن معنی شده استلغت گلوب یا جهان در زبان انگلیسی چند صد سال قبل، هنگامیکه مشخص شد که زمین کرویشکل است، برای اشاره به کره زمین اطلاق شد. در زبان انگلیسی رایج، صفت گلوبل ازدهه 1890 برای اشاره به “کل دنیا” به کار برده شده و برای اولین بار اصطلاح جهانی شدندر سال 1961 در یک لغتنامه امریکایی نمایان شد.

 

تعریف های زیادی در مورد جهانی شدن ارایه شده است. گراهام تاپسون و پل هراست جهانی شدن را جریان یافتن گسترده و رو به انکشاف تجارت و به کار انداختن سرمایه در میان کشور ها تعریف کرده اند. انتونی گیدنز جامعه شناس انگلیسی، جهانی شدن را تبین وابستگی متقابل و فزایندهجامعه جهانی به کار می برد. دانشمند دیگری به نام کندا کریسیدیان جهانی شدن راتجربه دنیا به مثابه یک مکان واحد و منفرد تعریف می کند. مارتین کُر در سال 1995جهانی شدن را پدیده یا چیزی که دنیا سوم آنرا برای سالیان متمادی به نام استعمار میشناختند، تعریف می کند.

دیده می شود که هردانشمندی از دیدگاه رشته تخصصی خودش تعریفی از جهانی شدن ارایه کرده استاقتصادانان بیشتر بر وجه اقتصادی جهانی شدن تاکید می کنند؛ متخصصان مسایل سیاستوروابط بین المللی بیشتر بر مفهوم دولت و قدرت تاکید دارند و ازاین منظر به بررسیاثرات جهانی شدن می پردازند؛ جامعه شناسان بیشتر از دیدگاه اجتماعی و فرهنگی بهمطالعه مقوله یا پدیده جهانی شدن می پردازند. در نهایت، با ذکری از چند ویژگی جهانیشدن می توان به تعریفی از جهانی شدن دست یافت.

هرگاه به ویژگی هایجهانی شدن یعنی فشرده زمان و مکان، افزایش پیوستگی و همبستگی اجتماعی در سطح جامعهجهانی، ادغام اقتصادهای ملی در اقتصاد جهانی، افزایش اهمیت و نقش شرکت های فراملی وکاهش اهمیت مرزهای سیاسی / جغرافیایی توجه نماییم، اینها ویژگی هایی است که در واقعبرای جهانی شدن ارایه گردیده است. با در نظر داشت این ویژگی ها و به طور کلی میتوان نوشت که جهانی شدن یعنی پیوستگی و در هم آمیختگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وسیاسی در سطح جهان است.  

تاریخچه جهانیشدن

در مورد تاریخچه جهانیشدن مانند تعریف جهانی شدن نظریات متعدد ارایه گردیده است. بعضی از نویسندگان ریشهپیدایش جهانی شدن را وابسته به تحولاتی اواخر قرن نزدهم (بالا رفتن سطوح تجارتخارجی، مهاجرت و سرمایه گذاری) مرتبط می دانند در حالیکه بعضی معتقد اند که جهانیشدن در حدود 100 الی 500 سال قبل در مقیاس کوچک آغاز شد و در دهه های اخیر سرعت بیسابقه ای پیدا کرد. مثلاٌ رولند رابرتسون مرحله جوانه زدن جهانی شدن را در فاصلهاوایل قرن پانزدهم و اواسط قرن هیجدم و دوره رشد یا خیزش آن را در اواسط قرن نزدهمتحلیل می کند درحالیکه عده ای معتقد اند که جهانی شدن پدیده ای کاملاٌ نو مختص بهدوران معاصر است. در اینجا مناسب است که به روایت مختلفه که در مورد جهانی شدنابراز گردیده نظری بی اندازم.

