به عقیده بسیاری از اقتصاددانان مهمترین چیز در علم اقتصاد، رشد است. کسانی که چنین حرفی میزنند به هیچوجه نمیگویند که فقر، نابرابری، مرگومیر کودکان، ازدواج در سنین پایین، عدم دسترسی به آب آشامیدنی و برق و بسیاری از دیگر شاخصهای توسعه اهمیت ندارند. آنها ابداً نسبت به مسائل توسعهای بیتوجه نیستند. بلکه بر این باورند که نیرومحرکه همه پیشرفتهای توسعهای، رشد است. بهطوری که تا به رشد نرسیم باید مبارزه با فقر و نابرابری را نیز از سر بیرون کنیم. به زبان خیلی ساده آنها میگویند اول رشد، بعداً چیزهای دیگر. آنها میگویند نباید به بهانه مبارزه با فقر و نابرابری، رشد را متوقف کرد. قبول میکنیم که رشد اقتصادی میتواند فقر را کاهش دهد. همانطور که در چین این کار را کرد. در چین رشد اقتصادی به خوبی توانست از پس فقر بر بیاید. اما بگذارید به آنسوی ماجرا نیز نگاهی بیندازیم. آیا کاهش فقر میتواند مسیر رشد اقتصادی را هموارتر کند؟ پاسخ مثبت است و شاید مهمترین استدلال کسانی که به چنین سوالی پاسخ مثبت میدهند این باشد که وقتی فقر کاهش مییابد، سرمایه انسانی رشد میکند و در نتیجه مسیر رشد اقتصادی هموارتر میشود. پس مبارزه با فقر نیز میتواند به اندازه تلاش برای رشد اقتصادی مهم باشد و مادامیکه مبارزه با فقر سد راه رشد نشود، هیچ کسی هم مخالف آن نخواهد بود. برای دهههای بسیار اقتصاددانان طرفدار مبارزه با فقر و اقتصاددانان طرفدار رشد اقتصادی، مقابل هم صفآرایی میکردند. چراکه در فضای استدلالی آنها، رشد و فقرزدایی تا حد زیادی در مقابل هم قرار داشت هر گروه بهرغم پذیرفتن استدلال طرف مقابل میگفتند که اولویت با حرف خودشان است. اما تحقیقات آبهیجیت بنرجی، استر دوفلو و مایکل کریمر به این دعوا پایان داد. چراکه در فضای تحلیلی آنها، مبارزه با فقر سد راه رشد اقتصادی نمیشود. در این پرونده به این سوال پاسخ خواهیم داد که بنرجی، دوفلو و کریمر چه میگویند؟
Hits: 0