رقابت اقتصادي در بازارها و در جريان تعاملات عرضهكنندگان و خريداران روي ميدهد. (1) نوعا فروشندگان معدودي براي جذب پيشنهادهاي مناسب از سوي خريداران احتمالي به رقابت با يكديگر ميپردازند.
به همينگونه، خريداران نيز براي كسب پيشنهادهاي خوب از سوي عرضهكنندهها با هم رقابت ميكنند. انعقاد قرارداد بدان معنا است كه، خريدار و فروشنده حق مالكيت خود را در رابطه با يك كالا، خدمت يا دارايي مبادله ميكنند. در شرايط رقابتي هر يك از طرفين، به طور اختياري و با توجه به منافع شخصي با طرف مقابل به تعامل ميپردازد.
در جريان چنين تعاملهايي، اطلاعات زيادي از طريق قيمتها ارسال ميشوند. (به «مكتب اتريشي اقتصاد» رجوع شود). فروشندگان براي جذب خريدارها، قيمتها را كاهش ميدهند و خريدارها نيز براي برنده شدن در رقابت با ديگر خريداران، ترجيحات خود را با بالابردن قيمت پيشنهادي خود آشكار ميكنند. وقتي كه معاملهاي به انجام ميرسد، ممكن است هيچ كس كاملا از قيمت مورد توافق راضي نباشد، اما هر دو طرف قرارداد احساس ميكنند كه نسبت به قبل، وضعيت بهتري دارند. اگر قيمتها از هزينهها بيشتر باشند، فروشندگان سود ميكنند و اين انگيزهاي براي افزايش ميزان عرضه خواهد بود. اگر ديگر رقبا نيز متوجه شوند كه چه عملكردهايي منجر به سود ميشوند، ممكن است از عرضهكننده اوليه پيشي بگيرند. در مقابل، ضرردهي به عرضهكنندهها ميگويد كه چه تغييري را بايد در دستور كار خود قرار دهند.
اين قبيل سيگنالهاي سود و زيان، ميليونها فروشنده و خريدار را در اقتصاد مدرن پيچيده و رو به تكامل با يكديگر هماهنگ ميكند. «دموكراسي دلار» در بازار، تضمين ميكند كه خريدارها مقدار بيشتري از آنچه ميخواهند را به دست آورده و منابع كمتري را صرف چيزهايي كنند كه تمايلي به داشتن آنها ندارند. لذا قيمتهاي رقابتي همانند سيگنالهاي راديويي عمل ميكنند دريافت آنها آسان است و نيازي نيست كه بدانيم از كجا آمدهاند. براي اينكه بفهميم كه بايد اتومبيلهاي پرمصرف را كنار بگذاريم و يا در مصرف برق صرفهجويي كنيم نيازي به تحليل تمامي علل احتمالي بحران اخير انرژي نيست. براي آنكه شركتهاي نفتي شروع به حفر چاههاي جديد كرده يا به استخراج سوخت از سنگهاي نفتي يا ماسههاي قيري روي آورند، تنها كافي است بدانند قيمت نفت در حال افزايش است. رقابت قيمتي ميليونها فرد مستقل در ميليونها بازار را مطلع كرده و همه آنها را با «دست نامرئي» كه روزي آدام اسميت، پدر علم اقتصاد مطرح كرد، به خوبي هماهنگ ميكند.
عرضهكنندهها همچنين در رقابت غيرقيمتي نيز وارد ميشوند. آنها سعي ميكنند كه كيفيت كالاهايشان را ارتقا دهند تا از مزيت رقابتي نسبت به رقبايشان برخوردار شوند. آنها در اين راستا، هزينهها و ريسك مربوط به نوآوري در كالا را متقبل ميشوند. اين نوع رقابت، سبب ايجاد گامها و عملكردهاي انقلابي بيشمار شده است. مثلا ميتوان به تكامل اولين پرنده برادران رايت به آخرين نوع بويينگ 747 اشاره كرد. اين نوع از رقابت، سبب پيشرفتهاي مادي بيسابقهاي از زمان انقلاب صنعتي شده است.
كالاهاي متمايز، به عرضهكنندگان پيشرو، «موقعيت مناسب در بازار» (market niche) اعطا ميكنند. با اين وجود، چنين جايگاهي هيچگاه كاملا امن و مطمئن نيست، چرا كه ديگر رقبا نيز تلاش خواهند كرد كه كالاهايشان را بهبود بخشند و اين امر سبب ميشود كه همه عرضهكنندهها در حالت «پريشاني خلاق» قرار گيرند. يك ابزار رقابتي ديگر، نوآوري در فرآيند توليد به منظور كاهش هزينهها است كه توليدكنندهها را قادر ميكند محصولات خود را به قيمتي كمتر از رقبا به فروش رسانند. اين نوع عملكردهاي رقابتي، سبب شده تنها يك نسل پس از آن كه اولين ماشينحسابها به قيمت ششصد دلار به فروش ميرفتند، ماشينحسابهاي جيبي دو دلاري رواج پيدا كنند.
سومين ابزار براي پيروزي در رقابت، انجام تبليغات جهت جلب توجه خريدارها به اجناس توليد شده است. عرضهكنندهها همچنين از طريق ارائه ضمانتها و خدمات پس از فروش به رقابت با يكديگر ميپردازند. اين مورد در رابطه با محصولات پيچيده و بادوامي از قبيل اتومبيلها رايج است. اين امر سبب كاهش هزينههاي مبادلاتي خريداران شده و جايگاه رقابتي عرضهكنندهها را استحكام ميبخشد.
بنابراين رقابت باعث ميشود كه افراد هشيار باشند و البته هزينههايي را هم به همراه دارد. قبل از آن كه بتوان در بازار رقابت كرد، بايد از دانش مربوط و متناسب برخوردار بود. خريدارها ميبايست از خود بپرسند كه به چه چيزي نياز دارند، چه محصولاتي در دسترس است، توان پرداخت بابت كدام يك از آنها را دارند و با توجه به قيمتها، محصولات مختلف در مقايسه با يكديگر چه تفاوتهايي دارند. اين امر، هزينههاي جستوجو (مثلا صرف زمان و انرژي در جريان خريد خانه) را به بار ميآورد. عرضهكنندهها نيز بايد بفهمند كه تقاضا در كجا است، افراد در محصولات به دنبال چه ويژگيهاي فني هستند، مواد اوليه و عناصر فراوان مورد نياز را در كجا ميتوان به دست آورد، عكسلالعمل رقبا چگونه است و از اين دست مسايل. ممكن است اين گونه تلاشها، در رابطه با تحقيق، توسعه و بازاريابي، بسيار پرهزينه بوده و حتي منجر به هيچ نتيجهاي نشوند. براي دستيابي به هر گونه منبع ثروتي در بازار، موانع و ناكاميهاي بسياري وجود دارد و هنگامي كه فروشندهها و خريدارها بر سر جزئيات قراردادها به مذاكره و بحث پرداخته و نحوه انتقال آنها را بررسي كرده و اعمال ميكنند، هزينههاي ديگري نيز به وجود ميآيند.
در يك اقتصاد پويا و تخصصي، هزينههاي كسب آگاهي و انجام مبادلات («هزينههاي مبادلاتي») بالا هستند. بنابراين عجيب نيست كه افرادي كه در بازار حضور دارند، علاقهمند به كاهش هزينههاي مبادلاتي و ريسكهاي مرتبط با آنها باشند. يك روش براي كاهش هزينههاي مبادلاتي، اين است كه در رابطه با تعيين قوانين («نهادهايي») كه به فعالان بازار براي صرفهجويي در هزينههاي كسب آگاهي كمك ميكنند توافق ايجاد شود. اگر در بازارها، قوانين اجرا شده و مناسبي وجود داشته باشد، درخواستهاي افراد به نحو موثرتري برآورده ميشوند.
يك ابزار ديگر كه سبب صرفجويي در هزينههاي معاملاتي ميشود، توافق درباره روابط آزاد، نامحدود و بلندمدت از طريق مواردي چون قراردادهاي استخدام است. تبليغات ابزار ديگري در اين راستا است. تبليغات وسيلهاي است كه فروشندهها با آن، به خريداران اطلاعات داده و آنها را از پرداخت برخي از هزينههاي جستوجو بينياز ميكنند. واسطهها، يعني كساني مثل دلالها، بنگاهدارها و مسوولان حراج كه در مسائل مربوط به بازار تخصص دارند نيز انجام معاملات را تسهيل ميكنند.
بهرغم وجود روشهاي كاهش هزينههاي معاملاتي، رقابت براي رقبا، پرهزينه و آزاردهنده است. برخي از بنگاهها از وجود رقابت در بازار، به خودي خود لذت ميبرند. اما اغلب افراد نسبت به رقابت بيميل هستند. آنها از وجود رقابت در بازار در سمت خودشان پرهيز ميكنند، اما مايل به وجود رقابت در ميان كساني كه از آنها خريد كرده يا به آنها محصولاتشان را ميفروشند، هستند. البته در يك جامعه آزاد، افراد ميتوانند با رقابت نكردن، به آنچه دارند اكتفا كنند، اما در اين صورت سهم خود را از بازار از دست داده و احتمالا ارزش داراييهايشان كاهش خواهد يافت.
عرضهكنندهها براي فرار از مقررات رقابتي تلاش ميكنند كه به منظور «تعليق رقابت» كارتل ايجاد كنند. اين امر به ويژه در بازارهايي رخ ميدهد كه در آنها، تعداد عرضهكنندگان كم بوده و يا براي شروع مقادير زيادي سرمايه مورد نياز است. بهعنوان مثال، خطوط هواپيمايي دنيا كارتل «اتحاديه حملونقل هوايي بينالمللي» (IATA) را تشكيل دادند كه اين كارتل قيمت بليتها، برنامه پروازها و حتي جزئيات كماهميتي چون وعدههاي غذايي را تعيين ميكرد. زماني كه اعضاي كارتل در مورد قيمت مورد توافق تقلب كنند. (به «كارتلها» و «اوپك» رجوع كنيد) يا شركتي خارج از كارتل به وسيله قيمت يا نوآوري در كالا به رقابت بپردازد، معمولا كارتل با ناكامي روبهرو شده و عرضهكنندگان با سابقه و تثبيت يافته سهم خود را از بازار از دست ميدهند. اين نوع تقلب كه اعضاي كارتلها صورت ميدهند، براي مصرفكنندهها و بازار، يك موهبت به شمار ميروند.
تنها راه براي آنكه كارتلها يا انحصارگرها بتوانند از رقابت در بلندمدت پيشگيري كنند، اين است كه حمايت دولت را به دست آورند. سياستمدارها و بوروكراتها، غالبا نظارتهاي اجباري را تحميل ميكنند. آنها سعي ميكنند كه پشت توجيههايي مثل محافظت از مشاغل، تضمين بهداشت و امنيت عمومي يا محافظت از شركتهاي داخلي در مقابل خارجيها پنهان شوند. ميتوان گفت كه در عمل، ممانعت از رقابت بيشترين منفعت را براي ناظران دولتي دارد، چرا كه در مبارزات انتخاباتي بعدي، از لحاظ معنوي يا مالي حمايت ميشوند يا مشاورههاي پرمنفعت و مطمئن كسب ميكنند. اقتصاددانان، اين حالت را «رانتجويي» ناميده و خاطرنشان ميكنند كه اين مساله بدون استثنا منجر به متضرر شدن خريداران كه از هزينههاي ناشي از دخالتهاي سياسي ناآگاهند، ميشود. ممكن است دخالتهاي دولت سبب رضايت تعداد كمي از عرضهكنندهها شود، اما باعث ميشود ثروت ملل كاهش يابد. لذا اغلب اقتصاددانها رقابت بيدردسر را بهعنوان كالايي عمومي در نظر ميگيرند كه دولتها بايد از آن حمايت كرده و زمينه را براي بروز آن فراهم آورند. اين نتيجهگيري، به عنوان نمونه سبب شده است كه سياستمدارها براي كنترل ادغامها، انحصارها، قدرتهاي اتحاديهاي و كارتلها تلاش كنند. آنها اين كار را از طريق سياستهاي رقابت داخلي انجام ميدهند. همچنين اين تلاشها منجر به ايجاد سازمان تجارت جهاني شد. هدف از تشكيل اين سازمان، حمايت از رقابت بينالمللي در برابر دولتهاي فرصتطلب بود.
رقابت تنها در صورتي موثر و كارآمد است كه حقوق مالكيت خصوصي مورد حمايت قرار گرفته و افراد آزاد باشند كه بهصورت قانوني به انعقاد قرارداد بپردازند. اگر افراد بدانند كه ممكن است بهرههاي انتظاري آنها مصادره شوند، يا اگر بدانند كه از قراردادهاي متعاقب ارائه يك كشف جديد به بازار به وسيله نظارتها و دستورالعملها ممانعت خواهد شد، آنگاه ديگر چه كسي هزينههاي بالاي كسب اطلاعات را متقبل خواهد شد؟ به اين دليل است كه حقوق مالكيت، آزادي قراردادها و حاكميت قانون و بهطور خلاصه آزادي اقتصادي، زمينه را براي رشد سريع اقتصادي، بيكاري پايين و كاهش فقر فراهم ميآورند.
بررسيهاي بينالمللي نشان ميدهند كه هيچ يك از اقتصادهاي فقير دنيا آزاد نيستند و هيچيك از اقتصادهاي دنيا كه از بيشترين آزادي و رقابت برخوردارند، فقير نميباشند. از يك ديدگاه اجتماعي، رقابت زنده در بازار، سه كاركرد حياتي دارد:
«كشف»: رفاه انسان را هميشه ميتوان با دانش جديد افزايش داد. رقابت ميان عرضهكنندهها و خريداران، مشوقي قدرتمند براي جستوجوي دانش و آگاهي است. پيگيري منافع شخصي، باعث ميشود كه افراد تلاشهاي بيوقفه، گسترده و غالبا پرهزينهاي را براي استفاده از اموال و مهارتهايشان به بهترين نحو بهكار گيرند.
برخي اوقات از برنامهريزي متمركز دولتي به عنوان ابزاري مناسب براي كشف محصولات و فرآيندهاي جديد حمايت به عمل ميآيد. با اين وجود، تجربه نشان داده است كه كميتههاي مركزي از انگيزه كافي برخوردار نيستند و نميتوانند همه دانش پيچيده، گسترده و غالبا جزئي لازم براي پيشرفتهاي همهجانبه را نظم بخشند.
«گزينش و هماهنگي مسالمتآميز»: رقابت قيمتي مشخص ميكند كه افراد واقعا به دنبال چه چيزي هستند و باعث ميشود خطاها تصحيح شوند. اين امر از طريق پراكنش اطلاعات سودمند صورت ميگيرد. از آنجا كه مبتكرين نميتوانند كشفياتشان را مخفي نگه دارند، لذا ديگران متوجه ميشوند كه چه كارهايي سودآور است و ممكن است در موفقيت از آنها پيشي گيرند.
رقابت، با وجود اين كه گاهگاهي رويدادهاي غيرمترقبهاي به بار آورده و فرصتها را تغيير ميدهد، زمينه را براي تكامل آرام فراهم آورده و موانع غيرقابل اجتناب تعديل را توزيع كرده و انتظارات متباين را با يكديگر هماهنگ ميسازد. رقابت و تجارت، «اخلاق تجاري» را به افراد ميآموزد. اخلاق تجاري، به معناي عملگرايي در حل مشكلات و حفظ آرامش در مسير پيشرفت شغلي است. لذا نظم بازار رقابتي سبب ايجاد اطمينان، خوشبيني اجتماعي و اعتماد به نفس ميشود.
«كنترل قدرت»: رقابت ميان عرضهكنندهها به مصرفكنندگان قدرت ميدهد و رقابت ميان كارفرماها به كارگران قدرت ميبخشد. اگرچه ممكن است برخي در پي دستيابي به رانت باشد، اما نكته مهم اين است كه افراد ثروتمند در معرض رقابت خواهند ماند. تنها در اين صورت است كه ثروت و تواناييهاي خود را در تحقيقهاي علمي كه براي نوع بشر سودمند است، صرف خواهند كرد.
البته صاحبان ثروت هميشه موفق نخواهند شد. هيچ يك از ثروتهاي بزرگي كه در دهه 1950 در آمريكا وجود داشتند، امروزه فعال نيستند. رقابت، تمركز قدرت اقتصادي را از ميان برده و باعث باز توزيع ثروت ميشود حتي ممكن است افرادي از اين هم فراتر رفته و بگويند كه سرمايهداري با رقابت مشروع ميشود.
اين امر از طريق آمادگي شهروندان صاحب ثروت براي به دوش كشيدن هزينه تحقيقات علمي كه براي جامعه مفيد هستند صورت ميگيرد. سوسياليستهايي كه شعار ميدهند «مالكيت، دزدي است» تنها در صورتي پيرواني مييابند كه رقابت، وجود نداشته باشد يا توسط سياستمداران، منحرف شود.
رقابت، بدانگونه كه در اين جا شرح داده شد به ندرت در اقتصاد استاندارد نئوكلاسيك ظاهر ميشود، زيرا در اقتصاد نئوكلاسيك وجود اطلاعات كامل فرض گرفته ميشود. با اين وجود، در دنياي واقع، اغلب فعاليتهاي اقتصادي به يافتن اطلاعات و تحريك افراد ثروتمند و با استعداد به كشف و استفاده از اطلاعات معطوف است.
سناتور هنري كلي، در 1832 خطاب به سناي آمريكا گفت: «هيچيك از قدرتهاي انسان كه در امور بشري دخيلاند، بزرگتر از قدرت رقابت نيست». رقابت حقيقتا به زندگي بهتر منجر ميشود.
يادداشتها
1 – در اين جا ديگر انواع رقابت، مثل رقابتهاي ورزشي، رقابت ميان احزاب و گروههاي سياسي يا ميان ايالتهاي مختلف در كشورهاي فدراتيو مورد نظر نيستند.
نويسنده: ولفگانگ كاسپر (ولفگانگ كاسپر، از اساتيد ممتاز اقتصاد در دانشگاه نيوساوت ولز استراليا است.)
مترجم: محسن رنجبر
برگرفته: دنیای اقتصاد
Hits: 0