  • مذهب شناسان و کسانیکه در دین تحقیق میکنند، به این باور اند که ادیان بزرگ چون اسلام و مسیحیت از ابتدای شکلگیری و ظهورشان مفکوره و مرام جهانشمولی داشتند یعنی هدف آنها این بود که همه مردم جهان را بهادیان خود شان دعوت کنند.
  • جامعه شناسانی مانند گیدنز و عده ای ازدانشمندان چپگرای نو معتقد اند که از قرن شانزدهم که نطفه های پیدایش سرمایه داریشکل گرفت، این نظام اقتصادی، مفکوره جهانی شدن داشت. مارکس معتقد بود که منطق درونینظام سرمایه داری یعنی کسب سود و انباشت مداوم سرمایه نیروی محرکه اصلی سرمایه برایسرمایه گذاری مجدد باعث می شود که این نظام اقتصادی، جهانی شود. به اساس دیدگاه چپهای نوین، نظام سرمایه داری از آغاز شکل گیری در پی جهانی شدن بوده و منطق درونی ونیروی محرکه این نظام راهی جز جهانی شدن در پیش نداشته است. به عنوان مثال: مارکسدر 1848 کتاب مانیفیست می نویسد “بورژوازی با پیشرفت پرشتاب تمام ابزار های تولید وبا تسهیل بی اندازه وسایل ارتباطی، تمام ملت ها حتی نا متمدن ترین آنها را جذب تمدنخود می کند…تمام ملت ها را مجبور می کند که از بیم نابودی، شیوه تولید بورژوازیرا بپذیرند…خلاصه جهانی مطابق نقشه خویش می آفریند.” این بحث، یعنی ابزار تولیدووسایل ارتباطی که مارکس مطرح می کند ما در عمل فعلاٌ شاهد تاثیرات آن هستیم. مثلاٌانترنیت و شبکه های جهانی اقمار مثنوی مثال های عینی جهانی شدن هستند یا در بحثاقتصادی، ما امروز می بینیم که چین عضو سازمان تجارت جهانی شده یعنی آن اقتصادسوسیالستی و کمونستی خودش را رها کرده و اقتصاد بازار آزاد را پذیرفته که مبتنی بررقابت است. مارکس بیش از صد سال قبل این حالت را پیشبنی کرده بود که اقتصاد سرمایهداری روزی دیوارهای چین را در بر میگیرد، کاملاٌ به حقیقت پیوست. پس روایاتی کهریشه جهانی شدن را در نظام سرمایه داری می بیند تا حدودی عینیت پیدا کرده و انقلاباطلاعات و ارتباطات که مثال اش اینترنت و ماهواره است، به نظام سرمایداری کمک کردهکه سریع تر جهانی شود.
  • عده ای معتقد اند که جهانی شدن ریشه درنظام سرمایه داری نه دارد بلکه انقلابی که در تخنیک های اطلاعاتی و ارتباطی رخ دادهباعث جهانی شدن شده و هیچ ربطی به نظام سرمایه داری نه دارد.

مفاهیم جهانیشدن

در مطالعات جهانی شدن، چهارمفهوم کلی جلب توجه می کند و در پروسه جهانی شدن مطرح می گردد.

1.اصطلاح جهانی شدن در زبان روزمره، بعضی هاجهانی شدن را معادل بین المللی شدن تصور می کنند. (چون روابط بین المللی در دهه هااخیر افزایش قابل ملاحظه یافته است).

2.لییرال ها یا آزادی خواهان جهانی شدن راآزاد سازی تلقی می کنند. (چون به نظرایشان دنیا جهانی شده فاقد موانع کنترول کنندهبرای انتقال منابع میان کشور ها است).

3.سومین برداشت از جهانی شدن، به عنوان جهانگستری است.

4.چهارمین برداشت جهانی شدن به عنوان غربیسازی است.

5.و بالاخره پنجمین برداشت جهانی شدن به شکلقلمروزدایی است.

علل جهانیشدن

برای جهانی شدن علل مختلفبیان شده است؛ جان آرشولیت در کتاب تحلیل موشگافانه جهانی شدن مهمترین عوامل راقرار ذیل نگاشته است:

1.گسترش عقلانیت یا عقل گرایی (انسان هاآگاهانه پی تحولات می روند و عامل اصلی تحول می گردند)

2.سرمایه داری (تلاش برای یافتن بازار هایجدید فروش امتعه و منابع جدید برای بدست آوردن مواد خام و فراراز مالیات بیشتر بااندوختن سرمایه در کشور های دیگر دارد...)

3.نو آوری های تکنالوژیکی / تخنیکی درارتباطات.

4.تشکیل چهارچوب های نظارتی.

 

جهانی شدن وسیاست

طوریکه مطالعهنمودییم، تعریف جهانی شدن واضحاٌ بیان می کند که جهانی شدن باعث دگرگونی و تحولاتدر عرصه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می گردد. به طور مثال در عرصهاقتصاد، جهانی شدن ممکن است که موجب تقسیم کار جهانی جدید، تمرکز بیشتر تولید درشرکت های بسیار عظیم و غول آسا، ذخیره بیشتر از طریق مصرف گرایی و سرمایهگذاری ویادر یک کلام موجب مستحکم تر شدن هرچه بیشتر سرمایداری می شود. در عرصه فرهنگ بعضی هابه این باور اند که جهانی شدن باعث یکرنگی فرهنگی در سراسر جهان خواهد شد. درحالیکه بعضی ها به این عقیده اند که جهانی شدن موجب پایداری یا حتی افزایش تنوعفرهنگی خواهد شد.

اما در عرصه سیاست وروابط بین المللی ادعا و اختلاف نظرها در باره تغییرات ناشی از جهانی شدن مربوط بهحکومت، به ویژه سرنوشت دولت ها است. تحلیل گران گوناگونی (مانند کامیلری، ریستون وساسن) معتقد اند که جهانی شدن معاصر، مانع از اقتدار و استقلالت دولت ها می شودبسیاری از این تحلیل گران توسعه روابط جهانی را به طور گسترده با “تضعیف دولت ملی” و “زوال دولت ملی” و “عقب نشینی دولت” مربوط می دانند. بعضی از تحلیلگران پا فرا ترگذاشته و “بحران ملی” و “نابود شدن دولت ملی” را ادعا می کنند.

این ادعاها اعتراضاتزیادی به دنبال داشته است. به طور مثال، برخی از نویسندگان مانند تامسون و کراسنرتأکید دارند که جهانی شدن هیچ اقدامی در جهت تضعیف اقتدار دولت های ملی انجام نهداده است. ازاین نظر، یک دولت اگر بخواهد، می تواند خود را از روابط جهانی کنار نگهدارد. این گونه بحث ها وانمود می سازد که جریانات و پروسه جهانی شدن الزاماَ بهتضعیف دولت ها منجرنه شده و در واقع ممکن است در برخی از موارد موجب تقویت دولت هاشود. به همین ترتیب این مفسرین معتقداند که دولت از توانایی قابل توجهی برای ادارهکردن فعالیت های اقتصادی جهانی بر خورداراند. به اساس استدلال این مفسرین، دولت هابه عنوان نیروی اصلی تنظیم کننده، حتی در بخش سرمایه گذاری باقی خواهند ماند.

سومین طرز دید دربحثهای مربوط به جهانی شدن و سیاست و روابط بین الملل، به تحولات و دگرگونی های وضعیتمراجع نظارت کننده توجه می کند. به نظر تحلیلگرانی مانند رزینو و چمپیل، جهانی شدنموجب فاصله گرفتن سیاست های جهانی از دولت های خود مختارکه پیش از قرن نزدهم نفوذداشتند، شده است.این مفسرین به این باور اند که گرچه دولت ها اهمیت اساسی خود راحفظ خواهند کرد، اما حکومت بیشتر چند قشری خواهد شد. قدرت حکومت به طور فزاینده بهسازمانهای فرعی و دولتی یا نیمه دولتی، منطقه و سراسری و همچنین نهاد های دولتیاعطا خواهد شد. همچنان سازمانهای بین المللی که مستقل از دولت ها اند تبدیل بهموسسات حکومت جهانی می شوند و شرکت های جهانی و گرداندگان جامعه مدنی جهانی، درپروسه تنظیم نمودن و نظارت کردن نقش مؤثری پیدا می کنند.

تحلیگرانیکه جهانی شدنرا بارشد تجارت آزاد و دموکراسی مربوط می دانند، تأکید دارند که پروسه جهانی شدنباعث تقویت روابط بی المللی گردیده و بیان می کنند که درگیری های نظامی میان دولتهایی که در مناطقی از دنیا قرار دارند که بیشتر جهانی شده اند، ازبین رفته است. امامخالفین این نظر به طور بدبینانه، پیشبینی می نمایند که جهانی شدن موجب ناشکیبایی وخشونت شده، که به شکل ملی گرایی افراطی، نژاد پرستی، بنیادگرایی دینی و تروریزمظاهر می شود. جنگ های داخلی افزایش می یابد، زیرا جهانی شدن باعث تضعیف دولت ها،خاصتاَ در شرق خواهد شد. وسایل تخنیکی جهانی شدن موجب دردسر ها و مشکلات برای دول وافراد خواهد شد. به طور مثال جهانی شدن در این کشور ها باعث ایجاد مشکلات درپروگرام های بازسازی اقتصادی و حتی ممکن است منجر به ناآرامی های فردی شود. مثلاَتجارت جهانی فاحشه ها / فاحشه گی، تجارت ازدواج از طریق وسایل ارتباطی موجب افزایشآسیب پذیری زنان و خشونت علیه آنان شده است.

بعضی از منتقدین ادعاکرده اند که جهانی شدن موجب تداوم و حتی تشدید بی عدالتی در روابط میان کشور ها ودول شده است. در این طرز دید، جهانی شدن نوعی جهانخواری مابعد استعماری است که نهتنها موجب تشدید استثمار کشور های جنوب توسط کشورهای شمال می شود، بلکه مناطقی راکه قبلاَ تحت سلطه کمونیزم بود، به فهرست قربانیان خود اضافه می کند. ادعا می شودکه برای کشورهای فقیر، جهانی شدن به معنای بحران های مالی و اقتصادی، تأثیر فلاکتبار تعدیل ساختاری در اثر برنامه های تحمیل شده توسط صندوق بین المللی پول، بانکجهانی، وابستگی به تجارت جهانی از طریق ارتباطات جهانی است. از نگاه این منتقدین،جهانی شدن این امید و انتظار را که ازبین بردن استعمار به کشورهای جنوب فرصت برابرو خودمختاری، حق تعیین سرنوشت و اراده آزاد در امور جهانی خواهد داد، نقش بر آبکرده است.

عده ای دیگرازتحلیلگرانیکه سیاسی جهانی شدن که به این پدیده طور مثبت می بینند، جهانی شدن رافرصت بی سابقه و مناسب برای دموکراتیک سازی و ایجاد فضای بازسیاسی استقبال کردهاند. آنها معتقد اند که پس از جنگ سرد، دموکراسی بیش از هر زمان دیگر در کشورهاگسترش یافته است مثلاَ حکومت های نظامی در امریکای لاتین و آسیا بر چیده شدندتبعیض نژادی در افریقای جنوبی به پایان رسید. دیوار برلین در اروپا فروریخت. سیاستهای چند حزبی، انتخابات آزاد و عادلانه نهادی های نمایندگی و تضمین های قانونی برایحقوق مدنی در سراسر دنیا به عنوان موضوعات قابل ملاحظه پذیرفته می شود. موسساتحکومت جهانی و جامعه مدنی جهانی، به طور چشمگیری حقوق بشر را در سطح وسیعی ترویجکرده اند. رسانه های گروهی جهانی شدن موجب تشویق فعالان دموکراسی از چین تا نیجیریاو از یوگوسلاویا تا شیلی شده اند.

بر خلاف عده ای دیگرادعا می کنند که جهانی شدن با دموکراسی ناسازگار است و استدلال می کنند که جهانیشدن فضای دموکراسی را تنگ تر نموده و مشارکت سیاسی را بی معنی خواهد کرد. اینمنتقدین بر موضوع ادعای نارسایی دموکراسی از طریق دولت انگشت انتقاد گذاشته میگویند که دولت می تواند عامل مناسبی برای یک حکومت دموکراتیک باشد. از نظر اینمخالفین دموکراسی ای وابسته به صندوق های رای در واقع نوعی از سرپوش گذاشتن ظالمانهبر بی عدالتی ساختاری است. آنان می گویند که انتخابات چند حزبی که دولت ها برگزارمی کنند، فایده ای نه دارد اگر کاری برای پایان دادن بی عدالتی های طبقاتی، فاصلهکشورهای شمال و جنوب، تبعیض جنسی و انقیاد اقلیت های انجام نه دهند.

بالاخره متخصصین روابطبین الملل و علوم سیاسی، پروسه جهانی شدن دونوع طرز دید وجود دارد. یکی نظرآیدیالستی و دیگر نظر ریالستی. ریالست ها معتقد اند که دولت کانون اعمال قدرت است وهیچ وقت ازبین نمی رود. فعالیت های مانند ایجاد و حفظ امنیت در جامعه، دفاع ازاتباع، برقراری نظم اجتماعی، دفاع از خاک و سایر وظایف دیگر در انحصار دولت باقیخواهد ماند و دولت ها از بین نه خواهد رفت. اما ایدیالست های معتقد اند که با پروسهجهانی شدن ممکن است روزی دولت ها ازبین بروند. مثالهای سازمان های بین المللی هستندکه بخش های از وظایف دولت ها را از آن ها می گیرند و در واقع، اقتدار دولت ها کاهشمی دهند.

پیامد های جهانیشدن

اکثریت تحلیلگرانپروسه جهانی شدن، سه پیامد را در قبال این پروسه مطرح می کنند که عبارت است از:

: 1.امنیت فردی. 2.عدالت اجتماعی. 3. دموکراسی. ( به طور بسیار خلاصه در ذیل ارایه میشود)

1- امنیت فردی ارتباط می گیردبه کاهش آسیب ها و خشونت های که افراد در اثر حملات نظامی، فقر، بی ثباتی مالی،بیکاری، استثمارکارگران، تخریب فرهنگی و تجزیه اجتماعی و حتی تخریب زیست محیطیبرای وضاحت موضوع پیامد های امنیت فردی را میتوان در موارد ذیل قابل دیدگفت:

1.1- حکومت های جهانی برایکنترول جنگ افزار یا وسایل جنگی (نظارت ما فوق دولتی یا جهانی برای محدود سازینظامی کردن فضاهای جهانی توانست به عقد پیمان عدم گسترش سلاح های هسته ای و سازمانمنع سلاح های کیمیاوی دست یابد و حکومت های فوق دولتی برای تحریم سلاح های بالستیکیرا توسعه داد)

2.1- فعالیت های فوق دولتیبرای حل و فصل مخاصامات و تعرضات (عملیات سازمان ملل متحد برای تامین صلح با فعالیتهای سریع و کامل در حالات مخاصمات عمل کند و هیت های سازمان ملل متحد می تواند کهبلا فاصله با بهترین اطلاعات در باره موقعیت محلی درگیری ها مداخله کنند همچنانتلاش برای حفظ صلح جهانی باعث ایجاد واحد های نظامی دایمی و آموزش دیدهً سازمان مللمتحد تقویت شود)

3.1. بازسازی اقتصادی جهانیبراساس موازین اجتماعی پایدار(تشویش برای اقشار آسیب پذیر مثلاً توجه صندوق بینالمللی پول و بانک ها جهانی، تخصیص ها ی اجتماعی سازمان ملل متحدیونیسف)

4.1. ارایه قرضه به کشورهایفقیر.

5.1. نظارت مالی فوقدولتی(ممنوعیت های انتقال سرمایه در میان کشورها می تواند نتایج مثبتی برای رشداقتصادی و اجتماعی به بار آورد و یا می توانند پول جهانی مشخص را به جریاناندازند)

6.1. سیاست های عمومی برایایجاد شغل/اشتغال(برنامه های آموزشی و پرورشی را به گونه مجدداً جهت دهی کرد کهکارگران به انواع دیدگاه ها و مهارت ها مثل تفکر جهانی و سواد کمپیوتری آموزشیابند)

7.1. نظارت فوق دولتی براساسات و اصول کار(بهتر شدن شرایط کار و حقوق کارگران)

8.1. حمایت از تنوع فرهنگی (طرحریزی پروگرام ها آموزشی برای کودکان و جوانان به گونه یی که تاریخ و تمدن هایگوناگون آشنا شوند) همبستگی از طریق گوناگونی فرهنگی

9.1. .انسجام اجتماعی ازطریقمشارکت های سه جانبه(تلاش شرکت، سازمان های غیر دولتی و مقامات دولتی برای توسعهًاجتماعی)

10.1. قوانین زیست محیطیجهانی (تلاش ها برای بهبود امنیت محیطی، برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد را بهیک سازمان جهانی محیط زیست تبدیل کرد)

2. تقویت عدالت اجتماعیمرتبط می شود به موارد ذیل:

1.2. فعالیت های ضد انحصاریفوق دولتی (تلاش کمیته سازمان توسعه و همکاری اقتصادی در زمینه رقابت و سیاستگذاریو ضوابط سازمان ملل متحد میجر به شکل گیری ادارۀ رقابت جهانی وابسته به سازمانجهانی تجارت یا یک اداره ضد انحضاری جهانی مستقل شود)

2.2. مالیات بندی جهانی (مالیات بندی فوق دولتی می تواند که بی عدالتی های میان طبقات و کشورها راکه سرمایهداری جهانی ناشی شده اند، کاهش دهد.

3.2. بهبود موازنه شمال وجنوب در تصمیم گیری و رای (کشورهای شمال و جنوب به طور مساویانه…)

4.2. حکومت حساس به جنسیت درپروسه جهانی شدن(فعالیت و پروگرام ها ی خاص سازمان جهانی تجارت و بانک انکشاف بینالمللی  برای فقر زدایی زنان)

5.2. زنان در رهبری جهانی (مشارکت زنان در تمام تصمیم گیریها)

6.2. توجه به سلسله مراتبنژادی، شهری در جریان جهانی شدن برای مقابله مسایل تبعیض آمیز.

3. تقویت دموکراسی باوجودیکهتمام صحبت های فوق باعث تقویت دموکراسی می شود، اما بحث های عمده در این زمینهارتباط می گیرد به: تبادل نظر های مردمی د ربارۀ سیاست جهانی، نمایندگی رای دهندگانبی قلمرو، نظارت بر حکومت فوق دولتی به وسیله شورا های دولتی و نیمه دولتی، شفافیتحکومت فوق دولتی، ارزیابی سیاست های فوق دولتی و نقش بیشتر برای جامعه مدنیجهانی

 

 منبع 

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *