زمانی که در سال 1996 , آلن گرینسپن رئیس بانک مرکزی امریکا ( فدرال رزرو) هشدار داد که بازارها در حال تجربه سقوط هستند , همین گفته باعث سقوط شدید قیمتها شد به نحوی که سرمایه گذاران این سوال را از خود میپرسیدند که آیا به اسارت حباب سازی اقتصادی و حباب قیمت درآمدند ؟ گرینسپن دریافته بود که قیمت سهام در شرکتهای تکنولوژیکی در حال افزایشی شدیدتر از آنچه انتظار میرفت بود . مردم تحت تاثیر قرار گرفته بودند , هیجان آنها که ناشی از ترقی ناگهانی در حوزه اینترنت ( دات کام) بود , آنان را وادار به خرید سهام به قیمتی بیشتر از قیمت منطقی آن کرد . در نتیجه در رزهای اولیه ظهور اینترنت و شرکت های اینترنتی , حباب سهام , باعث افزایش شدید قیمتها شد . هشدار گرینسپن باعث شد شاخص سهام داوجونز در وال استریت 145 واحد سقوط بی سابقه را تجربه کند اما بعد از مدتی دوباره اعتماد حاصل شد و بورس به حالت عادی خود بازگشت.
این افزایش نامعقول نشان دهنده دو نکته اساسی پیرامون بازارهای مالی و حباب های قیمت است : اول , شناسایی و تشخیص یک حباب بسیار مشکل است و کار زیادی میطلبد تا مشخص شود که ترکیدن این حباب چقدر نزدیک است و دوم , تحت کنترل درآوردن این حباب ها همیشه کار ساده ای نیست.
حباب اقتصادی زمانی شکل میگیرد که هیجان زدگی سرمایه گذاران یا بورس بازان در مورد یک دارایی خاص , باعث میشود قیمت آن دارایی بیش از حد تصور افزایش یابد . البته نمایش قیمت واقعی و همین طور اصل مساله ذهنی و انتزاعی است . کینز در این رابطه میگوید : تصمیمات ما در مورد سرمایه گذاری تنها میتواند به عنوان نتیجه حالات حیوانی ما لحاظ شود , یک میل شدید خود جوش در عمل
همانطور که قیمتهای سهام شرکتهای اینترنت به صورت گیج کننده در سال 2000 به اوج رسید , بسیاری از تحلیل گران بر حفظ قیمتها پافشاری کردند . همین مورد در بازار مسکن و در سال 2006 در ایالات متحده و بریتانیا بیش از آنکه تنزیل موقتی و سقوط قیمتها در خلال بحران اقتصادی شروع شود اتفاق افتاد . حباب اقتصادی پدیده جدیدی در اقتصاد نیست و از روزهای اولیه , حباب اقتصادی در هر بازاری به وجود آمده است . گرچه با بازنگری روشن است که بسیاری از فعل و انفعالات در بازارها , حباب بودند اما این بعدها مشخص شد زیرا در آن لحظات اولیه شکل گیری این حباب ها , تشخیص آنها کار مشکلیست . به دلیل آنچه که اقتصاددانان کینزی برای اولین بار آن را دلایل بنیادی نامیدند , قیمتها میتوانند افزایش یابند.
مدیریت حباب اقتصادی
بسیاری از متخصصین اقتصادی از جمله آلن گرینسپن , معتقدند که راهبرد دهندگان بازار به جای اینکه تلاش کنند حباب ها را تحت فشار قرار دهند ( از طریق گرایش به خالی کردن باد حباب یا به نوعی با افزایش نرخ های سود یا وضع قاطعانه مقررات جدید) باید بر روی حل مشکلات پس از ترکیدن حباب ها متمرکز شوند . مبنای منطقی این اعتقاد , دو جنبه دارد : اول اینکه مشکل است تشخیص دهیم آیا این افزایش قیمت , علائم شکل گیری یک حباب است یا یک نمود و تجلی آرام و بی خطر از رشد اقتصادی و دوم اینکه با فرض مشخص بودن ابزار اقتصادی مثل نرخ بهره و مقررات , احتمال دارد احتمال دارد به کار گیری آنها به خسارت فرعی و متقارن در سایر بخش های اقتصادی منتهی شود.
برخی اعلام کردند که مساله حباب ها بخش مکمل یک عملکرد اقتصادی و نوعی تشویش و ترغیب به سرمایه گذاری در مقیاسی گسترده است که در غیر این صورت رخ نمیداد . برای نمونه رونق اینترنت در سالهای 1990 جرقه رقابتی بود که آتشی فراگیر در حوزه فیبر نوری در سراسر جهان به پا کرد . نتیجه آن شبکه بین المللی بود با قدرت و توان بیش از آنچه در آن زمان مورد نیاز بود . خیلی از موسسات درگیر در این مساله دستخوش رکود ناگهانی و سریع و کشنده شدند اما افزایش در پهنای باند تا اندازه ای جلوی رکود را گرفت و مسوول هدایت رشد اقتصادی در سالهای پس از حباب اینترنت شد , همانطور که باعث افت قیمت ارتباطات جهانی دیگر مانند تلفن و نامه گردید . همچنین برخی معتقدند که ترکیدن یک حباب , از طریق فرایند تخریب خلاق , اقتصاد را از تجارت های کم توفیق جدا ساخته و آن را به سمت موفقیت رهنمون میسازد ( تخریب خلاق را در مقاله بعدی به صورت کامل توضیح داده خواهد شد)
حلقه بازخوردی
زمانی که یک حباب اقتصادی در حال شکل گیری و یا ترکیدن است , از طریق ایجاد چرخه مقبول با یک چرخه و دور باطل روی اقتصاد تاثیر گذار است که اقتصاددانان آن را حلقه منفی یا حلقه مثبت بازخوردی مینامند . به این معنی که همانگونه که قیمتها افزایش میابند , مردم کمتر خرج میکنند و این امر باعث میشود که قیمتها سقوط نمایند و بانکها کمتر وام بدهند , این پدیده را حلقه بازخوردی مینمامیم . در خلال بحران مالی سال 2008 , یک حلقه بازخوردی منفی دیده شد که در آن , بانک ها پرداخت وام عمومی به مردم را متوقف کردند و مردم نیز تشویق شدند تا هزینه های خود را کم کنند , آنها عملا در خدمت تقویت بانک هایی بودند که هیچ تمایلی به پرداخت وام نداشتند . این حلقه ها خطرناکترین پدیده های اقتصادی بودند , زیرا برای همه اشخاص از بانکهای مرکزی تا سیاستمداران , سروسامان دادن به این اختلالات بسیار طاقت فرسا و مشکل است.
خسارت وارده
کاهش قیمتها و رکود اقتصادی میتواند خسارات جبران ناپذیری را داشته باشد . گرچه چنین مباحثی زمانی که یک اقتصاد از ترکیدن حباب رنج میبرد , میتواند سوال برانگیز باشد . با سهمیه بندی اعتبارات توسط بانکها , حتی ساده ترین فعل و انفعلات , داد و ستدهای مالی میتواند به نحو مشخصی گران تر شود . برای پی بردن به این مساله که مفهوم ترکیدن حباب اقتصادی در بلند مدت تا چه میزان میتواند جدی تلقی شود , کافی است نگاهی به رکود بزرگ که پس از سقوط وال استریت در سال 1929 صورت گرفت نگاهی انداخت
بعضی افراد بر این عقیده هستند که حباب اقتصادی مردم را با به دست آوردن پول و ثروت زیاد اغوا کرده و ناگهان آنان را از سرمایه گذاری منصرف میکنند . در دوره های اقتصادی , حباب های اقتصادی باعث میشوند که تخصیص منابع به صورتی غلط و اشتباه صورت گیرد . برای نمونه امکان دارد سرمایه گذاران به جای اینکه پولشان را صرف خرید سهام نمایند , کل آن را به امید افزایش قیمت مسکن , صرف خرید خانه کنند
رکود چرخه
روش های مختلفی وجود دارد که در طی آن افرادی که اقتصاد را میچرخانند میتوانند از گسترش رباط ها جلوگیری کنند . ابزار اول , سیگنال دادن است ( از طریق سخنرانی و اطلاع رسانی عمومی) مبنی بر اینکه این سیاستگذاران اعلام نمایند که حباب قیمتها در حال گسترش است ( و نشان داده شود که اقدامات پیشگیرانه برای کنترل گسترش آن انجام گرفته ) هر چند همانگونه که ورشکستگی اینترنت نشان داد , هیچ تضمینی وجود ندارد که حباب گسترش پیدا نکند . ابزار دوم , افزایش نرخ بهره است که میتواند گسترش حباب را در کلیه زمینه ها کاهش دهد . ابزار سوم , کنترل شدیدتر بانک ها به منظور حصول اطمینان از اینکه عملکرد آنها به گونه ای نباشد که در زمانی که همه چیز خوب پیش میرود به راحتی وام پرداخت کنند و سپس متعاقب شکل گیری و ترکیدن یک حباب به راحتی شرکت ها را ببندند . چنین راهبردهایی را , راهبردهای ضدادواری مینامیم که هدفشان جلوگیری از تبدیل دوران رونق اقتصادی به رکود اقتصادی است . راهبرد مقابل آن را موافق ادواری مینامیم که حباب ها را مستعد گسترش میکنند . سیاست های موافق ادواری سیاست های غلطی هستند که میل دارند بر دامنه نوسان های اقتصادی بیفزایند و میکوشند تنزل آهسته را به کساد های ژرف و رشد اقتصادی آرام را به جهش های شتابنده اشتباه , تبدیل نمایند هر چند که اقتصاددانان به صورت فزاینده ای قانع شده اند که همانگونه که بشر به صورت نامعقول و غیر قابل پیش بینی بقا یافته , حباب ها هم به عنوان بخش ثابت و جدایی ناپذیر از اقتصاد باقی میماند و از بین بردن و ریشه کنی آنها غیر ممکن و وقوع آنها اجتناب ناپذیر است.
Hits: 0