اهميت به سهام طلايي و مديريتي پرهيز از تمركز بر سهام يك شركت خاص و از همه مهمتر تشخيص درست زمان خريد و فروش از جمله نكات كليدي و رموز موفقيت اين سرمايهگذار شناخته شده است. بخشي از ادامه زندگينامه وي كه در كتاب 23 اصل موفقيت وارن بافت منتشر شده را در ادامه ميخوانيد.
بازي حرفهايها در والاستريت
اولين اقدام آيكان پنهان كردن چهره واقعي خود بود. او و شريكش، آلفرد كينگزلي به عنوان سرمايهگذاراني مهربان، «كه ممكن است سرمايهگذاري خود را افزايش دهند»، به مديريت تاپان (اولين شركتي كه او قصد تصاحب آن را نمود) معرفي شدند و براي رسيدن به هدف خود، پرسشهايي ساده لوحانه در مورد شركت و محصولاتش پرسيد.
نيازي به گفتن ندارد كه آيكان پاسخ آن پرسشها را ميدانست. اما با اين كار به هدف خود در جهت آرام كردن مديريت تاپان در مورد احساس امنيت رسيد و اجازه داد تا آنها با خود فكر كنند كه او و كينگزلي از اينكه مديريت براي صحبت در مورد شركت به آنها وقت داده است خوشحال هستند.
سرمايهگذاران بزرگ به ندرت با كسي در مورد فعاليت خود در بازارها صحبت ميكنند. اما آيكان اين گونه نبود. او در مرحله دوم ازترفند خود، براي آنكه مديريت شركت از اقدام آنها آگاه نشود همچنان به صحبت كردن با آنها ادامه داد بدون آنكه هدف اصلياش فاش شود.
هنگامي كه آيكان سهام خود را در تاپان افزايش داد، مديريت شركت مصممتر شد تا نيت اصلي او را دريابد. اما او كماكان خود را به عنوان يك سرمايهگذار بلندمدت و علاقهمند به تاپان معرفي ميكرد.
گام سوم او جستجو براي جايگاهي در هيات مديره بود. تقريبا در چنين زماني بود كه مديريت شركت متوجه شد كه نيت واقعي آيكان هر چه باشد، ممكن است امنيت آنها را به خطر اندازد. البته ديگر براي هرگونه اقدام دفاعي دير شده بود.
دانستن اين نكته ضروري است كه آيكان به دانشگاه پرينستون رفت و ـ همچون شوارتز ـ به تحصيل رشته فلسفه پرداخت. پايان نامه او برنده جايزه اول شد. ثابت شد كه مانند شوارتز، فلسفه، عاملي حياتي در موفقيت بعدي آيكان در سرمايهگذاري بود.
متمركز بمانيد
پس از ورود به هيات مديره، آيكان به مديريت فشار ميآورد تا بخشهايي از شركت ـ يا تمام آن ـ را براي بازگرداندن پول سهامداران، بفروشد. در نهايت، مديريت كه نااميدانه شاهد انحلال شركت خود توسط آيكان بود، خريداري را در شركت سوئدي الكترولوكس كه توليدكننده لوازم خانگي بود، پيدا كرد كه سرانجام در اواخر سال 1978 سهام آيكان را با قيمت 18 دلار براي هر سهم خريد.آيكان در برابر 321500 سهم خود سودي معادل 7/2 ميليون دلار به دست آورد. جالب بود كه ديك تاپان رييس شركت پيرو آيكان شد و در تلاش براي قبضه كردن مالكيت شركتهاي بعدي در كنار آيكان قرار گرفت.
آيكان پس از فروش سهام تاپان موقعيت سرمايهگذاري بسيار خوبي را پيدا كرد كه او را به يكي از بزرگترين و ثروتمندترين سرمايهگذاران تبديل كرد.
حمله ناگهاني او به شركت تاپان مانند يك روياي موفقيتآميز بود. اما آيكان حتي براي خوردن يك ليوان نوشيدني نيز وقت تلف نميكرد چه برسد به اينكه به تعطيلات برود. او و كينگزلي هميشه به سختي مشغول كار بر روي هدف بعدي خود بودند. آنها الگويي براي خود داشتند كه در مدت ده سال بعد نيز از آن پيروي كردند و در طول اين مدت در مورد پانزده شركت مانند تاپان از روشي مشابه استفاده نمودند.
آنها هر بار تمركز خود را به طور كامل، تنها بر يك يا دو سرمايهگذاري معطوف ميكردند. آيكان نيز همچون بافت و شوارتز، هميشه تا آنجا كه ميتواند سهام شركت مورد نظر خود را خريداري ميكند، او گاهي اوقات تا حدي كه ممكن است از منابع خود بهره برداري ميكند. آيكان، آن توصيه قديمي در مورد تنوع بخشي را كاملا ناديده ميگيرد و در نتيجه پاداشهاي هنگفتي به دست ميآورد.
او و كينگزلي شركتهايي همچون گلف و وسترن، گودريچ، مارشال فيلد، و فيليپس پتروليوم را هدف قرار دادند. سهام تمام اين شركتها با كاهش قيمتهاي قابل توجه نسبت به ارزش دفتري خود خريد و فروش ميشدند. هيچ كدام از آنها داراي سهام دار عمده نبودند، بنابراين مديريت آنها ـ تنها رقيب آيكان براي در اختيار گرفتن شركت – نسبت به روش اتخاذ كرسي هيات مديره آيكان، آسيبپذير بود. تمام آن شركتها داراييهايي قابل فروش داشتند، و يا كساني كه مايل به تصاحب آنها بودند را به خود جذب ميكردند.
پاسخ به سوالات اساسي از زبان سرمايهگذار موفق
آيكان، كاهش قيمت نسبت به ارزش ذاتي، آسيبپذيري تركيب سهامداران (به لحاظ كسب كرسي هيات مديره) و نقد شوندگي شركت مورد نظر را اندازهگيري ميكند. پاسخ سوالات زير براي او كاملا روشن است:
1. چه چيزي بخرد: شركتي كه سهام دار مديريتي ندارد و با قيمتي پائينتر از ارزش واقعي خود در حال معامله است و پتانسيل قبضه نمودن مالكيت را دارد.
2. چه موقع آن را بخرد: هنگامي كه تمام معيارهاي از پيش مشخص شده را دارد.
3. چه قيمتي بپردازد: قيمتي بسيار پايينتر از ارزش واقعي سهام.
4. چگونه آن را بخرد: سهام آن را به صورت نقد بخرد.
5. چند درصد از سبد سهام خود را به خريد آن اختصاص دهد: تا آنجا كه برايش مقدور است.
6. نظارت و كنترل بر پيشرفت سرمايهگذاريها: فرآيند دائمي برقراري ارتباط با مديريت شركت برايترغيب آنها به فروش، تجديد ساختار، يا انحلال شركت. همزمان جستجو براي خريداران بالقوه شركت.
7. چه زماني بفروشد: هنگامي كه مالكيت شركت را قبضه نمود يا هنگامي كه مديريت پيشنهادي براي خريد سهام او ارائه ميدهد. زماني كه وضعيت دفاعي شركت بيش از حد قوي است يا هنگامي كه روش او موثر واقع نميشود سهام خود را حفظ ميكند. هنگامي كه او كنترل شركت را به دست ميآورد، معمولا داراييها را ميفروشد و يا به نحو ديگري پول خود را پس ميگيرد، (براي مثال با استفاده از جريان نقدينگي شركت براي تامين مالي تصاحب كنترل شركتهاي ديگر) بدون آنكه كنترل شركت را از دست بدهد.
8. تجديد ساختار پرتفوليوي شركتهاي خريداري شده: ترازنامه شركتهاي آيكان تنها حاوي وجه نقد و سهام منطبق با اهداف سرمايهگذاري او است يا به اين سمت حركت ميكند. او از حاشيه سود يا وامها براي شركت استفاده ميكند تا قدرت خريد ميزان پول نقد خود را چند برابر كند.
9. روش جستجو: تعداد زيادي از گزارشهاي ساليانه هيات مديره گزارشات مالي حسابرسي شده و ساير گزارشات و هر گونه اطلاعات مرتبط را مورد بررسي قرار ميدهد.
10. محفاظت در برابر ريسك سيستماتيك از قبيل فروپاشيهاي بازار: قيمتي پايينتر از ارزش واقعي شركت ميپردازد و آن را حاشيه امنيت خود به حساب ميآورد.
11. مواجهه با اشتباهات: در مورد خارج شدن از شرايط به مذاكره ميپردازد.
12. هنگامي كه اين سيستم پاسخگو نيست چه اقدامي انجام دهد: همه چيز را متوقف ميكند. منتظر ميشود يا روش خود را مجددا مورد بازبيني قرار ميدهد.
Hits: 0