personality-disordersما در گفتگو و بحث‌های روزانه از کلمه «شخصیت» بسیار استفاده می‌کنیم، فلانی شخصیت قوی‌ای دارد، قدرت رهبری دارد یا فلانی سست‌عنصر است و از این قبیل.

اما واقعا این شخصیت چیست؟ چگونه ارزیابی می‌شود؟ آیا آنهایی که شخصیت ناهنجار دارند، اختلال روانی هم دارند؟ آیا می‌توان شخصیت‌های ناهنجار را اداره کرد؟ آیا شخصیت ناهنجار هم مثل دیگر اختلالات روانی، نیاز به رفتن نزد روانپزشکی دارد؟

 

شخصیت چیست؟
اصطلاح «شخصیت» به ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پایدار فرد به گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که در نحوۀ رفتار او در انواع مختلف شرایط تظاهر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند اطلاق می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد. مثل: مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیزی، پرخاشگری و تکانشگری.

اختلال شخصیت چیست؟
انحراف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های افراطی شخصیت را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان مختل خواند، اما تعیین مرزی تفکیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کننده بین بهنجار و نابهجار مشکل است. اگر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد شخصیت را هم مثل هوش اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری کرد، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد از مقطع آماری نیز استفاده نمود (مثلاً دو انحراف معیار، از میانگین جمعیت).

یک ملاک عملی ساده این است: شخصیت، زمانی مختل است که موجب ناراحتی خود شخص و سایر افراد گردد. این تعریف ممکن است ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگارانه به نظر برسد اما در کار بالینی مفید است.

ارزیابی شخصیت
در زندگی روزمره، ما برای شخصیت افرادی که آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسیم، بر اساس آنچه در مورد نحوۀ پاسخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهی آنان در شرایط گوناگون دیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم، تصویری در ذهن خود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازیم. مثلا دیده‌ایم که دوستمان در هنگام دشواری چه عکس‌العملی نشان می‌دهد یا اینکه وقتی خودمان به تنگنا افتاده‌ایم و دوستمان می‌توانسته، بی‌اعتنا مسیر خود را برود، وقت و توان گذاشته و یه یاری‌مان شتافته یا برعکس در هنگام نیاز، ما را تنها گذاشته، یا رفتار غیرمنطقی از خود بروز داده است.

اما این پزشکان و پزشکان دیگر باید بتوانند شخصیت افرادی را هم که قبلاً ندیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند ارزیابی کنند. برای این کار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان از چهار منبع استفاده کرد:
۱- توصیف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود بیماران از شخصیت خود؛
۲- رفتار بیمار ضمن مصاحبه با پزشک؛
۳- شرح بیماران از رفتار خود در موقعیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون؛
۴- نظر اطرافیان و دوستان.

کلا همان طور که خودمان هم تجربه کرده‌ایم، ارزیابی شخصیت کاری دشوار است و نمی‌توان با یکی دو جلسه ملاقات با کسی یا حتی یک دوستی یکی دو ماهه هم قضاوت کاملا درستی در این مورد داشت. شخصیت تحت تأثیر عواملی مخدوش‌کننده‌ای، می‌توان اشتباه ارزیابی شود. مثلا اگر کسی افسردگی حاد داشته باش، توانایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود را کمتر از حد واقعی می‌داند و ضعف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود را با مبالغه بیان می‌کند.

ولی در نگاه کلی، اگر می‌خواهید شخصیت کسی را ارزیابی کنید، باید سعی کنید، این اطلاعات را از او کسب کنید:

– روابط اجتماعی
– خلق
– صفات شخصیتی
– نگرش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و معیارها
– عادات

در ارزیابی شخصیت، نه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تنها باید به صفاتی که به بروز مشکلات می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انجامد توجه شود، بلکه نقاط قوت نیز نباید از نظر دور بماند. گاهی صفتی که در یک موقعیت جزو نقاط قوت است در موقعیتی دیگر به مشکل منجر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد؛ مثلاً صفات وسواسی، افراد را قابل اعتماد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد، چون این افراد وقتی کاری به آنها محول می‌شود، تا از هر نظر درست انجامش ندهند، از پا نمی‌نشینند. اما همین صفت ممکن است منجر به اضطراب شدید و کاهش توانایی‌های اجتماعی یک فرد هم بشود.

