مفهوم توسعه پایدار و کاربرد آن در مدیریت منابع آب، از مباحثی است که در سالهای اخیر روی آن تاکید فراوان شده است. از این منظر نیاز به بهبود بازخوردهای مرتبط با منابع آب که توسط توسعه شاخصها و معیارها پایهریزی شدهاند، ضروری به نظر میرسد.
توسعه پایدار مفهومی است که وضعیت پویای سیستمهای پیچیده، به ویژه ذخیرهگاه زیست کره زمین و اجتماعی و اقتصادی بشر، سیستم درون آن را توصیف میکند؛ به گونهای که منعکسکننده دانش ما از ماهیت اساسی حیات روی کره زمین است. به بیان دیگر توسعه پایدار برنامهای از اقدامات، مجموعهای از اصول و راههای تفکری مربوط به الگوهای فعالیت بشری است که با استفاده از نظریات مختلف و دانش ما به چگونگی ساز و کار جهانی میپردازد.
در طول دو دهه اخیر توسعه پایدار به عنوان یک جنبش اجتماعی، مجموعهای از باورهای مربوط به انسان در زمینه نحوه فعالیتهای بشری است که به طور گسترهای مورد قبول و استفاده در سراسر جهان است. از آنجاییکه در مفهوم توسعه پایدار از هدف بلندمدت بشر یاد میشود، با توجه به نیاز اساسی زندگی بشر به آب، مدیریت منابع آب برای دستیابی به پایداری استفاده از اصول توسعه پایدار لازم و ضروری است.
مفاهیم کلیدی در بحث توسعه پایدار
توسعه پایدار مفهومی است که ریشه در نظریات و ارزشهای اساسی بشر دارد. این عبارت تمایلات ما را به داشتن زندگی خوب در زمان حال و نسلهای بعدی نشان میدهد به گونهای که انعکاسدهنده میزان رفاه، لذت بردن از زندگی و ارتباط ما با محیط زیست و ارزشهای ارتباطیمان با دیگر افراد است.
دیدگاه اکولوژیک نیز نظریه توسعه پایدار را تا حدودی برای موقعیتهای بشری کاربردیتر میکند. این مفهوم از منظر ظرفیت انتقال در اکولوژی مورد توجه است. گونههای جمعیتی مختلف به عنوان بخشی از اکوسیستم، نیازهای حیاتی خود را با توجه به ظرفیت انتقال از قبیل غذا، آب، روشنایی و پناهگاه تامین میکنند. جمعیتی را در نظر بگیرید که بیش از حد انتظار از ظرفیت خود از محیط زیست تامین نیاز میکند. نتیجه این استفاده بیش از حد از محیط زیست منجر به کاهش غذا، آب و سایر نیازها در دیگر بخشهای محیط زیست میشود و با توجه به بسته بودن اکوسیستم، اینگونه بر میآید که هر گونه خاص موجود در طبیعت، محدود به استفاده مشخصی است که فراتر از آن، منابع سایر بخشها را تحتالشعاع قرار میدهد.
از دیدگاه اقتصادی توسعه پایدار با شعار «سرمایه اصلی را خرج نکن» به تصویر کشیده میشود. این نظریه در ابتدا توسط اقتصاددانی به نام Hicks به این صورت ارائه شد: چنانچه بشر ظرفیت لازم را برای تولید درآمد نگه دارد، کاهش سرمایه با سرمایهگذاری جبران میشود. بنابراین توسعه پایدار در صورتی معنا مییابد که مصرف باعث کاهش سرمایه نشود. اقتصاد به عنوان اساسیترین سطح با کسری منابع مواجه است و بنابراین انعکاسدهنده محدودیتهای انرژیهای بشر، سرمایه اقتصادی و محیط زیست است. اصرار بر رشد اقتصادی اگرچه با تاکید بر پایداری منابع و کالا و توسعه تکنولوژیک است، در جهت رفع و کاهش محدودیتها نیز هست. بسیاری تکنولوژی را به عنوان سرمایه انسانساز جایگزین سرمایههای طبیعی میکنند. برای عدهای دیگر، به نظر میرسد که این مساله تلاشی است برای صرفنظر کردن از مفهوم ظرفیت انتقال. بنابراين کدام مساله باید به عنوان سرمایه در نظر گرفته شود، از مباحث مهم توسعه پایدار است.
