بیمه در عملکرد اقتصادهای مدرن نقش کلیدی و مرکزی دارد. بیمه عمر میتواند از فرد و خانوادهاش در شرایط مرگ ناگهانی از نظر اقتصادی حمایت کند و بیمه سلامت نیز بخشی از هزینههای درمانی و بهداشتی را پوشش میدهد که این پوشش هزینهای برای حالتی که فرد با بیماریهای سخت مواجه میشود میتواند کمک بزرگی باشد. بیمه حسابهای پسانداز هم نوع دیگری از بیمه است که توسط دولتهای مرکزی ارائه داده میشود و به منظور اطمینان دادن دولت به سپردهگذاران در مورد داراییهای آنها در بانکهاست. در هر صورت فرد بیمهشونده بخش کمی از هزینه را میپردازد و در مقابل این هزینهای که هر ماه به شرکتهای بیمهای پرداخت میکند از مزایای استفاده از بیمه در مواقع مواجهه با خطر و بحرانی که میتواند فشار اقتصادی به زندگی فرد وارد کند، بهره میبرد.
بیمه که در گذشته کمتر مورد توجه قرار داشت، در سالهای اخیر به موضوع اصلی مورد بحث در مناظرات بین سیاستمداران و کارشناسان اقتصادی تبدیل شده است. این مساله در کشوری مثل آمریکا که اقتصادی بسیار بزرگ دارد و هرساله میلیاردها دلار از درآمدهای مختلف خود را در توسعه اقتصادی سرمایهگذاری میکند، اهمیت بیشتری دارد.
مشکل بیمه سلامت در آمریکا مساله مردم این کشور است و همواره این سوال مطرح میشود که چگونه میتوان خیل عظیمی از مردم آمریکا را که هماکنون تحت پوشش درمان و سلامت قرار ندارند، بیمه کرد. در برخی از ایالتهای آمریکا تلاشهایی برای کاهش سهم پرداختی توسط بیمهشوندهها و افزایش پوششهای بیمه سلامت و درمان انجام شده است.
از طرف دیگر بعد از حادثه تروریستی 11 سپتامبر و چندین حادثه تروریستی دیگر که در آمریکا اتفاق افتاد و سبب شد تا ساختمانهای بزرگ آسیب ببینند حتی مساله بیمه حوادث تروریستی نیز پیش آمد. بعد از حادثه تروریستی 11 سپتامبر دولت آمریکا برنامهای سهساله را برای بیمه زیانهای اقتصادی ناشی از این حادثه تروریستی طراحی کرد و به موجب آن یارانه کلانی برای بازسازی آسیبهای فیزیکی به جا مانده از این حادثه پرداخت کرد. در واقع دولت آمریکا در این سال، با تقبل بخشی از هزینههای بازسازی زمینه را برای بقای شرکتهای مختلف فراهم کرد. شرکتهایی که هرساله میلیاردها دلار درآمد برای آمریکا ایجاد میکردند و تعطیلی آنها یا زیانده شدنشان هم میتوانست اقتصاد را به سمت ویرانی اقتصادی بیشتر بکشاند.
زیربنای علم بیمه
برای درک بهتر بیمه باید در ابتدا به تشریح مفهوم ریسک اقتصادی بپردازیم. ریسک در اقتصاد را میتوان تغییرات در نتیجههای احتمالی یک موقعیت تعریف کرد. مثلاً محمولهA که مجموعهای از کالاهای مصرفی را شامل میشود به سمت اروپا حرکت میکند و این محموله ممکن است سالم به مقصد برسد یا در راه آسیب ببیند یا حتی از بین برود – مثلاً در دریا غرق شود یا محموله هوایی در اثر سقوط هواپیما از بین برود- در حالت دیگر فرد B که تحت پوشش بیمه سلامت قرار دارد در یک سال خوب میتواند هیچ بیماری خاصی نداشته باشد و نیازی به استفاده از خدمات بهداشت و درمان پیدا نکند ولی اگر در یک تصادف آسیب جدی ببیند تا 100 هزار دلار هزینه متحمل خواهد شد. با توجه به اینکه امکان حذف ریسک از زندگی هیچ فردی وجود ندارد، باید راهی برای کمتر کردن این هزینههای احتمالی اندیشید.
در دنیای مدرن پاسخ موثر به پدیده ریسک از دو بخش مجزا تشکیل شده است. اول، تلاشها یا هزینههایی که برای کاهش ریسک اقتصادی باید انجام شود و دوم خرید بیمه برای پوشش دادن همان اندک ریسکهای باقیمانده که در کنترل ما نیستند.
فرض کنید محموله کالایی A که ارزشی معادل یک میلیون دلار دارد به احتمال سه درصد در یک سفر تا مقصد از بین برود یا آسیب ببیند. در صورتی که این اتفاق بیفتد باید زیانی معادل سه درصد از یک میلیون دلار یعنی 30 هزار دلار را به طور متوسط در نظر گرفت. حال فرض کنید که این محموله با روش پرهزینهتری به مقصد منتقل شود و در ازای این هزینه مازاد، ریسک از بین رفتن محموله به دو درصد کاهش یابد. در این حالت به طور متوسط 10 هزار دلار از زیان احتمالی کاسته شده است. به طور متوسط اگر هزینه روش جدید حمل و نقل کمتر از 10 هزار دلار از هزینه حملونقل قبلی بیشتر باشد این روش به صرفه است و فرد بیمهکننده و مالک کالا این روش را برمیگزیند، در غیر این صورت باید همان روش قبلی استفاده شود.
برای مقابله با خطر دودرصدی از بین رفتن محموله کالایی به ارزش یک میلیون دلار، باید از بیمه استفاده کرد. برای پوشش هزینههای اداری، بیمهکننده 25 هزار دلار به عنوان هزینه بیمه این محموله دریافت میکند. در حالی که ریسک از بین رفتن این محموله از نظر اقتصادی تنها 20 هزار دلار است. از نظر A این هزینه برای بیمه کردن محمولهای به ارزش یک میلیون دلار هزینه قابل قبولی است. در نظر داشته باشید که مالک کالا در صورت فقدان بیمه ممکن است ریسک انتقال کالا را به محل مصرف نپذیرد، زیرا احتمال از بین رفتن یک میلیون دلار وجود دارد.
در ازای حق بیمهای که بیمهکننده پرداخت میکند در مقابل ریسکهای مختلف بیمه میشود. ولی سوال اینجاست که چگونه یک شرکت بیمهکننده با دریافت حق بیمههای اندک میتواند از نظر اقتصادی سودآور باقی بماند و به کارش ادامه دهد؟ شرکت بیمهکننده جامعه زیادی از افراد را تحت پوشش قرار میدهد ولی طبق مطالعات اقتصادی و آماری میداند که مثلاً یک درصد از افراد این جامعه ممکن است در معرض یک بیماری خاص قرار داشته باشند و مجبور به پرداخت هزینههای کلان شوند. بنابراین از یک جامعه صد هزار نفری تنها هزار نفر با این مشکل مواجه خواهند بود ولی اگر تمامی صد هزار نفر تحت پوشش بیمه حق بیمه هزاردلاری را بپردازند شرکت بیمه دارایی بالغ بر 100 میلیون دلار خواهد داشت و با این منبع مالی میتواند افرادی را که با مشکل جدی مواجه میشوند تا صد هزار دلار از نظر اقتصادی حمایت کند. اما اگر به جای هزار نفر، یک هزار و صد نفر با مشکل مواجه شوند و نیاز به حمایت بیمه داشته باشند چه اتفاقی میافتد؟ طبق مطالعات علم بیمه و علم آمار این اتفاق نمیافتد. طبق اصول علمی اگر تعداد زیادی از افراد در مجموعه مورد مطالعه قرار داشته باشند و احتمال کوچکی برای هر اتفاقی وجود داشته باشد، سهمی از افراد که با خطر مواجه میشوند برابر با همان نرخ انتظاری است. یعنی در جامعه صد هزار نفری مورد مطالعه که با احتمال خطر یکدرصدی روبهرو هستند، طبق قانون اعداد بزرگ احتمال اینکه هزار و صد نفر با مشکل مواجه شوند و نیاز به حمایت مالی بیمه داشته باشند یک در هزار است که احتمال بسیار پایین و قابل اغماضی است.
گاهی ریسک برای افراد مستقل از دیگران نیست. مثلاً هنگامی که توفان یا سونامی اتفاق میافتد یا در سانحه سقوط هواپیما یا اپیدمی یک بیماری خاص تعداد زیادی از افراد همزمان نیاز به حمایت بیمه خواهند داشت. شرکتهای بیمه با در نظر گرفتن این احتمالات چنین ریسکهایی را نهتنها بین افراد بلکه بین سالهای خوب و بد از نظر میزان حوادث تقسیم میکنند و با این کار منابع مالی کافی در سالهای خوب جمعآوری میکنند تا در سالهای بد از این منابع برای حمایت از حادثهدیدگان استفاده کنند.
در حالت کلی مواردی تحت پوشش بیمه قرار میگیرند که از کنترل فرد خارج باشد، که دلیل این عدم کنترل فرد را میتوان شرایط طبیعت یا اشتباهات غیرعمدی افراد دانست. به همین دلیل در سالهای اخیر بیمهای به نام بیمه تروریسم هم معرفی شده است. دلایل اصلی معرفی این نوع بیمه را میتوان این طور بیان کرد: «اول اینکه زیانها به دست بشر ایجاد شده است و تعمدی است و دوم اینکه تعداد زیادی از افراد آسیب میبینند و ساختارها هم میتواند ویران شود و سوم اینکه تجربههای تاریخی نمیتواند بستر مناسبی را برای ارزیابی احتمال خطر فراهم کند. ولی پیچیدگی زیادی که در این نوع تازه بیمه وجود دارد سبب شده است تا هنوز ساختار منسجمی برای این نوع بیمه تعریف نشده باشد و هیچ فرد و گروهی تحت پوشش آن نباشد.»
هویت و رفتار بیمهشونده
از دیدگاه اقتصادی بیمه هم مانند کالاهای دیگر است و قیمت آن مانند هر کالایی از قانون عرضه و تقاضا پیروی میکند ولی در یک مساله با دیگر کالاهای اقتصادی تفاوت دارد. هزینه خرید بیمه بستگی به هویت بیمهشونده یا خریدار آن دارد. بدون شک هزینه خرید بیمه درمانی برای یک فرد 80ساله بیشتر از یک فرد 50ساله است و بدون شک هر دو این افراد باید مبلغ بیشتری نسبت به یک فرد 20ساله بپردازند. از طرف دیگر هزینه بیمه ماشین برای یک راننده 18ساله بیشتر از یک راننده میانسال است. بنابراین شرکتهای بیمهای با توجه به اطلاعات شخصی بیمهشونده و هویت او در مورد هزینه بیمه صحبت میکنند. با در نظر گرفتن این مساله که هویت بیمهشونده روی قیمت بیمه اثر میگذارد، شرکتهای بیمه باید مراقب باشند که نرخ بیمه را برای چه کسی اعلام میکنند. افرادی که در گروه پرریسک برای انواع خاص بیمهها قرار دارند ولی بیمهکننده در مورد این مساله اطلاعی ندارد میتوانند بیمه را با نرخهای کمتری خریداری کنند و این مساله همان مفهوم کژگزینی را بیان میکند و زمینهساز ایجاد شرایطی میشود که در علم بیمه از آن به عنوان خریداران درهم یاد میشود. برای تشریح این مساله میتوان به این مثالها توجه داشت: فرد میانسالی که به دلیل عدم تبحر در رانندگی یا شرایط خاص روحی احتمال تصادفات رانندگی در او بیشتر است یا فرد جوانی که به دلیل سابقه یک بیماری خاص در خانواده زودتر نیاز به پوشش هزینههای درمانی کلان پیدا میکند و در هر دو حالت شرکت بیمهگذار اطلاع دقیقی در مورد هویت افراد ندارد و با توجه به کلیات مطرحشده از فرد تصمیمگیری میکند.
آنچه باعث این انتخاب نادرست میشود در علم اقتصاد تحت عنوان «اطلاعات نامتقارن» خوانده میشود و تشریح آن به صورت زیر است:
خریدار بالقوه بیمه اطلاعاتی بیشتر از فروشنده بیمه دارد. خریدار بیمه اطلاعات پنهان دارد که روی سطح ریسک او اثر میگذارد و از آنجا که این اطلاعات از نظر وی نامطلوب هستند و هزینه بیشتری را به او تحمیل میکنند از انتقال آن به فروشنده بیمه امتناع میکند.
به عنوان مثال فرض کنید یک شرکت بیمه پیشبینی میکند که احتمال مرگ ناگهانی یک فرد در 50سالگی یک درصد است و نرخ بیمه 12دلاری را برای هر هزار دلار پوشش بیمهای در نظر میگیرد که 10 دلار برای پوشش بیمه و دو دلار برای هزینههای اداری است. حال فرد 50 سالهای که از تغذیه مناسبی در طول زندگیاش بهره نبرده است یا در مشاغل پرریسک قرار دارد یا والدینش در سن جوانی از دنیا رفتهاند ریسک بیش از سه درصد خواهد داشت. اگر این اطلاعات در اختیار بیمهکننده قرار داشت ممکن بود این فرد در گروهی قرار بگیرد که حق بیمه 20دلاری به ازای هر هزار دلار پوشش بیمه پرداخت میکردند. این اطلاعات نادرست باعث پدیدهای به نام «کژگزینی» میشود و به شرکت بیمهکننده زیان وارد میکند.
یک روش سنتی برای کاهش احتمال کژگزینی در صنعت بیمه این است که هر فرد متقاضی بیمه به طور کامل مورد بررسی قرار بگیرد. افرادی که درخواست بیمه عمر میکنند باید آزمایشهای پزشکی کامل انجام دهند.
بیمه آتشسوزی تنها بعد از بررسی سیستم اطفای حریق و سیستم آگاهکننده از اتصالات آتشگرفته صادر میشود. ولی با وجود تمامی این ملاحظات و بررسیهای دقیق برخی از اطلاعات پنهان میماند و احتمال کژگزینی احتمالی کاملاً محتمل است. همین مساله زمینهساز افزایش نرخهای بیمهای میشود و شرکتهای بیمهکننده معمولاً نرخ بیمه پیشنهادی خود را بیشتر از حداقلها در نظر میگیرند تا از زیان اقتصادی در شرایط کژگزینی برهند.
پدیده کژگزینی نهتنها در صنعت بیمه و اقتصاد مربوط به این بخش مطرح میشود بلکه این مساله در تمامی عرصههای اقتصادی مورد بررسی قرار دارد زیرا میتواند روی بخشهای مختلف اقتصاد اثر بگذارد و باعث تنزل سودآوری و حتی غیراقتصادی شدن فعالیت اقتصادی آنها شود.
کژمنشی یا فعالیتهای پنهانی
در حالت کلی فردی که بیمه میشود کمتر انگیزه دارد تا از خطرات جلوگیری کند. به عنوان مثال افرادی که بیمه اتومبیل دارند اغلب در جادههای پرخطرتر و در شرایط سختتر رانندگی میکنند زیرا میدانند در صورت مواجهه با مشکل هزینههای تعمیر وسیله نقلیه آنها را بیمه میپردازد. حتی تجربههای تاریخی نشان میدهند دولتهایی که بیمه سیل را معرفی میکنند و با هزینه اندک به افراد میفروشند، شانس ساخت خانه در مناطق سیلخیز را بیشتر میکنند. شرکتهای بیمه از این وضعیت به عنوان کژمنشی یاد میکنند و برای تشریح این مفهوم اقتصادی میگویند: افراد بیمهشده کارهایی انجام میدهند که بدون وجود پوشش بیمهای هیچ یک از آنها را انجام نمیدادند. به همین دلیل تمهیداتی برای کاهش کژمنشیها اندیشیده شده است. به عنوان مثال بیمه سیل به افرادی که اقدام به ساخت خانه در مناطق سیلخیز بکنند، داده نمیشود.
اما شرکتهای بیمهای پذیرفتهاند که بعد از اینکه فرد بیمه میشود رفتارش تغییر میکند و هر اندازه هم روی آن فرد نظارت وجود داشته باشد و انگیزههای تشویقی – از قبیل کاهش حق بیمه در صورت عدم تصادف در یک سال- هم تنها تا اندازهای از این تغییر رفتار جلوگیری میکند.
اطلاعات شخصی
سیاستهای بیمهای مشابه برای افرادی که ویژگیها و رفتارهای متفاوتی دارند هزینههای مختلفی دارد. از آنجا که این تفاوتهای هزینهای روی قیمتگذاری بیمه اثر میگذارد مثلاً رانندگان در مناطق شهری هزینه بیمه بیشتری را نسبت به رانندگان در روستاها میپردازند زیرا ریسک رانندگی در شهر بیشتر است. از طرف دیگر زمانی که شرکتهای بیمه از نظر قانونی اجازه ندارند تا فرد متقاضی بیمه را از نظر ابتلا به ویروس HIV آزمایش کنند، قانونی وضع میکنند که طبق آن مردان مجرد بالای 40 سال را تحت پوشش بیمه قرار ندهند چون شانس ابتلای این افراد به ویروس مهلک HIV بیشتر از مردان متاهل و متعهد است.
به هر حال اقتصاد صنعت بیمه هم مانند تمامی حوزههای اقتصادی ساختاری بسیار پیچیده دارد و مهمترین و پیچیدهترین بخش آن را میتوان قیمتگذاری بیمه و تلاش برای انتخاب افراد مناسب در گروههای بیمهای خاص دانست. تنها در این صورت است که میتوانیم از سودآوری فعالیت بیمه اطمینان داشته باشیم و اقتصاد این صنعت را به رونق بیندازیم.
نوشته: ریچارد زکهاوزر؛ استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه هاروارد | برگردان: مونا مشهدیرجبی | منبع: اکان لیب | برگرفته: تجارت فردا
Hits: 0