قبل از شروع به پرسش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که ذیلاً خواهند آمد، اخذ یک سؤال کلی مفید است؛ مثلاً «فکر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنید دوستان شما شخصیت شما را چگونه توصیف خواهند کرد؟»

personality-disordersروابط اجتماعی شخص مورد نظر شما چگونه است؟
این بخش با روابط در محیط کار (با همکاران، افراد مافوق و مادون)، دوستی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها (با همجنس و غیرهمجنس) و روابط صمیمانه سر و کار دارد. مصاحبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کننده، باید در مورد توانایی بیمار برای برقراری سهل و سادۀ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دوستی، کم یا زیادبودن دوستان، داشتن دوستان نزدیک و محرم و دوستی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پایدار سؤال کند. مصاحبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کننده همچنین باید دریابد که شخص در محیط کار مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز و معتمد به نفس است یا کمرو و محتاط.

خلق عادی

هر کسی ممکن است در بعضی از بازه‌های زمانی شاد یا غمگین یا پرخاشگر شود. اما در ارزیابی شخصیت باید به خلق غالب و ثابت شخص توجه کرد. به تجربه ما دریافته‌ایم که بعضی از دوستان ما شخصیت‌شان توأم با بشاشیت یا غم است و این غم و شادی هم زیاد، تحت‌تأثیر موقعیت‌های زندگی‌شان نیست. این همان خلق ثابت یا عادی است که به ما در تعیین شخصیت کمک می‌کند.

مصاحبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کننده در مورد توانایی فرد برای آشکارساختن احساسات یا پنهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هم باید سؤال می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

صفات شخصیتی شایع

– مستعد نگرانی
– دقیق، وسواسی، انعطاف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناپذیر
– فاقد اعتماد به نفس
– حساس
– شکاک، حسود
– بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتماد، کینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توز
– تکانشگر
– توجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلب
– وابسته
– تحریک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیر، اهل جر و بحث
– پرخاشگر
– فاقد احترام به دیگران

هر ویژگی یک سوی مثبت و یک سوی منفی دارد و پرسیدن از بیمار که این ویژگی در چه موقعیتی از طیف مثبت و منفی قرار دارد مناسب است؛ مثلاً بعضی از مردم، نرم و ملایم و برخی اهل جر و بحث هستند، شما در کجای این طیف قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرید؟ خصوصیاتی نظیر حسادت و نداشتن احساس نسبت به دیگران ممکن است به راحتی بازگو نشوند چون بیمار از آشکارسازی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها شرم دارد و یا از وجود آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خبر است.

نگرش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، باورها و معیارها

نکات مرتبط مشتملند بر نگرش نسبت به بیماری، باورهای مذهبی و معیارهای اخلاقی. معمولاً این نکات ضمن تهیۀ شرح حال آشکار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردند، اما در این مقطع از مصاحبه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان در مورد آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بیشتر پرسید.

عادت

هرچند دقیقاً بخشی از شخصیت نیست، پرسش در مورد آن در این قسمت از مصاحبه، روشی معمول است. در مورد مصرف توتون، الکل و داروهای غیرمجاز سؤال کنید چون مصرف آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با بخشی از شخصیت رابطه دارد؛ هرچند که عامل مؤثر دیگری نیز غیر از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها وجود دارد.

آیا اختلال شخصیتی وجود دارد؟
مصاحبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کننده با مرور قرائن به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمده از شرح حال بالینی مشخص می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند که آیا بیمار یا دیگران از کیفیت رفتار بیمار در رنج بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند یا خیر، و بر اساس آن وجود اختلال شخصیت را تشخیص می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. این قضاوت ذهنی است و مشکل است دقیقاً بتوان گفت چه مقدار از مسائل بیمار ناشی از شخصیت او و چه مقدار حاصل شرایط است.