توسعه پایدار با ایجاد یک سیستم پویا قادر است تقابل خوبی را روی جوامع انسانی، سیستمهای اقتصادی و تقابل آنها با المانهای غیربشری محیط زیست فراهم کند. در توسعه پایدار در عین حال که هر کدام از المانهای پویا با یکدیگر در تقابل هستند به یکدیگر به گونهای اجازه تطبیق میدهند که پایداری سیستم نیز حفظ شود. بر اساس نظریه ارائهشده Brundtland، توسعه پایدار به توسعهای اطلاق میشود که با آنکه نیازهای نسل حال را برآورده میکند، تداخلی در برآوردن نیازهای نسل آتی ندارد. این نظریه تاکید فراوانی دارد بر عواقب اجتماعی و زیست محیطی غیرقابل پیشبینی و نامطلوبی که روی توسعه اقتصادی تاثیر میگذارد.
تلاش و اقدامات فراوانی در جهت هماهنگی اصول توسعه پایدار در بخشهای مختلف از جمله مدیریت منابع آب صورت گرفته است. اگر چه نیاز به چنین تلاش هایی غیرقابل انکار است، برای دستیابی به توسعه پایدار، شرایط به دست آمده از طریق فرآیندهای در حال اجرای کنونی، نیاز به تطبیق و تکامل دارد. بنابراين برای رسیدن به توسعه پایدار، در طول یک زمان طولانی، بهبود مستمر فعالیتهای بشری و هماهنگ کردن آنها مطابق با تغییرات «زیست کره» (محیط زیست) و قویتر کردن ظرفیتها ضروری است. از این نظر برای رسیدن به یک توسعه پایدار، استفاده از سعی و خطا برای رسیدن به موفقیت لازم خواهد بود. آنچه در پایداری فعالیتهای بشر با دیگر المانهای موثر در توسعه پایدار نقش اساسی ایفا میکند، بازخوردهای موثر و ظرفیت پاسخ به تغییرات مناسب در فعالیتهای اقتصادی و جوامع بشری است که میتوان از آن به عنوان کلید حل مساله یاد کرد. بازخوردها به طور مشخص المانهای مهمی در پایداری «زیست کره» هستند. اما به منظور بهبود سیاستها، اقدامات مدیریتی و تکنولوژیک و شیوه زندگی در راستای ارتقای توسعه پایدار چه نوع بازخوردهایی مورد نیاز است؟
عوامل ضروری تحقق توسعه پایدار
چه بازخوردهایی برای بهبود توسعه پایدار در حوزه تکنولوژی، شیوه زندگی، سیاست و اقدامات مدیریتی مورد نیاز است؟ برای رسیدن به توسعه پایدار، میزان همپوشانی میان سیستمهای اقتصادی، جوامع بشری و محیط زیست چه میزان باید باشد؟ پاسخ به این پرسشها تلاشهای فراوانی را برای توسعه ابزار در جهت ایجاد شاخصهای قابل اندازهگیری به همراه داشته است. بنابراین برای تعیین شاخصهای مناسب، نیاز به انتقال مفاهیم عمومی توسعه به آثار و پدیدههای قابل اندازهگیری ضروری است. یکی از روشهای اندازهگیری شاخصها، روش نگهداری سرمایه است. در این روش علاوه بر سرمایههای بشری در سیستمهای اقتصادی، نوع دیگری از سرمایه تحت عنوان سرمایههای طبیعی نشات گرفته از محیط زیست و همچنین سرمایههای اجتماعی نشاتگرفته از فرهنگها، موسسات و سیستمهای دولتی مورد توجه واقع میشود. مثلا ارزیابی توسعه پایدار در حوزه «مدیریت جنگل» با استفاده از شاخصهای مناسب، در دستور کار کشورهای شرکتکننده در کنفرانس مونترال – که در پی کنفرانس ریودوژانیرو 1992 برگزار شد- قرار داشت که با توافق کشورهای شرکتکننده بر سر هفت معیار اساسی همراه بود. همچنین در کنفرانسهای بعدی، 67 شاخص مشابه دیگر برای ارزیابی منابع انرژی، معدن و مراتع طراحی شدند. در نگاه زیستمحیطی به سرمایههای یک کشور، سیستمهای منابع طبیعی اعم از قابل بازگشت و غیرقابل بازگشت، جزو «سرمایههای ملی» محسوب میشوند. همچنین ظرفیت محیطزیست برای جذب و پراکندن ضایعات و ظرفیت «زیستکره» و زیرسیستمهای گوناگون آن جهت تکامل و سازگاری نیز جز سرمایه محسوب میشوند. علاوه بر آن فعالیتهای مشارکتی و سازمانیافتهای که توسط موسسات، دانش، ارتباطات و سنتها و رسوم ایجاد میشوند نیز، در تعریف سرمایه جای دارند. هر سه نوع سرمایه یاد شده، میتواند نقش موثری را در برآوردن نیازهای بشری ایفا کند. براساس مفهوم توسعه پایدار، سرمایههای در حال استفاده توسط نسل کنونی، به نسلهای آتی نیز چه به صورت افزایشی یا کاهشی منتقل میشود. نگهداری سرمایه با نظریات اقتصادی و اکولوژیک توسعه هماهنگ است. در بعد وسیعتر، انواع سرمایه ذکرشده بایستی قابلیت انتقال را با توجه به جمعیت بشری داشته باشند. با نگهداری یا افزایش سرمایه میتوانیم ظرفیت انتقال سرمایه را به نسلهای آتی، افزایش دهیم.
کاربرد مفاهیم توسعه پایدار در مدیریت منابع آب
آب عنصری اساسی برای زندگی و فرآیندهای اساسی حیات همه موجودات زنده بوده و بنابراین مبنای اساسی برای پایداری زندگی در زمین محسوب میشود. این ماده به طور مستقیم برای مصارف آشامیدنی، بهداشت و تولید غذا و به میزان کمتری برای تولیدات کشاورزی و نیز صنعتی در بخشهای مختلف مورد توجه است. بنابراين دسترسی پایدار به منابع آبی سالم، یک مبنای اولیه برای پایداری رفاه بشر در نسلهای آتی محسوب میشود. چرخه آب جهان و فاکتورهایی که روی جریان آب روی زمین و پوسته آن اثر میگذارند، ظرفیت طبیعی را برای ذخیره آب ایجاد میکنند.
دسترسی آب در طول زمان و مکان تغییر میکند: در بسیاری از مکانها، جمعیت بشر به اندازهای است که پاسخگوی نیاز آبی آنها نیست و همین منجر به عملکرد پایینتر اکوسیستمهای آبی و خاکی میشود. همچنین مواقعی اتفاق میافتد که آب فراوانی در برخی از مکانها وجود دارد و تامین نیاز بشر از یکسو و استفاده از آب در جهت اهداف صنعتی از سوی دیگر، چالشی را فرا روی مدیران آب قرار میدهد. قرنها است که مدیریت منابع آب در پی استفاده از منابع آبی برای سودرسانی بیشتر به بشر است. بشر زیرساختهایی را برای ذخیره آب، تضمین دسترسی پایدار به آب آشامیدنی، کنترل جریان رودخانهها برای مهار سیل و ناوبری و نیز برای تولد برق آبی استفاده میکند. همچنین بشر به منظور دسترسی بیشتر به منابع آبی برای استفادههای خود، سرمایههای طبیعی را با سرمایههای ساختهشده توسط خود گره زده است. متاسفانه بسیاری از تغییرات گسترده در راستای مهار آب، عواقب بلندمدت غیرقابل پیشبینی و نامطلوبی را همراه داشتهاند. کسب برخی از دستاوردها در برخی زمینهها منجر به کاهش و کمبود در دیگر بخشها شده است، به خصوص سرمایههای طبیعی که حمایتکننده اصلی نیازهای کنونی بوده در معرض جایگزینی و انقراض هستند. توسعه و استفاده از مجموعهای از معیارها و شاخصها براساس نظریه «نگهداری سرمایه»، میتواند بازخوردهایی که مورد دسترس تصمیمگیران سیاستهای منابع آب، مدیران و عموم مردم قرار گیرند را، بهبود بخشند. شاخصها و معیارهای ارائهشده، کمک موثری هستند روی سیستمهای بازخوردی که مورد دسترس سیاستگذاران، مدیران و عموم مردم قرار میگیرند. به طور مشخص این مساله میتواند ضعفهای موجود در سیستمهای بازخوردی که روی برخی از جنبههای مورد دسترس و استفاده منابع آب گزارشهای موثری را ارائه میکند و اثرگذاری کمتری را در دیگر جنبهها دارد، بهبود بخشد. این معیارها و شاخصها با استفاده از این رهیافت قادرند ارزیابی سیاستها، فعالیتهای مدیریتی و تصمیمات سرمایهگذاری را سیستماتیک کنند.
نوشته: تئودور هینتز | برگردان: مینا تهرانی
Hits: 0