overcome-fear-of-failure

ترس از شکست واکنش دفاعی ذهن است برای محافظت از ما در مقابل تهدیدهای «درک‌شده». ذهن ما برای محافظت‌مان از هر تهدید عینی و فیزیکی مانند حیوانات وحشی طراحی شده است. همان کارکردی که در برابر شیر جنگل از ما محافظت می‌کند،‌ هنگام رویارویی با ریسک و خارج‌شدن از دایره‌ی امن‌مان واکنش نشان می‌دهد، مانعِ عمل‌کردن می‌شود و ما را محدود می‌کند. نکته اینجاست که عملکرد مغز ما برای مقابله با تهدید در جداسازی تهدیدهای فیزیکی از تهدیدها و مخاطرات «درک‌شده» چندان خوب نیست. ترس از شکست واکنشی دفاعی است که همیشه نتایج مثبتی به همراه ندارد! در این مطلب به شما می‌گوییم چطور با ترس از شکست مقابله کنید.

در دوران مدرسه، مربی ورزش ما که معلمی مادرزاد بود در قالب قواعد و تمرین‌های ورزشی، به‌ ما درس زندگی می‌داد. ما باید برای نخستین بار، یک حرکت جدید هاکی را که حتی برای حرفه‌ای‌ها هم دشوار بود،‌ تمرین می‌کردیم. ما که می‌خواستیم خودی نشان بدهیم، با احتیاط تمام تلاش‌مان را کردیم و بدون اینکه زمین بخوریم، حرکت را انجام دادیم. اما در پایان کار مربی راضی نبود. «یه بار دیگه!» واکنش او بود. به‌نظر او کار ما اشتباه بوده، زیرا می‌خواستیم آن را بی‌نقص انجام دهیم! و اگر زمین نخوردیم یعنی به‌اندازه‌ی کافی تلاش نکرده‌ایم. دفعه‌ی بعد همه‌ی ما زمین خوردیم.

هدف این بود که فراتر از توانایی‌هایمان برویم و ما این‌کار را کردیم، در نتیجه افتادیم و نقش زمین شدیم. با گذر زمان هنوز هم زمین می‌خوریم اما متوجه پیشرفت‌مان می‌شویم. در آغاز کار، ترس ما از شکست، مربی‌مان را تحت‌تأثیر قرار نداد، زیرا شکست واقعی درجا زدن و پیشرفت نکردن است.

«دایره‌ی امن» تنها یک عبارت نیست؛ تلاش برای گذر از مرزهای آن، محرک‌های عصبی سیستم تهدید را فعال می‌کند. دایره‌ی امن شما به‌طور ذاتی مرزهای تحریک‌کننده‌ی این سیستم را تعیین می‌کند. درون دایره احساس امنیت می‌کنید. وقتی تصمیم به خروج از آن بگیرید، هشدار رویارویی با تهدید دریافت می‌کنید. ذهن‌تان همان‌ کاری را می‌کند که برایش ساخته شده است: حفاظت از شما با پیام هشدار در برابر ریسک‌های درک‌شده، ناشناخته‌ها و موارد ناآشنا.

ذهن ما در روند تکامل و هنگامی‌که دایره‌ی امن ما محدود به قبیله‌مان بود، در محافظت از تهدیدها خوب عمل می‌کرد. آن زمان، مخاطرات و ناشناخته‌ها، تهدیدهایی واقعی برای امنیت ما بودند. امروزه مخاطرات نه امنیت فیزیکی بلکه امنیت احساسی ما را تهدید می‌کنند. با این‌ حال واکنش ما هنوز یکسان است، ترس در رگ‌هایمان سرازیر می‌شود، فلج می‌شویم و نمی‌توانیم فکر کنیم.

با گسترش دایره‌ی امن‌تان حتی به‌ مقدار ناچیز، مرز‌ها و عوامل محرک ترس را بازتعریف می‌کنید و به‌تدریج دایره‌ی امن بزرگ‌تری پیدا می‌کنید. با انجام حرکت ورزشی بدون اینکه زمین بخوریم، در واقع درون دایره‌ی امن‌مان حرکت می‌کردیم. مربی‌مان می‌دانست که ما درون این دایره رشد نخواهیم کرد! هنگامی‌که زمین‌خوردن را به جان خریدیم، مرزهای آسایش‌مان را توسعه دادیم. در واقع شکست به هدف تبدیل شد. افتادن به‌معنای موفقیت بود! ما زمین خوردیم تا بتوانیم پیشرفت کنیم، تا بتوانیم مرزهای دایره‌ی امن‌مان را گسترش بدهیم.