انواع اختلال شخصیت:
یک تقسیم‌بندی ساده اختلالات شخصیت:

مضطرب، دمدمی و مستعد دلواپسی
– اجتنابی
– وسواسی- جبری
– افسرده
– هیپرتایمیک
– سیکلوتایمیک

حساس و شکاک
– پارانوئید
– اسکیزوئید
– اسکیزوتایپی

نمایشی و تکانشگر
– نمایشی (هیستریانیک)
– مرزی
– وابسته

پرخاشگر و ضداجتماعی

Avoidant-Personality-Disorderشخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مضطرب، دمدمی و مستعد دلواپسی چه کسانی هستند؟
این افراد مدام مضطرب و در کنار دیگران مشوش هستند. از انتقاد یا مورد قبول واقع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسند. احساس بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گناهی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و کمرو هستند. از قبول مسئولیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تازه در محیط کار یا هر تجربۀ تازه به طور کلی اجتناب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

خصوصیات این گروه:
– مستمراً مضطرب
– نگرانی در مورد مشکلات و تندرستی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- انعطاف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناپذیر و لجوج
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- ناتوان از تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- مستمراً غمگین
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- خلق بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ثبات

شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های فاقد احترام به نفس و اعتماد به نفس

این افراد به توانایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود اعتماد ندارند. خود را پایین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر از دیگران می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند و منتظر انتقاد از جانب دیگران هستند. این عدم اعتمادهای درونی منجر به کمرویی، مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گریزی و ناتوانی در پیشرفت و یا تلاش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مناسبت برای راضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن دیگران می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد. گاهی نیز شخص، تلاش زورکی برای مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیزی نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. این ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شخصیتی با دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تکراری خلق افسرده، اختلالات خوردن و خودآزاری رابطه دارند و غالباً در جوانی که برای این رفتارها به پزشک مراجعه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند.

خلاصه خصوصیات این گروه:
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- فقدان اعتماد به نفس
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- احساس حقارت
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- انتظار انتقاد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- تلاش برای راضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن دیگران

شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های حساس و شکاک
برخی از افراد این گروه در هر چیز خنثی هم اهانتی احساس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و ممکن است حساس، بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتماد، زودرنج و تحریک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیر باشند. عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دیگر سرد و گسسته هستند، توجهی به دیگران نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و از قبول کمک پیشنهادشده توسط دیگران خودداری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. برخی نیز افرادی نامتعارف هستند، عقاید غیرعادی در مورد تله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پاتی و ادراکات فراحسی دارند. درگیرساختن افراد این گروه در درمان مشکل است و معمولاً به پزشک خود اعتمادی ندارند. این گروه با گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پارانوئید، اسکیزوئید و اسکیزوتایپی در طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی مطابقت دارند

خلاصه خصوصیات این گروه:
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- حساس
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- شکاک
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتماد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- خودکفا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- فاقد توجه (به دیگران)

شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی و تکانشگر
این افراد در پس کسب توجه دیگران و نمایشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساختن مشکلات خود هستند. توقعات غیرمنطقی از دیگران دارند و ممکن است از «ارعاب هیجانی» استفاده کنند. دورۀ زودگذر هیجانزدگی دارند. گاهی قدرت آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای خودفریبی خیلی بالا است و از تأثیری که روی دیگران می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارند آگاهی ندارند. رفتار خلق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الساعه دارند و گاهی رفتار حاکی از سوء قضاوت نظیر خودآزاری نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. این گروه با گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی (Histerionic)، مرزی (تکانشگر) و خودشیفته (Narcissistic) در طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی مطابق است.

رفتارتکانشی و عدم تلاش معطوف به هدف ممکن است در سابقۀ شغلی ناجور مشخص باشد. تکانشگری، عدم تحمل ناکافی و میل به خشونت، معمولاً به قانون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شکنی مکرر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انجامد. این جرائم ممکن است با خلاف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جزئی مثل بزهکاری شروع شود، اما به جرایم بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رحمانه و خشن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انجامد. فقدان احساس گناه و عدم یادگیری از تجربه به رفتاری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انجامد که علیرغم پیامدهای جدی و مجازات قانونی دوام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد.

خلاصه خصوصیات این گروه:
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- خودبین، خودمدار
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- متوقع از دیگران
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- نمایشگر؛ خودفریب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- تکانشگر، هیجانزدگی گذرا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- ابراز بدون مهار هیجانات

اختلالات شخصیت نمایشی:
این افراد، مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز، معاشر و اهل تفریح و تفنن به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند، اما در عین حال خودمحور و مستعد هیجانزدگی گذرا هستند و ثباتی نشان نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. ابراز افراطی هیجان ممکن است به احساس خستگی دیگران منجر شود در حالی که خود شخص فوراً از آن حالت هیجانی درمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. رفتار برانگیزندۀ جنسی شایع ولی احساس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های لطیف اندک است. توانایی حیرت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگیزی برای خودفریبی دارند و پس از آنکه دیگران واقعیت را به چشم دیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند به دروغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پردازی خود ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند.اختلال شخصیت مرزی

اصطلاح «مرزی» به ترکیبی از ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی گفته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که در شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی و ضداجتماعی هم دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. این اصطلاح از یک عقیدۀ قدیمی و امروز متروک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدۀ برقرارداشتن این اختلال در مرز اسکیزوفرنی ریشه گرفته است. این بیماران انواع مختلفی از مسائل را دارند که مشتملند بر: ناتوانی برای برقراری روابط پایدار، احساس دائم خستگی و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حوصلگی، رفتارهای آسیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسان نظیر ولخرجی، قماربازی کنترل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشده یا دزدی، خلق متغیر، حملات خشم بیجا، احساس ابهام در مورد هویت جنسی و تهدیدها و رفتارهای مکرر خودکشی، تکانشگر هستند و تحمل رخدادهای استرس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز را ندارند.

اختلال شخصیت خوشیفته :

خودشیفتگی، خودستایی بیمارگونه است. افراد خودشیفته احساس بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌منشی و خودمهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پنداری دارند و با تخیلات موفقیت، قدرت و سرآمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بودن هوشی دلمشغول هستند. شدیداً نیازمند توجه هستند، دیگران را استثمار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، درخواست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های لطف و محبت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و چیزی پس نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند.

Paranoid-Personality-Disorderشخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پرخاشگر و ضداجتماعی
این افراد برای تحمل ناکامی، ظرفیت اندکی دارند، تکانشی رفتار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، و میل به ابراز خشونت نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. فاقد احساس گناه هستند و از تجربه چیزی نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آموزند. عاشق کسی نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردند و به احساسات دیگران توجهی ندارند. در موارد شدید، این ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، اختلال شخصیت ضداجتماعی نامیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و افراد مبتلا به آن را پسیکوپات (Psychopathic) می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامند (هرچند این اصطلاح امروزه در طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مورد استفاده قرار نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد). سابقۀ شغلی این افراد بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ثبات است و ممکن است با ابراز خشونت، مسائل خانوادگی و قانون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شکنی توأم باشد. مشکلات اغلب با سوءمصرف الکل یا داروها وخیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد. این گروه با گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غیراجتماعی (Dissocial) و ضداجتماعی (Antisocial) در طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی مطابق است.

«شخصیت ضداجتماعی» از برقراری روابط پایدار ناتوان هستند و به احساسات دیگران وقعی نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارند. ممکن است رفتارهای سنگدلانه نشان دهند. مثلاً در موارد انجام اعمال دردناک، سبعانه یا تحقیرآمیز روی دیگران ممکن است از نظر ظاهری فریبندگی داشته باشند اما فاقد احساس هستند و لذا روابط‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان گذرا و سطحی است. ازدواج آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ممکن است با ابراز خشونت نسبت به همسر، یا مسامحه و خشونت نسبت به کودکان مشخص باشد. اکثراً ازدواج آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با جدایی و طلاق ختم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

خلاصه خصوصیات این گروه:
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- رفتار تکانشی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- تحمل اندک برای ناکامی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- میل به ابراز خشونت
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- فقدان احساس گناه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- عدم آموختن از تجربه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- عدم حفظ روابط
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توجهی به احساس دیگران

اختلال شخصیت وسواسی- جبری
این افراد، انعطاف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناپذیر، لجوج و در عقاید خود مصر هستند و بر جزئیات بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اهمیت تمرکز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. از تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری ناتوان هستند و وقتی تصمیمی گرفتند نگران پیامدهای آن هستند. حس درک شوخی ندارند و در عین اهمیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادن به عقاید دیگران، داورانه برخورد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. کمال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبی، انعطاف‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناپذیری و اشکال در تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری، کارکردن با آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را غیرممکن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد. چنین افرادی ظاهراً کنترل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند اما ممکن است احساس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاس خشونت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز و خشم، بخصوص نسبت به کسانی که برنامه دقیقاً تنظیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدۀ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را به هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزند، نشان دهند.

اختلال شخصیت وابسته
این افراد، منفصل و به طور غیرضروری مطیع خواست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگران هستند. فاقد نیرو و اتکا به نفس هستند و از قبول مسئولیت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پرهیزند. برخی با قانع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن دیگران به کمک به آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به اهداف خود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند، در حالی که به درماندگی خود اعتراض دارند. برخی از آنان تحت حمایت همسری متکی به نفس قرار دارند؛ اگر به حال خود رها شوند، در مقابل مسئولیت و توقعات زندگی روزمره دچار مشکل هستند.

اختلال شخصیت عاطفی
این افراد دچار نابهنجاری همیشگی در تنظیم خلق بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که ممکن است به سه شکل باشد:

۱- اختلال شخصیت افسرده: شخص دائماً غمگین و بدبین است و بیمار برای احساس لذت، ظرفیت اندکی دارد.
۲- اختلال شخصیت هیپرتایمیک: شخص مدام در حالت نشئۀ خفیف، خوشبینی شدید و مستعد قضاوت عجولانه است.
۳- اختلال شخصیت سیکلوتایمیک (یا سیکلوئید): در این اختلال، که بین این سه نوع مهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر است، خلق بین حالات غمگینی و نشئه متغیر است و این تغییر، ظرف روزها و هفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با فراوانی مشخص برای هر فرد روی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد.

اختلال شخصیت پارانوئید

این بیماران حساس و شکاک هستند؛ به دیگران اعتماد نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و نگران انگیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آنان هستند؛ مستعد حسادت نیز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشند. حساس و زودرنج، تحریک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیر، اهل جر و بحث و لجوج هستند. برخی از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها احساس قوی خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پنداری دارند و اینکه به طور غیرعادی پراستعداد هستند، اما تصورشان این است دیگران با فریبکاری مانع شکوفایی استعداد آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردند.

شخصیت اسکیزوئید

این افراد از نظر هیجانی سرد، خودکفا و گسسته هستند. درونگر هستند و ممکن است زندگی تخیلی خاصی داشته باشند. این اختلال شخصیت در فرم شدید، به صورت فقدان احساس، سنگدلی و سردی تظاهر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

اختلال شخصیت اسکیزوتایپی
این افراد نامتعارف هستند و عقاید غیرعادی (مثلاً در مورد تله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پاتی و نهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینی) یا عقاید انتساب دارند. تکلم آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها انتزاعی و مبهم است و عاطفۀ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ممکن است نامتناسب نسبت به موقعیت موجود باشد. گفته شده است که این نوع شخصیت با اسکیزوفرنی رابطه دارد.

همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسی
شیوع کلی اختلالات شخصیتی در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جامعه حدود ۱۰ درصد است. میزان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کلی در مردها بالاتر از زن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها است و با بالارفتن سن کاهش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد. اختلال شخصیت ضداجتماعی در مردها و اختلال شخصیت نمایشی و مرزی در زن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بیشتر دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. اختلالات شخصیت معمولاً با اختلالات روانی توأم هستند. رابطۀ مهم خاصی بین اختلال شخصیت ضداجتماعی و سوءمصرف الکل و مواد وجود دارد.

سبب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسی
شخصیت و اختلالات آن حاصل تعامل عوامل ژنتیک و پرورش است. سهم نسبی این دو علت معلوم نیست و امید پیشرفت در پاسخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهی به این سؤال به دلیل پیچیدگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پرورش و بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدن انسان و مشکلات ثبت دقیق عوامل در اوان کودکی و ربط‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادن آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شخصیتی که سال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بعد ارزیابی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند، اندک است.

