civilization-entrepreneurs-gift-to-humanityبر خلاف این درک عمومی که نسل بشر در یک دوره پسرفت قرار دارد، مت ریدلی می‌گوید به لطف کار آفرینان، پیشرفت انسان‌ها هر روز سرعت بیشتری به خود می‌گیرد.

مت ریدلی که یک خبرنگار مسائل علمی انگلیسی است، در کتاب جدیدش به نام «خوش‌بینی منطقی: موفقیت چگونه رشد می‌کند؟» در مخالفت با سقوط قریب‌الوقوع و حتمی تمدن صحبت می‌کند. او در پایان کتابش یک نتیجه تعجب‌برانگیز هم می‌گیرد و آن این است که نوآوری و تجارت آزاد ما را به انسان تبدیل کرده است. ریدلی در مورد اینکه او چرا اینقدر در مورد کارآفرینی کله شق است و سرسختانه به آن ایمان دارد، با مقاله نویس Smart Answers (از سایت بیزنس ویک) به نام کارن ای. کلین صحبت کرده است که چکیده‌ای از حرف‌های آنها را در اینجا می‌بینید.

 

کارن: آیا واقعا کارآفرینی اولین شعله‌های انسانیت را بر افروخته است؟
مت: در کتابی که نوشته ام تاکید من بر این است که چیزی که باعث هجوم زیاد به سمت کالاهایی مانند خمیر دندان و سفینه‌های فضایی شد، ابداع مبادله و تجارت بود.

دانشگاهیان زیاد از این موضوع خوششان نمی‌آید؛ چرا که آنها تجارت به معنای کلی را چندان تایید نمی‌کنند، ولی به نظر من، درنتیجه نوآوری، زندگی از آن چیزی که ما می‌فهمیم بسیار سریع‌تر به سمت بهتر شدن حرکت کرده است. همه چیز با سرعت بسیار زیادی در جهت درست در حرکت است و به نظر من دلیلی برای توقف این روند وجود ندارد.

کارن: شما اولین جرقه‌های کارآفرینی را مربوط به زمانی که مروارید‌های به دست آمده از صدف‌های اعماق دریا در داخل کشور الجزیره معامله می‌شد می‌دانید؛ موضوعی که قدمتی 120000 ساله دارد. از این موضوع چه نتیجه‌ای می‌گیرید؟

مت: من کمی انسان شناسی مطالعه کرده‌ام. در تاریخ بشری نقطه خاصی وجود دارد که در آن شاهد شکوفایی نسل انسان هستیم، ولی سوال اینجا است که چرا این نقطه از زمان در آنجا و در آن زمان بوده است؟ تمام توضیحات معمول مثل زبان، آگاهی، تخیل و انگشت‌های شصت متقابل، مهم هستند، ولی همه اینها خیلی پیش تر از آن نقطه شکوفایی بشر هم وجود داشته‌اند، حتی انسان‌های غارنشین هم تمام اینها را داشتند، ولی آنها هیچ پیشرفت این چنین ناگهانی از خود نشان ندادند.

من متوجه نقش بسیار مهم معاملات و تبادلات در این میان شدم. اگر دو قبیله هر کدام یک تکنولوژی منحصر به خود اختراع کنند و سپس با یکدیگر وارد جنگ شوند، هیچ پیشرفت واقعی نکرده‌اند. حال اگر این دو قبیله تکنولوژی‌های خود را معامله کنند، تغییر و پیشرفت متراکمی را حاصل کرده‌اند.

کارن: و این تراکم پیشرفت و تغییر انباشت شده تا به شرایط امروز رسیده‌ایم؟

مت: شکوفایی و ایجاد رفاه مالی چیست؟ این کلمه به معنای کار کردن انسان‌ها برای یکدیگر است. لویی چهاردهم ثروتمند بود؛ چرا که فقط 498 نفر را در استخدام داشت که برایش شام آماده کنند. ما هم ثروتمند هستیم، چرا که 498 رستوران در فاصله حداکثر یک ساعت رانندگی ما قرار دارند. کل داستان پیشرفت اقتصادی در تولید اختصاصی برای افراد گوناگون و مصرف متنوع خلاصه می‌شود و تبادلات است که باعث نوآوری و خصوصی‌سازی شده است.

کارن: آیا مغز آدمی برای نوآوری طراحی شده است؟

مت: نه، چون تا نزدیک به 100000 سال پیش ما نوآوری نمی‌کردیم. من یک اره دستی عتیقه استرالیایی دارم که نمونه‌ای از اره‌هایی است که بدون کوچک‌ترین تغییری به مدت یک میلیون سال تولید می‌شده‌اند. این موضوع امروز به نظر ما عجیب می‌رسد؛ چرا که ما عادت کرده‌ایم که تقریبا همه چیز خیلی زود قدیمی و منسوخ شود، ولی این گونه طرز فکر تا 200 سال پیش بسیار عجیب به نظر می‌رسید. اگر در قرون وسطی زندگی می‌کردید، می‌دیدید که طراحی دستگاه شخم زنی در طول زندگی شما هیچ تغییری نمی‌کند.

کارن: در کل آیا بسیاری از آدم‌ها در مقابل تغییر مقاومت نمی‌کنند؟

مت: چرا، به نظر می‌رسد که نوآوری بیشتر با طبیعت آدمی در تضاد باشد تا همراستای با آن. می‌توان گفت به نوعی نوآوری محصول اجتناب‌ناپذیر مبادلات است. انسان شناس‌ها معتقدند که نوآوری می‌تواند صرفا یک پدیده تصادفی باشد، چیزی که با آزمون و خطا به دست می‌آید و به محض اینکه فردی چیزی را خلق کرد، بقیه به سرعت از روی او تقلید می‌کنند. پس به این ترتیب دلیل نوآوری ضرورتا این نیست که کسی سعی دارد چیزی را بهبود بخشد.

در دنیای مدرن، ما شاهد پیشرفت‌های تقریبا ثابت هستیم، ولی نظر شخصی من این است که این موضوع بیشتر نوعی استراتژی است تا قانون فیزیکی؛ نوعی استراتژی که در آن نوآوری یک عامل ذاتی تجارت است. به همین دلیل است که می‌توان گفت نوآوری نه تنها غیر‌قابل اجتناب نیست که بیشتر یک فرآیند پیشروی مبادله و تجارت است.

کارن: اگر کارآفرینان و نوآوران اینقدر با ارزش هستند، پس چرا از طرف دولت و افراد مختلف بیشتر حمایت نمی‌شوند؟

مت: این موضوع که حمایت و سرمایه‌گذاری‌های دولت بیشتر صرف آنهایی می‌شود که بیشتر از بقیه سر و صدا می‌کنند، چندان دور از انتظار نیست. میزان سرمایه‌گذاری شما در یک کسب‌وکار همیشه نشان‌دهنده میزان توانایی شما در انجام آن کار است. کارآفرینان همیشه مشتی آدم ناهماهنگ هستند که در به دست آوردن حمایت عمومی اصلا خوب عمل نمی‌کنند.

البته با گفتن این حرف منظورم این نیست که من می‌خواهم کارآفرینان را کاملا زیر چتر حمایتی دولت ببینم. به نظر من بهتر است آنها در همین شرایط بدون حمایت رها شوند؛ بالاخره یا غرق می‌شوند یا شنا یاد می‌گیرند. چرا که 90 درصد ایده‌های جدید ایده‌های به درد نخوری هستند که بهتر است غرق شوند تا اینکه اجازه شنا کردن بگیرند، ولی در کل بهتر است برخی از موانع از سر راه کارآفرینان برداشته شود.

کارن: چه جور موانعی؟

مت: به نظر من این موانع شامل مجوزهای لازم، اجازه‌های برنامه ریزی و قوانین املاک هستند. برای لحظه‌ای تصور کنید که می‌خواهید کار جدیدی انجام دهید و این احتمال که هر لحظه کسی از راه برسد و کار شما را غیر‌قانونی اعمال کند و اجازه ادامه آن را به شما ندهد همیشه وجود دارد. موضوع به حدی جدی است که من گاهی فکر می‌کنم: «کلا چرا مردم به خودشان زحمت می‌دهند که کارآفرین شوند؟»

با وجود اینکه تکنولوژی‌های جدید همیشه ریسک فراوانی به همراه دارند، ما باید مزایای احتمالی آنها را هم در نظر بگیریم. همیشه بهره‌برداری نکردن و نادیده گرفتن تغییر، ریسک فراوانی به همراه دارد.

کارن: همیشه بین قوانین دولتی و بازارهای آزاد مجادله وجود دارد. شما طرف کدام را می‌گیرید؟

مت: من به ضرورت قانون و دولت ایمان دارم، ولی به نظر شما در طول تاریخ بیشتر، قانون‌های دست و پاگیر جلوی کار آفرینان را گرفته اند یا بازار آزاد؟ پاسخ، همیشه قانون‌ها بیش از اندازه‌اند. بعد از زلزله هائیتی همه می‌گفتند که دولت این کشور خیلی کوچک است، ولی اگر از کارآفرینان تبعیدی هائیتی می‌پرسیدی، همگی مدعی بودند که آنها به دلیل زیاد بودن قوانین دست‌وپاگیر نتوانسته‌اند، برگردند و در کشورشان کاری انجام دهند.

کارن: اگر تاریخ را دنبال کنیم، می‌بینیم که هر جامعه‌ای همیشه تا حدودی پیشرفت کرده است و بعد نوآوری در آن متوقف شده و به جای دیگری منتقل شده است. موضوع از چه قرار است؟

مت: بله، همیشه این گونه است که کارآفرینی یک جا رونق می‌گیرد و به اوج می‌رسد و بعد دوباره ناپدید می‌شود و در یک جای دیگر مجددا ظاهر می‌شود؛ کارآفرینی به نوعی این طرف و آن طرف می‌رود. به نظر من آن چیزی که باعث ناپدید شدن کارآفرینی می‌شود، فرصت طلبی افراد است. نوآوری و معاملات آزاد همیشه آنقدر سرمایه ایجاد می‌کنند که بیشتر افراد را وسوسه می‌کنند که به جای تلاش برای ساختن آن، سرمایه موجود را بدزدند. روسا و دزد‌ها همیشه غازی که تخم طلا گذاشته است را می‌کشند.

امپراتوران مینگ در چین نمونه خوبی هستند. در دوره قبل از این امپراتوری، چین یک دوره بسیار حیرت آور نوآورانه را تجربه کرد که دستاوردهای جالب بسیاری را با خود به همراه داشت، ولی تنها کاری که سلسله بعدی امپراتوران (امپراتوری مینگ) که وارث یک سرمایه عظیم و بازار آزاد بودند، تعطیل کرد این بازار بود. آنها قوانینی وضع کردند مبنی بر اینکه شما نمی‌توانید شهر محل تولد خود را ترک کنید و نمی‌توانید صاحب یک کشتی باشید. آنها سفر کردن بر فراز دریاها را غیر‌قانونی اعلام کردند و در نهایت اینکه افراد را مجبور کردند که هر ماهه یک انبار کامل از اجناسشان را برای امپراتوری به عنوان هدیه ارسال کنند. شما روش بهتری برای از ریشه خشکاندن یک اقتصاد کار آفرین سراغ دارید؟ امپراتورها عموما برای کار آفرینی بسیار مضر هستند.

کارن: حالا این موضوع به رکود فعلی ما چه ارتباطی دارد؟

مت: خب، امپراتوران مینگ قسمت اعظمی از نژاد انسانی را در سال 1400 نابود کردند، ولی آنها که نمی‌توانستند تمام دنیا را کنترل کنند. امروزه ما آنقدر جهانی شده‌ایم که بعید می‌دانم شاهد یک دوره دیگر نابودی مطلق اقتصاد باشیم.

وقتی به این رکود می‌نگریم، تصور می‌کنیم که شاید این رکود ما را برای یک دوره بسیار طولانی به وضعیت رکود ژاپن یا آرژانتین مبتلا کند، ولی زمانی که به رکودهای گذشته هم می‌نگریم و اعداد و ارقام را مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که همه این رکودها بیشتر به مانند دوره‌های توقف بسیار کوتاهی در روند رو به رشد یک گراف بزرگ‌تر بوده‌اند و همه اینها به دلیل وجود نوآوری است.

 

 

نویسنده: Karen E. Klein

مترجم: سریما نازاریان

برگرفته

Hits: 1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *