جوزف شومپیتر در یكی از مهمترین آثار در زمینه تاریخ اندیشه اقتصادی (تاریخچه تحلیل اقتصادی، 1954) اظهار داشته است كه «شکاف بزرگی» در تاریخ اقتصاد وجود دارد. این مفهوم نادیده گرفتن کلی در برنامههای درسی اقتصاد را به سمت تفکر اقتصادی در دورههای اوایل مسیحی و شاکلاستی توجیه میکند و تأکید بر فقدان تفکر مثبت (علمی) اقتصادی در این دوره دارد.
در نتیجه این شکاف خود ایجاد شده، برجستهترین چهره مسلمان قرون وسطا، پژوهشگر و سیاستمدار اندلسی «ابن خلدون» در بیشترینه کتابهای اساسی تدریسی نادیده گرفته شده است. چندین مورد از این آثار، غالباً با اغفال و یاهم چشمپوشی، ریشههای نظریات مدرن را با بحثهای مرکانتیلیستی و یا روشنگری اسکاتلندی پیوند میدهند.
حقیقت این است که اینها اصلاً آغاز تفکر اقتصادی نبوده اند.
تأسیس علوم اجتماعی در قرن چهاردهم
بزرگترین مزیت ابنخلدون در تفکر روش شناختی انقلابی وی نهفته است. او روششناسی (علم اصول) پیشینیان خود را كاملاً رد كرد، و او را میتوان نخستين «دانشمند اجتماعي در سخت ترين معناي آن اصطلاح» عنوان کرد. (Fonseca 1988) پیش از ابن خلدون، تاریخ نگاران مسلمان تنها محدود به انتقال دانش بدون اصلاح، ویرایش یا اضافه کردن هرگونه اظهار نظر به سنت دیرینه بودند. آنها هیچ وقت صحت و سقم روایتها را زیر پرسش نمیبردند، اما در عوض تنها اعتبار بیان دارندگان روایتها را با دقت مورد ارزیابی و بازپرسی قرار میدادند.
ابن خلدون این روشکار را کنار گذاشت و با بیان اینکه به یک روشی جدید و علمی نیاز هست تا متفکرین قادر به تشخیص و تمایز اطلاعات تاریخی واقعی و جعلی شوند. اما چگونه به آن میتوان رسید؟ به گفته وی، ما باید «ساختار اجتماعی بشر را مورد ارزیابی و تحقیق قرار دهیم» تا همانند یک «عصای معیاری» به ما کمک کند تا بجای پذیرفتن روایتهای پوچ مورخان، تحلیل درست و بجا داشته باشیم. (خلدون ص 7-8)
ابن خلدون تصریح میکند که این یک علم کاملاً جدید، اصیل و مستقل میباشد که قبلاً وجود نداشته است. (خلدون ص 8)
ناپدری اقتصاد
تفکر خلدونیان ممکن است برای اقتصاددانان امروزی بصورت کل آشناتر باشد. وی اظهار داشت که تقسیم کار پایهء اساسی هر جامعه متمدن را تشکیل میدهد و تقسیم کار را نه تنها در سطح کارخانه بلکه در یک بستر اجتماعی و بین المللی نیز مشخص میکند. ابن خلدون در مثال به دست آوردن غلات تأکید میکند که تقسیم کار ارزش اضافی را ایجاد میکند: «بنابراین، او اگر بخواهد برای خود و برای آنها غذا بدست آورد، نمیتواند بدون ترکیبی از تواناییهای زیادی از میان همنوعان خود کاری انجام دهد. در همکاری با همدیگر، نیازهای تعداد زیادی از افراد، که چندین برابر بیشتر از تعداد خود آنها هستند ، برآورده میشود.» (خلدون ص 87).
مثال او درباره تقسیم فرایند تولید، بصورت جمعی توسط اقتصاددانان عصر نوین فراموش شده است و کمتر از کارخانه پین اسمیت واضح نمیشود: «چنین مواردی، بطور مثال شامل استفاده از منبت برای درب و صندلی (چوکی) است. یا فردی به طرز ماهرانه ای قطعات چوب را در یک لاله تراشیده و شکل میدهد، و سپس این قطعات را به هم میزند، طوری که به نظر میرسد یک تکه باشد.» (خلدون ص 519). نکته دیگر: ابن خلدون اینجا مخالف اسمیت است، به زعم او هیچ فرقی بین کار مولد (تولیدی) و غیرمولد وجود ندارد.
براین اساس، به راحتی میتوان فهمید که ابن خلدون ایده هایی بسیار شبیه آدام اسمیت ارائه داده است، اما صدها سال قبل ازین فیلسوف غربی، و حتی به مراتب بیشتر از او در مورد اقتصاد گفته و نگاشته است.
وی بازارهایی را که براساس تقسیم کار ایجاد میشوند، مورد ارزیابی و تدقیق قرار داده و نیروهای بازار را به روشی ساده و آسانتری که بسیار شبیه به نگرش آلفرد مارشال است، مورد بررسی قرار داد. ارزیابی و تحلیل عرضه و تقاضا در قرن نوزدهم اختراع نشده، بل این محقق مسلمان قرنها پیشتر رابطه تقاضا و عرضه را شرح داده و همچنین نقش موجودیها (ذخایر موجودی – Inventory) و تجارت کالا را نیز در نظر گرفته است. وی اقتصاد را به سه بخش (تولید، تجارت و بخش عامه) تقسیم کرد، زیرا قیمتهای بازار در نظریه وی شامل دستمزدها، سود و مالیات است. (بولاکیا 1971). در عین حال او بازارها را برای کالاها، کار و زمین نیز مورد تجزیه و پژوهش قرار داد. این رویکرد ساختاری باعث شد تا ابن خلدون نظریه ارزش کار (Labor Theory of Value) را ابداع کند، که به این ترتیب، این دانشمند و پژوهشگر مسلمان را درین زمینه «پیشا مارکسی (یا کلاسیک)» نیز میتوان نامید. (اوییس، 1988).
ایده او مبنی بر اینکه اگر ورودی کار صفر باشد، ارزش تولید نیز صفر خواهد بود، به طرز شگفت انگیزی همانند نظریه کلاسیک مینماید، طوریکه بسیار جلوتر از زمان خود است.
چگونه نئوکلاسیکها داستانهای دروغین ساختند
در الگوی پویای توسعه اقتصادی از ابن خلدون، دولت نقش اساسی دارد. سیاست های آن، به ویژه مالیات تأثیر زیادی در توسعه تمدنها دارد. پس از شیوه زندگی عشایری، قبایل به سبک زندگی بی تحرک تغییر کرده و تمدن شهری به وجود می آورند. سبک زندگی بی تحرک، انسجام اصلی گروه را از بین میبرد و نیاز به پیروان جدیدی را ببار میآورد. ایجاد یک هویت گروهی جدید پر هزینه بوده و به نیروی جدید نیز نیاز دارد.
بناءً با تعمیق تمدن شهری و به اثر نیازهای فزاینده تجملی دودمانها، حکام مجبور اند مالیات را افزایش دهند. در پایان، نرخ مالیات به حدی میرسد که اقتصاد در حالت فروپاشی قرار میگیرد. او با تشریح انگیزههای خرد مالیات، میگوید: «باید دانست كه در آغاز دودمان، مالیات از ارزیابیهای كوچک، درآمد زیادی به دست می آورد. در پایان دودمان، مالیات، درآمد کمی از ارزیابیهای کلان به دست می آورد.» (خلدون ص 352). از سوی دیگر، او از این رو قدرت و دخالت دولت در تجارت را رد میکند، زیرا قدرت اقتصادی – سیاسی دولت بهشکل نامتناسب خیلی زیاد است.
این ایدهها در قرون وسطا چنان بینظیر است که حتی رونالد ریگان از کار ابن خلدون با بیان اینکه دوستان مشترکی دارند، با اشاره به آرتور لافور، نقل قول میکند. دلیل این امر این بود که حتی خود لافور نیز ابن خلدون را پیشگام اقتصاد سمت عرضه و منحنی لافور میدانست، اگرچه عقاید خلدونیان ارتباط چندانی با منحنی لافور ندارند. دلیل این است که این موارد را باید در بُعد زمانی تفسیر کرد، نه به عنوان یک قانون سیاسی.
بنابراین، این روایت نه تنها نادرست است، بلکه نشان میدهد که چگونه اقتصاد نئوکلاسیک تاریخ اقتصادی را برای توجیه وجود خود شکل میدهد. اینها توصیفهای بیش از حد غیرتاریخی برای ایجاد روایت تحول مستقیم و شکوهمند به سمت نئوکلاسیسم به عنوان توسعه یافتهترین حالت تفکر اقتصادی است.
در این فرایند، محققان گذشته مورد تغافل واقع میشوند، سعی میشود در متن تاریخ نئوکلاسیک – یا هر دو – ادغام شوند.
ایده های کینزی از قرن چهاردهم در شمال آفریقا
سرانجام، ایده های فیلسوف مسلمان نیز نظریه های اقتصادی کینزی را پیش بینی میکند. خلدون مینگارد: «دودمان و دولت به عنوان بزرگترین بازار جهان میباشند که تمدن را تأمین میکنند. حال اگر حاکم اموال و درآمد خود را نگه دارد، یا از بین بروند و یا به درستی از آنها استفاده نشود، اموال موجود در اختیار اطرافیان حاکم اندک خواهد بود. بنابراین (هنگامی که آنها هزینه خود را متوقف میکنند)، به دلیل کمبود سرمایه، رکود اقتصادی ببار آمده و سود تجاری کاهش مییابد.» «[…] علاوه بر این، پول بین مردم و حکام در گردش است و به جلو و عقب میرود. حال اگر حاکم آن را به خود نگه دارد، پول مردم از بین میرود و گم میشود. » (خلدون ص 365)
اینها استدلالهای قوی برای هزینههای دولت در متون قرن چهاردهم آفریقای شمالی است.
آدام اسمیت به عنوان یک متفکر خلدونی؟
نه تنها عقاید خلدونیان، بلکه متدولوژی عقبی آنها نیز واقعاً اصلی است، زیرا به انتزاع و تعمیم متکی میباشد. ابن خلدون اقتصاد قرن چهاردهم افریقا و موضوعات مرتبط با آن را به ما ارائه میکند. او به سؤالاتی می پردازد که ما حتی در قرن بیست و یکم نیز یک راه حل واحد برای آن نداریم. ابن خلدون به ما کمک میکند تا شکاف تاریخ فکری را پر بسازیم که نشان دهنده اهمیت فرهنگ اسلامی قرون وسطایی میباشد. او همچنان به درک رابطه بین اقتصاد اسلامی و سایر مکاتب فکری که یک اجداد مشترک نظری هستند، نیز کمک میکند.
مسلماً مشخص نیست كه آدام اسمیت یا هر دانشمند كلاسیک دیگر هنگام ساختن و پرداختن نظریههای خود از كار ابن خلدون الهام گرفته اند یا نه. در میان دیگران، ما باید از این اطلاعات نیز پرده برداریم – که اکنون در شکاف بزرگ گم شده است – برای کشف روایتی جدید که به واقعیت نزدیکتر است.
اما چرا ما نیاز به روایت جدیدی داریم که گذشته خود را دوباره کشف کنیم؟ پاسخ ساده است: برای جلوگیری از چنین عقاید سطحی که آدام اسمیت (یا ابن خلدون) پدر اقتصاد است، توسعه اقتصاد در عصر جدید آغاز شد تا در تفکر نئوکلاسیک به اوج خود برسد، خلدون قبلاً منحنی لافور را ابداع کرد، بازار مالی بطور مؤثر خود را تنظیم می كند یا دولت بزرگ همیشه برای اقتصاد بد است – و بسا موارد دیگر. اقتصاددانان باید خود بازتابی را تمرین کنند؛ بحران سال 2008 ثابت ساخت که شکافها در جریان اصلی به راحتی به اشتباهات سیاسی تبدیل میشوند.
با یک رویکرد جدید و گسترده تر به تاریخ تفکر، میتوان بیماری آلزایمر اقتصاد معاصر را درمان کرد که همین اکنون نیاز مبرم قرن بیست و یکم هست.
نوشته: دانیل اوله (DÁNIEL OLÁH) * | برگردان: ابتهاج عبیدی | منبع: EVONOMICS: The Next Evolution of Economics
* دانیل، پژوهشگر و تحلیلگر اقتصاد کلان در وزارت اقتصاد مجارستان (هنگری) و همچنان استاد و پژوهشگر اقتصاد در دانشگاه جان وون نیومن (John von Neumann University) در بوداپست میباشد.
Hits: 0