عوامل ژنتیکی: فرزندان والدین مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی میزان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بالای رفتار ضداجتماعی دارند تا کودکان والدین بدون این نوع شخصیت. این فراوانی همچنین بین کودکان به فرزندی پذیرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدۀ والدین بیولوژیک مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی گزارش شده است که حاکی از علت ژنتیکی است.

اهمیت تجارب کودکی با گزارش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مبنی بر اینکه جدایی از والدین در اوان کودکی بین افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی بیشتر از گروه شاهد دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود تأیید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. این رابطه ممکن است به علت عدم هماهنگی والدین پیش از جدایی باشد، تا خود جدایی.

چون صدمات مغزی هنگام تولد گاهی با رفتار تکانشی و پرخاشگرانه دنبال می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، گفته شده است که چنین صدماتی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند علتی برای اختلال شخصیت ضداجتماعی باشند اما قرائن موجود برای آن کافی نیست.

الکتروآنسفالوگرافی (نوار مغزی) از مغزافراد دچار شخصیت ضداجتماعی، تعدادی نابهنجاری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غیراختصاصی نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد که مشخصۀ EEG نوجوانان است. این یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند بازتاب تأخیر در تکامل مغز در افراد مبتلا به شخصیت ضداجتماعی باشند.

مطالعات اخیر رابطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بین سطوح پایین ۵-HT (سروتونین) مغز و رفتار پرخاشگرانه مشاهده کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. ولی، این مشاهدۀ جالب، محدود به پرخاشگری در اختلال شخصیت ضداجتماعی نیست.

پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آگهی اختلالات شخصیت
تجربۀ بالینی حاکی است که ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نابهنجار شخصیت از جمله صفات پرخاشگری، با رسیدن فرد به میانسالی سطح نابهنجاریش کمتر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود اما مطالعات پیگیری قابل اعتماد برای تأیید این مشاهدات وجود ندارد. در سنین پیری، ویژگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نابهنجار شخصیتی مجدداً ممکن است شدت یابند، و مشکلاتی برای بیماران و مراقبین ایجاد کنند.

آیا اختلالات شخصیت را می‌توان درمان کرد؟
به افراد مبتلا به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مضطرب و آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که فاقد احترام به نفس هستند غالباً می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان کمک کرد. افراد شکاک و ضداجتماعی احتمال کمتری هست که به درمان پاسخ دهند اما درک شخصیت آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند روابط بین بیماران و پزشک را بهتر کرده، رعایت درمان را آسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر و مسائل خانوادگی را کمتر کند.

در هر حال موقع ارزیابی و طرح‌ریزی مداوای اختلال شخصیت باید موارد زیر را در نظر گرفت:
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- نوع اختلال
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- قدرت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بالقوه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- عوامل برانگیزنده
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- مصرف الکل و دارو
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- اثرات روی خانواده

هدف این است که به بیمار کمک شود در زمانی طولانی گام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک بردارد، نه اینکه تغییری سریع پیدا کند. طرح باید واقع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرایانه باشد، بیمار به خوبی آن را درک کند و به طور مستمر انجام گیرد. هدف این است که به بیماران کمک شود خود مشکلشان را حل کنند، نه اینکه مسئولیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از دوششان برداشته شود. پزشک همچنین باید بداند که پیشرفت کند بوده و با شکست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی متوقف خواهد شد. در مداوای اختلال شخصیت حوصله لازم است.

رابطۀ بین بیمار و پزشک در درمان اختلال شخصیت اهمیت خاص دارد. بیمار باید احساس کند که به عنوان یک انسان، مورد احترام است و به پزشک خود اعتماد و احساس محرمیت کند. در عین حال، این رابطه نباید فشرده و توأم با وابستگی گردد. وقتی بیش از یک فرد در درمان درگیر هستند، نقش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خاص آنان باید معین و برای بیمار روشن باشد. هر گونه تلاش بیمار برای درگیرساختن یکی با دیگری باید بین اعضای تیم و بیمار مورد بحث قرار گیرد.

برای تعیین حدود برای بعضی از بیماران مبتلا به اختلال شخصیت، بخصوص شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار وابسته، نمایشی یا پرخاشگر، دقت بسیار لازم است. این حدود باید مورد توافق همۀ اعضای درگیر مراقبت از بیمار قرار گرفته و به بیمار توضیح داده شود. این بیماران ممکن است در زمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نامناسب تقاضای کمک کنند، سعی در تحمیل شرایط غیرمنطقی بر درمان داشته باشند، رفتاری اغواگرانه نشان دهند، و در صورت برآورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشدن خواست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود، تهدید به مسموم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن خود با دارو نمایند. این رفتارها وقتی تثبیت یافت، کنترل آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دشوار است، لذا پزشک باید نسبت به نخستین نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آن حساس بوده و به وضوح و به طور جدی به بیمار اعلام کند که چنین رفتاری مورد قبول قرار نخواهد گرفت.

تقویت توانایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها: مداوا نباید بر کمبودهای شخصیت متمرکز باشد. حتی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الامکان باید بیماران را تشویق کرد که استعدادهای خود را بشناسند یا مهارت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود را با آموزش بیشتر بالا ببرند، شغلی مناسب علاقه و مهارت خود برگزینند، یا فعالیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تفریحی و تفننی بیشتری ایجاد کنند. چنین اعمالی احترام به نفس پایین را که مسأله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای شایع بین همۀ مبتلایات به اختلال شخصیت است، بالا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد.

عوامل برانگیزنده: باید به بیمار کمک کرد که راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تازۀ مدارا با موقعیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را که معمولاً مسائلی ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند بشناسد و بیابد. اگر بیمار نتواند راه پاسخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهی متفاوت را بیاموزد باید به او کمک کرد زندگی خود را به گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای تغییر دهد که با این موقعیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها کمتر برخورد نماید. این تغییردادن سبک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ممکن است ایجاب کند که بیمار برخی از اهداف قبلی خود را کنار گذاشته و اهداف تازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را که متناسب ساختمان شخصیتی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها است، برگزیند.

سوء مصرف الکل و داروها: وقتی رفتار نابهنجار با مصرف الکل یا داروها برانگیخته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، باید به بیماران کمک شود که مصرف این مواد را محدود سازند. بین داروهای نسخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده، بنزودیازپین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند اثرات مهارگسل مشابه الکل داشته باشند. از تجویز این داروها برای افرادی که شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نابهنجار دارند باید پرهیز شود.
کمک به خانواده ممکن است ضرورت یابد، مخصوصاً وقتی اختلال شخصیت از نوع پرخاشگرانه یا ضداجتماعی است. وقتی مادر دچار اختلال شخصیت است، سلامتی و رشد کودکان باید ارزیابی شده و اقدامات مناسب به عمل آید.

خلاصه کارهایی که می‌توان برای درمان اختلالات شخصیت انجام داد:
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- اهداف ملایم که به کندی حاصل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- کمک به یادگیری از تجربه
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- تعیین حدود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- تقویت قدرت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها (نقاط مثبت)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- کاهش عوامل برانگیزاننده
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- کاهش مصرف الکل/دارو
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- کمک به خانواده

روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های درمانی خاص
درمان دارویی: ارزش کلی اندکی در درمان دارد، اما کاربردهای معدود خاصی وجود دارد:
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- داروهای ضدجنون ممکن است در زمان افزایش استرس، تأثیر آرام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بخش داشته باشند مخصوصاً در شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پرخاشگر و ضداجتماعی.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- ادعا شده است که لیتیوم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کربنات برای بعضی از افرادی که تغییرات خلقی فراوان دارد فوایدی دارد.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- داروهای ضدافسردگی وقتی اختلال افسردگی توأم وجود دارد مفید هستند. گفته شده است که در غیاب اختلال افسردگی، SSRIs (مهارکننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اختصاصی بازجذب سروتونین) رفتار خودآزاری و تکانشی را کاهش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، اما ارزش بلندمدت مشخص نیست.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- ادعا شده است که کاربامازپین رفتار پرخاشگرانه را در بعضی از بیماران کم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. ارزش این دارو در چنین مواردی مبهم است و اگر هم این موضوع صدق بکند در اقلیتی از بیماران است. قبل از تجویز دارو، نیز اخذ نظر تخصصی لازم است.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- از تجویز داروهای اضطراب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زدا در این موارد کلاً باید پرهیز کرد، چون هرچند ممکن است احساس راحتی کلی را بیشتر کنند، ممکن است مهارگسستگی و وابستگی به وجود آورند.

روان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درمانی ممکن است به افرادی که دارای اعتماد به نفس پایین و دچار مشکلاتی در روابط اجتماعی هستند، کمک کند. افراد دارای شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های «حساس و شکاک» و «ضداجتماعی و پرخاشگر» به ندرت از این روش سود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برند. روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شناختی- رفتاری عموماً مؤثرتر از درمان دینامیک (پویا) هستند، زیرا کانون تمرکز آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رفتار کنونی و نقش خود بیمار در تعیین وضعیت است.

روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های درمان جامعه: از این روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای کمک به افراد دارای شخصیت ضداجتماعی به منظور آموختن از تجارب بستگان خود در جامعه و آموختن از توضیحات مکرر و گسترده دربارۀ مشکلات، استفاده شده است. در اقلیتی از این بیماران دستیابی به نتایج خوب ادعا شده است، اما در آزمون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کنترل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده تصادفی از این ادعاها حمایت نشده است و معیارهای پذیرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای برای انتخاب اقلیتی که ممکن است از این روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سود ببرند، وجود ندارد.

درمان انواع شخصیت
نوع مضطرب، دمدمی و دلواپس: این بیماران را کلاً می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان با درمان شناختی- رفتاری طرح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده برای شناخت و تغییر راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غیرانطباقی مدارا با موقعیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که بیمار آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را استرس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد و نیز شناخت رابطه بین تفکر و هیجان، کمک کرد. در این گروه، بیماران واجد صفات وسواسی احتمال کمتری هست که تغییر یابند.

شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های حساس و شکاک: این بیماران ندرتاً از درمان روانشناختی، هر نوع آنکه باشد، سودی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برند. هدف برقراری تدریجی بالاتری از اعتماد به کمک درمان است.

شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی و تکانشگر: تعیین حدود برای این گروه حائز اهمیت خاص است. رویکرد مسأله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گشایی برای کمک به این بیماران برای مدارا با رویدادهای استرس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز برانگیزندۀ رفتارهای نابهنجار لازم است اجرا شود.

رفتار پرخاشگر و ضداجتماعی: رویکرد باید عملی بوده و حساسیت خاص هر بیمار را در نظر بگیرد. رفتار تند یا پرخاشگرانه باید با تحمل پذیرفته شود؛ گاهی برای مهار پاسخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خشماگین نسبت به رفتارهای بیمار، تلاش زیادی لازم است. بیماران تحریک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیر و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حوصله را قبل از معاینه نباید زیاد منتظر گذاشت. بیماران بالقوه پرخاشگر را باید در محلی معاینه کرد که امکان دسترسی به کمک وجود دارد!

غالباً عملی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین هدف پیشگیری از تجمع مسائل ثانوی ناشی از تصمیمات عجولانه، اختلاف نظر بین کمک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بالقوه، و سوءمصرف الکل و داروها است. برای موقعیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که مرتباً رفتار پرخاشگرانه و ضداجتماعی برمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگیزند استفاده از رویکرد مسأله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گشایی حائز اهمیت است. فنون مهار خشم ممکن است به بیماران کمک کند که راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پاسخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهی مناسب را بیابند. چنانکه قبلاً ذکر شد، گاهی صرف وقت برای کمک به خانواده، مخصوصاً به کودکان وابسته بسیار باارزش است.

فقدان احترام به نفس و اعتماد به نفس: این بیماران را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان با روابط توأم با اعتماد که در آن بیماران تشویق می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند سوی مثبت شخصیت خود را ببینند و اعتماد به نفس پیدا کنند، کمک نمود. رویکرد شناختی- رفتاری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به بیماران کمک کند که رابطه بین نحوۀ تفکر و پاسخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود را به موقعیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها احساس شکست و مقاومت پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند دریابند. آموزش قاطعیت و اظهار وجود به افرادی که به دلیلی سلطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیر و مطیع هستند، کمک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کننده است.

 

منبع

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *