sunk-cost-trapنام انگلیسی: Sunk cost trap

دیگر نامها:
– Sunk cost fallacy
– Sunk cost effect
– Sunk cost theory

سوگیریهای رفتاری مرتبط:
– Status quo bias

دام هزینه تلف (ریخته) شده وقتی اتفاق می افتد که تصمیمات و هزینه های گذشته بر یک تصمیم فعلی اثر می گذارند. به عنوان مثال اگر تصمیم گیرندگان روی پروژه ای پول خرج کرده اند ولی پروژه اکنون توجیهش را از دست داده است، ممکن است نسبت به توقف پروژه بی میلی وجود داشته باشد.

یکی از اصولی که در بودجه بندی سرمایه ای در مدیریت مالی مطرح می شود دقیقا همین صرفنظر کردن از هزینه های ریخته شده است. این یعنی اینکه ذهن انسانها به راحتی در این دام می افتد. در مدیریت دارائی باید فقط به این نکته توجه شود که دقیقا الان چه سبدی از دارائی سبدی بهینه است و مخارج و هزینه هائی که قبلا انجام گرفته اند را نباید به هیچ وجه در نظر گرفت؛ ترکیب دارائی من به چه صورت باشد که من بیشترین بازده را کسب کنم؟ مهم نیست که در گذشته در کجا سرمایه گذاری کرده باشید و شکست خورده باشید، بلکه مهم این است که الان و در لحظه فعلی انتخاب درست را انجام بدهید.

مثال۱: یک مثال کلاسیک که در اکثر کتابهای رفتاری و تحلیل تصمیم‌گیری برای توضیح دام هزینه ریخته‌شده آورده می‌شود مربوط به بلیط سینماست. فرض کنید شما برای خرید بلیط سینما مثلا ۶ هزار تومان داده‌اید. وقتی وارد سینما می‌شوید متوجه می‌شوید که این فیلم از آن دسته فیلمهائی است که اصلا از آن لذت نمی‌برید. اگر بخاطر اینکه ۶ هزار تومان به اصطلاح «حیف نشود»، در سینما نشسته و به تماشای فیلم ادامه بدهید در این دام روانی گرفتار شده‌اید. اگر بمانید، نه تنها ۶ هزار تومان را از دست داده‌اید، بلکه دوساعت از عمر باارزشتان را هم از دست داده‌اید و همچنین خودتان را شکنجه کرده‌اید، در حالیکه اگر رها می‌کردید و می‌رفتید فقط همان ۶ هزار تومان را از دست داده بودید.

مثال۲: مشابه همین مثال سینما را می‌توان برای موارد دیگری هم آورد. یک مثال بسیار نزدیک، بلیط ورزشگاهِ روباز است که یک مرتبه باران می‌گیرد. اگر شما بدون چتر در زیر باران بمانید صرفا به این خاطر که برای بلیط پول داده‌اید در دام هزینه ریخته شده گرفتار آمده‌اید.

مثال۳: اگر به دانشجوئی که درترم آخر تحصیل است پیشنهاد شغلی بسیار پردرآمد به شرط ترک تحصیل بشود(فرض کنیم هدف از تحصیل، فقط کسب مهارت برای شغل آینده باشد و بلحاظ علاقه، بین رشته تحصیلی و شغل مذکور بی تفاوت باشد) و وی این کار را نکند دچار دام هزینه ریخته شده شده است.

مثال۴: بسیاری مواقع در آزمونهای تستی به سوالی برخورد کرده ایم که نیم راه حل آنرا رفته ایم ولی برای حل مابقی آن هم باز وقت زیادی نیاز است که این وقت متناسب با امتیازی که میگیریم نیست. در اینحالت ممکن است شخص به حل سوال مذکور ادامه بدهد در حالی که تخصیص وقت به آن عقلائی نیست. در اینحالت شخص به این خاطر که می گوید که زمانی زیادی صرف کرده ام تا به نیمه ی راه برسم مابقی راه را هم طی می کند!

 

برگرفته از کتاب «هنر سرمایه گذاری؛ کاهش خطاهای شناختی-ادراکی در تصمیمات سرمایه گذاری». نویسنده: دکتر مصطفی نصراصفهانی.

برگرفته: شهد اقتصاد

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *