پیتر دراکر در “جامعه پساسرمایه دار” می نویسد که دانش جانشین ابزار، سرمایه، مواد اولیه، و نیروی کار جسمانی در فعالیت های تجاری خواهد شد. به کلام دیگر، مزیت نسبی یک بنگاه اقتصادی دیگر وابسته به حجم سرمایه های فیزیکی مانند زمین، تجهیزات یا امکانات تولیدی بنگاه نخواهد داشت و خلق ارزش در بنگاه ها از طریق دارائی های ناملموس که به آن سرمایه فکری (intellectual asset) می گوئیم حاصل می شود.
با توجه به این که امروزه بنگاه ها تلاش زیادی در خلق مستمر دارائی های ناملموس دارند، ارزش واقعی یک بنگاه دیگر از طریق ارزیابی های متداول حسابداری ممکن نیست. برای مثال، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری اغلب شرکت های امریکائی که سهامشان در بورس مبادله می شود، در بیش از 40% از موارد منعکس کننده ارزش واقعی آنها نمی باشد. برای بنگاه هائی که وابستگی شدیدی به دانش دارند، نسبت دارائی های ناملموس گاه حتی بیش از 100% است.
همین رویکرد، مشکلات اجرائی جدی در محاسبه های حسابداری، ارزیابی و تحلیل ارزش بنگاه ها ایجاد کرده است. علیرغم این همه، به دلیل ناملموس بودن سرمایه فکری، در حالی که فهم منظور از آن بسیار ساده است، در عمل با مشکلات فراوانی روبرو شده است. به همین دلیل هم بسیاری از محققان خود را وقف مطالعه دارائی های ناملموس از این دست کرده اند.
کشف و مدیریت سرمایه فکری یک کشور یا یک بنگاه اقتصادی مستلزم ایجاد نظامی مبتنی بر عوامل متغیر است که به آشکارسازی و شناسائی سرمایه های ناملموس کمک کند. از همه مهمتر این است که تاکید بر سرمایه انسانی منجر به درک بهتر ارزش های نهفته، افراد، بنگاه ها، نهادها و جوامع در حال حاضر و حتی در آینده برای بهره گیری بهتر از سرمایه فکری می شود. آنچه در جهان آینده خالق ارزش اقتصادی است نه نفت و گاز و مواردی مانند آنها بلکه فرزندان عاقل، فرزانه، فاضل، دانشمند و دانش دوست هر ملت هستند که در صحنه ای به پهنه جهان به صورتی روزمره با هم به رقابتی بی پایان خواهند پرداخت.
Hits: 0