این‌گونه است که می‌توانیم بر ترس‌مان از شکست غلبه کنیم.

شکست را بازتعریف کنید

شکست یعنی چه؟ شکست تنها هنگامی به‌راستی شکست است که از آن درس نگیرید. شرکت‌های بزرگ بسیاری از جمله فیسبوک (مانند پروژه‌ی Beacon و Poke) بارها شکست خورده‌اند. در حقیقت دلیل موفقیت آنها شکست‌هایشان است. شعاری معروف در میان استارتاپ های «سیلیکون ولی» وجود دارد: «اگر سریع‌تر شکست بخوری، سریع‌تر پیشرفت می‌کنی!» فیسبوک می‌داند بزرگ‌ترین شکست، گذر نکردن از محدودیت‌هاست و اینکه بدون تغییر، خلق کردن و ریسک پذیری دچار مرگ تدریجی می‌شود. مثل معروفی در دنیای فروش و بازاریابی می‌گوید: «هر پاسخ «نه» ما را یک گام به پاسخ «بله» نزدیک‌تر می‌کند.»

بیشتر وقت‌ها شکست آن‌چیزی نیست که ما فکر می‌کنیم. پس «نه»ها را با آغوش باز بپذیرید و سعی کنید راه پیشروی را پیدا کنید. «نه»ها روزی به «بله» تبدیل می‌شوند و شما به‌تدریج و بی‌تردید پیشرفت می‌کنید.

ترس‌تان را بشناسید

دقیقا از چه می‌ترسید؟ همه‌ی آدم‌ها از چیزهای جدید، ریسک‌پذیری، تغییر و رشدکردن نمی‌ترسند. ترس از شکست از آنجا ریشه می‌گیرد که ما بدترین نتیجه را تصور می‌کنیم، به‌شکلی غیرمنطقی خواهان نتیجه‌ی بی‌نقص یا به‌شدت نگران رد‌شدن هستیم. اما به‌راستی بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد، چیست؟ تصور می‌کنید در صورت شروع کسب و کار جدید و شکست آن همه‌چیز را از دست خواهید داد. آیا دوستان و عزیزان‌تان را هم از دست می‌دهید؟ آیا خانواده‌تان دیگر در کنارتان نخواهند بود؟ آیا ابتکار و نیرویی که به آغاز کسب‌وکار ترغیب‌تان کرد، از بین می‌رود؟

خود من پس از راه‌اندازی کسب‌وکارم، در بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ همه‌چیز را از دست دادم. به‌شدت بدهکار و بیکار بودم؛ آن هم در بدترین شرایط بازار کار پس از رکود اقتصادی دهه‌ی ۱۹۳۰. با وجود این شکست، دست از تلاش برنداشتم تا اینکه سرانجام در شرکتی معتبر به‌عنوان سرپرست فروش استخدام شدم. خُب در واقع بدترین تصورات ما هرگز به واقعیت تبدیل نمی‌شوند.

با اعتمادبه‌نفس ترس را کنار بزنید

دنیا به کام کسانی است که با اعتماد به نفس عمل می‌کنند. هیچ‌کس به‌دنبال تماشای شکست شما نیست اما اگر با اعتمادبه‌نفس و اطمینان گام بردارید، دنیا پشتیبان‌تان خواهد بود. اتفاقات خوبی می‌افتد و زمینه‌ها و فرصت‌های مناسب آشکار می‌شوند. البته فرهنگ‌های مختلف، نگاه متفاوتی به این موضوع دارند. در برخی کشورها وقتی کسی از ایده‌ی نوی خود برای کسب‌وکار صحبت می‌کند، دیگران از ناممکن و خارج از دسترس بودن آن می‌گویند. در مقابل، در فرهنگ‌های دیگر، افراد معمولا با تحسین و تشویق از ایده‌ حمایت و فرد موردنظر را تشویق می‌کنند و به او کمک از طریق معرفی دوستان و آشنایان و روش‌های دیگر را پیشنهاد می‌دهند.

گام‌به‌گام پیش بروید

یکی دیگر از دلایل ترس از شکست تمرکز بر سختی و بزرگی چالش پیشِ‌رو است. وقتی از پای کوه به قله‌ی اورست نگاه می‌کنید، به‌نظرتان چنان پرابهت می‌رسد که گویی فتح‌ناپذیر است؛ طوفان، سرمای منفی ۵۰‌ درجه و محیط سخت و خشک را هم اضافه کنید. با این‌ حال صدها نفر از جمله کوهنوردان غیرحرفه‌ای قله‌ی اورست را فتح کرده‌اند. همه‌ی آنها مسیر را یک‌جور آغاز کرده‌اند: با برداشتن نخستین گام به‌سوی قله. شاید کلیشه‌ای به‌نظر برسد اما رفتارهای ما تبدیل به عادت می‌شوند. گام‌های کوچک به‌تدریج شما را پیش می‌رانند و پس از مدتی هدف در دسترس خواهد بود.

خیلی ساده، توجهی به ترس نکنید

یکی از راه‌های غلبه بر ترس از شکست این است که به ترس‌تان توجه نکنید. موج‌سوارهای حرفه‌ای به سوی موج‌هایی به بلندی ساختمان ۵ طبقه که نیرویی سهمگین و ویرانگر دارند، شنا می‌کنند. نترسیدن از این موج‌ها ناممکن است. برای مقابله با این ترس فلج‌کننده‌ که باعث می‌شود هیچ‌وقت به سمت این موج‌ها نروند، موج‌سوارهای حرفه‌ای از نگاه‌کردن به نقطه‌ی برخورد اجتناب می‌کنند. ما در زندگی ترس‌های زیادی داریم؛ درحالی‌که می‌توانیم مستقیما به برخی خیره شویم و بهشان غلبه کنیم، باید نگاه‌مان را از برخی دیگر بدزدیم.

در زمینه‌های دیگر خود را به چالش بکشید

در زمینه‌های دیگر، فراتر از دامنه‌ای که به‌دنبال پیشرفت در آن هستید، خود را به چالش بکشید. می‌دانید چرا ورزش سه‌گانه، دویدن در گل و دو استقامت این‌قدر پرطرفدارند؟ چون مردم دوست دارند محدودیت‌هایشان را پشت سر بگذارند و ببینند چند مرده حلاجند! شما اراده می‌کنید و پیش‌ می‌روید. وقتی با موفقیت به اهداف‌تان در زمینه‌ای خاص دست یافتید، متوجه می‌شوید می‌توانید با به‌کارگیری همان مهارت‌ها و پشتکار در زمینه‌های دیگر هم موفق شوید. وقتی بدانید می‌توانید در دو استقامت شرکت کنید، می‌فهمید می‌توانید با آموزش و نگرشی درست از عهده‌ی مجموعه‌ای از کارهای متنوع دیگر هم بر بیایید.

« از شکست نترسید. از این بترسید که سال بعد هم دقیقا همین‌جایی باشید که الان هستید!»

‌آدم نترس افسانه‌ای بیش نیست!

افراد موفق نترس و شگفت‌انگیز به‌نظر می‌رسند اما این چیزی است که دیگران می‌بینند. آدم‌های موفق هم در آغاز، معمولی بودند و با ترکیبی از تمرین، تلاش و زحمت به موفقیت دست یافته‌اند. افسانه‌ی آدم‌های نترس خیلی‌ از ما را محدود می‌کند، زیرا باور داریم برای موفق بودن باید نترس و به‌طور ذاتی شگفت‌انگیز باشیم. شجاعت به معنای نترسیدن نیست بلکه یعنی با وجود ترس‌هایمان، با آنها روبه‌رو شویم و از عمل‌کردن دست نکشیم؛ یعنی خود را به چالش بکشیم، در موقعیت‌ رویارویی با ترس‌هایمان قرار بگیریم و سرانجام با آنها روبه‌رو شویم. ترس برای هر انسانی طبیعی، اجتناب‌ناپذیر و یکی از ویژگی‌های انسانی ما است. ترس در وجود همه‌ی ماست. هیچ‌کس به‌تمامی بدون ترس زندگی نمی‌کند اما برخی یاد گرفته‌اند ترس‌شان را در آغوش بگیرند.

 

نوشته: الناز طرزمنی  |  منبع: لایف هکر  |  برگرفته: چطور

Hits: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *